فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۵۰۱ تا ۸٬۵۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مراکز آموزشی زبان فارسی به غیر فارسی زبانان که به تدوین کتب آموزشی پرداخته مرکز آموزش زبان و معارف اسلامی وابسته به جامعه المصطفی است. مجموعه کتابهای این مرکز در قالب شش جلد به زبان آموزان ارائه می شود. جلد سوم این کتاب یکی از مهمترین کتابهای این مجموعه است که به کتاب افعال معروف می باشد. این کتاب در بیست درس، روش ساخت و کاربرد افعال پربسامد را آموزش داده است. هر درس از پنج بخش متن درس، سؤالات مربوط به متن، واژه های جدید، واژه های مخالف و نکات دستوری تشکیل شده است. جدا از خوبی های این کتاب که غیر قابل انکار است، اشکالاتی نیز به این کتاب وارد است. این مقاله می کوشد این اشکالات را بررسی و تحلیل کند. اشکالات را می توان در دو بخش دستوری و غیر دستوری بیان کرد. از مهمترین اشکالات دستوری می توان به تالی فاسد داشتن و عدم جامعیت برخی از نکات دستوری، عدم رعایت سادگی در تبیین برخی از نکات و درحاشیه بودن مطالب اصلی اشاره کرد. مهمترین اشکالات غیر دستوری نیز عبارتند از طرح سؤالات نامناسب، تبیین نادرست یا ناقص واژه های جدید و مخالف.
طراحی فرایند نوشتن در سطح پایه با بهره گیری از رویکرد تکلیف محور در ﭼﺎرﭼﻮب روﯾﮑﺮد ارﺗﺒﺎﻃﯽ
حوزههای تخصصی:
نوشتن مهارتی تولیدی است که دشواری ها و چالش هایی جدی دارد. سؤال مهم تحقیق این است که چگونه زبان آموزان می توانند مهارت نوشتن را از همان ابتدا فرا بگیرند؟ در برخی از آموزشگاه ها به نوشتن در سطوح پایه زبان آموزان توجه نکرده ، بلکه آنها را از نوشتن منع کرده اند و به مهارت های دیگر آموزشی پرداخته اند. چالش دیگر در مهارت نوشتن، آن است که طرحی از نوشتن در این سطوح ارائه نشده و هیچ فعالیت و مهارتی برای کسب مهارت نوشتن در سطح پایه در برنامه آموزشی نیست و گاهی تنها به دادن موضوع و درخواست یک انشا خاتمه می یابد و استاد، تنها نقش ارزیاب متن را ایفا می کند. یکی دیگر از چالش های نوشتن، نبودن متون متناسب با سطح پایه (از ساده به مشکل) است که اساتید نوشتن را در فرایند آموزش دچار سردرگمی می کند. یکی از راه حل های تقویت نوشتن در این سطح، توجه به نیاز زبان آموزان در دوران زبان آموزی و بعد از آن است؛ بدین منظور کلاس فرایند محور با آموزش مهارت های لازم، زبان آموزان را در رسیدن به نیازهای واقعی خود کمک خواهد کرد. در این مقاله با بهره گیری از روش تکلیف محور، طرحی را جهت فرایند نوشتن تبیین کرده ایم که در سطح پایه شامل آموزش، تمرین و تکلیف، کارگاه تولید محصول، ارزیابی و دستور است.
تحلیل بازتاب کلیله و دمنه در مجلّدات پنجگانه تاریخ وصّاف از منظر نظریه دریافت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۷
143 - 164
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله حاضر، تحلیل نوع نگاه وصّاف الحضره (663 730 ق.) در مجلّدات پنجگانه <em>تاریخ وصّاف</em> به کتاب <em>کلیله و دمنه</em>، از منظر نظریه «زیبایی شناسی دریافت» است.«نظریه دریافت» به جای رابطه «متن مؤلف»، بر رابطه «متن خوانش» و نقش برجسته خواننده در معناگذاری متن تأکید دارد. هانس رابرت یاوس، یکی از بنیانگذاران و نظریه پردازان این رویکرد، بر آن بود که معنای متن با توجه به دوره تاریخی و بسته به خوانندگانش تغییر می کند. کشف «تاریخ معنای متن» یکی از دغدغه های نظری وی بود. اینکه در هر دوره و در آثار نویسندگان بزرگ، به مثابه خواننده <em>کلیله و دمنه</em> (به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی)، چه تلقی وجود داشته است و کدام بخش از این متن مورد توجه بوده، می تواند برای منتقد امروز محلی برای تحلیل های مختلف و زوایای دید گوناگون از این متن باشد.روشن ساختن نوع تلقی وصّاف الحضره به عنوان یکی از مهم ترین شخصیت های تاریخی و ادبی عصر مغول از <em>کلیله و دمنه </em>و مواجهه با آن، یکی از گام های ضروری تدوین «تاریخ معنا»ی <em>کلیله و دمنه</em> بنا به نظریات هانس رابرت یاوس است. پژوهش حاضر نشان می دهد که خوانش وصّاف الحضره (به عنوان مورّخی که در شرایط نابسامان عصر مغول می زیست،) از حکایات این متن، با توجه به نوع انتخاب و گزینش داستان ها و عبارات، خوانشی کاملاً سیاسی و انتقادی است.
