فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۴۱ تا ۱٬۶۶۰ مورد از کل ۲۸٬۲۶۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
صفویه با توجه به تحولات و مناسبات سیاسی دوره ای است که سیاحان اروپایی بیش از گذشته به انگیزه های مختلف به ایران سفر کردند و در نتیجه سفرنامه های بسیاری نسبت به گذشته نوشته شد. مدارس عصر صفوی، به عنوان مهم ترین مرکز نهاد آموزش، موردتوجه بعضی از سیاحان قرار گرفت که ژان شاردن، ژان باتیست تاورنیه و انگلبرت کمپفر شاخص ترین آنان هستند. حال پرسش این است که سیاحان اروپایی درباره تعلیم و تربیت در مدارس عصر صفوی و برنامه های آموزشی آن چه دیدگاه هایی را مطرح کرده اند؟ این نوشتار تلاش می کند، با روش تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای، گزارش ها و نظرات سیّاحان خارجی را پیرامون برنامه ها و منابع آموزشی این دوره مورد واکاوی و نقد قرار دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد، سیاحان اروپایی غالباً برنامه های آموزشی مدارس ایران رابا نظام آموزشی اروپامقایسه کرده و در نتیجه آن را نامنظم و آشفته دانسته اند که گاهی بدبینانه به نظر می رسد. در معرفی منابع آموزشی نیز بیشتر به علوم غیر دینی همچون ریاضی، هیئت و نجوم یعنی آنچه برای آنان مألوف بوده است، توجه داشته اند.
تأثیر عوامل سیاسی اجتماعی بر رکود و انحطاط اقتصادی ایران در دورۀ افغان ها (1135- 1142 ه. ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
209 - 243
حوزههای تخصصی:
سقوط سلسله صفویه در سال 1135ه.ق، ناشی از بحران های اقتصادی، سیاسی، نظامی و ایدئولوژیکی؛ زمینه را برای نیروهای موازی قبیله ای باز کرد؛ یکی از مهم ترین مسائل این دوره تأثیر اوضاع نابسامان سیاسی اجتماعی بر اقتصاد جامعه است. بی ثباتی سیاسی، هرج ومرج، استقرار نظام ملوک الطوایفی در مدت کوتاهِ سروری افغان ها جامعه ایران را درگیر مسائلی کرد و از همه مهم تر اینکه حیات اقتصادی ایران را تحت تأثیر خود قرار داد. سؤال اصلی نوشتار حاضر این است که اقتصاد ایران در دوره افغان ها چگونه از عوامل سیاسی اجتماعی تأثیر پذیرفته و دچار رکود و انحطاط شده است؟ به منظور یافت پاسخ این پرسش با تکیه بر روش توصیفی تبیینی، شرایط اقتصادی و تأثیر عوامل سیاسی اجتماعی بر وضع موجود بررسی شد و چنین به نظر رسید که نبود ثبات و امنیت سیاسی، پیدایش مراکز متعدد قدرت، اخذ مالیات های سنگین، ناامنی راه ها، قتل و غارت و کاهش جمعیت فعال کشور منجر به رکود و انحطاط اقتصادی و توقف تولید و تجارت داخلی و خارجی در دوره افغان ها شده است.
شناخت مکاتب فکری، مذهبی و سیاسی در سراوان قرون معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
244 - 266
حوزههای تخصصی:
هم جواری شهرستان سراوان با شبه قاره هند و تأثیرپذیری از سرزمین های شرق ایران موجب شده است تا سراوان منشأ تحولات فرهنگی متکی بر تصوف به شمار آید. همچنین نقش علما اهل سنت حنفی در تحولات سیاسی مناطق سرحدی شرق ایران و شبه قاره هند امری انکارناپذیر است. بیشترین سهم این نقش آفرینی بر عهده مکتب دیوبند است. پس از فراگیر شدن این مکتب در میان جامعه اهل سنت، مسلمانان حنفی مذهب بیشترین تأثیر را از آن گرفتند. از طرفی وجود مدارس دینی و مذهبی متأثر از افغانستان و هندوستان، سراوان را به عنوان پایگاه مهم تصوف در اعصار گذشته معرفی کرده است. نضج مکتب دیوبند در سراوان از هشتاد سال پیش تاکنون منشأ تحولات فرهنگی گسترده ای در شرق ایران شده است. ظهور مکاتب مختلفی چون بریلوی، جماعت تبلیغ، مودودی، اخوان المسلمین و سلفی در این شهرستان مؤید رشد فعالیت مذهبی در این منطقه است. نظر به تنوع فرق و مذاهب اسلامی در سراوان آنچه مقرر است در این مقاله بدان پرداخته شود؛ بررسی وضعیت تحولات فرهنگی مذهبی سراوان را در دویست سال گذشته است و نیز بیان عوامل مؤثر بر این تحولات سیاسی فرهنگی و واکاوی نقش علمای مسلمان در رشد و تنوع فرق فرهنگی مذهبی سراوان، مؤثرترین روش مطالعه این سؤالات و تصویب یافته ها و نتایج تحقیق، روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر منابع، اسناد و داده های شفاهی از طریق مصاحبه است.
