فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اشتیاق تحصیلی یکی از متغیرهای مهم مدنظر پژوهشگران حیطه آموزش در راستای کمک به ارتقای
کیفیت تحصیلی دانش آموزان به شمار می رود. اختلالات عصب-تحولی از جمله اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی و
ناتوانایی های یا گیری، می توانند اشتیاق تحصیلی را تحت تأثیر قرار دهند. هدف این مطالعه، مقایسه ابعاد اشتیاق تحصیلی
در دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری و اختلال نارسایی توجه/ فزون جنبشی با درنظر گرفتن عامل دوم جنسیت بوده
است.
روش: این مطالعه یک پژوهش علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری، تمامی دانش آموزان دبستانی شهرستان خور و بیابانک
شامل تعداد 896 دانش آموز ) 457 دختر و 439 پسر ( در سال تحصیلی 1400 - 1401 بود. نمونه 120 نفر شامل 40 دانش آموز
دختر و پسر بدون اختلال، 40 دانش آموز دختر و پسر با اختلال نارسایی توجه/ فزون جنبشی و 40 دانش آموز دختر و پسر با
اختلال یادگیری بود که طی 2 مرحله، در وهله اول غربالگری اختلالات، و سپس به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. آزمون
آماری مناسب تحلیل واریانس عاملی بود.
یافته ها: نتایج نشان داد که درخصوص نمره کل اشتیاق تحصیلی و ابعاد آن الگوی متفاوتی بین 2 جنس و نوع اختلال
وجود دارد. در بُعد رفتاری هم اختلال و هم جنسیت اثرگذار بود. در بُعد عاطفی و شناختی وضعیت به مراتب پیچیده تری
وجود داشت.
نتیجه گیری: نتیجه گرفته می شود که تعامل بین جنسیت و اختلال نارسایی توجه/فزون جنبشی و اختلال یادگیری بر ابعاد
اشتیاق تحصیلی اثرگذار هستند. پیشنهاد می شود در سیاست گذاری های مربوط به افزایش اشتیاق تحصیلی دانش آموزان
احتمال ابتلا به اختلال یادگیری یا نارسایی توجه/فزون جنبشی با توجه به جنسیت درنظر گرفته شود.
مدل فراگیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: آموزش فرا گیر به صورت آموزش و پرورشی که مبتنی بر اصول پذیرش و فرا گیری همه افراد باشد، تعریف می شود. ا ین پژو هش با هدف ارائه مدلی برای فرا گیرسازی ورزش آموز شی ا فراد با ناتوا نی در ا یران ان جام شد. روش: روش آمیخته ) کیفی و کمّّی( به صورت ا کتشافی متوالی برای اجرای این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل متخصصان و خبرگان ورزش افراد با ناتوانی بودند و مصاحبه ها تا حصول اشباع نظری در بخش کیفی، 16 نفر و در بخش کمّّی نیز 10 نفر مورد استفاده قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها در بخش های کیفی و کمّّی، به ترتیب از مصاحبه نیمهساختاریافته و پرسشنامه تدوین شده مبتنی بر روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی) )AHP استفاده شد. یافته ها: تعداد 602 کُُد باز به دست آمد که بعد از ادغام کُُد های تکراری، 182 کُُد باز منحصر به فرد به عنوان گویه های مؤثر بر فرا گیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی و به ترتیب 6، 14 و 5 کُُد محوری نهایی در 3 سطح خُُرد، میانی و کلان گردآوری شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج و بعد از شناسایی عوامل مؤثر بر فرا گیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی، نقش معلم و فرد با ناتوانی در بخش عوامل خُُرد، نقش مدیریت ورزش و مالی سازمان و مرکز ورزش در بخش عوامل میانی و نقش اقتصاد کلان کشور و جامعه در بخش عوامل کلان از اهمیت بالاتری برخوردار بودند.
