فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۴٬۴۶۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
امروزه با رشد پرشتاب فن آوری و تأثیر آن بر دستآوردهای فنی نوپدید، عرصه تولید آثار هنری هم دستخوش تحولات بسیاری شده است. از جمله این تغییرات می توان به توسعه کمک ابزارها و امکانات رایانه ای در زمینه طراحی و تصویرپردازی های هنری اشاره کرد. نقاشی دیجیتالی نمونه یکی از همین دستآوردهای جدید است که تحولاتی را در هنر امروز رقم زده است. مقاله حاضر قصد دارد به بررسی این تأثیرات بر شاخه ای از هنر معاصر ایران به نام نقاشی انقلاب با تمرکز بر آثار نسل جدید هنرمندان آن بپردازد. این مقاله می کوشد تا به این پرسش پاسخ گوید که نسل جدید نقاشان انقلاب اسلامی چگونه از تکنیک های نقاشی دیجیتال در آثار خود بهره گرفته اند؟ و بهره گیری از تکنیک های نقاشی دیجیتال چه تأثیری بر آثارشان داشته است؟ چارچوب نظری این مقاله آرای والتر بنیامین از متفکران مکتب فرانکفورت در مقاله «هنر در عصر تکثیر مکانیکی» و نگاه انتقادی او به هنر سنتی و چالش های پیش روی آن در دوره گسترش دست آوردهای صنعتی و تکنولوژیک است. نوع پژوهش بنیادی نظری است و روش مورد استفاده توصیفی تحلیلی و شیوه ﮔﺮﺩﺁﻭﺭﺩی ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺍی، اسنادی و مشاهده است. ابزار گردآوری اطلاعات فیش برداری، مشاهده آثار و نیز ابزار پویشگری نوین بوده و روش تحلیل آثار به صورت کیفی است. این مقاله با بررسی ویژگی های نقاشی دیجیتال، از منظر انتقادی بنیامین، به چالش های استفاده از تکنیک های نقاشی دیجیتال در آثار نسل جدید نقاشان انقلاب اسلامی می پردازد و نتیجه می گیرد که هنرمندان نسل جدید نقاشی انقلاب به رغم این چالش ها توانسته اند از وضعیت جدید پیش رو و شرایطی که نقاشی دیجیتال برای ایشان فراهم آورده، در جهت نیل به سوی اهداف هنری و آرمانی خویش بهره بجویند. از این رو با وجود دیدگاه های انتقادی مطرح، تأثیر نقاشی دیجیتال را بر این آثار، باید همسو با اهداف و سیاست های پدیدآورندگان آن ها و به طور کلی مثبت ارزیابی کرد.
بازنمود نیهیلیسم نیچه ای در هنر مدرن و نسبت آن با آثار نقاشی نوگرای نسل اول ایران با تأ کید بر آثار جلیل ضیاء پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرنیته و نیهیلیسم پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند. تبیین نیچه ای از مفهوم نیهیلیسم و تأثیر هنر برای غلبه بر آن در شکل گیری جنبش های هنری قرن بیستم نقش اساسی داشته است. با اینکه نیهیلیسم در متن هنر مدرن جاری است اما آشکارا حضور آن را در جلوه های آغازین هنر نوگرای ایران نمی توان مشاهده نمود. مقاله حاضر پیرامون پرسش چرایی عدم انعکاس وجوه نیهیلیستی مدرنیسم در نقاشی نوگرای نسل اول ایران با تأکید بر آثار جلیل ضیاءپور شکل گرفته است. بر این اساس پژوهش کیفی پیش رو با استناد به منابع معتبر می کوشد تا ضمن تبیین نسبت مدرنیته و جنبش های پیشرو هنری قرن بیستم مانند دادائیسم با نیهیلیسم نیچه ای به تحلیل چگونگی ورود مدرنیسم هنری به ایران و تأثیر آن بر نقاشی نوگرای ایران بپردازد. این مقاله می کوشد تا نشان دهد اگرچه ضیاءپور و دیگر نقاشان نوگرای نسل اول ایران تحت تأثیر مدرنیته و پیامدهای آن بوده اند اما درعمل علاقه مند به دادن انعکاس مفاهیم هنر غرب نبودند و ضیاءپور از این مطلب که فرم در هنر مدرن وابسته به محتوی است غافل بوده و تلاش نموده تا فرم را از محتویی جدا وبومی سازی کند.او به اشتباه می پنداشته است که با تقلید از فرم مدرن می توان تفکر جدیدی نسبت به هنر ایجاد نمود.
