فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲٬۶۴۱ تا ۱۲٬۶۶۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
زبان مجازی به وسیلة حذف ارجاع، استعاره، کنایه، رمز و غیره همواره مرجع سخن و مدلول خود را پنهان و نفی می کند؛ در نتیجه عناصر متن با یکدیگر تنش پیدا می کنند. یکی از ابزارهای کارآمد برای گریز از شفاف گویی آیرونی است. این صنعت همواره یکی از شیوه-های برخورد انسان با جهان بوده است و بالطبع در بیان نیز ویژگی های خاصی را پدید می آورد. هدف از نوشتن این مقاله نقد و تحلیل 9 مقاله موجود به زبان فارسی (بر حسب جست وجوی نگارنده) در زمینه آیرونی به منظور رفع هرچه بیشتر ابهام معنایی این اصطلاح است. روش این تحقیق توصیفی_تحلیلی و ابزارگردآوری اطلاعات برگه نویسی و حوزه مطالعات کتابخانه ای است. طبق یافته های این تحقیق آیرونی شگردی است که نویسنده با پنهان کاری و بی طرف نشان دادن خود، کلام یا موقعیتی دارای دو مفهوم معتبر و دوگانه خلق می کند که مفهومی غیر از ظاهر و نمود آن و معمولاً خلافش موردنظر است، به نوعی که دریافت خواننده با توجه به بافت کلام یا موقعیت و اغلب با غافلگیری و ریشخند همراه است. مقاله های مورد بررسی گذشته از ارزش و جایگاهی که در شناساندن آیرونی دارند، به علت غربی بودن این اصطلاح، و تعدد و ابهام معنایی آن از نقایص و خطاهای علمی نیز برکنار نیستند. نگارندگان این مقاله ها اغلب تعریفی نهایی از آیرونی با توجه به نظر منتقدین غربی و داخلی ارائه نکرده و به نقل قول ها بسنده نموده اند. نکته دیگر اینکه ضعف اساسی این مقاله ها بیشتر در ذکر نمونه های آیرونی در ادب فارسی است و پژوهشگران گاه در این زمینه دچار اشتباه شده اند.
مولانا و ابلیس امیدوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناامیدی از بخشایش خداوندی از بنیانی ترین ویژگی های شخصیت ابلیس است که از دیرباز بر آن انگشت گذاشته اند. در مثنوی و غزلیات شمس ابلیس همان شخصیت رانده، لعین و ناامید است، اما مولانا در لحظه هایی ویژه سرور مهجوران را در چشم انداز امید جای می دهد و داستان آفرینش را از زاویه ای دیگر می نگرد. این چشم انداز با سنت دفاع از ابلیس در فرهنگ عرفانی ما پیوند می گیرد؛ سنتی که خود خلاف آمد رویکرد سنت عرفانی به ابلیس است؛ سنتی محدود و مهجور اما چشمگیر و تأمل برانگیز. اشاره به امیدواری ابلیس هرچند پیش از مولانا نمونه های پراکنده و انگشت شماری دارد، شیوه بیان و نگاه مولانا در این زمینه یگانه است؛ نگاهی که پرورده نظام جهان شناختی اوست. نکته درخور دقت آنکه حتی در میراث عارفانی که از ابلیس دفاع کرده اند تکیه و تأکیدی هم سنگ مولانا دراین باره نیست و ابلیس بیشتر در سیمای عاشقی تراژیک نمایان می شود.
عشق مجنون در آیینه روانکاوی (بر پایه ی « لیلی و مجنون » نظامی گنجوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق یکی از کلیدی ترین مفاهیم در ژرفکاوی معنای احوال انسانی در ادبیات است . منظومه لیلی و مجنون نظامی از شاخص ترین نمونه های ادبی است که حضور این مفهوم انسانی را ژرف اندیشانه به نمایش می گذارد. هرکسی از ظن خود، گاه سطحی گاه عمیق دست به تفسیر و تعیین معانی و دلالتهای این مفهوم زده است . اندیشه مدرن از جمله روانکاوی راهکار هایی در مقابل ما می نهد که از کلی گویی بپرهیزیم و مسیری مشخص را برای جست و جو در پیش گیریم . در این پژوهش ابعاد پنهان عشق بیمار گونه ای را بررسی می کنیم که هریک از ابعاد آن زنجیر وار با هم در پیوند می باشند .اینگونه عشق از نوعی خودشیفتگی آغاز می شود و تا مالیخولیا و خود آزاری ادامه می یابد و به جهت گیری مرگ اندیشانه می انجامد. در ضمن مفاهیمی چون مطلوب گمشده که بر دسترس ناپذیری ابژه (معشوق بیرونی) تاکید دارد و از دیگر ابعاد خودشیفتگی است بررسی خواهند شد ، نتیجه این که بسیاری از الگوهای عشق به نظر کمال یافته در عمل این گونه نیستند و با گونه هایی از روان پریشی و رفتارهای ضد اجتماعی همراه اند .
