فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۶۱ تا ۱٬۲۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به مشکلات فراوانی که افراد مبتلا به وسواس در زمینه بازداری مواجهه هستند، لزوم توجه بیشتر به روش های درمانی جدید برای بهبود بازداری را در این اختلال برجسته می نماید. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر آموزش حافظه کاری هیجانی در بازداری رفتاری مبتلایان به اختلال وسواس فکری-عملی انجام گرفت. روش: در یک پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون بدون گروه کنترل تعداد 9 بیمار مبتلا به وسواس فکری عملی به شیوه نمونه گیری در دسترس و با استفاده از ابزارهای مصاحبه بالینی ساختاریافته و پرسشنامه ییل-براون (1989) انتخاب گردیدند و سپس طی20 جلسه، تحت آموزش حافظه کاری هیجانی قرار گرفتند. همه آزمودنی ها قبل و پس از آموزش با استفاده از تکلیف برو/ نرو و آزمون تی همبسته مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج از کاهش معنادار نمرات آزمودنی ها در مرحله پس آزمون نسبت به مرحله پیش آزمون، در سه مؤلفه خطای ارائه، خطای حذف و زمان واکنش پاسخ آزمون برو/ نرو حکایت داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان بیان نمود که آموزش حافظه کاری هیجانی گزینه مناسبی برای بهبود بازداری رفتاری بیماران مبتلابه اختلال وسواس فکری-عملی باشد.
فراشناخت، کنش های اجرایی و اضطراب: به سوی یک دیدگاه یکپارچه نگر برای تکمیل مدل ولز از اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هرچند پژوهش های زیادی از مدل مطرح شده توسط ولز در حوزه فراشناخت حمایت کرده اند؛ به نظر می رسد این مدل در توضیح پاره ای ابهامات مطرح شده در بحث از تفاوت های فردی در مطالعه شخصیت و یا در بحث از نارسایی های شناختی، ناتوان است. پژوهش حاضر با بررسی کنش های اجراییِ معادل پردازش های فراشناختی در افراد اضطراب بالا و اضطراب پایین در پی ارائه الگوی پیشنهادی برای تکمیل الگوی ولز درباره ارتباط فراشناخت و اضطراب است.
روش: 200 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه تربیت مدرس، پرسشنامه های فراشناخت، نارسایی های شناختی، دست برتری واترلو و فرم تجدید نظر شده پرسشنامه شخصیتی آیزنک را تکمیل کردند. هدف از اجرای پرسشنامه های فراشناخت و نارسایی های شناختی کنترل معیارهای ورود بود. بعد از کنترل معیارهای ورود، با در نظر گرفتن نمره های انتهایی توزیع در دو بعد برون گردی و نورزگرایی پرسشنامه آیزنک، 2 گروه 15 نفره شامل اضطراب بالا و اضطراب پایین مشخص شدند. از آزمودنی های انتخاب شده آزمون استروپ و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین گرفته شد.
یافته ها: نتایج نشان داد کیفیت پردازش های فراشناختی در آزمودنی های اضطراب پایین بهتر از اضطراب بالا است.
نتیجه گیری: به نظر می رسد الگوی پیشنهادی در پژوهش حاضر توانسته است سؤالات مطرح شده در حوزه فراشناخت را که مدل ولز از توضیح آنها ناتوان است، پاسخ دهد. البته خاطر نشان می شود که استحکام جایگاه این الگو به تدابیر پژوهشی بیشتری نیازمند است.
اثربخشی درمان نوروفیدبک بر علائم کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه /فزون کنش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مطالعه اثر بخشی نوروفیدبک بر کاهش علائم بیش فعالی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر آزمایشی از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور تعداد 30 نفر از دانش آموزان مبتلا به بیش فعالی نوع مختلط به شیوه نمونه گیری ملاک محور در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و دارونما (15 نفر) به تصادف گمارده شدند. کلیه آزمودنی ها قبل و بعد از درمان با آزمون کامپیوتری TOVA در دو مرحله (پیش آزمون و پس آزمون)ارزیابی شدند؛ داده ها با روش آماری کواریانس تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که 50 جلسه آموزش نوروفیدبک منجر به بهبود توجه در گروه آزمایش شد. اما در درمان تکانشگری تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: اثربخشی درمان با نوروفیدبک در نارسایی توجه در مقایسه با تکانشگری در کودکان مبتلا به ADHD احتمالاً به دلیل درگیری فزونتر فرایندهای عصبی عضوی در توجه نسبت به تکانشگری می باشد.
