فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۸۱ تا ۱٬۵۰۰ مورد از کل ۱٬۷۷۵ مورد.
منبع:
روان شناسی سلامت سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
97 - 116
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت نگر بر کیفیت زندگی و شادکامی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مرکز سلامت حضرت علی(ع) شهر اصفهان در سال1396 بودند. که از بین آنها 30 نفر از افراد مبتلا به دیابت به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل گمارده شدند. . گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای ، آموزش مبتنی بر رویکرد روانشناسی مثبت نگر دریافت کردند و برای گروه کنترل هیچ گونه درمانی صورت نگرفت . هر دو گروه قبل و بعد از انجام مداخله و در مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامه های کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) و شادکامی اکسفورد (1989) مورد سنجش و بررسی قرار گرفتند. یافته ها: تجریه و تحلیل داده ها به وسیله تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت نگر بر کیفیت زندگی و شادکامی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تاثیر معنادار داشته و بین گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P). نتیجه گیری: آموزش مبتنی بر رویکرد روانشناسی مثبت نگر به طور موثری باعث بهبود کیفیت زندگی و شادکامی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو می گردد. بنابراین توصیه می شود از این رویکرد درمانی برای کمک به ارتقاء کیفیت زندگی و شادکامی این بیماران استفاده شود.
رابطه ادراک کنترل بیماری و ادراک خطر با رفتارهای خود مراقبتی در ترخیص شدگان از بیمارستان به دلیل کووید- 19: مطالعه تحلیل مسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در سلامت روانشناختی دوره چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
102-114
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ادراک کنترل بیماری و ادراک خطر با رفتارهای خود مراقبتی در ترخیص شدگان از بیمارستان به دلیل کووید- 19 در استان بوشهر انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه ترخیص شدگان از بیمارستان به دلیل کووید- 19 در استان بوشهر می باشد که 167 نفر برآورد شد و حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران، 120 نفر محاسبه گردید. روش نمونه گیری از نوع داوطلبانه و در دسترس بود. در این پژوهش جهت گردآوری اطلاعات از مقیاس های ادراک کنترل و ادراک خطر و مصاحبه سنجش میزان رفتارهای خودمراقبتی استفاده شد. داده های پژوهش با نرم افزار آماری AMOS و با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از آن است که مدل پیشنهادی روابط بین متغیرهای مذکور از برازش مطلوبی برخوردار است و تمامی مسیرهای مدل پیشنهادی معنی دار هستند. همچنین، تمامی فرضیه های پژوهش مورد تایید قرار گرفتند. با توجه به اثر معنادار ادراک کنترل و ادراک خطر بر پیش بینی ابتلای افراد به بیماری کووید- 19 و امکان دستکاری و آموزش این متغیرها، نتایج این مطالعه دارای کاربردهایی جهت افزایش رفتارهای خودمراقبتی و در نتیجه کاهش احتمال ابتلای افراد به بیماری کووید- 19 است.
بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو: نقش سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبردهای مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
121 - 136
حوزههای تخصصی:
مقدمه : در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو سطح بهزیستی روانشناختی همواره پایین بوده و این خود باعث تشدید علائم در آنها می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبردهای مقابله ای با بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. روش :در این پژوهش توصیفی- همبستگی 120 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو که در نیمه اول سال 1398 به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی اردبیل مراجعه کرده بودند، به عنوان نمونه هدفمند انتخاب شده و موردبررسی قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل مقیاس بهزیستی روانشناختی ( ریف، 1989)، پرسشنامه سرسختی (کوباسا، 1979)، پرسشنامه حس انسجام- فرم 13 ماده ای (آنتونووسکی، 1987) و راهبردهای مقابله ای (لازاروس و فولکمن، 1985) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان انجام شد. یافته ها : بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو با سرسختی روانشناختی (36/0= β:001/0>p)، حس انسجام (53/0= β:003/0>p) و راهبرد مقابله ی مسأله مدار (12/0= β:03/0>p) رابطه ی مثبت و معنادار و با هیجان مدار (43/0-= β:01/0>p) رابطه ی منفی و معناداری داشت. سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبرد های مقابله ای 76 درصد از واریانس نمرات بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو را پیش بینی کردند (01/0>p). نتیجه گیری : بر اساس یافته ها، سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبردهای مقابله ای با بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو رابطه داشته و می تواند نحوه رفتار فرد در برابر بیماری را تبیین کند. لذا آموزش بیماران جهت توانمندسازی آنها در این زمینه ها پیشنهاد می شود.
