مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
سنائی
حوزه های تخصصی:
تاریخ ادبیات فارسی، سرشار از تاثیر و تاثرات حقایق عرفانی از لطایف و ظرایف شعر و ادب فارسی و نیز ادبیات فارسی از اندیشه های متعالی و بلند عرفانی است.اما به راستی این کنش ها و واکنش ها از کجا آغاز می شود، چه هنگام به اوج و شکوفایی خود می رسدو تاکجا دامن می کشد؟ این مقاله می کوشد با بررسی اجمالی آثار چهار شاعر بزرگ وعارف نامدار، حکیم سنایی غزنوی، شیخ فرید الدین عطار نیشابوری ، مولانا جلال الدین رومی و لسان الغیب حافظ شیرازی ، تحول و تکامل شعر عارفانه و تاثیر متقابل شعر و عرفان در ادبیات فارسی را بازکاود و ازاین رهگذر به نتایج تازه و جدیدی برسد.
رده بندی غزلیات سنائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رده بندی انواع سروده ها یکی از مباحث مهم در مطالعات ژانری است. غزلیات سنائی از معدود مواردی است که در نسخه های خطی رده بندی شده است و این رده بندی وارد نوشته های مصححان و دیگر سنائی پژوهان شده است. مقاله حاضر ضمن بررسی انتقادی رده بندی های گذشته، سعی می کند طرحی تازه را پیشنهاد کند که بر اساس آن غزلیات در دو سطح ساختاری و محتوایی رده بندی می شوند. در سطح نخست غزلیات به چهار گروه تقسیم شده است و سپس معلوم شده که از این میان تنها بخشی را می توان غزل نامید و بقیه غزل واره هستند که زمینه را برای تولد غزل فراهم کرده اند. در سطح محتوا هم غزلیات به دو گروه کلی توصیف محور و توصیه محور تقسیم شده، برای هر یک زیرگروه هایی نیز اعتبار کرده ایم. این طرح قادر است هم نقش سنائی را در تحول غزل فارسی نشان دهد و هم تصویر نسبتاً واضحی از ساختار و درون مایه غزلیات پیش روی خواننده قرار دهد.
نقش سنائی در تحول قصیدة فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چنان که از عنوان برمی آید، مسألة اصلی مقاله تعیین نقش سنائی در تاریخ تحول قصیدة فارسی است؛ نقشی که به همان اندازة «تحول در غزل فارسی» مهم است. با وجود تحقیقات پراکنده ای که در پیشینة تحقیق بدان ها پرداخته-ایم، هنوز جای تحقیقی که این بُعد شخصیت شاعری سنائی را آشکار کند، خالی بود. بدین منظور قصاید او را در دو سطح ساختار صوری (ناظر بر فرم) و نظم گفتمانی (معطوف به محتوا) بررسی کردیم و در مقایسه با سنت قصیده پردازی پیش از وی نشان دادیم که او و ناصر خسرو به عنوان نقطه های عطف تحول قصیده فارسی هستند؛ به طوری که می توان تاریخ قصیدة فارسی را به دو دورة پیش و پس از این دو شاعر تقسیم کرد. در بررسی ساختار صوری قصاید وی، به سه گونه قصیده دست یافتیم: تابع سنت قصیده پردازی، بینابین و جدید. همین گروه بندی را در بررسی گفتمانی قصاید نیز اساس قرار دادیم. نتیجة بررسی ها نشان داد که در قصاید گروه اول، چه از جهت ساختار صوری و چه محتوایی سنائی در چهار چوب «سنت» حرکت کرده است؛ در قصاید گروه دوم، حرکت او به طرف خروج از سنت (در سطح فرم و محتوا) مشاهده می شود اما چنان و چندان نیست که از مرزهای سنت خارج شده باشد و سر انجام در قصاید گروه سوم، چه به لحاظ ساختار صوری و چه محتوایی با طرحی کاملاً نو مواجه می شویم که پیش از وی (به استثنای ناصر خسرو) یا اصلاً وجود ندارد و یا قابل توجه نیست. بدین ترتیب باید سنائی را یک نقطة عطف در تاریخ تحول قصیده به شمار آورد.
