فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۹۸۱ تا ۸٬۰۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
33 - 67
حوزههای تخصصی:
وحدت از مفاهیم محوری در تفکر عرفانی است. مولانا برای تفهیم این مفهوم، همچون بسیاری از مفاهیم غامض عرفانی، از استعاره بهره برده است. در این پژوهش، استعاره های مولانا از مفهوم وحدت در مثنوی معنوی ، براساس نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون، بررسی و تحلیل شده است. هدف از این مقاله آن است که با تحلیل استعاره ها و تشخیص نوع و کارکرد شناختی آن ها، دیدگاه مولانا به این مفهوم، نحوه معرفی آن به مخاطب و عوامل مؤثر در انتخاب این استعاره ها را دریابیم. ابتدا نمونه های استعاره های وحدت را استخراج کردیم و بعد به تحلیل و توصیف آن پرداختیم. مولانا در مثنوی ، از هفت کلان استعاره نور، انسان، عنصر طبیعی، شیء، مکان و ظرف، روییدنی ها و مفهوم انتزاعی استفاده کرده که اغلب استعاره ها از نوع هستی شناختی هستند. با این استعاره ها، تمام ویژگی ها و کارکردهای مفهوم وحدت، به نحوی که با اصل حفظ اسرار منافات نداشته باشد، برای مخاطب به تصویر کشیده شده است. عواملی مانند شغل خطابه و ارتباط با عموم مردم، سبک شاعری و محیط زندگی مولانا در گزینش استعاره هایی ساده، ملموس و عامیانه تأثیرگذار بوده است، اما دسته ای از استعاره ها هستند که تصویر ارائه شده از وحدت، در آن ها بسیار انتزاعی است و گویی برای محرمان و مخاطب خاص به کار رفته است، مانند «وحدت بی رنگی است»، «وحدت فکر است» و... . در این استعاره ها، تصویری که برای معرفی مفهوم انتزاعی وحدت به کار رفته، خود انتزاعی است و نیاز به معرفی دارد.
سرچشمه های ایرانی قصه های هانس کریستین آندرسن در افسانه های عامیانه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هانس کریستن آندرسن (1805-1875) شاعر، قصه پرداز و نمایش نویس مشهور دانمارکی پدیدآورنده 160 داستان و افسانه ، ۸۰۰ قطعه شعر و ۶ رمان است. یک ویژگی نوشته های آندرسن توجه او به ادبیات عامه، شفاهی و زبان گفتار است. او بیش از همه از افسانه های عامیانه تأثیر می گیرد. وی برای نوشتن این افسانه ها، بیشتر از افسانه های هزارویک شب و نیز افسانه های دیگر ملل جهان الهام گرفته است. در این مقاله ابتدا درباره اندرسن و انواع قصه های وی و تاثیر پذیری اش از شرق و ویژگی ها و سرمنشأ قصه های آندرسن و پیشینه موضوع سخن می گوییم، سپس تنها به چهار مورد از سرچشمه های ایرانی قصه های اندرسن و تطبیق آنها با داستان های ایرانی اشاره و داستانها مقایسه و تطبیق داده می شود. این چهار داستان عبارت اند از:1. مندیل خیال و مقایسه با لباس تازه امپراتور؛ 2.جبرئیل جولا و مقایسه با صندوق پرنده؛3. قاضی و جوحی و مقایسه با کلاوس بزرگ و کلاوس کوچک؛4. خاله سوسکه و مقایسه با تامبلینا. ضمن روایت شناسی این چهار داستان، از ابعاد مختلف به تطبیق روایات پرداخته می شود. درنهایت درمی یابیم به دلایل مختلف ازجمله آشنایی آندرسن با هزارویکشب از طریق ترجمه آن به نام الف نهار و علاقه به ادبیات مشرق زمین با افسانه های ایرانی به خوبی آشنا بوده و از آنها بهره گرفته و در جهت اهداف مذهبی و تربیتی خویش از تمام با بخشی از داستان سود جسته است.