مقایسه اثربخشی درمان فراشناخت و نوروفیدبک بر کاهش علائم اضطراب در دانشجویان دختر دارای اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب اجتماعی، شایعترین نوع اختلالات اضطرابی است که به عملکرد و روابط اجتماعی فرد آسیب می رساند. هریک از درمانهای روانشناختی، بر درمان جنبه ای از عوامل زیربنایی آسیب دیده در این اختلال تمرکز کرده و فقط تا حدودی موفق بوده است. اخیرا درمانهای جدیدتر مانند فراشناخت و آموزش نوروفیدبک مدنظر قرار گرفته اند. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان فراشناخت با نوروفیدبک در کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی بود.
روش: این پژوهش از نوع مطالعه تک آزمودنی و نمونه گیری داوطلبانه بود. 7 نفر دانشجو با تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی از دانشگاه فردوسی و فرهنگیان مشهد، همتا شده، بصورت تصادفی در سه گروه (کنترل، فراشناخت و نوروفیدبک) جای گرفتند. از پرسشنامه هراس اجتماعی کانور و مصاحبه تشخیصی DSM-IV-TR استفاده شد. درمان فردی فراشناخت بصورت 8جلسه هفتگی و نوروفیدبک 16جلسه، سه بار درهفته اجرا شد. پرسشنامه دوبار در میانه درمان، سپس انتهای درمان و در پیگیری 45روزه، تکمیل شد و برای تحلیل داده ها از درصد بهبودی استفاده گردید.
یافته ها: درمان فراشناخت و نوروفیدبک در دو آزمودنی دارای اختلال اضطراب اجتماعی خفیف، 88 و47درصد بهبودی در انتهای درمان نشان دادند. تغییرات سه آزمودنی دارای اختلال شدیدتر در گروه فراشناخت یا نوروفیدبک، در محدوده17 تا 39درصد بهبودی بوده و بهبودی آزمودنیها در پیگیری ادامه یافته است.
نتیجه گیری: درمان فراشناخت و نوروفیدبک بطور اثربخشی توانستند اختلال اضطراب اجتماعی را نسبت به گروه کنترل بهبود بخشند اما اثربخشی بیشتر درمان فراشناخت برای کاهش علائم اضطراب اجتماعی خفیف و نوروفیدبک برای اختلال اضطراب اجتماعی شدیدتر مشاهده شد.
نقش دین داری و تاب آوری در پیش بینی استرس زناشویی مادران دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات دوران شیر خوارگی، کودکی و نوجوانی اختلالات رفتار مخرب و کمبود توجه
- حوزههای تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی روانشناسی مثبت گرا
- حوزههای تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی تعامل روانشناسی و دین
- حوزههای تخصصی روانشناسی مشاوره مشاوره خانواده
هدف این پژوهش بررسی نقش میزان دین داری و تاب آوری در پیش بینی استرس زناشویی درمادران دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی بود.روش پژوهش از نوع همبستگی بود.جامعه آماری شامل همه مادران دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالیشهر تهران بودند. نمونه آماری شامل 100 مادر دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.از آزمون مقیاس سنجش اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی، مقیاس استرس زناشویی استکهلمتهران، پرسشنامهتاب آوریکانرودیویدسون و مقیاس سنجش د ین داری برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها از طریق تحلیل رگرسیون چندمتغیره و ضریب همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفتند.نتایج نشان داد که بین استرس زناشویی با دین داری و تاب آوری رابطه منفی معنی داری وجود دارد ( 01/0p<). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نیز نشان داد که دین داری و تاب آوری می توانند استرس زناشویی را به طور معکوس پیش بینیکنند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که میزان دین داری و تاب آوری نقش مهمی در پیش بینی استرس زناشویی دارند.در نتیجه آموزش مؤلفه های تاب آوری و تأکید بر افزایش دین داری می تواند به کاهش استرس زناشویی کمک کند.
