فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۸۶۱ تا ۷٬۸۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در مطالعات اخیر، عرفان را به سه حوزه تجربه عرفانی، سلوک عرفانی و نظریه عرفانی تقسیم می کنند و درباره تقدم و تأخر آن ها نسبت به یکدیگر، آرا و عقاید مختلفی وجود دارد. گاهی مبانی نظری را مقدم بر سلوک و تجربه می دانند و می گویند تا فرد از حیث معرفتی صاحب اطلاع نباشد، به سلوک عرفانی دست نمی زند تا از این طریق تجربه عرفانی را حاصل کند و گاه تجربه را بر هر دو حوزه دیگر مقدم می دارند. صرف نظر از این بحث، این مسئله که «تجربه عرفانی» در چه موقعیت و تحت چه شرایطی به سراغ شخص سالک می آید، موضوع مهمی به شمار می رود. یکی از پاسخ های احتمالی به مسئله مذکور این است که سالک هنگامی که در «موقعیت های مرزی» قرار می گیرد - یعنی در لحظات بحرانی اعم از عجز و ناتوانی وجودی، حیرانی حاصل از آگاهی نامعهود، احساس خلأ معرفتی و بی معنایی و... - با تمام وجود به سوی نیرویی مافوق بشری و طبیعی مایل می شود و در آن احوال، چیزی را درمی یابد که از آن به تجربه عرفانی تعبیر می شود. این تجربه غیر از شور و شعف و حیرانی، موجب صیرورت شخصیت سالک و تعالی معنوی او می شود. در این جستار، دو داستان تمثیلی- نمادین «پیر چنگی» و «موسی و شبان» را با محوریت تجربه عرفانی که شخصیت های اصلی آن ها در موقعیت های مرزی از سر می گذرانند، بررسی خواهیم کرد. در هر دو حکایت، شخصیت های اصلی (پیر چنگی و شبان) در موقعیتی مرزی و به واسطه شخصی دیگر، به ترتیب، عمر بن خطاب و موسی (ع)، وارد تجربه ای نامعهود می شوند و سلوک معنوی را تا عالی ترین مدارج طی می کنند. مولانا در هر دو حکایت، بر این امر تأکید می کند که شرط وصول به مقامات معنوی، چنانکه در تصوف رسمی بر آن پای می فشارند، آگاهی پیشینی (علم تصوف) و ازسرگذراندن سیروسلوک رسمی (ریاضت) نیست، بلکه خود را در معرض (موقعیت) معنا قراردادن و اغتنام فرصت های تکرارناشونده، مایه نجات معنوی انسان است.
طبلِ باز: یک ابزار و دو کاربرد (با تکیه بر بیتی از شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰۷
87 - 105
حوزههای تخصصی:
این نوشتار کوششی برای دریافت مفهوم دیگری از واژه «طبلِ باز» بوده که در فرهنگ ها وارد نشده است. هرچند که در لغت نامه ها به معنا و کاربرد «طبلِ باز» به عنوان ابزاری برای شکار پرندگان، پرداخته اند، امّا جای گیری این واژه در بیت زیر از شاهنامه فردوسی و ابهاماتی که برای شارحان شاهنامه به وجود آورده بود، بهانه ای شد که نگارنده جستاری تازه را درباره این واژه پی گیرد و ضمن بررسی معنای مضبوط در واژه نامه ها، با ارائه شواهد گوناگون از آثار نظم و نثر متون فارسی و عربی، بیان کند که «طبلِ باز» تنها در شکارگاه استفاده نمی شده است و می توان کاربرد دیگری از این ابزار را در صحنه های نبرد متون حماسی، تاریخی و داستان ها مشاهده کرد. فردوسی می گوید: چو خورشید بر چرخ بگشاد راز/سپهدار جنگی بزد طبلِ باز
