فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۹٬۴۶۱ تا ۴۹٬۴۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول پاییز ۱۳۹۲ شماره ۴
26 - 47
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، بررسی «کودک و دوران کودکی» در حدیقه الحقیقه، مثنوی معنوی و بوستان است. در این اشعار، کودک، انسانی ضعیف، ناقص و آسیب پذیر به تصویر کشیده شده است و دوران کودکی، مسیری است که باید از آن گذشت تا به بزرگ سالی رسید. در شعر هر یک از این شاعران، کودک و دوران کودکی حالت نمادین یافته است و هر کدام از آنها، برای بیان مفاهیم اخلاقی و عرفانی مورد نظر خود به کودک و دوران کودکی توجه کرده اند. در حدیقه الحقیقه، این دوران، نمادی از دوران پیش از سلوک قرار گرفته است؛ دورانی که انسان ها هنوز گرفتار تعلقات دنیوی هستند. در مثنوی معنوی، مولانا کودک و دوران کودکی را نمادی از دوران پیش از سلوک، سالکان و پیران قرارداده است. در بوستان، کودکی نمادی از دوران نادانی انسان هاست، افراد باید این دوران را پشت سر بگذارند تا به مرحله آگاهی و شناخت برسند. تولد، جنینی، به مکتب رفتن، عقل، گریه، شادی، تغذیه، بازی، راه رفتن و از شیر گرفته شدن کودک از جمله مسائلی هستند که دستمایه ساختن تصاویر هنری شده است.
محضر مولانا (تأملی در کمّ و کیف سرایش مثنوی)
حوزههای تخصصی:
بررسی و تأمل در مثنوی مولانا جلال الدین از ابعاد گوناگون می تواند به درک بهتر این کتاب شریف کمک کند. از مهم ترین موضوعاتی که از دیرباز درباره مثنوی مطرح بوده و هست، چگونگی سرایش آن است. آنچه مشهود است این است که مولانا، مثنوی را فی البدیهه سروده است امّا کم و کیف آن، آن گونه که باید و شاید معلوم نیست. مقاله حاضر می کوشد تا با بررسی مثنوی، نکاتی را که می تواند به چگونگی شکل گیری مثنوی و عوامل سرایش آن کمک کند استخراج و در ذیلِ اوقات، مخاطبان، روش مولانا، حالات مولانا و... مدون نماید.
جامعه شناسی ادبیات در «قلتشن» دیوان جمال زاده
حوزههای تخصصی:
تقنیات بناء شخصیه البطل والبطل المضاد فی مسرحیه مصرع یزدجرد لبهرام بیضائی قراءه النص مقاربه نظریه وفق فولفغانغ إیزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
145-165
حوزههای تخصصی:
تُستخدم کلمه البطل غالبا فی الأدب الفارسی بمعناها الکلاسیکی فی القصص الملحمیه والمناهضه للبطل کشخصیه معاکسه للشخصیه الرئیسه فی القصه، ویستند السرد على مواجهه الشخصیات المتعارضه. ألقى فولفغانغ إیزر، المفکر الألمانی الذی طوّر نظریه لقراءه النصوص الأدبیه فی النصف الثانی من القرن العشرین، نظره خاصه على عمل الشخصیات وعناصر النصّ فی السرد، من خلال لفت انتباه القارئ إلى الدراسات الأدبیه بدلاً من الکاتب، وتطرّق إلى أسالیب قراءه النص، معتقداً أنه مع قراءه مختلفه للعمل الأدبی، ستتغیر العناصر الداخلیه للنص أیضاً. یسلّط هذا البحث الضوء على مسیره بناء شخصیه البطل والبطل المضاد فی مسرحیه مصرع یزدجرد لبهرام بیضایی معتمداً المنهج الوصفی- التحلیلی. هدفنا فی هذ البحث، هو أن نقوم بدراسه هذا العمل الأدبی من منظور تمحور القارئ لإیزر، لنرى أی شخصیه تُعتبر البطل وأی شخصیه هی البطل المضاد فی هذاا لعمل الأدبی. تظهر نتیجه هذا البحث أن البطل والبطل المضاد من وجهه نظر القارئ، لا یتبعان بالضروره معتقدات الکاتب، وجمیع الشخصیات فی العمل یمکن أن تکون محور البطوله أو مضاداً للبطوله.