دراسه الوظائف الاجتماعیه فی روایتی «السنوات الغائمه» و«عناقید الغضب» علی أساس النقد التکوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۳
113 - 136
حوزههای تخصصی:
النهج التکوینی والنقد التکوینی والنظریه البنائیه للوسیان غولدمان (1913-1970م) هی واحده من البحوث الإنسانیه للنقد الأدبی المعاصر والتی تحاول الکشف عن القوانین الخفیه التی تحکم کافه العلاقات الإنسانیه. یتمثل الهدف الرئیسی لغولدمان فی النقد فی تحقیق نظره عالمیه للعمل وعلاقته بفئه اجتماعیه معینه. فی روایه «عناقید الغضب»، ینتقد الکاتب الأمریکی جون ستایبنیک (1930م) الظلم فی مجتمع العمل والأزمه الاقتصادیه الأمریکیه، ولهذه الروایه الکثیر من القواسم المشترکه مع روایه السنوات الغائمه لدرویشیان (1991م)، والتی تقدم أیضاً نظره فاحصه علی الطبقات الدنیا من المجتمع فی عهد رضاخان ، بالاعتماد علی أدب العمال والأضرار الاجتماعیه لإصلاح ذوی الدخل المنخفض. السبب الرئیسی للتمایز بین «السنوات الغائمه» من وجهه النظر الاجتماعیه مقارنه بروایه «عناقید الغضب» هو التمثیل الکامل لحیاه الشخصیات الجدلیه التی لم یتم التعبیر عنها بشکل کامل فی «عناقید الغضب»، حیث تم تقدیم صوره واضحه عن حیاه الأفراد الجدلیین. وبالتالی فإن السنوات الغائمه تکشف حیاه البرولیتاریا فی الفتره الحاسمه لصراع ما قبل الثوره الإسلامیه. تعبر «السنوات الغائمه» عن المسیره الطویله المحفوفه بالمخاطر لأشخاص فقراء وکیفیه الوصول إلی الوعی الطبقی، بینما لا یزال أبطال «عناقید الغضب» فی بدایه وعیهم الطبقی.
تعابیر عارفانه و عاشقانه گوی و چوگان در اشعار فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی تعابیر عارفانه و عاشقانه گوی و چوگان در اشعار فارسی است. شاعران در ادوار مختلف زبان و ادبیات فارسی، برای بیان مفاهیم و منویات درونی خود از تعبیرات گوناگون استفاده کرده اند و گاه برای بازگویی این مفاهیم از تعابیر و اصطلاحات رایج در زمانه خود سود جسته اند. بیان احساسات و عواطف شخصی شاعران گاه در مضامین عاشقانه و گاه عارفانه با واژه های گوی و چوگان نمود یافته است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی و به روش تاریخی است که با رویکرد تحلیلی انجام شده است. یافته های تحقیق نشان داد؛ اشعار فارسی سرشار از دو واژه گوی و چوگان است که در مضامین عاشقانه برای توصیف درازی زلف، ذقن، روی، خال معشوق و نیز توصیف تسلیم و بی ادعایی عاشق در برابر معشوق به کار رفته اند. در مضامین عارفانه نیز برای بیان تسلیم بودن و نیز به عنوان تمثیلی برای ترک هوس و خودبینی استفاده شده است. نمود واژه های گوی و چوگان در اشعار غنایی و بسیاری واژه های گوی و چوگان در ادبیات فارسی نشان دهنده میزان رواج این بازی در ادوار مختلف تاریخ ایران است و آشنایی شعرا با بازی چوگان می تواند ناشی از رواج این بازی در ایران باشد.