بررسی ارتباط واژگانی شمس با واژگان آفتاب و خورشید در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش ارتباط سه واژه آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژه گزینی در بن مایه های عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژه ها در غزلیات به دو صورت بررسی می شود: مواردی برای تصویر سازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویر سازی همانند دیگر شاعران از واژه آفتاب استفاده کرده است، اما در توصیف شمس تبریزی با آگاهی به پیشینه اساطیری و دینی واژه خورشید، ابتدا با بینش عرفانی، آن را با واژه شمس آمیخته و با تأویل هرمنوتیکی، واژه شمس را از حدّ نشانه به کلمه رسانده و توانسته با دو واژه خورشید و آفتاب، همسان و به عنوان یک بن مایه یا اصطلاح عرفانی ثبت نماید. با همسانی شمس با خورشید تمام ویژگی های اساطیری و عرفانی واژه خورشید در شمس ظاهر شده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به این نتیجه رسیده است، همان گونه که خورشید پرستی در اسطوره دیده می شود مولوی نیز به شمس پرستی پرداخته و شمس را به عنوان خدای اساطیر نگریسته و با فنا در شمس به جست وجوی خویشتن خویش در فرآیند فردیّت رسیده است؛ این مقوله با روان شناسی یونگ قابل تفسیر می باشد، در این تفسیر شمس بهانه ای برای رسیدن مولانا به خداوند است.
علل و انگیزه های رویکرد تعلیمی در منظومه های عاشقانه شیرین و خسرو و مجنون و لیلی امیر خسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گونه ادبی شعر تعلیمی حدود و ثغور خاصی ندارد و در بطن و جوف اغلب مضامین شعر فارسی از جمله ادب غنایی جاری و ساری است و این امر بدان سبب است که برای شاعران عارف، داستان بهانه ای برای طرح مباحث تعلیمی بوده است. پژوهش حاضر می کوشد تا علل و انگیزه های کاربرد مضامین تعلیمی و اندرزی را در منظومه های غنایی شیرین و خسرو و مجنون و لیلی امیر خسرو دهلوی بررسی و تحلیل کند. امیر خسرو دهلوی (651 725ق) از عارفان و شاعران نام آور پارسی گوی هندوستان است. او در سرودن مثنوی عاشقانه، پیرو نظامی گنجوی است. یکی از موضوعات مهم در منظومه های عاشقانه امیر خسرو، توجه و ترویج معنویت و اخلاق است که تحت تأثیر اندیشه های عرفانی وی نزج یافته است. او سازندگی درونی انسان و اصلاح و تهذیب نفس او را در دست یابی به سعادت فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی، ضروری و لازم می داند. جستار حاضر با واکاوی کیفیت انعکاس مباحث اندرزی و طرح آن در مجنون و لیلی و شیرین و خسرو به این نتیجه دست یافته که توجه به اصول اخلاقی در ترسیم جامعه ای ایدئال و آرمانی، بیش از هر معنایی، و تلاش انسان برای تسکین روحی، آرامش و امنیت، در نتیجه حصول به جامعه ای اخلاقی انسانی در فضای همواره پرآشوب و هراسناک دنیوی، از گذشته تا امروز مؤثر و مفید است. دنیایی اخلاق گرا، مقدس و آرمانی که همگی انسان ها در اوج خودشکوفایی قرار گرفته و به تکامل شخصیتی خویش رسیده اند.