Обучение иностранных студентов глагольно-именным сочетаниям в разных сферах функционирования(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
В статье обоснована необходимость обучения иностранных студентов глагольно-именным сочетаниям в разных сферах функционирования. Это важно в аспекте языковой адаптации, так как она связана не только с овладением иностранными студентами системой языка, но и особенностями языкового выражения смысла. Глагольно-именные сочетания в системе русского языка представляют собой разнородный по структуре, семантике и сферам функционирования лексико-грамматический материал. Глагольно-именные сочетания используются в разных сферах, в связи с чем их можно рассматривать на фонетическом, лексическом, фразеологическом, грамматическом уровнях. Обращается внимание на целесообразность развития у иностранных студентов умений различать свободные, устойчивые, фразеологизированные глагольно-именные сочетания, понимать их сходство и различие. Предлагаются типовые задания, которые апробированы на занятиях в иностранной аудитории. Подчеркивается важность языковых упражнений для овладения глагольно-именными сочетаниями на начальном этапе изучения языка и преобладание коммуникативных упражнений на продвинутом этапе. Такая дифференциация целесообразна, так как помогает выработать у иностранных студентов умения анализировать языковой материал.
بررسی خسرو و شیرین نظامی و دیوان جمیل بن معمر از منظر مکتب فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
9 - 36
حوزههای تخصصی:
زن در فرهنگ های مختلف و در تمامی دوران، جایگاه و موقعیت خاصی داشته که با توجه به فرهنگ و سنت هر دوره جایگاه و موقعیت های متفاوتی می یافت. در تاریخ ایران پس از اسلام که با تمدن و فرهنگ اموی هم زمان بود زن حضور چشمگیری دارد و به صورت نسبی، این دو فرهنگ در زمینه جایگاه و موقعیت اجتماعی و فرهنگی زن، دارای تفاوت ها و شباهت های آشکار بوده اند. «خسرو و شیرین» نظامی و دیوان جمیل بن معمر در زمره آثار غنایی ادب پارسی و عربی این دوره هستند که نمود بارزی از محدودیت های این نوع بشری را به تصویر می کشند. نظامی در منظومه «خسرو و شیرین» نظامی علی رغم قدمت در بسیاری از موضوعات مربوط به زن سنت شکنی کرده و در برخی موارد دیدگاه هایی متفاوت با جامعه سنتی عصر خویش ارائه کرده است که در مقایسه با آثار آن دوره در جای خود بسی قابل تأمل دارد. از سوی دیگر در ادبیات عربی نیز شاعری چون جمیل بن معمر در دوره ای می زیسته است که در جامعه عربی چندان ارزشی برای زن و ارزش های زنانه قائل نبوده اند ولی با این وجود در اشعار این شاعر نیز به ارزش های زنانه و نقش زن توجه زیادی شده است که این امر به نوبه خود مطالعه تطبیقی این موضوع را در «خسرو و شیرین» نظامی و دیوان جمیل بن معمر اقتضا می کند.
آفاق معرفت انسانی با تأکید بر بلاغت کلام مولوی
حوزههای تخصصی:
در طیّ وادی های مختلف سلوک است که آدمی با سیر در آفاق و انفس تجربه های روحانی خود را به مدد می طلبد تا از عالم ظاهر و صورت طبیعت به مرحله وحی و الهام درونی برسد. اصل تکامل انسان مربوط به چنین سیرو سلوکی دانسته شده است، بدین معنی که آدمی در یک سیر باطنی و مهاجرت روحانی بر آن می شود تا از جایی به جایی رود و در خود سفر کند و تحوّل پذیرد. در این تغییر و تحول است که ماهیت انسانی ظهور پیدا می کند و هر کسی می کوشد تا خود را بدان صورت کامل و نسخه برتر که مظهر عالی بنی نوع است نزدیک کند. در این مقاله جنبه های شناختی معرفت انسانی از لابلای اشعار شاعران برجسته فارسی زبان استخراج شده است. بیشتر تمثیل های این پژوهش نشان دهنده آن است که انسان فراتر از اندیشه های اومانیستی و قید و بندهای ماتریالیستی محدود کننده بوده و درک ویژگی های پنهان او مستلزم چشیدن طعم اندیشه های ناب عرفان اسلامی و آثار شاعران و نویسندگان فارسی زبان است.