تحلیل بازتاب ایهام تناسب و حوزه های معنایی آن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۸
80 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی کاربرد آرایه ایهام تناسب و تحلیل عناصر سازنده این صنعت در <em>مثنوی</em> مولاناست. نتایج این تحقیق که به شیوه تحلیل محتوا صورت گرفته است، نشان می دهد مولوی علی رغم اینکه در سرایش <em>مثنوی</em> به صورت ارتجالی عمل کرده است و در مجالس خود تحت تأثیر جرّ جرار کلام و تداعی معانی و افکار قرار داشته، اما دانش و آگاهی او نسبت به برخی از علوم باعث شده است تا ظرافت و دقت های خاصی را نیز در زمینه صنایع بدیعی، به ویژه ایهام تناسب و انواع آن؛ نظیر ایهام تناسب تلمیحی، تضاد، ترجمه و تبادر داشته باشد و تناسب هایی را پدید آورد که بیش از همه در ارتباط با حوزه هایی همچون موسیقی، نجوم، طب، مسائل دینی و قرآنی و نیز امور اساطیری و تاریخی است؛ حوزه هایی که برخی از آن ها با توجه به نگرش و جهان بینی وی، مورد علاقه او بوده است و نسبت به آن ها تعلّق خاطر خاصی داشته و توانسته با استفاده از این شگرد بلاغی ظرفیت بالایی برای خلق معانی درباره آن ها ایجاد کند.
نقد کهن الگوی «پیر خردمند» در مقامات حمیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۸
98 - 81
حوزههای تخصصی:
«کهن الگو» نمایه ها و تصاویری ازلی از اندیشه های بدوی و کهن است که به واسطه ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر در ذهن آدمی انباشته شده است. همین انگاره ها بخشی از محتویات ضمیر ناخودآگاه فردی را نیز تشکیل می دهند و در این میان، «پیر خردمند» نیز یکی از مهم ترین این کهن الگوهاست که می توان گفت چهره وی، مظهر دنیای معنوی و روحانی و نمونه ای از صورت مثالی پدر در جهان اسفل است که فرد را در شرایط بحرانی و دشوار به سوی رهایی و نیکبختی رهنمون می شود. در این میان، مقامات حمیدی از آثار برجسته در مقامه نویسی پارسی است که در آن، قهرمان داستان هر بار در هر یک از مجالس با چهره ای متفاوت و ناشناس به بیان روایات شگفت انگیز می پردازد تا به این ترتیب، راوی را از تنگناها برهاند و نیازهای وی را با نوعی بزرگ منشی و صفات قهرمانانه مثبت برآورده سازد و آنگاه ناپدید شود. از این رو، با دیگر مقامات که اغلب داستان قلاشان و اوباش است، متفاوت است و حول بازگویی مفاهیم عارفانه و معنوی می پردازد. بر اساس بررسی های انجام شده به نظر می رسد کهن الگوی «پیر خردمند» در مقامات حمیدی، همواره هدف «وعظ» و «آموزگاری» را پیش رو دارد و به صورت های گوناگون از جمله «پیر روحانی»، «پیر مسافر» و «جوانمرد خردمند» ظاهر می شود که در واقع، جلوه هایی از همان پیر خردمند است.