اثربخشی ماساژ بازتابی بر اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
67 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بروز بیماری های مزمن جسمی همچون آسیب مغزی تروماتیک سبب آسیب های هیجانی و روان شناختی در بیماران می شود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ماساژ بازتابی بر اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک انجام گرفت . روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران دارای آسیب تروماتیک مغزی مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان در سه ماهه پاییز 1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 بیمار دارای آسیب تروماتیک مغزی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 بیمار). گروه آزمایش ماساژ بازتابی را طی یک ماه در 8 جلسه دریافت نمودند. پس از شروع مداخله 3 بیمار در گروه آزمایش و 2 بیمار در گروه گواه از پژوهش انصراف دادند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل اضطراب (بک و همکاران، 1988) و ادراک درد (ملزاک، 1997) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که ماساژ بازتابی بر اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک تأثیر معنادار دارد (p <0/001 ). بدین صورت که این روش توانسته منجر به کاهش اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک شود . نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان بیان کرد که ماساژ بازتابی می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک مورد استفاده گیرد.
روابط ساختاری دلسوزی به خود ، انعطاف پذیری شناختی و علائم اختلال استرس پس آسیبی در قربانیان حوادث آسیب زا در غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی الگوی روابط ساختاری دلسوزی به خود، انعطاف پذیری شناختی و علائم پس آسیبی بود. روش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل تمام افرادی که در نیمه دوم سال 1395 به دلیل مواجه شدن با حداقل یک رویداد آسیب زا (از جمله انفجار مین منجر به نقص عضو و فوت والدین )، تحت حمایت کمیته امداد و بنیاد شهید شهرستان گیلان غرب بودند . نمونه مورد مطالعه 190 نفر برآورد شد که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از بین افراد آسیب دیده انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی، مقیاس اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی ، مقیاس دلسوزی به خود و پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی استفاده شد . داده های جمع آوری شده نیز با استفاده از روش تحلیل عاملی و مدل سازی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت. برای بررسی برازش مدل مفهومی پژوهش براساس الگوریتم تحلیل مدل ها و با استفاده از نرم افزار PLS تحلیل انجام شد . نتایج تحقیق نشان دادند که شاخص های برازش مدل، مسیر دلسوزی به خود بر علائم استرس پس آسیبی با میانجی گری انعطاف پذیری شناختی را تأیید می کند. همچنین دلسوزی به خود هم به صورت مستقیم هم به صورت غیر مستقیم با تأثیر بر علائم استرس پس آسیبی همراه است. بنابراین انعطاف پذیری شناختی یکی از گذرگاه های تبیینی ارتباط دلسوزی به خود و علائم پس آسیبی است.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری با درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در افزایش فعالیت و کاهش وزن افراد چاق مبتلا به بیماری گرفتگی عروق کرونر قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
53 - 78
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چاقی اختلال متابولیکی و سرمنشأ مشکلات سلامتی همچون بیماری های قلبی عروقی است. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی درمان های شناختی رفتاری و مبتنی بر ذهن آگاهی در افزایش فعالیت و کاهش وزن افراد چاق مبتلا به بیماری گرفتگی عروق کرونر قلبی بود. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشیِ، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیّه افراد چاق مراجعه کننده به کلینیک چاقی بیمارستان سینای تهران بود که هم زمان به بیماری عروق کرونری مبتلا بودند. 45 نفر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی با درمان شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و یک گروه کنترل جای داده شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه فعالیت بدنی بک و شاخص توده بدنی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گردآوری شد. داده ها با روش تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد، اثرات درون گروهی درباره شاخص توده بدنی و فعالیت بدنی معنادار بود، اما در ارتباط با اثرات بین گروهی، گروه های آزمایش تنها در فعالیت در اوقات فراغت تفاوت معنادار داشتند. نتیجه گیری: براساس نتایج این مطالعه، می توان این طور بیان کرد که درمان شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی از طریق تغییر سبک زندگی و نیز شناخت های افراد می تواند منجر به کاهش وزن و افزایش فعالیت در افراد چاق مبتلا به بیماری های قلبی شود.