Considerations on the History of Writing on the Iranian Plateau (ca. 3500-1850 B.C.)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
The Iranian Plateau is, in the late 4th millennium B.C., with Mesopotamia and Egypt the birthplace of writing in the World. We propose here to consider the Proto-Elamite (Early Proto-Iranian) and Linear Elamite (Late Proto-Iranian) scripts, not as two different writing systems, but as the same system at two different chronological stages of evolution. Between 3500 and 1850 B.C., the continuous history of writing in Iran may be consequently understood according to 6 distinct phases (I: 3500-3300 B.C.; II: 3300-3000/2900 B.C.; III: 3000/2900-2300 B.C.; IV: 2300-2000 B.C.; V: 2000-1850 B.C.; VI: after 1850 B.C.).
سیر تحولات آموزشی زنان گیلان در دوره رضاشاه پهلوی با تکیه بر اسناد اداره معارف و اوقاف گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیر تحولات آموزشی زنان گیلان در دوره رضاشاه پهلوی با تکیه بر اسناد اداره معارف واوقاف گیلان معصومه حنیفه [1] محمدامیر شیخ نوری [2] چکیده سرزمین گیلان در عصر قاجار، به علت واقع شدن در مسیر تجاری و فرهنگی ایران و اروپا تحت تأثیر مدرنیته قرار گرفت. در نتیجه، در دوره پهلوی با توجه به بسترهای ایجاد شده، علاوه بر رشد آموزشی مردان، زنان نیز در گرایش به آموزش نوین پیشتاز شدند. در منطقه گیلان اصلاحات آموزشی بسیاری انجام شد که عمده آن در امور زنان بود. این اصلاحات سبب ایجاد و گسترش طبقه زنان کارمند و دانش آموز و نیز زنان فعال اجتماعی شد و از این رو، اهمیت بسیار دارد. این پژوهش با تکیه بر اسناد اداره معارف واوقاف گیلان، در پی بررسی سازوکار مدارس دخترانه، آموزش زنان، جایگاه زنان گیلانی در نظام آموزشی و نیز مشخص کردن سیر تحولات آموزشی طبقه زنان در دوره رضاشاه است و با جامعه آماری 600 برگ سند آرشیوی و استفاده از منابع کتابخانه ای و روش تحلیل محتوا، درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که آموزش زنان در عصر رضاشاه نسبت ب ه دوره قاجار چه تحولاتی به خود دیده و کیفیت آن چگونه ب وده است؟ یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که با وجود پیشتازی زنان در امور فرهنگی و آموزشی گیلان، حوزه آموزشی زنان در منطقه، از سال 1298 تا حدود 1303 از نظر علمی و بهداشتی و تعداد مدارس، کیفیت مطلوبی نداشته و امکان تحصیل برای بسیاری از دختران شهرهای کوچک و روستاها فراهم نبوده است. با این حال در سال های 1315 1305 وضعیت فرهنگی و آموزشی زنان پیشرفت چشمگیری کرد و گیلان به یکی از سه استان پیشرو کشور در حوزه آموزش زنان تبدیل شد. واژه های کلیدی: آموزش، زنان، گیلان، اداره معارف واوقاف، پهلوی، مدرسه. [1] . دانشجوی دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی، دانشگاه الزهرا (س) ، تهران m.hanife954@gmail.com [2] . استاد گروه تاریخ، دانشگاه الزهرا (س)، تهران ma.sheikhnoori@alzahra.ac.ir
تأثیرناپذیری گزاره های نجومی قرآن از منظومه بطلمیوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دسته ای از دگراندیشان مسلمان و مستشرقان معاصر، قرآن را متنی تاریخی که به تناسب نیازها، توانمندی ها و سطح اندیشه بسیط عصر نزول با مردم سخن گفته، می دانند؛ براساس این دیدگاه، نمی توان پذیرفت که قرآن، با مخاطبان ناآگاه از واقعیت های نجومی که جهان را از دریچه منظومه بطلمیوسی می نگریستند درباره مسائل نجومی تمدن ساز سخن گفته باشد؛ اینان با استناد به دیدگاه های مفسران متقدم و نیز تفسیر نادرست برخی تعابیر قرآنی معتقدند، قرآن نیز متأثر از منظومه بطلمیوسی، تصویری لایه لایه از آسمان ها ارائه می دهد که اجرام آسمانی به آن متصل بوده و به تبع آن در حرکت هستند. مطالعات تاریخ علم و بهره گیری از روش میان رشته ای این نتیجه را آشکار می سازد که سخن از هفت آسمان، حرکت زمین و اجرام آسمانی و بسیاری از واقعیت های نجومی در قرآن، علاوه بر تبیین واهی بودن پندار تأثیرپذیری، تلاش این متن الهی برای اصلاح برخی خطاهای علمی و زمینه سازی تمدن اسلامی در دانش نجوم را روشن می سازد.