عوامل هستی شناسانه زبان با مسئله فهم از دیدگاه مولانا بر اساس نظریه گئورگ گادامر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زبان واسطه یا رسانه ای است که جهان به مدد آن خود را می گشاید، زبان فقط ابژه (ابزاری) در دست ما نیست، بلکه حافظ سنت و واسطه ای است که همراه با آن ما وجود داریم و خود را درک می کنیم. تأثیر زبان بر ما به گونه ای است که ما از تأثیر آن بر خود آگاه نیستیم. تفسیر ما از جهان، امری زبانی است. در واقع زبان نشانه واقعی محدودیت ماست. زبان همواره ما را احاطه کرده است؛ گادامر لحظه تکوین فهم را لحظه هم زبانی می نامد، لحظه ای که زبان مفسر با زبان اثر آمیخته و ممزوج شده و زبانی مشترک پدید می آید، از نظر گادامر در رویارویی با متن ما چنان محو معنا می شویم که نقش زبان را فراموش می کنیم. مولانا در مقام یک شاعر و عارف بلندپایه بیش از دیگران در باب زبان و کمّ و کیف فهم حاصل از آن سخن گفته است این امر تنها از آن رو نیست که او شاعر است بلکه از آن جهت است که وی در مقام یک عارف عاشق ناگزیر بوده است با سخنگویی و زبان آوری ، دریافت ها و تجارب خود را بیان کند. نتایج این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی و برپایه داده های کتابخانه ای و روش سند کاوی به دست آمده است نشان می دهد که مولانا همراستا با تئوری هرمنوتیکی فهم گئورگ گادامر زبان را امری نارسا در مسئله فهم می داند.
آواتار: همگرایی سینمایی علم، تکنولوژی و هنر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چکیده <br /> آواتار به کارگردانی جیمز کامرون روایتی از سفر جاه طلبانه انسان به سیاره ای به نام پاندورا است. منظور از این سفر به دست آوردن ماده معدنی نادری موسوم به آنابتنیم می باشد. این ماموریت تنها در صورت کوچ اجباری بومیان و تخریب «درخت زندگی»، بعنی اقامتگاهشان بر زمین معدن میسر می باشد. سربازان این مأموریت، توسط یک تیم علمی به رهبری دکتر گریس آگوستین همراهی می شوند. آنها در تلاشند جیک سالی سرباز معلول را از طریق «آواتار» که از ترکیب دی ان ای انسان و ناوی ساخته شده را به اجتماع بومی ها اعزام کنند تا ضمن مطالعه بر روی ساکنان این سیاره آن ها را متقاعد به تسلیم صلح آمیز نمایند. اما این امر محقق نمی شود؛ سرهنگ مایس کواریچ در فرماندهی تصمیم به توسل به نیروی نظامی می گیرد. جنگ بین مهاجمان و بومی ها منجر به آسیب های جدی زیست محیطی و سرکوب بومیان، به ویژه زنان می گردد. در اثنای جنگ، کامرون روایت عشقی جیک، سرباز زمینی و نیتیری از پاندورا را مطرح می سازد؛ عشقی که منجر به توهم زدایی از جیک در رویارویی با واقعیات زندگی در پاندورا می شود. از جمله مضامین آواتار بازسازی تاریخچه کشف و استعمار استرالیا، مشکلات زیست محیطی، مصرف بی رویه منابع طبیعی و نیز روابط زن و مرد می باشد. آواتار به عنوان محصولی از فناوری کامپیوتری در جهان مجازی، اشاره به اهمیت این تکنولوژی در آینده دارد ضمن آن که تلویحاً خیزش قدرت های سیاسی جدید از آسیا را برجسته می سازد.