کارکرد های شناختی استعاره در سیرالعبادالی المعاد سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۲۷)
113 - 128
حوزههای تخصصی:
در رویکرد زبان شناسی شناختی، استعاره ابزاری فرازبانی است که بر پیوند زبان و اندیشه تأکید دارد و جزء لاینفک زبان محسوب می شود. اهمیّت استعاره مفهومی که تجربه امور انتزاعی و توصیف ناپذیر در قالب امور محسوس و توصیف پذیر است، در شناخت نظام فکری و درک مهم ترین مفاهیم ذهنی مسلّط بر هر اثر است. سیرالعباد سنایی، منظومه ای استعاری است که شاعر در آن، تفکرات و تجارب عرفانی توصیف ناپذیر را با زبانی رمزی و به صورت نگاشت های استعاری بیان می کند. این جستار به منظور درک بسیاری از نکات پنهان متن و یافتن برجسته ترین مفاهیم فکری شاعر به تحلیل و بررسی استعاره های مفهومی سیرالعباد پرداخته و مهم ترین مفاهیم استعاری و کارکرد شناختی آنها را تحلیل و بارزترین نمودهای این مفاهیم و برجسته ترین استعاره های شناختی را شناسایی کرده است. بر پایه یافته های پژوهش، پربسامدترین مفاهیم و پدیده های استعاری، اغلب پدیده هایی ناآشنا و متافیزیکی چون رذایل اخلاقی، عقل، عناصر اربعه، دنیا، نفس امّاره و ... هستند که برای در دسترس بودن مخاطب، نیاز به تحلیل استعاری دارند. برجسته ترین کارکرد شناختی مربوط به استعاره های ساختاری و در این میان حوزه مفهومی حیوانات است؛ پربسامدترین قلمرو استعاره های هستی شناسی، حوزه انسان انگاری و در استعاره جهتی بیشترین نمود از آنِ «جهت بالا»ست.
کارکرد گفتمانی مکان در «شب سهراب کشان» بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱ (پیاپی ۸۶)
151-177
حوزههای تخصصی:
یکی از کارکردهای مهم هر نظام نشانه معنایی کارکرد مکانی آن است. مکان ها به شکل های مختلف عینی، کنشی، شَوِشی، روایی و اسطوره ای در گفتمان نقش دارند و از کارکردهای ارجاعی، تنشی، استعاری و استعلایی برخوردارند و در شکل دهی به معنا نقش آفرین هستند. با تقویت جنبه عینی مکان، بعد شناختی آن اوج می گیرد و با تضعیف این جنبه، وجه استعاری آن تقویت می شود و مکان به سوی فضاشدگی سوق می یابد. در داستان «شب سهراب کشان»، مکان با حضور کنشگران گفتمان و تقابل، تعامل و هم کنشی آنها، هربار به گونه ای استحاله می یابد. در نتیجه، سیال می شود و همین عامل به آن ویژگی فرامکانی می دهد. کارکردهای نشانه معناشناختی چنین وضعیتی چیست؟ پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه و طی چه فرآیندی، استحاله مکان شکل می گیرد و چطور و با کدام کارکردها زمینه استعلای آن فراهم می شود. این پژوهش، بر مبنای این فرضیه مهم شکل می گیرد که مکان با توجه به تقابل، تعامل و هم کنشی کنشگران آن، کارکردی هویتی و شوشی پیدا می کند. سپس، با تأثیرپذیری از این وضعیت، در گستره ای از مکان تا فضا سیال می شود و سرانجام به مکانی هستی محور و استعلایی بدل می شود که مهم ترین نتیجه آن هم کنشی کنشگر و مکان و در مرتبه بالاتر وحدت و این همانی کنشگر با شخصیت اسطوره ای سهراب و شاهنامه در داستان برگزیده این پژوهش است. هدف این پژوهش، بررسی ویژگی های نشانه معناشناختی مکان و فضا در داستان «شب سهراب کشان» و تحلیل شروط استحاله مکانی و استعلای آن به فرامکان است. این پژوهش نشان داد که مکان های مختلف پیوستاری، ناپیوستار، القایی، گردبادی و استعلایی در این گفتمان نقش ایفا می کنند و این مکان ها همواره از کارکردهای کنشی، شوشی، عاطفی، القایی، اسطوره ای و استعلایی برخوردارند.
