روانشناسی معاصر
روانشناسی معاصر دوره دهم پاییز و زمستان 1394 شماره 2 (پیاپی 20) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش مقایسه دو گروه از مردان همجنس گرا و دگرجنس گرا از نظر ناهمنوایی جنسیتی در دوران کودکی و نرخ باروری در شجره خانوادگی بود. در این پژوهش دو نمونه از مردان همجنس گرا شرکت کردند. گروه اول مردان 18 تا 39 ساله ایرانی داخل و خارج از ایران (258 مرد همجنس گرا، 179 مرد دگرجنس گرا) و گروه دوم مردان بالاتر از 40 سال ساکن تهران (42 مرد همجنس گرا و 30 مرد دگرجنس گرا) بودند. برای جمع آوری داده ها، علاوه بر اطلاعات جمعیت شناختی و نرخ باروری در شجره خانوادگی، از مقیاس ناهمنوایی جنسیتی کودکی (CGN-Both) و پرسش های مربوط به غربالگری جهت گیری جنسی استفاده شد. نتایج نشان داد که در هر دو گروه مردان همجنس گرا، میانگین ناهمنوایی جنسیتی افراد همجنس گرا به طور معنادار بیشتر از افراد دگرجنس گرا است. تفاوت ناهمنوایی جنسیتی بین مردان همجنس گرا و دگر جنس گرای بالای 40 سال به لحاظ آماری معنادار نبود. نتایج مقایسه بین همجنس گرایان و دگرجنس گرایان از نظر نرخ باروری (تولد) در شجره پدری و مادری در نمونه غیرحضوری نشان داد که فقط در متغیرهای نرخ باروری خاله ها و نرخ باروری در زنان شجره مادری تفاوت بین دو گروه معنادار بود. نرخ باروری در مردان همجنس گرا بیشتر از مردان دگرجنس گرا بود. تفاوت بین دو گروه مردان همجنس گرا و دگرجنس گرای بالای 40 سال برای نرخ تولد پاسخ دهندگان متاهل و نرخ باروری خواهران آنها معنادار بود. نرخ تولد در مورد مردان همجنس گرا کمتر از مردان دگرجنس گرا و نرخ باروری خواهران مردان همجنس گرا بیشتر از همتایان دگرجنس گرایشان بود. براساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که ناهمنوایی جنسیتی در دوران کودکی و انتقال عوامل ژنتیکی، پیش بینی کننده گرایش احتمالی به همجنس در بزرگسالی است.
آیا مواجهه دیداری با نماد بدنمند بهبودی، سبب تسکین درد می شود؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش های مداخله ای مهار درد، غالبا بر تنظیم گری هشیار رفتار و هیجان تاکید دارند. اما روش های جدید، مانند مداخلات مبتنی بر آماده سازی ادعا می کنند که تنظیم رفتار و هیجان مرتبط با درد را می توان مستقل از انتخاب هشیار، محقق ساخت. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریه نظام های نماد ادراکی، تاثیر ناهشیار مواجهه با نماد دیداری بهبودی را بر شدت درد به صورت تجربی بررسی می کند. تعداد 71 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران (44 زن، 27 مرد) تکلیف کلدپرسور را برای ایجاد درد حاد در محیط آزمایشگاه، در دو وضعیت مواجهه با نماد دیداری بهبودی و محرک خنثی، تکمیل کردند. یکی از شاخص ترین نمادهای دیداری بهبودی، حالت بدنی ایستاده با قامت راست و سر متمایل به بالا، در برابر حالت بدنی خمیده به عنوان نماد بیماری بود. نماد دیداری بهبودی و نیز محرک خنثی در فواصل زمانی معین در طول انجام تکلیف کلدپرسور به آزمودنی ارایه می شد و در هر دو وضعیت ارزیابی درد با استفاده از مقیاس شباهت دیداری (VAS) به صورت آنلاین، مکرر و با فواصل زمانی منظم انجام شد. نتایج نشان داد که شرکت کنندگان در وضعیت مواجهه با نماد دیداری، بهبودی بیشتری را نسبت به وضعیت کنترل گزارش کرده اند. این نتایج، علاوه بر حمایت از نظریه نظام های نماد ادراکی در توضیح نحوه اثرگذاری فرایندهای روانی در تغییرات جسمانی، از کاربرد روش های مداخله مختصر و مبتنی بر آماده سازی در برخورد با درد حاد حمایت می کنند.