بررسی شخصیّت علی(ع) در خاوران نامه بر اساس نظریّه فلیپ هامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیّت بزرگ و برجسته علی(ع) به گونه ای است که همه را مجذوب خویش ساخته و در طول تاریخ همواره نویسندگان و شاعران بسیاری شخصیّت وی را توصیف کرده اند از جمله آنان مولانا محمّدبن حسّام خوسفی شاعر قرن نهم هجری است. وی نخستین حماسه سرای مذهبی ادب فارسی و جزء اوّلین شاعرانی است که تفکّر شیعی را در شعر خود پرورانده است. شخصیّت والای علی (ع) وی را بر آن داشته تا پیرامون آن حضرت، ابیاتی نغز و زیبا بسراید. فیلیپ هامون (Philip Hamon) نشانه شناس فرانسوی، شخصیّت را به عنوان عنصر نشانه ای در نظر می گیرد و مبانی نظری نشانه شناسی شخصیّت را گسترش می دهد. هامون، شخصیّت را نشانه ای می داند که از دال (نام، جایگاه نحوی و بُعد بلاغی) و مدلول (صفات، کنش گفتاری و کنش رفتاری)تشکیل می شود. به طور کلی با بررسی نشانه شناسی شخصیّت می توان با تکیه بر ویژگی ها و صفات به لایه های عمیق درونی شخص پی برد و این مجموعه رفتارها را الگو و سرمشق خویش قرار داد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کنش های گفتاری، دو سطح از شخصیّت حضرت علی(ع) را نشان می دهد. در گفت وگوهای میان مردم، وی شخصیّتی بی نیاز و توانمند ترسیم شده است که از هیچ چیز و هیچ کس ترسی ندارد؛ اما در گفت و گوهایی که ما بین او با خدا صورت می گیرد، وی به عنوان شخصیّتی نیازمند و ناتوان به تصویر کشیده شده است. کنش های رفتاری وی شامل کنش های مختلفی مانند جنگ کردن، کشتن، نجات دادن و مانند این است که بسامد فراوان این نوع کنش ها نشان دهنده جایگاه اصلی امام علی(ع) در داستان دارد. همچنین وی شخصیّتی بوده که درگیر مبارزه با دشمنان و نابود کردن آنان برای دفاع از دین اسلام و مسلمانان بوده است. نام ها و لقب های به کار رفته برای این امام، یعنی؛ علی، حیدر و غشمشم، همگی با صفت ها و کنش های این شخصیّت هم خوانی دارند و به گونه ای اسم و لقبش دلالت بر تمام خصوصیّت هایی دارد که در داستان، وی از خود نشان می دهد.
La Migration dans la Littérature Persane Extrême-Contemporaine : Sarzamin-e Noutch de Keyvân Arzâghi(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۳, No ۲۴, L’hiver Et Le printemps ۲۰۲۰
65-79
حوزههای تخصصی:
La migration est incontestablement, depuis longtemps, une réalité complexe variant selon l'époque et relève toujours d’une actualité brûlante. Présente, de longue date, dans les études sociales, elle a aussi trouvé une place privilégiée dans les études littéraires. Le thème de la migration apparaît sous différentes formes dans la littérature (l’écriture de l’exil, la diaspora, les situations postcoloniales, etc.). Mais parmi toutes ces formes, la plus importante est celle qui se concentre sur la question de dualité de l’identité. La présente étude essaiera d'apporter des précisions sur cette problématique, tout en approfondissant le problème de la migration. Sarzamin-e Noutch de Keyvân Arzâghi constituant le contexte de cette étude, nous permet d’étudier le phénomène de la migration dans une optique extrême-contemporaine. Une méthode incontournable pour l’analyse de ce phénomène est la sociologie qui dévoile ses réalités cachées. Cette étude sera ainsi basée sur la théorie de l’ambivalence carnavalesque de Mikhaïl Bakhtine, qui est selon Pierre. V. Zima à l’origine de la sociologie du texte romanesque, et sur les idées d’Abdelmalek Sayad, sociologue de l’immigration. Et elle étudiera aussi l’effet psychologique de ce phénomène grâce aux stratégies identitaires proposées par Carmel Camilleri.
بازخوانی تطبیقی خویش کاری نباتات در اساطیر جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبیعت و عناصر آن در منظومه فکری بشر، نقشی محوری دارند. گیاه یکی از این عناصر طبیعی است که به شکل موازی و با خویش کاری های مشابه در اساطیر ملل مختلف ظهور و بروز داشته است. این نقش مایه ها به دلیل همراهی با آداب و رسوم آیینی و مقدس اند. بازخوانی تطبیقی گیاهان اساطیری و خویش کاری آن ها می تواند مبیّن نقش طبیعت به ویژه آشنایی با آبشخور مشترک آن در اسطوره سازی بشر باشد. این پژوهشِ توصیفی- تحلیلی براساس رویکرد تطبیقی مکتب امریکایی تلاش کرده است این وجوه مشترک و عملکرد مشابه را در طبقه بندی ژرژ دومزیل واکاوی کند. از نتایج تحقیق برمی آید که گستره خویش کاری گیاهان، از اسطوره آفرینش و نمودهای آن در اسطوره ایزدان نباتی، فرایند زایش و تولد دوباره قهرمانان اسطوره ای و حتی خویش کاری آن ها در دگردیسی و یا خاصیت الهی بخشیدن به انسان ها؛ چون تعلق رویین تنی و نامیرایی به آدمیان تا اساطیر مرگ و رستاخیز گیاهی ابرانسان های مقدس به ادراک مناسبات انسان و گیاه در اساطیر ملل و نسبت آنها در جهان بینی نظام های سه گانه اجتماعی عصر اسطوره ای تعلق دارد. بر اساس این الگو، اغلب روایات اسطوره ای گیاه تبار جهان برآمده از بینش طبقه روحانیان است که برای طبقه فرودست (توده کشاورز و تولیدکننده) در جهت حفظ زایش، حیات و استمرار آیینی آنها به شکل فلسفه مقدس حیات و بقا ایجاد شده است.