نقش آشنایی زدایی مبتنی بر مؤلفه های سبک هندی(صائب و بیدل) در سبک شعر آیینی محمد سهرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد سهرابی از شاعران آیینی معاصر با تخلص «معنی» است. با سیری در شش دفتر شعری او به نظر می رسد وی به سبک هندی و تتبع از صائب و بیدل علاقه خاصی دارد. انحراف از نُرم به مثابه عنصری مهم، همان گونه که سبب تمایز شعر سبک هندی از اشعار دوره های پیشین شد، سبب نو شدن شعر آیینی محمد سهرابی نسبت به آیینی سرایان پیش از خود نیز شد. برخی از مؤلفه های آشنایی زدایی را می توان در سبک هندی ردیابی کرد. در پژوهش پیش رو کوشیده ایم به این پرسش پاسخ دهیم که با نظرداشت ویژگی های سبکی شعر هندی، به ویژه اشعار صائب و بیدل، محمد سهرابی از کدام ویژگی ها و مؤلفه های آن در ایجاد آشنایی زدایی در آفرینش شعر خود بهره گرفته است. به این منظور، با روش تحلیلی- توصیفی و بر اساس شواهد و مستندات به دست آمده، نشان داده ایم که سهرابی با خلق ترکیبات خاص، همانند صائب و بیدل هم تصاویر شعری خود را مخیل تر کرده، هم این ظرفیت زبانی را به خدمت مضمون درآورده است. ذوق شاعرانه او صرفاً متعهد و همگام با ذوق عامه نیست، بلکه در راه خلق مضامین جهانی نیز گام برداشته است. وجود اسلوب معادله در شعر سهرابی، بیانگر ظرفیت زبانی دیگری است که سبب شده است لفظ در ساختار دو عبارت مستقل از هم در خدمت مضمونی واحد قرار بگیرد. ذوق سهرابی صرفاً در خدمت خواص هم نیست و با بهره گیری از اصطلاحات عامیانه و باورهای رایج در بین عموم، توانسته است زمینه ای برای انس عامه با شعر خود فراهم آورد.
تحلیل سیر فردیت یونگی در داستان دقوقی از مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین نظریه هایی که معانی درونی و پنهان قصّه را مبنای تفسیر خود قرار داده، نظریه روان کاوی است. در عصر حاضر، با پیوند هر چه بیشتر ادبیات و روان شناسی، می توانیم راهی به سوی کشف معنای نهفته در متون بیابیم. نظریه فردیّت یونگ تحقق کهن الگوی خویشتن یعنی تعادل بین امور بیرونی و امور درونی که میل به سوی تکامل دارد را در فرد مرور می کند. برآنیم تا با این دیدگاه با خوانشی متفاوت این داستان از مثنوی را بازخوانی نماییم. از آن جا که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و مثنوی را در قالب یک اثر رمزی سروده است، دارای قابلیت بررسی نقد کهن الگویی است لذا پژوهشِ حاضر سعی بر این دارد؛ با تحلیل محتوا، نمادها و کهن الگوهایِ داستان دقوقی را استخراج نماید و با فهم آن ها و تطابق با نمادِ برابر برای آن ها، براساس نظریه فردیت یونگ، این فرآیند را ترسیم نماید. نتیجه پژوهش حاکی از این است که مولانا در دستیابی به فرایند فردیت در این داستان، تعالی با اصولِ عرفانی را مطرح نموده است و در نهایت هدف مولانا که رسیدن به کمال و خودشناسی است با نظریه یونگ هم سویی دارد. این پژوهش با روش کتابخانه ای اِسنادی، با رویکرد تحلیلی توصیفی بررسی شده است.
