فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۵۴۱ تا ۹٬۵۶۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در بینِ انواع ادبی، نوع غنایی با رویکردهایی که بر نقش و اهمیّتِ خواننده تأکید می کنند، سازگاری بیشتری دارد. در این نوع ادبی تعاملِ متقابلی که در حینِ خوانش بینِ خواننده و اثر شکل می گیرد، معلول بازتاب عواطفِ جمعی و طبیعتِ عام، ذاتی و کلّیِ انسان ها در این نوع از آثار است. پدیده هایی که عواطفِ جمعی و مشترک انسان ها در آنها پدیدار می شود، وابسته به زمان و مکان خاصّی نیستند؛ بلکه با ذات و هستیِ انسان ها در ارتباطند. انسان ها در عشق، مرگ، غربت، هجران، وصال، شادی، غم و ... عموماً دچار حالات و عواطفِ مشابه و یکسان می شوند؛ از این رو در آثار غنایی، به ویژه شعر غنایی، به عنوان بسترِ این پدیده ها، حالات و موقعیّت هایی بروز می کند که انسان ها تقریباً تجربه های مشابهی در آنها دارند. با توجّه به این قضیه است که خواننده در خوانشِ آثار غنایی بیشتر از انواعِ ادبیِ دیگر بازتابی از عواطف و روحیاتِ درونیِ خود را احساس می کند. وجودِ این فرایند باعث می شود که عملِ درک و تفسیر خواننده از اثر با برقراری ارتباط بینِ زندگی و تجربه های شخصیِ خود با اثر همراه باشد. نتیجه چنین فرایندی، تعاملِ دو سویه بین خواننده و اثر است: 1 فهم و عینیت بخشی به اثر به کمکِ تجربیات و درونیّات شخصی؛ 2 تفسیر و بازنگری تجربه های گذشته خود با کمک متن. در این مقاله، ضمن تبیین نوع و چگونگیِ تعامل خواننده با گونه غنایی، به فرایند تعامل خواننده با هریک از دو نوع ادبیِ حماسی و حکمی تعلیمی نیز اشاره شده است تا تفاوت ارتباط تعاملی خواننده با متن در گونه های ادبی مشخّص شود. نتیجه کار نشان می دهد که برخلاف گونه غنایی که خواننده در حینِ خوانش، خود را در مرکز می بیند و تجربه های عاطفیِ خود را بازیابی می کند، در دو گونه حماسی و حکمی تعلیمی خود را در حاشیه و به عنوان ناظر عملِ دیگر/ دیگران می بیند.
نگاهی تازه به جایگاه زبان و ادبیات فارسی و عربی در دربار یعقوب لیث و جانشینان او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۳
127-140
حوزههای تخصصی:
آغاز سرایش شعر فارسی و تعیین نخستین شاعر تاریخ ادبیات فارسی یکی از مهمترین مباحثی است که به دلیل وجود آرا و اقوال مختلف در هاله ای از ابهام باقی مانده است. مطابق با نظر برخی از پژوهشگران، یعقوب لیث صفاری به عنوان احیاگر شعر فارسی از زبان عربی بی بهره بوده است و جانشینان وی نیز راه او را در بی اعتنایی به زبان و ادب عربی پیموده اند. مقاله حاضر در نظر دارد با هدف تبیین جایگاه زبان و ادبیات عربی در دربار یعقوب لیث و جانشینانش، بر اساس منابع کتابخانه ای با روش توصیفی- تحلیلی، دلایلی را بر عربی دانستن یعقوب و جانشینانش ذکر کند و به روشنگری درباره وضعیت زبان و ادبیات عربی در آن دوران بپردازد. نتایج این مقاله نشان می دهد که سلسله صفاریان؛ به ویژه در قرن چهارم هجری از شعر عربی رویگردان نبوده؛ بلکه دوست دار آن نیز بوده است و آنچه در مورد یعقوب لیث، مؤسس این سلسله، مبنی بر بی بهره بودن وی از زبان عربی و احیاگری شعر فارسی آمده، بی پایه و اساس و ریشه گرفته از کتاب تاریخ سیستان است.