سبک شناسی امیرمؤمنان علیه السلام در بهره مندی از قرآن کریم به مثابه منبع هویت ساز دینی در بازه زمانی حکومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش روزافزون ادراکات هویت بنیان و کردارهای هویت مند در جامعه ضرورت توجه به سرمایه های اصیل دینی در جهت پدیدآوری مبانی متقن و مطمئن هویت سازی را مضاعف می سازد. از سوی دیگر ارتباط وثیق و پیوند عمیق سیره حکمرانی امیرمؤمنان علیه السلام و معارف کلام وحی موجب می گردد تحلیل و بررسی سیره هویت سازی حضرت باتوجه به معارف قرآن کریم ضرورت یابد. بر همین اساس پژوهش حاضر با روش تحقیق کیفی در پاسخ به این پرسش پدید آمده است که آموزه های قرآنی چه جایگاهی در منظومه هویت سازی دینی در سیره امیرمؤمنان علیه السلام د اشت. التزام به شبکه مفهومی قرآن کریم در هویت سازی به منظورِ سیاست گذاری مبتنی بر آنها ازجمله اقداماتی است که در سیره حضرت صورت پذیرفت. همچنین توسعه نگرش نسبت به سنت های الهی و کاربست آنها در جهت تقویت هویت دینی جامعه، بخش دیگری از کارکرد آموزه های قرآنی در سیره هویت سازی حضرت را پدید آورد. در ساحت اقدامات تمایزبخش نیز به منظورِ تعیین مرزهای دقیق هویتی بهره گیری از آیات مختلف برای افشای ماهیت دشمنان از دیگر اقدامات حضرت بود.
جایگاه و اهمیت منشآت نگاری در تاریخ شناسی؛ با تکیه بر منشآت و ترسل معین الدین محمد زمچی اسفزاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منشآت نگاری به عنوان یکی از منابع اسنادی تاریخی، مطالب ارزشمندی در وجوه مختلف جامعه ایرانی دارد. هرچه از سده های متقدم به سده های متأخر پیش می رود، منشآت نگاری از اهمیت و جایگاه والایی در بین ادیبان و مورخان برخوردار می شود. متأسفانه تاریخ پژوهان به دلایلی همچون عدم انتشار گسترده آن ها، دشواری خط نگارشی شان، باور به کلان روایت برتری وجه آموزشی و تعلیمی آنان و غیره بدان ها کم توجهی کرده اند و در بهترین حالت از داده های تاریخی موجود در متن در توصیف رویداد استفاده شده است. هنوز به منشآت پژوهی به صورت جدی توجه نشده است. این مقاله با رویکرد منشآت پژوهی با روش تحلیل مضمون درصدد نشان دادن جایگاه و اهمیت منشآت و ترسل معین الدین محمد زمچی اسفزاری از منشیان سده نهم در دربار سلطان حسین بایقرا است. جایگاه خوش نویسی مؤلف موجب شده تا منشآت او از نوع نامه ها و محتوای متنوع و در نوع خود منحصربه فرد باشد. او با پیوند ترسل نگاری و رقعه نویسی به منشآت نگاری، نوع جدیدی از متن منشیانه تولید کرده است که در نزد پیشینیان بی سابقه است. اثر زمچی اسفزاری به دلیل درج اسناد سلطانی، دیوانی و اخوانی با حذفیات حداقلی از رویکرد آموزشی به رویکرد تولید متن اسنادی گام نهاده است که در هفت محور اهمیت و جایگاه آن در منشآت نگاری نشان داده شده است.