ساختار ساختارها در اشعار ناصرخسرو با تکیه بر وجه غالب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۵)
15 - 34
حوزههای تخصصی:
ساختار ساختارها در دیوان ناصرخسرو بر وجه غالب «خردگرایی» استوار است و تمام مایگان ها و ساختارهای کوچک و بزرگ در اشعار ناصرخسرو حول آن سامانمند می شوند یا از طریق تقابل با یکدیگر آن را تقویت می کنند و کارکرد اثبات مدّعای شاعر حول محور یقین (و نه حدس و ظن) می گردد. ساختار اندیشه ای دیوان ناصرخسرو (در ساحت سیاسی، مذهبی و ...) بر مبنای تقابل و تضاد با دستگاه حاکمه خلفای عباسی و سلجوقیان بنا نهاده شده است و شاعر همیشه «خرد» را معیار قضاوت خود برای محاجه و غلبه بر مخالفان قرار می دهد و حتی اعتقادات اسماعیلی خود را با رویکردی خردگرایانه مطرح و اثبات می کند. «تمسک به دین (خاصه مذهب اسماعیلیه) حول محور خرد برای نجات از دنیا» درونمایه اصلی دیوان ناصرخسروست و خوشه های تصویری مرتبط با آن بیشتر تصاویر کانونی دیوان را تشکیل می دهد. بوطیقای هنری او بر محاکات استوار و جهان و قوانین آن در دیوان، ثابت و عقل پسند است. بسامد بسیار زیاد واژگان مرتبط با موتیف «خرد»، ساختار نحو استدلالی، استفاده متعادل از صور خیال، وجود مناظره ها و ... از مؤلفه های وجه غالب «خردگرایی» در ساختار ساختارهای دیوان است و سبب تفوّق قطب مجازی زبان بر قطب استعاری و زبان روشن، تک معنا و صریح اشعارش شده است. نتیجه نهایی اینکه عناصر، مایگان ها و ساختارهای گوناگون دیوان ناصرخسرو تابعی است از ساختار ساختارهای عصرش. این پژوهش از نظر هدف، اکتشافی است و بر اساس آرا و رویکردهای ساختارگرایان و فرمالیست ها انجام شده است.
تحلیل نشانه های بلاغی در عاشقانه های شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال شانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
171 - 194
حوزههای تخصصی:
نشانه های بلاغی، نقشی برجسته در فرآیند شکل گیری محتوا دارند و متناسب با محدوده رمزگانی بافت متنی از آن ها استفاده می شود. شمس لنگرودی از شاعران معاصر ایران است که در شعرش متناسب با محتوا و هدف، استفاده ای قابل بررسی از نشانه های بلاغی دارد. با توجّه به ارتباط بارز عاشقانه های شمس با این نشانه ها، مقاله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی، نشانه های بلاغی پرکاربرد و نقش و کارکرد تعیین کننده آن ها را در شعر شمس بررسی می کند. تحلیل اشعار عاشقانه شمس، نشان می دهد محتوای عاشقانه ها دارای سه ضلع برجسته معشوق، عشق و شعر در یک مثلث عاشقانه است که شاعر از انواع نشانه های بلاغی برای تشریح آن استفاده نموده است. پربسامدترین نشانه ها در این اشعار در دو بخش نشانه های شمایلی و نمایه ای قرار می گیرد که به ترتیب، شاملِ تناسب، هم حروفی، تشبیه، استعاره مکنیه و مصرّحه ، تکرار در سطح جمله و نشانه های بلاغی سبک ساز در این سروده ها به ترتیب: تناسب، هم حروفی و تشبیه است که در گسترش و تقویّت نظام عاطفی مسلّط بر عاشقانه ها نقش دارند. همچنین تراکم و ترکیب نشانه ها، خوشه های نشانه ای را پدید آورده است که تأییدی بر وجود رمزگان بلاغی در این سروده ها است. کارکرد نشانه ها و خوشه ها مخاطب را با شعر شمس، دنیای ذهنی و تجربه های زیستمانی او آشنا می کند.
نقد تطبیقی همانندیهای شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشتن یچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیچه فیلسوف آلمانی (سده نوزدهم) از طریق آثار گوته با اندیشه ی حافظ آشنا شده است. حافظ با زاهد ریاکارو ظاهربین سرستیز دارد و نیچه با انسان کوتوله معاصر خود که به همین درد گرفتار است. از این رو این دو متفکر به نقد دو گونه یا تیپ از انسان پرداخته اند. حافظ پیر مغان و جهان عشق را در برابر واعظ و جهان بی عشق طرح کرده و نیچه جهان انسان های کوچک را در برابر انسان های والا به نمایش گذاشته است. زبان حافظ و نیچه در ارایه ی چنین تفکری طنزآمیز، متناقض نما و موجز است. در این مقاله بیش تر تلاش شده است که تاثیر انسان آزاده و منتقد که گاه زندگی کسانی را به نمایش بگذارد که در زندگی دچار بن بست شده اند. اینان با راهنمایی سرانجام انسان آزاده می توانند به سرمنزل مقصود که عشق به جاودانگی است برسند. آن چه که در شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشت برجستگی معنایی دارد این است که مردم معاصر هر یک از این دو متفکّر، ارزش هایی را پذیرفته که به مسخ انسان انجامیده است. در نزد حافظ این ارزش ها به ضدّ خود بدل شده و انسان را دچار ریاکاری کرده و در باور نیچه انسان مدرن را به دموکراسی و مدرنیته فروانداخته است.
