فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۹۲۱ تا ۴٬۹۴۰ مورد از کل ۷٬۶۷۷ مورد.
منبع:
معماری و شهرسازی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱۴
59 - 78
حوزههای تخصصی:
بدون شک امروزه یکی از معیارهای رضایت مندی افراد از فضاهای محله ای، داشتن محیطی امن و به دور از جرم محسوب می شود. بررسی ها نشان می دهد که با توجه به تفاوت هایی که میان مردان و زنان از نظر فیزیک و ابعاد جسمی از یک سو و حساسیت و خصوصیات ادراکی از سوی دیگر وجود دارد، میزان توجه به مسئله امنیت نیز در میان آنان متفاوت است. لذا این پژوهش بر پایه رویکرد CPTED، به دنبال بررسی و تعیین شاخص های تأمین امنیت از طریق طراحی محیطی با توجه به ترجیحات زنان و مردان است. روش پژوهش حاضر از نوع پیمایشی و همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را ساکنان بخش میانی محله صابونپزخانه واقع در منطقه 12 شهر تهران تشکیل می دهند. 200 پرسش نامه در خصوص میزان تأثیر هر یک از شاخص ها در امنیت محله به شیوه تصادفی در محله تکمیل شده است. یافته ها نشان می دهد که زنان نقش تمامی شاخص ها شامل نظارت، مدیریت و نگهداری، کنترل دسترسی، قلمروگرایی و حمایت از فعالیت را در ادراک احساس ناامنی تأیید کردند؛ در حالی که در میان مردان دو شاخص نظارت و کنترل دسترسی مورد توجه بوده است. بنابراین لازم است توجه به این تفاوت در تدوین راهکارهای اجرایی دقیق تر به منظور تأمین امنیت فضاهای محله ای مد نظر قرار گیرد.
آشنایی و تحلیل باغ های تاریخی روستایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۴ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۴۹
۳۶-۱۵
حوزههای تخصصی:
این مقاله ضمن شناسایی و معرفی باغ های تاریخی روستایی ایران، تلاش می نماید ویژگی های این باغ ها را ارائه و آن ها را مورد بحث و بررسی قرار دهد. روش تحقیق در این مقاله عمدتاً مبتنی بر مراجعه به مصادیق بوده است. در کنار این شیوه از منابع مکتوب مرتبط نیز جهت تکمیل اطلاعات مورد نیاز استفاده شده است. در ابتدای مقاله فهرستی از بیش از شصت باغ تاریخی روستایی (خانی) که از نقاط مختلف ایران شناسایی شده اند ارائه و ضمن تعیین موقعیت و قدمت این باغ ها، اطلاعات کلی کالبدی شامل مساحت، شیب و طرح و سازماندهی فضایی آن ها تبیین می گردد. در ادامه هفت نمونه از این مصادیق شامل باغ های افضلیان گناباد، سرهنگ آباد زواره، طاباغاباغی خوی، علی آباد بجنورد، نوری کرمان، نشاط نیشابور و صدری تفت به تفصیل بیشتر معرفی و ویژگی های معماری آن ها مورد توجه قرار می گیرند. در این بررسی مشخص گردیده است که از یک طرف فراوانی و از طرف دیگر شرایط وضع موجود این باغ ها از نظر سلامت و امکان تشخیص جزئیات، آن ها را مستعد بررسی ها و مطالعات جدی تر می نماید. بررسی این باغ ها نشان داد که طرح آن ها از نقطه نظر الگو و سازماندهی فضایی واجد تنوع فراوان است، در این میان هم الگوهای مشابه باغ های تاریخی شهری و مشهور ایران مشاهده گردید و هم الگوهای بعید و کمتر شناخته شده در میان آن ها یافت شد. مجموعه این یافته ها اهمیت پژوهش در حوزه باغ های روستایی را هم به جهت شناخت بهتر و بیشتر از انواع مصادیق باغ ها که کمتر شناخته شده هستند و هم به دلیل امکان شناخت بهتر و بیشتر از مصادیق مشابه باغ های مشهور ایرانی که امروزه در دسترس نیستند، دو چندان می کند. شرایط موقعیت مکانی این باغ ها نیز در کنار روستاها یا زیستگاه های مناطق مختلف حاوی پیام های آموزنده ای از قبیل دوام و بقا و زندگی مستمر آن ها است. در انتها نگارنده ضمن طرح سؤالاتی جهت تحقیقات آینده اهمیت مطالعه و تحقیق در خصوص این مصادیق معماری ایرانی را بیش از پیش مورد تأکید قرار می دهد.