اثربخشی اصلاح رفتار شناختی بر کاهش رفتار امتناع از مدرسه رفتن در دانش آموزان دختر: مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش آموزان در مدرسه ممکن است با شرایط آزاردهنده متعددی روبه رو شوند که باعث ایجاد ترس و اضطراب در آن ها می گردد و این مسئله تمایل آنها را به حضور در مدرسه کاهش می دهد، تحقیق حاضر به منظور بررسی اثربخشی اصلاح رفتار شناختی بر کاهش رفتار امتناع از م درسه رفتن دان ش آموزان دختر انجام گردی د. در این پژوهش چهار دانش آموز دارای رفتار امتناع از مدرسه بر اساس مقیاس تجدیدنظرشده امتناع از مدرسه (فرم دانش آموز SRAR-C) و مصاحبه ساختار یافته انتخاب شدند. با استفاده از طرح تک آزمودنیABA ، طی 8 جلسه آموزش اصلاح رفتارشناختی قرار گرفتند و طی دو هفته پس از مداخله نیز همچنان مورد مشاهده قرار گرفته و با داده های خط پایه براساس تحلیل بصری (سطح، روند و تغییرپذیری)، درصد داده های غیرهمپوش با استفاد از شاخص PAND و ضریب اثر مقایسه گردید. نتایج نشان داد که اصلاح رفتار شناختی، رفتار امتناع از مدرسه را به طور معنی دار کاهش داد. می توان نتیجه گرفت که به کارگیری اصلاح رفتارشناختی در کاهش رفتار امتناع از مدرسه مؤثر است.
اثر درمان نگه دارنده متادون بر کارکردهای اجرایی مصرف کنندگان مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: درمان نگه دارنده با متادون یکی از رایج ترین روش های درمانی اعتیاد است. شواهد متناقضی از اثر متادون بر رفتار و شناخت وجود دارد. هدف این مطالعه بررسی اثرات درمان نگه دارنده متادون بر کارکردهای اجرایی است. روش: این مطالعه به صورت شیه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون اجرا شد. از آزمون های عصب شناختی استروپ، ویسکانسین، عملکرد مداوم، روانی کلامی، فراخنای اعداد و برو نرو برای بررسی کارکردهای اجرایی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان نگه دارنده متادون تفاوت معنا داری را در عملکرد افراد در آزمون های ویسکانسین، عملکرد مداوم، روانی کلامی، فراخنای اعداد و برونرو ایجاد نکرد (05/0P> ). اما تفاوت معناداری در شاخص های آزمون استروپ به وجود آمد
(05/0>P ). بحث و نتیجه گیری: متادون درمانی هرچند موجب بهبود کارکردهای شناختی نمی شود اما اثر مخربی بر کارکردهای شناختی ندارد. در مواردی که بهبود کارکردهای شناختی مصرف کنندگان از اهداف درمان نگه دارنده نیست، می توان از متادون درمانی استفاده نمود.
مقایسه اثربخشی هنردرمانی گروهی و بازی درمانی عروسکی بر مهارت های اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی / نارسایی توجه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال فزون کنشی/ نارسایی توجه رایج ترین اختلال عصب تحولی در کودکی است که سبب ایجاد مشکلات در توانایی های اجتماعی، تحصیلی، و زندگی خانوادگی فرد می شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر هنردرمانی گروهی و بازی درمانی عروسکی در ارتقای مهارت های اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/نارسایی توجه بود.