آسیب شناسی کاربرد استعاره در فرایند نظریه پردازی فرمالیسم مکانیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارمغان نظریه های ادبی تحلیل نظام مند ماهیّت ادبیات است. نخستین مرحله از تکامل فرمالیسم روسی «فرمالیسم مکانیکی» یا «فرمالیسم تقلیل گرایی» نام دارد. این نظریه در ژرف ساخت اندیشگانی خود برای تبیین ماهیت ادبیات از اسم انگاشت «ادبیات ماشین است» بهره می برد. هر چندتبیین ماهیّت ادبیات از طریق استعارهماشین زمینه بروز خلاقیت و تسهیل در توضیح و تبیین نظریه را برای نظریه پرداز فراهم می کند ولی پژوهش های معاصر نشان می دهد که استعاره ها فرایند ادارکی نظریه پرداز و در نتیجه فرایند مطالعه موضوع و فرمول بندی نهایی نظریه را نیز تحت تأثیر قرار می دهند و به نوبه خود در بحث انتقال نظریه ادبی به سایر فرهنگ ها، کژکارکردهایی نیز خواهند داشت. چرا که ادراک هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی همه فرهنگ ها از حوزه مفهومی استعاره «ماشین» یکسان نیست. ازین رو، شاهد ظهور نوعی مطالعات فرمالیستی در زبان های مقصد، مانندزبان فارسی هستیم که تلقی خاصی از روش شناسی فرمالیستی دارند. بنابراین این نوشتار در صدد است با رویکرد توصیفی تحلیلی کارکردها و کژکارکردهای استعاره ماشین را در تبیین ماهیت اثر ادبی در فرایندنظریه پردازی فرمالیسم مکانیکی و نیز انتقال آن بررسی کند. برای این منظور ضمن بررسی ریشه های فکری و اندیشگانی اندیشه جهان ماشینی به نقش تقلیل گرایی دکارتی در شکل گیری سطوح مختلف نظریه فرمالیستی می پردازیم و سپس بر پایه علل اربعه ارستویی به مقایسه ماشین و ادبیات می پردازیم و تفاوت های ادراکی «ماشین» را در زبان های روسی، انگلیسی و فارسی به شکل مختصر بررسی می کنیم. بررسی ها نشان می دهد که تبیین ماهیت ادبیات بر مبنای استعاره مکانیکی، در مرحله نظریه پردازی موجب شده است نظریه پرداز در فرمول بندی نظریه برای رسیدن به یک روش شناسی خلاق و سازگار با اثر ادبی ناکام بماند، و در مرحله انتقال نیز تفسیر و کاربست آن با نوعی بدفهمی مواجه شود.