Des mécanismes langagiers dans Le Mariage de Figaro de Beaumarchais (مکانیسم های زبانی در ازدواج فیگارو اثر بومارشه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی ""زبان و مکانیسم های آن"" در یکی از کمدی های معروف بومارشه ازدواج فیگارو می پردازد. نمایش نامه ای که قبل از هرچیز، با یکی از ابزار گفتاری که همان تک گویی مشهور قهرمان داستان، فیگارو، میباشد، اثری انقلابی لقب گرفته است. خواهیم دید که طنز کلامی در این اثر، از خلالِ بازی با کلمات، کنایه ها، تلمیحات و تراکمِ واژگان صورت میگیرد و طنز فراکلامی به ویژه در نواگفتارها و در طنز حرکات پدیدار میشود. علی رغم اینکه جنبه ی طنز بودن گفتار در این اثر، بر جنبه ی تراژیک آن مستولی است اما همین جنبه ی کم پیدای تراژیک که در عبارات جسورانه ی شخصیتهای داستان نمایان میشود قادر است به اندازه ی جنبه ی طنز آن و یا حتی بیشتر، در وجود مخاطبِ صحنه های طنز تاثیر بگذارد. شادابی و تحرک زبان نیز از ویژگی های بارز این اثر است که اساسا در سایر آثارِ مجموعه ی سه گانه ی بومارشه نیز به چشم میخورد و در این مقاله بخشی را به مطالعه ی این پویایی کلامی در اثرِ مذکور، اختصاص داده ایم.
رده بندی غزلیات سنائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رده بندی انواع سروده ها یکی از مباحث مهم در مطالعات ژانری است. غزلیات سنائی از معدود مواردی است که در نسخه های خطی رده بندی شده است و این رده بندی وارد نوشته های مصححان و دیگر سنائی پژوهان شده است. مقاله حاضر ضمن بررسی انتقادی رده بندی های گذشته، سعی می کند طرحی تازه را پیشنهاد کند که بر اساس آن غزلیات در دو سطح ساختاری و محتوایی رده بندی می شوند. در سطح نخست غزلیات به چهار گروه تقسیم شده است و سپس معلوم شده که از این میان تنها بخشی را می توان غزل نامید و بقیه غزل واره هستند که زمینه را برای تولد غزل فراهم کرده اند. در سطح محتوا هم غزلیات به دو گروه کلی توصیف محور و توصیه محور تقسیم شده، برای هر یک زیرگروه هایی نیز اعتبار کرده ایم. این طرح قادر است هم نقش سنائی را در تحول غزل فارسی نشان دهد و هم تصویر نسبتاً واضحی از ساختار و درون مایه غزلیات پیش روی خواننده قرار دهد.