«توصیف فربه»، مهم ترین مسئولیت علمی مورخان از قدیم تا جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدعای اصلی جستار حاضر این است که مهم ترین مسئولیت علمی مورخان چه در دوره سنت و چه در دوره مدرن، توصیف عمیق و گسترده رویدادهای مهم گذشته انسانی است. برخی از ناقدان این مدعا، ایرادهایی را بدان وارد و آن را نقد کرده اند؛ از قبیل ترویج رویکرد سنتی، نقلی و اثبات گرایانه به دانش تاریخ که دیگر دوران آن گذشته است؛ ترویج کلیشه کاذب دوگانه «توصیف یا تحلیل»؛ نفی بهره برداری از روش و نظریه در پژوهش های تاریخی، تبلیغ رویکرد خنثی و بی توجه به مسائل اکنون جوامع انسانی (تاریخ برای تاریخ) و... . نگارنده در این جستار می کوشد در کنار تشریح بیشتر مدعای خود، به این نقدها نیز پاسخ درخور ارائه کند تا در مسیر تفاهم بیشتر میان اهل تاریخ درباره ماهیت و کارویژه اصلی تاریخ شناسی گامی بردارد. تأکید نگارنده بر این است که دفاع از کارویژه اصلی دانش و رشته تاریخ تلاشی است برای جلوگیری از زوال و تحلیل رفتن این رشته دانشگاهی در درون دیگر رشته های علوم انسانی و رفتاری و به ویژه علوم تعمیمی جامعه شناسی و سیاست شناسی؛ ازاین رو راه برون رفت از این وضعیت بحرانی را برجسته سازی توصیف فربه به عنوان مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان ارزیابی می کند.
تاریخ آموزش رسمی محیط زیست در ایران: محیط زیست در کتاب های درسی دهه های 1370 و 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله ازطریق تحلیل محتوای کمّی کتاب های درسی پایه پنجم ابتدایی و سوم راهنمایی دهه های 1370 و 1380 و نیز بررسی میزان توجه به آموزش محیط زیست در نظام برنامه ریزی توسعه ای در تلاش است تا نشان دهد که سهم محیط زیست و حفاظت از آن در کتاب های درسی و متعاقباً در آموزش رسمی به چه میزان بوده است و اصولاً نگاه به محیط زیست در اندیشه برنامه ریزان درسی تحت تأثیر چه عواملی قرار داشته است. یافته های مقاله نشان می دهد که از مجموع محتوای متنی کتاب های بررسی شده تنها حدود 2درصد به حفاظت محیط زیست پرداخته و در سطوح سه گانه دانش، نگرش و مهارت، از مجموع محتوای متنیِ محیط زیستیِ کتاب های بررسی شده، بیش از70درصد به سطح دانش اختصاص یافته است و افزون بر این بیشترین میزان داده های محیط زیستی را می توان در کتاب هایی چون جغرافیا، علوم تجربی و حرفه وفن یافت. این امر می تواند نشانگر غلبه تفکر تجربی بر نگاه برنامه ریزان درسی در زمینه آموزش محیط زیست باشد؛ بااین حال به نظر می رسد در دهه 1380 توجه کتاب های درسی به سطح نگرش بیشتر شده به طوری که از 2درصد، در دهه 1370 به 4درصد، در دهه 1380 افزایش یافته است. همچنین داده های موجود نشان می دهند که در دهه 1380 از غلبه تفکر تجربی کاسته شده و حفاظت محیط زیست به کتاب های غیرتجربی چون فارسی و تعلیمات دینی وارد شده است. به علاوه در دهه 1380 کتاب های درسی، توجه بیشتری به آلودگی های محیطی و تأثیر فعالیت های آلاینده انسان بر محیط زیست نسبت به دو دهه قبلی داشته اند.
An analysis of the recognition of syphilis disease and the ways of its entry to Iran during the Safawi era with an emphasis on Ateshak (Syphilis) treatise
حوزههای تخصصی:
The relative and long-term stability brought about by the Safavid government in Iran made urbanization and its requirements to be reviewed, next to the issue of public health. Some physicians began to run new experiments and produce treatises. One of these outstanding treatises is the Risala Ateshak, written by Imad al-Din Mahmoud bin Masoud Shirazi. For the first time, by writing an independent treatise, he described the symptoms, methods of prevention, and treatment of syphilis. To him, the treatise issued before his, except that of Baha'u'l-Razi, were not discussed and were considered a phenomenon from abroad (the West). He sought to explain the manners of transmission, prevention, and treatment of this disease in different temperaments through the available methods, which were mostly based on herbal medicine. He also expressed his belief about the effectiveness of consuming Chinese wood in treating this disease. The accuracy of this treatise's contents and its writing period makes it clear that syphilis is not an imported disease contrary to the idea that existed. The reason for our ignorance of its existence was the inability to distinguish it from other diseases.