خوانشی بر پنداره لذت در طراحی صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
37 - 48
حوزههای تخصصی:
لذت، بخش جدانشدنی از فعالیت انسان هاست؛ چه وقتی کسب لذت های کالبدی و مینایی، معیار کنشگری انسان بوده، چه وقتی مفهوم لذت، از مرزهای کالبد فراتر رفته، پنداره مقصودجویی انسان را به حوزه های گسترده تر از تن، که به عقل، جامعه، ماورا و عالم مینویی رهنمون می شود. از سوی دیگر، جریان منفعت طلبانه سرمایه داری، طراحی را به خدمت می گیرد تا با ایجاد قلاب های ظاهریِ لذت و خوشنودی در محصولات، همواره نرخ فروش کالاها را فزاینده نگاه دارد. از عواقب نامطلوب این جریان، انباشت افسارگسیخته کالاها و تخریب محیط زیست می باشد. در این پژوهش، با تعریف و بررسی مفهوم لذت در ابعاد عمومی و اختصاصی آن، تلاش شده که رابطه کالا با لذت و نیز پنداره لذت واکاوی شود. پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی بوده، داده های کیفی از طریق بررسی منابع مرتبط استخراج شده اند. بر اساس یافته های این پژوهش، استدلال می شود اعضای هر یک از چرخه های طراحی، تولید و مصرف، باید به عنوان یک مسوولیت اجتماعی، از پنداره لذت به عنوان یک برساخت تصنعی از ارزش، فاصله بگیرند و با تکیه بر از ارزش های واقعی، احساس لذت پایدارتری را از بودن در هر یک از چرخه های طراحی، تولید و مصرف خلق نمایند تا تقاضا برای تجدید خرید کالا و تنوع طلبی بی کرانه ی انسان کاهش یابد.
پُست مدرنیسم و تأثیر آن در هنر درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
105 - 114
حوزههای تخصصی:
جنبش پست مدرن در دهه 1960 به عنوان واکنشی علیه مدرنیسم پدید آمد که مهم ترین وجهه تمایز آن با دوران های قبل، نوع نگاه آن به واقعیّت و نگرش انتقادی نسبت به قطعیّت علوم و حقایق بود. فرهنگ پست مدرن بیان گر یک نظریه نظام مند و فراگیر نیست، در این دیدگاه، واقعیّت برای افراد، متفاوت بوده و بر اساس ادراک، فرهنگ و زبان آنها مشخص می شود. بر این اساس، شالوده شکنی از مهم ترین مظاهر پست مدرن به شمار می رود که نه تنها در گفتمان زیبایی شناسی، بلکه در علومی چون روان شناسی تاثیر گذاشته است. هدف این پژوهش، مطالعه نظری و بررسی تاثیر ویژگی های پست مدرنیسم در هنر درمانی پست مدرن به شیوه توصیفی- تحلیلی است. پرسش اصلی پژوهش این است که هنر درمانی پست مدرن تا چه میزان با مفاهیم مطرح در جهان بینی پست مدرن ارتباط دارد.در این پژوهش، فرض بر آن است که مفاهیم مطرح در پست مدرن، به طور مشخص به هنر درمانی پست مدرن راه یافتند. نتایج حاصل از این پژوهش موید آن است که ساختارشکنی سازه های اجتماعی، اهمیّت واقعیّت های چندگانه، اهمیّت وجهه اجتماعی هنر، فعالیت گروهی و مبتنی بر گفتمان، کثرت گرایی، اهمیت تاویل مخاطب، استفاده از استعاره، ایهام و کاربرد رسانه های مختلف در خلق آثار هنری از مهم ترین ویژگی هایی است که در هنر درمانی پست مدرن مطرح و به کار گرفته شدند.
نگاهی متفاوت به عکس های مستندنگار کرونایی: تحلیلی بر اساس نقد هنر بیردزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
79 - 87
حوزههای تخصصی:
ژانر مستندنگاری در عکاسی، با دیدگاه واقع گرایانه و استنادی اش واجد کارکردهای متنوعی است. این ژانر، گزارشی از یک رویداد یا واقعیت عینی ارائه می دهد و شرایط انسان را در مواجهه با رویدادهای خوب و بد زندگی به نمایش می گذارد. شاید به راحتی نتوان تصور کرد که چنین عکس هایی کارکرد زیباشناختی نیز داشته باشند. برای جست وجوی چنین کارکردی باید فارغ از ارزش اطلاع رسانی و واقع گرایانه آن به دیدگاهی متوسل شد که می تواند تجربه زیباشناختی را تقویت کند. در دیدگاه منبعث از آرای بیردزلی، ارزش اثر هنری ایجاد تجربه زیباشناختی است که با ویژگی های عینی همچون وحدت، شدت و ترکیب، فارغ از نیت پدیدآور آن مشخص می شود. این پژوهش با استعانت از چنین دیدگاهی در عکس هایی با موضوعات مختلف که به نوعی به بحران کرونا مربوط می شوند، نشان می دهد که می توان به عکس هایی که یادآور روزهای سخت کرونایی هستند نیز زیباشناسانه نگریست. درست همان طور که برخی تصاویر مربوط به بحران های متعدد گذشته همچون جنگ ها و انقلاب ها در تاریخ هنر وارد شده اند. بدین منظور، داده های نظری پژوهش از طریق مطالعه کتابخانه ای و جست وجوی اینترنتی گردآوری و به همراه عکس های انتخاب شده از رسانه های مختلف توصیف و تحلیل شده اند به این امید که شاید زمانی نه چندان دور، به خاطرات کرونایی از زاویه دیگری هم نگاه شود.
