فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۵۳٬۰۹۹ مورد.
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
98 - 114
حوزههای تخصصی:
آن چنان که هر انقلاب و تحول اجتماعی در همه ساحت ها تأثیر می گذارد و جامعه را به نگاه، اندیشه و روش های تازه می کشاند، انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله ایران با عراق، ادبیات انقلاب اسلامی را رقم زد؛ به طوری که با شروع جنگ، ادبیات داستانی جنگ نیز شکل گرفت. رمان های «پرسه در خاک غریبه» و «سایه ملخ» از آثار مطرح این برهه تاریخی است که در این پژوهش با هدف بررسی بینش نویسندگان این آثار متناسب با مؤلفه های ساختارگرایانه ژرار ژنت مورد مقایسه و تحلیل قرار می گیرند. این امر با بررسی اسنادی، روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و روش توصیفی–تحلیلی به انجام رسیده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که هر دو رمان اگر چه در فضا و مکانی متفاوت نوشته شده اند، اما بر اسلوب نوشتاری واقع گرا و بر پایه پنج مؤلفه ساختار روایی ژرار ژنت یعنی؛ نظم و ترتیب، تداوم روایت و تکرار (بسامد)، وجه (حالت) و لحن (صدا) استوارند. اگرچه در نگاه و زاویه دید هر دو نویسنده تفاوت هایی دیده شده است، اما در نهایت هر دو نویسنده از نظر الگوی ساختاری در راستای مفاهیم جنگ و دفاع مقدس بر محوریت سه مؤلفه ساختار روایی مقدمه جنگ، بدنه جنگ و پیامدهای جنگ تمرکز داشته اند.
ما-روایتگر در زاویه دیدهای ترکیبی: شاخصه هایی برای تمایز روایت های جمعی و غیر جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
29 - 60
حوزههای تخصصی:
ما-روایت با کارکرد عنصر زاویه دید در داستان می تواند به اشکال گوناگونی بروز یابد. یکی از این کارکردها در صورتی حاصل می شود که داستان از دو یا چند زاویه دید برای روایتگری بهره ببرد و یکی از این زاویه دیدها، با ما-راوی ارائه گردد. در این صورت اصالت بخشی به یکی از این زاویه دیدها، چندان ساده نخواهد بود. در واقع موقعیّت بینابین یادشده به الگویی نیاز دارد تا بتوان با تمسّک به آن، روایت جمعی را به مثابه کنش روایی ما-راوی از روایت غیرجمعی که محصول دیگر زاویه دیدهای داستانی است ، متمایز کند. پژوهش پیش ِ رو درصدد است تا با روشی استنتاجی و با بهره گیری از روایت های گزینش شده ای از پیکره ادبیات داستانی فارسی، به این وضعیّت بپردازد. نتیجه چنین مطالعه ای که با استفاده از عناصر داستانی و گفتمانی، روایت ها را مورد خوانش قرار می دهد، چهار عامل را به عنوان شاخصه در مسئله مدّنظر معرفی می کند. این شاخصه ها که ناظر بر جنبه های صوری و محتوایی روایت ها هستند، نشان می دهند که داستان برای جمعی تلقّی شدن، نیازمند نمایش گسترده ما-روایت است. گروه ارائه دهنده ما-روایت باید نسبت به سایر عناصر روایتگرانه داستان، ارجح باشند، درباره موضوع کانونی، تفکری هم راستا داشته باشند و در کنشگری خود، یکپارچگی را بازتاب دهند.
بررسی تطبیقی اسطوره در ادبیات کودک ایران و ترکیه با تکیه بر داستان «مهمانان ناخوانده» و آثار کوزیک اوغلو
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
26 - 47
حوزههای تخصصی:
کودکان با دنیای حیوانات و عناصر طبیعت، ارتباط تنگاتنگی دارند، ادبیات کودک، از این مهم، سود برده و بسیاری از شخصیت ها و فضای داستانی را از میان حیوانات و عناصر طبیعت انتخاب می کتد. از سوی دیگر، آنیمیسم، شاخص برجسته اسطوره پردازی است که با جاندارانگاری حیوانات، عناصر طبیعت و پدیده های تولید شده توسط انسان، اسطوره را وارد عرصه ادبیات کودک می کند. این مقاله به شیوه تحلیلی- توصیفی، به بررسی و مقایسه چگونگی بازتاب اساطیر در آثار کوزیک اوغلو و فریده فرجام پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که هر دو نویسنده با جاندارانگاری حیوانات و عناصر طبیعت در آثارشان، اسطوره پردازی کرده اند و در این شیوه، ملهم از ادبیات شرق بوده اند. افعال انسانی و احساسات آدمی دو ویژگی هستند که شخصیت های حیوانی داستان ها از آن ها برخوردار هستند و بدین وسیله به مرز اساطیر نزدیک شده اند. آب و باران نیز از عناصر برجسته طبیعت هستند که به ترتیب در آثار کوزیک اوغلو و فریده فرجام در قالب اسطوره مطرح شده اند. شباهت اساطیر در حوزه ادبیات کودک ایران و ترکیه، بیانگر تأثیر و تأثر نویسندگان در پرداخت اسطوره ها در آثار داستانی کودکان در سراسر جهان است.