روش: پژوهش حاضر نیمه آ زمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پایه دوم تا ششم مدارس کرمانشاه بود که از این میان 24 نفر به روش تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی جای دهی شدند. پرسش نامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) جهت بررسی مهارت های اجتماعی کودکان مورد استفاده قرار گرفت. پس از اجرای پیش آزمون، یک گروه آزمایش 9 جلسه 45 تا 60 دقیقه ای هنردرمانی گروهی و گروه آزمایشی دوم 10 جلسه 45 دقیقه ای بازی درمانی عروسکی را دریافت کردند. پس از مداخله مهارت های اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفته و داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد هر دو گروه آزمایش افزایش معنی داری در میزان مهارت های اجتماعی و خرده مقیاس های آن داشته و این افزایش در گروه هنردرمانی بیشتر از گروه بازی درمانی بود (0/001).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که هنردرمانی و بازی درمانی می توانند به عنوان یک شیوه درمانی در آموزش مهارت های اجتماعی این کودکان به کار برده شوند.
مشخصه های واژگانی در گفتار بزرگسالان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی مشخصه های واژگان شامل غنای واژگانی ، تعداد کل واژگان و درصد انواع کلمات قاموسی در گفتار افراد کم توان ذهنی و نیز مشخص نمودن درصد و مقایسه آنها با گفتار افراد طبیعی است.در این مطالعه توصیفی – تحلیلی، جامعه مورد بررسی 10 بزرگسال کم توان ذهنی با بهره هوشی 40-52 و در گروه تربیت پذیر بالا قرارداشتند که از طریق آزمون گودیناف سن عقلی آنها تعیین و با 10 کودک طبیعی از لحاظ سن عقلی همسان شدند. مشخصه های واژگانی از گفتار آزاد و توصیفی بدست آمد. در بین دو گروه تعداد کل واژه ها، تعداد واژه های قاموسی و دستوری و درصد واژگان دستوری و قاموسی در هر دو نوع گفتار توصیفی و آزاد معنی دار است و غنای واژگانی در گفتار آزاد به طور معنی داری در گروه هنجار بالاتر از افراد کم توان ذهنی است (02/0 =P). افراد کم توان ذهنی علاوه براینکه از تعداد واژگان کمتری استفاده می کنند ، تنوع واژه ها بسیار کم و بیشتر از فعل و سپس از اسم برای انتقال اطلاعات خود استفاده می کنند و کلمات دستوری کمتری را بکار می برند.
مقاله به زبان انگلیسی: بررسی مقایسه ای میزان ویتامین D در کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم با کودکان سالم: یک مطالعه ی مورد-شاهدی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلالات طیف اوتیسم (ASD) گروهی از اختلالات عصبی-تکاملی با منشا ژنتیکی-محیطی هستند. اخیرا کمبود ویتامین D به عنوان یک عامل خطر محتمل در پیدایش ASD در نظر گرفته شده است لذا این مطالعه با هدف بررسی میزان سرمی ویتامین D در کودکان مبتلا به این اختلال و مقایسه ی آن با کودکان سالم انجام شد.
روش کار: در این مطالعه ی مورد-شاهدی در سال 1393، 13 کودک 12-3 ساله ی مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان ابن سینای مشهد که بر اساس مصاحبه ی بالینی طبق معیارهای چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و روان پزشک فوق تخصص کودک و نوجوان، دارای نمره ی آزمون سنجش اوتیسم کودکی بالاتر از 30 بوده و تشخیص اختلالات طیف اوتیسم (با رد سایر اختلالات روانی محور یک) دریافت کرده بودند، به عنوان گروه آزمون انتخاب و در گروه های خفیف-متوسط و شدید قرار گرفتند. 14 کودک سالم بدون بیماری طبی یا روان پزشکی که از نظر سن و جنس با گروه آزمون، یکسان سازی شده بودند به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. سپس سنجش سطوح سرمی ویتامین D به روش الایزا در هر دو گروه انجام و داده ها با نرم افزار SPSS، آمار توصیفی، آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، آزمون من-ویتنی و پیرسون تحلیل شدند.
یافته ها: میانه ی متغیر میزان ویتامین D در گروه بیماران 0/13 (فاصله ی بین چارکی 5/19-6/9) و در گروه شاهد 0/12 بود (فاصله ی بین چارکی 2/13-9/4) ولی این تفاوت معنی دار نمی باشد (350/0=P). هم چنین میزان سرمی ویتامین D با شدت اختلال اوتیسم نیز رابطه ی معنی داری نشان نداده است (534/0=P).
