مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
عبدالرحمن جامی
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری طرح داستان غنایی ""یوسف و زلیخا""ی جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجزیه و تحلیل اجزاء و عناصر سازندهی متن یک داستان، زمینهی شناخت بیشتر آن را فراهم میآورد و نقاط قوت و ضعف آن را باز مینمایاند. در پژوهش حاضر طرح داستان ""یوسف و زلیخا""ی جامی به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهندهی آن، از دیدگاه چند تن از ساختارگرایان بررسی و تحلیل شده است. در این داستان، ابتدا وضعیت متعادل برقرار است؛ یوسف به دنیا میآید و زلیخا در خواب بر او دل میبندد. سپس حادثه رخ میدهد؛ یوسف خواب میبیند و این روند تغییر میکند و وضعیت نامتعادل شکل میگیرد. بعد از رسیدن قهرمان به هدفش، (پیامبری) وضعیت متعادل سامان یافتهای شکل میگیرد. هدف از انتخاب این موضوع، انطباق نظریات ساختار گرایان بر این نوع ادبی (داستان غنایی) است.
تأثیر ثبات فرهنگی هرات عصر تیموری بر پیشرفت اهل فرهنگ و هنر...
حوزه های تخصصی:
نورالدین عبدالرحمن جامی (817-898ق.) از شاعران و محققان و عارفان سرشناس سده نهم هجری در سیزده سالگی به همراه پدرش «احمد بن محمد الدشتی» که از نام آوران منطقه جام قلمداد می شد، رهسپار هرات گردید و از محضر علما و دانشمندان آن منطقه کسب فیض نمود. جامی به واسطه نبوغ ذاتی در اندک زمانی در هرات علوم متداول عصر خود را فرا گرفت. هرات در دوران جامی به مدد حاکمان علم دوستی همچون شاهرخ (850-807ق) و سلطان حسین بایقرا (911-875ق.) دوران طلایی رونق علمی خود را تجربه کرد. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش می باشد که میزان ثبات سیاسی-فرهنگی حاکم بر هرات، مقارن با دوران حیات جامی تا چه حد به عنوان بستری برای رشد و نمو این عالم در عصر تیموری موثر بوده و متعاقبا تا چه میزان بر تعاملات آنان تاثیر داشته است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که به دلیل سیاست های اعمالی از سوی دربار شاهرخ و سلطان حسین، زمینه ثبات و آرامش نسبی در کلیه شئون زندگی اقشار گوناگون جامعه فراهم آمد که این امر تا حد بسیاری رونق و درخشش علمی هرات را در پی داشت. بر این اساس می توان بیان داشت، حضور جامی در این بستر، در کنار عواملی چون نبوغ ذاتی یکی از دلایل رشد و تعاملات نسبتا گسترده او با دربار در زمینه علم و فرهنگ محسوب می گردد.
نقد تطبیقی حکایت های بهارستان جامی با داستان های مینیمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأکید و تمرکز فرمالیست ها بر خَلق فُرم های نو با کمک استراتژی های کلامی، خالقان آثار ادبی را بیش از پیش به سوی مسائل مربوط به فُرم و تکنیک کشاند. نویسندگان این عرصه با بهره مندی از شگردهایی چون بی پیرایگی و سادگی زبان و مفاهیم،غافل گیری،به کارگیری تِمِ جذّاب، خلاصه گویی و کمال ایجاز وواقع گراییبه آفرینش گونه ای داستانی نائل شدند که بر مبنای فُرم و ظرافت های تکنیکی و بیان موضوع در کمترین حجم ممکن برای نفوذ به عمق آگاهی و عواطف خواننده خَلق شد که به مینیمالیسم شهرت یافت. در برخی آثار کلاسیک نثر فارسی همچون «بهارستان» جامی، حکایت های کوتاهی وجود دارد که در پنداشت بعضی پژوهشگران شباهت های فراوانی با داستان های مینیمال دارند و قابل انطباق با مشخّصه های مینیمالیسم می باشند. این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی وجوه تشابه و تفاوت حکایت های کوتاه «بهارستان» جامی و مشخّصه های مینیمالیسم را بررسی کرده است و نشان داده است که به رغم نظر برخی از پژوهشگران، حکایت های کوتاه «بهارستان» جامی نه تنها با داستان های مینیمالیستی کاملاً قابل انطباق نیستند، بلکه در کنار شباهت های ظاهری و صوری، تفاوت های بارزی نیز میان آنها وجود دارد.