ایجاد فضای کاشانه در پرورشگاه با تأسی از حس مکان؛ بررسی موردی: مجتمع خدمات بهزیستی پرورشگاه آمنه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱۴
97 - 115
حوزههای تخصصی:
کودکان بی سرپرست به دلیل محرومیت از محبت خانواده و دوستان دارای مشکلات هویتی- شخصیتی فراوانی هستند و محیط پرورشگاه به عنوان کاشانه ای که در آن سکنی گزیده اند، تنها همراه همیشگی آنان محسوب می گردد. بنابراین احساس تعلق خاطر به چنین مکانی به دلیل نقشی که حس مکان در شکل گیری هویت کودکان ایفا می کند، به مراتب نسبت به کودکان عادی از اهمیت بیشتری برخوردار است. پژوهش پیش رو بر آن است تا ما را در راستای پاسخ دادن به این پرسش رهنمون گردد که «تأثیر حس مکان در ایجاد فضای مطلوب اقامتی کودکان بی سرپرست چگونه است؟». بنابرین ابتدا در بخش نظری به مطالعه منابع کتابخانه ای پرداخته شده و در ادامه با تحقیق میدانی و بر اساس یافته های بخش نظری، راهکارهای عملی ارائه گردیده است. از این رو پس از بررسی معضلات کودکان در محیط های پرورشگاهی، ضرورت ایجاد حس مکان جهت رفع برخی از این مشکلات مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه حس مکان و عوامل شکل دهنده آن و نقش هر یک از این عوامل در بهبود فضای پرورشگاه بیان گردیده است. از نتایج بررسی موارد مذکور می توان به اهمیت عوامل کالبدی، مشارکت در طراحی مکان و عوامل فعالیتی- تعاملی جهت بهبود فضای پرورشگاه برای ایجاد حس مکان و فضای کاشانه در طراحی مکان مطلوب اقامتی- پرورشی اشاره نمود. به همین منظور راهکارهای ارائه شده، دسته بندی گردیده است و در انتها جهت بررسی عملی عوامل ذکر شده، مجتمع خدمات بهزیستی شیرخوارگاه آمنه به عنوان نمونه موردی تحلیل شده است.
گونه شناسی مجتمع های مسکونی، گامی مؤثر در طراحی با کیفیت مجموعه های مسکونی معاصر؛ بررسی موردی: مجتمع های مسکونی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱۴
117 - 139
حوزههای تخصصی:
افزایش جمعیت شهری و نیاز به اماکن مسکونی موجب استفاده از مساکن چندخانواری به جای مسکن تک خانواری شده است که شهر تبریز نیز از این قاعده مستثنی نیست. از مسائل مهم طراحی این الگوی جدید سکونت، فراهم آوری زمینه ای جهت شناخت و آسیب شناسی وضع موجود است. با واکاوی ادبیات موضوع چارچوبی متشکل از دو معیار مطرح در طبقه بندی مجموعه های مسکونی یعنی ارتفاع (تعداد طبقات) و نحوه همنشینی فضاهای باز و بسته تبیین شد و کیفیات فضایی هر یک از گونه ها بر مبنای معیارهای ارزیابی کیفی مجموعه های مسکونی تحلیل گردید. سپس کلیه مجتمع های مسکونی شهر تبریز شناسایی شد و گونه شناسی آنها با تأکید بر معیارهای مذکور، هدف نوشتار حاضر قرار گرفت. در گام نهایی ارزیابی کیفی گونه های غالب مجتمع های مسکونی شهر تبریز با تکیه بر معیارهای ارزیابی کیفی مجموعه های مسکونی صورت گرفت. نتایج تحقیق با معیار ارتفاع حاکی از فراوانی مجتمع های مسکونی کوتاه مرتبه در شهر است که ریشه در مسائل اقتصادی و سهولت تکنولوژی ساخت دارد. نتایج تحقیق با معیار همنشینی فضای باز و بسته حاکی از فراوانی گونه پراکنده به عنوان راهکاری جهت رهایی از محدودیت و ایجاد تنوع فضایی است. گونه شناسی مجتمع های مسکونی شهر تبریز با دو معیار همزمان ارتفاع و همنشینی فضای باز و بسته حاکی از گونه غالب خطی در مجموعه های کوتاه مرتبه، گونه غالب پراکنده در مجتمع های میان مرتبه و بلند مرتبه، فراوانی بلند مرتبه در گونه متمرکز و پراکنده و فراوانی کوتاه مرتبه در سایر گونه ها است. دستاورد این پژوهش می تواند جهت بازنگری کیفی فضای باز مجتمع های مسکونی مورد استفاده طیف متنوع سیاست گذاران، برنامه ریزان و طراحان قرار گیرد.
A comparative analysis on thermal performances of Conditioned and free running houses (Case study in moderate climate of Babolsar, Iran)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال پنجم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
1-12
حوزههای تخصصی:
There has long been a concern that evaluating building thermal performance on the basis of energy loads is inappropriate to achieve overall energy efficiency of houses, particularly passive houses, in temperate climates. Passive buildings designed to be free running may achieve better results in an appropriate evaluation system. The main objective of this study is to investigate differences between thermal performances of houses in different operation modes. The paper illustrates a relationship between indicators of building performance in free running and conditioned modes. Simulation is used to compare the predicted performances of conditioned and free running houses, respectively on the basis of annual energy requirements (MJ/m2) and Degree Discomfort Hours (DDH) in temperate climate of Babolsar, Iran. Despite a strong relationship between these two indicators, some significant differences become clear leading to a discussion of the persistent technical problems and issues, which are encountered when attempting to optimize an efficient architectural design. The result of this study persuades the architects to pay more attention to the process of building energy efficient design regarding to the building operation mod. Application of this result in the building labelling system can promote the passive building design which is an important step to achieve objectives of sustainable development.