تحلیل ژرف ساخت اسطوره ای آثار مهسا محب علی با تکیه بر رمان نفرین خاکستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره نحوه تلقی بشر اعصار کهن از پدیده هاست؛ بیانی است که ژرف ساخت آن حقیقت و روساخت آن داستان است. اسطوره پرداز معاصر بر پایه ایدئولوژی خود و بر اساس شرایط اجتماعی تاریخی دوره خویش به تجدید حیات اسطوره دست می زند و این زندگی تازه اسطوره در اثر ادبی، محصول نگاه فلسفی اجتماعی اوست. نویسنده معاصر برای نشان دادن دیدگاه های خود از اسامی نمادین و کهن الگوها استفاده می کند تا بتواند به معنای ضمنی و دیدگاه شخصی خود تجسم عینی ببخشد. مهسا محب علی از جمله زنان داستان نویس معاصر است که در داستان های خود اسطوره را در خدمت روایت و مقاصد معناشناختی و زنانه خود قرار داده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر نظریه های روان کاوی اساطیر، در پی تحلیل چگونگی و دلایل بازآفرینی مضامین اسطوره ای در آثار وی است. از میان آثار محب علی نفرین خاکستری رمانی است که فضاسازی، مضمون سازی و شخصیت پردازی آن را تنها با نگاهی اسطوره شناختی می توان تبیین کرد. در این رمان، محب علی از فضای تهران معاصر و با بهانه قرار دادن بیماری روانی و مسئله روان کاوی، نقبی به گذشته می زند و از این طریق پیکره رمانش را از زبان شخصیت محوری داستان بنا می نهد. نویسنده در جست وجو و دفاع از هویت و حقوق زن از کهن الگوها و اسطوره ها بهره می جوید
نوآوری های یغمای جندقی در هجوسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۸)
181 - 198
حوزههای تخصصی:
علی رغم اهمیت هجو در مطالعات روان شناسی، جامعه شناسی و ادبیات، این نوع ادبی هنوز به گونه ای بایسته، مورد توجه واقع نشده است. نگاهی اجمالی به پژوهش های انجام شده درباره ی آن، در مقایسه با سایر گونه های ادب غنایی، به خوبی مبین این مسأله است. موضوع پژوهش حاضر، بررسی نوآوری های یغمای جندقی در هجوسرایی است. معرفی هجو و اهمیت آن، شناساندن شگردها و نوآوری های یغما در هجوسرایی و فراهم آوردن زمینه ی آشنایی بیش تر با یغما، از اهداف پژوهش حاضر محسوب می شود. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است؛ داده ها با روش کتابخانه ای و سندکاوی، گردآوری شده و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شده اند. نتیجه نشان می دهد که یغما با به کارگیری ساختار و قالب تعزیه در هجو، استفاده از واژه های عامیانه و به کار بردن افتنان، به نوآوری پرداخته است. یکی دیگر از شگردهای نوآوری او، استفاده از وزن و بحر و لحن روایی شاهنامه در هجو است؛ به گونه ای که می توان آن را نوعی حماسه ی مسخره (بورلسک) نامید که در ادب فارسی مسبوق به سابقه نیست.
Texte Phénix La textophagie chez Lautréamont(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Si le Mal comprend entre autres la signification de la destruction et de la négativité, le texte lautréamontien, un texte omnivore qui s’élabore et croît en se nourrissant de la vie des autres textes, pourrait en incarner l’exemple par excellence. Ce texte hétérogène, en s’appropriant une telle absorbation dévoratrice, avance une conception novatrice du texte et de l’écriture, et exige une nouvelle lecture, qualifiée de périlleuse, dont le présupposé est le discrédit des notions tels la création et l’auteur. Pour expliquer le mécanisme complet de ce texte dont a été assez démontré le côté subversif, la présente étude se réfère aux idées du formalisme russe et de Jauss portant sur l’évolution littéraire. Mais ce mouvement négatif reste incomplet, voire stérile, sans sa contrepartie qui met plutôt l’accent sur l’idée du Bien qui ne pourrait être ni nommée ni pensée sans celle du Mal qui la précède. En exploitant largement la parodie, ce texte textophage et autophage, après avoir extrait l’âme de la littérature majeure, se métamorphose en un résurrecteur et la refonctionnalise. Il crée une écriture impersonnelle et essaie de valoriser, ou du moins d’évaluer esthétiquement la littérature marginale.
به یاد دوست
حوزههای تخصصی:
خردورزی در منظومه های تمثیلی احمد شوقی و پروین اعتصامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احمد شوقی، شاعر پرآوازه ادبیات معاصر عربی و پروین اعتصامی، بانوی شهیر شعر معاصر فارسی از شاعرانی هستند که با استفاده از ظرفیت تعلیمی شعر، به امر آموزش و تربیت، به ویژه تربیت کودکان و نوجوانان، اقدام کرده و برای این منظور، به سرودن منظومه های تمثیلیروی آورده اند. اهمیت این نوع از قصه ها در سهولت انتقال مفاهیم اخلاقی، تربیتی و اجتماعی به مخاطب است. با توجه به ضرورت و اهمیت بازشناسی این مفاهیم در بررسی های تطبیقی، این پژوهش به دنبال این هدف است که با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی به مقایسه و تحلیل خردورزی که یکی از مهم ترین مضامین در اشعار احمد شوقی و پروین اعتصامی است، بپردازد تا از این طریق، وجوه تشابه و تفاوت اندیشه های دو شاعر را نمایان سازد. یافته های تحقیق، بیانگر این است که شوقی و پروین، خرد را چراغ راهنمای زندگی فرد معرفی می کنند که وی با به کارگیری آن، می تواند موانع و مشکلات را از پیش رو بردارد و با فهم معنای واقعی زندگی، آینده روشنی را برای خود رقم بزند. دو شاعر معتقدند که آنچه موجب غنای عقل و تکامل آن می شود، کسب تجربه است. آن دو، رعایت احتیاط را نشانه خردورزی می دانند و کسی را خردمند به حساب می آورند که همواره جانب احتیاط را نگه دارد. در زمینه تفاوت دیدگاه ها؛ شوقی، رشد مادی و دنیوی را به عنوان یکی از نتایج خردورزی مطرح می کند و حال آنکه، پروین با صراحت بر رشد و کمال معنوی و روحانی تأکید می کند.