معرفی دستنویس سلیم خان نامه و بررسی فواید تاریخی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۳
167-186
حوزههای تخصصی:
پس از جنگ ملازگرد (=منازگرد) و شکل گیری سلجوقیان روم، زبان فارسی و فرهنگ ایرانی به آسیای صغیر راه پیدا کرد. در میان مظاهر فرهنگ ایرانی که به روم وارد شد، شاهنامه و شاهنامه خوانی اهمیّت زیادی دارد. این سنّت در دوره عثمانیان نیز ادامه پیدا کرد و اهمیّت بیشتری یافت؛ چنانکه پادشاهان بزرگ عثمانی افرادی را به عنوان شاهنامه چی (=شاهنامه خوان) در دربار خود داشتند. لقمان بن سید حسین ارموی یکی از همین شاهنامه چی ها است که از ایران به امپراتوری عثمانی رفت و شاهنامه چی سلطان سلیم دوم و سلطان مراد سوم شد و آثاری نیز در باب عثمانیان به زبان ترکی و فارسی تألیف کرد. یکی از این آثار که در شناخت عثمانیان اهمیت زیادی دارد، اثری است با نام سلطان سلیم خان نامه که لقمان آن را به سبک شاهنامه در زمان سلطان سلیم دوم سروده است. از این اثر نسخه هایی در کتابخانه ها برجای مانده است. نگارندگان در این پژوهش بر آنند تا به معرّفی نسخه بریتانیا و ویژگی های آن بپردازند و از طریق این نسخه به فواید تاریخی سلیم خان نامه اشاره کنند.
تحلیل طرح واره های حجمی در نمود آب و آتش در اشعار مولانا بر پایه زبان شناسی شناختی- فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر قصد دارد با استفاده از نظریه زبان شناسی فرهنگی، در جهت آشنایی با نظام استعاری- فرهنگی زبان فارسی و همچنین الگوی تاریخی و اسطوره ای «آب و آتش»، به بررسی رابطه زبان و مفهوم سازی های فرهنگی در اشعار مولانا بپردازد. نمود آب و آتش در شش دفتر مثنوی معنوی و کلیات دیوان شمس مولانا چشمگیر است. مولانا در 1888 بیت از ابیات خود به عناصر اربعه اشاره داشته، در 524 بیت از آب و در 574 بیت از آتش بهره جسته است. آب و آتش به عنوان دو عنصر متضاد از عناصر اربعه، دو خصوصیت متمایز از هم در عالم طبیعت دارند. اما این دو عنصر در مفاهیم ادبی و کارکرد استعاری به-ویژه مضامین عرفانی وقتی در طول یک بیت قرار می گیرند، خاصیت فراطبیعی یافته، به نوعی تضاد دیرینه عقل و عشق را به تصویر می کشند. هدف این پژوهش، دستیابی به شناخت از طریق کاربرد طرح واره های حجمی دل، سر و چشم بوده است، تا با بررسی کارکرد این طرح واره ها، شناخت دقیق تری از شخصیت فردی و اجتماعی این شاعر حاصل گردد. از مهم ترین دستاوردهای این پژوهش که می توان به آن اشاره داشت: 1. در ادبیات فارسی دل مظهر درک شهودی است و چشم نماینده حواس ظاهری بوده و پر کاربردترین ابزار برای درک واقعیت محسوب می شود. بسامد مظروف دل در اشعار مولانا نسبت به مظروف چشم به نوعی شخصیت شهودی مولانا را مطرح می کند. 2. سر در زبان فارسی ظرف مفاهیم مرتبط با اندیشه قرار گرفته است، اما در اشعار مولانا، سر ظرف واژگان مرتبط با عشق است. مفهوم عشق به عنوان مظروف سر در اشعار مولانا با واژگان متفاوتی بیان شده است که تحلیل آنها عشق پرشور و تاحدودی عشق رفاقتی را در نگاه احساسی مولانا نشان می دهد.
تحلیل تقابل های بنیادین متن در گفتمان ادبی و سینمایی: مطالعه موردی داستان آشغالدونی و فیلم اقتباسی «دایره مینا»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۵
85-104
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های فهم معنا و درک شگردهای زیبایی شناختی اثر، کشف تقابل هایی است که در متن پنهان است و راه یافتن به شیوه پنهان سازی آن ها فرایند عمل نقد را کامل می کند. تقابل ها در سطوح مختلف اثر قابل بررسی هستند و دو گونه آشکار و نهان را شامل می شوند. تقابل های آشکار در متن همنشین می شوند، اما تقابل های پنهان فقط یک سویه را آشکار می کنند و به این طریق نشان می دهند سوگیری خالق اثر به سمت و سوی غایب است. اینکه تقابل ها کدام ها هستند و چه رابطه ای با هم دارند، به درک معنا می انجامد و اینکه تقابل ها با کدام شگردهای زیبایی شناسانه پردازش شده اند، همان راه های پنهان کردن معنا را نشان می دهد که راز لذت بخش بودن اثر را هم فاش می کند. مقایسه دو رسانه متفاوت، روش های متفاوت و منحصربه فرد هر رسانه را در پردزاش تقابل ها نشان می دهد و یکی از بسترهای مطالعه در این زمینه، مقایسه فیلم های اقتباسی با منابع ادبی آن هاست. در این مقاله، به تحلیل تطبیقی تقابل ها در داستان آشغالدونی نوشته غلامحسین ساعدی و فیلم اقتباسی «دایره مینا» ساخته داریوش مهرجویی پرداخته شده است. دریافت نهایی تحقیق این است که کارگردان به سبب وفاداری به روساخت و ژرف ساخت روایی آشغالدونی ، تقابل های مضمونی و روایی را از داستان مکتوب به فیلم انتقال داده است و با این حال، عناصر سبکی فیلم این تقابل ها را در عرصه تصویر کامل کرد ه اند و بیان زیبایی شناسانه متفاوتی را خلق کرد ه اند.
