مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
تاریخ وصاف
حوزه های تخصصی:
تشبیه در خیال آفرینی و آراستگی متن تاریخ وصّاف نقش مهمی را ایفا می کند. وصّاف الحضره، در این اثر سعی دارد تا با بهره گیری از عناصر بیانی؛ بخصوص تشبیه، منطق نثری این کتاب را به نثر شاعرانه نزدیک تر نماید. نبود نسخه ای منقّح از تاریخ وصّاف و نثر مصنوع و متکلّف آن، همواره موجب گردیده تا این کتاب ارزشمند، کمتر مورد اقبال و بررسی قرار گیرد. این پژوهش برآن است تا ضمن آشنا ساختن مخاطبان با ساختار تشبیه در تاریخ وصّاف، به بررسی جایگاه آن در آراستگی نثر این کتاب که در عین حال مهم ترین عنصر بیانی آن نیز است، بپردازد. مبنای این مقاله از جهت ساختاری بر اساس معرّفی و تحلیل انواع تشبیهات فارسی تاریخ وصّاف از جهت ارکان، طرفین و شکل استوار گردیده، روش کار نیز بر پایه توصیف و تحلیل داده ها، از دیدگاه اسلوب های بلاغت سنّتی زبان فارسی است. ضمن این که در پایان، بر اساس نمونه های آماری، جایگاه انواع تشبیه در تاریخ وصّاف نشان داده شده و با دیگر صورت های اساسی خیال در آن مقایسه شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که تشبیه در تاریخ وصّاف، از عناصر مهم آراستگی و برجستگی کلام در آن است و در نزدیکی نثر این کتاب، به نثری شاعرانه تأثیر بسزایی دارد.
تصویرهای کنایی وکارکرد های آن در تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنایه یکی از اسلوب های بیان پوشیده، و از عناصر اصلی تصویرگری در تاریخ وصّاف است. وصّاف الحَضْرَه در این اثر تاریخی بر آن است تا با بهره گیری از عناصر بیانی و به خصوص کنایه، نثر آن را به نثر شاعرانه نزدیک تر ساخته و بر زیبایی و تأثیر آن بیفزاید. نبود نسخه ای منقّح از کتاب تاریخ وصّاف و نثر متکلّف و مصنوع آن، همواره موجب گردیده تا این اثر از دسترس پژوهشگران دور بماند. در این تحقیق، کنایه و کارکردهای هنری آن به عنوان یکی از عناصر خیال در تاریخ وصّاف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از این رو با استفاده از روش توصیف و تحلیل، ابتدا تصاویر کنایی تاریخ وصّاف از حیث واژگانِ محوری و مکنیٌّ عنه ، بر اساس دیدگاه های بلاغت سنّتی مورد بررسی قرار گرفته و سپس به مسأله کنایه به عنوان یکی از عوامل ابهام آفرین در تاریخ وصّاف پرداخته شده است. نتیجة این پژوهش مشخّص می سازد بهره گیری وصّاف از تصویرهای کنایی، از شیوه های هنری گفتار اوست، که برجستگی کلام و در نهایت نزدیکی آن را به نثر شاعرانه در پی دارد.
اشعار شیرازی دو کتاب نسیم الرّبیع و تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گویش قدیم شیراز دنباله مستقیم گونه ای از فارسی میانه است که در فارس رواج داشته و در مراحل بعدی تحول خود با فارسی دری آمیخته و سرانجام در اواخر قرن دهم هجری به فراموشی گراییده است. ازجمله نمونه های بازمانده از این گویش پنج بیت در کتاب نسیم الربّیع ترجمه ربیع الابرار زمخشری (ترجمه پیش از 781 هجری) و بیتی در تاریخ وصّاف است. از پنج بیت مضبوط در نسیم الربّیع یک بیت از مثلثات سعدی و دو بیت از روزبهان بقلی است. در این مقاله به بررسی زبانی این نمونه ها پرداخته شده است.