نحوه افزایش طول عمر روانشناختی محصول از منظر طراحی: مطالعه موردی مبلمان منزل جوانان در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
65 - 76
حوزههای تخصصی:
گسترش سریع سبک زندگی مصرفی در جوامع و ملل، بحران های زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی معاصر را در پی داشته است. حرفه طراحی صنعتی در شکل دهی به این سبک زندگی و ملزومات آن و ترویج رفتار مصرفی نقشی فعال داشته و هم اکنون نیز اصلاح و بهبود وضعیت پایداری محصولات و ترویج سبک زندگی پایدار را در اولویت توجه دارد . پژوهش های مرتبط با پایداری محصولات، عمدتا بر تاثیرات زیست محیطی و اقتصادی آن ها متمرکز بوده اند. افزایش طول عمر روانشناختی محصولات و در نتیجه کاهش نیاز درونی/احساسی به تعویض محصول، یکی از ابزارهای کاهش مصرف گرایی محسوب می شود. در این پژوهش، نخست، بر اساس مرور تحقیقات انجام شده در باب طول عمر روانشناختی محصول، راهکارهای مربوطه معرفی شده اند. سپس، با انجام پژوهشی کیفی بر مبلمان آپارتمان جوانان در تهران، عوامل تاثیرگذار بر طول عمر روانشناختی این گونه محصولات استخراج و از منظر طراحی تفسیر شده اند. انتخاب مبلمان با عنایت به اهمیت طول عمر روانشناختی این گونه محصولات بادوام بوده است. بر اساس نتایج این پژوهش، الگوهای مختلف پایایی و ناپایی عمر روانشناختی محصولات مبلمان ترسیم و عوامل مختلف مرتبط با هر الگو تعیین شده اند. در نهایت، این یافته ها در قالب ادبیات طراحی تبیین و به گونه ای کاربردی تعبیر و تدوین شده اند.
خوانش نشانه شناسانه ی رولان بارت از متن به عکس: خوانشی ساختارگر تا پساساختارگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار رولان بارت در نشانه شناسی، مطالعه نمادها و نشانه ها، باعث نوعی فراشد از ساختارگرایی به پساساختارگرایی شد. پایدارترین مفهوم نزد بارت که پیوسته مضامین گسترده تر به خود می گرفت، مفهوم متن است. این ویژگی باعث شد متن فراتر از نشانه های نوشتاری و الفبایی به شمار آید. عکس هم چون نظام نشانه ای متفاوت نسبت به نوشتار ولی همیشه محصور در زبان و معنادهی است، و بارت درصدد خوانش تصویر و به ویژه عکس از طریق نشانه شناسی شد. وی باور داشت عکس بیش از آنکه واقعیت را منعکس یا بازنمایی کند، بر آن دلالت دارد. نشانه ها و چیزهایی که برای بیننده در مقام خواننده ی عکس مهم تلقی می شود، مبنای تفسیر و واکاوی قرار داد. در پژوهش حاضر سوالات زیر پاسخ داده می شود. اول این که، ویژگی های نشانه شناسانه بارت در متن و عکس چیست؟ دوم، چه گذاری در این خوانش نشانه شناسی بارت از ساختارگرایی به پساساختارگرایی رخ می دهد؟ در نهایت، چگونه مفاهیم نشانه شناسی بارت در عکس مطرح می شود؟ روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. ابزارهای رویکرد نشانه شناسی در تحلیل متون، به صورت اختصار و نقش و اهمیت آنها در تحلیل و خوانش عکس، تشریح و تبیین می شود. نتیجه بنیادین این پژوهش در فراشد پساساختارگرایی بارت، عکس هم چون متن، خواننده و بیننده یا مخاطب را همانند هنرمندی خلاق می داند که بر گستره معنایی اثر می افزاید.
مطالعه ی تطبیقی خوانش پسااستعماری آثار نقاشی مکتب سقاخانه ایران و گروه D در ترکیه با تکیه بر فضای سوم هومی بهابها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
33 - 42
حوزههای تخصصی:
فضای سوم در اندیشه ی هومی کی بهابها از اندیشمندان حال حاضر حوزه ی پسااستعماری، جایی است که در آن تعاملی بین استعمارگر و مستعمره و یا فرهنگ های آنان روی می دهد.در این فضا، برجسته شدن شباهت ها پدیده ای نو ایجاد می کند که دو رگه نامیده می شود و به صورت منسجم عناصر فرهنگی هر دوسویه را داراست که از نظر بهابها باعث جریان سازی می شود.با توجه به نقش و جایگاه مهم هنر در انتقال فرهنگ ها، بررسی فضای سوم و محصول آن در آثار هنری که مستقیم و یا غیر مستقیم متاثر از هنر غیرملی به عنوان یک عنصر تاثیرگذار بوده اند ضروری به نظر می رسد.فضایی که می تواند از یک سو هویت ملی را حفظ کرده و از سویی دیگر همسو با تحولات هنری پیش رود. بسط این دیدگاه موضوع پژوهش حاضر بوده و با هدف شناخت بیشتر هنر معاصر ایران و ترکیه در آثاری از مکتب سقاخانه ایران و گروه D ترکیه، به روش توصیفی-تحلیلی و رویکردی تطبیقی به انجام رسیده است.این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که آیا در جنبش های هنری معاصر در این دو کشور،فضای سوم هومی بهابها شکل گرفته است؟از نتایج این پژوهش می توان به دستیابی هر دو مکتب به فضای سوم با کمی تفاوت با یکدیگر اشاره کرد.