Predicting Dimensions of Psychological Capital Based on Humor Styles among Medical Students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective : Health psychology focuses on health promotion and disease prevention. One of the factors that is related to the promotion of mental health is the sense of humor which can be influenced by the components of psychological capital. This study aims to predict the psychological capital dimensions based on the humor styles among the medical students of Tarbiat Modares University. Method : This study is descriptive correlational and the statistical population consisted of all medical students of Tarbiat Modarres University. The participants of the study were 120 who were selected through volunteer sampling. Data were collected by the Luthans Psychological Capital Inventory and Martin’s Humor Style Scale. Data were analyzed through Pearson’s correlation coefficient and multiple regression analysis. Results : Results showed that self-efficacy and hopefulness have a positive significant relationship with adaptive humor styles, but the relationship between self-efficacy and hopefulness with maladaptive humor styles was negative. Also, there was no significant relationship between resilience and all four humor styles. Conclusion : By strengthening adaptive humor styles, it is possible to increase the psychological capital of students to help their mental health.
اثربخشی مقابله درمانگری بر خودمهارگری و HbA1c بیماران زن دیابتی نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
71 - 84
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دیابت یکی از بیماری های شایع در جهان می باشد که نه تنها هزینه های زیادی را برای جوامع مختلف به همراه دارد، تأثیرات روانی بسزایی نیز بر جای می گذارد. هدف این پژوهش، تعیین تأثیر مداخله مقابله درمانگری بر خودمهارگری و HbA<sub>1</sub>c بیماران زن دیابتی نوع 2 بود. روش: این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری مطالعه حاضر، شامل کلیه بیماران زن دیابتی مراجعه کننده به آزمایشگاه طبی رسالت تهران بودند. نمونه پژوهش شامل 23 فرد مبتلا به دیابت بود که از میان مراجعه کنندگان به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. برای جمع آوری داده ها قبل و بعد از اجرای پروتکل از مقیاس خودمهارگری تانجی و آزمایش قند خون سه ماهه HbA<sub>1</sub>c استفاده گردید. مداخله مبتنی بر مقابله درمانگری طی 8 جلسه در گروه آزمایش اجرا گردید و گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت ننمود. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس مکرر نشان داد که مداخله مقابله درمانگری بر کاهش میزان HbA<sub>1</sub>c مؤثر بوده است (05/0P < )، اما اثری بر میزان خودمهارگری نداشته است . نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، می توان گفت مقابله درمانگری می تواند روش مؤثری در کاهش نشانگر زیستی (HbA<sub>1</sub>c) بیماران زن دیابتی باشد؛ بنابراین پیشنهاد می گردد که این مداخله در بیماران دیابتی به کار گرفته شود.
مقایسه سطوح تاب آوری و سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در افراد مبتلا به اختلالات عملکرد تیروئید با گروه سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه سطوح تاب آوری و سبک زندگی ارتقاء دهنده ی سلامت در بیماران مبتلا به اختلالات عملکرد تیروئید با گروه سالم است. پس از بررسی ملاک های ورود و خروج، 200 نفر شامل 1 00 بیمار مبتلا به اختلالات عملکرد تیروئید و 1 00 نفر افراد سالم وارد مطالعه شدند. تمام افراد، با استفاده از پرسش نامه تاب آوری (کونور و دیویدسون) و پرسش نامه سبک زندگی ارتقاء هنده سلامت (والکر و همکاران) سنجش شدند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته های این مطالعه نشان داد که ارتباط تاب آوری و سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در بیماران با اختلالات عملکرد تیروئید با گروه سالم متفاوت است. میانگین نمرات بیماران با اختلالات عملکرد تیروئید در متغیرهای تاب آوری و سبک زندگی ارتقاء دهنده ی سلامت و مؤلفه های آنها (بجز مدیریت استرس) به طور معناداری کم تر از گروه سالم بود. با توجه به اینکه در پژوهش حاضر بیماران با اختلالات عملکرد تیروئید در شاخص های تاب آوری و سبک زندگی ارتقاء دهنده ی سلامت رابطه معنادار شد، به نظر می رسد که سطوح تاب آوری و سبک زندگی ارتقاء دهنده ی سلامت می تواند با بروز اختلالات عملکرد تیروئید مرتبط باشد. یافته های پژوهش حاضر را می توان به عنوان اطلاعاتی مقدماتی درباره ی اقداماتی در راستای ارتقای سازه شخصیتی تاب آوری و بهبود و اصلاح سبک زندگی ارتقاء دهنده ی سلامت، وضعیت بیماران با اختلالات عملکرد تیروئید در نظر گرفت.
نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجی گری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
161 - 188
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس به عنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابل پیش بینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روان شناختی و اجتماعی می گردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجی گری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به ام اس مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آن ها 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه های نگرانی درمورد وزن و رژیم غذایی کاگان و اسکوایزر، سرسختی سلامت گیبهاردت و همکاران بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو، بود. فرضیه های این پژوهش بااستفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری حداقل مجذورات جزئی مورد آزمونقرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از بررسی تأثیرات مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی، بهزیستی ذهنی بر سرسختی سلامت و سرسختی سلامت بر بهزیستی ذهنی، تأثیر مستقیم و معناداری داشتند (05/0P < ). در نقش غیرمستقیم، رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجی گری سرسختی سلامت به میزان 25/0 تأثیر معناداری داشت (05/0P < ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد می شود در جهت افزایش بهزیستی ذهنی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس به نقش رزیم غذایی و عوامل روانشناختی همچون سرسختی سلامت توجه شود.
نقش تجارب آسیب زای جنسی، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و افشاسازی در تبیین علایم جسمی دختران نوجوان آسیب دیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
51 - 68
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش بررسی نقش تجارب آسیب زای جنسی، راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و افشاسازی در تبیین علائم جسمی دختران نوجوان آسیب دیده بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه دانش آموزان 14 تا 17 سال استان تهران در سال تحصیلی 98-97 بود. با غربالگری دانش آموزان دارای تجربه آسیب جنسیو حذف پرسشنامه های ناقص، 273 دانش آموز در تحلیل شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از چک لیستتجاربآسیب زایزندگی نیجن هویس، وندرهارت و کروگر (2002)، پرسشنامه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان گارنفسکیو همکاران (2001)، پرسشنامه سلامتجسمانی گرک (2015)، مقیاس خودافشاسازیپریشانیکانوهسلینگ(2003) استفاده شد و با استفاده از رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد راهبردهای شناختی تنظیم هیجان ناسازگارانهبا (441/0= β و 01/0>p)، افشاسازی (213/0- = β و 01/0>p)، راهبردهای شناختی تنظیم هیجان سازگارانه (172/0- = β و 01/0>p)، تجارب آسیب زا (117/0= β و 05/0>p) توانایی پیش بینی علائم جسمی را دارند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد می توان با بررسی تاریخچه تجارب آسیب زای جنسی، مدیریت راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و تسهیل افشاسازی در جهت کنترل علائم جسمی بهره برد.
شناسایی واکنش های شناختی پزشکان بهبودیافته از بیماری کووید-19: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
101 - 120
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کارکنان مراقبت های بهداشتی و درمانی در خط اول مبارزه با بیماری کووید-19 می باشند. این پژوهش با هدف شناسایی واکنش های شناختی پزشکان بهبودیافته از بیماری کووید-19 انجام شد. روش: در پژوهش حاضر از شیوه پدیدارشناسی استفاده شد. جامعه این پژوهش شامل پزشکان بهبودیافته از بیماری کروناویروس در شهر یزد بود. 13 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه ساختار نیافته و عمیق قرار گرفتند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها منجر به تولید 2 مضمون اصلی، 12 مضمون فرعی و 40 مفهوم اولیه گردید. مضمون اصلی نخست «واکنش های شناختی سازگارانه» بود. واکنش های شناختی سازگارانه شامل مجموعه واکنش هایی بود که مضمون های فرعی 1- اندیشه والا، 2- شفقت به خود، 3- خود ارنقایی، 4- توانش شناختی و 5- خودباوری پیروزمندانه را دربر می گرفت. مضمون اصلی دوم «واکنش های شناختی ناسازگارانه» بود. واکنش های شناختی ناسازگارانه شامل مجموعه واکنش هایی بود که مضمون های فرعی 1- تحریفات شناختی، 2- اندیشناکی ذهن، 3- تردید، 4- بی اعتمادی، 5- سرزنش گری، 6- نارضایتی ذهنی 7- سردرگمی ذهنی بود. نتیجه گیری: درمجموع نتایج این پژوهش نشان داد که تجربه مبتلایان به کووید-19 دارای طیف متنوعی از واکنش های شناختی سازگارانه و واکنش های شناختی ناسازگارانه بوده و این واکنش ها بعضا مشابه و در برخی واکنش ها متفاوت هستند. این پژوهش رهیافتی برای ادامه بررسی واکنش های روان شناختی و تدوین پروتکل های مداخلاتی در این حوزه می باشد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت نگر بر آشفتگی های روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
133 - 150