مبانی علم تاریخ در تفکر و صاف
حوزه های تخصصی:
کتاب تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار، مشهور به تاریخ وصاف، تألیف عبدالله شیرازی، مقلب به وصاف الحضره، یکی از مهم ترین متون تاریخنگاری ایرانی است.این اثر، افزون بر اخبار تاریخی، دیدگاه های مؤلف درباره ی اصول و مبانی دانش تاریخ را نیز در بردارد.این نوشتار می کوشد از خلال سبک تاریخنگاری و صاف و همچنین اشارات مستقیم و غیرمستقیم او، به دیدگاه هایش در این زمینه دست یابد.برای تحقق این هدف، پرسشس چنین مطرح شده است:دیدگاه های معرفت شناسانه ی وصاف شیرازی درباره ی مبانی علم تاریخ چیست و چه تأثیری در روش تاریخنگاری وی داشته است؟در پاسخ به این پرسش فرضیه ای نیز ارائه شده است:بینش معرفت شناسانه ی وصاف شیرازی دربارهی مبانی علم تاریخ، سبب اتخاذ روش علی، انتقادی، بر پایه ی بی طرفی تاریخی شده و تاریخنگاری وی را از سطح یک واقعه نگاری به سطحی نزدیک به تاریخنگاری علمی ارتقاء داده است. در این مقاله ضمن مروری بر زندگینامه ی وصاف شیرازی از دیدگاه های او درباره ی چیستی تاریخ، فایده و هدف معرفت تاریخی و ملاحظات روش شناختی در اثر او سخن رفته است.وصاف به علم بودن معرفت تاریخی باور داشته و تاریخ را از اقسام حکمت دانسته است.او در روش تاریخنگاری خود به دو رویکرد انتقادی و علی توجه داشته و کوشیده است با رعایت بی طرفی تاریخی، این دو رویکرد را در تاریخ خود به کار بندد.بدینسان او از واقعه نگاری محض فاصله گرفته و بینش تاریخی را از مرزهای سنتی و رایج آن فراتر بوده است
بررسی کاربرد استعاره در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ وصاف از جمله برجسته ترین آثار نثر فنی تاریخی است که نگارنده آن یعنی وصاف الحضره کوشیده است تا با زبانی شاعرانه یک کتاب تاریخی مربوط به دوره حکومت مغولان بر ایران را به متنی ارزشمند و در عین حال مشهور تاریخی- ادبی ارتقا بخشد. او در راه خلق متنی آراسته، زیبا، شاعرانه و در عین حال دقیق تاریخی، کوشیده است تا با بهره-گیری از آرایه ها و فنون ادبی به این مهم نایل آید. از جمله تصویرهای شعری که وصاف الحضره از آن بهره برده، می توان به استعاره اشاره کرد. در این مقاله که با هدف نمایاندن هرچه بیشتر زیبایی های ادبی این کتاب کمتر شناخته شده صورت پذیرفته، تلاش گردیده تا به روش توصیفی و تحلیلی و با توجه به بلاغت سنتی، به چگونگی کاربرد استعاره در آن از جهت انواع و ابهام پرداخته شود. نتیجه این پژوهش نشان از عنایت ویژه وصاف به کاربرد این صورت خیال دارد. امری که در عین نمایاندن هنر نویسندگی وی، از عوامل اصلی ابهام آفرین در این متن برشمرده می شود.
