غلامرضا خیرآبادی

غلامرضا خیرآبادی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۸ مورد از کل ۱۸ مورد.
۱.

روابط ساختاری عاطفه منفی، نگرش های ناکارآمد و افکار اتوماتیک منفی با نشانه های افسردگی: نقش میانجی بدتنظیمی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افسردگی افکار اتوماتیک منفی تنظیم هیجان عاطفه منفی نگرش های ناکارآمد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۶ تعداد دانلود : ۱۴۱
برخی متغیرهای مرتبط با آسیب پذیری مزاجی (ازقبیل عاطفه مندی منفی) و شناختی (مثل نگرش های ناکارآمد)، عواملی مهم در ابتلای افراد به اختلال های افسردگی شناخته شده اند. اخیراً بر نقش بد تنظیمی هیجان نیز در ایجاد، تداوم یا تشدید اختلال های هیجانی، ازجمله افسردگی تأکید شده است؛ اما جایگاه این سازه در کنار سایر متغیرها و نوع ارتباط آنها با هم، هنوز به طور دقیق مشخص نشده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجان در رابطه بین عاطفه منفی، نگرش های ناکارآمد و افکار اتوماتیک منفی با نشانه های افسردگی انجام شد. روش پژوهش، توصیفی همبستگی بود و داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) تحلیل شد. جامعه آماری پژوهش، افراد عادی داوطلب از شهرهای مرکزی اصفهان و تهران بودند که از میان آنها تعداد 250 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های عاطفه مثبت و منفی (PANAS)، نگرش های ناکارآمد (DAS)، افکار اتوماتیک منفی (ATQ-N)، تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و افسردگی بک (BDI-II) بود. نتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل مفهومی پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است و همه ضرایب مسیر آن نیز معنادار بود. همچنین، نقش میانجی گری بدتنظیمی هیجان در رابطه بین عاطفه منفی و نگرش های ناکارآمد با افکار اتوماتیک منفی و درنهایت نشانه های افسردگی تأیید شد. باتوجه به نتایج پژوهش، می توان گفت که بدتنظیمی هیجان یکی از مکانیسم های اثر عاطفه منفی و نگرش های ناکارآمد بر شدت افکار اتوماتیک منفی و نشانه های افسردگی است.
۲.

نقش محیط اجتماعی در رابطه محیط مسکونی و افسردگی ساکنین (نمونه مورد مطالعه ساکنین شهر اصفهان)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: محیط اجتماعی محیط مسکونی افسردگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۴ تعداد دانلود : ۱۳۲
زمینه و هدف: محیط اجتماعی همراه با محیط ساخته شده می تواند سلامت روان را تحت تأثیر قرار دهد. از سویی دیگر افسردگی علل اصلی بسیاری از بیماری هاست که بار زیادی را به افراد تحمیل کرده و می تواند موجب اختلال در عملکرد افراد شود؛ بنابراین هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش محیط اجتماعی در رابطه بین محیط مسکونی و نمره افسردگی ساکنین آن بود. مواد و روش ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه ساکنین مناطق پانزده گانه شهر اصفهان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تعداد ۷۴۹ نفر برای انجام تحقیق انتخاب شدند. داده ها در مرحله پیشینه تحقیق به وسیله مطالعات کتابخانه ای و سپس با ابزار پرسشنامه گردآوری شدند که در آن از پرسشنامه افسردگی لاویبوند (۱۹۹۵)، پرسشنامه سنجش ویژگی های محیط مسکونی و پرسشنامه سنجش محیط اجتماعی استفاده گردید. شایان ذکر است که از هر واحد مسکونی حداقل دو پرسشنامه تکمیل شده دریافت شد. در ادامه نیز از روش همبستگی و تحلیل آنوا جهت تجزیه تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر این بود که محیط مسکونی و اجتماعی با افسردگی ساکنین مرتبط است و محیط اجتماعی، اثر میانجی گری جزئی در رابطه بین محیط مسکونی و افسردگی دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر محیط اجتماعی، اثر میانجی گری جزئی در رابطه بین محیط مسکونی و افسردگی داشت. بدین مفهوم که بخشی از اثر متغیر پیش بین (محیط مسکونی) بر متغیر ملاک (افسردگی) از طریق متغیر محیط اجتماعی انتقال پیدا می کرد؛ بنابراین توجه به آن می تواند به عنوان عاملی محیطی در کاهش افسردگی ساکنین مورد استفاده قرار گیرد و پیشنهاد می شود که در تحقیقاتی که به مطالعه رابطه محیط مسکونی و افسردگی می پردازند، محیط اجتماعی نیز در نظر گرفته شود.
۳.