نقش آفرینی رویا در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عربی، تأثیرگذارترین نظریه پرداز عرفانی در اندیشه اسلامی است. او با نوشته های خود که حجم عظیمی از مواریث عرفانی را تشکیل می دهد، تقریبا به تمام مسایل درونی و عرفانی پرداخته است. یکی از مسایلی که در آثار او نظر مخاطب را به خود جلب می کند، توجه خاص او به رویا و واقعه است. وی از طریق این رویاها راز ارتباط خویش با غیب را آشکار می سازد و نشان می دهد که علم حقیقی ازنظراوعلم حضوری یاعلم بی واسطه است که بالاترین مرتبه آن را در خضر دیده است. ارتباط با جهان غیب سبب شده است که از طریق «حدیث نفس» بر رفتار حیوانات اثر بگذارد و با شخصیتی اساطیری و مرموز که او را از لحاظ علم برتر از موسی می داند، دیدار کند و عشق خویش را چنان پاک نگه دارد که به جای معشوق با رویای او دیدار و گفت وگو کند و مدعی شود که کلمه به کلمه آثارش به او القا شده و او از خود چیزی ننوشته است. در این مقاله نویسندگان با روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانه ای درصدد هستند احوال روحی و عرفانی ابن عربی را در رویاهای وی مورد بررسی قرار دهند. مطالعه در این مبحث آشکار می سازد که ابن عربی در رویابینی چهره ای شگرف است و بخشی از دانسته هایش را در رویا آموخته و از طریق رویا به مخاطب منتقل کرده است. این عارف بزرگ وادی عرفان بسیاری از آثارش را موهبت های الهی می داند و مدعی است به واسطه الهامات غیبی و الهی آنچه به وی کلمه به کلمه دیکته شده است به نگارش در آورده است.
رمز و رازهای نبرد اسفندیار با ارجاسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرایند گذر از دوران اسطوره به حماسه، شاهد دگرگونی هایی در مظاهر اساطیری هستیم به طوری که در اسطوره، با تقابل ایزد و اهریمن روبرو هستیم اما این ثنویت، در نمود حماسی خویش، ساختاری منطقی می یابد و به تقابل پهلوان ایرانی با پادشاهی انیرانی مبدل می گردد. اسطوره اژدهاکشی یکی از این موارد است که در شاهنامه، نسج و نمودی حماسی می یابد؛ آن گونه که در اساطیر، اژدها یا موجودی اهریمنی موجب نابودی و سترونی زمین می گردد تا این که فرّه ایزدی، این اژدها یا اهریمن را شکست می دهد و موجب باروری زمین می گردد اما در حماسه رویارویی اسفندیار با ارجاسب اژدهاصفت، پهلوان به دین به عنوان فرّه ایزدی موجب شکست اژدها یا اهریمن شده و پهنه زمین را از سترونی و خشک سالی می رهاند. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی در پی اثبات اژدها بودن ارجاسب در خان هفتم اسفندیار و رویارویی پهلوان ایرانی با پادشاهی انیرانی در قالب تقابل ایزد و اهریمن است. در این حماسه، ارجاسب با اسارت خواهران اسفندیار به عنوان مظاهر باروری، موجب خشکسالی می شود. اسفندیار که نمودی ایزدی در اساطیر دارد با شکست ارجاسب اهریمنی موجب آزادسازی آب ها و سرسبزی زمین می گردد. لذا حماسه رویارویی اسفندیار با ارجاسب تورانی، شکل دگردیس یافته اسطوره اژدهاکشی و تقابل خیر و شر به شمار می رود. بازکاوی ژرف ساخت داستان های شاهنامه ما را به شناخت بهتر بن مایه های اساطیر کهن ایرانی رهنمون می سازد.
