فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۲۱ تا ۳٬۰۴۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توانایی فضایی و بازداری پاسخ، مهارت های ضروری برای شناخت، یادگیری و موفقیت در مدرسه و زندگی به شمار می روند. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی – هیجانی بر توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان دختر بود. روش: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم مقطع ابتدایی در مدارس شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. تعداد 30 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایش، بسته آموزشی توانمندسازی شناختی – هیجانی به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای به صورت هفته ای اجرا شد؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل ماتریس های پیش رونده (ریون، 1956) و آزمون برو – نرو(گوردون و کارامازا، 1982) بود. داده های حاصل از پژوهش، با نرم افزار SPSS نسخه 24 و با اس تفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات توانایی فضایی و بازداری پاسخ در گروه آزمایش و کنترل در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). میزان اندازه اثر توانمندسازی شناختی– هیجانی برای توانایی فضایی و بازداری پاسخ نیز به ترتیب 133/0 و 139/0 برآورد شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج بسته آموزشی توانمندسازی شناختی – هیجانی سبب بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان شد؛ لذا توصیه می شود این نوع مداخله، به عنوان یکی از روش های آموزشی برای بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ کودکان استفاده شود.
بررسی اثربخشی شفقت درمانی بر سبک های هویت و سبک های حل مسئله دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر جهت بررسی اثربخشی شفقت درمانی بر سبک های هویت و سبک های حل مسئله دانش آموزان دبیرستانی انجام شده است. روش تحقیق حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر دربرگیرنده دانش آموزان مقطع متوسطه دوم دبیرستان ناحیه 4 آموزش و پرورش شهر مشهد می باشد که در سال تحصیلی 1402-1401 در شهر مشهد مشغول به تحصیل می باشند. با توجه به جامعه آماری و با توجه به معیارهای ورود و خروج تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی، 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند و اثربخشی شفقت درمانی بر گروه آزمایش اجرا گردید. ابزارهای مورد استفاده؛ پرسشنامه پرسشنامه سبک هویت برزونسکی (1992) و پرسشنامه سبک های حل مسئله توسط کسیدی و لانگ (1996) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نرم افزار SPSS-27 انجام شد. نتایج نشان داد تفاوت میانگین های تعدیل شده سبک های هویت و حل مسأله دو گروه شفقت درمانی و کنترل در پس آزمون از نظر آماری معنادار است (01/0>P). اندازه تأثیر عضویت گروهی از 25/0 تا 78/0 در تغییر بود. بر اساس آنچه ذکر شد فرضیه پژوهش تأیید می شود بدین معنی که شفقت درمانی بر سبک های هویت و سبک های حل مسئله دانش آموزان دبیرستانی اثربخش است.
طراحی و اعتباریابی بسته آموزشی مدیریت رفتار مبتنی بر تئوری انتخاب برای والدین و دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مدیریت رفتار به منظور کسب آرامش فردی و حفظ ثبات اجتماعی جزو ضرورت های هر جامعه ای است. هدف پژوهش حاضر نیز، طراحی و اعتباریابی بسته آموزشی مدیریت رفتار مبتنی بر تئوری انتخاب برای والدین و دانش آموزان می باشد. روش ها: روش پژوهش از نوع کیفی و به روش دلفی است که به منظور طراحی بسته آموزشی، از مبانی نظری کتاب تئوری انتخاب ویلیام گلسر (2013)، و جهت کسب اطمینان از روایی مطلوب بسته آموزشی، از روش روایی محتوایی با استفاده از مدل لاوشه (1975)، با پانل خبرگان 8 نفری و از دو ضریب کمیِ نسبت روایی محتوایی (CVR) و شاخص روایی محتوایی (CVI) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تمامی جلسات بسته طراحی شده ضروری است و محتوای تمامی جلسات، کاملا مرتبط با اهداف طراحی شده و یا مرتبط اما نیازمند بازبینی جزئی تشخیص داده شد. در ادامه، بازبینی های خواسته شده متخصصان که 6 درصد تمامی پاسخ ها را در برمی گرفت، اعمال و بسته نهایی در دوازده جلسه تدوین شد. بحث و نتیجه گیری: یافته های پژوهش، تلویحات عملی برای مداخلات تربیتی داشته و بسته آموزشی طراحی شده می تواند ب ه عن وان ی ک برنامه جامع و مورد تأیید برای مدیریت رفتار والدین و دانش آموزان در محیطهای مختلف، به ویژه خانواده و مدرسه کمک کننده باشد و به منظور بهبود کیفیت رابطه والد-فرزندی و همچنین کاهش بی انضباطی و بدرفتاری های دانش آموزان در محیط خانواده و مدرسه، استفاده از آن در جلسات و کارگاههای مشاوره خانواده و مدرسه، در قالب برنامه های آموزش گروهی اکیداً توصیه می شود.