تحول فضایی در معماری مسجد چهارایوانی نسبت به مسجد شبستانی (مطالعه موردی: مسجد جامع اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال نهم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۲
75 - 86
حوزههای تخصصی:
الگوی «چهار ایوانی » از اوایل سده پنجم الگوی غالب در طراحی مساجد ایران بوده است. فارغ از علل تاریخی ترویج، بهبود کیفیت معماری مسجد در الگوی چهارایوانی نسبت به الگوی « شبستانی » که پیش از آن رواج داشت، موضوع بحث این نوشتار است. ملاک در تحلیل معماری این دو، «کیفیت فضا » است. بدین منظور از نظریه «نحو فضا » استفاده شده تا فضای معماری دو الگو مورد بررسی کیفی قرار گیرد. همچنین از لحاظ «کارکرد » و ویژگی های «بصری » نیز به قیاس دو الگو پرداخته شده است. به عنوان مطالعه موردی، بهبود کیفیت معماری مسجد «جامع اصفهان » براساس سیر تاریخی تغییر الگوی آن از شبستانی به چهارایوانی بررسی شده است. برای پیشبرد تحقیق از روش تحلیلی-توصیفی استفاده شده است. در نتیجه به نظر می رسد که الگوی چهارایوانی نسبت به الگوی شبستانی هم از لحاظ انسجام فضایی، هم از لحاظ کارکرد، و هم از نظر بصری کیفیت طرح را ارتقا می بخشد.
تأثیر روند عناصر اقلیمی در معماری و طراحی سکونتگاه های شهری مطالعه موردی : شهر اصفهان
حوزههای تخصصی:
شرایط آب و هوایی به موازات سایر عوامل محیطی از مهمترین عوامل مؤثر در شکل گیری و تکوین شهرها و تداوم حیات شهری به شمار می آید. در راستای این نگرش، هدف اصلی در این پژوهش، بررسی روند عناصر اقلیمی در شهر اصفهان و تأثیر آنها در طرح ریزی شهری می باشد. بدین منظور عناصر اقلیمی میانگین دما، دمای حداکثر، دمای حداقل، میانگین رطوبت نسبی، حداکثر رطوبت نسبی، حداقل رطوبت نسبی، بارش و سرعت باد در شهر اصفهان طی مقطع زمانی 2010-1954 در مقیاس ماهانه و سالانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ابتدا سنجش بهنجاری و همگنی داده های مورد استفاده توسط آزمون های اندرسون- دارلینگ و کای اسکور انجام پذیرفت. سپس با توجه با غیرنرمال بودن داده ها از آزمون ناپارامتری من- کندال جهت محاسبه و تحلیل روند استفاده گردید. در ادامه تأثیر هر یک از عناصر اقلیمی مورد مطالعه بر معماری و سکونتگاه های شهری، بررسی و مورد تحلیل قرار گرفت. با توجه به یافته های به دست آمده از این پژوهش وجود روند افزایشی در عناصر دمایی و روند کاهشی در عناصر رطوبتی و سرعت باد در شهر اصفهان تأیید شد. بدیهی است که یکی از معیارهای مهم برای ایجاد تعادل حرارتی و در نتیجه منطقه آسایش، بکارگیری استانداردهای معماری و طراحی ساختمان می باشد. با توجه به روند افزایشی دما در این شهر یکی از راهکارهای استاندارد، افزایش یا کاهش دمای درون بنا می باشد. برای نیل به این منظور می باید عوامل مؤثر در درجه حرارت فضای درونی ساختمان ها شناسایی و سپس با توجه به نیازهای حرارتی، طرح و شکلی مناسب را انتخاب تا هم تعادل حرارتی و احساس آسایش به دست آید و هم هزینه های مربوط به دستگاه های حرارتی و برودتی به حداقل خود برسد.