رابطه بین ابعاد فضای مسکونی و افسردگی ساکنین (نمونه موردی ساکنین شهر اصفهان)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: فضای مسکونی مساحت واحد مسکونی افسردگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۲ تعداد دانلود : ۱۵۸
زمینه و هدف: اﻓﺴﺮدﮔی بیماری اﺳﺖ که بر عملکرد افراد تأثیرگذاشته و در سال های اخیر به دلایل مختلف هم چون زندگی آپارتمانی افزایش یافته است. هدف اصلی این پژوهش مطالعه رابطه بین ابعاد فضای سکونتی با نمره افسردگی ساکنین آن بود. مواد و روش ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش نیز کلیه ی ساکنین محیط های مسکونی مناطق پانزده گانه شهر اصفهان بودند که در نهایت 749 نفر، با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. شایان ذکر است که برای هر ساختمان مسکونی از حداقل دو نفر از ساکنین پرسشنامه تکمیل شده دریافت شد که شامل سوال هایی برای ارزیابی نمره افسردگی، ویژگی های جمعیت شناختی (سن، جنس، تحصیلات،...) افراد و ویژگی های محیط مسکونی هم چون ابعاد و مساحت فضای اقامتی، تعداد اتاق خواب، ارتفاع سقف واحد مسکونی و تأمین خلوت مورد نیاز ساکنین می شد. در ادامه نیز از روش همبستگی و تحلیل آنوا جهت تجزیه تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر این بود که افزایش مساحت واحد مسکونی، ارتفاع سقف، تعداد اتاق های خواب و تأمین خلوت مورد نیاز افراد، نمره افسردگی ساکنین را به طور معناداری کاهش داده و با نمره افسردگی به طور معکوس مرتبط است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، ابعاد فضای مسکونی برای تأمین سلامت روان بیشتر اهمیت داشته بنابراین می توان گفت که توجه به ابعاد فضا و افزایش مساحت واحد مسکونی و تعداد اتاق های خواب مورد نیاز ساکنین و تأمین خلوت مورد نیاز افراد، می تواند به عنوان عاملی محیطی در راستای ارتقای سلامت روان و کاهش نمره افسردگی ساکنین مورد استفاده قرار گیرد.
۴.

رابطه بین ویژگی های محیط مسکونی با افسردگی ساکنان: یک مقاله مروری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: محیط ساخته شده سلامت روان افسردگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳۷ تعداد دانلود : ۳۹۲
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای افسردگی و خطرات ناشی از آن که زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد تلاش بر آن است تا عوامل محیط مسکونی مرتبط با آن شناسایی گردد تا در ادامه پژوهش های آتی بتوانند از آن در جهت ارتقای محیط های مسکونی با رویکرد کاهش افسردگی بهره گیرند. پژوهش حاضر با هدف مرور مطالعات انجام شده با موضوع رابطه بین ویژگی های محیط مسکونی و افسردگی ساکنین آن انجام شده است. مواد و روش ها: در این مقاله مروری برای یافتن مستندات مرتبط با موضوع مقاله، نویسنده به بررسی منظم پیشینه منتشرشده بین سال های ۲۰۲۰- ۲۰۰۵ در مورد رابطه بین ویژگی های محیط مسکونی و افسردگی پرداخته و مطالعات مرتبط موردنظر در پایگاه داده های Pub Med، Elsevier، google scholar، Isi، MDPI، BMC، Magiran، SID با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط هم چون: رابطه بین محیط ساخته شده، محیط فیزیکی، محیط زندگی، محیط همسایگی و محله، محیط داخلی و خارجی، محیط طبیعی، محیط مسکونی، محیط کالبدی با سلامت روان (افسردگی، اختلالات روانی) بررسی گردید. یافته ها: از بین تعداد ۹۶ مقاله انتخابی مرتبط با موضوع، اکثر مقالات مقطعی بودند و رابطه آماری معنی داری میان حداقل یکی از ویژگی های محیط مسکونی و افسردگی را تأیید می کردند. از بین جنبه های متفاوت ویژگی های محیط، عدم دسترسی به فضاهای سبز، ویژگی های همسایگی، آلودگی صوتی، خصوصیات محیط ساخته شده، میزان روشنایی و قابلیت پیاده روی با خلق افسرده مرتبط تر بود و این رابطه برای زیبایی محیط، محیط شهری، دسترسی به خدمات و تراکم جمعیت و تداخل فواصل روانی تناقض هایی را نشان می داد. نتیجه گیری: مرور نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که ویژگی های محیط ساخته شده مسکونی در بسیاری از جنبه ها با افسردگی مرتبط است و توجه به آن برای ارتقای سلامت روان (کاهش افسردگی) ساکنین محیط های مسکونی ضروری است.
۵.