صوره أطفال الحجاره فی الانتفاضه الفلسطینیه الأولی عند نزار قبانی؛ ثلاثیه أطفال الحجاره أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۳
105 - 90
حوزههای تخصصی:
بعد هزیمه العالم العربی النکراء التی تجرعها أمام الکیان الصهیونی، خاض نزار قبانی بقلمه فی ساحه حرب ضدّ الصهاینه واللوم على ساسه العالم العربی، حیث التحق بالانتفاضه وصنع من الحجاره بید الأطفال شعراً ثوریاً، لیجعلهم روّاد انتفاضه الحجر. فحاولنا فی بحثنا هذا وفی ضوء منهج وصفی تحلیلی أن نلقی الضوء على أهمّ ما أنشده نزار قبانی تحت عنوان "ثلاثیه أطفال الحجاره" ونرى کیف استطاع أطفال الحجاره أن یلعبوا دورهم فی ساحه المقاومه وکیف تجلّت صورتهم فی شعر نزار قبانی. ودراسه الأشعار تبیّن أنّ صوره الأطفال فی شعر الشاعر تأتی ردّا على نکسه الرجال الکبار أمام الصهاینه وتغافل المجتمع العربی إزاء قضیه "فلسطین" حیث تتجلى صوره أطفال الحجاره فی شخصیات یقاومون وینفجرون ویستشهدون عن الرجال الخونه المشغولین بتجارتهم ومقاهیهم وقصورهم ،کما یعید إلیهم هویتهم ولغتهم وأسماءهم العربیه، ضدّ حرکه الصهاینه لتهوید "فلسطین" وتاریخها وثقافتها ویبثّون الأمل والنور فی الظلمه وفی تصویر آخر یکسر هؤلاء الأطفال المقاومون بأحجارهم المتحوّله إلى ماس ثمین، الأشعار التافهه للشعراء.
«هفده سلسله» حلقه مهمی از سلسله تالیفات جوانمردان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایرانیان از دیرباز رادی و جوانمردی را از اصول اساسی و رایج زندگی خود می دانستند. این اندیشه پس از اسلام با آموزه های اسلام آمیخت و به شکل باورهای فتیان و جوانمردان به حیات خود، ادامه داد. آثار بسیاری درباره عقاید و باورهای جوانمردان به رشته تحریر درآمده است که بسیاری هنوز تصحیح نشده اند. «هفده سلسله» یکی از دستنویس های ارزشمند فتیان عصر صفویه است که توسط حسین علی شیرازی به خط نستعلیق تحریر شده است. موضوع این اثر اصول علمی و عملی فتیان در زندگی اجتماعی، و به ویژه در مشاغل و حرف گوناگون است. این اثر دارای بیست و سه باب و در موضوعات مختلف فتوّت نگاشته شده است از جمله: نمد مالی، چگونگی احوال طریقت، سر تراشیدن آدم صفی علیه السلام، کار خبازان، اسباب چهار ضرب، اثبات کرباس و سنگ و ترازو، سلاخان و قصابان، اسباب فوطه لنگ و .... از ویژگی های عمده آن می توان به انتساب آداب فتوّت به انبیا و امامان، استفاده از آیات و احادیث، به کارگیری اشعار نادر فارسی، و اشتمال بر لغات و واژگان کمیاب مرسوم در میان فتیان نام برد. تنها نسخه خطی این اثر درکتابخانه ملی به شماره 32179 نگهداری می شود.