تحلیل کار کرد «مفهوم انسان مذهبی» میر چا الیاده در حکایات کرامات فارسی با تکیه بر اسرارالتوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر الیاده برای انسان مذهبی همیشه یک واقعیت مطلق و مقدس وجود دارد که فراتر از این جهان است و خود را در این جهان متجلی می سازد و به آن تقدس و واقعیت می بخشد. این واقعیت و تقدس همان است که در رفتار و گفتار شیخ بوسعید در حکایات اسرارالتوحید بیان می شود. در این مقالله با روش تحلیلی توصیفی و با مراجعه به منابع نظری تحقیق تلاش شده است تا مشخصه های انسان مذهبی الیاده به تفکیک بر روی اشخاص اصلی حکایات، راستی آزمایی شود تا میزان سنخیت این دیدگاه با حکایت های اسرارالتوحید مورد بررسی قرار گیرد. نتایج نشان می دهد که شیخ بوسعید به عنوان یک انسان مذهبی، زمان تاریخی را برانداخته و به زمان مقدس دست یافته است. هم از این روست که هر یک از اطرافیانش که مصداق انسان تاریخی هستند، به نسبت ارتباطی که از طریق بوسعید با زمان مقدس برقرار می کنند، می توانند شمه ا ی از جاودانگی و کاستی ناپذیری را دریابند. با تحلیل حکایات اسرارالتوحید مطابق با الگوی پیشنهادی الیاده، شیخ بوسعید مصداق انسان مذهبی است و کرامات وی و اتفاقات و رخدادهای پیرامون وی انکار جهان واقعی و گریز به جهان رؤیا و تخیل نیستند.
تحلیل پیوند شعر، نگارگری و قدرت، در مطالعه معناشناختی کشتی شیعه در شاهنامه طهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۶)
45-72
حوزههای تخصصی:
جایگاه ویژه شاهنامه فردوسى نزد ایرانیان، موجب شده است تا این اثر همواره مد نظر قدرت مداران قرار داشته باشد. یکی از مظاهر این توجه، در نگاره های متعددی جلوه می کند که بر مبنای اشعار شاهنامه فردوسی خلق شده است. این نگاره ها از دو منظر اصلی قابل مطالعه هستند: نخست آنکه هریک را تنها به منزله بازنمودی از متن ادبی بررسی کنیم و به مؤلفه های شکل گرایانه، شگردها و مکتب هنری آنها بپردازیم. دیگر آنکه از منظر معناشناسی، دلالت های معنایی را مورد دقت قرار دهیم که نگاره را نه تنها به متن ادبی مورد نظر، بلکه آن را به مؤلفه های برون متنی، به خصوص، مؤلفه های اجتماعی- سیاسی زمان تولید اثر مربوط میسازد. در این پژوهش، بر مبنای نگرش دوم، نگاره "کشتی شیعه" از شاهنامه طهماسبی را همراه با قطعه شعری از شاهنامه فردوسی، معروف به "گفتار اندرستایش پیغمبر" مطالعه می کنیم و با استخراج و بررسی دلالت های معنایی، نشان میدهیم که این نگاره تا چه حد تحت تأثیر مؤلفه های برون متنی سیاسی- اجتماعی زمان خویش قرار دارد. در چنین تحقیقی، مطالعه ترکیب بندی و نشانه های تصویری نگاره مرتبط با اثر ادبی، در مسیر کشف و تبیین کارکردهای سیاسی- اجتماعی است و نشان می دهد که این نگاره تنها افزوده ای بر متن ادبی نبوده است بلکه ابزار قدرتی در خدمت گفتمان مسلط جامعه است.