بررسی و تحلیل «بافت زبانی» و «ساخت جمله» در غزلیات مولوی با رویکرد به آراء پالمر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
126 - 151
حوزههای تخصصی:
معناشناسی در جستجوی کشف و پیدایی معناهایی است که در سخن گوینده وجود دارد. برای رسیدن به این معنا و مفهوم، لایه های گوناگونی مورد نظر قرار می گیرد که در این بین، واژه، جمله و بافت زبانی از اهمیت بالایی برخوردار است. مولوی در غزلیات شمس، معانی بسیاری را در سروده های خود انعکاس داده است. با بهره گیری از ظرفیت های معناشناسی می توان این معناها را استخراج کرد و اصلی ترین شگردهای مولوی در تشریح معنا را مورد بررسی قرار داد. این پژوهش با استناد به منابع کنابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی نوشته شده است. برای ارائه تحلیل های دقیق تر از غزلیات مولوی، از نظریه معناشناسی با تأکید بر آراء پالمر استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که معنا در غزلیات شمس در حوزه جمله، مؤلفه های «قواعد ترکیب پذیری معنایی؛ منطق گزاره ای؛ واقعیت تحلیلی و ترکیبی» در غزلیات شاعر برجسته بوده است. همچنین مشخص شد که واقعیت از نگاه مولوی، از نوع ترکیبی بوده و این امر با توجه به رویکردهای او در غزلیات مبنی بر ستایش افراطی معشوق، بدیهی به نظر می رسد. از دید بافت زبانی، مقوله همنشینی و باهم آیی واژه ها در غزلیات بررسی از مؤلفه های دیگر برجسته تر بوده است.
واکاوی بن مایه آزادی در شعر قاسم حدّاد و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
73 - 98
حوزههای تخصصی:
شعر آزادی شاخه ای از شعر است که در آن شاعر به بیان ایده ها، احساسات و اندیشه های خود بدون محدودیت های سنتی، اجتماعی یا سیاسی می پردازد و از تحریم ها و محدودیت های زبانی و ساختاری رها می شود. در این نوع شعر، شاعر اغلب به بیان اندیشه های نو، تجربیّات شخصی و نگرش های متفاوت به جوامع و مسائل اجتماعی می پردازد. شعر آزادی با ابتکار، خلاقیّت و زبان شاعرانه می تواند بر مخاطبان خود تأثیر بگذارد و به عنوان ابزاری برای انتقاد از قدرت ها و نهادها و تبیین آرمان های فردی و اجتماعی استفاده شود. در میان عرب زبانان و فارسی گویان، شاعران برجسته ای در زمینه آزادی شعر سروده اند که از آن جمله می توان به قاسم حدّاد از بحرین و احمد شاملو از ایران اشاره کرد. اشعار این دو شاعر مملو از مفاهیم آزادی است که به عنوان میراثی ارزشمند در عرصه شعر آزادی در ادبیّات معاصر شناخته می شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی، درون مایه های آزادی دو شاعر را بررسی و شباهت ها و تفاوت های آن را استخراج می کند تا عوامل ظهور مضامین آزادی در شعر هر دو تبیین شود. یافته های پژوهشی حاکی از آن است که عوامل اجتماعی، سیاسی و تاریخی از مهم ترین انگیزه های دو شاعر در بیان مضامین آزادی هستند. مهم ترین درون مایه های مشترک آزادی در شعر هر دو عبارتند از: برخورد با ظلم و ستم، حقوق انسانی، بیان اندیشه ها و ایده ها، انکار زنجیرها و محدودیت ها، تجربه زندان و زندگی در محدودیت.
واکاوی مؤلفه های کار کودک در داستان بچه های خاک بر اساس نظریه گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان با توجّه به تأثیر فراوانش به خوبی می تواند بازگوکننده مسائل و مشکلات اجتماعی باشد. کار کودکان در زمره این مسائل است که از دیرباز در تمام جوامع بشری وجود داشته، وجوه و آسیب های ناشی از آن توجه بسیاری از نویسندگان معاصر را به خود معطوف داشته است. بچه های خاک نوشته محمدرضا یوسفی، رمانی است که با برجسته ساختن مسأله کودکان کار و خیابان و بازنمایی روزگار سیاه کودکانی که در چنگال کارفرمایان بی رحم و ستمگر اسیر شده اند، تلنگری است برای جامعه تا نگاه روشنگر و جدّی تری به این مشکل داشته باشد. در این میان، جامعه شناسی ادبیات رویکرد مناسبی برای پرداختن به معضل فراگیر و روزافزون کودکان کار است. پژوهش حاضر با رویکردی انتقادی و خوانشی توصیفی – تحلیلی به بررسی مؤلفه های جامعه شناختی کودکان کار در این رمان پرداخته است و به دنبال شناخت و بررسی دشواری های اجتماعی و نقد این معضلات براساس نظریه نقد اجتماعی گلدمن (1928-2013) است. نتیجه حاصل از این پژوهش حاکی است که مؤلفه های گوناگون موردبحث در جامعه شناسی کار کودک مانند نبود سرپرست مناسب، فقر، آزار و اذیت کودکان، وجوهی در حوزه جامعه شناسی فرهنگی مانند بحران هویت و نابهنجاری های فرهنگی، جامعه شناسی اقتصادی همانند سرمایه داری با محوریت استثمار کودکان و مشکلات محیط کار کودکان پربسامدترین مؤلفه های جامعه شناختی منعکس شده در رمان بچه های خاک است که نویسنده با کاربست رئالیستی بجا و مکرر این مفاهیم توانسته آن ها را برای خواننده برجسته و ملموس سازد.