شاهنامه در تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامة فردوسی یکی از برجسته ترین شاهکارهای ادب فارسی است که نگاه سرایندگان و نویسندگان بسیاری را به سمت و سوی خود کشانده و آنان را از ظرفیّت های بی شمار خود بهره مند ساخته است. در کنار تقلیدهای نه چندان موفّق از این اثر، تضمین ابیات و بهره گیری از حال و هوا و فضای حماسی آن در غالب آثار ادب فارسی به چشم می خورد. یکی از آثاری که شاهنامه در آن نمود بارزی دارد، تاریخ وصّاف است. وصّاف در عصری به شاهنامه روی آورده که جریان حماسه سرایی رو به افول است، امّا او با بهره گیری از ابیات و ظرفیّت های محتوایی، زبانی و بلاغی شاهنامه، بر ارزش و اعتبار اثر خود افزوده است و منبعی قابل اعتماد برای بررسی صحّت و سقم برخی از ابیات شاهنامه در اختیار پژوهندگان این شاهکار ادب فارسی قرار داده است. شاهنامه گرایی وصّاف پاسخ هوشمندانه به نیازهای روحی و روانی ایرانیانی است که طعم تلخ شکست از مغولان، آنان را در یأسی جانکاه فرو برده بود. از این رو، وصّاف با یادکرد شکوه ایرانیان در قالب اشعار ماندگار فردوسی، می کوشد روح امید در کالبد نیمه جان ایرانیان معاصر خود بدمد. این مقاله با روشی توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، گونه های بهره گیری وصّاف از ابیات شاهنامه و علل و عوامل آن را بر مبنای مجلّدات پنجگانة تاریخ وصّاف مورد نقد و بررسی قرار داده است.
ایهام در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برجستگی جنبه های هنری از ویژگی های بارز تاریخ وصاف و سایر متون مصنوع و فنی است. از میان ظرافت های هنری، ایهام جایگاهی ویژه در تاریخ وصاف دارد. در این مقاله در روشی توصیفی-تحلیلی، ایهام های موجود در جلدهای پنج گانه کتاب بررسی شده تا جایگاه ایهام، زمینه های ایهام پردازی و نقش ایهام در گره گشایی ابهام های این متن مصنوع روشن شود. پژوهش حاضر نشان می دهد که بهره گیری فراوان نویسنده از ایهام های لغوی و ایهام سازی با لغات و اصطلاحات علوم و دانش های مختلف، از تنوع زمینه های ایهام سازی و توانایی علمی گسترده او سرچشمه می گیرد و نویسنده در ایهام های کتاب، به سنت های ادبی و نوگرایی توجه ویژه ای دارد. از این رو می توان گفت تاریخ وصاف چکیده ای از ایهام های زبان فارسی و ظرفیت های ایهام سازی آن است و نقد و تحلیل ایهام های کتاب می تواند بخشی از پیچیدگی های آن را مرتفع سازد و راه را برای ورود به این متن مصنوع هموار کند.
عناصر چهارگانه در تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ وصّاف، از متون مصنوع و متکلّف فارسی است که نویسندة دانشمند آن، از غالب علوم و دانش های عصرش در نگارش این اثر بهره برده است. از این رو، لغات و اصطلاحات علومی چون فلسفه، منطق، فقه، اصول، طب، نجوم، جغرافیا، عروض، بلاغت و... جلوة ویژه ای در این متن تاریخی دارند و دست مایة صنعت پردازی نویسنده اند. نگاه ویژة نویسنده به چهارعنصر، از این ویژگی کتاب، حکایت دارد. دلبستگی نویسنده به عناصر اربعه به اندازه ای است که طرح اولیة کتاب، بر چهار جلد نهاده شده است. هرچند نویسنده به این طرح اولیه پای بند نبوده و جلد پنجمی به کتاب افزوده است. این مقاله، کوشیده است در شیوه ای توصیفی-تحلیلی، مصادیق بهره گیری از عناصر چهارگانه را از مجلدات پنج گانة کتاب استخراج، نقد و تحلیل کند و ویژگی های مثبت و منفی استعمال این عناصر را در متن کتاب بررسی کند. پژوهش حاضر نشان می دهد که التزام به استعمال عناصر چهارگانه، موجب بروز ویژگی هایی چند، در این اثر شده است. تقویت عناصر خیالی متن، بهره گیری از غالب ظرفیت های صرفی و نحوی زبان فارسی در راستای استعمال این عناصر، شکل گیری لغات، اصطلاحات و ترکیب های متنوع و تقویت دامنة لغات زبان فارسی و سرانجام، صنعت پردازی با این عناصر، از مهم ترین این ویژگی هاست. در کنار ویژگی های مذکور، التزام به استعمال عناصر اربعه، گاه موجب شکل گیری ترکیب های سست، ناهنجاری های دستوری و صنعت پردازی های افراطی متن شده است که ناگزیر چنین التزام هایی است.