زیارت از دیدگاه احادیث اهل سنت
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده با توضیح مفهوم واژه ی زیارت، با این امر مقدس اسلامی آشنایی حاصل شده و سپس با استفاده از احادیث معتبر و متون اصلی و اولیه، جایگاه زیارت در اسلام بیان گردد و ثابت شود که زیارت اماکن مقدسه و قبور ائمه و بزرگان دین، امری صحیح و به رسمیت شناخته شده در تاریخ اسلام است و روایات زیارت مدینه و مرقد پیامبر(ص) حاکی و اثبات کننده این مطلب است که زیارت شامل زیارت قبور فرزندان پیامبر نیز می گردد. همچنین با توجه به زیارت های عملی چند تن از علما و عرفای بزرگ اهل سنت همچون شیخ احمد جامی، عبدالرحمن جامی و مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی و ذکر اشعار مدیحه، تمجید ها و خاطرات آنها هنگام زیارت یا دیدن برخی کرامات در بارگاه رضوی بر این موضوع تاکید شده است که زیارت قبور بزرگان دینی، سیره ی عملی علمای اسلام و عرفا بوده است که همواره سعی در کسب فیض از مرقد بزرگان به ویژه علی بن موسی الرضا(رض) داشته اند.
پیوند ادبیات و نگارگری؛ خوانش تطبیقی لیلی و مجنون جامی و نگاره ای از مظفرعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی در فرایند تکامل خود، روش شناسی های متنوعی را عرضه کرده است. رهیافت نقدبنیاد ادبیات تطبیقی ضمن گسستن قیدوبندهای رهیافت تاریخ گرا، بر ضرورت کشف پیوند ادبیات با دیگر هنرها و دانش ها برای استخراج و طبقه بندی قوانین عام حاکم بر ادبیات و در نتیجه، درک بهتر و جامع تر آن تأکید ورزیده است. پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون نورالدین عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگاره ای منسوب به مظفرعلی از پیروان مکتب نگارگری تبریز واکاوی کرده است. براساس پژوهش پیش رو، عناصر زمان، پیرامتنیت، توصیف و دلالتمندی جزو اصول کلی ادبیات اند؛ این مسیله از رهگذر مقایسه ادبیات با نگارگری بر ما مبرهن می شود و می توان آن را به نگارگری نیز تعمیم داد. در بخش دیگری از این پژوهش، دلالت های ضمنی نهفته در نگاره نیز استخراج شده است؛ کشف پیوند ادبیات با نگارگری می تواند میزان التذاذ هنری مخاطب حرفه ای را دوچندان سازد و نگرنده در عین قرار گرفتن در برابر یک نگاره، از هر دو لذت هنری حاصل نماید. در عین حال، دریافت مخاطب از متن نوشتاری نسبت به دریافت وی از متن دیداری متمایز است. چه، دریافت یک متن روایی به گونه ای استدلالی و در نتیجه غیرمستقیم و تدریجی رخ می دهد اما درباره یک نگاره با نوعی فهم حسی و مستقیم روبه رو هستیم. همچنین پژوهش حاضر نشان می دهد متن ادبی پس از انتقال به یک میدان دلالتگرانه دیگر، به ناگزیر بخشی از عناصر شکل دهنده خود را از دست می دهد یا این عناصر با شکل و شمایل متفاوتی ظاهر می شوند.
