فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۱۶۱ تا ۵٬۱۸۰ مورد از کل ۲۹٬۵۸۱ مورد.
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵
37 - 48
حوزههای تخصصی:
از آنجا که گردشگری یک فعالیت خدماتی است و کارکنان آن را ارائه می کنند، توجه به آموزش و ارتقای دانش آنان یکی از رموز اصلی تضمین حیات این صنعت به شمار می رود. هدف اصلی این پژوهش، طراحی و تدوین الگوی توسعه منابع انسانی در صنعت گردشگری سواحل «مکران» است. این پژوهش بر مبنای دستاورد از نوع کاربردی، و بر مبنای هدف اکتشافی است. جامعه آماری شامل مدیران و کارشناسان و صاحب نظران حوزه گردشگری به تعداد 33 نفر هستند که به شیوه نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. روش اصلی گردآوری داده ها در این پژوهش تکنیک مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته است. در این پژوهش از روش استراوس در نظریه داده بنیاد برای تحلیل داده ها استفاده شده است. در فرایند تحلیل نظریه، از نرم افزار Maxqda 10 کمک گرفته شد و در مجموع 136مفهوم و 25 مقوله اصلی مشخص شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که مقوله های توانمندسازی نیروی انسانی، ارتقای مهارت آموزی، افزایش سطح رضایت مندی، بهبود کیفیت زندگی جامعه میزبان، گسترش مبادلات فرهنگی بین گردشگران و افراد بومی و حفظ هویت فرهنگی و سنتی سواحل مکران، افزایش اشتغال و درآمد و دستیابی به توسعه پایدار گردشگری از پیامدهای استخدام راهبردهای طراحی الگوی توسعه منابع انسانی صنعت گردشگری در سواحل مکران است.
ارتقای ذائقه زیباشناسی بر مبنای حمد در قرآن و روایات
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال سوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵
155 - 174
حوزههای تخصصی:
از مسایل بنیادی جریان زیبایی شناسی، نسبت میان حقیقت زیبایی و درک زیبایی است. در دیدگاه اسلامی، حقیقت زیبایی جریانی ثابت در هستی است که دارای مراتبی از زیبایی محسوس تا معقول می باشد و این موضوع با توجه به رابطه مُدرِک و مُدرَک بودن انسان و زیبایی، سطوح متفاوتی از درک زیبایی را ایجاد می نماید. نظر به مراتبی بودن زیبایی، در این دیدگاه، آن چه به عنوان هدف ایده آل برای انسان تبیین گردیده، متوقف نماندن بر زیبایی محسوس و سوق یافتن به زیبایی معقول یا حُسن است. در این راستا، ارتقای سطح ذائقه زیباپسندی فرد، مستلزم ارتقای سطح شناخت و معرفت او نسبت به زیبایی و رسیدن به حسن شناسی است، اما راهبرد صحیح این ارتقاء در هاله ای از ابهام است. این مقاله که از نوع تحقیق بنیادی است، درصدد است تا با بررسی ساختار ادراکی و شناسایی عوامل مؤثر بر آن، راهبردهای ارتقای سطح ذائقه زیباشناسی را مورد پژوهش قرار دهد که در راستای دست یابی به یافته های پژوهش، از مبانی معرفت شناسی اسلامی به ویژه آرای علامه طباطبایی با روش های توصیفی - تحلیلی و استنباطی بهره گرفته است. بررسی ها نشان می دهد که عامل «مواجهه» نقش مهمی در شکل گیری معرفت داشته و کیفیت آن در کیفیت معرفت حاصله اثرگذار است. بنابراین به منظور ارتقای ذائقه زیباشناسی باید سطح مواجهه افراد، اصلاح و تقویت شود. در همین راستا، با بررسی این موضوع در قرآن و روایات، بهترین راهبرد ارتقاء مواجهه، توجه به حمدهای ابراز شده و فعال شدن حمد در وجود فرد است.
