مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
پتروگرافی
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از بناهای شهر تبریز از سنگ خاکستری رنگ با بافتی زبر استفاده شده که عمده آن ها بخصوص مواردی که در بخش های پایینی بناها از جمله ازاره های ساختمانی نصب شده اند دچار هوازدگی و آسیب هایی از قبیل تورق، تاول و پوسیدگی گشته اند که این آسیب ها در بناهای ثبت ملی همچون ازاره ساختمان شماره 2 مجموعه چرم سازی خسروی به واسطه شدت تخریب قابل توجه است؛ از این رو جهت شناخت علمی از فرآیند فوق مطالعات ساختارشناسی با آنالیزهای پتروگرافی، پراش پرتو ایکس و بررسی های خواص فیزیکی این سنگ ها از طریق آزمون های استاندارد درصد محتوای رطوبت طبیعی سنگ، جذب آب، تخلخل سنگ، کشش مویینگی و آزمون چشمی انجام شد، که نتایج نشان دهنده عیوب ذاتی سنگ های تراکیتی ازاره به واسطه ی حضور کانی های کائولینیت، کلسیت و هماتیت است که به ترتیب حضورشان در سنگ با وجود رطوبت، موجب تورم، انحلال و هوازدگی شیمیایی آن می شوند. از طرفی بالا رفتن تخلخل موجب افزایش درصد جذب آب سنگ ها می گردد که با توجه به وقوع چرخه های ذوب و انجماد موجود سبب هوازدگی مکانیکی و در نهایت تخریب ساختار سنگ های ازاره های مجموعه چرم خسروی شده است.
شناسایی و تحلیل بستر آثار سفالی بر مبنای بقایای محیط دفن (بررسی موردی سفالینه های خاکستری منسوب به عصر آهن)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر سعی شده است تا به وسیله ی مطالعات آزمایشگاهی بستر و محیط دفن احتمالی پنج نمونه سفال خاکستری عصر آهن متعلق به موزه ی ایران باستان مورد شناسایی قرار گیرد. به همین منظور با شناسایی و اندازه گیری میزان عناصر موجود در رسوبات و بدنه ی سفالی نمونه ها با استفاده از دستگاه طیف سنج نشری پلاسمای جفت شده ی القایی (ICP-OES) سعی در شناخت بستر احتمالی آن ها شد. همچنین برای شناسایی آنیون های موجود در رسوبات سفالینه ها، از دستگاه کروماتوگرافی یونی (IC) استفاده گردید. نتایج نشان دادند که میزان عناصر موجود در نمونه MB-1 و MB-2 و نیز هم بستگی معنی دار برخی از عناصر خاص بیش ترین نزدیکی را به بستر قبرستان دارد. همچنین، بر اساس غلظت بالای کربنات کلسیم در تجزیه ی شیمیایی رسوبات نمونه MB-3 می توان آن را به بافت آشپزخانه و یا کف منطقه ی مسکونی نسبت داد. در مورد نمونه های MB-4 و MB-5 نیز که نتیجه ی شناسایی عناصر حاکی از بستر همسان برای آن هاست وجود عناصری نظیر پتاسیم، منیزیم، آهن، تیتانیوم و هم بستگی مثبت آن عناصر با یکدیگر و نیز هم بستگی منفی پتاسیم و منیزیم با سیلیسیوم نشان دهنده ی بافت های مرتبط با آتش، چون اجاق و کوره است. نتایج مطالعات میکروسکوپی نوری پلاریزان (PM) نیز نشان داد که همبستگی و شباهت ساختاری نزدیکی بر مبنای نوع تمپر با سفالینه های خاکستری عصر آهن دارند که تمپر به کار رفته در زمینه ی رسی تمامی نمونه های مورد مطالعه معدنی بوده و بافتی نسبتاً یک دست و همگن دارند.
پتروگرافی مقطع نازک مواد سرامیکی
حوزه های تخصصی:
پتروگرافی مقطع نازک روشی برای مطالعه و طبقه بندی ساختارهای رسی است. این روش در بررسی طیف گسترده ای از مواد، شامل سنگ ها، مواد معدنی، سفال، سرباره ها، بتن، آجر، اندود (مخلوطی از آهک یا گچ) مورداستفاده قرار می گیرد. اطلاعات به دست آمده از پتروگرافی، سبب شناخت برخی جنبه های مهم مطالعات سفال ازجمله منشأ و فن تولید آن ها خواهد شد. مقطع نازک، به وسیله ی برش قطعه کوچکی از نمونه موردمطالعه ساخته شده، سپس به سطح صافی از تیغه (لام) میکروسکوپ شیشه ای چسبانده و سطح آن تا رسیدن به ضخامت استاندارد (25-30 میکرومتر) پولیش شده و نهایتاً با استفاده از میکروسکوپ پلاریزان مقاطع آماده شده، مورد مطالعه قرار می گیرد. در ضخامت استاندارد، اجزاء معدنی موجود در بافت سفال با طیف های رنگی مختلف ظاهر شده و بر اساس خواص نوری مشخص شناسایی می شوند در این مقاله به اهداف پتروگرافی سفال، تاریخچه پتروگرافی مقطع نازک و فرازهایی در پتروگرافی مقطع نازک مواد سرامیکی شامل: روش تهیه مقطع نازک و بررسی و آنالیز آنها پرداخته شده است.