مقایسه انتقادی روایت دوگانه ترانه رعنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترانه «رعنا» یکی از ساده ترین و در عین حال سیاسی ترین ترانه های عامه سرزمین گیلان به شمار می رود. سراینده ناشناس ترانه در نظر داشت ضمن روایتی عاشقانه، در بندهایی از آن به حوادث تاریخی و اجتماعی منطقه اشاره کند. در این پژوهش به روش تحلیلی توصیفی با بهره گیری از رویکرد تاریخی ادبی به اسناد مکتوب و یافته های میدانی، کیفیت و چیستی رویداد مندرج در ترانه رعنا واکاوی شده است. یکی از ضرورت های اصلی پژوهش نیل به روایتی اصیل مبتنی بر داده های تاریخی و زبانی گویشوران منطقه است. نتایج نشان می دهد ترانه دربردارنده دو روایتِ نزدیک به زمان وقوع و روایت متأخر است. در روایت نخست، ستیز فئودال ها و نبرد بازماندگان نهضت جنگل، نظیر کردآقجان و حیدر عمواوغلی و در روایت متأخر، جنبه های عاشقانه، رمانتیک و سرکشی های رعنا برجسته شده است. در روایت های متأخر، داستان رعنا با ترانه های پیش از خود، مانند زرانگیز، سیما و طوبی درآمیخته است و ضرب آهنگی مطنطن دارد، اما در روایت نخست طنطنه کلام کم تر است و بیشتر توجه به رویداد و کنش شخصیت های اصلی روایت، یعنی نوروز، هادی، کردآقاجان و حیدر است.
نقش اسنادی ادبیات منظوم در بازنمایی بناهای تخریب شده صفوی؛ مطالعه موردی: عمارت بهشت آیین در مثنوی نامه میرزا محمد علیا نصرآبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۴)
121 - 148
حوزههای تخصصی:
نقش اسنادی ادبیات منظوم در بازنمایی بناهای تخریب شده صفوی مطالعه ی موردی: عمارت بهشت آیین در مثنوی نامه میرزا محمدعلیا نصرآبادی مصطفی گودرزی * بهزاد محبی * * چکیده بنا به سلیقه و خواستِ شاهان صفوی، سفارش هایی مبنی بر توصیف ابنیه ی احداثی به شاعران داده می شد. منظومه ی خمسه ی سه گانه ی عبدی بیگ شیرازی، قصاید صائب تبریزی، گلزار سعادت میرزامحسن تأثیر، شهرآشوب محمدطاهر وحید قزوینی، رمزالریاحین رمزی کاشانی و مثنوی نامه ی وصف عمارت خانه ی شاهی میرزامحمدعلیا نصرآبادی از این جمله آثار به شمار می روند. اگرچه اغلب این اشعار حاوی وجه مبالغه آمیزی در توصیف و شرح فضا هستند؛ ولی با توجه به اینکه تعداد زیادی از این بناهای وصف شده به طورکلی ویران شده اند، این اشعار اطلاعات تاریخی مهمی را ارائه می کنند که نمونه ی این موارد را در جایی دیگر نمی توان سراغ گرفت. شفیعای شیرازی و میرزامحمدعلیا نصرآبادی، دو شاعر دوره ی صفوی، اشعاری را در وصف عمارت بهشت آئین سروده اند. مثنوی نامه ی نصرآبادی جزء آثار بدیعی است که در وصف عمارت بهشت آئین سلطان حسین صفوی سروده شده است. از این بنا که در دوره ی قاجار تخریب شده، اطلاعات بسیار کمی در اسناد منثور باقی مانده است. از مشخصه های اصلی این مثنوی نامه ارائه ی اطلاعات مربوط به تزئینات بنا، قواعد کار، نحوه ی انجام کار، دستمزد، دسته بندی در توضیح فضای کلی بنا و تعریف حرفه ها و صفت هرکدام از بخش هاست. مقاله ی حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است، نشان از آن دارد که این اشعار و به ویژه سروده ی نصرآبادی علاوه بر وصف بنا، اطلاعات مربوط به مکان قرارگیری، ترتیب بناها در نسبت با هم و پرداختن به فضا و محیط پیرامونی و توصیف فضای درونی و تزئینات به کاررفته را در اختیار قرار می د هند. * استاد گروه مطالعات عالی هنر، دانشگاه تهران mostafagoudarzi@ut.ac.ir (نویسنده ی مسئول) ** دانشجوی دکتری پژوهش هنر پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران mohebi_behzad@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله : 17/3/1401 تاریخ پذیرش مقاله: 24/8/1401
واژه هوش در نی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجّه به تفاسیر و شرح هایی که درباره مثنوی به ویژه نی نامه نوشته شده است، تا به حال هیچ یک از شارحان و مفسّران به معانی چند گانه واژه هوش در «نی نامه» توجّه نکرده است یا آنکه غیر از معنی رایج و آشنای آن واژه، معنای دیگر آن را محتمل ندانسته است. با این وصف، معنای غیر مشهور آن یعنی مرگ و نیستی، در سایه معنای مشهورش زیرکی و آگاهی پوشیده مانده است. نگارنده بر این باور است که با توجّه به بافت کلامی نی نامه، از میان معانی دوگانه و متباین واژه مذکور، معنی اخیر محتمل تر می نماید. زیرا واژه هوش در معنای مرگ، مفهوم اصطلاح عرفان«فنا» را بیان می کند و این امر کاملاً با دلالت های بافت کلامی نی نامه، منطبق است. برای اثبات این ادعا، نشانه های بافت کلامی در چند سطح بررسی شده است.
