فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۲۱ تا ۲٬۳۴۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
نگاه انتقادى معرفت شناسیِ اصلاح شده به الهیات طبیعى(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
جهانی شدن و چرخش پسامدرن
ادراک بسیط و ادراک مرکب در نظر ملاصدرا و در فلسفه لایب نیتس
حوزههای تخصصی:
چالش های اخلاقی اشتغال زنان برای خانواده (بررسی تطبیقی اسلام و فمینیسم و ارائه راهکارها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات نشان می دهد مادران شاغل باید نزدیک به دوبرابر مادران غیرشاغل در هر روز وقت صرف کنند تا بتوانند هم وظیفه مادری و همسری خود را انجام دهند و هم از عهدة مسئولیت شغلی خود برآیند که این موجب کاهش توانایی، بی حوصلگی و خستگی بیش از حد آنها می شود. اسلام با اشتغال زنان در بیرون از خانه مخالفتی ندارد؛ به شرط آنکه، سلامت اخلاقی آنان به خطر نیفتد، حرمت و عفت آنان در معرض آسیب و خطر قرار نگیرد و کیان خانواده آسیب نبیند. در مقابل، فمینیسم با روانه ساختن بی رویه زنان به بازار کار، به محیط خانه که بهترین محیط هنرنمایی زن و مهم ترین ابزار زن برای مشارکت اجتماعی و تأثیرگذاری بر اعضای خانواده است، آسیب های جدی وارد کرده است. در این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته، دیدگاه های اسلام و فمینیسم در موضوع اشتغال زنان با هم مقایسه شده و سپس چالش های اخلاقی این امر برای خانواده از دیدگاه فمینیسم و راهکارهای اسلام در این زمینه بررسی شده است.
نیست انگاری؛ خاستگاه، اقسام، و پیامدهای آن از منظر نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نیست انگاری» از اساسی ترین کلیدواژه های تفکر نیچه است که به سبب ارتباط وثیقی که با دیگر آموزه های او دارد، از موضوعیتی اساسی در فلسفه ورزی او برخوردار است. نیست انگاری در واقع معیار نیچه است برای ارزیابی هر آنچه در سرنوشت انسان و جامعه انسانی مدخلیت دارد؛ از سویی بنیادی ترین نظام های فکری و اعتقادی سامان یافته در قالب دین و فلسفه و علم و اخلاق را متهم به نوعی از نیست انگاری (منفعل) می کند که در نظر او بسی مغضوب و مطرود می نماید، و از این رو همه آن ها را به این سبب مستحق انهدام می داند، و از سویی برای جای گزینی آنچه ویران کرده، ما را به نوع دیگری از نیست انگاری (فعال) فرا می خواند؛ با استعانت از منجی ای به نام «ابرانسان». مقصود ما از این جستار، بازنمایی ادله نیچه در انتقادش به این نظام ها و نیز تشریح مبسوط گونه های نیست انگاری مدنظر اوست.
رابطه وجود ذهنی و ارزش شناخت از دیدگاه استاد مطهری(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
آیا تنها راه مطابقت ذهن و عین و واقع نمایی ادراکات، اتحاد ماهوی صورت های ذهنی با خارج است و با نفی این اتحاد، راه شناخت ما به عالم واقع مسدود می شود و ما گرفتار سفسطه می شویم یا راه دیگری نیز وجود دارد؟
دیدگاه استاد مطهری در این زمینه دو بخش دارد: بخش اول مدعا، این است که علم حصولی، حضور ماهیت اشیا در ذهن است. این جهت، بعد هستی شناختی موضوع است؛ بخش دوم، ادعای معرفت شناسانه است؛ بدین صورت که تنها راه مطابقت ذهن و عین حصول ماهیت اشیا در ذهن است. در این نوشتار، ضمن نگاه اجمالی به سیر تاریخی مسئله و اشاره به اقوال دیگران، دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری در این موضوع تبیین و نقد می شود.
رفتار بازتابی؛ رویکردی نو در حل مسأله آزادی اراده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسألة جبر و اختیار، در طول تاریخ اندیشه، همواره از اهمّ مسائل فلسفی و شاید
پربحث ترین وچالش برانگیزترین آن ها بوده است، به طوری که گذر زمان و پیشرفت جوامع بشری صرفاً صورت بحث را متحول ساخته ولی اساس مسأله همچنان باقی است. درحالی که اعتقاد رایج بر این بوده که دو سویة مسأله در تعارضی آشتی ناپذیر با یکدیگر قرار دارند، گروهی از فلاسفه توانستند با طرح اندیشة سازگاری آزادی و جبر پرتوی تازه بر شیوهنگرش به این مسأله بیفکنند. ""پیتر استراسون"" یکی از این فلاسفة سازگارانگار، و بنیان گذار رویکرد رفتار بازتابی در موضوع جبر و اختیار است. وی در اثر نوآورانه اش آزادی و آزردگی می کوشد به جای گرفتار نمودن خود در نزاع های بی حاصل جبرگرایانه و آزادی گرایانه، محور تأملات خود را عکس العمل ها و به تعبیر خودش رفتارهای بازتابی ما در زندگی جاری و معمول مان قرار دهد. چنین رفتارهایی –که برخاسته از بطن طبیعت ما و بیانگر نیاز نوع بشر به احساس حدی از احترام و ارادة نیک ازسوی دیگران است- به عنوان عناصر جدانشدنی تعاملات انسانی، اساسی کافی را برای مسئول دانستن افراد فراهم می نمایند؛ حال چه موجبیتی در کار باشد یا نباشد. در این مقاله سعی نموده ایم به روشن سازی ابعاد مختلف رویکرد استراسون بپردازیم.
