فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۴۱ تا ۳٬۷۶۰ مورد از کل ۳۶٬۴۲۸ مورد.
منبع:
خانواده پژوهی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۹
121 - 134
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر پایه مهرورزی والدین و مهارت های اجتماعی با توجه به نقش واسطه ای احساس تنهایی در دانش آموزان پایه نهم شهر یزد بود. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان پایه نهم شهر یزد در سال تحصیلی 98-97 بود که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی تعداد 260 نفر انتخاب شدند. پرسش نامه های اعتیاد به اینترنت یانگ، مهرورزی والدین بوری، مهارت های اجتماعی ایندربیتزن و احساس تنهایی دهشیری بر روی آزمودنی ها اجرا شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-16 و Amos-21 و آزمون های همبستگی، معادلات ساختاری و t مستقل تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که احساس تنهایی در رابطه مهرورزی والدین با اعتیاد به اینترنت نقش واسطه ای معناداری دارد اما در رابطه مهارت های اجتماعی با اعتیاد به اینترنت، نقش واسطه ای احساس تنهایی، معنادار نبود. همچنین اعتیاد به اینترنت و احساس تنهایی در پسران به صورت معناداری بیش از دختران و مهارت های اجتماعی در دختران به صورت معناداری بیش از پسران بود، ولی در مهرورزی والدین بین دختران و پسران تفاوت معناداری مشاهده نشد. لذا از طریق مهرورزی والدین و افزایش مهارت های اجتماعی و همچنین پر کردن خلأ احساس تنهایی در دانش آموزان می توان از اعتیاد به اینترنت تا حدودی جلوگیری کرد.
ارتباط بین استفاده از شبکه های اجتماعی و سبک های تدریس مرجح دانشجو معلمان با نقش میانجی سبک های یادگیری آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هشتم تابستان ۱۴۰۱شماره ۳۰
126 - 107
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط بین استفاده از شبکه های اجتماعی و سبک های تدریس مرجح دانشجو معلمان با نقش میانجی سبک های یادگیری آن ها بود. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان، پردیس شهید باهنر بیرجند بودند که در سال تحصیلی 1400- 1399 مشغول به تحصیل بودند. تعداد 156 دانشجو معلم با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان اندازه نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل، پرسشنامه سبک های یادگیری، پرسشنامه سبک تدریس ترجیحی و پرسشنامه استفاده از شبکه های اجتماعی بود. پایایی ابزارها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن ها با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و همبستگی بین مؤلفه ها تأیید شد. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم استفاده از شبکه های اجتماعی بر سبک های تدریس و همچنین اثر مستقیم سبک های یادگیری بر سبک های تدریس معنی دار بود؛ اما اثر مستقیم استفاده از شبکه های اجتماعی بر سبک های یادگیری معنی دار نبود. علاوه بر این اثر غیرمستقیم استفاده از شبکه های اجتماعی بر سبک های تدریس به واسطه ی سبک های یادگیری معنی دار نبود. بنابراین نمی توان به واسطه سبک های یادگیری دانشجو معلمان، سبک های تدریس مرجح آن ها را از طریق استفاده از شبکه های اجتماعی پیش بینی کرد.
تأثیر اعتبار شبکه های اجتماعی بر باورپذیری اطلاعات آن ها از طریق متغیر میانجی تخصص فردی در میان دانشجویان دانشگاه تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هشتم تابستان ۱۴۰۱شماره ۳۰
257-290
حوزههای تخصصی:
امروزه ارزیابی باورپذیری اطلاعات در بستر شبکه های اجتماعی به یک موضوع مهم برای کاربران اطلاعات تبدیل شده است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر اعتبار شبکه های اجتماعی بر باورپذیری اطلاعات آنها از طریق متغیر میانجی تخصص فردی در میان دانشجویان دانشگاه تبریز است. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی است که با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و روش پیمایشی به انجام رسیده است. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه دانشجویان دانشگاه تبریز در سالتحصیلی 1400-1399 به تعداد 15732 بود که از میان آنها 375 نفر به عنوان نمونه و به روش نمونه-گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه لی و سوه، استفاده شد. داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد اعتبار رسانه و اعتبار پیام تأثیر مثبت و مستقیمی بر باورپذیری اطلاعات شبکه های اجتماعی در میان دانشجویان دانشگاه تبریز دارند. همچنین تخصص فردی در رابطه بین اعتبار رسانه و اعتبار پیام با باورپذیری اطلاعات شبکه های اجتماعی نقش میانجی دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که اگر درک دانشجویان نسبت به اعتبار رسانه (وابستگی، تعامل و شفافیت) و اعتبار پیام (قدرت استدلال و کیفیت اطلاعات) بیشتر باشد، می توان پیش بینی کرد که باورپذیری اطلاعات در نزد آنان افزایش یابد. همچنین، افرادی که از تخصص فردی، به معنای توانایی ارزیابی دقیق اطلاعات برخوردارند، نقش عامل های اصلی مرتبط با محتوای پیام و اعتبار منبع را در باورپذیری اطلاعات بیشتر ارزیابی می کنند.