تحلیل ساختارگرایانه ی زمان روایی در داستان موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل ساختاری روایت به منظور شناخت ابعاد آن و برای توصیف ساختارهای عام و کلی ادبی و نقشی که در تولید معنا ایفا می کنند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. زمان، به عنوان بعدی از روایت، در تعیین روابط گاهشمارانه ی سخن و داستان، نقش بی بدیلی دارد. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و تحلیلی نگاشته شده است و با بررسی ویژگی های ساختار زمان از دیدگاه ساختارگرایان که در سه مقوله ی اصلی طول زمانی، ترتیب زمانی و تناوب زمانی قابل بررسی است، به تحلیل داستان موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل به عنوان یکی از داستان های مهم و طولانی قرآن مجید که در سه سوره ی متفاوت قرار گرفته است می پردازد. این پژوهش در نظر دارد با شناخت بعد زمان در پیرنگ این داستان و چگونگی رابطه ی میان زمان داستان و زمان متن، به شناخت ساختار زمان در این سه سوره و تحلیل و درک یکی از عناصر اعجاز زبانی قرآن و شناخت بعدی از ابعاد روایت در آن بپردازد و بر آن است نخست از منظر ساختارگرایان زمان روایی را در داستان موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل تحلیل کند و سپس مهم ترین امکانات زمانی ای را که در روند روایت داستان موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل استفاده شده است تبیین نماید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد در داستان مورد بحث، زمان از حالت ساده و خطی عبور کرده و از تمام امکانات زمانی در جریان روایت استفاده شده است.
تشخیص واژه های مفرد و مرکب از روی دال و ذال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰۷
107 - 117
حوزههای تخصصی:
در واژه های فارسی دری، همیشه حرف دال یا در آغاز واژه است یا پس از صامت و حرف ذال همواره پس از مصوت قرار می گیرد. این قاعده مخصوص واژه های بسیط است؛ اما در واژه های مرکب حرف آغازینِ بخشِ دوم نمی تواند ذال باشد و فقط می تواند دال باشد؛ چراکه مصوت ماقبل جزئی از خودِ تکواژ نیست بلکه متعلق به تکواژ پیشین است. بنابر این بخش دوم واژه های مرکب تابع همان قاعده واژه های بسیط است. بر اساس این قاعده واژه های مفردی همچون باذه و نبیذ دارای حرف ذالند و واژه های مرکبی همچون پاداش و ستودان دارای حرف دال.
بررسی تأثیرپذیری صفوه الصفا از رساله قشیریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صفو ه الصفا از معتبرترین کتاب های عرفان و تصوف و یکی از اساسی ترین منابع در شرح حال شیخ صفی (650‑735 ق)، جدّ اعلای پادشاهان صفوی است. رساله قشیریه نیز از کتاب های مهم تصوف است که در حلقه های درسی قرن هشتم به آن توجه می شد. تأثّر شیخ صفی در صفو ه الصفا از رساله قشیریه بیش از منابع دیگر بوده است؛ درواقع برخی از تفسیرهای شیخ صفی بر اصطلاحات عرفانی نتیجه تفسیر و بسط موجزگویی های عارفانی مانند قشیری است؛ به طوری که عبارت های رساله قشیریه با اندکی اختلاف در صفو ه الصفا نقل شده است. این همگونی و همسانی بین دو اثر عرفانی نشان دهنده سرچشمه ای واحد برای اندیشه های عرفانی این دو عارف و نزدیکی آرا و عقاید آنهاست. هدف این پژوهش، بررسی میزان تأثیرپذیری صفو ه الصفا از رساله قشیریه به روش تحلیلی توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای است. حال، جمع و تفرقه، غیبت و حضور، تلوین و تمکین، محاضره و مکاشفه و مشاهده، بواده و هجوم، صحو و سکر، شاهد، هیبت و انس، لوایح و لوامع و طوالع اصطلاحاتی است که درباره آنها شیخ صفی با قشیری هم عقیده بوده و تعریف یکسانی با قشیری ارائه داده است. شیخ صفی به سبب همین هم نفسی با قشیری ها بود که توانست محدوده های وسیعی از ممالک اسلامی و غیراسلامی را تحت نفوذ معنوی خود درآورد.