ویرانه نشین مینوی خجستگی و گجستگی جغد در آثار سرآمدان سبک های مختلف شعر فارسی (فردوسی، خاقانی، نظامی، سعدی و صائب)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ هر ملتی از مجموعه ای باورها و اعتقادات شکل گرفته است که به مرور زمان پدید آمده و یا از فرهنگ ها و ملل دیگر وام گرفته شده اند. در باورهای مردم ایران نیز به تبع دیگر ملل جهان، اعتقاداتی وجود دارند که یا ریشه در فرهنگ اصیل ایرانی دارند و یا بر اثر تداخل اعتقادات ملل مختلف با فرهنگ ایرانی به وجود آمده اند. کشور ایران در سه دوره ی زمانی مختلف، مورد هجوم بیگانگان قرار گرفته و علاوه بر ویرانی ها و تلفات مادی و جانی بسیار، از لحاظ فرهنگی نیز تحت تأثیر بوده به طوری که بسیاری از اعتقادات ملل مهاجم، در فرهنگ نژاده ی ایرانی وارد شده است. یکی از باورهای غیر ایرانی، اعتقاد به نحوست جغد و منفور شدن این پرنده ی زیباست که در فرهنگ اصیل ایرانی، نه تنها گجسته نیست، بلکه مینوی هم هست. در این پژوهش، پس از بیان مختصری در مورد فرهنگ ایرانی و فرهنگ های دخیل و نحوه ی ورود آن ها در میان باورهای مردم ایران، به جغد و خجستگی و گجستگی باورهای مرتبط با این پرنده پرداخته شده و تأثیر این باورها در شاهنامه ی فردوسی، دیوان خاقانی، خمسه ی نظامی، کلیات سعدی و دیوان صائب، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و در پایان، نتیجه ی این پژوهش، رسیدن به اصل و ریشه ی اعتقاد ایرانی نسبت به خجستگی این پرنده و میزان تأثیر فرهنگ های دخیل است.
جلوه های رنگ در ترانه های عامة تالشی جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روان شناسی نوین، رنگ ها یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار می آیند و می توانند منبع غنی و مفیدی برای خوانش های ذهنی و تحلیل ویژگی های روحیِ هر قوم و ملتی باشند. از بررسی روان شناسی رنگ های به کار رفته در آثار مختلف ادبیِ هر ملت، می توان به نکات ظریف و منحصر به فردی از ویژگی های رفتاری آن ها دست یافت و از این طریق، پلی بین دانش روان شناسی و ادبیات عامه ایجاد کرد. در این مقاله سعی داریم ضمن بررسی خصوصیات زیبایی شناختی و هنری ترانه های عاشقانة قوم تالش، به تحلیل رنگ های آن براساس هشت رنگ کارکردی آزمایش ماکس لوشر بپردازیم تا از زبان سرایندگان گمنام این ترانه ها به برخی از ویژگی های روحی-روانی مردم منطقه پی ببریم. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی، و شیوة گردآوری اطلاعات، میدانی و کتابخانه ای است. در این بررسی حدود 50 ترانة عاشقانة تالشی که در آن ها انواع رنگ به کار رفته- از پربسامدترین رنگ ها تا کمترین آن ها- تحلیل و بررسی شده اند. یافته های این پژوهش خصوصیات روحی-روانی مردم منطقه را در بروز اعتقاد و احساسات، فشارها ، حساسیت ها، ناکامی ها، شادی ها و ... نشان می دهد.
دراسه الخصائص الفنیه لشعر الشکوی عند حافظ إبراهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هفتم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۶
59 - 79
حوزههای تخصصی:
إنّ الشکوی حاله شعوریّه تقوم علی وجع داخلیّ یلمّ بالمرء خلال موقف یستوجب التعب والصراخ وأحیاناً البکاء. إنّ حافظ إبراهیم ذاق طعم الشدّه فی حیاته ویحفل شعره بوصف إخفاقهولوعته علی ما فات من السعد. من جانب آخر إنّه سمع شکاوی المظلومین وشارک فی مصائبهم، فنری الشاعر صاحب نفس شاکیه. نجد فی شعره الشاکی الارتباط الوثیق بین معجمه الشعری وبین حالاته الحزینه حیث ألفاظه تبیّن لنا نفساً ألیمه واعتمد الشاعر علی ألفاظ تخلو من الغرابه، واستخدم لغه الماضی فذکر الماضی کان کبلسم یشفی جروحه.