تحلیل أسباب اتجاه الشاعر سنائی نحو الخطاب الصوفی فی "الحدیقه" وفقاً لنظریه لوسین جولدمن البنیویه التطوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
52-80
حوزه های تخصصی:
یعدّ سنائی أحد أهم روّاد الشعراء الاجتماعیین فی تاریخ الأدب الفارسی، یمتاز بأسلوب خاص فی الحقبه التی عاصرها. ومن أهم مبادراته الأدبیه، إدخال التصوف والعرفان فی الشعر الفارسی. فقد أثار اهتمامه بالمجتمع ولاسیما موقفه الخاص تجاه عالم الکون، خطاباً جدیداً فی مجال الشعر والأدب الفارسیین. وتحلیل الخطاب باعتباره مقاربه جدیده فی القراءات النقدیه للنصوص، یعدّ من أهم الموضوعات فی مجال المعرفه اللغویه وعلم اللسانیات ومن منطلق هذا العلم، یتم تحلیل وإعاده قراءه النصوص أیّاً کان موضوعه. ترى نظریه جولدمن الأساسیه للبنیه التطوریه أن هناک خطوتین یجب اتخاذهما فی تحلیل عمل بارز؛ فی المرحله الأولى، التلقی یجب فهم العمل فی بنیته، وفی مرحله الوصف، یجب وضع هیکل العمل فی بنیته الاجتماعیه. یحاول المقال من خلال المنهج الوصفی التحلیلی بتحلیل الخطاب الصوفی فی حدبقه سنائی وفق نظریه "لوسین جولدمن" البنیویه التطوریه على مستویین وهما "التلقی" و"الوصف". فی مرحله "التلقی"، یتبیّن من خلال وصف المکوّنات الدینیه لسنائی فی شکل وحده بنیویه ذات مغزى، أن سنائی یخلق طریقه جدیده لمنهج الخطاب بعیداً عن التحیزات الدینیه. وفی مرحله "الوصف"، یتم تحلیل العمل الأدبی، من حیث الظروف السیاسیه والاجتماعیه والفکریه والثقافیه والمذهبیه. فأظهرت نتائج الدراسه أن سنائی کان بصدد اکتشاف خطاب جدید لإصلاح مجتمعه وازدهاره وتطوره بالشکل الذی یناسبه.
زن از دیدگاه سنایی و مولوی (در مقام وحدت با حق)
منبع:
زن و فرهنگ سال دوم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۸
35-47
حوزه های تخصصی:
دیدگاه حکیم سنایی و مولانا در بارهی زن به عنوان عالی ترین جلوهی وحدت با حق را، میتوان تعالی بخش جایگاه زن در فرهنگ رایج عصر حاضر دانست. این دو شاعر و عارف برجسته ایرانی با بیان ویژگیهایی خاص در زنان سرآمد و شایسته، آن بزرگواران را به عنوان الگو و سرمشق برای تمامی انسان ها معرفی کرده و تحقق این موقعیت را برای هر انسانی که خود را در این مسیر و مجرا قرار دهد میسر دانستهاند. سنایی و مولوی زنان را در جایگاه انسان کامل و واسطه میان حق و خلق ستوده و بدین طریق پرده از بسیاری رموز عرفانی برداشتهاند. ایشان زن را عالیترین مظهر جمال و عشق الهی و نیز جامعترین تجلی گاه اسماء و صفات الهی ودارای صفت خالقیت و جامعیت معرفی نموده و شهود تمام و کمال حق را در آینه وجود زن بیان نموده اند.
عشق از دیدگاه سنائی غزنوی و ملاصدرا
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۶ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
135 - 152
حوزه های تخصصی:
«عشق» یکی از موضوع های ارزنده ای است، که بیشتر عارفان و فیلسوفان اشراقی بدان نظر داشته اند و درباره اش به سخنوری پرداخته اند. آنان عشق را مبنا و اساس عالم می دانند که به واسطه ی آن، همه ی موجودات از ادنی تا اعلی، در جنبش اند و به سوی منبع و منشأ «عشق» یعنی ذات حق تعالی در حرکت هستند. سنائی غزنوی و ملاصدرای شیرازی، دو تن از عارفان و فیلسوفان اشراقی هستند که در آثار و نوشته هایشان «عشق» نقش کلیدی و محوری دارد. نزدیکی دیدگاه هایشان را به راحتی می توان در آثار و اشعار سنائی و کتاب شواهد الربوبیه ی ملاصدرا دید. «اهمیت عشق» «سریان عشق» تقسیم بندی «عشق» به «عشق حقیقی» و «عشق مجازی» «تقارن محبت و عشق با درد و رنج» «عشق مجازی پلی برای رسیدن به حقیقت» «فناء فی الله» از جمله موضوع هایی است که سنائی غزنوی و ملاصدرا در آنها هم عقیده اند. در این جستار بر آنیم تا پس از بیان تعریف «محبت و عشق» تشابه دیدگاه سنائی غزنوی و ملاصدرای شیرازی را بررسی کنیم.