تحول مفهوم وطن در ادب معاصر تاجیک: از معارف پروری تا استقلال و خودآگاهی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۲
35 - 60
حوزههای تخصصی:
همزمان با تحولات سیاسی رخ داده در جغرافیای سیاسی منطقه ماوراءالنهر و تبدیل آن به آسیای مرکزی و سپس تشکیل جمهوری های پنج گانه شورایی، مفهوم وطن نیز در ادب معاصر تاجیک تحولات مهمی را از سر گذرانده است. مسأله اصلی این پژوهش، بررسی تحول مفهوم وطن در ادب معاصر تاجیک از دوره معارف پروری (1905-1870 م) تا استقلال و خودآگاهی ملی (1991م) در بستر دوره بندی ادب معاصر تاجیک است. مفهوم وطن در این دوره 145 ساله چه تحولاتی را از سر گذرانده و این تحولات چه نمودی در ادب معاصر تاجیک داشته است؟ نگارنده در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر دوره بندی ادبی، ذیل نظریه تاریخ ادبیات، این موضوع را با هدف تحلیل تحولات این مفهوم و پیوند آن با جهان فارسی زبان و ایران بررسی کرده است. براساس نتایج تحقیق، تحولات سیاسی شکل گرفته در این دوره به طور مستقیم بر تحول مفهوم وطن تأثیر گذاشته، نخست آن را از مذهب جدا، سپس در قاب شهر بخارا متجلی کرده است. وطن در دوره شوراها، بار ایدئولوژیکی به خود گرفته و به جهان وطنی سوسیالیستی چسبیده است تا اینکه در دوره استقلال با دوری از این مفهوم به تاریخ و فرهنگ مشترک با آریایی تباران پیوند خورده است. نتایج تحقیق گام مؤثری در تحلیل جریان های ادبی و فکری فارسی زبانان منطقه دارد و برای سیاست گذاران فرهنگی ایران در منطقه نیز مفید است.
بررسی پس زمینه های تاریخی و ایدئولوژیک داستان «امیرارسلان نامدار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۲
61 - 88
حوزههای تخصصی:
«داستان امیرارسلان نامدار»، یکی از خوش اقبال ترین داستان های عامیانه زبان فارسی است که ظاهرا در عهد ناصرالدین شاه ساخته و پرداخته شده است. از آنجا که ادبیات عامیانه پنجره ای است که حیات اجتماعی ملل را می نمایاند و پیام ها در متن این نوع از آثار ادبی با واقعیت های تاریخی، فرهنگی و ایدئولوژیکی مردم آن سرزمین در پیوند است در این پژوهش سعی بر آن بوده است که پس زمینه های تاریخی و ایدئولوژیکی متن مورد بررسی قرار بگیرد و با توجه به حوادث و شواهد و گزارش های تاریخی به رابطه بین دو متن تاریخی و داستانی بپردازد. در آغاز به شرایط فرهنگی و تاریخی عصرسلجوقیان، جنگ های صلیبی وفتوحات و منش رفتاری ارسلان بن داوود و سپس به مهمترین بن مایه های داستانی امیرارسلان پرداخته شده است. برآیند پژوهش آن است که این داستان ژانری تاریخی بوده است که دلالت بر فتوحات امیرارسلان بن داوود سلجوقی و فرزندش ملکشاه داشته است و از حیث ایدئولوژیک در راستای نبرد مسلمانان با مسیحیان (جنگ های صلیبی) که در گذر ایام به ژانری داستانی و رمانس مذهبی-عاشقانه با بن مایه های سحر و جادو تبدیل شده است و مسلما پیش از تدوین آن در عهد ناصری، قسمت های مهمی از این اثر در میان بخشی از مردم نوشته یا نانوشته روایت می شده است.