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت نگر بر آشفتگی های روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن بود . روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی ﺑﺎ ﭘیﺶ ﺁﺯﻣﻮﻥ-ﭘﺲ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﻭ پیگیری به مدت 3 ماه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻩ گواه بود. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به بیمارستان حضرت رسول اکرم شهر تهران بود؛ که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺁﺯﻣﺎیﺶ ﻭ یک ﮔﺮﻭﻩ گواه ﮔﻤﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ. ﺳﻪ ﮔﺮﻭﻩ، مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (21DASS-) را ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﭘیﺶ ﺁﺯﻣﻮﻥ، ﭘﺲ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﻭ پیگیری ﺗکﻤیل نمودند. ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻃی 8 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای یک جلسه تحت مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای صورت نگرفت. در پایان از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها به کمک 25-SPSS و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و روش اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: بین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر با گروه گواه بر آشفتگی های روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P). اما بین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر بر آشفتگی های روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P) . نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت نگر می توانند به عنوان ﺭﻭﺵ های مداخله ای ﻣﺆﺛﺮی ﺑﺮﺍی کﺎﻫﺶ آشفتگی های روانشناختی ﺩﺭ ﺑیﻤﺎﺭﺍﻥ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺰﻣﻦ بکار روند
The comparison of the motivation and personality risk profile in different substance use(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۲, Issue ۲ - Serial Number ۴, December ۲۰۱۹
89 - 100
حوزههای تخصصی:
Objective: This study investigates the different motives and substance use risk profile in opium and methamphetamine use. Method: The statistical sample includes Seventy-eight individuals with substance use history referred to drop-in center (DIC) that completed research instruments including demographic information (researcher-made questionnaire), substance use motives (Hecimovic, Barrett, Darredeau, and Stewart, 2014), and substance use risk profile scale (Woicik et al., 2009). Multivariate analysis of variance utilized for data analysis based on SPSS-24. Results: The results of the MANOVA indicated that availability, relaxation, enjoying, and sexual motives are significantly higher in individuals using methamphetamine. Also, the results of the substance use risk profile represent that there are significant differences in anxiety sensitivity, sensation-seeking, and impulsivity in opium and methamphetamine use. Conclusions: Findings indicate the important role of motives and substance use risk profile in the tendency to the different types of substances. These various motives and personality risk factors should be considered in educational settings and psychological treatment for different types of substance use, especially opiate or stimulating substances.
کاربرد روش شناسی های گفتمانی در پژوهش های روانشناسی سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات روانشناختی در ایران رشدی یک سویه داشته است و فضای پژوهشگری در آن ازجهت هستی شناختی در واقع گرایی خام و از جهت معرفت شناسی در اثبات گرایی کورکورانه باقی مانده است و به معرفت شناسی های متاخرتر مانند برساخت گرایی اجتماعی و روش های گفتمانی کمتر پرداخته شده است. اهداف کلی این پژوهش عبارت است از: (1) توصیف مسائل روش شناختی در رویکردهای گفتمانی؛ و (2) شیوه اجرای روش های گفتمانی در روانشناسی سلامت. مفهوم گفتمان برخاسته از انتقاد به ایده آل عینیت یا در بعدی کلی تر انتقاد از تکیه کردن بر تجربه گرایی صرف در تعریف و تمیز علم از غیر علم است. اتکا بر عینی نگری و تجربی نگری از جهات مختلف با ویژگی های ذهن مانند میل به هماهنگی شناختی و قصدمندی ناهمخوان است. رویکردهای گفتمانی در روانشناسی سلامت بهتر می توانند پدیده هایی مانند عدم تبعیت از برنامه درمانی، تعریف بیماری و سلامتی و رابطه مسولیت پذیری در مراقبت های سلامتی را تبیین کنند. رویکردهای گفتمانی هم می توانند نشان دهند چگونه گفتمان های اجتماعی و مرتبط با قدرت علمی و اجتماعی، سلامتی و مسولیت در سلامتی را تعریف کنند و همین طور از طریق تحلیل مکالمات، شناسایی کنش های گفتاری، شناسایی خزانه های واژگان تفسیری و شناسایی راهبردهای گفتمانی دلایل مشکلاتی مانند عدم تبعیت از برنامه درمانی و اختلاف فهم بیمار و متخصصین سلامت را بکاوند. رویکردهای گفتمانی، حقیقت سلامت را از منظر زبانی بررسی می کنند و می توانند جهت گیری های افراد درباره پذیرش مداخلات یا مقاومت در برابر رعایت برنامه مداخله و درمان را تبیین کنند. بنابراین رویکرهای گفتمانی در روانشناسی سلامت می توانند به روانشناسان سلامت کمک کنند تا روش های بهتری را برای مراقبت از سلامتی پیدا کنند و بینش های جدیدی را درباره اینکه مراجعان چطور مفاهیم سلامت و بیماری را با زبان بر می سازند، به دست دهند.