اثربخشی مشاوره زناشویی تلفیقی کوتاه مدت بر صمیمیت عاطفی و کیفیت زناشویی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صمیمیت در رابطه زناشویی می تواند به واسطه ارضای نیازهای مهم زن و شوهر از جمله نیاز عاطفی، در بهزیستی زوج کمک کننده باشد. کیفیت زناشویی یکی دیگر از ابعاد مهم زندگی خانوادگی است که سلامت و بهزیستی اعضای خانواده و به ویژه زن و شوهر را شکل می دهد. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی مشاوره زناشویی تلفیقی کوتاه مدت بر صمیمیت عاطفی و کیفیت زناشویی زوجین بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز بود که از بین آنها 3 زوج به عنوان نمونه انتخاب شدند. برنامه درمانی مدل مشاوره زناشویی تلفیقی کوتاه مدت طی شش جلسه به صورت زوجی اجرا شد و پس از خاتمه درمان نیز پیگیری در دو مرحله و با فاصله یک ماه صورت گرفت. شرکت کنندگان در مراحل خط پایه، درمان و پیگیری به زیرمقیاس صمیمیت عاطفی (EIS) از پرسشنامه ارزیابی شخصی صمیمیت (PAIQ) و مقیاس کیفیت زناشویی (MMQ) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که مشاوره زناشویی تلفیقی کوتاه مدت موجب افزایش صمیمیت عاطفی و کیفیت زناشویی زوجین می شود. بر این اساس، رویکرد درمانی مشاوره زناشویی تلفیقی کوتاه مدت در افزایش سطح صمیمیت عاطفی و کیفیت زناشویی زوجین از کارایی لازم برخوردار است و زوج درمانگران می توانند از این مدل در کار با زوجین به منظور افزایش صمیمیت عاطفی و کیفیت زناشویی استفاده کنند.
اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود هموگلوبین گلیکوزیله و فعالیت های خودمراقبتی در مبتلایان به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنترل دیابت، به عنوان یک بیماری مزمن و پیچیده مستلزم انجام فعالیت های خودمراقبتی در طول عمر است. درمان های روانشناختی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، جهت ارتقای فعالیت های خودمراقبتی مکمل درمان های پزشکی هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود هموگلوبین گلیکوزیله و فعالیت های خودمراقبتی در مبتلایان به دیابت نوع دو بود. نمونه پژوهش شامل 100 نفر (60 زن، 40 مرد) از مبتلایان به دیابت نوع دو مراجعه کننده به بیمارستان لبافی نژاد بودند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و آنتروپومتریک، مقیاس کوتاه فعالیت های خودمراقبتی دیابت (SDSCA) بود. نتایج پژوهش حاضر اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد را بر بهبود هموگلوبین گلیکوزیله و فعالیت های خودمراقبتی مبتلایان به دیابت نوع دو تایید کرد. هم چنین اثر درمان در گروه آزمایش، سه ماه پس از مداخله پایدار باقی ماند. بر اساس یافته های حاضر، گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به کاهش هموگلوبین گلیکوزیله و افزایش فعالیت های خودمراقبتی مبتلایان به دیابت نوع دو شد. نتایج این پژوهش پیشنهاد می کند که می توان در کنار درمان های پزشکی از گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد جهت بهبود شاخص های کنترل دیابت نوع دو استفاده کرد تا به این وسیله از عوارض بیماری، پیشگیری به عمل آید.
نقش واسطه ای نارسایی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین شدت هیجان منفی و انگیزش ایمنی با نشانه های اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های اخیر، به بررسی نقش نارساتنظیم گری هیجان در رشد و تداوم نشانه های اضطرابی پرداخته اند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای نارسایی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین شدت هیجان منفی و سیستم انگیزش ایمنی با نشانه های اضطراب فراگیر بود. تعداد 621 نفر (392 دختر، 229 پسر) از دانشجویان دانشگاه های تهران در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان پرسشنامه نشانه خلقی و اضطرابی- نسخه کوتاه (MASQ-SF)؛ مقیاس دشواری تنظیم هیجان (DERS)، مقیاس شدت عاطفی (AIM)، پرسشنامه حساسیت به تنبیه و حساسیت به پاداش (SPQRS)، مقیاس کنترل توجه (ACS)، پرسشنامه آگاهی بدنی (BAQ)، پرسشنامه تجربه ها (EQ) و پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان (ERQ) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که شدت هیجان منفی و سیستم انگیزش ایمنی رابطه مثبت معنادار دارند. هم چنین، از بین راهبردهای تنظیم هیجان تنها مولفه کنترل توجه از راهبرد توجه کردن و راهبرد اجازه دادن با برانگیختگی اضطرابی رابطه منفی داشتند. در این پژوهش، نقش واسط ه ای آگاهی بدنی از راهبرد توجه کردن و ارزیابی مجدد در رابطه بین شدت هیجان منفی و سیستم انگیزشی ایمنی با نشانه های اضطرابی تایید نشد، درحالی که سایر راهبردهای تنظیم هیجان، نقش واسطه ای معنادار داشتند. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که راهبردهای توجه کردن، اجازه دادن و فاصله گرفتن در تشکیل نشانه های اضطرابی تاثیرگذار هستند. بنابراین، توجه به این راهبردهای تنظیم هیجان می تواند به شناخت بهتر نشانه های اضطرابی و درمان کارآمدتر منجر شود.