باستان کانی شناسی سفالینه های عصر مفرغ کؤل تپه عجب شیر، شرق دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تبیین باستان شناسی عصر مفرغ شمال غرب فلات ایران ظهور سفال های دست ساز خاکستری-سیاه در گونه های مختلف آن نماینده ی حضور فرهنگ تازه وارد موسوم به کورا-ارس است. از طرف دیگر، سنت سفالی ارومیه متعلق به مفرغ پایانی، بعد از افول سنّت فرهنگی مفرغ قدیم یا کورا-ارس، بازگشت سنّت های سفالگری به نوع سفال های نخودی منقوش است. در پژوهش حاضر، نمونه سفال های خاکستری-سیاه دوره مفرغ قدیم سنت کورا-ارس و سفال های نخودی-منقوش دوره مفرغ پایانی سنّت ارومیه، مورد مطالعه قرار گرفت؛ این نمونه ها در بررسی سطح الارضی محوطه ی کؤل تپه ی شهرستان عجب شیر جمع آوری شده بودند. با مطالعه ی ماتریکس این تعداد نمونه، به بررسی وجوه مشترک موجود در ساختار سفال سبک کورا-ارس و سفال سبک ارومیه، با بهره گیری از روش پتروگرافی و مشاهده ی مقاطع نازک با میکروسکوپ پلاریزان و نیز استفاده از روش های XRD و FT-IR، پرداخته شده است. در این راستا، تلاش شد از طریق شناسایی فناوری ساخت سفال و ترکیب مواد تشکیل دهنده و سپس مراجعه به اطلاعات منابع زمین شناسی منطقه مورد استفاده، مشخص گردد که این سنّت های سفالی بومی هستند یا غیربومی. با توجه به این که در توالی لایه های کؤل تپه ی عجب شیر، هم آثار مفرغ قدیم و هم آثار مفرغ جدید وجود دارد، به نظر می رسد این محوطه محل مناسبی برای کنکاش در مسئله ی گسستگی سنّت های فناورانه سفالگری و نیز بررسی موضوع بومی یا مهاجر بودن سبک سفال ارومیه، به روش باستان سنجی است. نتایج مشاهدات میکروسکوپی مقاطع نازک و آنالیز XRD و FT-IR نمونه ها و تطبیق این نتایج با مقیاس های کانی نگاری موجود از منطقه نشان داد که هر دو مجموعه سفال کورا-ارس و سفال سبک ارومیه به دست آمده از کؤل تپه ی عجب شیر، منشأ یکسانی دارند و لذا مربوط به خود منطقه و تولید محلی هستند.
شناسایی مواد و رنگ های به کاررفته در تزیینات کاشیکاری معرق بنای تاریخی مصلای مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصلای مشهد، یکی از بزرگ ترین و زیباترین مصلاهای تاریخی ایران است. این مصلا در عصر صفویان و به دستور شاه سلیمان اول صفوی ساخته شده است. طبق کتیبه کاشیکاری ایوان، مصلا در سال 1087 ه.ق، در شرق شهر مشهد بنا شده است. این بنای تاریخی، دارای ایوان مرکزی رفیعی در وسط و دو رواق گنبددار در طرفین است. تزئینات مصلای تاریخی مشهد، شامل: گچبری، کاشیکاری، نقاشی و مقرنس کاری است. در دوران صفویه، تمام بناهای مذهبی با تزئینات کاشیکاری، تزیین می شد. مهم ترین عنصر تزئینی مصلای مشهد نیز، تزئینات کاشیکاری است. کاشی های مصلای مشهد، به رنگ های سفید، سیاه، لاجوردی، فیروزه ای، سبز، زرد و قهوه ای هستند. برای تعیین ترکیب شیمیایی لعاب کاشی ها از روش میکروسکوب الکترونی روبشی مجهز به طیف سنج پراکنش انرژی پرتوی ایکس (SEM-EDX)، استفاده شد. بر طبق نتایج، در لعاب کاشی های معرق این بنا، از اکسید قلع به همراه لعاب سربی برای رنگ سفید، از اکسید منگنز برای رنگ سیاه، از اکسید کبالت همراه اکسید منیزیم و فلوئور برای رنگ آبی لاجوردی، از اکسید مس برای رنگ فیروزه ای، از ترکیب اکسید آهن و لعاب سربی برای رنگ قهوه ای، از آنتیمونات سرب برای رنگ زرد و از ترکیب لعاب سربی همراه اکسید مس برای رنگ سبز استفاده شده است. مقایسه نتایج حاصل از شناسایی ترکیب لعاب کاشیهای صفوی مصلای تاریخی مشهد با نتایج به دست آمده توسط سایر پژوهشگران، حاکی از تشابه عوامل ایجاد رنگ لعاب کاشیهای به کار رفته در تزیین بناهای تاریخی در طول قرن 17م. (قرن 11ه.ق)، در عصر صفوی در بیشتر مناطق ایران است. علاوه بر این، نتایج حاصل از مقاطع نازک پتروگرافی بدنه کاشی ها حاکی از وجود فازهای موسکوویت، هورنبلند، بیوتیت، کواتز و فلدسپار در آن ها بود. بر اساس داده های حاصل از تجزیه و تحلیل کانی شناسی بدنه کاشی ها نتایج قابل توجهی در مورد ترکیب این نوع کاشی حاصل گردید.