نقد خرده فرهنگِ جوانان در داستان زال و رودابه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۲
167 - 190
حوزههای تخصصی:
خرده فرهنگ، بخشی از فرهنگ است که از یک سو با فرهنگ حاکمِ جامعه پیوستگی دارد و از سوی دیگر، در برخی از جزئیات با آن در تضاد است، امّا این تضاد تا آنجایی نیست که منجر به ایجاد ضدفرهنگ و یا فرهنگِ کج روی شود؛ بلکه این انحراف از فرهنگ اصلی جامعه برای گرفتن امتیازاتی از فرهنگ مسلّط است که گاهی با قدرتِ چانه زنی به دست می آید. در نظریه های جامعه شناسی از خرده فرهنگِ جوانان یاد شده و بسیاری از جامعه شناسان معتقدند، زمانی که تعدادی از جوانان در نوع رفتار و یا پوشش و حتی گفتار و تفکّرات خود با فرهنگ کلّی جامعه، تفاوت هایی را از خود بروز دهند و در این تفاوت ها پافشاری کنند، آن را باید ذیل خرده فرهنگِ جوانان بررسی کرد. در شاهنامه فردوسی در بخش پادشاهی منوچهر شاه، تلاشِ زال و رودابه را برای ازدواج با هم می توان مهم ترین خرده فرهنگِ جوانان در شاهنامه تلقّی کرد. هر دو نفر در جامعه و فرهنگی که به آن تعلّق دارند با مخالفت هایی جدّی برای ازدواج مواجهند. نحوه برخورد زال و رودابه با مخالفت های اطرافیان و نوعِ امتیازگیری آنان از فرهنگِ جامعه خود در این مقاله از دید نظریه خرده فرهنگی، بررسی شده است.
پیوند داد و شاهی در شاهنامه و چالش های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۳
27 - 66
حوزههای تخصصی:
یکی از پایه های تفکر فردوسی و از پرکاربردترین کلمات و مفاهیم در شاهنامه، داد است؛ چنان که برخی شاهنامه را «حماسه داد» نامیده اند. داد از دید فردوسی به گونه ای کلی در طبیعت و زندگی جریان دارد تا آنجا که او مرگ را که پیچیده ترین و رمز آلودترین مسئله هستی است، از داد روزگار می داند. فردوسی بین داد با شادی، آرامش، امنیت و آبادی و بیداد با ناخشنودی، ناآرامی و ویرانی رابطه ای اساسی می بیند. با وجود آنکه او داد را وظیفه همه می داند، در این کتاب پیوند بسیار برجسته ای میان داد و شاهی وجود دارد؛ چنان که دادگری برجسته ترین خصوصیت اغلب شاهان شاهنامه و مانیفیست همه آنان هنگام بر تخت نشستن است. این مقاله به ارتباط داد با حکومتگران شاهنامه به شیوه توصیفی و تحلیلی می پردازد. از نتایج این پژوهش آن است که معیار داد و بیداد در شاهنامه در دوره های مختلف متفاوت است؛ برای مثال گاه داد با ملاک دین سنجیده می شود، ولی عموماً در دوره های مختلف، معیار داد خود شاهان هستند چه به لحاظ روان شناسی، همه خود را بر حق می دانند. داد در شاهنامه (به ویژه با معیارهای امروز و به خصوص در بخش اسطوره ای شاهنامه ) گاه مفهومی پر از پارادوکس و مطلب بسیار چالش برانگیزی است.
بررسی تطبیقی افسانه هندی و کرم اوروشی کالیداس و اساطیر یونان با تکیه بر نظریات میرجا الیاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلایل نسخه شناختی در رد انتساب ترجمه تفسیر طبری موجود به علمای ماوراءالنهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد تمثیلی صائب تبریزی در بیان ویژگی های انسان سالم از منظر روان شناسان انسان گرا، با تکیه بر دیوان غزلیات شاعر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده از علم نوین روان شناسی در عرصه ی ادبیات فارسی و در تحلیل عوالم درونی متون کلاسیک و معاصر، توانسته است راه های تازه ای پیش روی پژوهشگران و منتقدان قرار دهد. بر همین اساس، ساختار کلّی این مقاله مطابق رویکرد فوق شکل گرفته و دو هدف عمده را دنبال می کند. اوّل کشف و شناسایی ویژگی های بارز شخصیت افراد سالم (خودشکوفا) بر اساس نظریه ی انسان گراها و دوم بررسی رویکرد تمثیلی صائب در بیان این ویژگی ها. برای دست یابی به این دو مقصود نیز از سخنان و اشعاری که شاعر با توجّه به دو خصیصه ی مهمّ سبک هندی یعنی بسیارگویی و کشف مضمون های تازه، در دیوان غزلیّاتش به این موضوع پرداخته، استفاده شده است.در این روش 364 غزل از دیوان مذکور بر اساس جدول مورگان و استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده از بین 6995 غزل، انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس بعد از بیان مطالبی درمورد تمثیل، کارکرد و شاخه های آن، موضوع شخصیت و مفهوم آن تبیین شده و سپس دوازده ویژگی معرّفی شده انسان های سالم در نظریه انسان گرا، از دیوان صائب استخراج شده و رویکرد تمثیلی او در بیان این ویژگی ها مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت.