نتیجه گیری: بنا بر نتایج این مطالعه، میزان سرمی ویتامین D در کودکان مبتلا به اوتیسم و سالم بدون تفاوت معنی دار می باشد و میزان این ویتامین با شدت اختلال اوتیسم نیز رابطه ی معنی داری نشان نداده است.
پیش بینی تمایل به مصرف مواد در دانشجویان بر اساس عوامل خطرساز و محافظت کننده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی تمایل به مصرف مواد بر اساس عوامل خطرساز و محافظت کننده مصرف مواد در دانشجویان بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری عبارت بود از کلیه دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی واحد رودهن که تعداد 310 نفر از آن ها (165 پسر و 145 دختر) به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب، و به پرسش نامه عوامل خطرساز و محافظت کننده پاسخ دادند. داده ها با روش های آماری ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرم افزار SPSS.18 تحلیل شدند.
یافته ها: از بین عوامل محافظت کننده خودپنداره و جرأت مندی با تمایل به مصرف رابطه منفی معنی دار داشتند (001/0>p) و از بین عوامل خطرساز هیجان خواهی، نگرش نسبت به مواد، تعارضات خانوادگی، دسترسی پذیری و بی نظمی محیطی رابطه مثبت با تمایل به مصرف مواد رابطه مثبت داشتند. نتایج تحلیل رگرسون نشان داد که خودپنداره و نگرش نسبت به مصرف مواد قادر هستند سهم معنی داری از واریانس تمایل به مصرف مواد را تبیین کنند. هم چنین بین تمایل به مصرف مواد در دختران و پسران تفاوت معنی داری وجود دارد.
نتیجه گیری: پژوهش حاضر بر نقش عوامل درون فردی، بین فردی و اجتماعی محیطی در این زمینه تأکید کرد. از نتایج این پژوهش می توان جهت تهیه پکیج های آموزشی در زمینه پیشگیری از سوء مصرف مواد استفاده نمود.
پیش بینی تغییرات ادراک خارش در بیماری های مزمن پوستی بر اساس ویژگی های شخصیتی، اضطراب و افسردگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خارش، علامت اصلی بسیاری از بیماری های پوستی است که تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. هدف پژوهش حاضر پیش بینی تغییرات ادراک خارش در بیماری های مزمن پوستی بر اساس ویژگی های شخصیتی، اضطراب و افسردگی بود.
روش کار: در این مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی تعداد 200 بیمار با تشخیص بیماری های پسوریازیس، درماتیت آتوپیک و کهیر مزمن که طی فصول تابستان و پاییز 1393 به کلینیک پوست بیمارستان های امام رضا (ع) و قائم (عج) مشهد و بخش نوردرمانی مراجعه کرده بودند، در صورت دارا بودن شرایط ورود پس از اعلام رضایت در پژوهش شرکت کردند. داوطلبان به پرسش نامه های تیپ شخصیتیD، خودآگاهی و پرسش نامه ی اضطراب و افسردگی بیمارستانی پاسخ دادند. برای بررسی ادراک خارش از مقیاس آنالوگ دیداری و پرسش نامه ی کیفیت زندگی مبتلایان به خارش استفاده شد. پس از جمع آوری اطلاعات، با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 16 ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری داده ها محاسبه گردید.
یافته ها: ویژگی های شخصیتی و آشفتگی های روان شناختی در مجموع می توانند 5/70 درصد از واریانس ادراک خارش را تبیین نمایند. در این میان افسردگی (0001/0P<)، خلق منفی (0001/0P<)، خودآگاهی عمومی (004/0P<) و بازداری اجتماعی (009/0 P<) بیشترین سهم را داشته اند.
نتیجه گیری: ویژگی های شخصیتی، اضطراب و افسردگی در ادراک خارش اثرگذار هستند.