ساختارشناسی ملاط های تاریخی در آرایه های معماری و اندود داخلی معبد صخره ای ورجووی مراغه، ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه شواهدی جدید مبنی بر استفاده از ملاط در آرایه های معماری و اندودهای بدنه داخلی معبد صخره ای ورجووی در دوره اسلامی است. معبد ورجووی ازجمله بناهای با تاریخ نه چندان دقیق در پیش از اسلام و با الحاقاتی منسوب به دوره ایلخانی است که در نزدیکی قبرستان تاریخی روستای ورجووی در فاصله 6 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان مراغه در استان آذربایجان شرقی واقع شده است. این معبد جزء مجموعه سازه های زیرزمینی است که در بستر سنگی کنده شده و دارای بخش های مختلفی ازلحاظ معماری در زیر روستای کنونی ورجووی است. تنها بخش معبد اصلی به واسطه تداوم استفاده در دوره اسلامی هیچ گاه مدفون و پوشیده نشده است. مابقی این مجموعه بزرگ، هم اکنون در زیر لایه های خاک پوشیده شده است. تداوم استفاده از معبد، با تغییراتی در پلان ها و همچنین آرایه های معماری در دوره های مختلف همراه بوده که از مظاهر آن حجاری های روی بدنه و استفاده از نقوش و خطوط اسلامی، با آیات قرآنی و همچنین استفاده از آرایه های معماری در قالب ملاط بسیار سخت و مقاوم ساروج و دیگر ملاط های آهکی به همراه رنگدانه بوده است. با توجه به عدم شناسایی ترکیب و روش ساخت آرایه های معماری این بنا در گذشته، در این مقاله ساختارشناسی و معرفی آرایه های ساخته شده از ملاط های بسیار سخت و فناوارنه معبد ورجووی انجام شده است. از جمله سؤالات این تحقیق عبارت اند از اینکه: در کدام بخش های معبد ورجووی از ملاط استفاده شده است؟ ملاط های استفاده شده از چه نوعی هستند و از چه ساختار و ساختمانی برخوردارند؟ در همین راستا بر اساس مطالعات میدانی اقدام به نمونه برداری از نواحی شناسایی شده و مشکوک به ملاط و بدنه سنگی گردید که با استفاده از آنالیزهای ساختارشناسی (پتروگرافی مقطع نازک-در شناسایی سنگ-XRD, XRF) اقدام به ارزیابی و مقایسه میان ملاط های بدنه و آرایه ها و بستر سنگی آن گرفته شد. نتایج حاصل از پژوهش گویای این مهم است که در اندود بدنه ها از ملاط گچ و آهک به همراه پرکننده پودر سنگ توف و خاکستر و همچنین الیاف گیاهی استفاده شده است و برای پوشش سطحی آرایه قطاربندی در فضای V6، از ملاط ساروج مهره خورده استفاده شده است.
مقایسه و مطالعه کانیشناسی گونه سفال نارنجی-قرمز با مغز تیرهرنگ از دوره ایلام در استانهای خوزستان، چهارمحال و بختیاری و اصفهان
حوزه های تخصصی:
گونهای از سفال دوره ایلام بهرنگ نارنجی و مغز خاکستری با مواد پُرکننده گیاهی در بسیاری از استقرارهای ایلامی یافت شده؛ اما تاکنون کمتر برروی این گونه سفالی مطالعه شده است. شاید یکی از دلایل آن درصد کمتر اینگونه سفالی نسبت به سایر گونههای شناختهشده در مراکز ایلامی فارس و خوزستان است. با اینوجود، اینگونه سفالی درحدود شمال مراکز ایلامی (مناطق شمالی استانهای فارس و خوزستان) فراوانی قابلتوجهی دارد، ازجمله در استانهای امروزی چهارمحال و بختیاری و اصفهان این موضوع کاملاً مشهود است. در این پژوهش سعی بر آن است تا با مطالعه کانیشناسی انجامشده برروی سفالهای فوق، مشخص گردد که سفالهای یافتشده از استقرارهای همزمان با ادوار ایلام قدیم و میانه در استانهای چهارمحال و بختیاری و اصفهان با سفالهای مشابه در خوزستان (بهعنوان یکی از مراکز ایلامی) تنها ازنظر ظاهری و فرم شباهت دارند یا این شباهت در بافت، کانیهای تشکیلدهنده، منشاء و میزان پخت نیز قابلبررسی است؟ بدینمنظور برروی 12 نمونه سفال از مناطق موردمطالعه، آزمایشهای XRD, FT-IR و مطالعه پتروگرافی انجام شد و درنهایت مشخص گردید که سفالهای فوق ازنظر کانیشناسی نیز به یکدیگر شبیه هستند و احتمالاً منشاء آنها درحدود شمال مراکز ایلامی و در کوههای زاگرس قابلشناسایی است که این موضوع خود نشان از ارتباط وسیع بین مناطق پیرامون مراکز ایلامی با شوش و انشان بهعنوان مراکز ایلامی است. این مطالعه میتواند سرآغاز مطالعات بعدی برروی دوره ایلام بهخصوص بهمنظور شناسایی محدوده گسترش حکومت ایلام بهوسیله سایر یافتههای باستانشناختی و کتیبههای بینالنهرینی باشد.
مطالعه پتروگرافی سفال های هزاره چهارم قبل ازمیلاد محوطه نارجوئیه III جیرفت
حوزه های تخصصی:
فرهنگ علی آباد، یکی از مهم ترین فرهنگ های مربوط به هزاره چهارم قبل ازمیلاد (مس وسنگ جدید) در جنوب شرق ایران است که پراکندگی سفالینه های آن را می توان در مناطقی همچون استان کرمان، استان سیستان وبلوچستان و غرب کشور پاکستان مشاهده کرد. در بررسی های باستان شناسی مربوط به فرهنگ مذکور، محوطه نارجوئیه III شناسایی گردید که دارای سفال های شاخص این فرهنگ بوده است. در این پژوهش سعی شده با طرح پرسش هایی درخصوص چگونگی نحوه فرآوری خمیره، نوع خاک و شاموت مصرف شده، شرایط و حرارت پخت در کوره و هم چنین تاحدودی به منشأ ساخت سفال های این منطقه(؟) پاسخ داده شود. در همین راستا به منظور مطالعه فنی (اطلاعاتی نظیرِ نوع خاک مورد استفاده و نحوه فرآوری آن، منشأ و شیوه ساخت) این سفال ها از روش پتروگرافی مقاطع نازک در زیر میکروسکوپ پلاریزان استفاده گردید. براساس مطالعه کانی شناسی می توان سفال ها را ازنظر نوع پتروفابریک به دو دسته سیلتی (ریزبلور) و پورفیری (درشت بلور) تقسیم بندی کرد. تمام سفال ها ازنظر خصوصیات کانی شناسی از ویژگی های یکسانی پیروی می کنند که بیان کننده استفاده از یک نوع خاک یکسان است. دانه های خمیره افزوده شده را می توان به راحتی در اندازه های درشت شناسایی کرد، که این دانه ها به صورت دانه های کوارتز با لبه های تیز و زاویه دار، پلاژیوکلاز، دانه های میکا و خرده سنگ ها هستند. سفال ها ازنظر منشأ ساخت دارای منشأیی واحد بوده و با مقایسه با رِخنمون زمین شناسی منطقه، احتمالاً بومی و مربوط به همان منطقه کرمان هستند. دمای پخت سفال ها را براساس کانی های شناسایی شده کلسیت و مسکویت می توان تاحدودی تخمین زد که برای 5 قطعه باتوجه به حضور کلسیت پایین تر از 850 درجه سانتی گراد و در سفال هایی با دانه های مسکویت نارنجی متمایل به زرد تا 950 درجه سانتی گراد درنظر گرفته شده است.