رابطه ی خصوصیات شخصیتی ، اضطراب ، افسردگی و استرس با وضعیت خودمراقبتی در بیماران همودیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: همودیالیز خودمراقبتی خصوصیات شخصیتی عملکرد روانشناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۱ تعداد دانلود : ۴۲۵
مقدمه: اساس درمان بیماران تحت درمان همودیالیز خود مراقبتی مناسب است.  این مطالعه با هدف تعیین رابطه متغیرهای روانشناختی (خصوصیات شخصیتی، اضطراب ، افسردگی و استرس ) با وضعیت خودمراقبتی در بیماران همودیالیزی انجام شده است. روش: دریک مطالعه مقطعی  125 نفر  بیمار تحت درمان با همودیالیز مزمن  مراجعه کننده به بیمارستانهای الزهرا و نور شهر اصفهان در سال 1390 با در نظر داشتن معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند و با استفاده از پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت، اضطراب و افسردگی بیمارستان و خودمراقبتی مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس داده ها با استفاده از آزمون آماری رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: افسردگی و مسئولیت پذیری دو متغیر روانشناختی رابطه معنی دار با وضعیت خود مراقبتی در بیماران تحت درمان همودیالیز داشتند که اولی رابطه معکوس و دومی رابطه مستقیم دارد. نتیجه گیری: در مدیریت و آموزش بیماران تحت همودیالیز، توجه به ویژگیهای و علایم روانشناختی بیماران ضروری است
۶.

همدلی پزشکان هیأت علمی رشته های مختلف تخصصی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در برخورد با بیمار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: همدلی بیماران پزشکان هیأت علمی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱۴ تعداد دانلود : ۴۶۱
زمینه و هدف:همدلی در کسب نتیجه درمانی بهتر، رضایت مراجعان، بهبود رابطه پزشک- بیمار، محافظت پزشک از فرسودگی شغلی و شکایت احتمالی بیمار از پزشک نقش بسزایی دارد. هدف از انجام مطالعه حاضر، ارزیابی میزان همدلی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در برخورد با بیمار بود. مواد و روش ها:این مطالعه به صورت مقطعی در سال 1392، بر روی جمعیت پزشکان عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در تخصص های مختلف انجام گرفت. نمونه گیری به روش سرشماری بود و پرسش نامه همدلی پزشکان Jefferson (Jefferson Scale of Patient Perceptions of Physician Empathy یا JSPPPE) به صورت حضوری و یا از طریق پست الکترونیک در اختیار 278 پزشک قرار گرفت. 73 پرسش نامه تکمیل و برگشت داده شد. داده های استخراج شده از پرسش نامه ها با استفاده از آزمون های t، ANOVA یک طرفه و Kruskal-Wallis در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 05/0 > P به عنوان سطح معنی داری داده ها در نظر گرفته شد. یافته ها:بالاترین میانگین نمره همدلی در استادان رشته نفرولوژی و کمترین میانگین نمره همدلی در استادان رشته جراحی اعصاب و رادیولوژی مشاهده شد. پس از دسته بندی رشته های مختلف به سه گروه جراحی، غیر جراحی و روان پزشکی، بیشترین میانگین نمره همدلی مربوط به استادان رشته روان پزشکی بود و بعد از آن، رشته های غیر جراحی و جراحی قرار داشتند (045/0 = P). نتیجه گیری:همدلی با بیماران در پزشکان عضو هیأت علمی رشته های مختلف دانشگاه علوم پزشکی اصفهان متفاوت است. این افراد همدلی لازم را با دانشجویان خود در تکمیل پرسش نامه تحقیقاتی ارایه شده نداشتند.
۷.