تحلیل داستان یوسف (ع) بر پایه روایت شناسی (با تکیه بر نظریه ژپ لینت ولت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخه های نقد ادبی، روایت شناسی و بررسی دستور زبان حاکم بر روایت های داستانی است. از ویژگی های بارز قرآن استفاده از عناصر روایت در پردازش داستان است. هدف این پژوهش، تحلیل شیوه روایی داستان زندگی حضرت یوسف(ع) با استفاده از نظریه «ژپ لینت ولت [1] » فرانسوی است که بر اساس روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تحلیل عناصر داستانی نظیر زاویه دید، طرح، ساختار و نوع روایت می پردازد. در این شیوه با توجه به ناهمسانی عملی میان راوی و کنشگر، دو شکل اصلی روایتی، شامل روایت دنیای داستان ناهمسان و همسان تعریف می شود. داستان زندگی یوسف(ع) از جهت گونه روایی، ناهمسان و به صورت تلفیقی متن نگار و کنشگر روایت گردیده است. نوع زاویه دید، بیرونی از نوع دانای کل روایت شده است. الگوی طرح های داستان دارای ساختاری کامل است به جز الگوی اولین طرح داستان که نیروی سامان دهنده ندارد و با الگوی آخرین طرح داستان رمزگشایی شده و به نوعی جلوه های هنری روایت به اوج خود رسیده است. نقش الگویی در ماجراهای زندگی یوسف(ع)مخاطب را با آموزنده ترین برداشت های تفسیری روبرو می کند و دانای کل با پردازشی مطلوب و ساختاری هنرمندانه در مؤلفه های روایتگری، جلوه هایی از رسیدن به کمال و سیر و سلوک معنوی را در دشوارترین عرصه های زندگی فردی و اجتماعی برای خواننده ترسیم می کند و این چنین زبان قرآن را برای مخاطب، گویا و فصیح می گرداند.
بررسی سازوکارهای حُسن تعبیر در ترجمه تابوهای رمان الهوی از هیفا بیطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گسترش روابط زبانی میان ملت ها، تأثیر و تأثر فرهنگی امری طبیعی جلوه می کند و این امر سبب ایجاد رابطه ای دوسویه میان زبان و فرهنگ می گردد. در این حالت، زبانی که بیش از همه تحت تأثیر قرار می گیرد، می تواند بیشتر در معرض ورود واژگان و تعابیر زبان فرادست قرار گیرد. بنابراین، نقش مترجم به عنوان عامل انتقال فرهنگ مبدأ به زبان مقصد حائز اهمیت است. در برخی از آثار زبان عربی، واژه ها و ساختارهایی وجود دارد که در جامعه ما، تابو محسوب می شود و مترجم باید مناسب ترین راهکار را به کار گیرد تا از یک سو، از بار معنایی منفی تابو بکاهد و از سوی دیگر، در ترجمه اش امانت داری کرده باشد. به نظر می رسد حُسن تعبیر، راهکاری مناسب برای ترجمه تابوها باشد. در پژوهش پیش رو، تلاش بر آن است با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی تابوهای رمان الهوی (2007م.) از هیفا بیطار بررسی شود و با استناد به ابزارهای زبانی حُسن تعبیر، مناسب ترین ترجمه برای آن ها ارائه گردد. نتایج نشان از آن دارد که شگرد حُسن تعبیر در ترجمه تابوهای رمان، در حفظ و تقویت خودانگاره اجتماعی مخاطب فارسی زبان بسیار مؤثر است. همچنین، استلزام معنایی (23%)، گسترش معنایی (20%) و مجاز (18%) پربسامدترین سازوکار حُسن تعبیر در ترجمه پیشنهادی تابوهای رمان به شمار می آید.
منصب پروانه و بهره های ادبی آن با تأکید بر دوره صفویه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۶
181 - 203
حوزههای تخصصی:
«پروانگی» از کهن ترین و مهجورترین منصب های ایرانی است که تلفیق ویژگی های آن با عناصر پروانه، به عنوان نماد عشق و محبت، سبب بروز دشواری هایی در حوزه ادبی شده و خلاف آنچه به نظر می رسد، صفویه بیش از هر حکومتی موجب روایی این منصب شده است. بدین سبب که بنای دولت صفوی، بر پایه تسلیم محض و سرسپردگی و رابطه مرید و مرادی بین شاه و رعیّت و برخاسته از تفکّرات مذهبی و صوفیانه بوده است.<br /> نگارندگان بر آن اند که با بررسی سیر تاریخی و ادبی این منصب و تطابق فرازوفرودهای آن با متون ادبی هر دوره، نقش صفویّه را در احیا و اعتلای منصب پروانه مطالعه نمایند. شواهد این پژوهش برمبنای مطالعه مهم ترین متون تاریخی و ادبی هر دوره استخراج و به روش تحلیلی - توصیفی و نظم تاریخی فراهم آمده و ماحصل تحقیق، با رسم نمودار تبیین گردیده است. مطالعات، بیانگر این حقیقت است که گرچه با حمله مغول و نفوذ لغات بیگانه، تحوّلات لغوی در این منصب راه یافته لیکن مفهوم و ماهیّت پروانگی با همان نام و اوصاف و کارکرد نخستین در تمام طول تاریخ، یکسان بوده و در پیوند عمیق مذهبی بین شاه و صوفیان با فراوانی عناصر پروانگی در آثار ادبی عصر صفوی نسبت معنی داری وجود داشته که به ترفیع جایگاه این منصب و تقویت نماد پروانه در شعر و آثار ادبی نیزانجامیده است.