ساختارشناسی سنگ های خاکستری سیاه پایه ستون های کاخ هخامنشی چرخاب برازجان
حوزه های تخصصی:
آثار پایه ستون های سنگی هخامنشیان به واسطه وسعت قلمرو فرمانروایی، در مناطق مختلف ایران به ثبت رسیده است. بقایای این سبک معماری را در مجموعه آثار: پاسارگاد، تخت جمشید، نقش رستم، لیدوما و تُمب بت در فارس، آثار شوش در خوزستان، آثار سنگی هگمتانه در همدان، کاخ ریوی در استان خراسان شمالی و مجموعه کاخ های هخامنشی منطقه برازجان در استان بوشهر، می توان ملاحظه کرد. معادن استخراج سنگ های این بناها عمدتاً محلی تشخیص داده شده اند؛ با این حال، در استان بوشهر از دو معدن باستانی «پوزه پلنگی راهدار» و «تنگ گیر برازجان» می توان نام برد که از معدن پوزه پلنگی بیشترین استخراج و به کارگیری سنگ های سفید کرم رنگ برای کاخ های منطقه برازجان به ثبت رسیده است. مهم ترین پرسش های پژوهش پیشِ رو عبارتنداز این که، ساختارشناسی و ارتباط میان سنگ های سیاه-خاکستری به کار رفته در معماری هخانشی کاخ های برازجان چیست؟ اما جهت ساختارشناسی سنگ خاکستری-سیاه کاخ هخامنشی چرخاب برازجان، نمونه های این نوع سنگ از کاخ چرخاب برداشت گردید که این نمونه ها با نمونه های سنگ خاکستری-سیاه کاخ های بردک سیاه و سنگ سیاه برازجان مورد مقایسه قرار گرفتند. با بررسی های پتروگرافی مقاطع نازک به دست آمده از کاخ ها و آنالیز شیمیاییXRD و XRF روند ساختارشناسی نمونه سنگ های خاکستری-سیاه کاخ های هخامنشی منطقه برازجان وارد مرحله تازه ای گردید. نتایج مطالعات پتروگرافی حاکی از آن است که نمونه سنگ های خاکستری-سیاه کاخ چرخاب با نمونه کاخ سنگ سیاه و بردک سیاه با توجه به زمینه میکرواسپارایتی تا اسپارایتی و مقدار کم میکرایت، همچنین ساختار لایه لایه ای، با یکدیگر مطابقت دارند. همچنین ارزیابی نمونه های آنالیزی XRD و XRF این سنگ ها حاکی از آن است که نمونه های کاخ چرخاب و سنگ سیاه یکسان هستند. باتوجه به این که رد معدن کاری برای سنگ های خاکستری-سیاه در استان بوشهر تاکنون یافت نشده؛ بنابراین می توان ادعا کرد که این سنگ ها از یک معدن غیرمحلی ناشناخته، استحصال و استخراج شده اند.
مطالعه پتروگرافی سفال های عصرمفرغ قدیم (کورا-ارس) و مفرغ میانی تپه کلار کلاردشت
حوزه های تخصصی:
در آغاز هزاره سوم پیش ازمیلاد، شواهدی از گسترش فرهنگی جدید در ایران پدیدار گشت که ریشه آن به منطقه قفقاز بازمی گردد. رایج ترین نام این فرهنگ «کورا-ارس» است که اشاره به منطقه اولیه شکل گیری این فرهنگ دارد. شواهد این فرهنگ از شمال فلات ایران و سواحل جنوبی دریای مازندران تا سواحل شرقی دریای مدیترانه ثبت و گزارش شده اند. برخی برای توجیه این شواهد همگون به تبیین عللی همچون تجارت و تقلید آثار متوسل شده اند. کلاردشت یکی از شرقی ترین مناطق حوزه گسترش این فرهنگ است که شواهد آن از تپه کلار و در یک کاوش باستان شناسی به دست آمد. نمونه های سفالی به دست آمده از تپه کلار که در دورترین نقطه از مبدأ این فرهنگ قرار دارد، فرصتی برای پاسخ به برخی پرسش ها را فراهم کرد. پرسش های این پژوهش عبارتنداز: 1- باتوجه به کانی های موجود در سفال های فرهنگ کورا-ارس و مفرغ میانی، چه میزان شباهت یا تفاوت بین آن ها وجود دارد؟ 2- براساس مطالعه پتروگرافی نمونه سفال های تپه کلار می توان کدام یک از نظرات پیرامون نحوه گسترش فرهنگ کورا-ارس را برای ظهور این فرهنگ در تپه کلار منطقی تر دانست؟ در این پژوهش 15 نمونه قطعه سفال از داده های کاوش انتخاب شد؛ 10 نمونه متعلق به فرهنگ کورا-ارس (مفرغ قدیم) و 5 نمونه از مفرغ میانی. نتایج پتروگرافی و داده های نقشه زمین شناسی منطقه نشان می دهند که سفال های کورا-ارس (مفرغ قدیم) و سفال های مفرغ میانی با ساختار منطقه البرز مرکزی همخوانی دارد، و وجود کانی کمیاب نفلین (Na,K) AlSiO4 (کانی تحت اشباع از سیلیس) و هم چنین دانه های یاقوت در بافت برخی سفال ها و ساختار زمین شناسی منطقه موجب تقویت این عقیده شد که سفال های کورا-ارس و مفرغ میانی تپه کلار، تولید محلی و منطقه ای هستند (وارداتی از قفقاز یا نواحی دوردست نیست)؛ اگرچه در کیفیت سفال به لحاظ بافت سفال تفاوت وجود دارد. نتایج این پژوهش ثابت کرد که سفال های کورا-ارس به علل دیگری به غیر از تجارت به محوطه کلار وارد شده اند.