شخصیت خشیارشا، شاهِ شاهان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
135 - 152
حوزههای تخصصی:
سانچیزی ویردنبورخ در این مقاله تلاش دارد سیمای روانی و شخصیت خشیارشا را بر اساس منابع یونانی علی الخصوص تواریخ هرودوت، کتیبه ها و سنگ نگاره های هخامنشی ترسیم نماید و مهم تر از آن نقدی درباره ارزش هر دسته از منابع در نگارش تاریخ هخامنشیان ارائه دهد. پرسش اصلی او مبتنی بر این است که آیا تصویر خشیارشا و شخصیت او در منابع کلاسیک و پژوهش های جدید مطابق واقعیت است یا از تعصبات یونان محوری سرچشمه گرفته که بدون درنظر گرفتن نقد تاریخی نسل به نسل در کتب تاریخ تکرار شده اند. او همچنین بر ارزش گذاری صحیح کتیبه های هخامنشی و منتج بودن آنها از سنت های شفاهی و نوشتاری ادبی و نه خصوصیات مستقل و شخصی شاهان، تمرکز می کند. روش او مبتنی بر بررسی و نقد منابع یونانی، کتیبه های شاهی و سنگ نگاره ها با تلاش برای به دست دادن دیدگاهی جدید در این باره است. سانچیزی ویردنبورخ در پایان بر همین اساس نتیجه می گیرد که اولاً، بسیاری از پرسش های مطرح شده توسط پژوهشگران و به تبع پاسخ های آنها، حاصل تعصبات یونان محور هستند. دوم، در بررسی منابع، پیش از استنتاج راجع به شخص یا دوره ای خاص باید به دو عامل سنت و نوآوری توجه داشت. سوم، شخصیت خشیارشا بیش از آن که نشانگر تفاوتی عمیق در اخلاق و سیاست های مذهبی او نسبت به شاهان پیشین خود باشد، نمایان گر ادامه همان سنت ها و اصول، خصوصاً سنن دوره داریوش است. چهارم، مسائلی چون مزاج آتشین یا زن بارگی وی چندان بر مدارک مستحکم و مکرر استوار نیست. به همین جهت دوره او حتی می تواند به عنوان اوج دوره هخامنشی و نه آغاز افول آن درنظر گرفته شود.
گونه شناسی سفال های اسلامی به دست آمده از شهر جیزد رشتخوار، خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
9 - 46
حوزههای تخصصی:
شهر اسلامی جیزد، با وسعتی حدود 5/45 هکتار، در 12 کیلومتری شهر رشتخوار قرار دارد. با توجه به منابع و متون دوره اسلامی، این شهر که در قرون 5-8 هجری دارای اهمیت بسیار بوده، سرانجام درنتیجه زلزله متروک شده است. اطلاعات پیرامون این شهر بسیار محدود است؛ لذا با توجه به اهمیت این محوطه در قرون میانی اسلامی، شهر جیزد در تابستان 1400 مورد بررسی روشمند قرار گرفت. هدف از این پژوهش، معرفی و دسته بندی سفال های به دست آمده از این محوطه است. این پژوهش درصدد است به این پرسش ها پاسخ دهد که کدام یک از انواع سفال های اسلامی در شهر جیزد قابل شناسایی است؟ یافته های سفالی موردمطالعه در کدام بازه زمانی تاریخ گذاری می شوند؟ روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی و بر اساس یافته های حاصل از مطالعات کتابخانه ای و میدانی است. نتایج پژوهش فوق نشان داد که یافته های سفالی این محوطه، در دو گروه اصلی بدون لعاب و لعاب دار قرار می گیرند و بر اساس مطالعات مقایسه ای سفال های محوطه، سابقه سکونت در محوطه به قرن 4 هجری برمی گردد و با توجه به وجود سفال های گونه سلادون، بدل سلادون و چند قطعه مشکوک به سفال کوباچه نوع آبی نیلی، به نظر می رسد که محوطه تا حدود قرن 9-10 هجری به صورت محدود مسکونی بوده است.
پناهندگان فرقه دمکرات آذربایجان در اتحاد جماهیر شوروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرقه دمکرات آذربایجان با حمایت حکومت اتحاد جماهیر شوروی در سال 1324 تشکیل و در سال 1325 فروپاشید و تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار سنگینی را برای مردم ایران داشت که پناهنده شدن جمعیت زیادی از مردم محلی آذربایجان به کشور شوروی از جمله آنها می باشد. هدف اصلی این پژوهش بررسی وضعیت سیاسی و اجتماعی پناهندگان فرقه دمکرات آذربایجان در اتحاد جماهیر شوروی است. روش اجرای این پژوهش توصیفی و تحلیلی و با بهره گیری از منابع اولیه صورت گرفته سعی نگارندگان بر آن است تا تبعات انسانی و اجتماعی حکومت فرقه دمکرات آذربایجان را آشکار سازند نتیجه مطالعات نشان می دهد، پس از فروپاشی حکومت فرقه در 21 آذر 1325 تعداد پناهندگان ایرانی که به دلیل هواداری از حکومت فرقه و با فریب کاری رهبران این گروه به شوروی فرار کرده و پناهنده شده ند بین 25 تا 30 هزار نفر تخمین زده شده است. اندکی پس از این واقعه، ﺳﺮان ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ آذربایجان ﺷﻮروی و رهبران فرقه دمکرات ﺑﺮای رهایی از بار مشکلات نگهداری این حجم زیاد پناهندگان و سرکوب نارضایتی پناهندگان از عملکرد فرقه و تصمیم آنها به بازگشت به ایران، مطابق با سیاست بیرحمانه استالینی آنها را ﺑﺎ اﺗﻬﺎمﻫﺎی واﻫﯽ و غیرانسانی راﻫﯽ اردوﮔﺎهﻫﺎی ﮐ ﺎر اﺟﺒ ﺎری در ﺳ ﯿﺒﺮی و آسیای میانه کردند و سرنوشت دهشتناک، غم انگیز و رقت باری را برای آنها رقم زدند.