اخلاق کاربردی و طراحی گرافیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
17 - 26
حوزههای تخصصی:
انتقاد افلاطون از اشکال گوناگون هنرتقلیدی حاکی از آن است که ارتباط میان هنر و اخلاق از گذشته مد نظر اندیشمندان بوده است. اما بحث اخلاق در طراحی گرافیک موضوعی جدید قلمداد می شود. بسیاری از طراحان گرافیک، در سالهای اخیر نسبت به تاثیری که بر مخاطب و جهان اطراف خود دارند، آگاه تر شده ، تلاش می کنند تا حد امکان مسئولیت اخلاقی خود را در قبال جامعه و آثاری که خلق می کنند، بپذیرند. اما ارتباط بین عمل کرد طراحی گرافیک و اصول اخلاقی چگونه تبیین می شود؟ این نوشتار ضمن بررسی ارتباط بحث اخلاق با طراحی گرافیک، سعی دارد با روش توصیفی و تحلیل نمونه هایی از آثار طراحی گرافیک، پاسخگوی سوال تحقیق باشد. اطلاعات این جستار از نوع کلامی و تصویری است که به روش اسنادی و مشاهده جمع آوری شده است. جامعه ی آماری، آثار طراحی گرافیک (تبلیغاتی)، نمونه گیری انتخابی و هدفمند می باشد. نتیجه این که، امروز آثار طراحی گرافیک در تکنیک های طراحی و ویژگی های بصری بسیار چشم گیر و اثرگذار هستند، اما اصول اخلاقی در اجرا و عمل کرد طراحی گرافیک کمتر دیده می شود. چه بسا اگر محدودیت های حاکمیتی برداشته شوند، شاهد شرایط بدتری باشیم. بنابراین تدوین یک آیین نامه ی اخلاقی منسجم و مشخص برای طرحان گرافیک ضروری می نماید. همچنین، لازم است در محتوای آموزشی برنامه های درسی، علاوه بر آموزش های تخصصی طراحی گرافیک، اصول اخلاقی نیز به هنرجویان آموزش داده شود.
رویکرد گروتسکی (عجایب نگارانه) در آثار نقاشان معاصر ایران، مطالعه موردی: آثار بهمن محصص، پروانه اعتمادی و احمد امین نظر
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با رویکرد گروتسکی (عجایب نگارانه) در آثار برخی از نقاشان معاصر ایران (بهمن محصص، پروانه اعتمادی و احمد امین نظر)، به منظور دریافت چگونگی مصداق یافتن این شیوه هنری در نقاشی های آنان تدوین شده است. در نخستین گام، چند هنرمند عجایب نگار معاصر ایران انتخاب و تعدادی از نقاشی های نامتعارف آن ها، از حیث وجود مؤلفه های گروتسک مطالعه شده است. مؤلفه های گروتسکی، که در این پژوهش معرفی شده اند، عبارت اند از: 1. ناهماهنگی؛ 2. مضحکه و هراس؛ 3. اغراق و زیاده روی؛ 4. نابهنجاری؛ 5. بیان انتقادی، اعتراضی و اجتماعی. داده ها به روش اسنادی جمع آوری و مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی نوشته شده است. اطلاعات آماری در این پژوهش، به صورت نمونه گیری هدفمند، از میان نقاشی های برخی از نقاشان معاصر ایران از سال 1337 تاکنون گزینش شده است. در این پژوهش به معرفی چند تن از نقاشان شاخص اکتفا شده است که گرایش ها و موضوعات عجیب در آثارشان بیش از دیگران محسوس است. نتایج به دست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که اندیشه نوجویی و دست یافتن به شیوه های تصویری مدرن در برهه ای از سیر تحولات هنری معاصر ایران به یکی از دغدغه های هنرمندان تبدیل شده است. در این میان، نقاشانی ظهور کرده اند که هریک در دوره ای از فعالیت هنری خود با پشت کردن به سنت ها، به جست وجوی راه نوینی برای بیان ذهنیت و تخیلات خود همت گماشته و در این مسیر، آثاری متفاوت و بعضاً عجیب وغریب خلق کرده اند.