مقایسه اثربخشی (بسته تلفیقی ذهن آگاهی مبتنی بر آموزش اختصاصی سازی حافظه) با درمان ذهن آگاهی و آموزش اختصاصی سازی حافظه بر کاهش اضطراب بیماران همودیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی (بسته تلفیقی ذهن آگاهی مبتنی بر آموزش اختصاصی سازی حافظه) با درمان ذهن آگاهی و آموزش اختصاصی سازی حافظه بر کاهش اضطراب بیماران همودیالیزی است. روش پژوهش در دو قسمت کیفی از نوع تحلیل مضامین و کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران تحت همودیالیز مراجعه کننده به مراکز همودیالیز بیمارستان های شهر تهران در سال 1396 است. تعداد 48 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی سنجش اضطراب بک، آموزش تلفیقی ذهن آگاهی مبتنی بر آموزش اختصاصی سازی حافظه (محقق ساخت)، آموزش ذهن آگاهی سگال و همکاران (2013)، آموزش اختصاصی سازی حافظه مکس ول (2016) و آموزش ذهن آگاهی تلفیقی با آموزش اختصاصی سازی حافظه استفاده شد. داده ها با استفاده از روش کواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد بین اضطراب گروه آموزش تلفیقی، گروه ذهن آگاهی، گروه اختصاصی سازی حافظه و گروه کنترل در مرحله ی پس آزمون تفاوت وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد در مرحله ی پیگیری نیز تفاوت بین گروه ها به نفع گروه آموزش تلفیقی وجود داشت. در گروه ذهن آگاهی اضطراب بازگشت داشت. در تبیین یافته ها می توان بیان کرد آموزش تلفیقی ارتباط بین گذشته و حل مسایل ناقص مربوط به گذشته و وارد شدن به زمان حال و اکنون و پذیرش و آگاهی را بهبود می بخشد. همچنین نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی تاثیر بیشتری نسبت به آموزش اختصاصی سازی حافظه بر اختلال اضطراب دارد. از آنجا که نوع درمان به کار گرفته شده در این تحقیق دارای ساختاری روشن و دارای تکالیف خانگی است، توانمندی مراجع به پیگیری درمان را افزایش داده و باعث اثربخشی معنادار تکنیک های مربوطه در تغییر وضع روانی افراد شده است.