واکاوی تمثیل رؤیا در رمان های «عطرگل یاس» حسن پور منصوری و «مادر» محمود گلاب دره ای با تکیه بر نظریه کنشگرای گرماس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
رؤیا گونگی؛ سفر به عالم ماوراء؛ بازگشت به جهان بیداری؛ واگویی داستان سفر و تحقق عینی تمایل های روحانی و معنوی عناصر اصلی شکل گیری داسستان هایی با رویکرد تمثیل رؤیاست. سیطره این نوع ادبی و گستره آن از یک سو با اسطوره های کهن و از سوی دیگر با مفاهیم کشف و ششهود و دست یابی به معارف معنوی و الهی پیوند می خورد. در بازتاب این نوع ادبی با عنوان تشبیه تمثیل شخصیت اصلی یا کنشگر روایت برانگیخته می شود تا با گام گذاشتن به عالم رؤیا فراتر از بیداری به حقیقت و شناخت دست یابد و در راه بازگشت با شناختی عمیق و موشکافانه از رمزهای گشوده شده به عالم بیداری بازگردد؛ در این سفر روحانی راهنما و مرشد «راهبر و راهنما» و ضد قهرمان بازدارنده و علائق معنوی یاریگر و استمداد کننده هستند. اشتراک در ساختار و همگونی در بن مایه های شکل گیری روایت در نوع ادبی تمثیل و الگوی ساختاری کنشگرای گرماس موجب شد تا با الگو پذیری از این نظریه به تبیین مسیر حرکت شخصیت اصلی روایت های (عطرگل یاس » از حسن پور منصوری و مادر» محمود گلاب دره ای بپردازیم و جنبه های مختلف روایت را در سه محور «میل» «انتقال» و «قدرت» مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم تا جنبه های تمثیل رؤیا به دقت روشن و آشگار گردد. در هر دو روایت رؤیا محقق می شود و در نهایت حضور در عالم بالا و ماورا شکل می گیرد به نحوی که در روایت اول با «پدر» مائده و در روایت دوم با «فرزند» زینب السادات وصال معنوی صورت می گیرد و پس از تبادل گفتگو و کشمکش تعلقات معنوی و روحانی مائده و مادر حاصل می شود و پس از بازگشت از عالم رؤیا رمز گونگی موجود در روایت مکشوف می گردد که همان زندگی جاویدان در محضر خداوند و اتصال با حق تعالی است که واگویی مراحل تمثیل رؤیا در این دو روایت است.
قبض و بسط "قیاس" در نظام استدلال مولوی (مطالعه موردی داستان «شیر و نخجیران»)
حوزههای تخصصی:
«قیاس» به عنوان شیوه یا ابزار دانش اصول و منطق، برای اصدار یا ثبوت حکم در حوزه انتقال مفاهیم، شناخت و معرفت به کار گرفته می شود. مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستانهای خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصر به فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی با تعدد استنتاج، تناسب کامل علت مشترک میان کبرا و نتیجه را به هم می زند و گاهی در میانه داستان بفراخور شرایط به شیوه خطابی یا صوری، کبرا و صغرایی چیده و استتناج منطقی می کند و در این میان هرجا لازم ببیند تعدادی از ارکان قیاس را در دامنه تمثیل پوشیده و غایب نگه می دارد.