بررسی و شناخت هنر سفال خاکستری در محوطه عصرمفرغی چِگِردَک بلوچستان با استفاده از روش های پتروگرافی XRD و SEM-EDX
حوزه های تخصصی:
سفالینه های خاکستری رنگ یکی از شاخص ترین و مهم ترین آثار فرهنگی مکشوف از محوطه های عصر مفرغی جنوب شرق فلات ایران است. این سبک سفالینه ها به مقدار بسیار گسترده ای از محوطه عصر مفرغی چگردک جلگه چاه هاشم در بلوچستان به دست آمده است که تاکنون از نظرها و مطالعات باستان شناسی، باستان سنجی و تاریخ هنری جنوب شرق فلات ایران به دور مانده است. پرسش اصلی این پژوهش حول چگونگی ساخت و تزئین این سفال هاست. به نظر می رسد در این منطقه، ساخت سفال توسعه یافته بود و روش های ساخت متفاوتی داشتند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی-تجربی و برمبنای مطالعات آزمایشگاهی انجام شده است. اشیاء موردمطالعه متعلق به موزه جنوب شرق ایران بوده که اقداماتی نظیر مستندنگاری وضعیت اشیاء و همچنین نمونه برداری های لازم جهت انجام آزمون های آزمایشگاهی در محل کارگاه مرمت موزه منطقه ای جنوب شرق زاهدان صورت پذیرفته است. در ادامه با استفاده از مطالعات پتروگرافی مقطع نازک (OM) و آنالیزهای دستگاهی با روش های SEM-EDX و XRD به تحلیل داده ها در جهت تحقق اهداف پژوهش پرداخته شده است. در این مطالعه، بررسی 11 نمونه سفال خاکستری رنگ مربوط به محوطه چگردک که در سال 1397 ه .ش.، از کاوش های اضطراری به دست آمده است، صورت پذیرفت که تمام سفال ها چرخ ساز و به رنگ خاکستری در طیف های تیره تا روشن و با ضخامت های مختلف اما در محدوده سفالینه های نازک هستند. بررسی های باستان سنجی صورت گرفته برروی سفال ها، ترکیبی مشابه درنظر می گیرد، ولی نشان می دهد که شیوه های تولید مختلفی به کار گرفته می شده است. سفال های موردنظر سفال هایی با تولید در کوره های حرارت بالا و روش های پیشرفته بوده است؛ به طوری که دقت در ساخت، ظرافت و استحکام مدنظر سفالگران بوده است. نتایج حاصله نشان می دهند که سفالگری در این محوطه یک صنعت بسیار پیشرفته بوده است که برای تزئین سفال ها از مواد معدنی با پایه آهن و منگنز استفاده کرده اند.
مطالعه فنی ترکیبات شیمیایی لعاب کاشیهای معرق قبه سبزکرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناسایی مواد و مصالح به کار رفته در ساخت و تزئینات بنا برای تکمیل مباحث یک اثر تاریخی و مرمت آن از اهمیت بالایی برخوردار است. یکی از بناهایی که به عنوان یک بنای بارز و با ارزش نیاز به مطالعه ای در این زمینه دارد، قبه سبز کرمان است که تاکنون مطالعه فنی روی کاشی های معرق آن صورت نگرفته است. کاشی های این بنا به رنگ های سیاه، لاجوردی، سفید، فیروزه ای، زرد و سبز می باشند. این پژوهش در حوزه تحقیقات کاربردی جهت شناخت بهتر معماری گذشته و فنون ساخت آرایه های معماری صورت گرفته است. در راستای رسیدن به هدف، از روش بررسی میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به آنالیز تفکیک انرژی پرتوی ایکس برای شناسایی عناصر لعاب و پتروگرافی بدنه در نمونه های مورد مطالعه استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که رنگ مشکی لعاب ناشی از وجود موادی چون منگنز در لعاب است. رنگ لعاب فیروزه ای از کنار هم قرارگیری ترکیبات مس در لعاب غنی از عناصر قلیایی مانند پتاسیم حاصل شده، همچنین آنتیموانات سرب، اکسید آهن و سولفات کادمیوم عامل رنگ لعاب زرد و اکسید قلع و سولفات قلع در لعاب سربی عامل رنگ سفید می باشد. همچنین رنگ لاجوردی به واسطه اکسید کبالت و سولفات کبالت ایجاد شده است و عامل رنگ سبز لعاب وجود سولفات مس و آهن است. آنالیز پتروگرافی، آنالیز XRD و XRF جهت شناسایی کیفی کانی ها، فازهای موجود و آنالیز عنصری 4 نمونه بدنه کاشی، نشان می دهد که از کوارتز به عنوان پرکننده استفاده شده است و در بدنه ها خاک های آهکی وجود دارد. نتایج پتروگرافی و XRD بیسکویت کاشی، حاکی از محیط پخت اکسیداسیون و دمای پخت کمتر از 800 درجه برای سه نمونه BL ,B-2 و B-4 و دمای بالای 850 برای نمونه G-4 است.