شاخص هایی روان سنجی پرسشنامه های آزار جنسی کودکان و هویت جنسی/ ملال جنسیتی نوجوانان و بزرگسالان در دختران و پسران کم توان ذهنی خفیف و با بهره هوش نرمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی شاخص های روان سنجی پرسشنامه های آزار جنسی کودکان و هویت جنسی/ ملال جنسیتی نوجوانان و بزرگسالان، در دختران و پسران کم توان ذهنی خفیف و با بهره هوش نرمال در شهر یزد است. این پژوهش توصیفی از نوع مقطعی است. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان کم توان ذهنی خفیف و با بهره هوش نرمال مدارس دولتی شهر یزد بودند.۳00 نفر دختر و پسر سنین ۱۸-۱۲ سال از طریق روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. ابزار های مورد مطالعه، شامل پرسشنامه های آزار جنسی کودکان (QCSA) و هویت جنسی/ ملال جنسیتی نوجوانان و بزرگسالان (GIDYQ–AA) بود. نتایج نشان داد که کلیه ضرایب همبستگی سوالات پرسشنامه های آزار جنسی کودکان و هویت جنسی/ ملال جنسیتی نوجوانان و بزرگسالان با نمره کل و خرده مقیاس ها برای هر دو گروه معنادار است (01/0 p < ). ضرایب آلفای کرونباخ محاسبه شده برای نمره کل مقیاس هویت جنسی برای نوجوانان کم توان ذهنی،۹۱/۰، با بهره هوش نرمال، ۹۳/۰ و ضریب آلفای کرانباخ در ارتباط با نمره کل مقیاس بررسی آزار جنسی، برای نوجوانان کم توان ذهنی،۹۴/۰، با بهره هوش نرمال، ۸۵/۰ و همچنین نمره های بدست آمده برای مولفه های آن به طور جداگانه، نشان دهنده همسانی درونی هر دو پرسشنامه است. در مجموع نتایج نشان داد که پرسشنامه های آزار جنسی کودکان و هویت جنسی/ ملال جنسیتی نوجوانان و بزرگسالان از روایی و پایایی مطلوب و مناسب برخوردار است و برای نوجوانان کم توان ذهنی خفیف و با بهره هوش نرمال قابل کاربرد می باشد.
ساخت و اعتباریابی پرسشنامه خودمراقبتی دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خودمراقبتی در کنترل بیماری دیابت نوع 2 بسیار حائز اهمیت است و پژوهش حاضر درصدد ساخت و اعتبار یابی پرسشنامه خودمراقبتی دیابت نوع 2 بود . روش: پژوهش حاضر از نوع ترکیبی اکتشافی متوالی هدایت شده با رویکرد آزمون سازی و طبقه بندی بود و در دو مرحله به صورت کیفی و کمّی انجام شد. جامعه آماری در مرحله اول عبارت بود از متخصصان، پزشکان و پژوهشگران حیطه بیماری دیابت نوع 2 در سال 1399-1400 که با روش نمونه گیری هدفمن د،10نفر انتخاب گردیدند. در مرحله دوم، بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شهر تهران در سال1400- 1399 با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک هایی423 تن انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات مرحله اول از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته و پرسشنامه اولیه محقق ساخته استفاده شد. یافته ها: نشان داد از نتایج حاصل از مصاحبه ها، با کدگذاری باز تعداد 41 مفهوم در 4 بعد استخراج و بر اساس این مقاهیم تعداد 56 گویه اولیه طراحی شد. شاخص نسبت روایی محتوا و شاخص محتوایی روایی محاسبه و در تحلیل عامل اکتشافی 4 عامل مشخص شد. درنهایت پرسشنامه 34 سوالی، 76/58 درصد واریانس خودمراقبتی دیابت نوع 2 در بیماران 30 تا60 سال را تبیین نمود: عوامل مربوط به سواد سلامت (64/ 39%)، عامل روان شناختی (82/11%)، عامل جسمانی (19/4%) و عوامل مربوط با دسترسی به امکانات (11/3%). همچنین تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول 4 عامل فوق را تایید و آلفا کل 95/0 بدست آمد . نتیجه گیری: این پرسشنامه دارای اعتبار و روایی مناسبی است و استفاده از آن جهت پایش خودمراقبتی این بیماران و استفاده در تحقیقات پیشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی مصاحبه انگیزشی و تلفیق طرحواره درمانی با مصاحبه انگیزشی بر کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مصاحبه انگیزشی و طرحواره درمانی تلفیقی با مصاحبه انگیزشی و بر کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه بود. روش: روش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر، بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه مراجعه کننده به بخش دیالیز بیمارستان بعثت همدان در سال 1394 بودند. نمونه پژوهش 45 بیمار بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. بیماران گروه های آزمایش مداخلات مربوطه را به مدت 10 جلسه، به صورت فردی دریافت نمودند. داده های به دست آمده از مقیاس (HADS)، با آزمون های آماری تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده می شود (01/0 P< ). نتایج آزمون بن فرونی نشان داد بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده می شود (01/0 < P )؛ اما بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروه های آزمایش تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود (01/0 P> ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده، پیشنهاد می گردد روانشناسان و متخصصان سلامت از این دو روش درمانی برای کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه استفاده نمایند.