بررسی برخی از مؤلفه های پیچیدگی نحوی در پاره ای از ادبیات منثور کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل زبان شناسانه ادبیّات کودک به بررسی زبان شناختی تعدادی از آثارادبی کودک و نوجوان می پردازد. پژوهش حاضر نیز می کوشد با تحلیل زبانی پیکره هایی متناسب با گروه های مختلف سنّی پیچیدگی های نحوی ادبیّات هرگروه را معرفی نماید. در هریک از پیکره های مورد بحث بعضی از پیچیدگی های نحوی مانند تعداد واژه در جملات ساده هرگروه سنّی، نسبت جملات ساده به مرکب، زمان افعال به کاررفته، میزان حضور کنش گر و کنش پذیر درجملات مورد بررسی قرارگرفته است. نتایج نشان می دهدکه باافزایش سنّ کودک، تعداد واژه های به کارگرفته شده در جملات ساده نیز بیشتر خواهدشد درحالی که نسبت جملات ساده به مرکب با افزایش سن روبه کاهش است. ازنظر میزان حضور کنش گر و کنش پذیر، جملات به ده دسته تقسیم شده است. این بررسی نشان می دهد که بین کاربرد جملات اسنادی، مجهول، عاطفی، جملاتی با حذف کنش گر وکنش پذیر به قرینه لفظی، پرسشی درحدّ کلمه، دارای کنش گر با حفظ نمودآوایی و کنش پذیر، جملات دارای کنش گر و کنش پذیر بدون حفظ نمودآوایی کنش گر و جملات دارای کنش گر و فاقد کنش پذیر بدون حفظ نمودآوایی کنش گر، تفاوت معناداری وجود دارد امّا بین جملاتی با فعل های غیر شخصی و جملاتی دارای کنش گر و فاقد کنش پذیر با حفظ نمود آوایی کنش گر تفاوت معناداری بین گروه های سنی وجود ندارد.
سبک شناسیِ مقایسه ای تمهیدات و لوایح براساسِ فرانقشِ متنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عین القضات همدانی یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان ادبیات فارسی در حوزه اندیشه و بیان بوده و از این رو، مانند هرنویسنده بزرگِ دیگر، بعضی از آثار به وی منسوب شده است. این پژوهش، به روش تحلیلی- آماری، به بررسی سبک شناختی- مقایسه ایِ مهم ترین تألیفِ قاضی، یعنی تمهیدات، و یکی از آثارِ منتسب به وی، یعنی لوایح، اختصاص دارد و در پی یافتنِ صحتِ این انتساب است. مقاله حاضر، با رویکرد زبان شناسیِ نقش گرا در حوزه فرانقشِ متنی و با تکیه بر نشان داریِ آغازبخش، حدود 1500 بند از بیست صفحه ی آغازین، میانی و پایانی ِهر یک از این دو کتاب را بررسی کرده است. علاوه بر این، سایر ویژگی های این دو کتاب، که در ایجاد تشخّص و برجستگیِ کلام نقش دارند نیز بررسی شده اند. طبق یافته های پژوهش و با تکیه بر نشان داربودنِ آغازبخش در ساخت جملاتِ عین القضات و بی نشان بودنِ آن در جملاتِ کتاب لوایح و دیگر شواهدِ سبکی، به نظر نمی رسد که این اثر از آثار عین القضات باشد.
دراسة بنیة ومضمون الحوار الأدبی (المناظرة) فی أدب العصر المملوکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر المناظرة فنّا من الفنون الأدبیة فهی معروفة عند وقت طویل فی الأدب العربی وکانت متداولة بین الشعراء والکتّاب. تشکل هذا النوع الأدبی من تقلید المناظرات الواقعیّة، محادثة عدائیّة أو ودیّة بین طرفی المناظرة وأحیاناً یکون انساناً، حیواناً، نباتاً أو مفاهیم انتزاعیة من الطبیعة وغیرها من العناصر. ولأنَّ هذا النوع الأدبی کان موجوداً فی الأدب المملوکی بشکلٍ بارزٍ ولامعٍ وبناءً علی ذلک، کانَ هذا البحث بأسلوب وصفی - تحلیلی لیبحث فی أدب الممالیک بقسیمیه النظری والعملی، ففی القسم النظری انکبَّ هذا البحث علی تعریف هذا النوع الأدبی (المناظرة) وفی القسم العملی ذکر نماذج وأمثلة من المناظرات المنظومة والمنثورة فی هذه الفترة الزمنیة. تشیر النتائج إلی أنّه فی المناظرات الشعریة (المنظومة) أکثر ما یکون الترکیز علی المحادثات بمعناها العام وبین البشر حیث کانت قصیرة وبدون حکم. أمّا المناظرات المنثورة فأکثرها بمعنی خاص وطبق قواعد خاصة، ترتبط بین العناصر غیر البشریة حیث إنها أحیاناً لدیها جانب تعلیمی أو دینی أو مدحی وبعض الأوقات الجانب الترفیهی.