بررسی نقش مخرّب گلسنگ درون سنگی (Verrucaria buschirensis s.lat) خانواده Verrucariaceae در میراث جهانی تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلسنگ ها با استقرار خود در سطوح سنگی باعث ایجاد آسیب های جدی در سطح سنگ می شوند. استقرار برون سنگی باعث ایجاد آسیب های بصری شده ولی استقرار درون سنگی علاوه بر آسیب های بصری باعث ایجاد آسیب های جدی در اعماق سنگ و ایجاد حفرات و شکستگی های جزئی در سنگ می شود که زمینه را برای نفود سایر ارگانیسم ها، آسیب های عمیق فراهم می نماید. با توجه به اهمیت تاریخی سطوح سنگ های نقش دار در میراث جهانی تخت جمشید و آسیب های ناشی از گلسنگ های درون سنگی به این آثار ارزشمند، هدف این پژوهش، بررسی نقش مخرب گلسنگ های درون سنگی خانواده Verrucariaceae در این سایت میراث جهانی می باشد. در این مطالعه، جهت تشخیص جنس و بافت سنگ از لحاظ پتروگرافی، مقاطع نازکی تهیه گردید. برای تشخیص مواد آلی موجود در سطح سنگ و تغییر رنگ بین آن ها از مطالعات پتروگرافی و FTIR استفاده شد. همچنین با استفاده از میکروسکوپ الکترونی و استریومیکروسکوپ نوری آسیب های ناشی از بایوپیت های ناشی از تال گلسنگ درون سنگی بررسی شد. با مطالعات پتروگرافی، جنس و منشا پیدایش سنگ ها و میزان آسیب پذیری آن ها تعیین گردید، یافته های FTIR علت تغییر رنگ سنگ ها از خاکستری به سفید را افزایش رسوب اگزالات کلسیم، نشان داد. نتایج حاصل از تصویر برداری با میکروسکوپ الکترونی نشان می دهد که استقرار گلسنگ درون سنگی (Verrucaria buschirensis s.lat.) خانواده ی Verrucariaceae و نفود هیف ها به داخل سنگ آسیب جدی به سطوح سنگ های میراث جهانی تخت جمشید وارد می کند و هر گونه غفلت در این زمینه آسیب های جبران ناپذیر بیشتری بر نقوش ظریف میراث جهانی تخت جمشید بیشتری در پی خواهد کرد.
ساختارشناسی سنگ ها و مهره های لاجورد شهرسوخته سیستان
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین آثار به دست آمده از محوطه باستانی شهرسوخته سیستان سنگ ها و مهره های لاجورد مورداستفاده به عنوان جواهرات و زیورآلات سنگی است که نحوه ساخت و نوع ساختار سنگ های به کاررفته در این آثار همواره یکی از مهم ترین موضوعات باستان شناسی و باستان سنجی در این محوطه است. مهره های لاجورد شهرسوخته در قالب فرم های مختلف عدسی، لوزی، دایره ای و غیره ساخته شده اند که به عنوان جواهرات و زیورآلاتی هم چون: دستبند، پابند، گردنبند و غیره مورداستفاده قرار می گرفته اند. تراش و ساخت این مهره ها به وسیله مته هایی از جنس فلینت صورت می گرفته است. شناخت ساختارشناسی و بررسی کانی شناسی مهره های لاجورد مکشوف از شهرسوخته موضوع اصلی در این پژوهش است. در همین راستا، سعی شده است برای شناخت ساختار مهره ها و سنگ های شهرسوخته با استفاده از روش های آزمایشگاهی-دستگاهی هم چون: پتروگرافی مقاطع نازک، میکروآنالیز پراش انرژی پرتوی ایکس، آنالیز رامان و روش های گوهرشناسی، به بررسی و مطالعه سه نمونه از مهره ها و سنگ های لاجورد باستانی شهرسوخته پرداخته شود. نتایج مطالعات آزمایشگاهی نشان می دهند که ساختار سنگ های لاجورد شهرسوخته از جنس کانی های لازوریت با درصد بالای ناخالصی های کانی کلسیت است که باعث شده تا از میزان شفافیت و خلوص آن کاسته شود؛ هم چنین مطالعات عنصری نیز نشان دهنده کانی های لازوریت است. مطالعات ساختارشناسی رامان و گوهرشناسی به درستی ساختار، میزان ضریب جذب و وزن مخصوص آن را در ساختار اصلی سنگ لاجورد نشان می دهد. بررسی های شیمیایی و ساختاری، سنگ ها را ازلحاظ ترکیب مشابه به هم نشان می دهند.