La traversée de Montherlant dans l’univers de Khayyâm ou le croisement de deux visions du monde différentes?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Dans <em>De Sa'di à Aragon</em>, ouvrage consacré à étudier l’influence de la poésie persane sur la littérature française, en insistant sur l’admiration de Henri de Montherlant pour Khayyâm et en mettant en clarté quelques thèmes communs dans l’œuvre de ces deux écrivains, Hadidi parle du cheminement du romancier français sur les traces du poète persan. Lisant cet aperçu, une question nous vient à l’esprit: étant donné que ces écrivains appartiennent à deux contextes sociaux absolument différents, pouvons-nous les intégrer dans une même famille intellectuelle? Dans cet article, après avoir exprimé les <em>Quatrains</em> de Khayyâm et quelques romans de Montherlant, nous cherchons à mener une étude comparative pour voir si ces deux auteurs, abordant les thèmes de l’angoisse existentielle de l’homme et la quête du plaisir, convergent vers les mêmes points. Ensuite, nous nous penchons sur leur situation sociale et les discours contre ou pour lesquels ils prennent position, pour observer que les points de convergence reconnus informent d’une parenté remarquable entre ces deux écrivains.
واکاوی تشابه و افتراق مؤلّفه های سوررئالیسم غربی و مؤلّفه های مشابه در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
277 - 305
حوزههای تخصصی:
سوررئالیسم مکتبی است که در قرن بیستم در فرانسه پدیدار شد. این مکتب دارای اصولی است که مهم ترین آن ها عبارت اند از: رؤیا و تخیّل، نگارش خودکار، تصادف عینی، جنون و دیوانگی، امر شگفت و جادو و ... . هر چند این مکتب در اروپا مطرح شد، امّا پیشتر در میان فرهنگ های دیگر نشانه هایی از آن دیده می شد. آثار عرفانی شرق از جمله عرفان ایران نمونه ای از آن است. می توان گفت نویسندگان متون صوفیه پیش از ظهور سوررئالیسم در اروپا آثار ارزشمندی با ویژگی های سوررئالیستی ارائه کرده اند. گاه بین این آثار و آثار سوررئالیستی غرب، تفاوت های عمیقی وجود دارد که از اصالت سوررئالیسم ایرانی حکایت می کند. مثنوی مولانا یکی از آثاری است که در کنار طرح اندیشه های سوررئالیستی، در مواردی تفاوت های بارزی با شاخصه ها و مفاهیم این مکتب دارد و این مقاله سعی دارد به بررسی وجوه تشابه و تمایز مفاهیم مثنوی و سوررئالیسم بپردازد. درواقع هرچند بین مثنوی و آثار سوررئالیستی شباهت هایی دیده می شود امّا تمایزاتی نیز وجود دارد که علاوه بر اثبات فرضیّه تقدّم و استقلال سوررئالیسم ایرانی، در برخی موارد، دلایلی بر برتری آن ارائه می دهد؛ تمایزاتی که در حوزه تخیّل، کرامت و جادو، حقیقت و واقعیّت و اصالت مستی بروز یافته اند.