پیوند ادبیات و نگارگری؛ خوانش تطبیقی لیلی و مجنون جامی و نگاره ای از مظفرعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی در فرایند تکامل خود، روش شناسی های متنوعی را عرضه کرده است. رهیافت نقدبنیاد ادبیات تطبیقی ضمن گسستن قیدوبندهای رهیافت تاریخ گرا، بر ضرورت کشف پیوند ادبیات با دیگر هنرها و دانش ها برای استخراج و طبقه بندی قوانین عام حاکم بر ادبیات و در نتیجه، درک بهتر و جامع تر آن تأکید ورزیده است. پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون نورالدین عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگاره ای منسوب به مظفرعلی از پیروان مکتب نگارگری تبریز واکاوی کرده است. براساس پژوهش پیش رو، عناصر زمان، پیرامتنیت، توصیف و دلالتمندی جزو اصول کلی ادبیات اند؛ این مسیله از رهگذر مقایسه ادبیات با نگارگری بر ما مبرهن می شود و می توان آن را به نگارگری نیز تعمیم داد. در بخش دیگری از این پژوهش، دلالت های ضمنی نهفته در نگاره نیز استخراج شده است؛ کشف پیوند ادبیات با نگارگری می تواند میزان التذاذ هنری مخاطب حرفه ای را دوچندان سازد و نگرنده در عین قرار گرفتن در برابر یک نگاره، از هر دو لذت هنری حاصل نماید. در عین حال، دریافت مخاطب از متن نوشتاری نسبت به دریافت وی از متن دیداری متمایز است. چه، دریافت یک متن روایی به گونه ای استدلالی و در نتیجه غیرمستقیم و تدریجی رخ می دهد اما درباره یک نگاره با نوعی فهم حسی و مستقیم روبه رو هستیم. همچنین پژوهش حاضر نشان می دهد متن ادبی پس از انتقال به یک میدان دلالتگرانه دیگر، به ناگزیر بخشی از عناصر شکل دهنده خود را از دست می دهد یا این عناصر با شکل و شمایل متفاوتی ظاهر می شوند.
شالوده شکنی رویارویی در قصه های عامیانه یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه ها میراث معنوی عامه مردم در حوزه های ادبی، فکری و فرهنگی اند که کارکردی توانمند و خلاق دارند. قصه ها را می توان نخستین و ارزشمندترین آفرینش های ذهنی و زبانی شمرد که در ژرفای خود، آموزه هایی برجسته اند. قصه پردازن با روایت حوادث، دغدغه ها و آرزوهای بشری قصه هایی خلق کرده اند که ساختار هنری و معنای چند بعدی آن ها کارکردی همه زمانی دارد. اقلیم یزد از این حیث جایگاه ویژه ای دارد. از سوی دیگر، اغلب پژوهش ها با رویکرد نظریه ساختارشناسی و معناشناسی قصه ها مبتنی بر تقابل های دوگانه است و چنین رویکردهایی به فروکاهی معنا از قصه ها منجر شده است. هدف از این پژوهش، نگرش شالوده شکنانه سازه رویارویی در قصه های عامیانه یزدی است که با شیوه توصیفی و اسنادی و البته مبتنی بر تجزیه و تحلیل صورت می گیرد. در چنین بازخوانی است که مشخص می شود تقابل های دوگانه در قصه های عامیانه، امکان وارونه سازی معنایی دارند و علاوه بر آن، از طریق واسازی، تکثیر معناهای دیگری متناسب با ذهن مخاطب و زمان خوانش میسر می شود.