بررسی رابطه میان بی اعتمادی اجتماعی و مسئولیت گریزی شهروندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
147 - 170
حوزههای تخصصی:
شهروندی یک ایده دوجانبه و یک ایده اجتماعی است و صرفاً مجموعه حقوقی که فرد را از تعهد به دیگران رها کند، نیست؛ بلکه برای تحقق این حقوق به مکانیسمی از تکالیف و وظایف شهروندی لازم است. از طرفی مسئولیت گریزی های شهروندی فرار یا دور زدن های تکالیف محوله است، که ما آن ها را در رفتارهای شهروندان در امور شهری و مشارکت پذیری های ضعیف شده امروزی مشاهده می کنیم. هم چنان که "زتومکا" معتقد است اجتماع اخلاقی، به اعتماد، احساس مسئولیت و تعهد نسبت به دیگرانی که با آن ها دارای ارزش ها، منافع و هدف های مشترک است، سرو کار دارد. و پارسونز عامل ایجاد اتحاد و انسجام اجتماعی و ثبات و نظم را اعتماد می داند. لذا مطالعه حاضر با هدف: بررسی رابطه میان میزان بی اعتمادی اجتماعی و مسئولیت گریزی شهروندی در بین شهروندان تهرانی در سال 1399 انجام گرفته است. روش تحقیق: پیمایش و جمع آوری داده ها با تکنیک پرسش نامه ساخت یافته و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای در بین شهروندان تهرانی بالای 18 انجام پذیرفته است. حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران 384 برآورد گردید؛ البته با توجه به شرایط پاندمیک ویروس کرونا در زمان انجام تحقیق و محدودیت های موجود با 356 پرسش نامه داده ها جمع آوری و تحلیل با بهره گیری از نرم افزار Mplus8 و SPSS انجام پذیرفته است. یافته های: توصیفی نشان داد که میزان مسئولیت گریزی شهروندی در بین پاسخ گویان، از حد متوسط بالاتر و نزدیک به زیاد است. و میزان بی اعتمادی اجتماعی نیز از سطح متوسط به بالا است، که بیشتر بُعد بی اعتمادی سازمانی را شامل می شود. در بررسی نتایج:رابطه بین بی اعتمادی اجتماعی، برخورداری از حقوق شهروندی و تحصیلات با میزان مسئولیت گریزی شهروندی معنا دار است. ضرایب تاثیر متغیرها درکنار یک دیگر به ترتیب میزان برخورداری از حقوق شهروندی 29%-، میزان تحصیلات 16%- و بی اعتمادی اجتماعی0.72% (به طورغیرمستقیم) برمسئولیت گریزی شهروندی به دست آمد.
Presenting a Social Capital Management Model in the General Directorate of Education in Kermanshah Province with a Grounded Theory Approach (Case Study: Primary School Principals)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Social capital plays an important role in the success of any organization, including the education organization. As a result, the purpose of this study was presenting a social capital management model in the general directorate of education in Kermanshah province with a grounded theory approach. Methodology: This research in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was mixed (qualitative and quantitative). The research population in the qualitative part was experts and senior managers of education in Kermanshah province and in the quantitative part were the principals of primary schools in Kermanshah province. The sample size in the qualitative part was estimated according to the principle of theoretical saturation 11 people who were selected by purposive sampling method and in the quantitative part was estimated according to Krejcie and Morgan table 332 people who were selected by random cluster sampling method. The research instrument in the qualitative part was a semi-structured interview and in the quantitative part was a researcher-made questionnaire, whose psychometric indices was confirmed and for data analysis was used from the methods of coding in MAXQDA software and exploratory factor analysis in LISREL software. Findings: Findings showed that in the central category of social capital management in education, causal conditions including categories of organizational factors, social factors and individual factors, contextual conditions including categories of social bonds of employees, cultural and social commitments and sustainable social development, intervening conditions including categories of legal requirements and frameworks, civic participation networks, organizational policies and organizational culture, strategies including categories of knowledge management, organizational resilience, job turnover and organizational participation and outcomes including categories of organizational outcomes, individual outcomes and social outcomes. Other findings showed that the factor load of all sub-categories except sense of identity on causal conditions, all sub-categories except collective power on contextual conditions, all sub-categories except success and education on intervening conditions, all sub-categories on strategies and all sub-categories except human capital accumulation, social cohesion, organizational learning, organizational entrepreneurship and interpersonal trust on outcomes were confirmed. Conclusion: Regarded to the importance of identified categories and concepts for the social capital management in education, planning is essential to improve the categories through their concepts.