عوامل استرس زای محیطی اثرگذار بر سلامت روان ساکنان محلات
حوزههای تخصصی:
سلامتی به عنوان یک سبک زندگی و رویکردی برای زندگی روزمره برای دستیابی فرد به رفاه جسمانی و روانی معرفی شده و تعادلی است که شخص میان خود و محیط زندگی برقرار کرده و در آن به فعالیت می پردازد. این نگاه نشان می دهد رابطه مشخصی میان محیط کار، سکونت و تفریح و سلامتی، علاوه بر شیوه ای که فرد برای زندگی خود برمی گزیند، وجود دارد. از عوامل اثرگذار بر سلامت روان شهروندان آنچه در بستر شهری و در ارتباط با برنامه ریزی و طراحی شهری است، در دسته عوامل استرس زای محیطی قرار می گیرد. عوامل اثرگذار عوامل استرس زای محیطی، ویژگی ها و شرایطی کالبدی، اجتماعی و محیطی هستند که فرد عادی آن ها را تهدیدکننده، خطرناک، آسیب رسان و حتی محدودکننده، درک می کند. ازآنجاکه تمرکز صرف بر بیماری ها و اختلالات روانی و تلاش برای درمان آن ها تنها راهکار ارتقاء سلامت روان نبوده، باید در سیاست های غیرپزشکی نیز بهبود سلامت روان افراد مدنظر قرار گیرد. باهدف ارتقاء سلامت روان شهروندان به کمک برنامه ریزی و طراحی شهری، باید از طریق شناسایی عوامل استرس زای محیطی و با خلق شرایط و محیط زندگی قابل اتکا، وضعیت روانی ساکنان شهرها را بهبود بخشید.
هنرمندان لواسانی در پهنه ی ری،تهران و لواسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
112 - 121
حوزههای تخصصی:
منطقه ی ری در شمال فلات مرکزی ایران، از قدیم جزء مناطق مهم ایران و جهان اسلام بود و امروزه بخشی از کلان شهر تهران است. منطقه ی لواسان در شمال شرقی تهران امروزی نیز از ادوار قبل از اسلام در ارتباط مستقیم با ناحیه ی ری بوده است. در این مناطق، مقابر زیادی وجود دارد که متعلق به سادات و نوادگان یا بستگان پیامبر و ائمه است. در برخی از این مقابر، صندوق ها و درهای چوبی وجود دارد که به دست هنرمندان بومی منطقه ساخته شده است و از نظر هنری، تاریخی و سیاسی و مذهبی دارای اهمیت است. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و معرفی خانواده ی «لواسانی» است که آثار و هنر خود را بر چند نمونه از صندوقها و درهای مقابر موجود در نواحی بین لواسان و ری ارائه کرده اند. به این منظور، این پرسش ها مطرح می شود که چه کسانی در ساخت این صندوق ها دخیل بوده اند، حوزه ی فعالیت آن ها در کدام مناطق بوده است و از نظر اعتقادی گرایش های سازندگان یا سفارش دهندگان این صندوق ها چگونه بوده است؟ تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است و داده های آن بر اساس مطالعات اسنادی و بررسی های میدانی گردآوری شده است. بر اساس بررسی های انجام شده، صندوق ها و درهای مورد بررسی، از ساخته های خانواده ی مشهور لواسانی در قرن نهم هجری است. با توجه به کیفیت و تنوع صندوق ها و درها و همچنین کتیبه ها و مضامین قرآنی، احادیث، و نقوش به کار رفته در آنها، سازندگان یا سفارش دهندگان آنها بر مذهب شیعه بوده و تداوم کار این هنرمندان در آن عصر، نشان دهنده ی شهرت این خانواده است .