کاسه سیمین موزه ملی ایران، رامشگران هندی و پیوند آن با دریای پارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاسه سیمین ساسانی موجود در موزه ملی ایران (بخش تاریخی)، شناخته شده به «نگاره رامشگران-نوازندگان»، یکی از نامی ترین آثار باستان شناختی موزه ملی است. بنابر گزارش «علی سامی»، این اثر سیمین ساسانی به سال 1334 ه .ش.، از کلاردشت مازندران خریداری شده است. چهار نگاره اصلی آن، پرتوافکن چهار خنیاگر به همراه چهار ساز شناخته شده در دستان هریک است، افزون تر، نگاره یک «قرقاول» نیز در مرکز این اثر دیده می شود. از این چهار نگاره خنیاگران به عنوان «نگاره زنان رامشگر» در تمامی دانشی کارهای ارزشمند پیشین (بیگانگان) تا به تمامی نمایشگاه هایی (برون مرزی) که این شاهکار ساسانی به نمایش رفت، به توضیح آمده است. پژوهشگران ایرانی و نمایشگاه های اندرونی (کاتالوگ ها) نیز پیرو همان کارهای برون مرزی بوده اند. افزون بر این، گمان هایی درباره چگونگی توضیح نگاره سازهای موجود برروی اثر نیز باید یادآوری شود؛ از این روی، نخست نگارنده با به چالش کشاندن موضوع «زنانه بودن» این چهار نگاره خنیاگران به گواهی «نرینه بودن سه تن» و «مادینه بودن تنها یک تن» از رامشگران خواهد پرداخت. هم چنین توضیحی متفاوت درباره نگاره سازهای این میراث سیمین ساسانی پیشکش خوانندگان خواهد کرد. افزون تر، نگارنده، این اثر ارزشمند باستان شناختی را با کران جغرافیایی دریای پارس (جنوب، نه شمال) درهم تنیده به توضیح خواهد آورد. نویسنده در تفسیر چرایی این نگاره کم مانند از پردازش «گروهی از رامشگران» و هویت آنان، به موضوع نوازندگان هندی یا «کولی های هندی» تمرکز خواهد کرد. هم چنین نگارنده در گواهی دیدگاه خود، به دو کاسه همانند سیمین ساسانی دیگر که بسیار کم دیده شده اند، سنجش وار اشاره خواهد کرد و در فرجام، نکته ای نو را درباره تاریخ گذاری این کاسه های ارزشمند سیمین ساسانی پیشکش خوانندگان خواهد نمود. نگارنده در سنجش میان این کاسه ها، با کشیدن دیوارکی آشکار میان نگاره های آن ها، «موضوع فصلی برگزار شدن» این صحنه های رامشگری را یادآور خواهد شد. در این تفاوت گذاری فصلی، به برگزاری مراسم خنیاگری در فصل زمستان و بهار (یا تابستان) تمرکز خواهد کرد.