توئیپلماسی امارات متحده عربی درباره عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گسترش فناوری های ارتباطی، استفاده از شبکه های اجتماعی از جمله توئیتر در راستای اهداف دیپلماسی دچار تحول و دگرگونی شده است. همین امر، باعث شکل گیری اقسام جدیدی از دیپلماسی گردیده است. «توئیپلماسی» یا دیپلماسی توئیتری، یکی از این اقسام جدید است. پژوهش حاضر به بررسی توئیپلماسی امارات متحده عربی در مورد عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل می پردازد. بازه زمانی مورد بررسی، 13 آگوست تا 20 سپتامبر سال 2020 میلادی، همزمان با اعلام رسمی انعقاد پیمان سازش میان امارات و رژیم اسرائیل موسوم به توافق «ابراهیم» یا «آبراهام» است. داده های مورد نیاز از پلتفرم (سکوی) توئیتر جمع آوری شده و با روش تحلیل مضمون، تحلیل شده اند. نتایج حاصل از این تحلیل نشان می دهد که توئیپلماسی امارات اساساً بر 4 محور اصلی استوار بوده است که از جمله آنها می توان به تلاش امارات برای معرفی خود به عنوان اصلی ترین کشور حامی صلح و ثبات در منطقه و همچنین بازنمایی پیمان آبراهام به عنوان تلاش امارات برای حمایت از مردم فلسطین اشاره کرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که دستگاه دیپلماسی امارات متحده عربی با ترفند فریب افکار عمومی در توئیتر سعی دارد تا اقدامات خود در خصوص مسئله فلسطین را مشروع جلوه دهد. موضوعی که باعث می شود عرصه برای اقدامات جاه طلبانه رژیم صهیونیستی در منطقه هموار گردد.
چگونگی تغییر مَنش زبانی در آثار نقاشان معترض دهه ی پنجاه با بهره گیری از مفهوم استراتژی بوردیو (مطالعه ی موردی آثار کاظم چلیپا و نصرت الله مسلمیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میدان نقاشی ایران در سال های پیش از انقلاب و پس از آن، بیش از آن که در نوآوری و خلاقیت و یا قدرت و توان مندی هنرمند در ارائه ی سبک و فرم هنری اهمیت داشته باشد، در ایجاد شکافی که بر اساس تغییرِ جایگاه و نقش هنر و هنرمند ایجاد کرد، اهمیتی ویژه دارد. در میانه ی دهه ی پنجاه، نقاشی اعتراضی که توسط گروهی از دانشجویان جوان تحت هدایت هانیبال الخاص شکل گرفته بود، در برابر هنر مشروع آن دوران، یعنی هنر انتزاعی و مدرن قد عَلَم کرد و به جای شعار هنر برای هنر، از هنر متعهد و رسالت هنرمند در برابر وقایع اجتماعی سخن گفت. با استقرار نظام اسلامی جریان هنر اعتراضی به دو شاخه تقسیم شد.گروهی جذب حوزه ی هنری شدند و فعالیت های پیشین خود را با تاکید بر هویت دینی و نمادهای آن ادامه دادند. گروه دوم در ادامه به سمت هنری ناب تر و شخصی تر پیش رفتند و آثاری خلق کردند که کمتر نشانی از تعهدات ملی و انقلابی صریح داشت. در این مقاله با بهره گیری از تئوری میدان های بوردیو و مفهوم استراتژی، نشان می دهیم هنرمندان جریان دوم برای براندازی هنر مشروع، دست به اقداماتی زدند که کاملا در مقابل حوزه ی هنری –که هنری واقع گرا و مردمی را ترویج می کرد-قرار می گرفت. یعنی آنان خواستار بازگشت به منشآ و اصل هنر شدند. از این رو زبانی چند پهلو، پیچیده و ناب تر را برگزیدند. البته نباید از نظر دور داشت که این استراتژی برای اعاده ی حیثیت، کاملا صادقانه و بی غرضانه صورت گرفته است، زیرا نتیجه ی رابطه ی ناآگاهانه میان عادت واره و میدان است.