بومی سازی در ترجمه های منظوم حکایت کلاغ و روباه لافونتن در حرکت از فرانظام به نظام بر اساس نظریه لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه های تحول ادبیات معاصر ایران، ترجمه یا باز آفرینی آثار ادبی خارجی است. شاعران معاصر گاه با جاب جایی، افزایش و کاهش عناصر سازنده متن مبدأ، آن را با مقتضیات ادبی و فرهنگی جامعه فارسی زبان، هماهنگ و به اصطلاح بوم ی سازی کرده اند. تبیین راهکارهای بومی سازی در حرکت از فرانظام (متن مبدأ) به نظام (متن مقصد) و شناخت موفقیت یا عدم موفقیت شاعران در بازآفرینی آثار ادبی خارجی به شعر فارسی، بر اساس نظریه یوری لوتمان، اساس مقاله حاضر است که برای نمونه در اینجا تنها بازآفرینی های شاعرانه «حکایت کلاغ و روباه لافونتن» بررسی می شود. نسیم شمال، ایرج میرزا، نیّر سعیدی و حبیب یغمایی هریک در بازگردانی شاعرانه خود، متن اصلی را با سنت های ادبی و نمادهای فرهنگ ایرانی- اسلامی همخوان کرده اند و در این فرایند بومی سازی، نشانه های زبانی، شیوه های بیان ادبی و گاه عواطف و اندیشه ها با دگرگونی هایی همراه شده است. به نظر می رسد ساخت هنری و کمال یافته شعر حبیب یغمایی را می توان نتیجه تعامل هر چه بهتر و دقیق تر شاعر در برخورد با فرانظام و حرکت به سوی نظام ادبی تازه به شمار آورد.
ارزیابی کیفی ترجمه عربی اشعار مولانا براساس نظریه آنتوان برمن (مطالعه موردی: کتاب مختارات من دیوان شمس الدین تبریزی اثر ابراهیم الدسوقی شتا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار، ترجمه عربی ابراهیم الدسوقی شتا از کتاب دیوان شمس براساس هفت مورد از عوامل تحریف متن از دیدگاه برمن بررسی می شود که عبارت است: عقلایی سازی، واضح سازی، اطناب کلام، آراسته سازی، تخریب سامانه زبانی، غنازدایی کیفی و غنازدایی کمّی. یافته های پژوهش نشان می دهد علت اصلی انحراف ترجمه عربی دیوان شمس از متن اصلی، ناآشنایی مترجم به زبان فارسی، تمایزات مربوط به ساختار دستوری و هم چنین عدم تطابق کامل دامنه اطلاق واژه ها در دو زبان عربی و فارسی است که طبیعتاً ناشی از اختلاف فرهنگ، تمدن، عادات و رسوم دو قومی است که به این دو زبان سخن می گویند.
تأملی در ویژگیهای نوع ادبی حکایت و تفاوت آن با قصه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم پاییز۱۳۹۸ شماره ۶۵
55-86
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلی این مقاله، ارائه تعریف دقیق حکایتهای ادبیات فارسی بر مبنای کاررفت ویژه عناصر آن به شکل عنصر غالب است؛ زیرا یکی از مواردی که قالبهای ادبیات داستانی را از یکدیگر متمایز می کند، نحوه کاربرد عناصر داستانی است. این مقاله با شیوه تحلیل مقایسه ای و با بررسی تفاوتهای این دو نوع، سعی می کند نوع ادبی حکایت را باز تعریف کند و تفاوتهای آن را با قصه نشان دهد. بررسیها نشان داد کاررفت ویژه عناصر روایی، ویژگیهای خاص ارجاع به واقعیت، آموزشی بودن و عدم انسجام، نوع ادبی حکایت را از دیگر انواع داستانی، بویژه قصه، متمایز می کند. در نهایت این مباحث مقدمه ای است برای مباحثی از قبیل زمینه های پیدایی انواع داستانی سنتی در فرهنگ ایرانی و دلایل افول آنها در روزگار معاصر.