بازوبندهایی از جنس حرز و آرزو (پیوست های صوری و فرهنگی بازوبندهای دوره قاجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه در مطالعات تاریخی و فرهنگی، اشیا و تصاویر نیز همچون متن های نوشتاری، به عنوان منابع اطلاعاتی شناخته می شوند. منابعی که نه تنها در تکمیل اطلاعات به دست آمده از منابع نوشتاری اهمیت دارند؛ بلکه قادر به ارائه اطلاعاتی هستند که نویسندگان متن های تاریخی قادر به بیان آن ها نبوده اند. با بررسی این آثار و خوانش مضامین فرهنگی رایج بر آن ها می توان به فهم و درکی عمیق تر از اندیشه های رایج و شیوه زیست و زندگی مردم نائل شد. اشیای طلسمی و تعویذی در زمره اسناد اصیلی قرار دارند که شیوه طراحی و پیوست های فرهنگی و مذهبی رایج در آن ها، پیوستگی بسیاری با فرهنگ عامه مردم دارد. در این تحقیق که با هدف شناخت تأثیر ایدئولوژی و مذهب بر فرهنگ مادی دوره قاجار و به شیوه توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته، تلاش شده است تا با مطالعه موردی انواع «بازوبندها»، به چگونگی کاربرد مضامین مختلف بر روی این آثار پرداخته و بدین پرسش اساسی پاسخ داده شود که باورداشت های اسلامی شیعی چگونه در ساختار ظاهری و نقوش رایج در بازوبندهای قاجاری نمود یافته اند؟ در این پژوهش در دو بخش اصلیِ جایگاه بازوبند در فرهنگ ایرانی اسلامی و پیوست های صوری و فرهنگی بازوبندها (روایت ها، کُدها و رمزنگاره ها) بدین مسئله پرداخته شد. نتیجه این بررسی ضمن اینکه نشان از تأثیر مستقیم مذهب تشیع و اعتقادات اسلامی بر بازوبندهای دوره قاجار دارد، بیانگر تأثیر مستقیم باورهای عامیانه در شیوه کاربرد و طراحی این آثار است.
بررسی و تحلیل اسطوره شاماران در منطقه مکریان مهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گذشت زمان، بسیاری از اسطوره ها بنا به عللی در پشت پرده تاریک تاریخ پنهان شده و به دست ما نرسیده اند. امروزه بیشتر مردم جهان مار را جانوری مضر و موذی می دانند و این هم صرفاً به دلیل ترس نیش زدگی و مرگ است. به همین دلیل، انسان در افسانه ها که پدیده ها و حقایق تلخ و شیرین زندگی آن قوم است و با گذشت زمان در هاله ای از داستان ها و خیال پردازی ها پنهان شده و به عنوان بازتاب استمرار یک سنت قدیمی به دست ما رسیده است، ترکیبی از خود و جانوران را می سازد که نقش رام کنندگی دارد و نماد قدرت در مقابل حیوانات محسوب می شود. در ارتباط با اسطوره شاماران، به مرور زمان رابطه انسان و مار شکل تازه ای به خود می گیرد و تا جایی پیش می رود که مار جزئی از وجود انسان می شود و با هم تشکیل یک موجود هیبریدی را می دهند. شاماران (نیمه انسان - نیمه مار)، اسطوره کردیِ سرزمین کردستان، یکی از این نقوش است که از زمان های قدیم با فرهنگ این سرزمین گره خورده است. شاماران در نقوش مربوط به مردم کرد زبان منطقه مکریان مهاباد، خدا بانوی مارها، گنج و ثروتی که به شاماران نسبت داده می شود و استعاره ای کهن از دانش هایی است که در اختیار اوست. اسطوره، تکرار نقوش جانوران و فراوانی کاربرد آن ها، بازتاب اعتقاد مردمان هر سرزمین است. مار مهم ترین نماد قدسی و شاماران نماینده دانش های مادی و غیرمادی و نگه دارنده رازها برای کردهاست. روش به کار برده شده در این تحقیق، از نظر ماهیت، توصیفی - تحلیلی و تاریخی است و سعی شده است از طریق توصیف و بررسی نقش این جانور، مقایسه ای در مناطق مختلف مکریان به مرکزیت شهر مهاباد صورت گیرد. نتیجه نشان داد شاماران نماد قدرت، دانایی، برکت خیزی، دوستی و محافظت است و نقش آن روی دست بافته ها و دست ساخته های مردمان این منطقه همچون پرده، دستمال جیبی و گهواره کودک، روبالشی و غیره حضوری پررنگ دارد.