Policy-Making Model in the Private School System
حوزههای تخصصی:
Purpose: This paper mainly aimed to provide a model for policy-making in the private school system. Methodology: Based on the literature review, 17 influential factors were identified with the mixed method of survey and theme analysis. In the qualitative part, the semantic pattern was discovered and analyzed with the RQDA qualitative analysis software, and in the quantitative part, the Interpretive Structural Modeling (ISM) method was used to determine relationships. Statistical population in the qualitative part were 20 people (policy-making experts, professors and senior managers) were selected and participated in a semi-structured and quantitative interview. A number of 1140 schools were selected from Northern, Central and Southern Khorasan using a simple random sampling method with proof of validity and reliability. Findings: The results of factors affecting policy-making based on fuzzy numerical average are: Investment 0.72, government aid 0.87, managers 0.74, teachers 0.73, executive agents 0.75, educational equipment 0.81, government-approved laws 0.89, banking system 0.88, tax and insurance 0.73, municipal, housing and urban organizations 0.33, community members 0.65, experts 0.8, Farhangian University training 0.8, coordination council 0.81, specialized founders 0.78, special schools 0.78, supervisory council 0.88, which because municipal organizations, housing and urban development 0.33, and community members 0.65 were lower than the average, they were rejected and the rest were accepted. Strategies in the first level (managers, executives and teachers) are the most effective and the sixth level (government laws) is the most effective. Conclusion: Based on the results, the other 15 factors that have a great impact on policy-making should be considered.
بررسی جامعه شناختی نظریه های فمینیستی معاصر با رویکرد انتقادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی نظریه های فمینیستی معاصر با رویکرد انتقادی می پردازد. در این تحقیق از روش تحقیق نقدعلمی و برای جمع آوری داده ها از روش آرشیوی استفاده شده است. نظریه های فمینیستی طیف وسیعی از نظریات از جمله: نظریه زن محور، نظریه های تفاوت (فمینیسم فرهنگی، نظریه سیمون دوبووار)، نظریات جامعه شناسی تفاوت جنسی (نظریه نهادی و نظریه تعامل گرایی)، نظریه های نابرابری جنسیت (فمینیسم لیبرال)، نظریه های ستم (فمینیسم روانکاوی، فمینیسم رادیکال)، نظریه های ستم ساختاری (فمینیسم سوسیالیست، نظریه تداخل) و نظریه های پست مدرن فمینیسم را شامل می شود. نقد و بررسی یافته های تحقیق نشان می دهد که نظریه های فمینیستی به دلیل غیرتاریخی بودن، در نظر نگرفتن فرهنگ های مختلف، بدبینی نسبت به مردان، نگرش یکسان به همه مردان، نگرشی صرفاً ماتریالیستی به عشق، عدم پاسخگویی به مکانیسم ایجاد پدرسالاری، ستمگر دانستن مردان، مخالفت با آموزه های ادیان جهان و نگرش یکسان به همه ادیان، حمله متعصبانه به ناهمجنس خواهی، تحمیل همجنس خواهی به زنان به عنوان معرفت شناسی برتر، ترویج هویتی جدید در مقابل هویت واژگون شده، ضدیت با فردگرایی با ادعای فردگرایی، تعدد و آزادی جنسی و تعریف سکسوالیته برای زنان، نقد بر نظریه فمینیست نهادی، عدم توجه به «نامحقق کردن»، عدم توجه به تفاوت در جسم و درنهایت ضعف فمینیسم روانکاو در بررسی ترتیبات اجتماعی عواطف مورد نقد می باشند. می توان بیان کرد که نظریه های فمینیستی علی رغم تأثیرات خود به صورت عملی و نظری به عنوان نقاط قوت دارای ضعف های نظری عدیده ای می باشند که در این تحقیق به آن پرداخته شده است.