بانوراما النقد النسوی فی روایتی "جزیره التسکع" و"الحادی الهائم" للروائیه سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
132 - 111
حوزههای تخصصی:
ما زال حضور المرأه فی مسار الحرکات الاجتماعیه یحظى باهتمام کبیر لدى الباحثین والمفکرین، ویعتبر نشاط المرأه الروائی فی مختلف المجتمعات الحدیثه وغیرها، من أهم مظاهر هذه الحرکات والفعالیات الاجتماعیه. ظهرت سیمین دانشور فی إیران رائده على الساحه الروائیه شأنها شأن سائر الروائیین الرواد فی تناول قضیه المرأه. یرمی الباحثون فی هذا المقال إلى الکشف عن الملامح النسویه التی ظهرت فی هاتین الروایتین بشکل ملموس أو غیر ملموس وأهم الدوافع والحوافز له. اعتمد البحث المنهج الوصفی التحلیلی فی تناوله للموضوع ومن أهم ما توصل إلیه؛ هو أن الکاتبه ومن خلال تناولها لقضیه المرأه فی ضوء النسویه، حاولت فی الواقع أن تطرح نظرتها المؤلمه للمجتمع الذکوری، متفقّده هویتها المفقوده لتصحح المعتقدات الخاطئه ازاء الجنس ذکرا کان أم أنثى، وتجد حلا للتشتت والاضطراب النفسی الذی کانت تعانی منه فی داخلها. وفی الواقع تتخذ الکاتبه من النسویه ذریعه لتکشف عن قدراتها وتثبت جدارتها فی مرحله ما بعد النسویه من خلال هاتین الروایتین والتی حسب ما توصل إلیه البحث تبدو أنها خاضت غمار الإبداع بشکل رائع وخیالی فیهما.
مقایسه مقامات حمیدی ادیب قرن ششم با مقامات همدانی و حریری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
337 - 361
حوزههای تخصصی:
در اواخر قرن چهارم هجری قمری، از شاخه های فن قصص که در آن زمان در نثر عربی شهرت و رواجی داشت، فنی جدید ابداع شد که مبتکر آن بدیع الزمان همدانی ، آن را «مقامات» نامید و سپس نثرنویسان دیگری که در زبان عربی و فارسی از آن تقلید کردند همین عنوان را برای آن برگزیده و به کار بردند. در این مقاله پیرامون کاربرد سجع در معروف ترین مقامات عربی و فارسی و تاریخچه مقامات مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین به بررسی مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری و تأثیر مقامه نویسی تازی بر ادبیات عربی پرداخته شده است. مقامات در زبان فارسی مانند زبان عربی، طرفداران زیادی پیدا نکرد چراکه علاوه بر بی ارزش بودن موضوع مقامات و صرف نظر از تکلّفات انشائی، اصل موضوع داستان نیز چنگی به دل نمی زند و جنبه انتقادی آن چه از جهت تعلیم اجتماعی و چه از نظر تبلیغ مذهبی ضعیف است. همچنین درباره اینکه چرا مقامات حمیدی ، مقلدانی پیدا نکرد و در میان فارسی زبانان که دارای فرهنگی پر پیشینه و ذوقی شگرف اند ریشه نگرفت و پیروز نگشت بحث و بررسی شده است. در پایان مقامات حمیدی از ادیبان قرن ششم با مقامات همدانی و حریری از نظر کاربرد سجع مقایسه شده است.
«لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست» تصحیح یک ترکیب (گنج قناعت) در غزلیات حافظ و ابیاتی از دیگر شعرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگداشتن نقطه و سرکج (سرکش) در نسخ قدیمی از طرف کاتبان، هم برای کاتبان و هم برای مصححان و محققان دردسرهایی را خلق کرده است. این علاوه بر تغییر تعمدی شاعرانی چون حافظ در اشعار خود و دستبرد تعمدی کاتبان امانت خوار در اشعار شعراست. نگذاشتن سرکج در دیوان حافظ در دو موضع و چند بیت مورد ادعای نگارنده در متن شعرای دیگر، باعث به اشتباه افتادن مصححان گردیده است. به خاطر همین موضوع (نگذاشتن سرکج)، در دو جا تعبیر «گنج قناعت» در دیوان حافظ به شکل «کنج قناعت» تصحیح و ثبت شده است. اما با توجه به شرایط کتابت و با در نظر گرفتن معنا و شرایط شعری در متن و همچنین در نظر گرفتن سابقة رواییِ ترکیب که در چندین حدیث به شکل «القناعه کنزٌ» آمده است، ترکیب درست همان «گنج قناعت» است که در دیوان حافظ در یک مورد برای جناس سازی و در یک مورد وجود عبارت هم شکل «کنج دنیا» باعث تصحیح سقیم گردیده است. این معضل (کنج قناعت) در چند موضع از شعرای دیگر هم وارد شده است.