مقایسه تنیدگی والدگری و سرمایه روان شناختی والدین کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
205 - 230
حوزههای تخصصی:
اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و نافرمانی مقابله ای، از شایع ترین اختلال های دوران کودکی است که پیامدهای مخرب متفاوتی را برای والدین به همراه دارند. این پیامدها منجر به ایجاد چرخه معیوبی می شود که هم به والدین و هم به کودکان آسیب می رساند. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه تنیدگی والدگری و سرمایه روان شناختی والدین کودکان با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی، نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی والدین دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی (پایه یکم تا سوم) با اختلال های نارسایی توجه-فزون کنشی، نافرمانی مقابله ای و بهنجار در سال تحصیلی 98-97 شهر کاشان، تشکیل می داد که از این میان 149 کودک داوطلب واجد شرایط انتخاب شد. پرسشنامه های پژوهش شامل پرسشنامه تشخیص علائم مرضی کودکان اسپیرافکین وگادو (1984)، پرسشنامه تنیدگی والدگری آبیدین (1991) و سرمایه روان شناختی لوتانز (2007) بود و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغییری، کروسکال والیس و یومان ویتنی تحلیل شد. نتایج حاکی از آن بود که بین سرمایه روان شناختی وتنیدگی والدگری والدین کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار تفاوت معناداری دارد (05/0>P). نتایج نشان داد که حضور یک کودک با اختلال های رفتاری و هیجانی، تنیدگی زیادی بر والدین و اعضای خانواده وارد می کند و می تواند جنبه هایی از سلامت روان آن ها را دستخوش تغییر کند؛ بنابراین آگاهی از این عوامل منجر به تسهیل ارائه خدمات آموزشی و درمانی خواهد شد.
اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی کودکان با اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۳)
۱۴۱-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی کودکان با اختلال یادگیری انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کودکان با اختلال یادگیری شهر دزفول در سال 1402 بودند. حجم نمونه پژوهش شامل 30 نفر از این کودکان بود که با روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به ملاک های ورود و خروج مطالعه انتخاب شدند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را هشت جلسه 90 دقیقه ای هفتگی دریافت نمودند. پرسش نامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی بود. داده ها با تحلیل کوواریانس تک متغیره، با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گواه از نظر انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0>p). به عبارت دیگر درمان مبتنی بر شفقت باعث بهبود انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی شد. نتیجه گیری: منطبق با یافته های این پژوهش می توان مداخله مبتنی بر شفقت را به عنوان یک روش کارا جهت کاهش انزوای اجتماعی، درماندگی روان شناختی و دلزدگی تحصیلی کودکان با اختلال یادگیری پیشنهاد داد.
تدوین مدل ساختاری بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۴)
۱۶۵-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
هدف: تولد یک کودک با کم توانی هوشی می تواند شرایط دشواری برای والدین و خانواده ایجاد کند، زیرا والدین به طور غیرمنتظره ای با یک معضل عاطفی مواجه می شوند که موجب افزایش ناراحتی و نگرانی آن ها می شود. این پژوهش با هدف تدوین مدل ساختاری بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی انجام شد. روش: روش مطالعه حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی به روش مدل یابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه والدین دارای کودک با کم توانی هوشی هستند که از سازمان بهزیستی خدمات دریافت می کنند. حجم نمونه در پژوهش حاضر نیز با در نظر گرفتن احتمال اُفت نمونه ها 300 نفر در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری مورد استفاده نیز به صورت در دسترس بود. ابزارهای اندازه گیری داده ها شامل پرسشنامه بهزیستی روان شناختی، مقیاس هسته ارزشیابی خود، پرسشنامه دلزدگی زناشویی بود. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی وجود دارد. نتیجه گیری: این یافته می تواند به عنوان مبنایی برای طراحی و اجرای برنامه های جامع و حمایتی در زمینه روان شناسی عمل کند که با هدف تقویت هسته ارزشیابی خود و کاهش دلزدگی زناشویی، به بهبود کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی مادران دارای کودک با کم توانی هوشی کمک کند. کلید واژه ها: بهزیستی روان شناختی، کم توانی هوشی، هسته ارزشیابی خود، دلزدگی زناشویی.