بازتاب فرهنگ و ادب ایرانی در شعر ابن رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
105-123
حوزههای تخصصی:
ابن رومی (221-283 ه )، از سخن سرایان سترگ دوره دوم عباسی و از مفاخر عالم تشیع است که زیبایی و ظرافت چکامه های بلندش، رونق بخش بلاغت ادب عربی است. جلوه های فراوان تأثیرگذاری فرهنگ و ادب ایرانی بر شعر این شاعر سایه افکنده، به طوری که در برخی از سروده های خود، از مظاهر مختلف فرهنگ و تمدن ایرانی تأثیر پذیرفته است. نوشتار حاضر، پژوهشی توصیفی - تحلیلی، با هدف شناسایی زوایای گوناگون فرهنگ و ادب ایرانی در اشعار ابن رومی است که به شیوه ای نظام مند، بررسی جشن ها، آداب و رسوم ایرانی، الفاظ و واژه های فارسی، امثال و حکم، ذکر اسامی شهرها و اماکن ایرانی و ... را در دیوان این شاعر به نقد کشیده است. محورهای اساسی این پژوهش که در قلمرو ادبیات تطبیقی و مکتب فرانسه نگاشته شده، عبارتند از: دورنمایی از زندگی علمی و ادبی ابن رومی و نقد، تحلیل و تبیین برخی مضامین و جلوه های فرهنگ و ادب ایرانی در اشعار وی. یافته اساسی پژوهش در این است که ابن رومی، با بینش و آگاهی وسیع از فرهنگ و ادب ایرانی، از مظاهر مختلف آن تأثیر پذیرفته است. در این مقاله، ضمن اثبات تأثیرپذیری ابن رومی از فرهنگ و ادب ایرانی، این نتیجه به دست آمده است که علاقه قلبی وی به سرزمین ایران، او را از توجه به مبادی اسلامی بازنداشته و معرفی فرهنگ سرزمین مادری خویش، ایران، به دیگر ادیبان و مخاطبان عرب، از جمله دغدغه های فکری این شاعر شیعی بوده است.
تحلیلِ استعاره های هستومند و مادّه مربوط به «عشق» در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برپایه رویکرد شناختیِ زبان، تجربه انسان از هستومندها (هست + پسوند دارندگی اومند) و مادّه، بنیانی تجربی برای ادراک مفاهیم انتزاعی پدید می آورد. این پژوهش با بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی به شواهدی می پردازد که مولانا در غزلیّات خود، حوزه های ملموسِ هستومند و مادّه را بر حوزه انتزاعی عشق فرافکنی کرده است. نتایج پژوهش بیان کننده سیطره چهار کلان استعاره «خداوند سلطان است»، «عشق نیروست»، «معرفت خوراک است» و «معرفت نور است» بر متن و سامان یافتگی گستره ای از خرده استعاره های هستومند و مادّه بر محور این کلان استعاره هاست. این خرده استعاره ها برپایه تناظرهای موجود، شماری از مهم ترین مفاهیم مرتبط با عشق مانند فنا، بقا، جذبه، تسلیم، بسط، تجلّی، وصال را مفهوم سازی می کند. بررسی این استعاره ها ازنظر قلمروهای منبع، بیانگر قدرت تجسّم بخشی آنهاست و ازنظر تنوع و اصلِ «برجسته سازی حاشیه رانی»، پیچیدگی مفهوم عشق را نشان می دهد. همچنین مقایسه بسامد استعاره ها و کارکردهای شناختی آنها بیانگر سه گونه استعاره است: استعاره چندکارکردی با بسامد بالا، تک کارکردی با بسامد بالا، تک کارکردی با بسامد کم. استعاره های گونه نخست به سبب داشتن میدان تناظری گسترده، توانش ویژه ای در مفهوم سازی جنبه های گوناگون عشق دارد؛ ولی استعاره های گونه دوم و برخی از استعاره های گونه سوم می تواند بر کارکرد خاصی تأکید کند. همچنین مقایسه کارکردهای مثبت و منفی عشق در استعاره ها، عشق را نزد مولانا تجربه ای مثبت، شیرین، خوشایند و مستانه معرفی می کند که هرچند فناکردن هستیِ ظاهری لازمه آن است، زیستن بدون آن ممکن نیست.