بررسی نفوذ شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام بر میزان آگاهی سیاسی دانشجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۵
157 - 186
حوزههای تخصصی:
جوامع امروز با یک تحول عظیم در فناوری، دچار دگرگونی بی حدوحصری در زندگی افراد شده اند. زندگی بسیاری تحت تأثیر نفوذ این شبکه ها قرارگرفته و بعد سیاسی در جوامع و آگاهی سیاسی شهروندان به گونه ای دیگر جریان دارد. هدف از این پژوهش شناسایی و رتبه بندی عوامل نفوذ شبکه های اجتماعی و بررسی تبادلات فرهنگی ناشی نفوذ شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام بر میزان آگاهی سیاسی دانشجویان است. روش تحقیق بکار گرفته شده در این پژوهش ترکیبی بوده و در شناسایی ابعاد نفوذ شبکه های اجتماعی از روش دلفی و برای بررسی تأثیر نفوذ شبکه های موردنظر در آگاهی سیاسی دانشجویان و مقایسه نفوذ آن ها در آگاهی سیاسی از روش پیمایشی استفاده شده است. یافته های حاصل از تحلیل کیفی تحقیق نشان می دهد پنج بعد تعاملی بودن، خصوصیات ساختی، خصوصیات کاربردی ، مخاطب شماری و سیاست گذاری در حوزه مدیریت بر تبادلات فرهنگی ناشی نفوذ شبکه های اجتماعی مؤثر هستند. تفاوت معناداری میان این دو شبکه تلگرام و اینستاگرام در آگاهی سیاسی گزارش نشده است. محبوبیت تلگرام و اینستاگرام در ایران غیرقابل انکار بوده و هیچ جای رقابتی با اپلیکیشن های داخلی وجود ندارد. فراگیری این دو ابزار با ویژگی فرازمانی و فرامکانی بودن آن نقش زیادی در آگاهی سیاسی افراد به ویژه قشر دانشجو کار بلد به استفاده از این ابزار دارد.
The Entrepreneurship Competencies: Neglected Curriculum in Teacher Education(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this paper is to understand of the presence of entrepreneurial competencies in the curriculum of teacher education in Iran. Methodology: approach – This was a qualitative research with an interview and content analysis approach. The research population consisted of two groups of entrepreneurs with teacher education and the curriculum syllabus a bachelor of teacher education. The research tools included a semi-structured interview, and a content analysis checklist. Findings: The research findings resulted in the extraction of 42 competencies in the form of three classes of knowledge, attitude and skill. Results also indicated that the presence of entrepreneurial competencies among the syllabus of teacher education curriculum does not meet a suitable level. Conclusion: Therefore, the officials and curriculum developers should take the necessary steps to revise the curriculum syllabus according to the addition of intended competencies in this area to push teacher students towards entrepreneurship.
ارائه الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به نقش برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در موفقیت و عملکرد تحصیلی، هدف این پژوهش ارائه الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بود.روش شناسی: نوع تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس روش اجرا اکتشافی از نوع کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و متون برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری و خبرگان برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان در سال 1399 بودند. نمونه پژوهش 20 مورد از اسناد و متون مرتبط با عنوان و 28 نفر از خبرگان بودند که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه و طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش های فیش برداری و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار (76/0=r) تایید شد. در نهایت داده ها با روش تحلیل محتوا با رویکرد قیاسی تحلیل شدند.یافته ها: بر اساس مبانی نظری و پیشینه پژوهشی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری شامل چهار بخش اهداف، محتوی و فعالیت های یادگیری، روش های تدریس و ارزشیابی شناسایی شد. همچنین، بر اساس مصاحبه ها نیز عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری برای هر چهار بخش استخراج شد. در نهایت عناصر شناسایی شده هر دو بخش مبانی نظری و پیشینه پژوهشی و مصاحبه ها با هم ادغام و بر اساس آن الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بر اساس مبانی نظری و پیشینه پژوهشی و مصاحبه ها، متخصصان و برنامه ریزان برنامه درسی برای بهبود نظام آموزشی می توانند از آن در طراحی اهداف، محتوی و فعالیت های یادگیری، روش های تدریس و ارزشیابی بهره ببرند.