تحلیل رنگ های یک مقبره پوش دوره صفوی با تکیه بر آراء علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
241 - 272
حوزههای تخصصی:
گذر از پدیدار رنگ به معنا، فرایندی است که از دیرباز تاکنون نزد متفکران متعدد با سویه های فکری متفاوت مطرح بوده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که صرف نظر از قصد مؤلف و وجه بیانگری اثر، اگر مخاطبی به آراء علاءالدوله سمنانی در مورد تجلیات انوار رنگی آگاه باشد، در مواجهه با یک اثر هنری چگونه آن اثر را خوانش می کند؟ از این رو با بهره گیری از روش پدیدارشناسی هرمنوتیک هانری کربن به تحلیل آراء علاءالدوله سمنانی در این باره می پردازد و با ماحصل این بررسی و با روش توصیفی تحلیلی، رنگ های یک اثر هنری را مورد نقد یا خوانش مخاطب محور قرار می دهد و در نهایت به این نتیجه رهنمون می شود که هنگامی که یک اثر هنری بر مبنای آراء سمنانی مورد قضاوت قرار می گیرد، می توان از مشاهده محض گذشت و به نوعی شهود شخصی دست یافت که در مورد نمونه مطالعاتی این نوشتار، نتیجه شهود بدین قرار است که مقبره پوشی که با این نظام و رنگ ها طراحی و تولید شده، به طور تمثیلی نمایانگر بخشی از سفر روحانی انسان به سوی پروردگار است که از پیش در جریان بوده و گویی مدتی با حیات جسمانی انسان به وقفه افتاده و با گذشتن از جسم دوباره آغاز می شود.
Neologisms in Two Persian Translations of ‘Harry Potter and the Half-Blood Prince’ Based on Newmark’s Model(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰
112-131
حوزههای تخصصی:
Languages are widening every day and new words and structures are born when they are needed. The objective of this study is to survey the strategies that are used in the translation of neologisms in Harry Potter and the Half-Blood Prince and to see if there is a significant difference between the strategies used by Persian translators in the novel Harry Potter and the Half-Blood Prince and to find the most and the least strategies adopted by the Persian translators. To address the objectives of the present study, the researcher selected two Persian translations of the novel. To identify the neologisms used in the texts, the source text along with its translations was cross-analyzed sentence-by-sentence. Afterwards, on the basis of Newmark's definitions and classifications of neologisms, the neologisms were identified. The strategies which were used in the translation of various types of neologisms were also investigated. Data analysis involved quantitative analysis. It was concluded that the most frequent strategy used by translator Vida Eslamieh was through-translation and the least frequent strategy was modulation. In Shahnaz Majidi's translation, the most frequent strategy was through-translation. The least frequent strategies were modulation and descriptive terms. According to the results of the chi-square test, there was no significant difference among the strategies used by two Persian translators in translation of neologisms. The results of this study can be useful for translators and students to become aware of the strategies used in English to Persian translations of the neologisms.