خود انتقادی، جهت گیری مذهبی درونی، افسردگی و احساس تنهایی با میانجی گری خودخاموشی در دانشجویان درگیر رابطه ی رمانتیک: یک مدل تحلیل مسیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: طراحی مدلی بر اساس ادبیات پژوهشی در افرادی که در رابطه ی رمانتیک دچار شکست عاطفی شده اند می تواند راه گشای مشکلات آن ها در زمینه های مختلف زندگی شود. این مطالعه با هدف بررسی رابطه ی خود انتقادی، جهت گیری مذهبی درونی، افسردگی و احساس تنهایی با میانجی گری خود خاموشی در دانشجویان درگیر رابطه ی رمانتیک دانشگاه شهید چمران در سال تحصیلی 92-1391 انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه ی تحلیل مسیر، 272 دانشجو ی (88 مرد و 184 زن) درگیر رابطه ی رمانتیک این دانشگاه با روش نمونه گیر ی غیر احتمالی گلوله برفی برگزیده شدند و مقیاس های خود انتقادی، جهت گیری مذهبی درونی، افسردگی، احساس تنهایی و خود خاموشی را تکمیل کردند. داده های مدل فرضی از طریق تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار Amos و SPSS نسخه ی 21 مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: ضرایب مسیر بین خود انتقادی با خود خاموشی (001/0>P)، خود انتقادی با افسردگی (001/0>P) و خودخاموشی با افسردگی (001/0>P) به صورت مثبت و معنی دار بودند. ضرایب مسیر بین جهت گیری مذهبی درونی با افسردگی (005/0>P) به صورت منفی و مسیر غیر مستقیم خود انتقادی به افسردگی با واسطه ی خودخاموشی (050/0>P) معنی دار بودند.
نتیجه گیری: با وجود رابطه ی خطی و مستقیم بین خودانتقادی و افسردگی، خودخاموشی نقش مهمی بین این دو متغیر بر عهده دارد و باعث می شود عزت نفس و هویت فرد آسیب ببیند. هم چنین جهت گیری مذهبی درونی تر باعث می شود افراد افسردگی کمتری را تجربه کنند.
بررسی سوء مصرف داروهای تجویزی در ایران و جهان
حوزههای تخصصی:
شیوع سوء مصرف مواد تبدیل به یک مسئله همه گیر جهانی و تهدید ملی برای جوانان در تمامی کشورها شده است. جدیدترین پدیده ی خارق العاده، سوء مصرف داروهای تجویزی است. بعضی داروها دارای خواص روان گردان هستند و به همین علت، بعضی وقت ها مورد سوءمصرف قرار می گیرند، یعنی به دلایل و روش های مختلف، مقداری دارو بدون تجویز پزشک یا توسط فردی غیر از شخص بیمار مورد سوءمصرف قرار می گیرد. در سال های اخیر نوجوانان و جوانان به جای مصرف مواد غیر قانونی (مانند متآمفتامین ها، اکستازی، هروئین و کوکایین)، از آرام بخش ها و دیگر داروهای در دسترس استفاده کرده و با استفاده از شیوه ها و وسایل متنوع، داروهای در دسترس را در مقادیر معین، برای رسیدن به اوج لذت مصرف می کنند. در بسیاری از کشورهای اروپایی، فروش دارو بسیار سخت و در موارد مشخص منوط به اجازه پزشک متخصص است، اما در کشور ما معمولاً در هر خانواده ای یک داروخانه کوچک وجود دارد که نقش پزشک خانواده را بازی می کند. بررسی انجام شده در سال های اخیر نشان داد که نوجوانان در این داروخانه های کوچک به دنبال پیداکردن آرام بخش های مختلف به بهانه سردرد و... هستند. سوء مصرف داروهای تجویزی به دلیل دسترسی آسان در حال افزایش است و خلاصی از آثار ظاهری آنها برای جوانان امروزی راحت است. این مطالعه یک تحقیق کتابخانه ای است که با استفاده از منابع داخلی و خارجی و منابع اینترنتی و سایت های موثق خبری انجام پذیرفته است. هدف مقاله، آگاه سازی مسئولان جهت جلوگیری از فروش بدون نسخه داروها و همچنین هشدار و آگاه سازی والدین در جهت پیشگیری از مصرف این داروها توسط نوجوانان و جوانان است و تلاش می کند تا راه حل هایی برای برون رفت از این مشکل ارایه کند.
