مطالب مرتبط با کلیدواژه

سطوح داستانی


۱.

تبیین مـرزشکنی در داستان های نوین فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرزشکنی گفتمان روایی سطوح داستانی مرزشکنی هستی شناختی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی زبان شناسی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی روایت شناسی
تعداد بازدید : ۱۴۵۳ تعداد دانلود : ۷۰۸
مفهوم «مرزشکنیِ روایی» را نخستین بار ژرار ژنت (1972) در این دو وجه لاینفک معرفی کرده است: وجهی مبتنی بر «صورت» پاره روایت های مرزشکن و مشخصاً ممیزه های کلامیِ داستان از فراداستان و فروداستان؛ و وجه دیگر مبتنی بر «کارکرد» دوگانة پاره روایت های مرزشکن در پرداخت داستان از راه داستان پریشی. با این که سال ها از معرفیِ مهم ترین مؤلفه های مفهوم «مرزشکنی» در دیدگاه های نوآورانة ژنت می گذرد، ولی این مفهوم، همچون دیگر مفاهیم بنیادین روایت شناسی، تا به حال توجه چندانی را در نقد روایت های فارسی به خود جلب نکرده است. فارسی که سهل است، حتی از تشخیص اهمیت مرزشکنی و بررسیِ دقیق کارکردهای روزافزون آن، در چهارچوب مطالعات جهانی روایت، هم دیری نمی گذرد. در این مدت، معدود روایت پژوهانی که دربارة مرزشکنی نظر داده اند یا این مفهوم را تنها از سویة بلاغی اش دیده اند یا فقط با نگاهی هستی شناسانه در آن نظر کرده اند. در مقالة حاضر، نگارنده بر آن بوده است تا ابتدا کارکردهای صنعت مرزشکنی را به کمک پاره ای از برجسته ترین نمونه های آن در داستان های نوین فارسی دسته بندی کند و سپس با استناد به درهم تنیدگیِ این کارکردها نشان دهد که، به خلاف دیدگاه روایت پژوهان، مرزشکنی، از یک سو، در هر صورتی از گفتمان دارای کارکردی هستی شناختی است و، از سوی دیگر، کارکرد مرزشکنی هرچه باشد، جز در وجهی از گفتمان شرفِ صدور نمی یابد.
۲.

آینه های دردار: پیوند روایتگری و نظریه گلشیری درباب استقلال زیبایی شناختی داستان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هوشنگ گلشیری آینه های دردار راوی محدود سطوح داستانی مؤلف مستتر زیبایی شناسی داستان استقلال متن ادبی.

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۶ تعداد دانلود : ۳۷۲
روایتگری با استفاده از راوی سوم شخص محدود یکی از شیوه های رایج روایتگری در آثار گلشیری است ( در شازده احتجاب ، بخش هایی از کریستین و کید ، بخش هایی از بره گمشده راعی، و برخی از داستان های مجموعه دست تاریک دست روشن ). گلشیری در این آثار ثابت کرده است که متخصصِ این شیوه روایتگری است و بالفعل کردنِ امکانات موجود این زمینه در زبان فارسی، یکی از بارزترین وجوه امتیازات او در داستان فارسی دهه چهل و پنجاه است. در مقاله حاضر، بنا بر شواهد و تحلیل هایی که خواهد آمد نشان داده ایم که گلشیری در روایتگری آینه های دردار ، گامی فراتر نهاده و راوی محدودی را در داستان فارسی به اجرا گذاشته است که تا آن زمان در داستان فارسی سابقه نداشته است: این راوی محدود نه فقط سطح اصلی داستان بلکه سطوح زیرین آن را نیز روایت کرده و به طرزی پیچیده این سطوح را به هم پیوند داده است. مضاف بر این تمام نشانه های حضور «مؤلف مستتر» در رمان نیز به واسطه این راوی بر خواننده عرضه شده است. اما طرح این مباحث فقط برای پاسخ به پرسشی اساسی بوده است: در بطن این همه تلاش برای برقراری پیوند و نزدیکی میان این سطوح و شخصیت هایی موجود در هر سطح (این شخصیت ها عمدتاً نویسنده اند) چرا گلشیری با راوی محدودش خط و مرزی، هر چند کم رنگ و کم پیدا ، میان آنها کشیده و این همه تلاش کرده است تا بگوید که به هم نزدیکند اما یکی نیستند؟ در پایان مقاله، این پرسش را مرتبط با نظریه گلشیری درباره انگاره استقلال زیبایی شناختی داستان پاسخ داده ایم.