مقایسه منظومه های عاشقانه «رابعه و بکتاش» عطار و «سلامان و ابسال» جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه تمثیلی «رابعه و بکتاش» از الهی نامه عطار نیشابوری، با درون مایه عرفانی در 421 بیت با مضامین عشق عذری سروده شده است. رابعه با اینکه شاهزاده است، عاشق بکتاش (غلام برادرش حارث) می شود. منظومه «سلامان و ابسال» نیز در 10860 بیت از هفت اورنگ جامی، داستان تمثیلی شرح دلدادگی ابسال (دایه) به سلامان است. در هر دو داستان، دختران شروع کننده عشق اند. «رابعه» عاشق «بکتاش» و «ابسال» عاشق «سلامان» و عشقشان نسبت به معشوق پایدار و پاک است. هر دو شخصیت از خاندان سلطنتی هستند؛ پدر رابعه، شاه بلخ و پدر سلامان، شاه یونان است و هر دو از درون خانواده به زندگی خود پایان می دهند. «رابعه» توسط برادرش از بین می رود و «ابسال» خود را در آتش می سوزاند. این پژوهش که به روش توصیفی و تحلیل محتوا انجام شد، نشان می دهد که مهارت سرایندگان این دو منظومه در توصیف دقیق عشق و همچنین منش شخصیت ها، مخاطب را تا پایان داستان تحت تأثیر قرار می دهد و با وجود رمزآلود بودن هر دو حکایت، عشقی جذاب و پایدار در سیر داستان روایت می شود. مسأله اصلی این پژوهش مقایسه منظومه های عاشقانه «رابعه و بکتاش» عطار و «سلامان و ابسال» جامی و بیان تفاوت ها و همانندی های دو منظومه، تبیین و توصیف دقیق عشق و همچنین منش شخصیت ها و تأثیر آن بر مخاطب است و اینکه فضای عاشقانه داستان چگونه در پیشبُرد روند داستان مؤثر بوده است؟
تبیین مفهوم برهان رب در سوره یوسف و تجلی آن در یوسف و زلیخای جامی و نگاره کمال الدین بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
13 - 22
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: با مقایسه نگاره گریز یوسف از اغوای زلیخا اثر کمال الدین بهزاد در نسخه ای مصور از بوستان سعدی که در دوره پسین مکتب هرات کتابت و نگارگری شده است، با ابیاتی از بوستان سعدی که نگاره بدان اختصاص دارد، تفاوتی آشکار میان کلام سعدی و آنچه بهزاد در نگاره خود بدان پرداخته مبرز است، در حالی که در مطالعات پیشتر توجهی بدان نشده است. با دقت در این نگاره نشانه هایی از تأثیرپذیری بهزاد از مثنوی یوسف و زلیخای هفت اورنگ جامی می توان یافت. تأویل نکات عرفانی به کار رفته در این مثنوی نیازمند رسیدن به درکی صحیح از آیات سوره یوسف قرآن است. پرسش اصلی پژوهش آن است که علت بهره گیری بهزاد از رنگ های غالب لاجوردی و طلایی و نقوشی برآمده از هندسه مقدس و مشابه با تزیینات مساجد تیموری در نگاره بهزاد چه بوده است. چنانکه علی رغم موضوع نگاره که لحظه پرتنش گریز یوسف و قرار گرفتن او در مظان اتهام خیانت است، فضای نگاره فضایی روحانی است و از سوی دیگر کاملاً متفاوت با ابیاتی از بوستان سعدی است که در حقیقت، بدان تعلق دارد. هدف: مطالعه اصطلاح قرآنی «برهان رب» در قرآن کریم و هفت اورنگ جامی و تطبیق آن ها با نگاره بهزاد. روش پژوهش: مطالعه تطبیقی حاضر با رویکرد تحلیلی-توصیفی صورت پذیرفته و اطلاعات آن به شیوه کتابخانه ای جمع آوری گردیده اند. یافته ها: این پژوهش نشان داد که بهزاد متأثر از مفهوم برهان رب، نگاره را نه از سطح ظاهری داستان، بلکه از دیدگاه یوسف(ع) تصویر نموده است و درک تفسیر جامی از مفهوم برهان رب در سوره یوسف در مطالعه دقیق نگاره بهزاد راهگشاست.
آیا ترجمه منظوم «تائیه کبری» از جامی است؟ (بررسی سبک شناسانه منظومه ای منتسب به نورالدین عبدالرحمن جامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر به خوانشی سبک شناختی از ترجمه ای منظوم از تائیه کبری، اثر مشهور ابن فارض، اختصاص دارد که به نورالدین عبدالرحمن جامی منتسب شده است. مبنای این انتساب نسخه ای خطی محفوظ در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره است که توسط دکتر صادق خورشا در کتاب تائیه عبدالرحمن جامی ، ترجمه تائیه ابن فارض ، به همراه مقدمه و تعلیقاتی تصحیح شده است. مقاله حاضر، با اقامه دلائل سبک شناختی (از جمله تحلیل ساختار عروضی و وزنی و بررسی مسائل زبانی و نحوی در مقایسه این متن با دیگر آثار شعریِ جامی که در این وزن سروده شده اند) و نیز با توجه به برخی قرائن کتاب شناختی و نسخه شناختی در صدد اثبات این نکته است که ترجمه مورد بررسی نمی تواند از عبدالرحمن جامی باشد.