*تاریخ دریافت مقاله: 14/01/1390 تاریخ پذیرش نهایی:24/04/1391
1- نشانی پست الکترونیکی نویسنده هوش، فنا.:P.yaghoobi@uok.ac.ir
نوتاریخ گرایی در ادبیات معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادیبی پزشک و سیاستمدار
حوزههای تخصصی:
آشنایی با چهره های علمی و مفاخر ادبی ایران و جهان برای اهل فرهنگ به ویژه دانشجویان و دانش پژوهان جوان لازم و ضروری است. دکتر قاسم غنی (1331-1271ش)، پزشک، ادیب و سیاستمدار و مترجم برجسته معاصر ایران از زمره کسانی است که با وجود خدمات فراوانی که به زبان و ادبیّات فارسی نموده، آن چنان که بایسته و شایسته است، برای نسل جوان و ادب دوست امروز آشنا نیست. نویسنده این مقاله می کوشد تا با نگاهی کلّی، مهم ترین سرفصل های زندگی او را مدّنظر قرار دهد و با مروری کوتاه بر آنها، بعضی از ابعاد این شخصیت بزرگ را به علاقه مندان بشناساند و برگ هایی از کارنامه زرین او را به نمایش گذارد.
روابط بینامتنی داستان گنبد سیاه با قرآن بر پایه ی تحلیل لایه ی واژگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
169 - 194
حوزههای تخصصی:
هفت پیکر از آثار برجسته ی ادبی با بیانی رمزی است که بسیاری از ظرفیت های زبانی آن ناشناخته است. ازآنجاکه محتوای یک اثر ائتلافی از معانی واژه ها است و نمود واژگانی سبک در اثر به مراتب بیشتر از لایه های دیگر است، واکاوی لایه ی واژگانی در کشف ظرفیت های زبانی و پیوند هنری زبان و معنا کارآمدتر است. در این پژوهش با بررسی لایه ی واژگانی به ویژه هنرِ واژه گزینی، نقش این سازه ی زبانی در بازنماییِ روایت ثانوی در داستان «گنبد سیاه» مشخص می شود. سراینده به منظور اثربخشی و درک عمیق ترِ خواننده از پیام متن، داستان آدم (ع) را به موازات داستان گنبد سیاه در سطح زیرین روایت می کند. گزینش واژه ها متناسب با ارزش آن ها در بافت متنی و نقششان در پیوند با فرامتن است؛ ازاین رو واژه هایی که در بازنمایی روایت ژرف ساختی ایفای نقش می کنند، رمزگانی نمادین هستند که ازنظر محتوایی، قابلیت دریافت های چندگانه به متن می بخشند و از دیدگاه ساختاری، عامل انسجام در روایت ژرف ساخت و تداعی رخدادهای آن هستند. بسامد و تکرار واژگان به متن قابلیت ارجاع به روایت ثانوی را می دهد. استفاده از شگردهایی مانند نقش منادایی، صفت جانشین اسم و آوردن ضمیر شخصی قبل از واژه ها، شیوه هایی مناسب برای برجسته سازی رمزگان است.