بررسی تطبیقی مجاز عقلی در شعر عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
109 - 134
حوزههای تخصصی:
مجاز، از مهم ترین ابزارهای زیبایی آفرینی سخن شاعرانه است و سرایندگان برای غنا بخشیدن و گسترش دامنه تخیّل در آفرینش های شعری خویش بدان دست یازیده اند. مجاز، در تعبیر علمای بلاغت بکار بردن لغت است در معنایی «غیر ما وضع له». در بلاغت، مجاز را شامل موضوعاتی همچون تشبیه، استعاره، مجاز عقلی و مجاز مرسل می دانند؛ چنانکه در نقد نیز، رمز، اسطوره و خرافه را با آن در پیوند دانسته اند. مجاز عقلی را اسناد فعل به فاعل غیر حقیقی یا اسناد صفت غیر متعارف به موصوف و به طور کلی اسناد هر مسندی به مسند الیه غیر طبیعی و غیر متعارف نامیده اند. به منظور تحلیل تطبیقی این ترفند زیبایی ساز، با بررسی نزدیک به پانصد شاهد از شعر عربی و فارسی، مجاز عقلی و اسناد مجازی در سروده های شاعران این دو زبان بررسی شده است. ارزیابی های مقایسه ای و تطبیقی کاربردهای مجاز عقلی و علاقه های مورد استفاده، نشان گر مشابهت های بسیار مجاز عقلی و اسناد مجازی در شعر عربی و فارسی است و این موضوع، منحصر به دوره ادبی و تاریخی خاصی نیست. همچنین، علاقه زمانی و سببی، به ترتیب در شعر عربی و فارسی بسامد بیش تری داشته اند.
بررسی تطبیقی رئالیسم انتقادی در داستانهای مصطفی لطفی منفلوطی و محمدعلی جمالزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم، بیان واقعی زندگی است و نویسنده ی رئالیسم به تصویر مشاهدات بسنده نمی کند؛ بلکه همواره عوامل و شرایط اجتماعی را در نظر می گیرد. در رئالیسم انتقادی نویسنده به انتقاد از روابط انسان و محیط از یک سو و انسان و جامعه از سوی دیگر در یک نظام همت می گمارد. منفلوطی و جمالزاده؛ دو نویسنده ی شهیر معاصر هستند که بازتاب واقعیت های خارجی زندگی در بسیاری از نوشته ها و آثار آنان مشهود است. جمالزاده آثار مهمی تحت تاثیر اندیشه رئالیسم انتقادی، آفریده و به بیان واقعیات و عینیات در این آثار پرداخته است . وی در داستان هایش با زبانی سهل و ساده و گاه محاوره ای به بازنمایی جزئیات مشکلات انسانی در میان طبقات متوسط و بالاتر از آن و تشریح مشکلات زندگی و اوضاع فرهنگی و اجتماعی پرداخته است. منفلوطی نیز در داستان های تألیفی خود، با زبان ساده و روان به بیان واقعیت های پیرامون خود به سبک رئالیستی و با نگاهی انتقادی می پردازد و تضادهای اجتماعی جامعه ی آن روز مصر را ترسیم می کند.
بررسی تطبیقی داستان «جاناتان مرغ دریایی» و داستان مرغان در منطق الطیر بر مبنای نظریه انتخاب گلسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۸۱
7 - 38
حوزههای تخصصی:
تئوری انتخاب به تبیین رفتارهای انسان با تأکید بر مسئولیت پذیری در برآوردن نیازهای اساسی می پردازد. هدف مقاله حاضر، کاربست این رویکرد روانشناسی، در بررسی تطبیقی داستان های رمزی است. جاناتان، مرغ دریایی، نوشته ریچارد باخ (1936) و نیز منطق الطیر عطّار، بازگوکننده یکی از والاترین دغدغه های بشری، یعنی «حقیقت جویی» است. مقاله حاضر، به شیوه توصیفی- تحلیلی نشان می دهد که این آثار از نظر کاربرد مفاهیم نمادین، وجوه اشتراک دارند. درون مایه آن ها به رغم تمایز در ساختار، تعارض میان داشته ها و خواسته های آدمی را بازمی نمایاند. میل به کشف گوهر وجودی در سایه هدایتگری راهنما بیانگر تلاش آدمی برای برآوردن نیاز به آزادی و حقّ ارزشمندی است. عطّار در وادی دوم، به ضرورت عشق در سلوک می پردازد؛ ولی ریچارد باخ، در آخرین آموزه ها اهمیت این نیاز اساسی را بازگو می کند. تفاوت دیگر در میزان بازنمایی انگیزه های درونی شخصیت هاست. داستان ریچارد باخ، به دلیل بهره گیری بیشتر از توصیف و طرح گفت وگوهای درونی قابلیت بیشتری برای خوانش گلسری دارد.