تحولات خانواده در ایران معاصر با تأکید بر ازدواج و طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
95 - 126
حوزههای تخصصی:
نهاد خانواده در ایران طی چند دهه اخیر، با تغییرات مهمی، مانند گذار از خانواده گسترده به هسته ای، افزایش سن ازدواج، کاهش میزان ازدواج، افزایش تجرد قطعی، تغییر در معیار های همسرگزینی و افزایش طلاق روبه رو بوده است. هدف این مطالعه، ارائه تصویری از تحول خانواده و معرفی رویکردهای نظری با تأکید بر وضعیت ازدواج و طلاق است. برای تبیین تحولات خانواده، از سه رویکرد نظریِ «تئوری نوسازی»، «نظریه گذار جمعیتی دوم» و نظریه «پست-مدرن» استفاده شده است. در این مطالعه از دو روش «اسنادی» و «تحلیل ثانوی» استفاده شده است. ابتدا برای مباحث مربوط به پیشینه، ادبیات و نظریه های تحقیق، از منابع موجود علمی استفاده شده است. سپس با مراجعه به داده های نتایج سرشماری ها، سازمان ثبت احوال و گزارش پیمایش، ملی خانواده، تحولات ازدواج و طلاق مورد تبیین قرار گرفته است. نتایج نشان داد که طی چهار دهه اخیر، سهم خانواده های گسترده و میزان خالص ازدواج، کاهش یافته، میانگین سن ازدواج و میزان های طلاق، افزایش داشته است و نیز معیار ها و شیوه های همسرگزینی و نگرش به طلاق از ابعاد سنتی به سمت مدرن تغییر کرده است. برای سیاست گذاری جهت افزایش میزان ازدواج، کاهش سن ازدواج و کاهش میزان طلاق، چون علل اکثر تغییرات پدیدآمده، جنبه اجتماعی- فرهنگی دارند، پیشنهاد می گردد که به جای ارائه وام و تسهیلات برای ازدواج و یا صدور بخشنامه برای کاهش طلاق، در زمینه مسائل فرهنگی و تغییر مؤلفه های سبک زندگی در کشور، اقدامات ویژه به عمل آید.
نقش مدیریت رسانه های اجتماعی در گسترش فرهنگ رسانه
حوزههای تخصصی:
فرهنگ، شکلی از فعالیت بسیار مشارکتی است که در آن مردم جوامع و هویت خود را می سازند. فرهنگ به افراد شکل می دهد و باعث پرورش ظرفیت های آنها برای گفتار، عمل و خلاقیت می شود. فرهنگ رسانه ای نیز در این فرآیندها دخیل است و از آنجا که افراد زمان زیادی از رسانه استفاده می کنند تاثیرات قابل توجهی را بر دیدگاه ها و هویت مردم می گذارد. این پژوهش با هدف بررسی نقش مدیریت رسانه های اجتماعی در گسترش فرهنگ رسانه انجام شده است. پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و با استفاده از روش کتابخانه ای انجام شده است. یافته های این پژوهش نشان داد که ظهور رسانه های اجتماعی بستر مناسبی برای تداخل و ادغام فرهنگ ها و تغییر ارزش ها در جوامع مختلف شده که این امر باعث بوجود آمدن فرهنگ رسانه شده است. فرهنگ رسانه اکنون شکل غالب فرهنگی است که امروزه باعث باز تولید شخصیت اجتماعی و تغییر هویت می شود. رسانه های اجتماعی با اشتراک گذاری ایده ها و اطلاعات را از طریق شبکه های مجازی و افزایش تعاملات افراد با فرهنگ های مختلف باعث تغییر باورها و گسترش اشتراکات فرهنگی جوامع مختلف و یا ادیان و اقوام مختلف گردیده است.
Cyberspace Sovereignty: Is Territorializing Cyberspace Opposed to Having a Globally Compatible Internet?
منبع:
Cyberspace Studies,Volume ۶, Issue ۱, January ۲۰۲۲
1 - 20
حوزههای تخصصی:
The internet is at a crossroads today. Whence once viewed as a borderless domain, today it is spoken of in alarmist terms that warn against its demise in the context of growing government censorship programs and powerful commercial interests. This essay reviews the literature on cyberspace and sovereignty, showing the emergence of pro-sovereigntist perspectives and predictions of cyberspace Balkanization in recent decades. It further links the conceptual debate over cyber-sovereignty to real-world geopolitical conflicts and struggles over the future of Internet governance, showing how different conceptions of cyberspace are functions of the geopolitical interests of different powers. Drawing on recent literature on cyber espionage, this essay provides a review of the defensive and offensive practices of state powers in and through cyberspace to argue that while impulses towards re-territorialization of cyberspace are undeniable, such attempts are ultimately frustrated by operations aiming to use common protocols for external security and internal surveillance. Such practices illustrate a more nuanced depiction of sovereignty in cyberspace that goes beyond the borderless versus Balkanized dichotomy.