A Thematic-Narrative Comparison Between Ferdowsi’s Shahnameh and Niebelungenlied(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
65 - 72
حوزههای تخصصی:
Epics recount the first human experiences and knowledge in a narrative often in a symbolic way. Therefore, they are especially important from different literary, mythology, and anthropology aspects. Ferdowsi’s Shahnameh is the most important Iranian epic, and Niebelungenlied (Song of Nibelungen) is the best epic of the Germans. Shahnameh belongs to New Persian and Niebelungenlied dates back to the Middle German eras. It seems that among the famous epics of the world, these two epics are less compared with each other. Great epic works, due to their origin in various natural, geographical, historical, and cultural contexts, have their own unique narration and special characteristics, along with significant commonalities. This research first narrates a brief summary of the story of both works, although in the case of Shahnameh, due to its huge volume, it is limited to a brief outline. Then, it compares common motifs and themes, and then discusses topics and stories with closer and more similarities, which is caused by similarities in the structure of their narrations. The thematic classification of the most important topics in this research includes the amazing characteristics of the hero, heroic tests, climatic (geographical) setting of the story, hero and anti-hero, dream and dream interpretation, treasure hunting, invulnerability, battle with the dragon, the trinity of power in three lands, the tragic disclosure of secrets, death of a hero, vengeful woman, and the marriage of the hero in a foreign land.
بررسی تکرار در قصه های صمد بهرنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
1 - 28
حوزههای تخصصی:
صمد بهرنگی (1318-1347) از پایه گذاران ادبیات کودک و نوجوان، در طول حیات کوتاه خود بیش از بیست قصه برای کودکان و نوجوانان به رشته تحریر درآورد. افزون بر آن چندین مقاله درباره مسائل تربیتی و اجتماعی ازجمله آثار به جامانده از اوست. با توجه به تسلطی که به شیوه های آموزش و سبک های یادگیری دانش آموزان داشت، از ابزار قصه در طول دوران معلّمی خویش بهره جست. پیرنگ اصلی آثارش از جهان بزرگسالان گرفته شده، اما گویش متعلق به دنیای کودکان است. یکی از ویژگی های اصلی افسانه های عامیانه و ادبیات کودکان، عنصر هنرآفرین تکرار است. بهرنگی با بهره گیری از عنصر زایای تکرار یا دوگان سازی، گونه تازه ای از قصه های فرهنگ عامه را آفرید که ضمن بیان اندیشه های تحول خواهانه در لباس تمثیل، به شکلی آگاهانه به منظور مطالعه و رشد آگاهی و پرورش تفکر انتقادی کودکان در نظر گرفته شده بود. در این مقاله کاربرد انواع تکرار (کامل افزوده و ناافزوده، پژواکی، فاصله دار و ناقص) در سراسر قصه های بهرنگی به روش تحلیلی آماری بررسی شده است و به دلیل بسامد بالا (777 مرتبه با 260 گونه در 17 قصه) می توان آن را به عنوان مشخصه سبکی او در نظر گرفت که افزون بر کارکرد زیبایی شناختی، در القای اندیشه های نویسنده به مخاطبان خاص خود (کودک و نوجوان) و اثرگذاری بر تربیت و رشد شخصیت آنان نقش به سزایی دارد.آشنایی با جزئیات و مختصات یکی از عناصر سازنده و مؤثر این قصه ها از دستاوردهای این پژوهش است که می تواند برای نویسندگان جوان در جهت اعتلای ادبیات کودکان ایران راه گشا باشد و بر نظرگاه پژوهشگران این عرصه دریچه ای تازه بر واکاوی آثار و تألیفات برجسته و ماندگار این حوزه بگشاید. همچنین جدا از نقش قصه به عنوان یکی از ابزارهای تربیتی، تسلط بر مؤلفه های ساختاری قصه هایی از این دست می تواند در آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان و یا دانش آموزان دو زبانه ایرانی در سال های نخستین ابتدایی بسیارکارآمد باشد.