نقش عوامل روان شناختی در غیبت از کار کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: افسردگی اضطراب استرس ویژگی های شخصیتی سلامت روان غیبت از کار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۴۳ تعداد دانلود : ۶۲۷
زمینه و هدف :غیبت از کار یکی از مشکلات سازمان ها می باشد که به نظر می رسد، وضعیت روان شناختی و ویژگی های شخصیتی کارکنان در آن مؤثر است. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین ارتباط عوامل روان شناختی و شخصیتی با غیبت از کار کارکنان دانشگاه بود. مواد و روش ها:در قالب یک مطالعه زمینه یابی مقطعی، از کل 21504 نفر کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 250 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای- سهمی انتخاب شدند. با هماهنگی با مدیریت توسعه سازمان و منابع انسانی و مدیریت مراکز، پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس ( Depression Anxiety Stress Scales یا DASS ) و پرسش نامه شخصیتی NEO-FFI ( NEO Five-Factor Inventory ) تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل همبستگی Pearson و دورشته ای نقطه ای در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:بین میزان غیبت از کار با میزان استرس، ویژگی های شخصیتی روان آزرده خویی، سن، سابقه کار، تعداد فرزندان و نوع استخدام رابطه مستقیم و معنی داری وجود داشت (05/0 > P). کمترین میزان غیبت از کار در کارکنان دارای تحصیلات دکتری و یا افراد ابتدایی و بی سواد بود. در شاغلان رسمی غیبت بیشتری مشاهده گردید. از نظر شیوع علایم، میانگین نمرات افسردگی و اضطراب در کارکنان دانشگاه علوم پزشکی کمی کمتر از جمعیت عمومی به دست آمد، اما علایم استرس تا حدی بالاتر از میانگین نمرات طبیعی جامعه بود. نتیجه گیری:نتایج مطالعه حاضر نشان داد که غیبت از کار، با ویژگی های روان شناختی و علایم آسیب شناسی روانی ارتباط دارد. شاید بتوان گفت، غیبت از کار می تواند یک پاسخ ناکارامد اجتنابی به وضعیت روان شناختی، اجتماعی و انعکاس سلامت روان باشد. با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که آموزش شیوه های مقابله با استرس در قالب آموزش ضمن خدمت کارکنان، ضروری به نظر می رسد. بررسی تحلیل مشاغل کارکنان و متناسب سازی با وضعیت روان شناختی و مهارتی کارکنان پیشنهاد می شود.
۸.

افسردگی پس از زایمان و عوامل مرتبط با آن در مناطق روستایی شهرستان نجف آباد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: افسردگی زایمان عوامل خطر سنین باوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۰۷ تعداد دانلود : ۷۳۲
زمینه و هدف: با وجود اقدامات چشمگیر سال های اخیر نسبت به بهبود وضعیت سلامت طبی زنان در سنین باروری، سلامت روان این گروه به نحو بارزی مغفول مانده است. با توجه به شیوع روزافزون افسردگی به ویژه در زنان سنین باروری، تأثیرات منفی آن بر سلامت، کیفیت زندگی آنان و سایر اعضای خانواده و تأثیرپذیری بالای افسردگی زنان از عوامل اجتماعی و جمعیت شناختی جوامع مختلف، مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع افسردگی پس از زایمان و ارتباط آن با بعضی عوامل خطر اجتماعی و جمعیت شناختی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان نجف آباد انجام شد. بدین طریق می توان پیشنهادات را برای برنامه ریزی بهداشتی، بر عوامل خطر بومی مبتنی نمود. مواد و روش ها: مطالعه حاضر به صورت توصیفی- مقطعی در تابستان 1383 صورت گرفت. در این مطالعه، یک گروه 640 نفره شامل کلیه مادران مناطق روستایی شبکه بهداشتی- درمانی نجف آباد اصفهان مورد بررسی قرار گرفتند که از زمان زایمان آن ها 2 ماه تا 1 سال گذشته بود. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه استاندارد افسردگی Edinburgh (ویژه دوره پس از زایمان) و یک پرسش نامه محقق ساخته مشتمل بر خصوصیات دموگرافیک و سایر متغیرهای مورد نظر در مطالعه جمع آوری شد. یافته ها: شیوع کلی افسردگی در جمعیت مورد مطالعه، 2/37 درصد به دست آمد. خانه دار بودن، حاملگی ناخواسته، عدم شیردهی، بیماری مادرزادی آشکار نوزاد، نخست زا بودن و داشتن بیش از 3 مورد زایمان از عوامل اصلی مرتبط با افسردگی پس از زایمان در مطالعه حاضر بودند. سن مادر، نوع زایمان، وضعیت اقتصادی خانواده، میزان تحصیلات مادران و عدم رضایت از جنسیت کودک رابطه ای با افسردگی مادران نداشت. نتیجه گیری: مطالعات متنوع گذشته، مدرک معتبری را در حمایت از وجود عوامل خطر مشترک دموگرافیک و اجتماعی برای افسردگی پس از زایمان در جوامع مختلف ارایه نکردند. بنابراین، جهت پیشگیری از افسردگی پس از زایمان، هر نوع مداخله بهداشتی لازم است مبتنی بر عوامل خطر منطقه ای صورت گیرد.
۹.