تحلیل استراتژیک گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی با تاکید بر نقش شبکه های اجتماعی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
229 - 248
گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی از طریق رسانه های نوین اجتماعی چنانچه با رویکردی استراتژیک صورت گیرد ضمن آگاهی بخشی عمومی و تقویت درون زای اقتصاد در عرصه بین الملل نیز می تواند بی فایده بودن سیاست تحریم های یک جانبه را نشان دهد. این مقاله با هدف تحلیل استراتژیک گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی با تاکید بر نقش شبکه های اجتماعی نوین انجام شد. تحقیق حاضر از منظر هدف کاربردی-توسعه ای و از منظر روش گردآوری داده ها یک تحقیق توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری شامل نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اساتید دانشگاهی است و به روش نمونه گیری هدفمند در نهایت 17 نفر در این مطالعه مشارکت کردند. گردآوی داده ها با استفاده از مصاحبه های تخصصی نیمه ساختاریافته و ابزار سوات انجام شد. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون و رویکرد ترکیبی سوات و برنامه ریزی کمی استراتژیک استفاده شد. دستاوردهای تحقیق نشان داد استراتژی مناسب برای گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی با استفاده از شبکه های اجتماعی باید با تمرکز بر استفاده بهینه از فرصت های موجود بر تقویت هرچه بیشتر نقاط قوت و کمینه سازی نقاط ضعف داخلی تاکید نماید. تبیین ابعاد اقتصاد مقاومتی و گفتمان سازی آن بویژه در محیط های علمی، آموزشی و رسانه ای و تبدیل آن به گفتمان فراگیر و رایج ملی بهترین راهکار در عملیاتی ساختن این هدف است. برای شکل دادن افکار عمومی و آمادگی روانی آحاد جامعه در راستای مقاوم سازی درون زای اقتصاد می توان از ظرفیت های شبکه های اجتماعی استفاده کرد..
بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین فاکتورهای موفقیت با انگیزش پیشرفت دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
122 - 136
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین فاکتورهای موفقیت با انگیزش پیشرفت دانش آموزان بود.روش شناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانش آموزان دختر پایه ی یازدهم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 98-1397 بود. از این جامعه، 400 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی دانش آموز جینک و مورگان(1999)، هویت تحصیلی موفق واز و ایزاکسون(2008)، باورهای معرفت شناختی شومر(1990)، نیازهای اساسی روانشناختی گاردیا و همکاران(2000) و انگیزش پیشرفت هرمنس(1987) بود. داده ها با استفاده از روش آماری مدل معادلات ساختاری، در نرم افزار SPSS24 و Amos24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که برازش مدل اندازه گیری و مدل ساختاری پژوهش، تأیید شد. نتایج نشان داد که باورهای معرفت شناختی، هویت تحصیلی موفق و نیازهای اساسی روانشناختی بر خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر انگیزش پیشرفت اثر مستقیم و معنادار داشتند، همچنین خودکارآمدی تحصیلی بر انگیزش پیشرفت، باورهای معرفت شناختی بر هویت تحصیلی موفق و نیازهای اساسی و نهایتا نیازهای اساسی بر هویت تحصیلی موفق تأثیر مثبت و معنی داری سطح 95 درصد اطمینان معنادار دارد(05/0 > P).بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، دانش آموزانی که دچار افت تحصیلی شده و انگیزش پیشرفت و موفقیت در آنها روند کاهشی دارد را می توان با استفاده از برنامه های آموزشی و مشاوره ای در جهت بهبود هویت تحصیلی، باورهای معرفت شناختی و نیازهای اساسی روانشناختی مورد مداخله قرار داد و زمینه پیشرفت تحصیلی را در آنها محیا کرد. نتایج این پژوهش همچنین می تواند زمینه برنامه ریزی مناسب در جهت اتخاذ راهکارهای آموزشگاهی مناسب در جهت افزایش انگیزش پیشرفت دانش آموزان و به تبع آن کاهش افت و بی میلی تحصیلی را به همراه داشته باشد.