سرشت زیبایی شناختی شاهنامه ی فردوسی در وحدت ذهنیت و عینیت هگلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۳
127-156
حوزههای تخصصی:
باوجود هماهنگی و همسانی شاهنامه ی فردوسی با آنچه هگل در درس گفتارهای زیبایی شناسی درباره ویژگی های حماسه اصیل برمی شمارد، وی شاهنامه را حماسه ای غیرمنسجم و فاقد مرکز عملکردیِ مستقل می خواند که نمی توان به آن عنوان حماسه واقعی را داد. او حماسه اصیل را جلوه تمامیت جهان یک قوم می داند که حاصل تعین یابی و تظاهر انسانی اسطوره های نامنسجم و نابسامان پیشین، یعنی ایدئال شدگی طبیعت به وسیله روح است. بنابراین شعر حماسی اصیل را، به مثابه نخستین مرحله خودآگاهی روح مطلق، می توان هنر ناب (مطلق) تلقی کرد که با ایجاد نوعی خودآگاهی جمعی در اجتماع تاریخی، از بالاترین درجه هم نوایی ذهن و عین برخوردار است. زیبایی شناسی شاهنامه ی فردوسی هم بر تحقق عینیِ محتوای اساطیری آن، یعنی «ستیزگی و آمیزگی نیروهای متضاد هستی»، از رهگذار گرایش های اجتماعی، سیاسی و اخلاقی و به تعبیر دیگر بر تظاهر یگانگی اندام وارِ دوگانه ها استوار است. در این مقاله، نخست با استفاده از دیدگاه خود هگل درباره حماسه اصیل و نیز با بهره گیری از یافته های پژوهش های دیگران، به نظرات او درباره شاهنامه پاسخ داده شده است؛ سپس با تکیه بر مقولاتی خاص از «فلسفه روح» هگلی، ازجمله خانواده، نظام نیازها و کشور یا دولت، در مقوله اخلاق اجتماعی، به شیوه تحلیل تطبیقی، سرشت زیبایی شناختی شاهنامه در خلال تمامیت حماسی، در مؤلفه های برون همسری، تضاد و تمامیت در جهان پهلوان شاهنامه ، بن مایه های واگشتی و کلیت در طبقات چندگانه اجتماعی نشان داده شده؛ و بدین ترتیب، با تطبیق عناصر تمامیت بخش حماسی در شاهنامه بر اصلی ترین شاخصه های حماسه اصیل هگلی، بیان شده است که شاهنامه ی فردوسی نیز، همچون بعضی از بزرگ ترین حماسه های اصیل جهان، با برخورداری از شاخص ترین ویژگی های حماسه اصیل برخلاف دیدگاه هگل حماسه ای اصیل است و ضمن دربرداشتن قدرت انتقال فهم مشترک دینی و اخلاقی از جهان، هنری جهان شمول و ماندگار شمرده می شود.
آینه های دردار: پیوند روایتگری و نظریه گلشیری درباب استقلال زیبایی شناختی داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۳
157-182
حوزههای تخصصی:
روایتگری با استفاده از راوی سوم شخص محدود یکی از شیوه های رایج روایتگری در آثار گلشیری است ( در شازده احتجاب ، بخش هایی از کریستین و کید ، بخش هایی از بره گمشده راعی، و برخی از داستان های مجموعه دست تاریک دست روشن ). گلشیری در این آثار ثابت کرده است که متخصصِ این شیوه روایتگری است و بالفعل کردنِ امکانات موجود این زمینه در زبان فارسی، یکی از بارزترین وجوه امتیازات او در داستان فارسی دهه چهل و پنجاه است. در مقاله حاضر، بنا بر شواهد و تحلیل هایی که خواهد آمد نشان داده ایم که گلشیری در روایتگری آینه های دردار ، گامی فراتر نهاده و راوی محدودی را در داستان فارسی به اجرا گذاشته است که تا آن زمان در داستان فارسی سابقه نداشته است: این راوی محدود نه فقط سطح اصلی داستان بلکه سطوح زیرین آن را نیز روایت کرده و به طرزی پیچیده این سطوح را به هم پیوند داده است. مضاف بر این تمام نشانه های حضور «مؤلف مستتر» در رمان نیز به واسطه این راوی بر خواننده عرضه شده است. اما طرح این مباحث فقط برای پاسخ به پرسشی اساسی بوده است: در بطن این همه تلاش برای برقراری پیوند و نزدیکی میان این سطوح و شخصیت هایی موجود در هر سطح (این شخصیت ها عمدتاً نویسنده اند) چرا گلشیری با راوی محدودش خط و مرزی، هر چند کم رنگ و کم پیدا ، میان آنها کشیده و این همه تلاش کرده است تا بگوید که به هم نزدیکند اما یکی نیستند؟ در پایان مقاله، این پرسش را مرتبط با نظریه گلشیری درباره انگاره استقلال زیبایی شناختی داستان پاسخ داده ایم.