تبادلات فرهنگی جنوب شرق و مرکز ایران با عمان براساس شواهد باستان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
۱۳۳-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
گستره ایران فرهنگی با توجه به شواهد تاریخی، بقایای باستان شناختی و ویژگی های فرهنگی، مانند: زبان، آداب و رسوم محدوده ای وسیع را شامل می شود که از آسیای مرکزی تا بخش هایی از شبه قاره هند گرفته تا قفقاز و آسیای صغیر و سراسر خاورمیانه و بخش هایی از شمال آفریقا را دربر می گیرد. افزون بر تسلط و نفوذ سیاسی، تجارت و بازرگانی نیز درکنار کارکرد اقتصادی خود نقش مهمی در انتقال فرهنگ، علوم و فنون از ایران به سایر نقاط را برعهده داشته اند؛ در همین راستا، قطعاتی از تزئینات کاشی شامل: زرین فام، تک رنگ های فیروزه ای و لاجوردی، چلیپایی و خشتی کتیبه دار و لاجوردینه در بندر قلهات طی بررسی باستان شناسی هیأت ایرانی در زمستان 1386ه .ش.، به دست آمد که مصادیقی روشن در این زمینه محسوب می شوند. فن پیچیده و پر رمز و راز زرین فام یکی از مصادیقی است که حضور آن در مناطق دیگر، مصداق بارز نفوذ فرهنگ و هنر ایران در آن محدوده است. آثار باقی مانده زرین فام اعم از انواع کاشی و سفال، رواج استفاده از این فن در محدوده ایران طی دوره های سلجوقی و ایلخانی را نشان می دهد. نمونه های تحت مطالعه در این مقاله به عنوان دورترین مکان به کارگیری این عنصر تزئینی نسبت به موطن خود ایران، در بندر باستانی قلهات در عمان از اهمیت خاصی برخوردار است. بندر باستانی قلهات در عمان یکی از سرزمین هایی است که بخشی از تاریخ آن مرهون حضور عنصر ایرانی در آنجاست، حضوری که براساس شواهد تاریخی، هم زمان با ابتدای دوره تاریخی ایران، یعنی دوره هخامنشی آغاز شده و قرن ها ادامه یافته است. در این مقاله برآنیم تا ضمن معرفی این بندر باستانی به این پرسش که، تزئینات کاشی به دست آمده از بررسی باستان شناسی هیأت ایرانی در قلهات چگونه تبادل تجاری میان ایران و این بندر تأیید می نماید(؟) و این پرسش که این کاشی ها از کدام مراکز تولیدی به عنوان یک کالا به آنجا تجارت شده است(؟)، را به بحث بگذاریم. این پژوهش از نوع توصیفی تاریخی است و با رویکرد باستان شناسی برمبنای شواهد و بقایای حاصل از بررسی سطحی و مطالعات کتابخانه ای شامل رجوع به متون تاریخی و سایر منابع به دنبال پاسخ به پرسش تحقیق است. در نتیجه این تحقیق مشخص شد کاشی های گوناگون موجود در قلهات در قالب کالاهای تجاری از دو مرکز کاشان در مرکز ایران و کرمان به قلهات حمل و در بناهای موردنظر نصب شده اند.
ارتباطات تجاری میان بنادر ژاپن و ایران در عصر قاجار / میجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
۲۱۵-۱۹۵
حوزههای تخصصی:
از زمان شکل گیری راه موسوم به ابریشم، مسیر فوق رابط اصلی شرق و غرب آسیا بود که در خشکی و دریا پیش می رفت. با شروع عصر استعمار روند جهانی شدن آغاز گردید و مسیر و عملکرد ارتباطات تحول بسیاری کردند، امری که در قرن نوزدهم میلادی به اوج خود رسید و ارتباط نزدیک ایران و ژاپن امکان پذیر شد. درواقع مراکز تجاری دو کشور صاحب پیشینه ای از دوره های پیشتر بودند، اما با اقتضاهای جدید، شرایط جدیدی نیز به وجود آمد. در این راستا پرسش پژوهش حاضر آن است که کدام ناحیه ها یا بنادر ژاپن و ایران در قرن نوزدهم میلادی برای حمل ونقل مواد فرهنگی مورد استفاده تجارت خارجی به کار رفتند و آیا ناحیه های تعیین شده دارای پیشینه بودند و چه عواملی بر ارتباط تجاری تأثیرگذار بوده اند. فرضیه پژوهش آن است که محصولات نوع ساسانی و صفوی درواقع گویای موقعیت سیاسی ژاپن و نقش تجاری دیگر ملل است تا آن که نمایشی از ارتباط ایران و ژاپن باشند. با این وجود بررسی پیشینه روابط، مناطقی را در ژاپن نشان می دهند که مراکز اصلی تجارت دولتی بودند که همانا بنادر اُساکا و کوبه به سوی حوضه کیوتو و نارا، بندر ناگاساکی و بنادر حوضه خلیج کاناگاوا هستند که در قرن نوزدهم میلادی نیز نقش مشابهی ایفا کردند تا تجارت از بنادر بوشهر، لنگه و عباسی ایران امکان پذیر باشند؛ هرچند پیش از قرن نوزدهم میلادی تجارت موردنظر همیشه تحت تأثیر فرهنگ بسته ژاپن قرار داشته، ولی در عصر جدید به دلیل فشار امپریالیسم و روند مدرنیزم دروازه ها گشوده شده و محصولات استراتژیک چون تریاک به قلمروی امپراتوری ژاپن وارد شدند.