رابطه تشابه ویژگی های شخصیتی زوجین و رضایت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشابهات یا تفاوت های ویژگی های شخصیتی زوجین یکی از مهم ترین عواملی است که می تواند ثبات و رضایت زناشویی زوجین را پیش بینی کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه تشابه ویژگی های شخصیتی زوجین و رضایت زناشویی آنها انجام شد. نمونه مورد بررسی شامل۱۰۰ زوج متاهل بودند که حداقل یک سال از زندگی مشترک آنها می گذشت. شرکت کنندگان، فرم کوتاه مقیاس شخصیتی پنج عاملی (NEO-FFI) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (ENRICH) را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که شباهت زوجین در ویژگی برون گرایی، پیش بینی کننده افزایش رضایت زناشویی زنان بود. زوجینی که هر دو در ویژگی نورزگرایی نمرات بالا داشتند در مقایسه با زوجینی که هر دو در این ویژگی نمرات پایین داشتند، به طور معنا دار رضایت کمتری از زندگی زناشویی گزارش کردند. زوجینی که هر دو در ویژگی های همسازی و وظیفه شناسی نیز نمرات بالایی داشتند، در مقایسه با زوجینی که هر دو در این ویژگی ها نمرات پایین کسب کرده بودند، به طور معنادار رضایت بیشتری از زندگی زناشویی داشتند. زوجینی که هر دو در ویژگی های همسازی و وظیفه شناسی، نمرات بالا داشتند در مقایسه با زوجینی که هر دو در این ویژگی ها نمرات پایین کسب کردند، به طور معنا دار رضایت بیشتری از زندگی زناشویی گزارش کردند. بر اساس یافته های این پژوهش، تشابه ویژگی های شخصیتی به تنهایی باعث افزایش رضایت زناشویی نمی شود.
نقش تعدیل کننده رفتارهای انحرافی در رابطه بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رفتارهای انحرافی در اغلب شرایط برای افراد و سازمان ها زیان بار هستند. با این حال در سطح فردی این رفتارها می توانند در پاسخ به استرس شغلی به عنوان رفتارهای جبرانی در نظر گرفته شوند. این پژوهش با هدف بررسی نقش تعدیل کننده رفتارهای انحرافی در رابطه بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده و مقایسه این روابط در دو سازمان مستقل صنعتی و اداری اجرا شد. از میان کارکنان دو سازمان در اصفهان به ترتیب 204 و 277 نفر انتخاب شدند و به پرسشنامه های رفتار های انحرافی (DBQ)، استرس شغلی (JSQ) و امنیت روانشناختی ادراک شده (PPS) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده رابطه منفی معنادار و بین استرس شغلی با رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. هم چنین نتایج نشان داد که رفتارهای انحرافی، رابطه استرس شغلی را با امنیت روانشناختی ادراک شده تعدیل می کند؛ به این معنا که وقتی رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان بالا است، بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده رابطه معنادار وجود ندارد، اما زمانی که رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان پایین است، بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده رابطه منفی معنادار وجود دارد. در مجموع نتایج این پژوهش نشان می دهد که با وجود برخی تفاوت ها در دو مجموعه اداری و صنعتی مورد بررسی در پژوهش حاضر، رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان می توانند به عنوان یک عامل جبرانی در رابطه بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده عمل کنند.
ارزیابی عاطفه و سیستم های مغزی- رفتاری بر اساس چرخه های صبحگاهی و شامگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابعاد زیستی شخصیت تاثیر مهمی بر ابعاد روانشناختی افراد دارند. حالات عاطفی و خلقی افراد می تواند براساس ساعات شبانه روز تغییر کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی سطوح عاطفه مثبت و منفی و حساسیت به تقویت بر اساس تغییر در چرخه های شبانه روزی صبحگاهی و شامگاهی بود. ابتدا 600 نفر (316 دختر، 284 پسر) از دانشجویان دانشگاه ارومیه در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان پرسشنامه صبحگاهی- شامگاهی (MEQ) را تکمیل کردند. سپس تعداد 83 نفر از شرکت کنندگان بر اساس نمرات کسب شده در پرسشنامه صبحگاهی- شامگاهی، به عنوان افراد دارای صفات شخصیتی صبحگاهی و شامگاهی و بین بینی برای مرحله دوم پژوهش انتخاب شدند. در این مرحله، فهرست عواطف مثبت و منفی (PANAS) و مقیاس های بازداری و فعال سازی رفتاری (BIS/BAS) توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. نتایج نشان داد که بین میزان تجربه عاطفی مثبت و منفی بر اساس تیپ های صبحگاهی، شامگاهی و بین بینی تفاوت معنادار وجود دارد. افراد با تیپ صبحگاهی در مقایسه با تیپ شامگاهی و بین بینی سطوح عاطفه مثبت بالاتر و عاطفه منفی پایین تری داشتند. مقایسه تیپ های صبحگاهی و شامگاهی در ابعاد زیستی شخصیت شامل فعال سازی و بازداری رفتاری، تفاوت معناداری بین گروه ها نشان نداد. بر اساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که تفاوت های فردی در تجربه عاطفه مثبت و منفی می تواند ناشی از تغییرات مرتبط با چرخه های شبانه روزی باشد.