تحلیل معنای قالیچه محرابی «سلیمان نبی» با روش آیکونولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
99 - 108
حوزههای تخصصی:
با خوانش متون هنری به شکل نظام مند، می توان اندیشه ی دوره ای که اثر هنری در آن خلق شده است را بهتر شناخت. از جمله این متون، قالی و قالیچه های محرابی است که در دوره صفویه جایگاه ویژه ای دارد. اکثر قالیچه های محرابی در دوره صفویه با آیه آمن الرسول یا آیه الکرسی آغاز می گردد؛ ولیکن در این بین تعدادی قالیچه موجود است که با نام سلیمان قسمتی از آیه 30سوره نمل آغاز می گردند. حال پرسشی که مطرح می شود این است، چرا در دوره ای خاص این متن جانشین دیگر متون می شود؟ برای رسیدن به پاسخی مطلوب، نیاز است معنای متن دریافت گردد. این گذار از صورت ظاهریِ قالیچه و درک معنای نهفته در آن، فرایندی است که به روش آیکونولوژی قابل تحصیل است. پس از مطالعه قالیچه به روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات با توجه به اسناد موجود در کتابخانه و سایتهای اینترنتی و با روش آیکونولوژی، شبکه ای از معانی ایجاد می گردد، که در ارتباط با کل اثر می تواند بیانگر تفکرات آیینی- اسطوره ای با مفهومی اسلامی باشد. بنابراین به نظر می رسد حضور نام سلیمان در آستانه در کنار قسمتی از سوره انعام و فرم محراب علاوه بر مفهوم عروج، دلالت به مفهوم شهریاری در مفهوم ایرانی-اسلامی آن و مشروعیت بخشی به حکومت پادشاهان صفوی را دارد.
احیای خط کوفی در عصر قاجار: بررسی رساله و کتاب های کوفی زین العابدین شریف صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خط کوفی از نخستین خطوط دوران اسلامی به شمار می رود که در سده های نخستین پرکاربردترین خط در کتابت متون دینی، مسکوکات، ظروف سفالی و سنگ نوشته ها و تزیینات بنا بوده است. این خط در نیمه قرن دوم هجری به تکامل رسید و سبک های منشعب از آن از سده چهارم تا اوایل سده هفتم در برخی کاربردها همچون کتیبه نگاری و برخی قرآن ها تداوم یافت. پس از آن با رونق بیشتر خطوط ششگانه کاربردش بسیار محدود شد و جز از سر تفنن کتابت نمی شد. دوره قاجار دوران رواج گسترده خطوط نستعلیق، نسخ، و شکسته نستعلیق در نُسخ ایرانی است. با این حال نسخه های خطی و کتاب های چاپ سنگی معدودی در دست است که به دست شخصی به نام زین العابدین شریف صفوی (1282-1333؟ ه.ق)، کاتب، مصحح و نویسنده ایرانی، به خط کوفی کتابت شده است. زین العابدین علاوه بر کتابت این آثار در رساله ای با عنوان رساله احیاءالخط به تعلیم خط کوفی پرداخته و در آن شیوه کار خود را توضیح داده است. گرایش به احیای خط کوفی را شاید بتوان در جهت باستان گرایی و بازگشت به گذشته در این دوره ارزیابی کرد. این پژوهش که از منظر هدف کاربردی و از منظر تحلیل داده ها کیفی است، در پی یافتن پاسخ به این سوال است که زین العابدین صفوی چگونه خط کوفی را در کتابت سه اثر چاپی خود، یعنی دعای صباح 1317 ه.ق، قرآن 1312-1322 ه.ق و نسخه دیگری از دعای صباح 1322 ه.ق، به کار برده و به منظور فائق آمدن بر محدویت های این خط به چه ابداعاتی روی آورده است؟ یافته های این پژوهش در بخش مفردات خط دال بر بهره گیری کاتب از شیوه کتابت کوفی اولیه (در هر سه کتاب) و کوفی شرقی، در صفحاتی از قرآن 1312-1322 ه.ق است. او در ترکیب سطور در دعای صباح 1317 ه.ق مقید به قواعد کوفی اولیه بوده اما در ترکیبِ خطِ دو نسخه دیگر به منظور غلبه بر محدودیت های خط کوفی، از شیوه های ابداعی، چون مورب نویسی، عمود نویسی و روی هم نویسی در پایان سطور استفاده کرده که اگرچه در دیگر خطوط رایج بوده در کتابت خط کوفی بی سابقه است. او همچنین به منظور هنرنمایی گاه ترکیباتی بدیع از طریق رویِ هم نویسی کلمات در میانه متن قرآن به کار برده که شایان توجه است.