متن شناسی تحریمة القلم و تصحیح ابیاتی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله آثاری که از سنائی غزنوی، شاعر زبان آور و دوران ساز تاریخ ادبیات فارسی باقی مانده، مثنوی کوتاه تحریمهالقلم است. این مثنوی را استادان دانشمند مجتبی مینوی (1336)، رضا مایل هروی (1346) و محمدتقی مدرس رضوی (1348) تصحیح کرده اند. آخرین کوشش، یعنی تصحیح شادروان مدرس رضوی، در نیم قرن اخیر همواره محل توجه و مراجعه اهل تحقیق بوده است. بااین حال، در این چاپ سهوهای متعددی دیده می شود که غالبا به سبب برخی کاستی ها در منابع مصحح و اشکالات روش شناختی رخ داده است. در این نوشتار پس از جست وجو و تحصیل همه منابع شناخته شده این مثنوی تا امروز، نخست به تبارشناسی این منابع و نقد و تحلیل متن شناختی آنها پرداخته ایم، سپس براساس این دست نوشت ها، با توجه به قراین موجود در خود متن، مضامین و ساخت های مشابه در سایر متون ادبی و عرفانی کهن، فرهنگ های قدیم و جدید و تحقیقات معاصران، تعداد قابل توجهی از ابیات متن مصحح مدرس رضوی را تصحیح و اصلاح کرده ایم.
تحلیل عناصرخیالی اسطوره های عرفانی درحدیقه الحقیقه وشریعه الطریقه سنائی غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره و کهن الگوهابیان کننده آرزوها و افکار جوامع بشری مملو از حکایاتی هستند، پیرامون خدایان، پهلوانان، موجودات فراطبیعی و حوادث خارق العاده که در زمان های آغازین به وجود آمده اند، و در هر سرزمینی بخشی از هویت، تمدن و فرهنگ آن سرزمین به شمار می روند. روایت های عرفانی یکی از اساسی ترین محمل ها برای بروز کهن الگوها و اسطوره ها می باشند، و اسطوره های عرفانی از بن مایه های پرکارکرد در تاریخ و ادبیات فارسی به ویژه سرودهای عرفانی هستند. به همین جهت بررسی کارکردهای معنایی و تحلیل و تفسیر آنها موجب خواهد شد؛ که خوانندگان آثار عرفانی، به درک و دریافت روشنی از این اسطوره ها در حوزه عرفان دست یابند. نگارندگان با توجه به اهمیت نماد پردازی روایت های عرفانی و لزوم تفسیر آنها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن به بررسی عناصر اسطوره ای عرفانی پرداخته اند. از آن جاییکه روایت های عرفانی از تمام اجزای فرهنگی و اندیشه بشری علی الخصوص کهن الگوها بهره می برند، در این مقاله برآنیم؛ که با جستجو در حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه به بررسی کاربرد عناصرخیالی اسطوره های عرفانی به شیوه تحلیلی بپردازیم.
استشهاد به شعر سنائی در سیزده فرهنگِ فارسی و معرّفیِ نوزده بیتِ نویافته منسوب به او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: برای تصحیح و تکمیل آثار سنائی مراجعه به منابعِ جنبی ضرورت دارد، از جمله فرهنگ های فارسی. در این مقاله، ابیاتِ منسوب به سنائی در سیزده فرهنگِ اوّلیّه فارسی بررسی و نوزده بیتِ تازه او معرّفی شده است. روش: روشِ این پژوهش تحلیلِ استنادی است. نویسنده ابتدا به روش کتابخانه ای و برپایه سیزده فرهنگ فارسی ابیات منسوب به سنائی را استخراج کرده است. سپس با استفاده از روشِ تحلیلِ استنادی معلوم کرده است که هر کدام از انتساب ها چه وضعیتی دارد. در ادامه به ذکر نوزده بیت نویافته او پرداخته است که در آثار مُصَحَّحِ او موجود نیست. همچنین، به اختصار مواردی را که سهواً بیتی از دیگران به سنائی منتسب شده، معرّفی کرده است. یافته ها و نتایج: 1) برای تصحیح و تکمیل آثارِ سنائی، توجّه به شواهدِ شعریِ او در فرهنگ های فارسی ضرورت دارد. با بررسی سیزده فرهنگ فارسی از قرن هفتم تا سیزدهم هجری، در مجموع 1515 بیت (یا مصراع) یافتیم که به سنائی منسوب شده است و در میان آن ها نوزده بیت تازه یافتیم که در آثارِ چاپیِ او نیامده است. 2) صحّتِ انتسابِ شاهدهای شعری در فرهنگ های فارسی نِسبی است و گاهی بیتی را سهواً به شخصی دیگر نسبت داده اند. چنانکه در این سیزده فرهنگ سی و یک بیت و یک مصراع به خطا به سنائی منسوب شده و این خطا بیش از همه درباره اشعار سوزنی سمرقندی و هفت پیکر نظامی گنجوی رخ داده است. 3) در فرهنگ های فارسی، از میان آثار سنائی، بیش از همه به ابیاتی از حدیقه الحقیقه و سپس دیوان او استشهاد شده است. 4) آثارِ چاپیِ سنائی جامعِ همه اشعارِ او نیست.