مشبهٌ به عقلی در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشبیه از مباحث اصلی علم بیان است و گونه های پرشماری دارد. برخی از این گونه ها چون تشبیه عقلی عقلی و حسی عقلی با نقش روشنگرانه تشبیه هم خوان نیستند. ازاین رو، کتاب های بیانی نگاه مثبتی به این گونه تشبیه ها ندارند. اما، برخلاف چنین نگاهی، بسامد این گونه تشبیهات در برخی دوره ها و متون ادب فارسی فراوان است. در این مقاله، با نقد و تحلیل مشبهٌ به های عقلی تاریخ وصاف، فلسفه گرایش به این تشبیه ها بررسی شده است. در پژوهش حاضر دلبستگی به سنت شکنی و هنجارگریزی، عطش نوگرایی، محدودیت تشبیه سازی با نگاه محدود قدما، اطناب گرایی و دلبستگی به اشکال مبالغه آمیز صور خیال، از عوامل گرایش وصاف به این تشبیه ها دانسته شده است. نویسنده کوشیده است با بهره گیری از ظرافت های هنری از پیامدهای منفی این تشبیه ها بگریزد، اما کوشش او همه جا سودمند نبوده است، به گونه ای که یکی از عوامل پیچیدگی متن را باید در فراوانی مشبهٌ به های عقلی کتاب جست وجو کرد.
تحلیل بازتاب کلیله و دمنه در مجلّدات پنجگانه تاریخ وصّاف از منظر نظریه دریافت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۷
143 - 164
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر، تحلیل نوع نگاه وصّاف الحضره (663 730 ق.) در مجلّدات پنجگانه <em>تاریخ وصّاف</em> به کتاب <em>کلیله و دمنه</em>، از منظر نظریه «زیبایی شناسی دریافت» است.«نظریه دریافت» به جای رابطه «متن مؤلف»، بر رابطه «متن خوانش» و نقش برجسته خواننده در معناگذاری متن تأکید دارد. هانس رابرت یاوس، یکی از بنیانگذاران و نظریه پردازان این رویکرد، بر آن بود که معنای متن با توجه به دوره تاریخی و بسته به خوانندگانش تغییر می کند. کشف «تاریخ معنای متن» یکی از دغدغه های نظری وی بود. اینکه در هر دوره و در آثار نویسندگان بزرگ، به مثابه خواننده <em>کلیله و دمنه</em> (به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی)، چه تلقی وجود داشته است و کدام بخش از این متن مورد توجه بوده، می تواند برای منتقد امروز محلی برای تحلیل های مختلف و زوایای دید گوناگون از این متن باشد.روشن ساختن نوع تلقی وصّاف الحضره به عنوان یکی از مهم ترین شخصیت های تاریخی و ادبی عصر مغول از <em>کلیله و دمنه </em>و مواجهه با آن، یکی از گام های ضروری تدوین «تاریخ معنا»ی <em>کلیله و دمنه</em> بنا به نظریات هانس رابرت یاوس است. پژوهش حاضر نشان می دهد که خوانش وصّاف الحضره (به عنوان مورّخی که در شرایط نابسامان عصر مغول می زیست،) از حکایات این متن، با توجه به نوع انتخاب و گزینش داستان ها و عبارات، خوانشی کاملاً سیاسی و انتقادی است.