ارتباط افسردگی مادران با وضعیت شیردهی در دوره 24 ماهه پس از زایمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: افسردگی اصفهان شیردهی دوره پس از زایمان مرکز بهداشتی- درمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۶۳ تعداد دانلود : ۵۵۷
زمینه و هدف: افسردگی یکی از مهم ترین اختلالات روان پزشکی در دوران پس از زایمان می باشد. این بیماری عواقب نامساعدی بر هر دو نسل (مادر وکودک) در پی خواهد داشت و ممکن است با شیردهی ارتباط داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین افسردگی مادران پس از زایمان با وضعیت شیردهی در دو سال اول زندگی انجام شد. مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، 366 مادر 45-18 ساله که در مراکز بهداشتی- درمانی پرونده بهداشتی داشتند، با روش نمونه گیری تصادفی آسان انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. پرسش نامه های استاندارد افسردگی پس از زایمان Edinburgh (Edinburgh Postnatal Depression Scale) و خصوصیات فردی- باروری توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. اطلاعات با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: 4/30 درصد مادران غیر شیرده مبتلا به افسردگی بودند. این میزان در مادران با روش تغذیه انحصاری با شیر مادر، 6/19 درصد و در گروه شیر مادر با سایر ترکیبات، 3/18 درصد به دست آمد. یافته ها نشان داد که بین نمره افسردگی و دو متغیر نوع و مدت زمان شیردهی ارتباط معنی داری وجود داشت (05/0 > P). نتیجه گیری: وجود درجاتی از افسردگی در نمونه های مورد پژوهش و همچنین، وجود ارتباط بین افسردگی مادران و وضعیت شیردهی، اهمیت غربالگری افسردگی در دوران شیردهی را روشن می سازد. بنابراین، به منظور سود بردن از فواید تغذیه با شیر مادر و نیز بهبود رشد و تکامل و سلامت شیرخواران، پیشنهاد می شود که مراقبان بهداشتی به این مسأله توجه نمایند.
۱۰.

بررسی اثر بخشی کارگاه آموزشی مبتنی بر نیاز سنجی ""اختلالات روانپزشکی ویژه پرستاران""، بر دانش و نگرش آنان در مورد این اختلات(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: اختلالات روان پزشکی کارگاه آموزشی پرستاران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵۵ تعداد دانلود : ۷۲۵
مقدمه:این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی کارگاه آموزشی بر اساس نیاز سنجی قبلی در مورد اختلالات روانپزشکی درآگاهی و نگرش پرستاران تا سه ماه پس از اجرای کارگاه دربخشهای روانپزشکی بیمارستانهای آموزشی شهراصفهان طراحی گردید. روشها : این مطالعه، مداخله ای نیمه تجربی است و جامعه آماری شامل کلیه پرستاران شاغل در بخشهای روانپزشکی بیمارستانهای نور و فارابی اصفهان سال 1391 بودند. آموزشی در قالب تشکیل جلسات آموزشی بصورت سخنرانی و بحث گروهی در دو بیمارستان اجرا شد. قبل ، بلافاصله و سه ماه بعد از برگزاری کارگاه، سطح دانش و نگرش پرستاران از طریق پرسشنامه ای محقق ساخته بررسی شد. داده ها با استفاده از برنامه SPSS-19و آزمون های آماری Repeated measure, Ponferoni وANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.. یافته ها: میانگین نمره دانش پرستاران از 6/11±3/63 قبل از آموزش به ترتیب به 9/12±7/82 بلافاصله پس از آموزش و 3/13±3/73 سه ماه بعد از اجرای کارگاه آموزشی افزایش یافته است (001/0≥P). میانگین نمره نگرش پرستاران در سه مرحله، تفاوت معنی داری داشت. و از 1/8±1/60 قبل از آموزش به 7/10±1/63 بلافاصله و 6/11±9/64 سه ماه بعد از کارگاه آموزشی افزایش یافته است. نتیجه گیری: جلسات آموزشی بصورت بارزی بر ارتقای میزان دانش و نگرش پرستاران تأثیر داشته است، با عنایت به رضایت پرستاران از برگزاری کارگاه، تدوین و سازمان دهی کارگاههای آموزشی بر مبنای نیازسنجی و بصورت مداوم به منظور ارتقای مراقبتهای پرستاری پیشنهاد می گردد.
۱۱.