نسبت شهود و هوش در فلسفه ی برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نقاط ابهام برانگیز در فلسفه ی برگسون، نسبت میان هوش و شهود به عنوان دو منبع معرفتی انسان است. برگسون به دلیل تلقی خاص خود از جهان به عنوان امری پویا و سیال به دنبال روش معتبری برای دست یابی به شناخت صحیح و خطاناپذیر است. در این مورد وی با در نظر گرفتن دیرند(استمرار) به عنوان حقیقت زمان نه تنها شهود را برای کسب دانش کارآمد می داند، بلکه آن را تنها روش حقیقی دست یابی به معرفت صحیح قلمداد می نماید و روش های دیگر را غیر قابل اطمینان می داند. در این جستار ضمن بررسی عناصر شناختی فلسفه ی برگسون در پرتو دیگر اجزای نظام وی به بررسی ماهیت، کارکرد و عمل متقابل شهود و عقل(که برگسون از آن به هوش تعبیر می کند) خواهیم پرداخت و روشن خواهیم نمود که با وجود ارجحیت بی چون و چرای شهود بر هوش، این دو نحوه ی شناخت، در نگاه نخست در دو ساحت گوناگون کاربردهای متفاوتی دارند، اما با نظری دقیق تر در خواهیم یافت که ترکیب هوش و شهود و عمل متقابل و تکاملی آن ها انسان را به معرفت مطابق با واقع خواهد رساند.
نسبت زیبایی شناسی و عقلانیت ارتباطی منطق زیبایی شناسانه «عقلانیت ارتباطی» در اندیشه هابرماس و نسبت آن با «نقد قوه حکم» کانت و «هنر مدرن» آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای ساختارگرایی و پساساختارگرایی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
این نوشتار در پی توضیح مبنای زیبایی شناختی نگرش یورگن هابرماس به «عقلانیت ارتباطی» است. مطابق مدعا تعریف امانئول کانت در مبحث نقد قوه حکم از امر زیبا، و توضیح وی از قضاوت ذوقی و زیبایی شناسانه، به فهم ابعاد ژرف تر رویکرد هابرماس به «عقلانیت ارتباطی» و مقوله کنش ارتباطی و زبانی می انجامد. هم چنان که توجه به پرسش های مطرح در مکتب انتقادی فرانکفورت و دیدگاه های تئودور آدورنو در توضیح جریان از خود بیگانه شدن انسان مدرن و جایگاه هنر مدرن نیز به فهم انگیزه انتقادی هابرماس از موقعیت آدمی در جهان امروز و دلایل توجه وی به عقلانیت ارتباطی مدد می رساند. گام دیگر نوشتار توضیح تفاوت های هابرماس با آدورنو، در توجه اولی به عقلانیت ارتباطی و توجه دومی به «هنر مدرن» است. توضیحی که به شناسایی مؤثرتر سرشت زبانی رویکرد هابرماس به حوزه عمومی می انجامد.
یونگ در برابر یونگ از «روان شناسی دین» تا «فلسفة دین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، بر پایة مطالعة موردی آرای کارل گوستاو یونگ دربارة دین، به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روان شناختی و فلسفی به دین در چه وجوهی از یک دیگر متمایز می شوند و چرا شناختِ این تمایز برای منظومة دین شناسی اهمیت دارد.
برای پاسخ به این پرسش ها، مقاله در مقدمه، با اشاره به سه مقطع تاریخیِ «روان شناسی دین»، ضمن تقریر دیدگاه یونگ در متن مقطع سوم و پس از برشمردن برخی نقدهای ارائه شده به این رویکرد، نتیجه گرفته است که محدود کردن میراث یونگ به «تأثیر دین بر سلامت روان» هم آن میراث را به امری کارکردی تقلیل می دهد و هم جان مایه های بنیادین دین را مورد غفلت قرار می دهد. از این رو، در بخش دوم مقاله کوشش شده تا وجه مغفول ماندة دیدگاه یونگ درباره «فهم نمادین زبان دین» برجسته و نشان داده شود که چگونه این بخش از دستاوردهای یونگ می تواند میراثی برای فلسفة دین قلمداد شود. در بخش پایانی مقاله تلاش شده تا شرایط بهره گیری از این میراث در راستایِ اهدافی که فیلسوف دین در پی آن هاست تشریح شود. در پایان، نقدِ تعاملِ غیر روش مند میان دین پژوهی با علوم دیگر قرار است ما را با برخی امکانات و محدودیت های فیلسوف دین در چنین تعاملی آشنا کند.
معرفت شناسی خرد
منبع:
فلسفه دین ۱۳۸۴ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
در معرفت شناسی معاصر نکته مهم و اساسی این است که معرفت تنها یک باور صادق نیست. بلکه باوری است که صادق موجه باشد. نویسنده نیز در این نوشتار با تمایز نهادن یان فهم و معرفت در صدد بیان این مطلب است که برای فهم یک گزاره باید دلیل صدق آن گزاره را نیز دانست. نویسنده در ادامه با به کارگیری رویکرد ابزار انگارانه هیومی نسبت به معرفت به تبیین نظرگاه خاص افلاطونی و ارسطو و نقاط اشتراک و افتراق هر یک از این دو دیدگاه با نظر گاه هیوم می پردازد. او همچنین به پیروی از ریچر هر سه نوع عقلانیت - ادراکی سنجش گرانه و عملی را متکی بر هم می داند و بر آن است که باور موجه باوری عقلانی است. او در پایان نتیجه می گیرد که در باب عقلانیت آدمی یک مفهوم واحد وجود ندارد و انسان غیر از یک هوش کامل صرف توانایی های دیگری نیز دارد که در معرفت شناسی جدید باید به آن ها توجه شود.