از هوش انسانی تا هوش مصنوعی: بررسی برگردان های فارسی فنون ادبی غزلواره ش. ۶۲ شکسپیر از منظر راهکارهای انسانی و ماشینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
29 - 50
حوزههای تخصصی:
ترجمه گری ژانر شعر به سایر زبان ها همیشه به چند دلیل مسئله ساز بوده است. نخست، ترجمه گری متون ادبی با دشواری های خاص همراه است؛ دوم، متون منظوم نیز به سبب کیفیاتی خاص به زبانی دیگر سخت ترجمه پذیر جلوه می کنند؛ سوم، سبک و سیاق شاعر در ترجمه به «بدیلی» کم رنگ از اصل بدل می شود؛ چهارم، ترجمه گری شعر از رهگذر هوش مصنوعی نیز مسئله ساز است. این مقاله می کوشد به شیوه کیفی تبیینی و با کمک ابزارهای هوش انسانی و ماشینی برخی از این مسائل را در پرتو برگردان های فارسی فنون ادبی غزل ۶۲ شکسپیر بررسی کند. هدف اصلی توجه به چالش های پیش رو در ترجمه فنون ادبی است. فرزاد ترجمه ای روان؛ موقر، ترجمه ای به نسبت آزادانه تر و شفا، ترجمه ای وفادار به مضمون و طبیب زاده، ترجمه ای بسنده و پذیرفته از غزل واره ارائه کرده اند. از میان ابزارهای هوش مصنوعی، گوگل ترجمه ای تقریباً نزدیک به متن اصلی و تحت اللفظی؛ بات تلگرامی، ترجمه ای کامل تر و روان تر و اوپن چت جی پی تی، ترجمه ای دقیق تر و نزدیک تر به هوش انسانی از غزل واره ارائه کرده اند. به نظر می رسد ترجمه ادبی به ویژه شعر از رهگذر ترجمه ادبی نیاز به خلاقیت هوش انسانی دارد تا حضور «بدیل» خود را به «اصل» نزدیک تر کند.
زن افغان در آیینه ادبیات، خوانش نقد جغرافیایی در هزار خورشید تابان و مدرسه ی زیبایی کابل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
673 - 688
حوزههای تخصصی:
زنان افغانی در دوره های مختلف شرایط متفاوتی را تجربه کرده وطی دو مرحله حکومت طالبان بر افغانستان، فعالیت و حضور آنان در جامعه به شدت سرکوب شده است. محرومیت از تحصیل، کار و فعالیت اجتماعی، اسارت در خانه، ازدواج های اجباری، خشونت در مقابل عدم تمکین وغیره از جمله مشکلاتی است که زنان افغانی با آن دست و پنجه نرم می کنند. به همین دلیل نویسندگان و مدافعین حقوق زنان، با نوشتن رمان ها و مقالات، فضای مرد سالارانه افغانستان را به تصویر کشیده و با نقل روایت های واقعی به دفاع از زنان این سرزمین می پردازند. خالد حسینی نویسنده افغان-آمریکایی با رمان معروف خود به نام هزار خورشید تابان سعی در بازنمایی سرگذشت این زنان و فضای مردسالارانه در کشور افغانستان دارد. دبورا رودریگز به عنوان یک آرایشگر آمریکایی با نوشتن کتاب مدرسه ی زیبایی کابل به شرح خاطرات اقامت خود در افغانستان پرداخته است و روایت نقش زنان این سرزمین و رنج و مشقت هایشان را در آیینه ی ادبیات به منصه ی ظهور می رساند. در این میان نقش مکان و فضا در ایجاد این دو اثر ادبی با بهره گیری از نقد جغرافیایی بسیار حائز اهمیت است. این پژوهش، با بررسی تصویر «خود» و «دیگری» در دو اثر و نمودهای آن در فضای کشور افغانستان سعی دارد؛ تأثیر مطالعات فرااستعماری در تحلیل نگاه مهاجر و نگاه بومی را مورد بررسی قرار دهد. همچنین چگونگی گذار از توصیف فضای واقعی به فضای خیالی در خصوص زن افغان در ذهن مهاجر غربی و تاثیر آن بر خواننده مورد تحلیل قرار می گیرد.