افسردگی، اضطراب، استرس و کیفیت زندگی در دانشجویان غیر ایرانی و ایرانی دانشکده های پزشکی، دندان پزشکی و داروسازی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 92-1391(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: افسردگی اضطراب استرس کیفیت زندگی دانشجویان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۰۷ تعداد دانلود : ۷۶۶
زمینه و هدف: دانشجویان گروه در معرض خطر ابتلا بیشتر به مشکلات روان شناختی هستند. اگر چه پژوهش های زیادی در این زمینه انجام و به عوامل خطر موقعیتی زیادی اشاره شده است ولی تاکنون مطالعه ای مقایسه ای بین دانشجویان ایرانی و غیرایرانی انجام نشده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین و مقایسه افسردگی، اضطراب، استرس و کیفیت زندگی در دانشجویان غیرایرانی و ایرانی دانشکده های پزشکی، دندان پزشکی و داروسازی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به انجام رسیده است. مواد و روش ها: این مطالعه یک پژوهش مقطعی است که در سال 1392 در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به انجام رسید. در این مطالعه از دو پرسش نامه استاندارد شده (DASS یا Depression Anxiety Stress Scale) برای سنجش افسردگی، اضطراب و استرس و نسخه کوتاه (WHO-QOL-Bref یا World Health Organization- Quality of Life) برای سنجش کیفیت زندگی استفاده شده است. داده ها پس از ورود به رایانه با نرم افزار SPSS نسخه 20 و آزمون های دقیق فیشر، T، آنالیز واریانس چندمتغیره، رگرسیون چندگانه ی چندمتغیره و آزمون همبستگی پیرسون، صورت گرفت. یافته ها: بر اساس پرسش نامه DASS، میانگین نمره اضطراب، افسردگی واسترس در دانشجویان ایرانی و خارجی به ترتیب 11/20±88/28 و 57/33±47/38 بود (001/0 p<). میانگین نمره کیفیت زندگی در حیطه های سلامت جسمی، سلامت روانی، روابط اجتماعی و محیط زندگی کل دانشجویان مورد مطالعه به ترتیب 1/4±24، 1/4±6/19، 2/2±8/9 و 8/4±2/26 بود. دانشجویان ایرانی به طور معنی داری در حیطه سلامت جسمی و روانی بهتر از دانشجویان خارجی بودند در دو مؤلفه سلامت اجتماعی و محیط نیز تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود داشت. نتیجه گیری: دانشجویان غیرایرانی از شدت نسبی بالاتری از اضطراب و افسردگی و سطح پایین تری از کیفیت زندگی برخوردار بوده اند، این تفاوت در برخی ابعاد به لحاظ آماری معنی دار بود و نشان دهنده آسیب پذیری بیشتر این گروه از دانشجویان می باشد.
۱۲.

