مطالب مرتبط با کلیدواژه

عین و ذهن


۱.

وجودشناسی ابن سینا زمینه ساز نزدیکی عین و ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ابن سینا وجوب وجود و موجود ماهیت و وجود عین و ذهن حق و صدق

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
تعداد بازدید : ۱۴۳۳ تعداد دانلود : ۷۱۲
براساس دلایل ابن سینا منظور ارسطو از «موجود» در موضوع فلسفه «موجود از حیث وجود» بوده است. یکی از جنبه های اهمیت این تفسیر، فراهم ساختن مجال طرح مسائلی چون وجود و ماهیت و واجب و ممکن در فلسفه است. از سوی دیگر ابن سینا به تحلیل مفهومی وجود بیش از ارسطو توجه کرده و عمدتاً بحث از وجود را، با طرح مسئله­ بی­­واسطه معنای آن آغاز می­کند. وی اصولاً در مباحث فلسفی، صرفاً به موجود انضمامی نظر ندارد، بلکه به نظر می رسد هستی را در اصل و حقیقت خود، دارای وسعتی غیرقابل تقیید می بیند که عین و ذهن، هر دو را دربرمی گیرد. وی در همان اوایل مباحث وجود، از سویی به مفهوم شیء و ملازمت آن با مفهوم وجود و از سوی دیگر به نوعی تمایز هستی شناسانه میان ماهیت و وجود توجه کرده است. این بررسی ها نشان می­دهد روش ابن­سینا در هستی­ شناسی از جهاتی با روش ارسطو تفاوت دارد. وی از روش تحلیل مفهومی بیش از ارسطو استفاده می­کند اما از سوی دیگر، مسائلی چون صدق و وجوب را، که در ارسطو بیشتر وجهه­ منطقی دارند، از جنبه هستی شناسانه­ آن نیز مورد واکاوی قرار می­دهد. یعنی گویی ابن سینا در هستی شناسی خود، دائماً از عین به ذهن در تردد است. به این ترتیب حکمت سینوی زمینه ظهور دو معنای تشکیک وجود و امکان فقری، را فراهم کرده است.
۲.

سرشت زیبایی شناختی شاهنامه ی فردوسی در وحدت ذهنیت و عینیت هگلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زیبایی شناسی شاهنامه فلسفه ی هنر هگل عین و ذهن یگانگی.

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۷ تعداد دانلود : ۵۸۱
باوجود هماهنگی و همسانی شاهنامه ی فردوسی با آنچه هگل در درس گفتارهای زیبایی شناسی درباره ویژگی های حماسه اصیل برمی شمارد، وی شاهنامه را حماسه ای غیرمنسجم و فاقد مرکز عملکردیِ مستقل می خواند که نمی توان به آن عنوان حماسه واقعی را داد. او حماسه اصیل را جلوه تمامیت جهان یک قوم می داند که حاصل تعین یابی و تظاهر انسانی اسطوره های نامنسجم و نابسامان پیشین، یعنی ایدئال شدگی طبیعت به وسیله روح است. بنابراین شعر حماسی اصیل را، به مثابه نخستین مرحله خودآگاهی روح مطلق، می توان هنر ناب (مطلق) تلقی کرد که با ایجاد نوعی خودآگاهی جمعی در اجتماع تاریخی، از بالاترین درجه هم نوایی ذهن و عین برخوردار است. زیبایی شناسی شاهنامه ی فردوسی هم بر تحقق عینیِ محتوای اساطیری آن، یعنی «ستیزگی و آمیزگی نیروهای متضاد هستی»، از رهگذار گرایش های اجتماعی، سیاسی و اخلاقی و به تعبیر دیگر بر تظاهر یگانگی اندام وارِ دوگانه ها استوار است. در این مقاله، نخست با استفاده از دیدگاه خود هگل درباره حماسه اصیل و نیز با بهره گیری از یافته های پژوهش های دیگران، به نظرات او درباره شاهنامه پاسخ داده شده است؛ سپس با تکیه بر مقولاتی خاص از «فلسفه روح» هگلی، ازجمله خانواده، نظام نیازها و کشور یا دولت، در مقوله اخلاق اجتماعی، به شیوه تحلیل تطبیقی، سرشت زیبایی شناختی شاهنامه در خلال تمامیت حماسی، در مؤلفه های برون همسری، تضاد و تمامیت در جهان پهلوان شاهنامه ، بن مایه های واگشتی و کلیت در طبقات چندگانه اجتماعی نشان داده شده؛ و بدین ترتیب، با تطبیق عناصر تمامیت بخش حماسی در شاهنامه بر اصلی ترین شاخصه های حماسه اصیل هگلی، بیان شده است که شاهنامه ی فردوسی نیز، همچون بعضی از بزرگ ترین حماسه های اصیل جهان، با برخورداری از شاخص ترین ویژگی های حماسه اصیل برخلاف دیدگاه هگل حماسه ای اصیل است و ضمن دربرداشتن قدرت انتقال فهم مشترک دینی و اخلاقی از جهان، هنری جهان شمول و ماندگار شمرده می شود.
۳.

نقش نظریه تطابق عوالم در علم الهی و حل معضل اصلی معرفت شناسی در نظام صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: تطابق عوالم علم الهی معرفت شناسی تطابق وجودی تطابق ماهوی عین و ذهن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۸ تعداد دانلود : ۳۵۳
ملاصدرا نظریه تطابق عوالم را از عرفان برای اثبات علم تفصیلی خداوند در مقام ذات وارد فلسفه خویش می نماید. ایشان بدون کمترین انحرافی از اصالت وجود و بدون آنکه کوچک ترین آسیبی به وجود بحت و صرف و بسیط بودن خداوند برسد، حضور ماهیات را در عوالم برتر و حتی عالم الوهیت به اثبات می رساند؛ آن گاه با توجه به علم خداوند به ذات خویش، علم خداوند به جمیع اشیا و ماهیات را در مقام ذات به اثبات می رساند. چگونگی حضور ماهیات در عوالم برتر که ثمره تطابق وجودی عوالم است، دستاوردی است که نه تنها علم الهی بلکه معضل اصلی معرفت شناسی یعنی چگونگی حکایتگری مفهوم ذهنی نسبت به خارج را نیز حل می نماید. ملاصدرا وحدت ماهیت را در دو موطن عین و ذهن مسلم می داند و از سوی دیگر این همانی وجودی را مناط علم و منشأ تطابق ماهوی معرفی می کند. با توجه به حدّ وجودبودن ماهیت و تفاوت درجه وجود عینی و ذهنی، چگونگی تطابق ماهوی عین و ذهن محل سؤال بوده و حلّ آن در فهم چگونگی تطابق عوالم است که مسئله مورد پژوهش ماست.