تکرار موجز (سبک شخصی احمد غزالی بر اساس رویکرد اشپیتزر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش های سبک شناسی، سبک را به دو گونه سبک شخصی و سبک عمومی (دوره ای) دسته بندی می کنند. در سبک شناسی عمومی، متون را با توجه به اشتراکاتی که سبک در یک دوره خاص دارد، بررسی می کنند. اما در سبک شخصی، ویژگیهای فردی و روانی نویسنده مورد توجه قرار می گیرد به طوریری که سبک نگارش هر نویسنده در پیوند با عواملی چون ذوق، سلیقه، جهان بینی، مقام علمی و اجتماعی او ارزیابی می شود. «لئو اشپیتزر» از سبک شناسانی است که پژوهش های سبک شناسی را در گرو شناخت روحیات و ویژگیهای فردی نویسنده می دانست و بر این اساس روش سبک شناسی خود را در سه مرحله ارائه کرد. این مقاله بر آن است تا بر پایه مراحل نظریه اشپیتزر، ارزش سبک شخصی را در پژوهش های سبک شناسی نشان دهد. بدین منظور رساله سوانح «احمد غزالی»، به عنوان نمونه عملی این طرح، برگزیده شد و سبک شخصی غزالی در نگارش سوانح بررسی شد.
بررسی تقابل زمان روایی و زمان متن در حکایت های گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«گلستان سعدی» اثری روایی است که از تکنیک های زمان روایی به خوبی بهره برده است. هدف اصلی این پژوهش کشف تمایز زمان تقویمی و زمان متن در روایت های این کتاب است. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش تحلیل محتواست و واحد تحلیل، مضمون در نظر گرفته شده است. بدین منظور، بر پایة نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت، مولّفة زمان در روایت های «گلستان سعدی» بررسی شد و این نتایج به دست آمد که در بخش هایی از روایت های گلستان انحراف از سیر خطّی زمان وجود دارد؛ از جمله بر اساس معیار نظم، تعداد کُلّ حکایت های حاوی گذشته نگری، حدود 23% و تعداد کُلّ حکایت های حاوی آینده نگری، کمتر از 2% است. بر اساس معیار تداوم، تعداد کُلّ حکایت های حاوی توصیف های بلند و کوتاه، حدود 23% است. در 5/16% از حکایت های «گلستان»، تعادل زمانی بین زمان متن و زمان داستان دیده می شود و کُلّ حکایت با شتاب ثابت روایت می شود. 96% حکایت های «گلستان» به دلیل استفاده از شگرد فشرده نویسی، با شتاب مثبت روایت می شود. آغاز 91% حکایت های این کتاب به دلیل استفاده از شگرد حذف، با شتاب مثبت روایت می شود. بر اساس معیار بسامد، اغلب روایت های «گلستان» از بسامد مفرد برخوردارند و حدود 2% از روایت های آن بسامد مکرّر و 3% از روایت ها، بسامد بازگو دارد.
کورسویی در هزارتوی رباعیّات خیّام گامی برای آماده سازی رباعیّات خیّام برای تحلیل های روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رباعیّات خیّام از پرجاذبه ترین آثار ادبی ایران و جهان و از ناشناخته ترین آنهاست. در این مقاله، رباعیّات خیّام با هدف آماده سازی برای تحلیل های روانشناختی، از زاویة گسترة قابلیّت انتساب به شخص خیّام و از زاویة تفسیرپذیری مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، 20 رباعی از مجموعة رباعی های منسوب به خیّام که بیشترین اجماع را دارند، بررسی و تحلیل روانشناختی شدند. نخست وضعیّت استثنایی رباعیّات خیّام در گسترة ادبیّات فارسی مطرح گردید. سپس مهم ترین نکات مورد اختلاف در باب آن ارائه شد. باورهای مذهبی، لاادری بودن، پوچ نگری و لذّت جویی، چهار مورد از این مجموعه هستند. در این میان، نگاه خاصّ خیّام به «مرگ» و «مَی» بررسی شد و در نهایت، گسترة تفسیرپذیری رباعیّات و چند رباعی محوری از آن میان بررسی شد. سه الگوی تفسیری برای تحلیل های مختلف، از جمله تحلیل روان شناختی ارائه گردید. این الگوها که بیان مستقیم، هدفمند و تلویحی نام گرفتند، رباعیّات خیّام را پذیرای تحلیل های روانشناختی مختلف می کنند. بخشی از سردرگمی نویسندگان مختلف در باب آثار خیّام، ناشی از تلاش آنها برای قرار دادن این آثار در چهارچوب خاصّی است که عموماً تناسب کافی با آن ندارند. ارائة الگو های تفسیری مختلف، راهی برای کاهش سوگیری های گمراه کننده و نزدیک شدن به واقعیّت های شخصیّت و آثار خیّام است.