استانداردسازی مقیاس تشخیصی - تجویزی ارزیابی ناتوانی یادگیری (LDES-4)، برای ارتقاء کیفیت یادگیری دانش آموزان با مشکلات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (مهر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
۱۲۸۳-۱۲۵۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: با توجه به نقش چشم گیر معلمان در شناسایی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ویژه (SLD)، دستیابی به ابزاری معلم محور، بومی و با اعتبار و قابلیت اعتماد مناسب که مبنایی برای مداخلات نیز باشد، ضروری است. هدف: برای پاسخ به این ضرورت، پژوهش حاضر با هدف استانداردسازی مقیاس تشخیصی - تجویزی ارزیابی ناتوانی یادگیری (مک کارنی و هاوس، 2018)، انجام شد. روش: طرح پژوهش کاربردی، توصیفی - تحلیلی و به لحاظ روش شناسی در حیطه ابزارسازی بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پایه های دوم تا پنجم ابتدایی در سال 1401-1400 تشکیل دادند. گروه نمونه هنجار مشتمل بر 596 دانش آموز، به دو روش نمونه گیری تصادفی ساده و هدفمند وگروه نمونه بالینی مشتمل بر 27 دانش آموز دارای SLD، به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند. از پرسشنامه مشکلات یادگیری کلورادو (CLDQ) (ویلکات و همکاران، 2011)، برای اعتبار همزمان استفاده شد. یافته ها: در تحلیل عامل اکتشافی، ساختاری پنج مؤلفه ای و بسیار نزدیک به ساختار نظری مقیاس استخراج شد که برازش خوبی با داده ها نشان داد. ضریب همبستگی بین نمره کل مقیاس حاضر و نمره کل مقیاس CLDQ (0/65) معنادار (0/01 p<) و حاکی از اعتبار همزمان قابل قبول مقیاس بود. تفاوت نمرات در دو گروه هنجار و بالینی نیز، معنادار (0/001 p<) و از نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، معادله پبش بینی عضویت در گروه SLD بدست آمد. ضرایب همسانی درونی مطلوب و در محدوده 0/97 تا 0/99 و همچنین قابلیت اعتماد بازآزمایی با فاصله چهار هفته، بین 0/88 تا 0/97 محاسبه شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل، از نسخه فارسی مقیاس ارزیابی ناتوانی یادگیری می توان، برای تشخیص ناتوانی یادگیری ویژه در دانش آموزان پایه های دوم تا پنجم ابتدایی، به عنوان ابزاری بومی و دارای اعتبار و قابلیت اعتماد مطلوب استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار با کاربرد هنر و درمان هیجان مدار بر ابرازگری هیجان افراد با سندرم ضربه عشقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (مرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
۹۳۲-۹۱۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: سندرم ضربه عشقی یکی از سخت ترین و فراگیرترین تجربه ها در زندگی افراد است که ابرازگری هیجان را در افراد دچار مشکل می کند. پژوهش های متعدد نشان می دهد درمان هیجان مدار بر آسیب های هیجانی مؤثر است اما تاکنون پژوهشی مبتنی بر کاربرد هنر در کنار درمان های مبتنی بر هیجان و تجربه گرا انجام نشده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار با کاربرد هنر و درمان هیجان مدار بر ابرازگری هیجان افراد با سندرم ضربه عشقی، انجام شد. روش: طرح این پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر مراجعه کنندگان 25 تا 45 ساله با سندرم ضربه عشقی به کلینیک های روانشناختی منطقه 2 شهر تهران بود که از بین آن ها 51 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 17 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. ابزار سنجش این پژوهش سیاهه ضربه عشق راس (1999) و پرسشنامه ابرازگری هیجانی کینگ و امونز (1990) بود. برای گروه اول درمان هیجان مدار با کاربرد هنر و گروه دوم درمان هیجان مدار گرینبرگ در 12 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که درمان هیجان مدار با کاربرد هنر و درمان هیجان مدار منجر به افزایش ابرازگری هیجانی در مراحل پس آزمون و پیگیری شده است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد درمان هیجان مدار با کاربرد هنر بر افزایش ابراز هیجان مثبت، صمیمیت و ابراز هیجان منفی مؤثرتر از درمان هیجان مدار است (0/05>p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده این نتیجه حاصل می گردد که هنر به عنوان کاتالیزوری در کنار درمان هیجان مدار از طریق باز کردن نیمکره راست، رسیدن به هسته اساسی تروما، ابرازگری سالم هیجان های مثبت و منفی و پذیرش احساسات منجر به اثربخشی بیشتر درمان هیجان مدار شده است. اجرای این درمان در گروه های دیگر و با نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود.
پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس تحول مثبت نوجوانی و سرمایه های روان شناختی مثبت در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۹
۲۷۰-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس تحول مثبت نوجوانی و سرمایه های روان شناختی مثبت در نوجوانان بود. روش: این پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل نوجوانان شهر تهران در سال 1399 بود که از این میان 298 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های خطرپذیری نوجوانان ایرانی، تحول مثبت نوجوانی، امید، تاب آوری، خودکارآمدی، و خوش بینی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد ابعاد تحول مثبت نوجوانی و سرمایه های روان شناختی مثبت با رفتارهای پرخطر و گرایش به مصرف مواد در نوجوانان همبستگی معنادار داشتند . نتایج رگرسیون نیز حاکی از این بود که مولفه های تحول مثبت نوجوانی و سرمایه های روان شناختی 45 درصد از واریانس رفتارهای پرخطر را تبیین کردند. نتیجه گیری: طبق نتایج به دست آمده، تحول مثبت نوجوانی و سرمایه های روان شناختی مثبت (امید، تاب آوری، خودکارآمدی، و خوش بینی) نقش مهمی در پیش بینی رفتارهای پرخطر نوجوانان دارند. تحول مثبت نوجوانی و سرمایه های روان شناختی مثبت می توانند باعث کاهش بروز و تداوم گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان گردند. بنابراین، طراحی مداخلات مبتنی بر بهبود این ویژگی ها به عنوان مبنایی برای کاهش رفتارهای پرخطر این گروه از افراد پیشنهاد می شود.
Superstition and Its Association with Depression and Anxiety among University Students
حوزههای تخصصی:
Superstitious beliefs and practices have a determining role in culture and society in traditional communities and influence their worldview and value system. The aim of the present study was to investigate the relationship between superstition tendency and depression and anxiety among college students. The present study was descriptive-correlational. The research population consisted of all students who were studying at the Islamic Azad University of Bandar-e Anzali in the academic year 2021-2022. From this population, 335 people were selected as the sample using the convenience sampling method. Beck Depression Inventory (BDI), Beck Anxiety Inventory (BAI), and Superstition Tendency questionnaires were administered to them and the questionnaires were analyzed using correlation and regression statistical methods after collection. The Results showed that there was a significant relationship between superstition tendency and depression and anxiety (P <0.001). As a result, it can be said that superstition tendency can predict depression and anxiety in university students.
اثربخشی آموزش مهارت های ریاضی بر افزایش هوش متبلور دانش آموزان متوسطه دوم مدارس شاهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
136 - 152
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی آموزش مهارت های ریاضی بر افزایش هوش متبلور دانش آموزان متوسطه دوم مدارس شاهد انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات تجربی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی مورد پژوهش شامل دانش آموزان مدارس شاهد متوسطه دوم منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1403- 1402 بود . با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر از دانش آموزان جامعه مورد مطالعه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش) 15 نفر بسته آموزش مهارت های ریاضی ) و یک گروه کنترل، جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش مهارت های ریاضی را طی 10 جلسه 80 دقیقه ای دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها بسته آموزش مهارت های ریاضی و آزمون هوش متبلور (سعادتی شامیر و زحمتکش،1401) استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد بسته آموزش مهارت های ریاضی ، باعث افزایش هوش متبلور در دانش آموزان 16 تا 18 سال شد. آموزش مهارت های ریاضی به دانش آموزان سال های دوم متوسطه باعث افزایش توانایی های شخصیتی- هیجانی، اجتماعی - فرهنگی ، عملی -فنی و هوش موفق و هوش سعادت در آنها شد . دانش آموزانی که آموزش مهارت های ریاضی دقیق تری دریافت کنند قدرت تحلیل بیشتر و منظم تری پیدا می کنند و در مورد موضوعات شخصیتی ،اجتماعی ،فرهنگی ،معنوی، مدیریتی ، اقتصادی و فلسفی خلاقانه تر می اندیشند و به راه حل های جدید برای رسیدن به جواب مسائل بیشتر فکر می کنند و با برخورداری بیشتر از هوش فراشناختی راه حل ها خلاقانه تر و جدید را جستجو می کنند و دانش شناختی خود را برای رسیدن به نتیجه نهایی در مورد حل یک مسئله بر اساس نظم و الگو را افزایش می دهند.