بازتاب شرایط جنگ سرد در رمان پاورقی «من جاسوس شوروی در ایران بودم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگ سرد از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 م آغاز شد و تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه نود ادامه داشت. در مورد ایران نیز بحران آذربایجان رابطه ایران و آمریکا را وارد مرحله تازه ای کرد، به گونه ای که اهمیت استراتژیک ایران به عنوان بخشی از کشورهای «حلقه شمالی» برای ایالات متحده به اثبات رسید. از شهریور 1320 تا مرداد 1332 چهار گفتمان اصلی در ایران وجود داشت: پادشاهی، مارکسیستی، اسلامی، و ملیت گرایی. در این دوره مطبوعات از آزادی فراوانی برخوردار بودند و رمان پاورقی فارسی نیز پر رونق بود. در این مقاله، براساس رویکرد تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه، رمانی از هفته نامه تهران مصور ، با عنوان من جاسوس شوروی در ایران بودم بررسی شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد گفتمان مفصل بندی شده در این رمان با گفتمان پادشاهی همسانی کامل دارد. روایت راوی آشکارا به بُعدهای گفتمان شوروی یعنی رفاه و عدالت و آزادی حمله می کند و این سه را در جریان روایت چونان دال های شناوری در نظر می گیرد تا در گفتمان خود مفصل بندی کند. بُعد دیگر این گفتمان، یعنی انترناسیونالیسم، که در تضاد آشکار با ناسیونالیسم راوی است، نیز در این رمان کاملاً انکار می شود. درنتیجه این رمان در قالب شرایط جنگ سرد و تأثیر آن بر ایران آن سال ها قابل تحلیل است.
مضامین المقاومه فی دیوان «جراحات البحرین» للشاعر ابن البحرین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
83 - 104
حوزههای تخصصی:
بَحرینُنا وُلدَتْ لِتبْقی/ أنّها تأبی الضِّیاعْ (ابن البحرین) ممّا لا ریبَ فیه أنّ الصحوه الإسلامیّه فی المنطقه تدلّ علی الوعی الإسلامی والشعور بالحریّه للشعوب واستعدادهم للوقوف أمام الظلم والبطش. بیدَ أنّ الشعراء الأحرار یُساندون شعبهم المضطهد فی ذلک الموقف الشجیع ویتّهمون حکّام العرب بأنّهم أداه ولُعب بأیدی الدول الغربیّه یقودون المجتمع نحو الیأس ویهیّئونهم لقبول الذلّ والهوان. إنّ هذه المقاله وفقاً علی منهج الوصفی- التحلیلی قامتْ علی استخراج مظاهر المقاومه فی دیوان «جراحات البحرین» للشاعر البحرینی المکنّی ب «ابن البحرین» ووصلتْ إلی أنّ الاختناق والاستبداد الحاکم فی البحرین والظلم فی المجتمع، کان من أهمّ العوامل الرئیسیّه لبروز مظاهر المقاومه فی هذا الدیوان. ولصاحب الدیوان مناهج متعدّده فی ساحه المقاومه والصمود أمام آل الخلیفه، منها السخریّه اللاذعه الموجّهه إلی هذه العائله، وتوظیف الأسالیب البلاغیّه البدیعه لتصویر دعوته إلی الحریّه والاستقلال والخلاص من مخالب سلطه الظالمین. یشیرُ الشاعر فی دیوانه إلی الثوره الإسلامیّه فی إیران ویفتخر بها ویعتبرها ثوره مبارکه للقضاء علی الطغیان والظلم فی العالم.
المضامین الاجتماعیه والاخلاقیه فی الأدب الفکاهی لأحمد شفیق بهجت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
105 - 118
حوزههای تخصصی:
أحمد بهجت 1932- 2011م هو کاتب مصری من المتقدمین فی الأدب الفکاهی العربی. هو صحفی ورئیس تحریر مجله «الرادیو والتلفاز» وقد تعرّف علی آلام وأوجاع جامعته والجامعه العالمیه. هو ناقد اجتماعی واخلاقی وقد أقدم علی کتابه الأوضاع المشهوده من جامعته أمام الحکّام المستبدین والهدف من المقال بیان وإلقاء المفاهیم الاجتماعیه والاخلاقیه فی آثاره الفکاهیه. وفی البدایه نبدأ بشرح الأدب الفکاهی ونظراته فی هذه المقاله، ثم نبیّن حساسیته بعنوان أدیب للفکاهه فی العالم العربی ومسائلهم المطروحه فی حین أنّه یبیّن فی آثاره أهمیه یقظه الشعب لحفظ کرامته وعزته.