پیشگیری مبتنی بر مدرسه؛ بهترین راهبرد برای پیشگیری از اعتیاد
حوزههای تخصصی:
اعتیاد مشکلی جهانی است. هزینه اعتیاد سالانه میلیاردها دلار است. گرچه امروزه اقدامات درمانی، کمک های شایانی به جمعیت های درگیر اعتیاد می کنند، اما بر همگان روشن است که بهترین راهبرد برای مقابله با اعتیاد پیشگیری از آن است. هدف از این مقاله تبیین مبانی نظری و عملی پیشگیری مبتنی بر مدرسه از اعتیاد و در این گذار، پیوند نظریه و عمل است. روش مطالعه حاضر تحلیلی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که صرف نظر از عوامل زیست شناختی، سیاست گذاری و اقتصادی، صاحب نظران بر این باورند که عوامل فردی، هم سالان و عوامل خانوادگی، نقش چشم گیری در شکل گیری اعتیاد دارند و شکل گیری اعتیاد دارای الگویی رشدی است و پیشگیری از آن نیز باید متناسب با رشد باشد. کودکان یک سوم از عمر مفید بیداری خود را در مدرسه سپری می کنند و اغلب کودکان به ضرورت وارد مدرسه می شوند و رسالت مهم مدارس، آموزش و آماده سازی کودکان برای زندگی بزرگ سالی است. مدارس محل پیوند خانواده ها با نظام آموزشی و ارتقاء سلامت هستند. بنابراین طراحی مداخله های پیشگیرانه مؤثر در چنین بافتی، به طور قطع بیش از هر نهاد دیگری با پیامدهای مطلوب و درازمدت همراه خواهد بود. در کشور ما به سبب خلأ اساسی در نظریه و عمل، اقدامات این نهاد مهم در زمینه فعالیت های پیشگیرانه قابل اعتنا اما بی ثمر است. نتایج مقاله نشان می دهد که اعتیاد الگویی رشدی دارد که حاصل پیشایندهایی است که به لحاظ رشدی ریشه در مهارت های هیجانی و اجتماعی ضعیف، مشکلات گروه هم سالان و خانواده دارد. این پیشایندها از طریق برنامه های مبتنی بر شواهد برساخته از مبانی نظری و عملی معتبر، قابل رفع و زمینه را برای رشد سالم و مثبت کودکان فراهم می کند.
بررسی تحول تعریف نارسایی هوشی و تفاوت آن در نسخه چهارم و پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: تا سال 2002 دست کم ده بار در تعریف عقب ماندگی ذهنی تجدیدنظر شده است. انجمن نارسایی هوشی و تحولی آمریکا در سال 2007، واژه نارسایی هوشی را جایگزین عقب ماندگی ذهنی کرد. درحالی که در چهارمین ویرایش تجدیدنظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی از واژه عقب ماندگی ذهنی استفاده شده است. به همین سبب در مقاله های فارسی و انگلیسی هر 2 واژه به کاررفته اند. در حال حاضر، واژه نارسایی هوشی مورد تایید همگان از جمله انجمن روان پزشکی آمریکا (پنجمین ویرایش تجدیدنظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی) و سازمان بهداشت جهانی (ویرایش یازدهم طبقه بندی آماری بین المللی بیماری ها و مشکلات بهداشتی وابسته) قرار گرفته است.
نتیجه گیری: انتظار می رود که در مجله ها و فصلنامه های علمی و ارزشمند داخلی و خارجی از واژه منسوخ شده عقب ماندگی ذهنی استفاده نشود. پیشنهاد می شود متخصصان ایرانی گامی فراتر برداشته و نگرش مثبت تری به پدیده نارسایی هوشی داشته باشند تا واژه کودکان با نارسایی هوشی جایگزین کودکان عقب مانده ذهنی شود