بررسی ارتباط کیفیت زندگی و شدت علایم در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: کیفیت زندگی سندرم روده تحریک پذیر شدت علایم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۳۴ تعداد دانلود : ۱۰۰۱
زمینه و هدف: ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران، هدف اصلی مداخلات درمانی در بیماری های مزمن است که یکی از راه های حصول این امر در برخی موارد، کاستن از شدت علایم بیماری است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی و شدت علایم در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (IBS یا Irritable bowel syndrome) انجام شده است. مواد و روش ها: این مطالعه بر روی 225 نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به کلینیک سلامت گوارش مرکز تحقیقات روان تنی شهر اصفهان با روش نمونه گیری در دسترس و بهره گیری از ابزارهای IBS-QOL (Irritable bowel syndrome-quality of life-34) و IBS severity index (IBSSI) انجام شده است. اطلاعات توسط آمار توصیفی و ضریب همبستگی Pearson و با کمک نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد آنالیز قرار گرفت. یافته ها: از کل نمونه 225 نفری، 65 نفر (9/28 درصد) مرد و 160 نفر (1/71 درصد) زن بودند. میانگین سنی افراد 27/12 ± 61/38 و میانگین طول مدت ابتلا به بیماری 3/4 ± 14/5 سال بود. میانگین نمره کیفیت زندگی افراد مبتلا 74/20 ± 37/43 و میانگین نمره شدت علایم IBS 4/95 ± 9/238 به دست آمد. بین کیفیت زندگی افراد مبتلا به IBS با شدت علایم IBS رابطه همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت (001/0 > P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این بررسی، بین کیفیت زندگی و شدت علایم سندرم روده تحریک پذیر ارتباط وجود دارد و با کاهش شدت علایم بیماری کیفیت زندگی بیمار افزایش می یابد.
۱۳.

نقش عوامل انسانی در تصادفات جاده ای(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: روانشناسی رفتار آسیب عوامل انسانی تصادف وسیله نقلیه جاده رانندگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۹۸ تعداد دانلود : ۱۵۶۵
مقدمه :مطابق با داده های سازمان بهداشت جهانی، مرگ ها ی جاده ای مسئول حدود 25% کل مرگ های ناشی از جراحت ها می باشد. یکی از مهمترین آمار های مورد توافق در مورد تصادفات و آسیب ها، نقش 90-70 درصدی عوامل انسانی در کلیه تصادفات است. فاکتورهای انسانی (رفتاری) در 60% تصادفات نقلیه ای، به عنوان دلیل اصلی و در 95% کل تصادفات نیز به عنوان یک عامل تاثیر گذار به شمار می آیند. روشها :در این مقاله مروری مطالعات مرتبط بین سال های 2009-1990 از طریق بانک داده های Medline وCochrane library و برخی از مقالات فارسی با کلید واژه های آسیب جاده ای، تصادف جاده ای، رفتار رانندگی و عوامل موثر، فاکتور های انسانی موثر بر تصادفات، و سایکولوژی تصادف، مورد جستجو قرار گرفتند. نتایج: ما در این بررسی 2 رویکرد متفاوت را آورده ایم: رویکرد اول عوامل انسانی را به 2 گروه کلی تقسیم می کند (فاکتورهای انسانی همراه با کاهش توانایی ها و فاکتورهای مرتبط با رفتار خطرناک در حین رانندگی ) و رویکرد دوم به نحوه توزیع خطا های انسانی بر حسب متغیر های مختلفی چون سن، جنس، رفتار رانندگی، انحراف اجتماعی می پردازد. بحث و نتیجه گیری: عوامل انسانی مرتبط با حوادث رانندگی در جاده ها دردو گروه کلی:عواملی که وابسطه به عملکرد نوروبیولوژیک انسان بوده و خارج از حیطه کنترل و مدیریت شخص در حال رانندگی است و عواملی که وابسطه به زمینه های شخصیتی افراد بوده ودر تعامل پیچیده با هم عمل می کنند و معمولا"" تجمعی از چند عامل را در یک فرد می توان دید، تقسیم می شوند. درمدیریت ترافیک رویکرد به این مقوله نیازمند بر خوردی جامع وبرنامه های چند مرحله ای است که شامل آموزشهای عمومی ، آموزشهای مبتنی بر گروه های هدف خاص و در مواردی محدودیتهای قانونی برای راننده گان خاص می باشد.
۱۴.