پیوند ساختار قصیده با زمینه و زمانه جاهلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۵
147-169
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران تاریخ ادبیات در مواجهه با پدیده ادبی، ادبیت آن را به عنوان ارزش مستقل و فراتاریخی در نظرگرفته اند و نقطه آغاز خود را پدیده ادبی در وجه حاضروآماده آن قرار داده اند؛ یعنی دقیقا آنجایی که پایان کار است، جایی که متن ازپیش آن چیزی را که تاریخ در پی تقویم و اثبات آن است، به پژوهشگر بخشیده است. درحالی که پدیده ادبی پیش از جلوه حاضر وآماده خود، از طریق قرار گرفتن در سطح تطور ساختار متن، سنت ادبی و وجه کلامی خود در برخورد با سیاست و اجتماع، مسیری تاریخی را طی کرده است. مسیر تاریخی یک پدیده ی هنری، از وحدت با زندگی تا خودآیین گشتن ساختار را دربرمی گیرد. قصیده جاهلی هنر در وجه وحدت با زندگی است و هر بخشی از ساختار متن نشانه ای است به چیزی در حیات جاهلی و این امر خود برآمده از هم سازی هنر، اندیشه و زندگی در جاهلیت است. بر این اساس، در پژوهش حاضر با فهم هرمنوتیک و روش ساختارگرا، آغاز قصیده در جاهلیت به مثابه جایگاه ایجاد شکل های آن مورد بررسی قرار گرفته و سرشت آغازی نظام ادبی آن روشن گردیده است، و از این طریق تبیین شده است که ادبیت قصیده جاهلی برآمده از پیوند ضروری قصیده با زیست جاهلی است و همین پیوند در سطح دیگر موجب شده است فرم و محتوای قصیده جاهلی پس از ظهور اسلام، به عنوان عنصر ضروری فرم قصیده درون ماندگار شوند و در ادب کلاسیک عربی و فارسی برای بیان اهداف مغایر با زیست جاهلی، به کار روند.
بررسی، تحلیل و مقایسه کرامات در کشف المحجوب هجویری و رساله قشیریه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
کرامت در فرهنگ عرفان اسلامی از اصطلاحات و مفاهیم پرکاربرد است. این موضوع تنها در سطح نظری متوقف نمانده و در سیره عملی عارفان مسلمان نیز، نمودار شده است. اهل معرفت برای تأمین اهداف مختلف شخصی و اجتماعی از کرامت بهره برده اند. ما در این مقاله بر آنیم تا بر اساس نظرات دو شخصیت نامی در حوزه عرفان اسلامی یعنی علی بن عثمان هجویری و ابوالقاسم قشیری به زمینه های کاربست کرامات در سیره عملی اهل تصوف بپردازیم. بدین منظور، از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده و گردآوری اطلاعات با استناد به منابع کتابخانه ای انجام گرفته است. همچنین، جامعه آماری پژوهش، کتاب های کشف المحجوب ورساله قشیریه می باشد.کرامت در نظرگاه هجویری و قشیری، دو بُعد فردی و اجتماعی دارد. به این معنا که عارفان گاهی برای تحقق خواسته های شخصی و گاهی برای نفع عمومی از کرامت استفاده کرده اند. در مجموع، زمینه های مشترک کاربست در دو اثر مذکور عبارتند از: ذهن خوانی و فراست؛ تصرف در نیروها و عناصر طبیعت؛ شنیدن ندای هاتف؛ صحبت با پیامبران در حیات و ممات؛ ارتباط با حیوانات؛ شفای بیماران. وجوه تمایز کاربست کرامت در این دو اثر، تنوع و گستردگی بیشتر رساله قشیریه و تعدد مصداق ها و شاهدمثال های آن نسبت به کشف المحجوب و برجسته تر بودن وجه نظری اثر هجویری است. دیگر آنکه، هجویری به کراماتی چون: گفت وگو با خداوند و نقش بستن عبارت بر بدن شیخ متوفی اشاره کرده و در اثر قشیری از کراماتی چون: اطلاع از غیب، تصرف در اشیاء، گفت وگوی شیخ با درخت، و مرگ و حیات ارادی سخن به میان آمده است.