بررسی زندگی اجتماعی عشایر پیشین ساکن در دره هومیان با تکیه بر مطالعه نقوش صخره ای سنگ مهرداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نخستین دره در منطقه کوه های هومیان در شمال غربی کوهدشت لرستان، تخته سنگی معروف به سنگ مهرداد وجود دارد. قسمت زیر شکاف سنگ بیشتر از40 نقش رنگی به رنگ های قرمز روشن، قرمز- قهوه ای، سیاه و زرد دارا می باشد، که هر یک به سبکی متفاوت ترسیم شد ه است. این پژوهش با بررسی میدانی و کتابخانه ای با هدف بررسی این نقوش با شباهت هایی میان زندگی اجتماعی کوچ نشینان این منطقه در دوره بعد از عصرآهن انجام شده و بر پایه این فرضیه است که احتمالاً نقوش خاص بر روی سنگ مهرداد که بیانگرحرکت تعدادی انسان و حیوان در کنار هم می باشد، و کوچ انسان ها در کنار هم را به نمایش گذاشته است. نتایج نشان می دهند که این نقوش، احتمالاً در ارتباط با نحوه زندگی کوچ نشینی و حیوانات مرتبط با انسان ها، اسب، شتر، سگ و بز بر روی این سنگ نقش شده و با توجه به تاریخ اهلی سازی تمامی این حیوانات در کنار هم نمی تواند قدیمی تر از عصرآهن باشد. در این مقاله سعی شده است مستندنگاری و توصیف کاملی از نقوش و یافتن چرایی وجود آنها پرداخته شود تا بدین وسیله بتوان به مفهوم نگاری نقوش هومیان و شناسایی از چشم انداز گذشته پرداخت.
بازنمایی دلدادگان شرقی در تصویرسازی های رباعیات خیام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنت تصویرگری رباعیات خیام در زبان فارسی برخلاف شاهنامه و خمسه نظامی برخاسته از سنت نگارگری ایرانی نیست، بلکه بیشتر باید آنرا پدیده ای خارجی دانست. پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات آن به روش کتابخانه ای و به شیوه اسنادی- تاریخی صورت گرفته است و به بررسی بیش از 20 نسخه انگلیسی مصور رباعیات خیام و چند نسخه فارسی می پردازد. پرسش اصلی این مقاله اینست که چه رابطه ای میان نقش معروف لیلی مجنون و رباعیات خیام وجود دارد؟ آیا این نقش برگرفته از سنت بازنمایی دلدادگان در نگارگری ایرانی است؟ بازنمایی دلدادگان یا عشاق یکی از مهمترین ایده های بصری شده رباعیات است، که بخشی از این ادراک نتیجه ترجمه بینازبانی و بین نشانه ای است. مقاله بر اساس نظریه بازنمایی استوارت هال، مطالعه در بافت گفتمانی اشعار و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و فرهنگی اروپای قرن نوزدهم به این فرضیه پاسخ می دهد که تصویرسازی دلدادگان در رباعیات و برجسته کردن عناصر اروتیک در این بازنمایی ها ادامه تفکر شرق انگارانه غربی ها از شرق هزار و یک شبی است و بازنمای ذهنیت غربیان از مفهوم عشق و دلدادگی با توجه به چارچوب های اخلاقی و عرفی آنان است که با مفهوم دلدادگی در جامعه ایرانی متفاوت است.
تقابل ادراک مخاطبان اثر هنری از کشف و دگرگونی در نسبت با اصل تداعی و ساختار نشانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
79 - 89
حوزههای تخصصی:
ادراکِ نسبت میان نشانه و مفهوم عامل بسیار مهمی است که در فرآیند گذر از شناخت به بازشناخت مخاطبان، تقابل قابل توجهی را عیان ساخته و گویی دو نقش متفاوت از آن قابل استنباط است؛ آن چنان که در خلق یک اثر هنری، طراح به عنوان مخاطب اولیه موضوع مورد نظر، پس از گذار از شناخت ابعاد آن می کوشد که بیننده را به عنوان مخاطب ثانویه، در مرحله مشاهده به سوی تجربه بازشناختی هدایت سازد. بازشناخت، فرصتی است که نشانه در یک موقعیت بازنمایی شده و در مفاهیم جدید برای بیننده اثر تداعی می گردد. تداعی، فرآیندی تجسمی است که در آن شخص، به درک متفاوت مفاهیمی دست می یابد که یکدیگر را به فراخوان مشترک می طلبند. پژوهش حاضر با هدف معرفی انواع بازشناخت در نسبت با اصل تداعی که در راستای دگرگونی های دو سطح نشانه و مفهوم ایجاد می گردد، پرسش از چگونگی تقابل ادراک مخاطبان اثر گرافیکی از کشف و دگرگونی در نسبت با اصل تداعی و ساختار نشانه دارد؟ لذا به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع مکتوب و اسناد تصویری به شیوه کیفی، نشان می دهد که طراح، در راستای شناخت موضوع به دگرگون سازی ساختار نشانه ها پرداخته و قوانین تداعی نیز بیننده را به کشف و بازشناخت پیام هدایت می سازد.