اقوال و احوال صوفی محتضر، در آینه حکایات تذکره الاولیا عطار و نفحات الانس جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۸
9 - 38
حوزههای تخصصی:
مرگ معمایی است که بشر از آغاز حیات تاکنون با آن مواجه بوده و تدقیق او در چیستی این پدیده، راهگشا نبوده است. گروه های مختلف جامعه باتوجه به عقاید، افکار، محیط و سبک زندگی نگرش های متفاوتی به مرگ دارند و برخوردشان در مواجهه با آن گوناگون است. در این نوشتار کوشیده ایم مجموعه اقوال و احوال صوفیان را در واپسین لحظات حیاتشان در کتاب های تذکره الاولیای عطار و نفحات الانس جامی، بررسی کنیم. مطمح نظر ما در این مقاله فقط مرگ طبیعی است، چه عارفان در کنار مرگ طبیعی به مرگ ارادی نیز معتقدند و بر این باورند که چنین مرگی تنها با غلبه بر هواهای نفسانی میسر می شود. بر این مبنا ایشان پیش از فرارسیدن مرگ جسمانی، به موت ارادی می رسند و قبل از مرگ طبیعی که برای همه انسان ها اتفاق می افتد، مرگ اختیاری را تجربه می کنند. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده با گردآوری آخرین گفته های عارفان که شامل نیایش و استغفار، وصیت به اطرافیان و جز آن است و نیز احساسات و حالات ایشان، دریافتیم که صوفیان در بسیاری از موارد در حالت احتضار و تجربه مرگ طبیعی، اقوال و احوال مشابهی داشته اند. باوجود این تفاوت هایی نیز در این لحظات خطیر در اقوال و احوال ایشان مشاهده می شود. این تفاوت ها بیشتر ازآن جهت است که تفکر و مشرب صوفیانه آن ها و به طور کلی روان شناسی صوفیان، در برخی عوامل و مؤلفه هایی که با مرگ در پیوند است با هم تفاوت داشته است.
خوانش بیش متنی داستان دو جانور: ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف و کلیله ودمنه با تکیه بر گونه شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
171 - 194
حوزههای تخصصی:
کلیله ودمنه به عنوان اثری فاخر و ارزشمند، یکی از متون تأثیرگذار بر آفریده های ادبی گوناگون در دوره های مختلف تاریخ ادبیات جهان بوده است. دامنه این تأثیر در ادبیات روسیه در حکایت های اخلاقی ایوان کریلوف و قصّه های فسیوالود گارشین و لِف تالستوی در قرن نوزدهم و حتی، آثار برخی نویسندگان قرن بیستم روسیه، از جمله آلِکسِی رِمیزوف قابل مشاهده است. در این جُستار برآنیم تا با به کارگیری شیوه تحلیل تطبیقی محتوا و تکیه بر نظریه ترامتنیت ژرار ژنت و رویکرد رِمیزوف به اقتباس ادبی از متون کهن و با اتکاء به تحلیل عناصر داستان، میزان و چگونگی تعامل داستان دو جانور: ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف را با پیش متن کلیله ودمنه مورد توجّه و مداقه قرار دهیم. برایند یافته های پژوهش حاکی از آن است که طبق فرضیه تحقیق، رابطه بیش متنیت از میان زیرشاخه های نظریه ترامتنیت ژنت، مصداق بیشتری درخصوص رابطه دو متن نامبرده دارد و دو باب شیر و گاو و بازجُستِ کار دمنه از کلیله ودمنه به عنوان پیش متن داستان نویسنده روسی مشخص می شوند. بررسی ها نشان داد در رابطه بیش متنی میان دو اثر مذکور، تراگونگی بر همان گونگی غلبه داشته و بنا بر گونه شناسی ژنتی، شاهد کارکرد تفنّنی، گشتار کمّی کاهش و گونه پارودی در رابطه بیش متنی آن ها هستیم.