واکاوی تجارب زندگی همسران شهدای مدافع حرم: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
75 - 95
حوزههای تخصصی:
مقدمه: همسران شهدا ازجمله افرادی هستند که با تجربه فقدان فرد مورد علاقه شان دچار استرس پس از سانحه و سوگ و داغدیدگی شده اند. پژوهش حاضر با هدف مطالعه تجارب زندگی همسران شهدای مدافع حرم انجام شد.روش: روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع پدیدار شناسی توصیفی انجام گردید که هدف آن استخراج تجارب زندگی همسران شهدای مدافع حرم استان تهران در سال ۱۴۰۰ به روش نمونه گیری هدفمند بود. در نهایت، با مصاحبه نیمه ساختار یافته با 15 شرکت کننده داده گیری به اشباع داده ها و طبقات رسید. داده ها به روش تحلیل محتوا کلایزی، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل مصاحبه ها؛ ۸ قالب مضمون اصلی شامل؛ "واکنش های روان شناختی به شهید شدن همسر"، "دغدغه ها، رنج ها و افسوس های حل نشده پس از شهادت همسر"، "تعامل مشکل دارو مستمر با خانواده همسر"، "طرد و انزوای اجتماعی خود خواسته"، "قضاوت ها و پیش داوری های جامعه"، "دغدغه ها و مشکلات اقتصادی و معیشتی"، "نگرانی از آینده مبهم فرزند" و "قوانین و نحوه رفتار دوگانه مسئولین" تقسیم بندی شده اند. نتیجه گیری: همسران شهدای مدافع حرم در معرض مشکلات روان شناختی و چالشهای فردی، خانوادگی و اجتماعی بسیاری هستند، به گونه ای در برخی مواقع انزوای خود خواسته را ترجیح می دهند. آگاهی از نوع زندگی و چالشهای پیش روی این زنان به مشاوران خانواده و سیاست گذاران جامعه کمک خواهد کرد تا درک عمیق تری از مشکلات این گروه از زنان در جامعه داشته باشند و بتوانند مراقبتهای روان شناختی و سلامتی لازم را برای آنها فراهم سازند
نقش میانجیگری راهبردهای مقابله ای در ارتباط بین تعارض کار-خانواده و سازگاری زناشویی خانواده های نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
11 - 24
حوزههای تخصصی:
سازگاری زناشویی یکی از مهمترین عوامل موثر بر بقاء و دوام خانواده می باشد. بنابراین شناسایی عوامل مرتبط با آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجیگری راهبردهای مقابله ای در ارتباط بین تعارض کار-خانواده و سازگاری زناشویی خانواده های نظامی بود. روش پژوهش همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه پژوهش کلیه خانوارهای نظامی شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آنها 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سازگاری زناشویی (1976)، پرسشنامه تعارض کار-خانواده (2000) و مقیاس راهبردهای مقابله ای (1990) پاسخ دادند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که تعارض کار-خانواده تاثیر منفی و مستقیمی بر سازگاری زناشویی دارد همچنین راهبردهای مساله مدار به شکل مثبت و راهبردهای هیجان مدار به شکل منفی با سازگاری زناشویی در ارتباط است. در نهایت فرضیه اصلی پژوهش مبنی بر نقش میانجی راهبردهای مقابله ای در ارتباط بین تعارض کار-خانواده و سازگاری زناشویی موردتایید قرار گرفت و نتایج نشان داد که راهبردهای مقابله ای مساله مدار به شکل مثبت و راهبردهای مقابله ای هیجان مدار به شکل منفی تاثیر میانجی در ارتباط بین دو متغیر مذکور دارند و می توان از نتیجه حاصل در ارتباط با زوجین شاغل برای بهبود سازگاری زناشویی استفاده کرد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر می باشد. روش پژوهش: از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه (یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت مناطق 1، 2، 3 و 5 شهر تهران در نیمه اول سال 1400 بود. نمونه شامل 30 زن دارای اختلال اضطراب فراگیر بودند که با آزمون اضطراب فراگیر و دارا بودن ملاک های ورودی به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای؛ ""مقیاس تحمل پریشانی"، "پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان" و "مقیاس اضطراب فراگیر"، استفاده شد. گروه آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد و یک دوره پیگیری بعد از سه ماه انجام گرفت. داده های جمع آوری شده در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 27 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان پذیرش و تعهد به صورت معنادار تحمل پریشانی را بالا برده، راهبردهای انطباقی تنطیم شناختی هیجان را به صورت معنادار افزایش و راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی را به صورت معنادارکاهش داده است و اختلاف معنا داری در هر دو متغیر بین پیش آزمون و پس آزمون و همچنین بین پیش آزمون و دوره پیگیری وجود داشت. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر تاثیر می گذارد و تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان را در آنها بهبود می بخشد. توصیه می شود درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر به کار گرفته شود.