پیکرنگاری نقاشی دیواری دوره هخامنشی در مقبره تاتارلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
67 - 77
حوزههای تخصصی:
جاده شاهی هخامنشی از شوش آغاز و به سارد در آسیای صغیر ختم می شد. کلاینای یکی از شهرهای فریگیه در آسیای صغیر بود .از مهمترین یافته ها در کلاینای؛ مقبره ای واقع در تاتارلی است. این آرامگاه دارای نقاشیهایی روی تیرهای چوبی است که بزرگترین نقاشی روی چوب باستان می باشد و تاریخ آن اواسط قرن 5 ق. م. است. هدف مقاله شناخت ویژگی پیکرنگاری نقاشیهای تاتارلی و ارتباط سنتهای پیکرنگاری آناتولی و ایرانی است که از طریق روابط فرهنگی و هنری بین آناتولی و ایران هخامنشی صورت گرفت. پژوهش به روش توصیفی – تحلیلی و با گردآوری اسنادی به بررسی نقاشیهای مقبره و تاثیر سبک هنر هخامنشی در آن می پردازد. نتایج مشخص می کند پیکره های دیوارنگاره های مقبره از پس زمینه های فرهنگی و هنری حاکمان پارسی تزئین شده که نشان دهنده تعامل فرهنگی و هنری متقابل بین فریگیه و حکام ایرانی است. آنها در ترسیم نقوش دیواری آرامگاه، تصاویری از هنر هخامنشی و یونانی را بر اساس نیازشان در کنار هم تلفیق کرده اند. نقطه عطف صحنه نبرد نقاشی دیواری مقبره، جدال بین دو فرد پیاده است؛ همانطور که در نقوش برجسته و مهرهای هخامنشی دیده می شود. بدین ترتیب آنها خود را با شکوه قدرت حاکم پارسی همراه می کردند.
مضمون و ساختار عددی در ترکیب بندی عناصر و اجزای بدن پرسوناژها در نقاشی ایرانی؛ با تأکید بر نگاره ی افشاگری در مسجد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره ی «افشاگری در مسجد»، به بررسی چگونگی سازمان یافتگی اجزای بدن پرسوناژها و ارتباط نمادین اعداد حاکم بر ساختار بامحتوای نگاره ی فوق می پردازد. بررسی روابط حاکم بر عناصر و اصول ترکیب بندی و نیز بررسی چگونگی عملکرد نمادین اعداد در ارتباط با مضمون در اثر فوق است. هدف این پژوهش ضمن شناخت چگونگی تمهیدات نگارگر ایرانی در ایجاد ساختار اجزای بدن پرسوناژها این نگاره است. تحقیق پیش رو پس از معرفی نگاره ی «افشاگری در مسجد»، ساختار موجود در نگاره را تجزیه و تحلیل و پس از آن مفاهیم عددی به دست آمده را مورد بررسی قرار داده است. این پژوهش نشان می دهد ساختار پنهان اجزای بدن پرسوناژها به صورت خطوط موازی سازماندهی شده اند. پژوهش حاضر علاوه بر تأکید بر وجود نظم و ساختار مستحکم و هدفمند در ساختار نگاره، نتیجه می گیرد که اعداد 2، 5، 10، 12 و 16 در ترکیب بندی این تصویر در ارتباط با مضمون نگاره هستند. به این ترتیب این پژوهش نشان می دهد که ساختار نگاره بر مبنای مفاهیم نمادین اعداد شکل گرفته است و پیوند نگارگری با رموز عددی در بطن ساختار هندسی را نتیجه می گیرد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، تجزیه وتحلیل با نرم افزار و جمع آوری اطلاعات براساس مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است.
بررسی تأثیرات ادبیات غنایی بر نقوش کاشی نگاره های هفت رنگ موجود در کاخ موزه گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
119 - 128
حوزههای تخصصی:
از نمودهای هنر دوره قاجار، نوعی نقاشی زیرلعابی بر روی کاشی است، که با زمینه ی لاجوردی و حاشیه ای از طرح های اسلیمی به همراه قاب بندی های برجسته و به کارگیری مضامین ادبیات غنایی برای تزئین فضاهای بناها به کار گرفته شد. کاخ موزه گلستان به عنوان مهم ترین بنای قاجاری و اوّلین اثر ثبت جهانی در تهران است، که گنجینه و مرجع بااصالتی از انواع نقوش کاشی نگاری قاجاری به شمار می آید. این کاشی ها از نوع نقش برجسته هفت رنگ زیرلعابی است، که از مضامین متنوع ادبیات غنایی بهره گرفته است. هدف از انجام این پژوهش، شناخت و شناسایی منابع الهام کاشی نگاران، طبقه بندی موضوعی و تحلیل جنبه های زیباشناختی و بصری مضامین ادبی بکار رفته این کاشی نگاره ها می باشد. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و مطالب آن از میان منابع معتبر موجود استخراج گردیده است. یافته ها و شرح تصاویر به طریق میدانی و مشاهده ی مستقیم کاشی نگاره ها پس از شناسایی، مطالعه و تحلیل شده است. بررسی ها نشان می دهد که مضامین و نقش مایه های بکار رفته بر کاشی نگاره های هفت رنگ زیرلعابی این موزه بیشتر شامل مضامین ادبی برگرفته از دیوان جامی، دیوان خمسه نظامی و دیوان منطق الطیر عطار می باشد و از این میان، مضامین داستان های خمسه نظامی بیشتر مورد توجه کاشی نگاران بوده است.