تراژدی قدرت: بررسی تطبیقی داستان «بهرام چوبین» و تراژدی مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان «بهرام چوبین» از شاهنامه فردوسی و نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر، به سبب وجوه مشترکی که دارند از جمله در شخصیت پردازی، عمل دراماتیک و نوع رویکرد به مقوله قدرت، موضوع شماری از بررسی های تطبیقی بوده اند؛ با این حال جست و جویی عمیق تر در لایه های درونی این دو روایت، چالش مشترک میان خود درونی و خود بیرونی دو قهرمان را نیز آشکار می سازد که به واکنش آنها در وسوسه رسیدن به قدرت انجامیده است؛ قدرتی که مشروعیتش موجه نیست و اگرچه این تمایل به قدرت در وجود دو قهرمان، به ظاهر ریشه در تقدیر دارد، در اصلْ وسوسه ای است درونی که نمودی بیرونی پیدا کرده و به سقوطی تراژیک ختم شده است. در این پژوهش با مقایسه این جنبه مشترک در این دو اثر برآنیم تا در پاسخ به این پرسش ها که مکبث و بهرام چوبین از چه روی وفاداری به پادشاهان زمان خود را کنار گذاشته و راه خیانت پیموده اند؛ در این راه، از کدام ابزارها برای رسیدن به قدرت بهره برده اند؟ و چرا به رغم لیاقت فراوانی که از خود نشان داده اند به صورتی تراژیک قدرت را از دست داده و سقوط کرده اند؛ نشان دهیم که این دو قهرمان در چالش میان خواسته های درونی و شرایط بیرونی تصمیم گرفتند متناسب با آرزوی درونی شان و نگرش شایسته سالارانه مبتنی بر لیاقتِ رسیدن به قدرت، سر به شورش بگذارند و بر جایگاه پادشاهی تکیه بزنند.
نقش سنائی در تحول قصیدة فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چنان که از عنوان برمی آید، مسألة اصلی مقاله تعیین نقش سنائی در تاریخ تحول قصیدة فارسی است؛ نقشی که به همان اندازة «تحول در غزل فارسی» مهم است. با وجود تحقیقات پراکنده ای که در پیشینة تحقیق بدان ها پرداخته-ایم، هنوز جای تحقیقی که این بُعد شخصیت شاعری سنائی را آشکار کند، خالی بود. بدین منظور قصاید او را در دو سطح ساختار صوری (ناظر بر فرم) و نظم گفتمانی (معطوف به محتوا) بررسی کردیم و در مقایسه با سنت قصیده پردازی پیش از وی نشان دادیم که او و ناصر خسرو به عنوان نقطه های عطف تحول قصیده فارسی هستند؛ به طوری که می توان تاریخ قصیدة فارسی را به دو دورة پیش و پس از این دو شاعر تقسیم کرد. در بررسی ساختار صوری قصاید وی، به سه گونه قصیده دست یافتیم: تابع سنت قصیده پردازی، بینابین و جدید. همین گروه بندی را در بررسی گفتمانی قصاید نیز اساس قرار دادیم. نتیجة بررسی ها نشان داد که در قصاید گروه اول، چه از جهت ساختار صوری و چه محتوایی سنائی در چهار چوب «سنت» حرکت کرده است؛ در قصاید گروه دوم، حرکت او به طرف خروج از سنت (در سطح فرم و محتوا) مشاهده می شود اما چنان و چندان نیست که از مرزهای سنت خارج شده باشد و سر انجام در قصاید گروه سوم، چه به لحاظ ساختار صوری و چه محتوایی با طرحی کاملاً نو مواجه می شویم که پیش از وی (به استثنای ناصر خسرو) یا اصلاً وجود ندارد و یا قابل توجه نیست. بدین ترتیب باید سنائی را یک نقطة عطف در تاریخ تحول قصیده به شمار آورد.