تأملی انتقادی بر تصحیح حبیب یغمایی از گرشاسب نامه ی اسدی طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۱)
1 - 22
حوزههای تخصصی:
اگر آوازه و محبوبیّت شاهنامه ی فردوسی را اوّلین و مهم ّترین عامل ناشناختگی و کتابخانه نشینی گرشاسب نامه بدانیم، بی شک دوّمین عامل این گمنامی را باید مربوط به تنها تصحیح موجود این اثر ادبی دانست. نخستین بار گرشاسب نامه به طورکامل به اهتمام حبیب یغمایی در سال 1317 تصحیح و منتشر شد. این تصحیح اشکالات متعدّدی دارد. نگارندگان درصددند تا با مقابله ی نُسخه هایی که یغمایی برای تصحیح در اختیار داشته و نسخه های نویافته و با ذکر مصادیق و شواهد تا آنجا که در حوصله ی این جستار می گنجد، شیوه و حاصل تصحیح یغمایی را به بوته ی نقد بگذارند و تصحیحات پیشنهادی ارائه دهند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که مصحّح بارها از شیوه ی تصحیح مصرَّح خود عدول کرده، نسخه بدل ها را در مواردی ذکر نکرده و در مواضعی ناقص آورده است. همچنین نقلِ نسخه ی اساس و نسخه بدل ها نیز در بین متن و حاشیه، در مواردی نامستدّل و ناموجّه می نماید. علاوه براین تصحیح فاقد تعلیقات فراگیر، مفید، راهگشا و راهنماست.
خوانش اسطوره شناختی «لاتاری» اثر شرلی جکسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
2 - 38
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه «لاتاری» نوشته شرلی جکسون، آیین سالانه بخت آزمایی را در یک روستای کوچک آمریکایی به تصویر می کشد. داستان به نحوی غریب و ترسناک به پایان می رسد. این داستان معطوف به آن دسته از هنجارها و آداب و رسوم فرهنگی است که به مثابه آگاهی کاذب عمل می کنند و سوژه را به انجام کنش هایی پیش تأملی هدایت می کند. کنش هایی که بیشتر در متن پراکسیس اجتماعی روی می دهند و بنابراین فاقد عقلانیت لازم هستند؛ چراکه اساساً رانه پیش برنده این کنش ها اراده کورِ اجتماعی است. بر این اساس، با توجه به ماهیت این داستان و در پاسخ به این پرسش که «ایستادن در صف مرگ» چه ارتباطی با بخت آزمایی دارد و علت تداوم این آیین چیست، نگارنده با استخدام الگوی اسطوره شناختی رنه ژرار به عنوان چهارچوب کلّی نقد ضمن تحلیل و نقد داستان حاضر، به تبیین شاخص های جامعه روان شناختی اثر می پردازد. در پایان مشخص می شود بنیان این داستان مبتنی بر فراشد قربانی به مثابه امری آیینی است که در مرتبه ای «متقدم بر بازنمایی نمادین» عمل می کند. فراشد قربانی ضمن بازنمایی واقعیات مادی، نظام درونی اثر را سروسامان می بخشد.
تأثیر فارسی بر اشعار بلوچی مولوی عبدالله روانبُد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلوچی و فارسی شاخه هایی از خانوادۀ زبان های ایرانی هستند که در درازنای تاریخ در فلات ایران و در همسایگی و تعامل با همدیگر بوده اند. یکی از کارکردهای ادبیات تطبیقی، بررسی تأثیر و تأثرهایی است که میان ادبیات زبان های گوناگون وجود دارد. نظر به غلبۀ فرهنگی زبان و ادبیات فارسی در ایران و نفوذ گستردۀ آن در میان اقوام مسلمان، تأثیرات این زبان و ادبیات آن بر ادبیات و شعر بلوچی نیز آشکار و قابل توجه است. تأثیرپذیری شاعران دورۀ دوم ادبیات بلوچی و مکتب ملاها از فارسی به اوج می رسد. مولوی عبدالله روانبُد از شاعران نامدار بلوچی و از نسل آخرین شاعران این مکتب است. او شاعری دوزبانه است که در شعرهای بلوچی او نیز تأثیر زبان و ادبیات فارسی قابل توجه است. این نوشتار با بررسی شعر بلوچی روانبُد به روش توصیفی-تحلیلی در پی روشن کردن چنین وجهی در سروده های او بوده است. شعر روانبُد از نظر تأثیرپذیری از زبان و ادبیات فارسی یک دست نیست، گاه شعر او با آن که از لحاظ مضمون و عناصر خیال به شدت متأثر از فارسی گویان بزرگی چون سعدی است، از لحاظ زبانی، روان است و بدیع می نماید و گاهی نیز چنان فارسیانه بلوچی می سراید که مصرع ها با تغییر یا تعدیل یک واژه، فارسی می شوند و حتی برخی از آن ها را می توان کاملاً فارسی دانست.