منشأیابی ماده خام دست افزارهای سنگی محوطه مله بوژان بر اساس مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دره های میانکوهی زاگرس ازجمله مناطق جغرافیایی مهم در پژوهش های پارینه سنگی این منطقه اند. پژوهش های باستان شناسی اخیر نشان داده اند که برخی محوطه های پارینه سنگی در زاگرس از نوع محوطه های باز هستند و در مجاورت برونزدهای رادیولاریتی سنگ چرت واقع شده اند. محوطه مله بوژان واقع در ناهمواری های مشرف به دشت سرفیروزآباد استان کرمانشاه به دلیل وجود دست افزارهای سنگی و گرهک های سنگ چرت رودخانه ای پراکنده در آن، یکی از این گونه محوطه هاست. مطالعه فناوری ساخت و گونه شناسی دست افزارهای سنگیِ به دست آمده از آن، که مبتنی بر تولید تراشه و فناوری لوآلوآ است، بیانگر این است که از محوطه به عنوان یک کارگاه روباز تولید دست افزار سنگی در دوره پارینه سنگی میانی استفاده می شده است. در مطالعه دست افزارهای سنگی یک محوطه، مطالعه بستر زمین شناختی و منشأیابی ماده خام مورد استفاده برای ساخت دست افزارها دارای اهمیت بسیار است، چراکه انتخاب محل زندگی و یا مهاجرت ابزارسازان پیش از تاریخ تحت تأثیر یافتن مواد خام مناسب برای ساخت دست افزارهای مورد نیاز بوده است؛ بر این اساس، در این مقاله نتایج دو آزمایش پتروگرافی (تهیه مقطع نازک) و ژئوشیمیایی (طیف سنجی فلورسانس پرتو ایکس یا XRF) روی تعدادی دست افزار سنگی انتخابیِ به دست آمده از اولین فصل بررسی محوطه مله بوژان دشت سرفیروزآباد استان کرمانشاه و تعدادی از نمونه های سنگی به دست آمده از سازندهای زمین شناسی اطراف این محوطه با هدف مشخص ساختن محلی یا وارداتی بودن گرهک های چرت پراکنده بر سطح آن و در نتیجه منشأیابی ماده خام استفاده شده در ابزارسازی ارائه شده است که در نهایت بر اساس نتایج آنالیزها و نیز بررسی نقشه زمین شناسیِ منطقه مشخص گردید منشأ سنگ های استفاده شده در ابزارسازی محلی و به احتمال بسیار سازند زمین شناسی کشکان (شامل لیتولوژی آهک، ماسه سنگ و کنگلومرای قرمزرنگ) بوده است. مقادیر تقریباً مشابه بین عناصر موجود در ذرات رسوبی آبراهه ها، گرهک های سنگ چرت پراکنده در محوطه و سازند کشکان، یعنی همخوانی عناصر کمیاب با یکدیگر، ملاک این نتیجه گیری بوده است.
بررسی و مطالعه ساختاری بدنه سفالینه های تاریخی گلابه ای منقوش دوران اسلامی سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشت سیستان یکی از مهم ترین مراکز باستانی و تاریخی شرق و جنوب شرق ایران در دوران پیش از تاریخ و دوران اسلامی است که پژوهش های اندکی برای شناخت پیشینه تاریخی و فرهنگی آن انجام شده است. در این پژوهش بدنه شش قطعه از سفالینه های گلابه ای منقوش متعلق به دشت سیستان با هدف شناسایی ساختار و ترکیب کانی شناختی آن ها به روش های مختلف آزمایشگاهی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است تا تکنیک ساخت و منشاء آن ها شناسایی گردد. برای این منظور از روش های مختلف آزمایشگاهی، همچون پراش پرتوی ایکس (XRD)، پتروگرافی مقاطع نازک و میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به طیف سنج پراکنش انرژی پرتوی ایکس (SEM-EDS) استفاده شده است. مطالعه ساختاری بدنه سفالینه ها نشان داد که تمامی نمونه ها از نظر ساختار و ترکیب کانی شناختی تقریباً مشابه اند. ازسوی دیگر، نبود فازهای کانی شناختی دمای بالا و حضور برخی از فازهای ویژه، گویای آن بود که سفالگران دوران اسلامی برای پخت این سفالینه ها از دمای متوسطی حدود 850 تا 900 درجه سانتیگراد استفاده نموده اند. با توجه به فازهای شناسایی شده در بدنه سفال ها و داده های حاصل از آنالیز عنصری به نظر می رسد که در تهیه گل سفالگری این آثار سفالی از خاک های رس سرخ رنگ استفاده شده که همین امر موجب گشته است با پخت سفالینه ها در شرایط اکسیداسیون، رنگ خمیره آن ها قرمز شود. با توجه به تعداد محدود نمونه های کشف شده از این نوع سفال در این منطقه و عدم همخوانی ترکیب کانی شناختی و عناصر تشکیل دهنده بدنه این سفال ها با ساختار و ترکیب زمین شناختی منطقه دشت سیستان، به نظر می رسد که احتمالاً این نمونه های سفالی وارداتی است.
بررسی فناوری ساخت سفال های نوسنگی محوطۀ هرمنگان استان فارس
حوزه های تخصصی:
سفال از فراوان ترین یافته های باستان شناسی است که از دوران نوسنگی به بعد در اکثر محوطه ها باستانی یافت می شود. شناخت این محصول به درک بهتر جامعه تولیدکننده آن و هم چنین سطح فناوری و پیچیدگی های اجتماعی مردمان آن زمان کمک می کند. محوطه هرمنگان، استقرارگاه نوسنگی در شمال شرق استان فارس است که با کاوش در آن، سفال هایی هم زمان با دوره موشکی و سازه ای حرارت دیده که احتمالاً مربوط به پخت سفال ها بوده است، به دست آمد. مطالعات آزمایشگاهی برروی سفال های این محوطه با هدف پاسخ گویی به پرسش هایی هم چون: نحوه تولید سفال های دوره موشکی، شناخت و دسته بندی خاک رس به کاررفته، مواد خام پرکننده خاک رس، سطح پیشرفت و آگاهی سفال گر از تولید محصول نهایی و هم چنین تعیین محل تولید، انجام شد. پس از دسته بندی سفال ها براساس ویژگی های ظاهری، تعداد ۳۶ قطعه برای انجام مطالعات پتروگرافی و ۱۸ قطعه از آن ها برای آنالیز مرحله XRD و آنالیز عنصری XRF انتخاب شدند. درنتیجه این آزمایش ها مشخص شد که سفالگران این محوطه از سه نوع خاک رس برای ساخت سفال ها استفاده می کردند. احتمالاً فقط از کاه به عنوان آمیزه استفاده شده و دمای پخت سفال ها اکثراً زیر 800 درجه سانتی گراد بوده است. با توجه به فناوری ابتدایی کوره که جزو کوره های اولیه روباز محسوب می شود، دمای آن قابل کنترل نبوده و پخت تحت شرایط اکسیداسیون انجام می گرفته است؛ هم چنین با توجه به مطالعات زمین شناسی و مقایسه سفال ها با یک دیگر چنین به نظر می رسد که سفال های مزبور محلی باشند؛ از این رو با این که برای ساخت سفال ها از سه نوع خاک متفاوت استفاده شده است، محصول نهایی تولیدشده شبیه به هم است و تفاوت بارزی در ظاهر این سفال ها دیده نمی شود.
ملاحظاتی درباره تولید، گاهنگاری، ساختارشناسی و منشایابی اشیای کلریتی تمدن جیرفت با استفاده روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده، پتروگرافی و پراش پرتو ایکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنوب شرق ایران در عصر مفرغ قدیم از اهمیت بسیاری برخوردار است چرا که این منطقه شاهد ظهور مراکز شهری نخستین است؛ از آن مراکز می توان به کنارصندل (جیرفت) ، شهداد (دشت لوت) و شهرسوخته (سیستان) اشاره کرد. تخصص پذیری از شاخص های اصلی جوامع شهرنشین است. ساخت و تولید اشیای سنگی از جنس های مختلف نظیر کلریت، مرمر، تراورتن و لاجورد یکی از شاخصه های برجسته تمدن های جنوب شرق در عصر مفرغ است. اشیای سنگ کلریت تمدن جیرفت شاخص ترین یافته باستان شناسی در حوزه فرهنگی هلیل به شمار می رود. تاکنون پژوهش های متعددی بر روی شمایل نگاری این ظروف و چرخه تولید و توزیع آنها انجام شده است. همچنین چند پژوهش میان رشته ای درباره منشایابی و ساختارشناسی برخی از این اشیای سنگی انجام شده است. این مقاله بر اساس مطالعات میان رشته ای به گاهنگاری اشیای کلریتی و همچنین ساختارشناسی و منشایابی آنها در جنوب کرمان می پردازد. در این پژوهش نمونه های کلریتی از دو کارگاه تولیدی در دشت جیرفت_کنارصندل و ورامین_ با استفاده از روش پتروگرافی مقطع نازک و XRD مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج اولیه نشانگر وجود حداقل دو گروه معدنی بود که نشان می دهد هر کارگاهی احتمالا در دوران مختلف از معادن سنگ کلریتی مختلفی استفاده می کردند. نتایج همچنین نشان می دهد که محوطه کنارصندل جنوبی در طی چندین قرن نقش مهمی در تولید سه گونه ی مختلف ظروف سنگی (ظروف استوانه ای با نقوش هندسی، ظروف زنگوله ای ساده و ظروف سری جدید حکاکی شده) داشته است. بعلاوه، بر اساس دو نمونه آزمایش سالیابی مطلق با استفاده از روش AMS در ارتباط با سنگ های کلریتی حاصل پژوهش های اخیر در جیرفت مشخص گردید که بر خلاف تصور رایج درباره گاهنگاری این اشیا، که آنها را به نیمه دوم هزاره سوم پ.م (2500-2000 پ.م) نسبت می دهند؛ اشیای کلریتی تمدن جیرفت دست کم در یک بازه هزاره ساله از اوایل هزاره سوم تا اوایل هزاره دوم پ.م تولید می شده اند.
طلا در آرایه های تزیینی قرآن قاجاری (شناسایی رنگ طلایی در 5 نسخه خطی موزه ملی قرآن کریم)
منبع:
دانش حفاظت و مرمت سال ۲ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲)
36 - 47
حوزه های تخصصی:
منابع مختلفی در موضوع آرایه های تزیینی و رنگ های استفاده شده در تزیینات نسخ خطی وجود دارد که می توانند مرجع خوبی برای شناخت این گونه تزیینات باشد. اما ضروری است مطالعات دقیق تری برای شناسایی رنگ های به کاررفته انجام پذیرد، تا شناخت ما نسبت به آثار، شناختی دقیق و علمی باشد. ازجمله این موارد کاربرد رنگ طلایی در آرایه های تزیینی نسخ خطی است که در این پژوهش به شناسایی آنها در نسخ تاریخ دار پرداخته شده است. با توجه به اینکه نسخه شناسان در فهرست نویسی ها یا شناسنامه های اموالی، رنگ طلایی نسخ خطی را زر (طلا) اعلام می کنند و از طرفی در دوران اسلامی کاربرد طلا در آثار و اشیا محدودیت دارد، این پرسش مطرح می شود که آیا کاربرد طلا در قرآن ها نیز محدودیت داشته یا از آلیاژهایی که تلألؤ طلایی دارند استفاده می شده است. بر همین اساس در این پژوهش به بررسی رنگ طلایی قرآن های خطی قاجاری پرداخته می شود تا مشخص شود در تزیینات قرآن ها از طلا یا از آلیاژهای آن استفاده شده است. در تحقیق حاضر 5 نمونه رنگ طلایی به کاررفته در 5 نسخه خطی مربوط به دوره قاجار شناسایی شد. این آثار مذهّب و مرصّع به دلیل نفیس بودن در فهرست آثار ملی ثبت شده است و در حال حاضر در موزه ملی قرآن نگهداری می شوند. این بررسی با میکروسکوپ پلاریزان (PLM) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) مجهز به آنالیزگر (EDS) انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد طلا به عنوان رنگ دانه در تزیینات رنگ طلایی به کار رفته است.