کفتارِ جادو در متون زرتشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون دوره میانه و نو، و در میان نیروهای اهریمنی، از موجودی مادینه به نام کفتار سخن رفته است. در این مقاله آثار مکتوب کهن، اساطیر، فرهنگ عامه و داستان ها برای رسیدن به دریافتی روشن از هویت، کارکرد و جایگاه کفتار پژوهش شده است. آنچه از پژوهش به دست آمد، کفتار را در شمار نیروهای شرّرسان مادینه با عملکردی فریب کارانه، بهره گیری از جادو با هدف دشمنی با آفرینش نیک و زادآوری جای می دهد.کلیدواژه ها: کفتار، جادوگر، جگرخوار، پازند، زند خرده اوستا، روایات داراب هرمزدیار، هند، داکین، آل، پیکرگردانی.در متون دوره میانه و نو، و در میان نیروهای اهریمنی، از موجودی مادینه به نام کفتار سخن رفته است. در این مقاله آثار مکتوب کهن، اساطیر، فرهنگ عامه و داستان ها برای رسیدن به دریافتی روشن از هویت، کارکرد و جایگاه کفتار پژوهش شده است. آنچه از پژوهش به دست آمد، کفتار را در شمار نیروهای شرّرسان مادینه با عملکردی فریب کارانه، بهره گیری از جادو با هدف دشمنی با آفرینش نیک و زادآوری جای می دهد.کلیدواژه ها: کفتار، جادوگر، جگرخوار، پازند، زند خرده اوستا، روایات داراب هرمزدیار، هند، داکین، آل، پیکرگردانی.
توظیف عناصر السرد فی قصیده «الأطلال» لإبراهیم ناجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
27 - 50
حوزههای تخصصی:
اهتمّت الدراسات النقدیه الحدیثه بالسرد وما یرتبط به لما له من أهمیه کبیره فی دراسه النص الإبداعیه، فکأنّه الطریقه التی یختارها الروائی أو القاص لیقدّم الحدیث إلی المتلقی. السرد أداه من أدوات التعبیر الإنسانی وهو الطریقه التی یتخذها السارد فی الإخبار عن أحداث فی قصه ما، وهناک السرد فی المدوّنات الشعریه علی مرّ العصور ولذلک یمکن إعتبار الشعر أحد الفنون التی وظّفت السرد من خلال عملیه القص. قمنا فی دراستنا هذه بملائمه أهم عناصر السرد فی قصیده إبراهیم ناجی الطویله المعنونه ب «الأطلال» وهی المشهد(الزمان والمکان)، الشخصیه والخطه. نظم الشاعر هذه القصیده عقب الإنکسار فی الحبّ وعبّر فیها عن آلامه طیله ثبات الحبّ عنده. تهدف هذه المقاله ضمن الإستعانه بالمنهج الوصفی- التحلیلی أن تتوقف علی تمحیص البناء السردی فی هذه القصیده. أهمّ ما توصّلنا فی دراستنا هذه هو أنّ الشاعر إنقسم قصیدته إلی عده مقاطع بغیه التسهیل فی التعبیر عمّا یعانیه، کما تمثّل نمطا شعوریا فی التحدّث عن الأحداث الماضیه واعتمد فی بیان الأحداث علی الحوار الداخلی الذی یسمّی بالمونوج الدرامی وهو یتّصل بالعالم الباطنی للإنسان ویظهر بشکل إستفسارات داخلیه تثیر المعانی العمیقه، غیر أنّ للإسترجاع التمهیدی والإستباق دور هام فی القصیده لأجل التواصل مع القارئ أو لإنشاء التمهید أو التوطئه لأحداث لاحقه أو سابقه.
پیشگامان داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی (با تأکید بر داستان نویسان زن در قرن نوزدهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
127 - 152
حوزههای تخصصی:
نویسندگان زن در ایران و کشورهای عربی توانسته اند موقعیت خود را در نوشتن آثار داستانی ابراز کنند و مورد استقبال مخاطبان قرار گیرند. داستان نویسان زن تأکید داشته اند که زنان معنی ای خاص از تجربه زنانه را به خواننده نشان می دهند، که ادبیات مردانه قادر به توصیف و بیان آن نیست؛ از این رو کوشیدند آثاری بنویسند که مستقیماً مربوط به تجربه های زنان باشد. در پژوهش حاضر، بر پایه مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، زمینه های شکل گیری و تحول جریان زنانه نویسی در ادبیات داستانی این دو سرزمین بررسی شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دوره اول داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی، بیانگر بی عدالتی ها و رنج و محرومیت زنان است. دوره دوم، دوره بازیابی هویت زنان است و مسأله حق انتخاب، آزادی زن و تمایز بخشیدن به هویت زنانه مطرح است. آزادی زن، خروج از انفعال، ارتقای نقش پذیری زن از محیط خانه به سطوح مختلف جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتخاب قهرمان داستان از بین زنان، از مهم ترین ویژگی های آثار داستانی زنان در دوره سوم زنانه نویسی در ادبیات فارسی و عربی است. تلاش نویسندگان زن برای نمایش روایتی زنانه و بازنمودِ هویت زنان به شیوه های گوناگون در سطوح مختلف متن؛ ازجمله کاربرد واژگان، شخصیت پردازی، انتخاب قهرمان و روایت گرِ زن ارائه شده است.