جهانی سازی قرآن بنیان؛ چشم اندازی مطلوب در مقایسه با جهانی سازی غربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
جهانی سازی قرآنی به معنای گسترش مفاهیم، معارف و احکام عام و جاودانه ای است که به عنوان سلسله ای از برنامه ها و قوانین دقیقِ منطبق با فطرت، هدایت کلی بشریت با محوریت توحید را با نگاه جامع به همه جنبه های انسان و هستی مدنظر دارد. باورمندی به حقیقت غایی دین و دلالت های منطقی معنویت گرایی و خردورزی وحیانی در روابط اجتماعی از پایه های اساسی این جهانی سازی است. آموزه های قرآنی به خاطر ارجاع به کلیتی منسجم و اصلی واحد که نگرش توحیدی و یکپارچه به جهان هستی دارد، قابلیت زیادی را برای این روند ایجاد کرده است. سازوکارهایی که قرآن برای شمولیت ارزش های الهی و انسانی خود ارائه داده، با توجه به مبانی و اصولی بنیادین، با آنچه در جهانی شدن در ادبیات امروزی مدنظر می باشد از زاویه جهان بینی، انطباق با فطرت، توجه به ابعاد فردی و اجتماعی و ... دارای تفاوتی عمیق است. این نوشتار در تلاش است با اتکا به روش توصیفی تحلیلی، ضمن توجه و استفاده از آیات و تفاسیر به تبیین نگاه فراگیر قرآنی در مقایسه با مفاهیم معادل امروزی آن بپردازد.
کرونا، دین و دولت
منبع:
مطالعات کاربردی در علوم اجتماعی و جامعه شناسی سال پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۹) جلد دوم
25-40
حوزههای تخصصی:
بیماری کرونا، پدیده ای است که با سرعت انتشار و ویژگی مهارناپذیر خود، جهان را با بحران مواجه نموده است. این بحران هرچند در ظاهر ماهیتی صرفاً پزشکی و مرتبط با نظام سلامت دارد، ولی بحرانی چندبعدی است که آثار و پیامدهای آن در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قابل رصد و رهگیری است. در این مقاله تلاش شده است تا پیامدهای بحران کرونا بر اقتصاد، دولت، دین و فرهنگ در کشور ایران ارزیابی شود. روش تحقیق از نوع اسنادی است که با بهره گیری از منابع کتابخانه ای-اینترنتی و مرور یافته ها و نتایج مطالعات انجام شده پس از شیوع ویروس کووید19 در کشور، در پی پاسخگویی به این پرسش اصلی است که کرونا چه تأثیراتی بر اقتصاد، فرهنگ و دولت داشته است؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که بحران بیماری کرونا ، پیامدهای مثبت و منفی برای جامعه داشته است. بحران کرونا و شرایط متعاقب آن موجب تغییرات وسیعی در حوزه اقتصاد و فرهنگ شده است؛ مردم و دولت از لحاظ اقتصادی در فشار بیشتری قرار گرفتند، از لحاظ دینی و اعتقادی علیرغم مهیا شدن فرصت های مثبت، تأثیرات منفی نیز در خصوص برگزاری و نحوه برگزاری مراسمات و کم رنگ شدن تجمعات و حضور مردم در عرصه های عمومی مذهبی و ... داشته است.
رسانه های نوین در اطلاع یابی پژوهش های علوم اسلامی: مورد پژوهی در حوزه های علمیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هشتم بهار ۱۴۰۱شماره ۲۹
394 - 365
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی تاثیر رسانه های نوین در اطلاع یابی، بر مبنای مدل الیس در حوزه های علمیه، به مطالعه 323 طلبه استان فارس و استان بوشهر می پردازد. روش تحقیق به کاررفته، پیمایشی، روش نمونه گیری چند مرحله ای، و گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه است. برای سنجش روایی، از روایی صوری و برای تعیین پایایی، از ضریب آلفای کرنباخ استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش های آمار استنباطی و آزمون های نا پارامتریک (آزمون فریدمن و ویل کاکسون) تجزیه و تحلیل گردید. بررسی منابع اطلاعاتی (13/3)، مرور سایت های اینترنتی و شبکه های اجتماعی مرتبط با موضوع (92/3)، استفاده از پایگاه های اطلاعاتی (48/3)، مطالعه چکیده یا خلاصه مقاله یا کتاب (48/2)، به ترتیب جهت تشخیص نیاز اطلاعاتی، شناسایی، جستجو، رویارویی با منابع اطلاعاتی، توسط طلاب در اولویت اول قرار می گیرند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که طلاب حوزه های علمیه استان فارس و استان بوشهر با توجه به نقش رسانه های نوین از مدل استاندارد رفتار اطلاع یابی تبعیت نکرده و میزان پیروی پاسخگویان از مراحل رفتار اطلاع یابی مناسب کم است.