تاثیر محیط کالبدی فضاهای درمانی بر کاهش استرس بیماران (بررسی نمونه موردی مطب دندان پزشکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی میزان تاثیر محیط کالبدی فضاهای درمانی بر کاهش استرس بیماران است. پژوهش در یک مطب دندان پزشکی از طریق مقایسه نگرش و ادراک دوگروه از بیماران (80 نفر) که طی چند سال گذشته پیش و پس از تغییرات معماری داخلی به مطب مراجعه می نمودند، صورت پذیرفت. این نوع مطالعه از نوع تحلیلی- محتوایی است. تلفیقی از روش تحقیق همبستگی و کیفی به کار رفته است تا بتوان ارزیابی چند متغیر و روابط بین آنها را در شرایط واقعی امکان پذیر ساخت. ابزار گردآوری داده ها از طریق تحلیل کیفی مفاهیم و نظریه های موجود انتخاب گردیده است. از پرسشنامه برای بررسی کمّی شاخص ها در نمونه موردی استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل از برنامه SPSS و آمار توصیفی نظیر فراوانی مطلق و نسبی، میانگین، انحراف معیار و نیز آمارهای استنباطی، آزمون پیرسون استفاده شده است. پایایی درونی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ صورت پذیرفته است. نتایج حاصل از بررسی پرسشنامه مشخص نمود که عوامل محیطی در کاهش استرس بیماران تاثیر بسزایی دارد. تحلیل داده ها نشان می دهد که نباید هدف از طراحی داخلی یک فضای درمانی، صرفاً درمان فیزیکی افراد باشد؛ بلکه علاوه بر ارایه خدمات درمانی، تامین مناسبات روحی و روانی کاربران از اساسی ترین اهداف طراحی چنین مکان هایی به شمار می رود
Organizing the Urban Landscape with Emphasis on Legibility, Using Visual Preference Technique (V.P.T) (Case Study: Khayyam Street of Qazvin)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Urban landscapes form the main parts of the city. One of these spaces is urban streets, in which social interactions and urban vitality reach its maximum quality and quantity. One of the principles and properties of urban landscape design is its intelligibility. A viewer who takes a look at an intelligible city and knows it can attract new emotional manifestations of city without damaging its original image. Orientation is also very easy for the viewer and he completely knows the environment he lives in. numerous characteristics influence the legibility of urban landscapes. The current research, which is a descriptive- analytic study, is designed to identify the factors influencing legibility of urban landscape and citizen participation as the main bases of visual preference technique. First we begin with concepts, ideas and attitudes of experts inside and outside the country about “landscape, legibility, urban streets” and identification of visual preference technique by investigating some foreign examples is done by collecting principles and characteristics to coordinate the components of city even more. Finally, considering the citizens (residents and non-residents) participation based on surveys and evaluations that have always carried thoughts and ideas about the environment, it was clarified that in different age groups, no fear should be held for the development of this technique. However, considering the new ideas of citizens, criteria are proposed to create and reinforce legible landscapes for the streets and urban landscapes.
Thirteen Most Common Trends Shaping Automobile Dependence Worldwide and the Global Implications of these Trends Kenya(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Walking being the oldest form of urban transport, and until the advent of major transformations in transport technology in the nineteenth century, most cities were structured in ways that supported walkability. Today, there is a change in transportation which emphasizes, the traditional pedestrian paths which are increasingly becoming non-regulated spaces when compared to the urban spaces for automobile modes. This change in emphasis is noticeable partly because urban walkability has rarely been planned for in the past few decades and ultimately may replace our automobile dependency. It has brought enormous changes to urban landscape in recent times particularly in the developed world. Automobile dependency comes in different ways, forms and degrees. For instance, there are few cities worldwide that are absolutely automobile dependent (where driving is the only form of transport). Even areas that appear to be highly automobile dependent often have a noteworthy amount of walking, cycling and transit travel among certain groups or in certain areas, although use of these modes tends to be undercounted by conventional transportation planning. Contemporarily, reducing car dependency has been discussed broadly in the scientific community by professionals in the built environment and of course by the general public. With increasing vehicular streets worldwide, it raises a swirl of questions, how did we get to this point of automobile dependency and are the alternatives more desirable? In answering this question, this paper identified and discussed extensively thirteen major distinct trends that are responsible for the automobile dependencies in most cities of the world.
درک معنای "حس مکان" در بازسازی مسکونی بم (نمونه موردی: مجموعه مسکونی نرگس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۴ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۴۹
۵۰-۳۷
حوزههای تخصصی:
بحران ها در بی خانمانی مردمان نقش عمده ای دارند؛ به طوری که بعضی صاحب نظران بحران را کاتالیزور وقوع «بی مکانی» یا از دست دادن حس مکان می شناسند. علاوه بر حجم تخریب مکان در جریان وقوع بحران، عامل دیگری که بر سرعت فرایند بی مکانی می افزاید، ساخت و سازهای همانند و یکسان شدن مکان ها در جریان بازسازی است. افزون براینکه عمده فعالیت های بازسازی نیز به ساخت مسکن با دیدگاه کالبدی صرف و بدون توجه به باز آفرینی حس خانه و مکان متمرکز شده و معمولاً از احیای روح اجتماعی – فرهنگی جامعه محلی غفلت شده است. با وجود وقوع بحران های طبیعی فراوان در ایران و تأکید روز افزون بر بازتوانی اجتماعی و روحی– روانی در فرایند بازسازی، متأسفانه پایه های نظری لازم برای آفرینش «حس مکان» به خصوص در شرایط بازسازی بعد از بحران وجود ندارد. این پژوهش درصدد است که درک و معنای سکونت را در بازسازی پس از زلزله بم از منظر ساکنان، صورت بندی نموده و بر اساس آن پایه های نظری مناسب «آفرینش حس مکان» در شرایط بازسازی مسکونی پس از بروز سوانح را تبیین نماید. روش این پژوهش کیفی بوده و از «نظریه زمینه ای» در تحلیل داده ها و نظریه پردازی استفاده شده است. داده های مطالعه با انتخاب 21 نفر از ساکنان مجتمع نرگس به شیوه گلوله برفی با مصاحبه ساختاریافته گردآوری شده تا اشباع نظری در نمونه گیری به دست آید . یافته های این پژوهش نشان می دهد که درک معنای حس مکان از دیدگاه ساکنان بازسازی انجام شده به مثابه «بازتجربه حس سکونت» تلقی و تفسیر می شود که در مدل زمینه ای این پژوهش در قالب مقولات شرایطی، تعاملی و پیامدی به تصویر کشیده شده است. این حس در گرو وجود شرایط «بیان خویشتن»، «خانه مرکز زندگی» و «زندگی جمعی» بوده است. تعامل ساکنان نسبت به این حس نیز به صورت «تعلق پذیری» و «عضویت در خانه گسترده» بروز یافته است و در نهایت نتیجه این تعاملات منجر به «زندگی امیدوارنه به آینده» در ساکنان بوده است. نتایج این مطالعه می تواند به عنوان پایه نظری «آفرینش حس مکان» در تدوین اصول طراحی شهریِ ابعاد ماهوی و رویه ای در بازسازی های پس از بحران، امکان احداث مکان های مطلوب تری را برای ساکنان فراهم آورد.
بازشناسی منظر فرهنگی - آیینی هورامان با تأکید بر مراسم زیارت پیرشالیار
حوزههای تخصصی:
موضوع کیفیت بصری بافت های تاریخی یکی از نقاط تمرکز پژوهش های اخیر طراحی شهری بوده و تلاش در جهت ایجاد فضایی که رضایت شهروندان را در وجوه مختلف جلب نماید، به عنوان یکی از راهبردهای اصلی پروژه های طراحی شهری مطرح شده است. این نوشتار به تحلیل موضوع نظام بصری به وسیله معیارهای سنجش و ارزیابی در بافت تاریخی بوشهر پرداخته است. این ارزیابی بر پایه رویکرد ذهنی در فضا شکل گرفته است و به نظر می رسد به عنوان روشی جهت بازخوانی آرایه های نظام بصری، می تواند در طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرد. رویکرد این پژوهش، ارائه نوعی روش شناسی در ارزیابی منظر، بر پایه مطالعه و تحلیل محتوایی ادبیات طراحی شهری و معماری در این زمینه می باشد که چارچوبی را جهت سنجش آرایه های بصری متفاوت، در بافت های تاریخی براساس تصویر ذهنی به وسیله تحلیل های تصویری و توصیفی ارائه می نماید. اگرچه این نوشتار به دنبال اثبات فرضیه خاصی نیست؛ اما به منظور بازشناخت آرایه های تأثیرگذار در نظام بصری بافت های تاریخی از فرضیه هایی بهره برده است ابتدا اینکه به نظر می رسد آرایه های نظام بصری در محلات بافت تاریخی شهر، تأثیری قابل توجه بر کالبد، عملکرد و معنای این حوزه ها دارند. دوم اینکه به نظر می رسد ساماندهی آرایه های نظام بصری در محلات تاریخی شهر، موجبات کارایی بهتر این حوزه ها را فراهم می آورد. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی محدوده مطالعاتی به وسیله آرایه های استخراج شده می باشد تا بدین وسیله راهکارهایی نتیجه گردد که فضای شهری در کنار برخورداری از عملکرد مناسب، قابلیّت ادراک مناسب برای ناظر نیز برخوردار باشد. لازم به ذکر است این پژوهش، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و شیوه تحقیق مرور متون و منابع به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات در بستر مطالعات کتابخانه ای، همچنین از روش تحقیق موردی و شیوه های تحقیق اسناد تصویری، مشاهده و پرسشنامه در بستر مطالعات میدانی سود جسته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در محله کوتی آرایه های نظام بصری ارجعیّت بیشتری دارند و در محله بهبهانی، شنبدی و دهدشتی نیز تلفیقی از عناصر بصری و کیفیت روابط بین عناصر در فضا وجود دارد.
عوامل مؤثر بر ایجاد و ارتقاء اجتماع پذیری در فضاهای عمومی با مقیاس های مختلف شهر تهران ( نمونه موردی : فضاهای عمومی دو محله و یک ناحیه در منطقه 7 تهران )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش به زندگی ماشینی، حضور گسترده وسایل نقلیه و تغییر چهره شهر به واسطه چیرگی اتومبیل بر فضای شهری، جدایی گزینی مردم از فضاهای عمومی، نادیده انگاری ارزش های اجتماعی، فرهنگی و هویتی نهفته در فضاهای عمومی، بی توجهی به حفظ و ارتقای حیات جمعی در دهه های پیشین، موجب شده که برخی فضاهای عمومی در مقیاس های مختلف شهری اهمیت و نقش خود را از دست بدهند. ایجاد فضاهای عمومی در مقیاس های مختلف شهری در دهه های اخیر تلاشی در جهت رفع نیاز اجتماعی انسان به فضاهای عمومی بوده است. حضور افراد در این فضاها منجر به اجتماع پذیری فضای عمومی و عاملی در جهت موفقیت فضاست. حال مقیاس های نزدیک به هم، نداشتن ویژگی ها و معیارهای فضاهای عمومی موفق و عدم معیارهایی جهت اجتماع پذیری فضاها منجر به خالی و رانده شدن فضاها شده است. از این لحاظ شناسایی معیارهای ایجادکننده و ارتقا دهنده اجتماع پذیری در فضاهای عمومی ضرورتی است در این جهت که مانع از خاموشی و از رونق افتادن فضاهای عمومی در مقیاس های مختلف باشد. سؤالات مطرح در این خصوص عبارتند از : عوامل مؤثر بر ایجاد و ارتقاء اجتماع پذیری در فضای عمومی چیست و اینکه آیا وجود فضاهای عمومی در مقیاس های نزدیک به هم محله و ناحیه ضروری است یا خیر . هدف از تحقیق پیش رو تبیین عوامل مؤثر در ایجاد و ارتقاء اجتماع پذیری در فضاهای عمومی با در نظر گرفتن مقیاس های مختلف فضاهای عمومی در شهر تهران است.
جهت پاسخگویی به هدف بیان شده ابتدا مفهوم فضاهای عمومی، اجتماع پذیری، اجتماع پذیری در فضاهای عمومی مورد مطالعه قرارگرفته و معیارهایی جهت سنجش اجتماع پذیری فضاها یک مدل مفهومی در سه بعد اجتماعی، کالبدی و فعالیتی تدوین شده است. جهت سنجش معیارها، فضاهای عمومی دو محله دبستان و سهروردی و پارک اندیشه در مقیاس ناحیه انتخاب شده اند. مشاهده و تحلیل کیفی، استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی که با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شده در راستای سنجش معیارها و پاسخگویی به فرضیه و سؤالات تحقیق بوده است. نتیجه نشان می دهد که فضای عمومی ناحیه با وجود دسترسی کمتر و بعد فاصله ای بیشتر مورد استقبال بیشتر ساکنین دو محله نسبت به فضاهای عمومی خود قرارگرفته و از اجتماع پذیری بالایی برخوردار است. نتیجه حاصل شده نشان می دهد که توجه به معیارهای اجتماع پذیری در حین برنامه ریزی و طراحی فضاها موجب می شود آنها در کنار یکدیگر و در مقیاس های مختلف به حیات خود ادامه دهند.
Criteria and Indicators of Presence Quality Improvement in Urban Spaces (Case Study: Historical Texture of Kashan city)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Urban space has been formed in historical texture of cities under the influence of meaning and shape on the one hand and qualities related to human behaviors on the other hand. Among these points, neighborhood centers as the most important areas of social life in urban open space play a critical role in attracting people and improving quality and vitality of environment. This study presents the related literature in an analytical approach and expresses the relationship between neighborhood centers and human presence by structure analysis; it focuses on rules governing presence quality and formed behaviors in this places. In this survey, human and his presence in neighborhood centers are evaluated and urban spaces concept is formed by composing space location characteristics and human behavior. At least, it is sated that people`spresence in urban space of neighborhood centers expresses their thoughts and cultural interactions whose form shows its function and meaning. Therefore, humans would appear in urban space in a way that neighborhood centers quality depends on activity kind and their user's behavioral patterns.
مقدمه ای بر صورت بندی میدان معماری معاصر ایران بر اساس «نظریه میدان» بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معماری معاصر ایران، به باور بسیاری، با معضلات و چالش هایی روبرو است. تبیین دلایل این معضلات، علیرغم حضور معماری در زندگی اجتماعی، کمتر از منظر جامعه شناسی بررسی شده است. نظریه «میدان» بوردیو از نظریاتی است که در حوزه جامعه شناسی هنر مطرح شده و امکان تحلیل حوزه های مختلف هنری را مهیا کرده است. واکاوی و تلاش برای صورت بندی میدان معماری معاصر ایران مطابق با این نظریه، موضوع مطالعه این پژوهش است. این واکاوی با تشریح مفاهیمی چون «میدان»، «منش» و... که لازمه آشنایی با مبانی این نظریه است؛ و سپس مطالعه معماری معاصر ایران مطابقِ مبانی نظریه میدان انجام شد. نتایج بررسی، ضمن اذعان به لزوم بررسی تاثیر میدان های دیگر بر معماری، بنا به وسع خود نشان داد «میدان معماری معاصر ایران» دارای آشفتگی و عدم شفافیت بوده و استقلال لازم، قدرت اعمال نیرو و منازعه برای سرمایه های میدان را ندارد. شاید بتوان گفت بسیاری از معضلات و ناهنجاری های معماری ایران، ناشی از عدم توانایی این حوزه در شکل دهی و تعریف شفاف میدانِ خود است. در پایان و بناچار با حذف «میدان مسکن»، 3 قطبِ ناب، وابسته به میدان قدرت، وابسته به بخش خصوصی در میدان معماری ایران تصویر، و ویژگی های هر یک بیان می شود.
فتوت نامه معماری
حوزههای تخصصی:
معماری ایرانی اسلامی در پیشینه خویش لااقل پذیرای دو نظام کلی آموزش بوده است. یکی آموزش سنتی معماری است که ریشه در قرون و اعصار دارد و انتقال اطلاعات و مفاهیم در آن به صورت سینه به سینه و استاد و شاگردی انجام می پذیرفته و دوم نظام آموزشی آکادمیک در دوره های اخیر بر اساس الگوی مدارس اروپایی مانند مدرسه هنرهای زیبای پاریس است. آموزش معماری در سنّت پیشینیان از سرچشمه فرهنگ و در نگاه آرمانی توأم با اخلاق و فتوّت بوده است؛ عنصری که در نظام آکادمیک چندان مورد توجه و اهتمام قرار نگرفته و بدین سبب چالش استحاله معماری باهویت و اصیل به سمت معماری بی هویت و تقلیدی نمود فراوان پیدا کرده است. آموزش معماری یکی از عوامل مهم این استحاله به شمار می آید. چگونه می توان الگویی برای ترویج اخلاق در آموزش معماری ارائه نمود؟ این مقاله سر آن دارد تا با معرفی ویژگی های اخلاقی و معنوی حاکم بر محیط متقدم معماری، به مدل و ایده ای برای تدوین اصول اخلاقی و معنوی اسلامی در آموزش رشته شهرسازی و معماری دست یابد.
بررسی رویکردهای مختلف سازگاری با زمینه جهت تقویت جایگاه زمینه گرایی در فرآیند برنامه دهی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه گرایی و درک پیام آن ضرورتی در فرآیند طراحی پروژه هایی است که می خواهند در راستای توسعه پایدار گام بردارند. گذشته از بعد کالبدی، جنبه های متفاوتی در این حوزه مطرح است که به منظور اصلاح و بهبود تعامل با بستر لازم است از مرحله اولیه برنامه دهی معماری در مورد تحقق آن ها در پروژه های امروزی مطالعه گردد. هدف اصلی پژوهش تلاشی برای شناخت روش ها و چگونگی ایجاد تعاملی هدفمند با زمینه، جهت تبیین جایگاه زمینه گرایی در نظام برنامه دهی معماری است. این تحقیق بر اساس روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد جهت دار انجام شده است. با مطالعه مؤلفه های مربوط به زمینه به عنوان واحدهای سطوح انتزاع و عوامل مطرح در برنامه دهی معماری به عنوان واحدهای معنا، راهکارهای ایجاد هماهنگی بین آن ها در نمونه های موردی پژوهش با رویکرد جهت دار مورد بررسی قرار گرفته اند. از این رو نمونه ها از جامعه گسترده ای انتخاب شده اند تا نتایج و معیارهای به دست آمده جامعیت کافی را دارا باشند. استفاده از تجربیات سایر کشورها، انتخاب استراتژی های مناسب را سبب می شود و خروجی کاربردی از این تجربیات، ضامن تداوم و استقبال از تکرار آن ها در موارد مشابه است. بر اساس نتایج تحقیق معماری زمینه گرا نه تأکید بر تقلید دارد و نه مانع نوآوری و خلاقیت است. هدف ایجاد ارتباطی بهتر بین معماری و زمینه است که جنبه های زیبایی شناختی و معنایی در آن اهمیت فراوان دارند. براساس مقایسه شاخص ها و حوزه های مطرح در بحث زمینه گرایی و مراحل موجود در برنامه دهی معماری، علاوه بر تعریف عمیق تر خلاقیت معمارانه، باید نحوه نگرش معماران، مخاطبان و کارفرمایان به این حوزه تغییر یابد. الهام از روحیه مکان در کنار توجه به روحیه زمان، توجه به ویژگی های جغرافیایی، اقلیمی، کالبدی، بصری و اجتماعی بستر، آموزش صحیح معماران و گفتمان معمار، مخاطب و کارفرما از نتایجی است که باید در جامعه معاصر ایران، در برنامه دهی معماری همواره مدنظر قرار گیرد تا با حضور آن ها محیط مطلوب در معماری و در مقیاس کلان تر از معماری تعریف گردد.
بازآفرینی بافت قدیم شهر آمل مبتنی بر استراتژی توسعه گردشگری و برنامه ریزی راهبردی سناریویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بافت قدیم آمل دارای پتانسیل های ارزشمند برای گسترش گردشگری به منظور توسعه پایدار است. در این مقاله، ابتدا به شناسایی مؤلفه های تأثیرگذار بر بازآفرینی بافت قدیم آمل مبتنی بر توسعه گردشگری شهری پرداخته و چارچوب نظری استراتژی توسعه گردشگری ارائه شده است. نتایج حاصل از مبانی نظری نشان می دهد که مؤلفه های اساسی توسعه گردشگری شامل مؤلفه های استراتژیک نظیر کسب وکار، رخدادهای خاص، جاذبه های کالبدی، خرده فروشی و فرهنگ و مؤلفه ها ی زیرساختی و امکانات رفاهی پشتیبان نظیر خدمات رفاهی و پذیرایی، حمل ونقل و دسترسی و آموزش و اطلاع رسانی هستند. با به کارگیری این مؤلفه ها در قالب فرآیند پیشنهادی پژوهش، شناخت آنها در بافت قدیم آمل و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک SWOTET، زمینه برای تدوین مسیرهای راهنمای کلیدی توسعه گردشگری فراهم آمد. درنتیجه پنج مسیر کلیدی بر اساس نظر بهره وران کلیدی تدوین و با استفاده از روش ویکور رتبه بندی گردید. ماهیت این مسیرها نشان می دهد که در بافت قدیم آمل، مؤلفه های مکانی (نظیر جاذبه های تاریخی و مذهبی و فضاهای میزبانی از نمایشگاه ها و رخدادها)، مؤلفه های اقتصادی (نظیر بازار و خرده فروشی) و مؤلفه های فرهنگی، بیشترین تأثیر را بر توسعه گردشگری آن دارند. در ادامه بر اساس ماهیت سه مسیر کلیدی اول، چشم انداز مشترک توسعه تدوین و متناظراً برای تفسیر آن سناریوی های گردشگری، اهداف، راهبردها، سیاست ها و اقدامات مربوطه طراحی گردید.
تبیین معیارهای کلیدی فرآیند شکل گیری هویت مکان در توسعه شهری جدید (مطالعه موردی: منطقه 22 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به تبیین معیارهای کلیدی فرآیند شکل گیری هویت مکان در توسعه شهری جدید می پردازد. به همین منظور و براساس مبانی نظری شامل نظریه ها و دیدگاه های مهم و نیز پژوهش های موردی قابل توجه و شناسایی شده در چارچوب هدف مذکور، 8 معیار کلیدی «آشنایی و شناخت»، «خوانایی و تشخص»، «رضایت مندی»، «خودکارآمدی»، «تعامل اجتماعی»، «تناسب محیطی»، «دلبستگی» و «خاطره انگیزی» در زمینه شکل گیری، احراز و تشخیص هویت مکان از نقطه نظر ساکنان در توسعه شهری جدید دارای اهمیت می باشند. بررسی و تبیین بیشتر این 8 معیار، در مجموع به واسطه 29 زیرمعیار و 50 سنجه (متغیر) با استناد به انجام تحلیل عاملی تاییدی در خصوص تایید سازه های عاملی فوق به همراه روایی و پایایی در ارتباط با مطالعه موردی شامل شهرک های دهکده المپیک، چشمه، راه آهن و صدرا مورد توجه قرار گرفته است. این چنین، امکان طرح مدلی 8 عاملی در زمینه مطالعه و سنجش هویت مکان در توسعه شهری جدید فراهم شده که در عین حال، گامی اساسی در مسیر تدوین و ارائه مدلی ساختاری در سطحی فراتر است. کفایت برازندگی این مدل اندازه گیری (سنجش)، به واسطه شاخص های مختلف، گویای آن است که الگوی مورد توجه از نقطه نظر هماهنگی داده ها شامل 638 نمونه مورد توجه با ساختار عاملی آن، از برازندگی قابل قبولی برخوردار است.
پیوندهای کلانشهری و تحولات کالبدی- فضایی روستاهای پیرامون، مطالعه موردی: دهستان محمدآباد کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۴ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱۵۰
۱۲۰-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
روابط و تعاملات گسترده و متنوع روستایی – شهری به شکل جریان جمعیت، کالا، سرمایه، اطلاعات، نوآوری و عقاید اثرات مهمی بر سکونتگاه های انسانی می گذارد. بسیاری از تحولاتی که در شهرها و روستاها پدید می آید، نتیجه میزان و چگونگی این تعاملاتی است که بین این فضاها وجود دارد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی عوامل و مکانیزم های تأثیر گذار بر پیوندهای روستایی – شهری میان کلانشهر کرج و روستاهای پیرامونی و تأثیر این پیوندها بر فضای روستایی در چارچوب رویکرد شبکه منطقه ای است. جامعه آماری پژوهش را 11 روستای دهستان محمدآباد تشکیل می دهند که از این میان شش روستا با استفاده از روش تخمینی به عنوان نمونه موردی تحقیق برگزیده شده اند. همچنین با توجه به هدف تحقیق، از بین خانوارهای روستاهای منتخب، 342 خانوار به عنوان نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین گردیده اند. نمونه های تحقیق (اعم از روستا و خانوار) به ترتیب با استفاده از روش های نمونه گیری فاصله ای و تصادفی انتخاب شده اند. جمع آوری اطلاعات در این مقاله بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است. در بررسی های میدانی با استفاده از فنون پرسشگری و مشاهده و ابزاری همچون پرسشنامه و کارت مشاهده داده ها و اطلاعات مورد نیاز گرد آوری گردیده است. در تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از آمار توصیفی و استنباطی، تکنیک TOPSIS و ابزار نرم افزاری SPSS بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که جریانات فضایی به ویژه جریان سرمایه و مردم (جمعیت) که زمینه تعاملات روستایی – شهر قدرتمندی را در ناحیه مورد مطالعه فراهم نموده، تحول کالبد - فضایی (نظام کاربری اراضی، مسکن و ...) در این ناحیه را نیز در پی داشته است. ولی این تحولات در همه ابعاد و همه روستاهای ناحیه مثبت نبوده و تحولات منفی را نیز (نظیر تغییر کاربری اراضی زراعی و باغی، گسترش الگوی مسکن شهری) در پی داشته است. در واقع، عدم وجود برنامه ریزی توسعه فضایی برای نظم دهی به چگونگی روابط و پیوندها و به دنبال آن کم توجهی به نقش شهر کرج و روستاهای پیرامونی، موجب شده تا نتوانیم جریانات و عوامل شکل دهنده و تأثیر گذار بر این پیوندها را طوری هدایت کنیم که زمینه ساز توسعه در این ناحیه باشد.