مصرف گوشت و انواعِ آن در دوره هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوراک و انواع آن در شاهنشاهی هخامنشی از جمله موضوعات مربوط به تاریخ اجتماعی این دوران است. گوشت و انواع آن از خوراک های مصرفی در دنیای باستان بوده است و اسناد و مدارک باقیمانده از عصر هخامنشی از مصرف آن در دربار و میان مردم حکایت دارد. موضوع پژوهش حاضر بررسی انواع گوشت مصرفی در دوره هخامنشی بر اساس مستندات باقیمانده است، که خود می تواند در روشن ساختن مسائل مربوط به حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این دوران مفید باشد. روش انجام پژوهش توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای است و طی آن منابع متعددی همچون کتیبه ها، اسناد و منابع کلاسیک یونانی مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی ها نشان می دهد که گوشت و انواع آن از اجزای مهم سبد غذایی دربار و درباریان به شمار می آمد و شکار و پرورش حیوانات دو راه تامین گوشت مصرفی بود. انواع متنوعی از حیوانات منبع تامین گوشت خوراکی بود که از مهمترین آن ها می توان به ترتیب به گوسفند، بز، گاو، اردک و غاز اشاره کرد.
تحلیل اوج و تضعیف طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر و خراسان دوره تیموریان بر اساس نظریه تبارشناسی فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
134 - 158
حوزههای تخصصی:
به طور نسبی، خط و مشی طریقت نقشبندیه برگرفته از طریقت عبدالخالق غجدوانی (وفات 575 ه.ق) است. اما پیدایش این طریقت، منتسب به بهاءالدین محمد نقشبند بخاری (717-719 ه.ق) است که در منطقه خراسان و ماواراءالنهر ایجاد و گسترش یافت. در دوره تیموریان جانشینان او مقام پیشوایی یافتند. اما اوج رونق و رواج طریقت نقشبندیه در نیمه دوم قرن نهم ه.ق به رهبری خواجه عبیدالله احرار (وفات 895 ه.ق) اتفاق افتاد که ارتباط نزدیکی با سلطان ابوسعید داشت، بر این اساس سوال تحقیق این است که: گسترش و تضعیف طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر و خراسان دوره تیموریان متأثر از چه بستر و شرایط فرهنگی و سیاسی بوده است؟ بررسی و تحقیقات نشان داد که نخست:طریقت نقشبندیه بر گرایش مذهبی و طریقتی هیأت حاکمه در ماوراءالنهر و خراسان که مرکز قدرت تیموریان بود، تاثیر گذاشت و رونق طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر و خراسان، حاصل ارتباط مستقیم با نظام ارزش گذاری های اجتماعی و اصول اعتقادی آن طریقت با ساختار فرهنگی و سیاسی جامعه دوره تیموریان بوده است. دوم : تضعیف طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر و خراسان پس ازسقوط تیموریان به دلیل تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی در خطه ماوراءالنهر و خراسان بود و همین موجب شد تا از نفوذ شیوخ طریقت نقشبندیه و قابلیت تاثیرگذاری آن بر جامعه به شدت کاسته شد. روش این پژوهش همچون تحقیقات تاریخی متکی بر توصیف و تحلیل داده های منابع کتابخانه ای است که در تحلیل های تاریخی از نظریه تبار شناسی فوکو استفاده شده است.
جستاری درباره منصب «عارض»ِ لشکر و درنگی در پیشینه ی تاریخی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سازمان اداری برخی از حکومت های اسلامی «عارض» لشکر منصبی متداول بوده است. بااینکه اصطلاح یادشده واژه ای عربی است، در تشکیلات اداری و سازمان لشکری خلافت عباسی به کار نرفته و تنها در حکومت های ایرانی برخاسته در شرق سرزمین های خلافت عباسی رواج داشته است. ازاین رو این پرسش مطرح است که آیا این منصب از نظر سرشت و ماهیت، ویژه حکومت های ایرانی برخاسته از دل خلافت عباسی بوده است؟ و این فرضیه مطرح می شود که به نظر می رسد «عارض» برخاسته و برگرفته از سازمان اداری روزگار فرمانروایی ساسانی در ایران باستان بوده؛ گویا هم کارکردها و وظایف آن در دوره پس از اسلام، در میان حکومت های ایرانی سر برآورده در سرزمین های شرق خلافت عباسی پیوستگی یافته است. این پژوهش با هدف روشن کردن ریشه های تاریخی اصطلاح و منصب «عارض» و به شیوه ی توصیفی و تحلیلی انجام شده است. بنابر یافته های پژوهش، گزارش معتبری در دست است که نشان می دهد منصب عارض دست کم از نمونه متداول در روزگار انوشیروان ساسانی یا نمونه ای همانند آن برگرفته شده است؛ و نیز از آغاز حکمرانی صفاریان به کار رفته و بدین ترتیب در دوره اسلامی پیوستگی یافته است.