تحلیل بلاغی حوزه های معنایی استعاره در نثر واعظ کاشفی (بدایع الافکار فی صنایع الاشعار و انوار سهیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
261 - 286
حوزههای تخصصی:
یکی از مطرح ترین شگردهای بلاغی، استعاره است که نه تنها در نوشتار منظوم و منثور ادبی، بلکه در گفتار روزمره،آگاهانه و ناآگاهانه جاری است و مددبخش ظرافت و زیبایی کلام می گردد. در درازنای تاریخ ادبی ایران این فن با دیگر فنون بدیعی اوج و فرودی بسیار پیموده،در قرن نهم هجری، دوره رواج سبک هرات و دنباله آن سبک هندی، به ذروه خود رسید و پس از چندی رو به ابتذال گذاشت. یکی از مؤلّفان و ادیبانی که آثارش به ویژگی های سبکی این دوره آراسته است، ملّاحسین واعظ کاشفی،نویسنده نام دار و پُرکار فارسی است که آثار پرشمار و دیگرگونه ای از خود به جای نهاده است. قلمرو مطالعه نوشتار کنونی، دو کتاب بدایع الافکار و انوار سهیلی از این نویسنده است. نظر به اهمیت ادبی این دو اثر و مؤلّفشان، مقاله پیشِ رو قصد دارد تا به روش توصیفی تحلیلی، نمونه هایی از استعاره های آثار نام برده را در حوزه معنایی و ادبی، تحلیل بلاغی نماید. یافته ها نشان می دهد که کاشفی، با وجود الگوبرداری از نوشته های پیشینیان، با ترکیب حوزه های معنایی چندگانه و دور از هم درکاربرد استعاره نوآوری هایی داشته بدین معنی که اسم معنی را با فعل مربوط به اسم ذات ترکیب کرده تا برای بیان «سپری شدن جوانی» استعاره تبعیّه بسازد و با اضافات تشبیهی و استعاری، معانی فاصله داری را با چاشنی استعاره تبعیّه، شخصیّت بخشی، اضافه بیانی و استعاری ممزوج نموده و در سوی دیگر با درآمیختن اضافه استعاری اسنادی، اسناد مجازی، استعاره مکنیّه، تشخیص، استعاره تبعیّه و پارادوکس معنایی، شبکه پیچیده ای از استعاره و دیگر آرایه ها را با این حوزه های معنایی در هم تنیده است.
تحول سبک صائب تبریزی براساس اشعار دو دستنویس 1059ق و 1083ق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
191 - 243
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استناد به اشعار دو دستنویس 1059 ق و 1083 ق دیوان صائب تبریزی، بیان می دارد که سبک شعری صائب پس از بازگشت از هند، تحولاتی را از سر گذرانده است، به گونه ای که دو طرز متفاوت در اشعار او قابل شناسایی است. این پژوهش با سبک شناسی بلاغی اشعار دو دستنویس، سیر تحول سبک صائب را ترسیم می کند و نشان می دهد که شاخصه های بلاغی شعر صائب در این دو طرز، تغییر یافته و از بیان استعاری به سوی نازک خیالی و بیان تمثیلی گراییده است. سپس به شاخصه هایی می پردازد که فردیت سبک صائب را نمایان می کند و درنهایت، عوامل مؤثر در تغییر طرز شعر صائب را بررسی می کند و بر این نکته تأکید دارد که تحول سبکی شعر صائب همسو با تغییر نگرش هستی شناختی او پدید آمده است.
مقاله ی کوتاه: پیوند واژگانی و معنایی بیتی از حافظ با آیین مهرپرستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۱)
147 - 154
حوزههای تخصصی:
هرچند در قلمرو شعر حافظ، پژوهش های فراوانی انجام شده است، هنوز می توان از زاویه های مختلف به آن پرداخت و مطالب تازه ای در پیوند با آن ارائه کرد. در این مقاله یک بیت از غزل حافظ، یعنی: «ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر/ سپیده دم که هوا چاک زد شعار سیاه»، به منظور نشان دادن پیوند میان آن با آیین مهرپرستی موردتوجه و تحلیل قرار گرفته است. شیوه ی رسیدن به هدف مورداشاره، ازطریق مشخص کردن ضبط دقیق واژه های بیت و خوانش درست تر آن، نقد نظر چند تن از حافظ شناسان درباره ی آن و اثبات پیوند میان واژه های کلیدی و مهم بیت با نمادهای مطرح در آیین مهرپرستی به کمک نشانه های درون متنی و برون متنی صورت گرفته است. دستاورد عمده ی این پژوهش، تقویت نظریه ی توجه و رویکرد حافظ به آیین میتراییسم یا مهرپرستی و روشن تر از پیش نمودن فضای نیمه تاریک مسئله است.