اثربخشی مدل غنی سازی خانواده برای کار بر رضایت زناشویی، شغلی و تعارض کار-خانواده مدیران زن متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
401 - 425
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی مدل غنی سازی خانواده برای کار بر رضایت زناشویی، رضایت شغلی و تعارض کار-خانواده مدیران زن متأهل بود. روش پژوهش: مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل و طرح پیش آزمون- پس آزمون با پیگیری شش ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه 150 نفر مدیران زن متأهل شاغل در بخش ستادی بانک پارسیان شهر تهران در سال 1400-1399بودند که به همراه همسرانشان تمایل به شرکت در جلسات آموزشی داشتند.تعداد اعضای نمونه 30 زوج بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند(15زوج در گروه آزمایش و 15زوج در گروه گواه). گروه آزمایش به مدت 9 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله مدل غنی سازی خانواده برای کار قرار گرفت.هردو گروه در سه مرحله پیش آزمون،پس آزمون و پیگیری به وسیله پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ مقیاس رضایت شغلی مینوسوتا (MSQ) و مقیاس تعارض کار-خانواده رستگارخالد (1381) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس مختلط اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله غنی سازی خانواده برای کاربر نمره رضایت زناشویی (05/0 > p و 74/60= F) و رضایت شغلی (05/0 > p و 72/69= F) در مدیران زن و همچنین نمره تعارض کار-خانواده (05/0 > p و 17/8= F)، رضایت زناشویی (05/0 > p و 53/18= F) و رضایت شغلی (05/0 > p و 72/69= F) در زوجین و عدم تأثیر مداخله غنی سازی خانواده برای کاربر نمره تعارض کار-خانواده (05/0 < p و 95/0= F) در مدیران زن و پایداری این نتایج در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: با عنایت به نتایج به دست آمده از پژوهش، مدیران سازمانی می توانند از مدل آموزشی غنی سازی خانواده برای کار به عنوان یک روش مداخله ای اثربخش جهت بهبود رضایت زناشویی و شغلی مدیران زن متأهل و زوجین و کاهش تعارض کار-خانواده زوجین هر دوشاغل بهره مند شوند.
مدل یابی مشکلات رفتاری کودکان بر مبنای شیوه های فرزند پروری با میانجی گری رابطه والد و کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
374 - 387
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی مشکلات رفتاری کودکان بر مبنای شیوه های فرزند پروری با میانجی گری رابطه والد و کودک انجام شد. روش پژوهش: در مطالعه ای مقطعی در قالب طرحی همبستگی، کلیه مادران دانش آموزان مقطع ابتدایی با مشکلات رفتاری شهرستان کرج با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده که از لیست اسامی دانش آموزان با تشخیص مشکلات رفتاری انتخاب شدند. پس از کسب رضایت آگاهانه، داده های پژوهش به کمک سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (CBCL) - نسخه والدین آخنباخ و رسکولار (2001)، پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1973) و پرسشنامه رابطه والد و کودک پیانتا (2015) استفاده شد. برای بررسی پیش فرض های آزمون های آماری و آزمون فرضیه های پژوهش با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس به بررسی مسیرهای مشخص شده پژوهش مطابق با مدل مفهومی پرداخته شده است. نسخه 3/3 نرم افزار اسمارت پی ال اس برای تدوین مدل تحلیل عاملی تاییدی و معادلات ساختاری و نسخه SPSS نسخه 26 برای آمار توصیفی استفاده شده است. همچنین ازتحلیل مسیر برای تعیین ضرایب مستقیم و غیر مستقیم استفاده شده است. یافته ها: نتایج به دست آمده از روش بوت استرپ و آزمون سوبل هر دو نشان می دهند اثر غیر مستقیم شیوه های فرزندپروری بر مشکلات رفتاری کودکان به واسطه رابطه کودک والد برابر 298/0- شده است و مقدار آماره سوبل در سطح اطمینان 95% معنادار شده است (001/0>P، 28/5 Sobel=). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت شیوه های فرزندپروری بر مشکلات رفتاری کودکان با توجه به نقش میانجی رابطه کودک والد تاثیر معناداری دارد. یافته های این مطالعه همسو با پیشینه پژوهشی گویای اثر گذاری شیوه های فرزند پروری با میانجی گری رابطه والد و کودک در ایجاد مشکلات رفتاری کودکان می باشند که ضمن در برداشتن تلویحات بالینی می تواند در برنامه پیشگیری مورد کاربست قرار گیرد
The relationship between mindfulness and academic adjustment in students: Investigating the mediating role of academic hope emotion and academic anxiety emotion(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The purpose of the present study was to model the structural relationships between academic adjustment and mindfulness with the mediation role of academic hope emotion and academic anxiety emotion. This research adopted a descriptive correlational design using the structural equation modelling. The statistical population included all secondary school female students in Bushehr city in 2022-2023, and based on Cochran’s formula and Random clustering sampling method, 256 people were selected. In order to examine the research variables of the participants, the mindfulness scale Drotman, Galub, Ogansianrid (2018), the compatibility questionnaire High school students completed the Sinha and Singh (1993) and Pakrun, Goetz, Tietz and Perry (2002) academic excitement scale. analyses were done by the structural equation modeling method. The findings showed that the research model has a good fit with the collected data. The findings indicated that the structural relationship of between academic adjustment and mindfulness with the mediation role of academic hope emotion and academic anxiety emotion had an optimal fit. The findings showed that mindfulness was able to predict academic adjustment either indirectly through the emotion of academic hope and emotion of academic anxiety. In general, the findings of the current research show the role of emotion of academic hope and the emotion of academic anxiety in relationships between mindfulness and academic adjustment.It can be concluded that the requirement to increase the academic adjustment of students is to pay attention to their mindfulness, academic hope and academic anxiety.
مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای طرحواره محور کمال گرایی تحصیلی با آموزش شناختی-رفتاری بر اضطراب امتحان و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دختر دارای کمال گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اضطراب امتحان و فرسودگی تحصیلی از مهمترین مشکلات دانش آموزان سراسر جهان هستند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش راهبردهای طرحواره محور کمال گرایی تحصیلی و آموزش شناختی رفتاری بر اضطراب امتحان و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم دارای کمال گرایی تحصیلی اجرا شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان جیرفت در پاییز 1400 بودند که از میان آن ها، 48 نفر بر اساس ملاکهای ورود، انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (هر گروه 16 نفر) گمارده شدند. از مقیاس اضطراب امتحان فریدمن و بنداز-جاکوب و فرسودگی تحصیلی مسلش، برای سنجش متغیر وابسته استفاده شد. آموزش راهبردهای طرحواره محور کمال گرایی تحصیلی و آموزش شناختی-رفتاری هر یک به تعداد 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شد. یافته ها : یافته ها نشان داد که در اضطراب امتحان بین فقط بین رویکرد شناختی-رفتاری با گروه کنترل تفاوت معنادار وجود دارد. بین راهبردهای مقابله ای طرحواره محور و رویکرد شناختی-رفتاری در اضطراب امتحان و فرسودگی تحصیلی تفاوت معناداری بدست نیامد. نتیجه گیری: بر پایه یافته ها، می توان از دو رویکرد مداخله ای مطالعه حاضر برای کاهش اضطراب امتحان و از رویکرد شناختی-رفتاری برای کاهش فرسودگی تحصیلی در دانش آموزان دختر دارای کمال گرایی در دوره متوسطه دوم استفاده کرد.
اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر ناگویی هیجانی و خودانتقادی درونی شده در دختران کمال گرای روان رنجور: یک مطالعه ی آزمایشی تک موردی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۱)
۱۶۴-۱۵۱
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر جهت تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر ناگویی هیجانی و خودانتقادی درونی شده در دختران کمال گرای روان رنجور انجام گردید. مواد و روش ها: جامعه ی آماری پژوهش دختران کمال گرای روانجور مراجعه کننده به برخی مراکز مشاوره ی شهر اهواز بود که نمونه ای شامل ۵ نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و کسب حداقل نمره ی خط برش ۱۴۵ در آزمون کمال گرایی روان رنجور انتخاب شدند. این مطالعه از نوع طرح شبه آزمایشی تک موردی بود. پروتکل درمان متمرکز بر هیجان (گلدمن و گرینبرگ، ۲۰۱۵) طی ۱۱ جلسه ۹۰ دقیقه ای اجرا شد. مشارکت کنندگان مقیاس ناگویی هیجانی و سطوح خودانتقادی را تکمیل نمودند. داده ها در سه مرحله خط پایه، درمان و پیگیری جمع آوری شدند و به روش شاخص تغییر پایا، درصد بهبودی و ترسیم دیداری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج درصد بهبودی نشان داد که آزمودنی ها در مرحله ی درمان در متغیر ناگویی هیجانی (۵۸/۱۰) و در متغیر خودانتقادی درونی شده (۳۲/۲۱) و در مرحله ی پیگیری در متغیر ناگویی هیجانی (۴۱/۱۹) و در متغیر خودانتقادی درونی شده (۷۶/۵۱) بهبود پیدا کردند. همچنین شاخص تغییر پایای هر دو متغیر در مرحله ی پس از درمان و پیگیری معنی دار (۹۶/۱ z= و سطح معنی داری ۰۵/۰) بود. نتیجه گیری: بنابراین درمان متمرکز بر هیجان باعث کاهش ناگویی هیجانی و خودانتقادی درونی شده در دختران کمال گرای روان رنجور می شود. تازه های تحقیق سیده زهرا علوی: Google Scholar, Pubmed
اثربخشی آموزش تربیت جنسی بر سازگاری، انزواطلبی و مهارت اجتماعی کودکان آزاردیده جنسی و کودکان عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۱)
۱۷۵-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دوران کودکی از مهم ترین مراحل زندگی است، در این دوره زندگی ممکن است انواع آزار و اذیت جنسی برای کودکان به وجود آید. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تربیت جنسی در کودکان آزاردیده جنسی و کودکان عادی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کودکان ۷ تا ۱۲ سال جنوب غرب شهر تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. نمونه آماری این پژوهش، متشکل از ۱۵ کودک آزاردیده جنسی و ۱۵ کودک عادی در منطقه ۱۹ و ۱۶ تهران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه انزواطلبی راسل، پپلا و کورتونا (۱۹۷۸)، پرسشنامه سازگاری فردی اجتماعی کالیفرنیا کلارک و دیگران (۱۹۵۳) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (۱۹۹۰) بود که بر روی هر دو گروه کودکان اجرا شد. در نهایت داده ها به روش های تحلیل کواریانس با کمک نرم افزار SPSSV۲۲ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش تربیت جنسی بر افزایش سازگاری و مهارت های اجتماعی در سطح اطمینان ۹۹ درصد ( ۰۱/۰P< ) و کاهش انزواطلبی در سطح اطمینان ۹۵ درصد ( ۰۵/۰P< ) کودکان آزاردیده جنسی در مقایسه با کودکان عادی مؤثرتر است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیانگر این است که آموزش تربیت جنسی می تواند باعث کاهش مشکلات رفتاری کودکان شده و سازگاری و مهارت های اجتماعی آنان را ارتقا دهد و بنابراین، آموزش تربیت جنسی به کودکان آزاردیده بایستی در اولویت قرار گیرد. تازه های تحقیق کبری نصرتی: Google Scholar, Pubmed
تأثیر گروه درمانی مبتنی بر کاهش استرس بر اساس توجه آگاهی بر راهبردهای تنظیم هیجان و اجتناب شناختی بیماران زن مبتلا به وسواس فکری – عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر کاهش استرس بر اساس توجه آگاهی بر راهبردهای تنظیم هیجان و اجتناب شناختی بیماران زن مبتلا به وسواس فکری- عملی انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران زن مبتلا به وسواس بود که در سال 1400 به مراکز مشاوره و مددکاری شهر کرمانشاه مراجعه کرده بودند. از میان آنها 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل به نسبت یکسان گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله درمانی مبتنی بر کاهش استرس بر اساس توجه آگاهی را به صورت گروهی، هفته ای یک بار در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند؛ گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های تنظیم هیجان گراس و جان و اجتناب شناختی سکستون و داگاس استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل واریانس یک-راهه در متن مانکوا نشان داد که درمان مبتنی بر کاهش استرس بر اساس توجه آگاهی باعث کاهش معنادار نمرات فرونشانی و اجتناب شناختی و افزایش معنادار نمرات مؤلفه ارزیابی مجدد شناختی افراد گروه آزمایش در مرحله پس آزمون و پیگیری شده است. با استناد به یافته های حاصل از پژوهش پیشنهاد می گردد که جهت مدیریت راهبردهای تنظیم هیجان و کاهش اجتناب شناختی بیماران وسواسی از نتایج گروه درمانی مبتنی بر کاهش استرس بر اساس ذهن آگاهی به عنوان یک روان درمانی مدرن در مراکز مشاوره و درمانی بهره برد.
تحلیل کیفی آموزش سلامت در آموزش و پرورش از دیدگاه مدیران مدارس ابتدایی
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل کیفی آموزش سلامت در آموزش وپرورش از دیدگاه مدیران مدارس ابتدایی بود. نوع این پژوهش، کیفی و ازلحاظ هدف کاربردی بود و روش آن، پدیدارشناسی است، برحسب گردآوری اطلاعات اکتشافی و با استفاده از نظریه داده بنیاد (اشتراوس و کوربین) انجام شد. جامعه آماری این مطالعه، شامل کلیه مدیران مدارس ابتدایی در استان آذربایجان غربی بوده است، ملاک ورود افراد سابقه بالای 5 سال مدیریت مدارس، تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر و داشتن رضایت برای شرکت در پژوهش بود. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و حجم نمونه بر اساس منطق اشباع نظری است. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود، تجزیه وتحلیل داده ها از طریق کدگذاری انجام گرفت در مرحله کدگذاری باز، با مراجعه به کدهای اولیه استخراج شده از مصاحبه ها (کدگذاری نکات کلیدی)، کدهایی که به موضوعی مشترک اشاره داشتند، گروه بندی شدند و مفاهیم را ساختند و از مقایسه و طبقه بندی آن ها نیز مقوله ها تعیین شدند. بررسی صحت علمی این مطالعه از طریق چهار معیار قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال پذیری، قابلیت اطمینان و تائید پذیری انجام شد. نتایج تجزیه وتحلیل مصاحبه ها نشان داد که آموزش سلامت در مدارس شامل پنج مؤلفه اصلی بهداشت عمومی، سلامت روانی، سلامت جسمانی، سلامت تغذیه ای، آموزش ایمنی در برابر حوادث می باشد. به طورکلی یافته ها بیانگر کم توجهی، جدی نگرفتن و در اولویت نبودن آموزش سلامت، فضای نامناسب مدارس، نبود آموزش تغذیه، فقدان امکانات ایمنی در مدارس آذربایجان غربی بوده است.
بررسی نقش میانجی سبک مقابله ای مثبت و منفی بر رابطه بین پاسخ استرس روانی و پرخاشگری دانش آموزان دوره دوم ابتدایی پس از پیک ششم شیوع کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
117 - 126
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از دسامبر 2019، کشورهای سراسر جهان به شدت تحت تأثیر کووید-19 قرار گرفته اند. دوره های طولانی انزوا در خانه مشکلات زیادی را برای افراد بخصوص کودکان ایجاد می کند. این مشکلات ممکن است دانش آموزان را در برابر چالش های روان شناختی بیماری همه گیر مستعدتر کند. از این رو، پژوهشی با هدف بررسی نقش میانجی سبک مقابله ای مثبت و منفی بر رابطه بین پاسخ استرس روانی و پرخاشگری دانش آموزان دوره دوم ابتدایی پس از پیک ششم شیوع کووید-19 انجام شد.مواد و روش ها:پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، از لحاظ روش زمینه یابی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهر شیراز در سال تحصیلی 01-1400، نمونه آماری 250 نفر و ابزار مورد استفاده نسخه فارسی پرسشنامه پاسخ استرس روانی (SRQ-20)(2008)، پرسشنامه پرخاشگری(AQ) (2000) و پرسشنامه سبک مقابله ساده (SCSQ)(1998) بود. یافته ها:یافته ها نشان داد مدل پیشنهادی ارائه شده مورد تایید بوده، چرا که مقدار ریشه میانگین مجذور خطای برآورد (RMSEA) در حد مطلوب قرار داشته و علاوه بر آن شاخص های برازندگی مطلوب بودند. مطابق یافته ها، پاسخ استرس روانی بر پرخاشگری با نقش میانجی سبک مقابله ای مثبت تاثیرگذار بوده است. همچنین سبک های مقابله ای مثبت رابطه بین استرس روانی و پرخاشگری را به طور قابل توجهی واسطه نمود. نتیجه گیری:بنابراین برای به حداقل رساندن اثر نامطلوب پاسخ استرس روانی بر پرخاشگری کودکان در طول بحران هایی مانند همه گیری، مداخلاتی با هدف افزایش تأثیر مهارت های مقابله ای مثبت مورد نیاز است.