ارزش های زبانی و ادبی تنسیق صفات در تاریخ وصاف (جلد چهارم)
منبع:
علوم ادبی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
143 - 166
حوزه های تخصصی:
تنسیق صفات، آوردن صفات متوالی با نظمی خاص برای یک موصوف است. استفاده از تنسیق صفات در نثرهای مصنوع، کاری رایج است و نویسندگان این متون به دلایلی چون ایجاز یا اطناب، ایجاد موسیقی، خیال انگیز کردن متن و القای مفاهیم تازه، آن را به کار می برند. استفاده فراوان از این صنعت در تاریخ وصاف ، آن را به ویژگی سبکی تبدیل کرده است. ارزش تنسیق صفات در تاریخ وصاف ، به ساخت صفات مرکب و بدیعی است که نویسنده با خلاقیّت خود، هم بر غنای واژگانی زبانی متن افزوده و هم موسیقی و خیال را وسعت داده است. هدف از انجام این پژوهش، نمایش زایایی کلام در تنسیق صفات مرکب، شیوه های ساخت صفات، ارزش های بلاغی این صنعت و تأثیراتی است که بر متن و خواننده آن می گذارد. روش پژوهش، مطالعه کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی است. نتایج پژوهش مبنی بر آن است که ساخت صفات به کار رفته در تنسیق صفات تاریخ وصاف بیشتر از ترکیب دو واژه ساده (اسم/ صفت/ بن)+ اسم شکل گرفته اند و وصاف الحضره با این ساختار، واژه سازی های فراوانی کرده است. بیشتر تنسیق صفات آمده در این کتاب، عینی و در وصف انسان ها و حیوانات اهلی، با موضوع مدح هستند که در بیشتر موارد با کسره به هم وصل شده اند و بیشتر صنایع ایجادشده در آن ها، مراعات نظیر، واج آرایی، تضمین المزدوج، تشبیه و نماد است.
تحلیل و بررسی مصادیق هویت ایرانی در تاریخ وصاف الحضره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۲۷)
109-128
حوزه های تخصصی:
هویت ایرانی مفهومی سیال، چند وجهی ، پیچیده و برساخته شده طی دوران بس طولانی تاریخ ایران است که ریشه در مفاهیم و منابعی چون دین، تاریخ، سرزمین، زبان،آداب ،رسوم، جشن ها و اندیشه ایران شهری دارد. این محتوای اصیل با حمله اعراب و از هم گسیختگی یکپارچگی ساختار سیاسی کشور، دچار تغییراتی گردید و به رغم فترت و محاقی کوتاه مدت در اشکال جدیدی بازتولید و برساخته گردید. تهاجم مغولان و انقراض خلافت عباسی، به طور ناخواسته سبب احیای هویت سیاسی ایران با برخی ملحقاتش تحت لوای حاکمیتی مغولان گردید و فرصتی ذیقیمت در اختیار متفکران ایرانی همانند وصاف شیرازی گذاشت تا برخی از مصادیق و معیارهای هویت ایرانی همچون اندیشه شاهی آرمانی، عدالت، ایرانیت را مجدداً طرح، بازتولید و سامان دهند. بنابراین پژوهش حاضر به روش تاریخی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی در صدد است مصادیق هویت ایرانی را از تاریخ وصاف استخراج نموده و آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. در این راستا سؤال نقش مؤلف اثر در احیای هویت ایرانی با توجه به وضعیت شغلی و زمانه وی در اثرش چگونه انعکاس یافته است؟ با طرح فرضیه: وصاف با آگاهی از مؤلفه های هویت ایرانی و رابطه نزدیک با بنام ترین وزرای ایلخانان و همچنین با استفاده از موقیعیت اسلام پذیری ایلخانان مغول از غازان خان به بعد تلاش نمود تا همچون مورخان پیش از خود چون خواجه رشیدالدین فضل الله و جوینی مؤلفه های هویت ایرانی را در اثر خود احیا نماید؛ مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که وصاف در اثر خود مفاهیم و مصادیق هویت ایرانی را مطرح نموده تا در راستای حفظ، انتقال و استحکام آن در جامعه ایرانی تأثیری بسزا داشته باشد.