گونه شناسی سفال های نقش افزوده قلعه کوه قاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
89 - 100
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی سفال نقش افزوده قلعه کوه قاین، یکی از قلاع معروف اسماعیلیان همزمان با قرون میانی اسلامی در منطقه خراسان جنوبی (قهستان) پرداخته می شود، این قلعه در 5/2 کیلومتری جنوب شرق قاین و در مسیر جاده خراسان به سیستان قرار گرفته است. در بررسی نقوش سفالینه های قلعه کوه قاین، این سوالات مطرح است: 1- مهم ترین دلیل منتسب کردن سفال با نقش افزوده قلعه کوه قاین به قرون میانی اسلامی (خصوصاً دوره های سلجوقی و خوارزمشاهی) چیست؟ 2- ویژگی های منحصر به فرد نقوش افزوده سفال استامپی قلعه کوه قاین چیست و می توان طبقه بندی خاصی برای این نقوش در نظر گرفت؟ این مقاله سعی دارد با هدف شناسایی و طبقه بندی نقش افزوده های استامپی سفال های قلعه کوه قاین، به روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی و براساس مشاهدات عینی و بررسی نمونه های به دست آمده طی آواربرداری قلعه کوه قاین طی سال های 1385 تا 1388 (حدود 3000 قطعه) به این پرسش، پاسخ منطقی دهد. نتایج به دست آمده، تنوع بسیار گسترده در نقش مایه ها، ابعاد و نحوه قرارگیری نقش افزوده ها را در سفالینه های قلعه کوه قاین نشان می دهد که از جمله می توان به طرح های انسانی از نوع ترکیبی، جانوری، گیاهی و سایر پدیده ها شامل خورشید، ستاره، چلیپا و نقوش هندسی اشاره کرد.
مطالعه جلوه های پویانمایانه در شخصیت های نگاره های سلطان محمد نقاش
حوزههای تخصصی:
در نقاشی سنتی ایرانی، به ویژه مکاتب نزج یافته در خلال قرن های چهارم تا یازدهم هجری قمری، با شیوه ای از نگرش آشنا می شویم که در پی تجّرد از عالم محسوسات و عینیّت بخشیدن به حقایقی که در پس آن نهفته است، بنیان های دریافت بصری ما را دگرگون ساخته و قوانین شناخته شده و این جهانیِ دیدن و درک کردن را به چالش می کشد. در فضایی سراسر خیال انگیز مانند عالم نگارگری ایرانی، نظامی مخصوص حاکم است و تمامی کیفیات و کمّیات تحت تأثیر آن قرار دارند. از جمله این موارد، عنصر «حرکت» است. نگارگر ایرانی که زیر سایه حکمت و ادبیات غنی و خیال انگیز ایرانی نقاشی می کند، برای «حرکت» نقشی ارزشمند قائل است و هرچند ابزاری برای تجسم عینی حرکت در اختیار ندارد، سعی می کند بر روی همان سطح دوبعدی کاغذ، که ابزار کار اوست، به بهترین شکل ممکن به تصویر نمودن حرکات موردنظر خویش بپردازد. اغراق ها و چکیده نگاری هایی که در فرم پیکره های انسانی اعمال می شوند، همگی واجد فانتزی و حرکتی خاص هستند. یکی از نگارگران شاخص ایرانی که به تجسم فضاهایی سرشار از فانتزی و خیال ناب در نگاره هایش پرداخته است، سلطان محمد نقاش، از نگارگران مکتب تبریز دوم است. در این پژوهش سعی شده است که این نگاره ها از منظر فانتزی حرکتی بررسی شود. پرسش مدنظر نگارنده این است که جلوه های پویانمایانه موجود در شخصیت های انسانی آثار سلطان محمد به چه صورت و اسلوبی نمود یافته اند. هدف از این پژوهش نیل به ساختاری معنادار و شیوه ای هدفمند در ترسیم پیکره های انسانی و نیز دستیابی به روشی منسجم و تعمیم پذیر در بدنه هنرهای تصویری معاصر ایران است. روش پژوهش بر پایه مطالعه توصیفی تحلیلی پیکره نگاری سلطان محمد بوده و رویکرد دوسویه ساختارگرا معناشناختی در پیش گرفته است. این پژوهش بر اساس مطالعه در ساختار استخوان بندی پیکره های شخصیت های انسانی و شبه انسانی به درک و دریافت شیوه اغراق و دگرگون سازی خاص سلطان محمد در ترسیم پیکره ها بر اساس معنای موردنظر نگاره و نتیجتاً پیش بینی نحوه حرکت برای پیکره های یادشده انجامیده است.