رویکردهای مداخله ای برای کاهش آسیب های حاصل از حوادث رانندگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

تعداد بازدید : ۱۲۱ تعداد دانلود : ۹۱
مقدمه: آسیب ها و جراحت ها 12 درصد از بار کلی بیماری ها را تشکیل می دهد و به عنوان سومین دلیل شایع مرگ و دلیل اصلی مرگ در سنین 40-1 سال تلقی می گردد. این آسیب ها عمدتاًَ در تصادفات جاده ای رخ می دهد و مطابق با داده های سازمان بهداشت جهانی، مرگ های جاده ای حدود 25 درصد کل مرگ های ناشی از جراحت هاست. این مطالعه با هدف بررسی مروری بر رویکردهای جاری در دنیا برای کاهش مرگ و میر و بار بیماری حاصل از حوادث رانندگی انجام شده است. روش ها: در این مقاله مروری، مطالعات مرتبط بین سال های 2009-1990 از طریق بانک داده های Medline وCochrane Library و برخی از مقالات فارسی با کلمات کلیدی آسیب جاده ای، تصادف جاده ای، رفتار رانندگی، عوامل مؤثر، فاکتورهای انسانی مؤثر بر تصادفات، سایکولوژی تصادف، رویکردهای مداخله ای و بار بیماری جستجو شدند. یافته ها: مداخلات مورد نیاز را در نگاه کلی می توان در چهار گروه زیر خلاصه کرد: 1- اعمال قوانین و تأکید بر اجرا و حمایت از قوانین؛ 2- متناسب و هماهنگ کردن راننده، وسیله نقلیه و مجریان؛ 3- تقویت زیر ساخت ها، سیستم های اطلاعاتی و مدیریتی؛ 4- ارتباطات، آموزش و مشارکت عمومی. نتیجه گیری: تلاش برای سازمان دهی رویکردهای چند بعدی به عوامل مؤثر در تصادفات، با در نظر گرفتن شرایط فرهنگی، اجتماعی و روانی هر منطقه امری بدیهی به نظر می رسد. مداخله مؤثر بر پایه درک مفهومی از تمامی عوامل دخیل در رانندگی شکل می گیرد؛ نگاه همه جانبه لازمه تأثیر بر مقولات پیچیده است. لذا قالب تئوریک مشخص و تفصیلی باید مهیا شود تا بتوان بر اساس آن مداخلات را طراحی کرد. دستورالعمل های موجود برای نیروهای درگیر و نقش آفرین درکنترل تصادفات ترافیکی نیازمند همکاری و تشریک مساعی همگانی است.
۱۵.

بررسی مقایسه ای میزان افسردگی در افراد مبتلا و غیر مبتلا به فشار خون بالا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: افسردگی فشار خون بالا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۴۰ تعداد دانلود : ۱۴۴۱
زمینه و هدف: افزایش فشار خون یکی از مهم ترین مسایل سلامت همگانی در جهان امروز است که از جمله مهم ترین عوامل خطرساز بیماری های قلبی- عروقی محسوب شده است. افسردگی بیماری شایع عصر کنونی است که اغلب به عنوان یک اختلال همبودی در بیماران مبتلا به بیماری های جسمی مزمن تجربه می شود و در بسیاری از موارد ناشناخته باقی می ماند. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ای میزان افسردگی در مبتلایان به فشار خون در مقایسه با گروه سالم انجام شده است. مواد و روش ها: در یک مطالعه Case-control 143 نفر بیمار مبتلا به فشار خون بالا به صورت تصادفی در دسترس بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شده، با 143 فرد غیر مبتلا به فشار خون از بستگان درجه اول آنان، از لحاظ علایم افسردگی با یکدیگر مقایسه شدند. داده های پژوهش از طریق یک پرسش نامه جمعیت شناختی و مقیاس افسردگی بک جمع آوری شد. اطلاعات با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی و با کمک SPSS نسخه 16 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: 4/59 درصد بیماران مبتلا به فشار خون بالا و 5/33 درصد افراد غیر مبتلا دچار درجاتی از افسردگی خفیف تا شدید بودند. یافته های تحلیل 2χ تفاوت معنی دار بین دو گروه را نشان داد (001/0 > P). نتایج آزمون Mann-Whitney نشان داد تفاوت معنی داری بین دو گروه در توزیع فراوانی شدت افسردگی در سه سطح خفیف، متوسط و شدید وجود دارد (001/0 > P). در بین مبتلایان به فشار خون مدت زمان بیماری و شدت افسردگی رابطه معنی دار مستقیم داشتند (001/0 > P). نتیجه گیری: علایم افسردگی در بیماران مبتلا به فشار خون بیشتر از جمعیت غیر مبتلا است و با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد غربال گری افسردگی و مشاوره روان پزشکی در مبتلایان به فشار خون بایستی به طور جدی تری مورد توجه واقع شود.
۱۶.

ارتباط بروز افسردگی پس از زایمان با بروز طول عمر اختلال های طیف دو قطبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان