مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
کودکان عادی
حوزههای تخصصی:
"در این پژوهش، روند تحول تئوری ذهن در کودکان عقب مانده ذهنی و عادی، و همچنین رابطه برخی متغیرهای جمعیت شناختی مانند سن، جنس، و طبقه اقتصادی - اجتماعی با تئوری ذهن بررسی شده است.
برای این کار، 80 نفر دانش آموز دختر و پسر (40 نفر عقب مانده ذهنی و 40 نفر عادی) 7 تا 9 ساله از مراکز آموزشی کم توان ذهنی و مدارس کودکان عادی شهر شیراز انتخاب و بررسی شدند. برای تعیین تئوری ذهن و مولفه های آن (تئوری ذهن سطح اول، تئوری ذهن سطح دوم، و تئوری ذهن سطح سوم)، آزمون تئوری ذهن گرفته شد.
در تجزیه و تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی، تحلیل واریانس یک سویه، آزمون های تعقیبی، تحلیل واریانس دو سویه، و رگرسیون چند متغیره به کار رفت.
یافته ها نشان داد که در هر دو گروه عقب مانده و عادی، روند تحول تئوری ذهن با توجه به سن صعودی است. تئوری ذهن کودکان با جنسیت ارتباط ندارد. کودکان عقب مانده ذهنی و عادی، در تئوری ذهن تفاوتی معنادار با هم دارند، ولی تعامل جنسیت و نوع آزمودنی (عقب مانده و عادی) معنادار نیست. بررسی متغیرهای جمعیت شناختی نشان داد که سن و تحصیلات پدر پیش بینی کننده مثبت و معناداری در رابطه با تئوری ذهن و مولفه های آن است و الگوی این پیش بینی در کودکان عقب مانده و عادی یکسان است"
بررسی و مقایسه میزان پرخاشگری کودکان طلاق و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی و مقایسه میزان پرخاشگری کودکان طلاق و عادی انجام شده بود. فرضیه اساسی عبارت بود از: اینکه میزان پرخاشگری کودکان طلاق بیشتر ازکودکان عادی است. روش تحقیق از نوع علی- مقایسه ای بود، به منظور بررسی فرضیه های تحقیق از میان کلیه کودکان 6 - 9 ساله شهرستان سنندج، به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، نمونه ای به حجم 40 نفر انتخاب شدند. برای سنجش میزان پرخاشگری از زیر مقیاس پرخاشگری پرسشنامه شخصیتی آیزنک مخصوص کودکان استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها آزمونt مستقل به کار گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که میزان پرخاشگری کودکان طلاق بیشتر از میزان پرخاشگری کودکان عادی بود وتفاوت میان دو گروه از نظر آماری معنادار بود. بین میزان پرخاشگری کودکان طلاقی که نزد پدر خود زندگی می کردند وکودکان طلاقی که نزد مادرخود زندگی می کردند، تفاوتی وجود نداشت.
مقایسة واکنش های روان شناختی کودکان عادی و تیزهوش از طریق عناصر آزمون ترسیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آزمون های ترسیمی روش های تشخیصی فرافکنی اند که در آن ها از فرد خواسته می شود، موضوع یا وضعیتی را ترسیم کند تا عملکرد شناختی، بین فردی، یا روان شناختی او ارزیابی شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه واکنش های روان شناختی کودکان تیزهوش و عادی از طریق عناصر آزمون ترسیم است. برای گردآوری اطلاعات، از پرسش نامه افسردگی، اضطراب، و استرس (DASS-42) و نقاشی آدمک رنگی استفاده شد. نمونه پژوهش 250 دانش آموز (119 دختر و 131 پسر) یازده تا سیزده ساله منطقه یک و دو شهر زاهدان بود که کودکان عادی به صورت نمونه گیری خوشه ای سهمی و کودکان تیزهوش به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. آزمون ترسیم آدمک رنگی و پرسش نامه DASS-42 در سه مقطع اول و دوم و سوم راهنمایی به صورت گروهی اجرا شد و داده ها، با استفاده از آمار توصیفی، آزمون «خی دو»، و «تی» گروه مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که، بر اساس آزمون ترسیم، بین واکنش های روان شناختی کودکان عادی و تیزهوش تفاوت معناداری وجود دارد.
مقایسه عناصر ""ترسیم آدمک رنگی"" در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش مقایسه عناصر آزمون ""ترسیم آدمک رنگی"" در کودکان 6 تا 12 ساله مبتلا به اختلال اوتیسم و عادی بود. روش: این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای است. 20 کودک مبتلا به اختلال اوتیسم به روش نمونه گیری در دسترس و 20 کودک عادی به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده آزمون آدمک رنگی ژاکلین روآیه بود. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که بین کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم و کودکان عادی در 13 عنصر آزمون آدمک رنگی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0≥P). نتیجه گیری: عناصر آزمون ترسیم آدمک رنگی درکودکان مبتلا به اختلال اوتیسم و کودکان عادی به طور معناداری با یکدیگر متفاوت است.
رابطه مؤلفه های فراشناخت با اضطراب و افسردگی در مادران دارای کودکان پسر مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسایی توجه و مقایسه آن ها با مادران کودکان عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: فراشناخت یکی از فرایندهای عالی شناختی است که با سایر قابلیت های شناختی رابطه مثبت دارد و از طرف دیگر به عنوان یک عامل زمینه ساز در بیشتر آسیب های روان شناختی مدنظر قرار می گیرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه فراشناخت با اضطراب و افسردگی در مادران کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسایی توجه و مقایسه آن ها با مادران کودکان عادی بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر، مقطعی از نوع تحلیلی- توصیفی و جامعه آماری پژوهش شامل مادران ساکن شهر اصفهان در سال 1390 بودند. 50 مادر دارای کودک ADHD (Attention deficit and hyperactivity disorder) و 50 مادر دارای کودک بهنجار سنین 7 تا 12 سال، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به وسیله پرسش نامه باورهای فراشناختی Wells and Cartwright-Hatton، پرسش نامه اضطراب Spielberger و پرسش نامه افسردگی Beck-II ارزیابی شدند.
یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه مادران در میزان اضطراب و افسردگی با کنترل سن وجود داشت و میزان افسردگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسایی توجه بسیار بالاتر از مادران کودکان عادی بود. در میزان فراشناخت، میانگین های دو گروه مادران نزدیک به هم بود. متغیر اضطراب ضرایب معنی داری با افسردگی و فراشناخت (01/0 = P) داشت.
نتیجه گیری: سلامت روان شناختی ماداران دارای کودکان ADHD به مراتب ضعیف تر از مادران دارای فرزند سالم بود و لزوم تمرکز به حل مسایل مجموعه افراد خانواده -که برخاسته از نگرش سیستمی است- در حل اصولی تر مشکلات این قبیل خانواده ها کارساز خواهد بود.
مقایسه استدلال جامعه پسندانه کودکان کم توان هوشی و عادی بر اساس جنسیت آن ها در شهر تهران
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه استدلال جامعه پسندانه کودکان کم توان هوشی و عادی پایه های سوم تا پنجم ابتدایی بر اساس جنسیت آن ها در شهر تهران است تا مشخص شود که الگوی جامعه پسندانه کودکان در این شرایط فرهنگی و اجتماعی تا چه حد با الگوی ارائه شده از سوی آیزنبرگ انطباق دارد و سطح استدلال جامعه پسندانه کودکان کم توان هوشی و عادی چگونه است و هرکدام از چه مراحلی پیروی می کند. بدین منظور 120 نفر از کودکان ( 60 کودک عادی، 60 کودک کم توان هوشی و به تفکیک جنسیت) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای به وسیله سه معمای محقق ساخته مورد آزمون قرارگرفته اند. نتایج به دست آمده نشان داد که سطح استدلال جامعه پسندانه کودکان کم توان هوشی پایین تر از کودکان عادی است. همچنین سرعت پیشرفت دختران عادی در سطوح استدلال جامعه پسندانه نسبت به پسران عادی تا حدی بیشتری است و سرعت استدلال جامعه پسندانه دختران کم توان هوشی در سطح استدلال جامعه پسندانه نسبت به پسران کم توان تا حدی بیشتر است.
زبان آموزی وشناخت در کودکان کم توان ذهنی خفیف: مطالعه ای مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی شناختی، زبان بخشی از قوای شناختی انسان تلقی می شود و هرگونه تحلیل زبانی با تحلیلی از توانایی های شناختی انسان همراه است. اثر حاضر کوششی است در جهت مقایسه توانایی های زبانی کودکانِ کم توان ذهنی خفیف با کودکان عادی در چارچوب نظریه شناختی و یافتن پاسخی به این سؤال که آیا اختلالات گفتاری کودکان کم توان ذهنی با ضعف آن ها در فعالیت های شناختی مرتبط است یا خیر؟ فرضیه مطرح شده ما این بود که فراگیری زبان درمورد کودکان با نیازهای ویژه مانند کودکان عادی، مستقل از دیگر قوای شناختی نیست و اختلالات گفتاری این کودکان ناشی از اختلالات شناختی آن هاست. به منظور بررسی صحت این فرضیه، 20 کودک عادی و 20 کودک کم توان ذهنی خفیف از دانش آموزان پایه اول و دوم دبستان های شهرستان بیرجند انتخاب شدند و چهار فعالیت شناختی تشخیصِ مقوله ها، بیان اسم و رویداد، شناخت تصویرگونگی و تشخیص نقطه ارجاع در قالب رفتار زبانی آن ها، مورد توجه قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از دو روش آماری توصیفی (فراوانی و درصد) و استنباطی (آزمون های کوکران، کای اسکویر و آزمون تحلیل واریانس) استفاده شد. نتایج هر دو دسته تحلیل، تفاوت های چشمگیری را میان دو گروه آزمودنی ها (کودکان عادی و کودکان با نیازهای ویژه) نشان دادند. ضمن اینکه، تفاوت معنادار درون گروهی تنها میان پسران و دختران عادی مورد مطالعه و آن نیز، در تشخیص مقوله ها بود؛ به طوری که طبق آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، دختران عادی با بیشترین درصد تشخیص مقوله ها، در طبقه ای مجزا از پسران عادی قرار گرفتند. بدین ترتیب، نتیجه آزمون ها صحت فرضیه مطرح شده را تأیید می کند.
بررسی عناصر "ترسیم آدمک رنگی" در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی اختلالی شایع در دوران کودکی با شیوع 5-3 درصد است. این پژوهش به منظور مقایسه و بررسی عناصر "ترسیم آدمک رنگی" در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی و کودکان عادی انجام گردید. این پژوهش از نوع پژوهش های علی- مقایسه ای است. 25 کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی به روش نمونه گیری در دسترس و 25 کودک عادی به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند . ابزار مورد استفاده آزمون آدمک رنگی روآیه و مقیاس درجه بندی کانرز جهت ارزیابی اختلال نقص توجه-بیش فعالی بودند. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل گردید. نتایج نشان داد که بین کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی و کودکان عادی در 13 عنصر آزمون آدمک رنگی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0 P≤). به طور کلی نتایج نشان دادند که شاخص های ترسیمی پرخاشگری و اضطراب در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی نسبت به کودکان عادی متفاوت است. به این ترتیب بر اساس نتایج حاصل از این آزمون می توان به درمانگران پیشنهاد نمود که در اقدامات درمانی و مداخله ای علاوه بر مشکلات آشکار و علائم شاخص کودکان مبتلا به بیش فعالی، به سایر علائم و مشکلات همراه نیز توجه درمانی ویژه داشته باشند.
بررسی مقدماتی پیشرفت تحولی ترسیم ساعت در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناخت تحولی ترسیم ساعت و مفهوم سازی زمان در دانش آموزان دبستانی و راهنمایی شهر تهران بود. 161 دانش آموز (106 پسر و 55 دخت ر؛ میانگین سنی = 9 و انحراف استاندارد=5/1) فاقد اختلالهای رفتاری، هیجانی، ذهنی و فراگیر تحولی، آزمون ترسیم ساعت (کوهن و دیگران، 2000) را تکمیل کردند. مفهوم سازی زمان و ترسیم ساعت به طور جداگانه و با استفاده از نظام نمره گذاری کوهن و دیگران (2000) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشانگر پیشرفت تدریجی ترسیم ساعت و مفهوم زمان از 8 سالگی به بعد بود. همچنین، نتایج آشکار ساخت که خطاهای کیفی نظیر وارونه سازی شماره ها، فاصله گذاری نامناسب شماره ها و پاک کردنها در 7 و 8 سالگی متداول است، اما با افزایش سن به تدریج کاهش می یابند. براساس الگوی یافتهها، پیشرفت خطی مشاهده شده در استفاده از ربع دایره، مطرح کنندة این است که بی توجهی در کودکان ماهیتی تحولی دارد. به طور کلی، تحول ترسیم ساعت تا اندازه زیادی با نمویافتگی قطعه پیشانی توازی دارد.
بررسی توجه پایدار در کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/فزون کنشی و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره پانزدهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۵۸
276-288
حوزههای تخصصی:
اختلال کمبود توجه/ فزون کنشی یک اختلال عصب شناختی و رفتاری است. بدعملکردی درکارکردهای اجرایی بارزترین نشانه ADHD است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه توجه پایدار در کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/فزون کنشی با کودکان عادی انجام شد. طرح تحقیق این پژوهش از نوع علی مقایسه ای بوده است. در این پژوهش تعداد 71 نفر از کودکان بیش فعال و 78 نفر از جمعیت بهنجار به شیوه نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه های این پژوهش انتخاب شدند. عملکرد توجه پایدار با آزمون ثبت توجه ارزیابی شد. داده های این پژوهش با استفاده از آزمون T مستقل و تحلیل واریانس عاملی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین گروه ADHD و گروه عادی در توجه پایدار اختلاف معناداری باهم دارند (0/0001< p ). طبق نتایج مطالعه که کودکان مبتلا به ADHD در توجه پایدار عملکرد ضعیف تری از کودکان نرمال دارند.
مقایسه اختلالات رفتاری و ارتباط مادر- کودک در کودکان دیابتی و عادی شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه اختلالات رفتاری و ارتباط مادر- کودک در کودکان دیابتی و عادی شهر اصفهان انجام شد.روش: این مطالعه مقطعی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه پژوهش همه کودکان دیابتی شهر اصفهان در سال 2018 و کودکان عادی همتاشده با آنها بودند. نمونه پژوهش 100 کودک (50 دیابتی و 50 عادی) بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. ابزارهای پژوهش چک لیست رفتاری کودک (آخنباخ، 1992) و مقیاس ارتباط مادر- کودک (یوسفی، 2014) بودند. داده ها با روش های خی دو و تحلیل واریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که کودکان دیابتی و عادی در اختلالات رفتاری و ارتباط مادر- کودک با هم تفاوت معنی داری داشتند؛ به عبارت دیگر، کودکان دیابتی در مقایسه با کودکان عادی دارای اختلالات رفتاری (و ابعاد آن شامل اختلالات درون سازی شده و برون سازی شده) بیشتر و ارتباط مادر- کودک ضعیف تری بودند (05/0p < ).نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان گفت که دیابت نقش موثری در افزایش اختلالات رفتاری و کاهش ارتباط مادر- کودک دارد، لذا برنامه ریزی برای انجام مداخلات روانشناختی جهت بهبود ویژگی های کودکان دیابتی ضروری است.
ارزیابی میزان رضایتمندی زوجیت در حوزه های ده گانه زندگی مشترک والدین کودکان خودمانده و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۰۷۸-۱۰۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعدد نشان داده اند والدین دارای کودک خودمانده رضایتمندی زوجیت پایین تر نسبت به والدین دارای کودک عادی و دیگر گروه های استثنایی دارند. بنابراین، لازم است رضایتمندی زوجیت آن ها در حوزه های مختلف بیشتر مورد بررسی قرار گیرد و عواملی که در کاهش این رضایت اثرگذار بوده اند بویژه در میان والدین با کودکان خودمانده با نگاه دقیق تری بررسی شوند. هدف: هدف پژوهش حاضر ارزیابی میزان رضایتمندی زوجیت در حوزه های ده گانه زندگی مشترک والدین کودکان خودمانده و عادی بود. روش: طرح پژوهش حاضر در این مطالعه از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه پژوهش حاضر شامل؛ والدین کودکان خودمانده و عادی اعم از پدران و مادران در شهر تهران بود. جهت تکمیل پرسشنامه ها 80 نفر در نمونه بالینی و 80 نفر در نمونه عادی مورد آزمون قرار گرفتند. نمونه گیری پژوهش در والدین کودکان خودمانده نمونه گیری در دسترس و در والدین کودکان عادی نمونه گیری تصادفی بود. ابزار استفاده شده در این پژوهش مقیاس رضایتمندی زوجیت افروز (1394) بود که این مقیاس (از طریق ارسال پستی) توسط والدین کودکان خودمانده و والدین کودکان عادی تکمیل شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کواریانس تک متغیری و تحلیل کواریانس چند متغیری با بهره گیری از نرم افزار SPSS-26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: با توجه به آماره F، اثر اصلی گروه عضویت کودکان (خودمانده و عادی) بر رضایت مندی زناشویی با کنترل متغیرهای مخدوشگر معنادار بود (0/001 P<). بنابراین تفاوت معناداری بین میزان رضایتمندی زناشویی والدین کودکان خودمانده و عادی وجود دارد؛ و میزان تأثیر آن برابر0/915 است. نتیجه گیری: والدین دارای کودکان خودمانده در مقایسه با والدین کودکان عادی مشکلات بیشتری در تمامی حوزه های زناشویی دارند.
مقایسه باور به دنیای عادلانه در مادران کودکان عقب مانده ذهنی و مادران کودکان عادی شهر ورامین
منبع:
مطالعات و تحقیقات در علوم رفتاری سال چهارم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۳
132 - 142
هدف: این پژوهش مقایسه بین باور به دنیای عادلانه در مادران کودکان عقب مانده ذهنی و مادران کودکان عادی شهر ورامین است.روش: روش تحقیق بصورت توصیفی و علی-مقایسه ای بوده و از طریق پرسشنامه ها اجرا شده و جامعه آماری :مورد مطالعه شامل کلیه مادران دارای کودکان عقب مانده ذهنی شهر ورامین که به دو مرکز موجود در سطح شهر بود بصورت داوطلب 50 نفر انتخاب شدند.نمونه گیری بصورت در دسترس انجام شد.یافته ها:نتایج حاصل نشان دهنده این بود که بین باور به دنیای عادلانه در مادران کودکان عقب مانده ذهنی و مادران کودکان عادی تفاوت معناداری وجود دارد. بین قدرت تحمل ابهام در مادران کودکان عقب مانده ذهنی و عادی تفاوت معناداری ملاحظه شد نهایتا\" در متغییر آخر مشخص گردید بین خوش بینی /بدبینی در مادران کودکان عقب مانده ذهنی و مادارن کودکان عادی تفاوت چشمگیری مشاهده شد.
اثربخشی آموزش تربیت جنسی بر سازگاری، انزواطلبی و مهارت اجتماعی کودکان آزاردیده جنسی و کودکان عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۱)
۱۷۵-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دوران کودکی از مهم ترین مراحل زندگی است، در این دوره زندگی ممکن است انواع آزار و اذیت جنسی برای کودکان به وجود آید. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تربیت جنسی در کودکان آزاردیده جنسی و کودکان عادی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کودکان ۷ تا ۱۲ سال جنوب غرب شهر تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. نمونه آماری این پژوهش، متشکل از ۱۵ کودک آزاردیده جنسی و ۱۵ کودک عادی در منطقه ۱۹ و ۱۶ تهران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه انزواطلبی راسل، پپلا و کورتونا (۱۹۷۸)، پرسشنامه سازگاری فردی اجتماعی کالیفرنیا کلارک و دیگران (۱۹۵۳) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (۱۹۹۰) بود که بر روی هر دو گروه کودکان اجرا شد. در نهایت داده ها به روش های تحلیل کواریانس با کمک نرم افزار SPSSV۲۲ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش تربیت جنسی بر افزایش سازگاری و مهارت های اجتماعی در سطح اطمینان ۹۹ درصد ( ۰۱/۰P< ) و کاهش انزواطلبی در سطح اطمینان ۹۵ درصد ( ۰۵/۰P< ) کودکان آزاردیده جنسی در مقایسه با کودکان عادی مؤثرتر است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیانگر این است که آموزش تربیت جنسی می تواند باعث کاهش مشکلات رفتاری کودکان شده و سازگاری و مهارت های اجتماعی آنان را ارتقا دهد و بنابراین، آموزش تربیت جنسی به کودکان آزاردیده بایستی در اولویت قرار گیرد. تازه های تحقیق کبری نصرتی: Google Scholar, Pubmed