اثربخشی مداخله آموزشی سیستم های یادگیری چندگانه برحافظه ی کاری و توجه دانش آموزان با اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال خواندن یکی از انواع اختلالات یادگیری ویژه است که به مشکلات تحصیلی و یادگیری در دانش آموزان منجر می شود و در مدارس میزان شیوع بالایی دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر سیستم های یادگیری چندگانه بر بهبود حافظه ی کاری و توجه در دانش آموزان با اختلال خواندن انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود، جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان با اختلال خواندن در دوره دوم ابتدایی شهرستان مراغه بود که 30 نفر از آنان با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایشی ) 15 نفر( و گواه ) 15 نفر( جای دهی شدند. برای هر گروه از مشارکت کنندگان، نخست آزمون وکسلر ) WISC-R ۱ ، نسخه 5( و سپس آزمون تشخیص خواندن نما ) کرمی و نوری، 1388 ( و سپس آزمون حافظه ی کاری و آزمون توجه استروپ ) Stroop ( اجرا شد. سپس برنامه آموزشی مبتنی بر سیستم های یادگیری به مدت 14 جلسه 45 دقیقه ای روی گروه آزمایشی اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: براساس یافته های پژوهش بین 2 گروه آزمودنی از نظر حافظه ی کاری و تعداد خطا و زمان وا کنش در توجه تفاوت آماری معنا داری وجود داشت و تعدادی خطای گروه آزمایشی کمتر از گروه گواه و زمان وا کنش گروه آزمایشی کمتر از گروه گواه بود. نتیجه گیری: با توجه به تفاوت آماری عملکرد 2 گروه آزمودنی می توان نتیجه گرفت که مداخله آموزشی مبتنی بر سیستم های یادگیری بر حافظه ی کاری و توجه اثربخش بوده و باعث بهبود عملکرد حافظه ی کاری و توجه دانش آموزان با اختلال خواندن می شود. بنابراین، پیشنهاد می شود مربیان مشکلات یادگیری ویژه از این نوع برنامه ها برای بهبود اختلال خواندن دانش آموزان خود استفاده نمایند.
اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر پرخاشگری و کنترل عواطف دانش آموزان پسر با اختلال رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال رفتاری، حاصل تعامل کودک با محیط اطراف وی است که با پیامدهایی چون تضاد با جامعه، نارضایتی، ناشادی فردی و شکست در مدرسه همراه است. هدف از این پژوهش اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر پرخاشگری و کنترل عواطف دانش آموزان پسر با اختلال رفتاری بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از تمامی دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی با اختلال رفتاری شهر الشتر در سال تحصیلی 1403 - 1402 . از میان جامعه آماری تعداد 28 دانش آموز با اختلال رفتاری براساس نظر مشاوران و معلمان دانش آموزان به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و در ادامه از میان نمونه انتخاب شده به شیوه نمونه گیری تصادفی، تعداد 14 دانش آموز در گروه آزمایشیی و 14 دانش آموز در گروه گواه گمارده شدند. گروه آزمایشی تحت مداخه آموزش خودکنترلی هیجانی قرار گرفت، اما گروه گواه آموزشی را دریافت نکرد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری، مقیاس کنترل عواطف و پرسش نامه مشکلات رفتاری راتر ۷ فرم B )معلم( استفاده شد. یافته ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره ) MANCOVA ( تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش خودکنترلی هیجانی بر پرخاشگری و کنترل عواطف آزمودنی های پژوهش تأثیر معناداری داشته است ) ۰۵ / p>۰ (. به عبارت دیگر؛ آزمودنی های گروه آزمایشی در نتیجه دریافت رویکرد آموزش خودکنترلی هیجانی از کنترل پرخاشگری و عواطف بالاتری برخوردار بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت رویکرد آموزش خودکنترلی هیجانی، رویکردی مفید و سازنده در کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان با اختلال رفتاری است.
اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی بر نقص توجه و تکانشگری دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
169 - 203
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی بر میزان نقص توجه و تکانشگری دانش آموزان مبتلا به نقص توجه بیش فعالی بود. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر 8 تا 10 ساله مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی در شهر تبریز، در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه آماری شامل 30 دانش آموز مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی بود که به وسیله معرفی مشاور مدرسه و ارزیابی با پرسشنامه علائم مرضی کودکان- ویرایش چهارم (CSI-4) شناسایی شدند و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با نسخه نرم افزاری آزمون واژه- رنگ استروپ (SCWT) و نسخه نرم افزاری آزمون برو- نرو مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه، 60 دقیقه ای یک روز در هفته، بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی گروهی را دریافت کردند. داده های حاصل از پژوهش از طریق تجزیه وتحلیل کوواریانس چندمتغیره موردبررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد، در متغیر نقص توجه تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و کنترل وجود داشت؛ اما در متغیر تکانشگری این تفاوت معنادار نبود. با توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش، بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی و ارائه مداخلات متمرکز بر ارتقای کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی، می تواند مشکلات نقص توجه این کودکان را بهبود بخشد.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی عروسکی و بازی درمانی شناختی- رفتاری بر سازگاری اجتماعی، مهارت های ارتباطی و پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۴)
۱۱۸-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی بازی درمانی عروسکی و بازی درمانی شناختی - رفتاری بر سازگاری اجتماعی، مهارت های ارتباطی و پرخاشگری کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد. روش: پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان ابتدایی دوره دوم (چهارم، پنجم و ششم) مدارس شهر بجنورد در سال تحصیلی 1403-1402 می باشد. تعداد 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس و باتوجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون به مقیاس های سازگاری اجتماعی (ثورب و همکاران، 1939) مهارت های ارتباطی (جرابک ، ٢٠٠٤)؛ پرخاشگری (باس و پری، 1992) پاسخ دادند. سپس در طول فرایند مداخله گروه های آزمایش، مداخله بازی درمانی شناختی- رفتاری (آذرنیوشان و همکاران، 1391)؛ طی 10 جلسه و مداخله بازی درمانی عروسکی (قرایی و فتح آبادی، 1392) طی 7 جلسه دریافت و گروه گواه آموزش معمول روزانه را دریافت کرد. پس از پایان مداخله، هر سه گروه بار دیگر در مراحل پس آزمون به هر سه مقیاس پاسخ دادند. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و به وسیله نرم افزار spss.24 انجام شد. نتایج نشان داد که بازی درمانی عروسکی نسبت به بازی درمانی شناختی - رفتاری در افزایش سازگاری اجتماعی، مهارت های ارتباطی و کاهش پرخاشگری به طور معناداری مؤثرتر است. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش می توان گفت که بازی درمانی عروسکی نقش مهمی در افزایش سازگاری اجتماعی و مهارت های ارتباطی و کاهش مشکلات رفتاری مانند پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه دارد. کلیدواژه ها: اختلال بیش فعالی/ نارسایی؛ بازی درمانی عروسکی؛ بازی درمانی شناختی - رفتاری؛ پرخاشگری، سازگاری اجتماعی، مهارت های ارتباطی
Parenting Strategies for Children with Developmental Delays: A Qualitative Study on Single Parents(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۲ No. ۱ (۲۰۲۴) : Serial Number ۵
21-28
حوزههای تخصصی:
This study aimed to explore the parenting strategies, support systems, and coping mechanisms employed by single parents of children with developmental delays. A qualitative research design was adopted, involving semi-structured interviews with 23 single parents of children aged 2 to 12 years with diagnosed developmental delays. Participants were recruited through local support groups, online forums, and pediatric clinics. The data collection continued until theoretical saturation was achieved. Thematic analysis, following Braun and Clarke's framework, was used to identify key themes and subthemes within the data. The study identified three main themes: parenting strategies, support systems, and coping mechanisms. Key parenting strategies included routine establishment, positive reinforcement, adaptive techniques, communication strategies, and behavior management. Support systems encompassed family support, professional support, community resources, and financial assistance. Coping mechanisms highlighted were emotional resilience, social networks, personal time management, seeking knowledge, advocacy and empowerment, spirituality, and adaptability. Participants emphasized the importance of structured routines and positive reinforcement in managing their children's needs, while family and professional support were crucial in alleviating caregiving burdens. Effective coping mechanisms were essential for managing stress and maintaining well-being. Single parents of children with developmental delays employ a variety of effective strategies and support systems to navigate their unique challenges. Emotional resilience and social support networks play a critical role in their ability to cope with the demands of caregiving. These findings underscore the need for tailored interventions and resources to support single-parent families, highlighting the importance of flexible services, community resources, and advocacy efforts. Further research should focus on larger, more diverse samples and explore the impact of technological tools in supporting these parents.
طراحی و اعتباریابی الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
77 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق طراحی و اعتباریابی الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اردبیل بود. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی، از نظر ماهیت داده ها آمیخته و از نظر شیوه اجرا اکتشافی بود. در بخش کیفی، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و نظریه داده بنیاد استفاده شده است. جامعه آماری بخش کیفی اساتید دانشگاهی و صاحب نظران حوزه مشاوره مدرسه و علوم تربیتی بودند که تعداد 15 نفر از آن ها بر اساس اصل اشباع نظر به صورت نظری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری در بخش کمی نیز کلیه آموزگاران دوره ابتدایی شهر اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 2600 نفر بودند که بر اساس جدول مورگان 335 نفر از آن ها بر اساس روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته منتج از مفاهیم پالایش شده به دست آمده از کدهای اولیه بودند. مجموعه داده های به دست آمده بعد از طی فرآیند مستمر کدگذاری های باز، محوری و انتخابی در قالب 156 کد باز، 146 مفهوم، 12 مقوله و 6 طبقه بر اساس رویکرد سامان مند سازمان دهی شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اردبیل تحت مقولات ویژگی های فردی و روان شناختی، مهارت های حرکتی، مهارت های اجتماعی، اختلال نقص توجه، راهبردهای آموزشی در سطح فردی، راهبردهای آموزشی در سطح بین فردی و ارتباطی، مداخلات دارویی و تغذیه ای، مداخلات فیزیولوژیکی و رفتاری، کنترل روان شناختی، تقویت توانایی های حرکتی و جسمانی، رشد روان شناختی و مشارکت اجتماعی دسته بندی و از نظر اعتباریابی برازش شدند (p<0.05). درنهایت پیشنهاد می شود از نتایج یافته های این پژوهش به عنوان یک راهنما و مسیر کلی برای بهبود نقص توجه و بیش فعالی توسط متخصصان در مدارس و نیز در سایر مراکز همچون مراکز خدمات روان شناختی، کلینیک های مشاوره و روان درمانی، مراکز بهزیستی، دانشگاه ها و ... متناسب با موقعیت ها و زمینه های موجود استفاده شود.
فناوری های کمکی برای آموزش و توان بخشی کودکان و نوجوانان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نگرش جامعه به کودکان و نوجوانان با آسیب بینایی در سطح جهان در راستای گسترش فناوری در حال تغییر است. از نظام های آموزشی انتظار می رود که این گروه از افراد را هرچه بیشتر و بهتر و با استفاده از فناوری کمکی برای ورود به زندگی بزرگسالی آماده کنند. علاوه بر این، فناوری کمکی نقش مؤثری در آموزش و توان بخشی کودکان و نوجوانان با آسیب بینایی دارد. این مطالعه با هدف بررسی کاربرد فناوری های کمکی برای خواندن، نوشتن، ریاضیات، علوم، جهت یابی و حرکت، فعالیت های زندگی روزمره، بازی و اوقات فراغت کودکان و نوجوانان با آسیب بینایی انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع مروری نظام مند بود. برای جمع آوری اطلاعات از فلوچارت غربالگری و سیاهه ارزیابی کاسپ استفاده شد که در ابتدا 36 منبع شناسایی و در نهایت از 25 منبع استفاده شد. برای جستجوی منابع از پایگاه های علمی از جمله Google Scholar،Science Direct, Elsevier, Springer, Web of Science, PubMed استفاده شد. برای این کار، کلیدواژه های فناوری های کمکی، مهارت های تحصیلی، جهت یابی و حرکت، فعالیت های زندگی روزمره، بازی و اوقات فراغت در سال های 2001 تا 2023 مورد جستجو قرار گرفت و اطلاعات ضروری جمع آوری شد. نتیجه گیری: فناوری های کمکی با توجه به نوع و میزان ناتوانی افراد، تولید و انطباق یابی می شوند. فناوری عرصه بسیار گسترده ای دارد و از قلم های نوری تا تبلت های مختلف را شامل می شود و کمک قابل توجهی به کودکان و نوجوانان با آسیب بینایی می کند. تلفن های همراه و تبلت ها در اندازه ها و الگو های مختلف نمونه ای از ابزارهای فناوری اطلاعات هستند که کودکان و نوجوانان با آسیب بینایی می توانند از طریق ارسال پیام های نوشتاری یا تصویری با والدین خود یا سایر افراد ارتباط برقرار کنند. فناوری این قابلیت را دارد که برای کودکان و نوجوانان به عنوان گفتار عمل کند. بنابراین، استفاده از فناوری کمکی برای کودکان و نوجوانان با آسیب بینایی ضروری است.
The Future of Neurodiversity in the Workplace: Opportunities and Challenges(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Neurodiversity, a concept that embraces variations in human brain function and cognitive processes, is increasingly recognized as a valuable aspect of workforce diversity. Embracing neurodiversity in the workplace can lead to numerous benefits, including enhanced creativity, innovation, and problem-solving capabilities. However, integrating neurodivergent individuals into the workplace also presents several challenges that need to be addressed through thoughtful policies and practices. This letter explores the opportunities and challenges associated with promoting neurodiversity in the workplace and highlights strategies to foster an inclusive environment for all employees. Promoting neurodiversity in the workplace presents both significant opportunities and challenges. By embracing the unique strengths of neurodivergent individuals, organizations can foster innovation, gain a competitive advantage, and create a more inclusive and dynamic work environment. However, achieving these benefits requires addressing the challenges of workplace accommodations, social barriers, and the balance between disclosure and privacy. Through inclusive hiring practices, continuous training, effective leadership, technological support, and strong community networks, organizations can successfully integrate neurodiversity and unlock its full potential.
Community Integration and Social Participation for Adults with Intellectual Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The objective of this study was to explore the experiences and perceptions of community integration and social participation among adults with intellectual disabilities (ID). This qualitative research employed semi-structured interviews to gather in-depth data from 27 adults with intellectual disabilities. Participants were recruited through purposive sampling from various community centers, support groups, and social service organizations. Data were collected until theoretical saturation was achieved. Thematic analysis was used to analyze the transcribed interviews, identifying key themes and subthemes that captured the essence of the participants' experiences and perceptions. The study identified four main themes: experiences of community integration, types of social activities, perceived benefits and challenges, and influencing factors. Participants reported a strong sense of belonging and personal growth through community activities, despite facing barriers such as stigma, accessibility issues, and financial constraints. Support systems, including family, professionals, and peer networks, played a crucial role in facilitating participation. Recreational, cultural, and educational activities, as well as volunteering, provided significant physical, emotional, and social benefits. Technological advancements, inclusive policies, and personal resilience were identified as critical factors influencing community integration. The findings highlight the importance of enhancing accessibility, support systems, and inclusive policies to promote community integration and social participation for adults with intellectual disabilities. Addressing the identified barriers and leveraging facilitators can improve their quality of life and well-being. Future research should employ mixed-methods approaches, include longitudinal studies, and consider the perspectives of family members, caregivers, and professionals to provide a more comprehensive understanding of the factors influencing community participation.
مقایسه اثربخشی آموزش استعاره های زبان فارسی با روش آمیخته و روش بسته آموزشی الکترونیکی بر انگیزه پیشرفت در دانش آموزان با آسیب شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش استعاره های زبان فارسی با کاربست روش آمیخته و روش بسته آموزشی الکترونیکی بر انگیزه پیشرفت و خودپنداره در دانش آموزان با آسیب شنوایی بود. روش کار: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان با آسیب شنوایی پایه نهم دوره اول متوسطه شهر تهران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر از آنان انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس (1970)، استفاده شد. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه های آزمایش تحت آموزش استعاره های زبان فارسی با روش آمیخته (8 جلسه) و روش الکترونیکی (8 جلسه) قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای به جز آموزشهای رسمی مدرسه دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش استعاره های زبان فارسی با کاربست روش آمیخته و الکترونیکی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان با آسیب شنوایی اثربخش بود. بین اثر بخشی گروه آموزش با روش آمیخته و روش آموزشی الکترونیکی بر انگیزه پیشرفت تفاوت معنی داری به نفع گروه آموزشی الکترونیکی وجود داشت. نتیجه گیری: با توجه اهمیت آموزش زبان فارسی به دانش آموزان با آسیب شنوایی برای آموزش استعاره های زبان فارسی لازم است از روشهای متنوعی استفاده شود و چنین روشهایی به عنوان آموزش مکمل در مدارس توصیه می شود.
مطالعه نظام مند پژوهش های مداخله ای هنری و نقش آن بر بهبود مشکلات کودکان طیف اتیسم در سال های 1380 تا 1400(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۱)
77 - 95
حوزههای تخصصی:
هدف: با افزایش مبتلایان به اختلال اتیسم انواع مداخلات جهت بهبود شرایط این افراد روبه فزونی است. مطالعه نظا ممند حاضر با هدف مطالعه مداخلات هنری با تمرکز بر اختلالات طیف اتیسم است. روش: بررسی مقالات مربوط به سالهای ١٣٨٠ تا ١٤٠٠ در مجلات داخلی و خارجی، رساله ها، پایاننامهه ا و کتاب های تالیفی داخلی است و در نهایت شانزده پژوهش با توجه به مدل «کُت» تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخلات هنری مرتبط با افراد طیف اتیسم مداخله ای حمایتی- تسکینی، شامل: موسیقی، حرکات ریتمیک، نمایش، نقاشی و سفال است. بیشترین درصد پژوهش ها به موسیقی درمانی و کمترین به سفال درمانی تعلق دارد. این کودکان در اوایل دوره قادر به استفاده صحیح از ابزارهای هنری و بیان احساسات نبودند و در پایان، این مهم محقق میشود. درمانگر نقش تسهیل کننده و یاریگر دارد. اهداف مداخلات هنری، به عنوان بستر و زمینه درمان، در تمامی پژوهش ها همراستا با نتایج در دو حوزه اصلی: بهبود مهارت های ارتباطی - اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری کلیشه ای، محدود و تکراری است. نتیجه گیری: با توجه به شواهد توصیفی محدود در شرح ویژگی های شرکت کنندگان، درمانگران و فضای انجام کار، تحقیقات مبسوط روند انجام مداخلات هنری با افراد طیف اتیسم توصیه میشود.
اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر بااختلال نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه: اختلال نارساخوانی که به عنوان اختلال خواندن نیز شناخته می شود، نوعی اختلال یادگیری است که فرد با وجود هوش عادی در خواندن مشکل دارد. هدف از انجام این پژوهش اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر با اختلال نارساخوانی شهر بیرجند بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی با اختلال نارساخوانی شهر بیرجند در سال تحصیلی ۱۴۰۲ - ۱۴۰۱ بود. از بین جامعه آماری تعداد ۲۴ دانش آموز با اختلال نارساخوانی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و همگی به روش نمونه گیری تصادفی در قالب 2 گروه آزمایشی ) ۱۲ نفر ( و گواه ) ۱۲ نفر ( جای داده شدند. گروه آزمایشی به مدت ۱۲ جلسه ۶۰ دقیقه ای تحت آموزش هوش موفق قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تاب آوری تحصیلی ساموئلز ) 2004( و پرسشنامه حسین چاری و دهقانی زاده ) 1391 ( بود. به منظور تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تقویت تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان با اختلال نارساخوانی اثربخش است ) ۰۱ / .)p>۰ بحث و نتیجه گیری: باتوجه به نتایج حاصل از این پژوهش پیشنهاد می شود که از آموزش مبتنی بر هوش موفق در جهت بهبود و تقویت متغیرهای تحصیلی چون: تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان با اختلال نارساخوانی استفاده شود.
تأثیر تلفیق فناوری کمکی در برنامه درسی زبان انگلیسی بر ارتقاء سطح انگیزش تحصیلی دانش آموزان با آسیب ها ی جسمی - حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از راهبردهایی که می تواند به فرا گیرسازی نظام آموزش و پرورش ویژه کمک کند، یکپارچگی و تلفیق فناوری در برنامه درسی این دانش آموزان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تلفیق فناوری کمکی در برنامه درسی زبان انگلیسی بر ارتقاء سطح انگیزش تحصیلی دانش آموزان با آسیب های جسمی- حرکتی انجام شد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل دانش آموزان پسر با آسیب های جسمی- حرکتی شهر تهران بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 24 نفر از دانش آموزان با آسیب جسمی- حرکتی پایه هفتم متوسطه اول مجتمع امام علی )ع( شهر تهران انتخاب و سپس نمونه منتخب به صورت تصادفی در قالب گروه های آزمایشی ) 12 نفری( و گواه ) 12 نفری( قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر ) 1981 ( استفاده شد. گروه گواه به شیوه معمول و گروه آزمایشی طی 6 جلسه با استفاده از الگوی آموزشی غنی شده با فناوری های کمکی ) برخط و آفلاین( درس زبان انگلیسی دوره متوسطه اول را آموزش دیدند. در بخش برخط، از سکوی آموزش مجازی کوئیا و در بخش آفلاین، از نرم افزار چند رسانه ای محقق ساخته درس زبان انگلیسی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین گروه های آزمایشی و گواه در متغیر انگیزش تحصیلی وجود دارد. نتیجه گیری: مطابق با نتایج این پژوهش، چنانچه در برنامه درسی از فناوری به صورت هدفمند و هوشمندانه استفاده شود، نقش مهمی در افزایش انگیزش تحصیلی دانش آموزان با نیازهای ویژه از جمله دانش آموزان با آسیب های جسمی - حرکتی خواهد داشت.
طراحی برنامه آموزش توجه مستقیم و بررسی اثربخشی آن بر ابعاد توجه دانش آموزان با اختلال ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۲)
۱۱۶-۱۰۶
حوزههای تخصصی:
اهداف: دانش آموزان با اختلال ریاضی با وجود توانایی در بسیاری از زمینه ها، دچار مشکلاتی در زمینه توجه هستند. مشکلات توجه در زمینه های مختلف، آثار جبران ناپذیری بر عملکرد دانش آموزان با اختلال ریاضی می گذارد و مانع پیشرفت تحصیلی آنها می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش توجه مستقیم بر ابعاد توجه دانش آموزان با اختلال ریاضی انجام شد. روش : طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون-پی گیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1402-1401 بود. تعداد 30 دانش آموز با اختلال ریاضی به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش در 12 جلسه 45 دقیقه ای، برنامه آموزش توجه مستقیم را دریافت کرد. ابزارهای پژوهش آزمون استروپ، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و آزمون عملکرد پیوسته بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته و نرم افزار SPSS-22 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد برنامه آموزش توجه مستقیم بر توجه پایدار، انتخابی و انتقالی دانش آموزان با اختلال ریاضی اثربخش است (001/0=P) و تأثیر این شیوه مداخله بعد از پیگیری دو ماهه، پایدار است. نتیجه گیری: از لحاظ کاربردی با توجه به اثربخش بودن تمرین های برنامه آموزش توجه مستقیم بر کاهش مشکلات توجه دانش آموزان با اختلال ریاضی، این برنامه به عنوان یکی از راهبردهای اساسی مداخله های شناختی به معلمان و متخصصان اختلال یادگیری توصیه می شود.
اثربخشی آموزش تعامل مادر-کودک بر اساس الگوی پرسید بر فلسفه فراهیجانی مادران و مشکلات هیجانی رفتاری فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
99 - 136
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش شیوع اختلالات هیجانی -رفتاری در فرزندان و چالش هایی که این فرزندان و خانواده های آنان را درگیر می کند، بالا بردن سطح کیفیت تعاملات خانوادگی مخصوصاً تعامل مادران با فرزندان، اهمیت پیدا می کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش تعامل مادر -کودک بر اساس الگوی پرسید، بر فلسفه فراهیجانی مادران و مشکلات هیجانی-رفتاری در فرزندان بود. این پژوهش، یک پژوهش نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، مادران فرزندان دارای اختلالات هیجانی رفتاری در شهر اصفهان در سال 1401 بودند که 30 نفر از این جامعه به عنوان نمونه انتخاب شده و 15 نفر به صورت تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر نیز به تصادف در گروه کنترل گمارش شدند. مادران گروه آزمایش، در 6 جلسه 60 دقیقه ای آموزش تعامل مادر-کودک بر اساس الگوی پرسید، شرکت کردند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. هر دو گروه، ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه فلسفه فراهیجانی ایولینی کو (۲۰۰۶) و سیاهه اختلالات رفتاری آخنباخ (2001) را قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس با استفاده از آخرین نسخه نرم افزار SPSS(26.00) تحلیل شدند. یافته ها نشان داد، مقادیر هر دو متغیر در گروه کنترل و آزمایش در مرحله پس آزمون دارای تفاوت معنادار بودند (سطح معناداری کمتر از 05/0)؛ بنابراین این مداخله بر (فلسفه فراهیجانی (568/201 =F و P=0001/0) و مشکلات هیجانی و رفتاری (588/36=F و 0001/0=P))، تأثیر مثبت و معناداری در سطح 05/0=α داشت. لذا تعامل مادر-کودک بر اساس الگوی پرسید، در بهبود فلسفه فراهیجانی مادران و کاهش مشکلات هیجانی-رفتاری در نوجوانان ۱۱-۱۴ سال مؤثر است. با توجه به اهمیت عملکرد مادر در ارتباط با فرزندان، ارائه آموزش به مادران در جهت تقویت ارتباط با فرزند، در کاهش و کنترل مشکلات هیجانی و رفتاری فرزندان، می تواند مؤثر واقع شود.