تاریخی مشهور با نامی مجعول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
101 - 117
حوزه های تخصصی:
در تاریخ نگارش کتاب گاه به آثاری برخورد می کنیم که نام نویسنده آن مشخّص نیست، یا تألیفاتی که به دو یا سه نفر منسوب شده اند. از همین دست است، کتبی که به یک نام شهره شده اند و نام دیگرشان اثر گمشده تلقی شده است. امّا کتاب مورد بحث این مقاله، - تجربه الامصار و تزجیه الاعصار- مشهور به تاریخ وصّاف بر اثر تسامح یک فهرست نویس، نامش به تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار تغییر کرده و پس از وی در تمامی کتاب های معاصرش به این نام جعلی شناخته شده و علی رغم این که در تمامی نُسخ خطّیِ این تاریخ، نام اصلی صحیح ذکر شده، بدون توجّه به متن نُسخ از نام جعلی استفاده شده است. حتّی اگر این اسم در سایر کتاب های تاریخی با نام اصلی آمده است؛ مصحّحِ محترم، عنوان درست را در پانوشت و نام مَجازی را از بابِ تصحیحِ قیاسی، در متن آورده است! این مقاله بر آن است که نشان دهد، نام حقیقی وعربی تاریخ وصّاف تجربه الامصار و تزجیه الاعصار می باشد.
کارکردهای دستوری آیات قرآن در تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
114 - 140
حوزه های تخصصی:
تاریخ وصّاف یکی از آثار برجسته نثر مصنوع و متکلّف است که اقتباس از آیات و احادیث، یکی از ویژگی های بارز آن محسوب می شود. مقاله حاضر در پی آن است که جنبه های مختلف کاربرد آیات را در این اثر در سطوح واژه، جمله و جمله- متن مورد تحلیل قرار دهد. این پژوهش در پی پاسخ دادن به پرسش هایی نظیرِ چگونگی کاربرد آیات و تبیین جنبه های لفظی و معنوی و ارتباط آن ها با متن فارسی کتاب است. نتایج پژوهش نشان داد که آیات از نظر لفظی در سطح واژگان دارای نقش های دستوری نهاد، مفعول، متمم و... هستند. همچنین بیشتر آیات به صورت ترکیب اضافی به کار رفته و در سطح جمله نیز آیات در قالب جمله های همپایه، معترضه، موصوله، پایه و پیرو به کار رفته اند. در سطح جمله- متن نیز آیات با اغراض معنوی از قبیل تأیید معنای قبل، تکمیل معنای جمله و توصیف و تشریح معنی قبل به کار رفته اند.
نقد و بررسی کتاب زندگی، زمانه و تاریخ نگاری وصاف شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۲ (پیاپی ۱۰۰)
153-178
عصر حاکمیت ایلخانان، حسب مقتضیات تاریخی، با رشد تاریخ نگاری فارسی همراه بود. آثار تاریخ نگارانه فراوانی که در قلمرو ایلخانی و از سوی دیگر در قلمرو ممالیک پدید آمدند، کارنامه تاریخ نگاری اسلامی- ایرانی را تقویت و زمینه های فهم تاریخ این عصر را هموار کرده است. در این میان، وصاف، ادیب– مورخی که از حیث سبک ادبی و ساختار تاریخی، شیوه متفاوتی را در ارائه برداشتهای تاریخی بکار گرفته، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. کتاب «زندگی، زمانه وتاریخ نگاری وصاف» از این جهت که به مورخی این چنین پرداخته حائز اهمیت است و به همین سبب مورد بررسی قرار گرفته است. نقد کتاب مذکور با تفاوت قائل شدن میان دو مفهوم تبیین و تفسیر و دو گونه کنشگر مورخ و تاریخ شناس و همین طور اهتمام به رویکرد های سلبی و ایجابی توأمان انجام شده و این هدف را تعقیب می کند تا نشان دهد میان فهم تاریخ با تاریخ نگاری تفاوت است و بایسته نیست که فهم تفسیری امروزی خود از تبیین مورخانه به معنی تاریخ نگاری قلمداد شود.
پژوهشى در مآخذ احادیث تاریخ وصّاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از شاخص ترین متون نثر فارسى مصنوع کتاب تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار مشهور به تاریخ وصّاف تألیف شرف الدّین (شهاب الدّین) شیرازى معروف به وصّاف الحضره (م. 730 ه .ق.) است. این کتاب که بنابر رسم معهود و نانوشته مؤلفان و مورخانِ بعد از قرن ششم، مشحون به آیات قرآن، احادیث و اشعار و امثال عربى است. استشهاد به احادیث و استخدام آن ها از سوى نویسنده دانشمند براى اثبات مطالب کتاب از برجستگى خاصّى برخوردار است که قطعاً خوانندگان کتاب و علاقه مندان به مطالعه متون فنى و مصنوع ناگزیرند این احادیث را دریابند و با اطمینان از صحت و وثوق آن ها اعتماد بیشترى به کتاب و مؤلف آن پیدا کنند. این مقاله مفصل بر آن است تا با مأخذشناسى احادیث و اعتبار سنجى آن ها احادیث معتبر را از اخبار و روایات سست و نادرست تمیز دهد و خواننده متن وصّاف را در درک بهتر یارى رساند. نتیجه تحقیقات نشان مى دهد که ده ها حدیث در تاریخ وصّاف وارد است که غالب آن ها در منابع معتبر روایى شیعه و اهل سنّت آمده و بعضاً حتى در مواضعى که مؤلف کتاب به حدیث بودن آن ها تصریح کرده است فاید مأخذ قابل اعتمادند.
بررسی زبانی و انتقادی ضبط نام شهر هانگجوی چین در کهن ترین نسخ خطی تاریخ وصّاف
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
39 - 60
حوزه های تخصصی:
وصّاف الحضره در کتاب تجزیه الأمصار و تزجیه الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکل های مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ یا پکن یکی دانسته شده، و در متون بعدی به تبعیت از چاپ بمبئی به صورت «خُترای» ضبط شده است. در پژوهش حاضر با مراجعه به 11 دست نوشت از کهن ترین نسخ خطی تاریخ وصّاف، و دیگر متون تاریخی عصر مغول و منابع چینی نام این شهر بررسی شده است. «خنزای» که در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به صورت «خترای» تصحیف شده، ریختی کهن از بندری بزرگ در چین است که در دیگر متون کهن تاریخی و سفرنامه های فارسی و عربی به صورت های «خانجو» (التفهیم)، «خَنسا» (الرحله ابنِ بطّوطه)، «خنسای» (جامع التواریخ، تاریخ بناکتی، نزهه القلوب، خطای نامه)، «خینگسای» (جامع التواریخ)، «هینکسای» (آثار و احیا)، «کینزی» (سفرهای مارکوپولو)، «کانسی» (سفرهای فرایِر اودوریک)، «کامپسی» (سفرهای جان دِ ماریگنُلّی) و «کاسی» (کتاب اسقف اعظم سلطانیه) آمده، و همان شهری است که امروزه هانجو/ هانگجو/ هانگژو خوانده و نوشته می شود. تلفظ نام این شهر به صورت «خُنزای» (به ضم حرف «خ») در کهن ترین دست نوشت های تاریخ وصّاف، مشابه یکی از تلفظ های نخستین هجای نام این شهر (کاراکتر «行») در دوره ماندارینِ متقدم است که دارای تلفظی بین ضمه و فتحه بوده است.