باز هم درباره مازندرانِ شاهنامه نبرد ایران و مازندران (مشرق و مغرب)، زمینه اصلی حماسه های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع غالب حماسه های فارسی پس از شاهنامه فردوسی ، شرح نبردهای ایران و مازندران است. در این میان، ظاهراً شاهنامه فردوسی یک استثناست که نبردهای عمده ایرانیان را با تورانیان توصیف کرده است. درباره این که چرا نبردِ اصلی شاهنامه فردوسی بین ایران و توران است، سخنانی گفته شده، امّا در این تحقیق، بحث اصلی بر سر حماسه های غیر از شاهنامه فردوسی است. هرچند جغرافیای حماسی، کاملاً متفاوت از جغرافیای واقعی است و جغرافیای داستانی، یک جغرافیای روانی/ سمبلیک است که به جز در مورد اسامی، ربطی به جغرافیای واقعی ندارد، امّا بررسی همین جغرافیای داستانی، ما را به این نتیجه می رساند که مازندران در شاهنامه ، باید در حدود مغرب واقع شده باشد. مقاله حاضر، بر اساس شواهدی که از متون مختلف جمع آوری کرده، نشان می دهد که در عمده متون حماسی فارسی، به جز شاهنامه فردوسی ، نبرد اصلی ایرانیان، با مازندرانیان است و در این میان، تورانیان نقش عمده ای ندارند. بر اساس شواهدی که از این متون برمی آید، مازندران در حدود مغرب قرار دارد که در ادبیّات حماسی ایران، نماد تاریکی است که در برابر نور (ایران) قرار می گیرد و بنابراین، مازندران نمی تواند در سرزمین هند (شرق) قرار داشته باشد.
تأثیرپذیری قول علی بلغاری از بحر المحبه و الستین الجامع در سرودن قصه یوسف با رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۶
88-59
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش پیش رو آشکار کردن این بوده است که قول علی، شاعری از بلغارهای ولگا در سرودن منظومه قصه یوسف از بحر المحبه فی اسرار الموده و الستین الجامع للطائف البساتین بهره برده است. در مرحله بعد روشن کردن شیوه استفاده و اقتباس وی از این دو اثر بوده است. در پی دستیابی به این هدف، از رویکرد مکتب فرانسه در ادبیات تطبیقی استفاده شده، که بر تأثیر و تأثر مستقیم مبتنی است. مدعای پژوهش آن است که قصه یوسف علی در پیرنگ روایی (و حتی روایتهای فرعی) با بحرالمحبه و الستین الجامع شباهت بسیار و تفاوت اندکی دارد. افزون بر این در شیوه بیان و ترتیب جزئیات داستانی نیز بعضا کاملا مشابه با آن دو اثر است. در چند موضع غیرداستانی نیز مشخص است که شاعر از آن دو اثر اقتباس کرده است. جز اینها در چندین مورد علاوه بر شباهت در شیوه بیان با الستین الجامع، واژگان فارسی آن کتاب را هم در اثر خود به کار گرفته است. علی چنانکه خود نقل کرده فارسی و عربی هم می دانسته است. مجموعاً به نظر می رسد علی هر دو اثر را پیش چشم داشته و در مواضع اختلاف معمولاً روایتهای هر دو را جمع و منظوم کرده و البته گاه فقط یک روایت را برگزیده است. هر جا هم که موقعیت مناسبی وجود داشته گفت وگوهای عاطفی و توصیفها را تفصیل داده است.