توسعه چهارچوب مفهومی استفاده مجدد سازگار در حفاظت از بناهای میراثی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گذر زمان، برخی از بناهای میراثی عملکرد اصلی خود را به دلایل مختلف از دست می دهند و نیاز است برای بقای آن ها تغییراتی در کاربری اصلی شان صورت گیرد. امروزه استفاده مجدد سازگار از بناهای میراثی به دلیل داشتن منافع گوناگون برای بنا و جامعه، راهبردی پایدار برای حفاظت از ارزش ها شناخته می شود. این امر می تواند بناهای میراثی را به مکان هایی دست یافتنی و کاربردی تبدیل کند؛ همچنین می تواند به طور مستقیم از طریق تأثیر پروژه بر کیفیت محیطی منطقه یا به صورت غیرمستقیم به عنوان کاتالیزور برای ارتقای شهری، به بهبود ویژگی های مناطق اطراف کمک کند. با وجود این، انعطاف پذیری رویکردهای استفاده مجدد سازگار، تعیین شاخص هایی که ضمن حفاظت از ارزش ها و منزلت فرهنگی بناهای میراثی بتواند نیازها و تغییرات معاصر را از طریق کاربری جدید برآورده کند، ضروری می سازد. مقاله حاضر با هدف توسعه چهارچوب مفهومی استفاده مجدد سازگار از بناهای میراثی، به شناخت و تعریف شاخص های استفاده مجدد سازگار در سه گام اصلی می پردازد: نخست، بررسی سیر تحول شکل گیری اندیشه ها و سیاست های استفاده مجدد سازگار؛ دوم، بازخوانی و دسته بندی اسناد بین المللی این حوزه از دهه 1970 میلادی؛ سوم، تحلیل دیدگاه صاحب نظران استفاده مجدد سازگار. در نهایت با رویکرد تفسیرگرایی و ماهیت کیفی و با استفاده از راهبرد «استدلال منطقی» و تکنیک «تحلیل محتوا»، نوزده شاخص مؤثر بر استفاده مجدد سازگار به منظور بهره بیشتر از پتانسیل بناهای میراثی، شناسایی شد. نگاه جامع و یکپارچه به تمامی این شاخص ها، به ارتقای محیط مصنوع پایدار کمک می کند و منافع همه جانبه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و محیطی را به دنبال خواهد داشت که سبب هرچه نزدیک تر شدن حفاظت و پایداری می شود.
بررسی و تحلیل صلیب مجازی کلیسای سنت استپانوس جلفای تبریز (از منظر انواع بینامتنیت ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیسای سنت استپانوس در جلفای تبریز، از جمله بناهایی است که حداکثر سطوح خارجی و داخلی آن با انواع تزیینات مختلف آراسته و تقدس داده شده است. در میان انبوه تزیینات، چندین کتیبه شاخص مشابه شمایل های کلیسا با ترکیب و فاصله مشخص، بر روی دیوارهای بیرونی کلیسا در چهار جهت اصلی قرارگرفته است. با اتصال مجازی این کتیبه ها به هم دیگر، یک فرم خاص و معنادار شکل گرفته و به لحاظ فرمی یک صلیب را تشکیل داده اند و به لحاظ محتوایی دارای ارتباط و از هم گرفتگی معنایی زیادی می باشند. این رمزنگاری و پنهان کاری صلیب به واسطه کتیبه ها در میان انبوه نقوش برجسته، ضرورت این پژوهش را برای واکاوی و بررسی فرم و محتوای آن ایجاب کرده و مساله اصلی پژوهش حاضر می باشد. بر این اساس، ابتدا، واکاوی معانی نمادها در کتیبه ها صورت گرفت؛ سپس، تحلیل و بررسی این کتیبه ها بر اساس آرای بینامتنیت از منظر ژرار ژنت در جهت خوانش روابط فی مابین کتیبه ها به لحاظ ارتباط فرم و محتوای بین آن ها برای تایید فرم صلیب مجازی صورت می گیرد. این پژوهش از نوع کیفی محسوب می شود. روش گردآوری داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای بوده است و بررسی میدانی از طریق مشاهده عینی بوده و تحلیل داده ها به شیوه توصیفی و تحلیلی می باشد و در پی پاسخ به پرسش های زیر است: 1) آیا انتخاب، ترکیب بندی، چینش و پنهان کاری این کتیبه ها آگاهانه بوده و از پیوند مجازی آن ها به هم دیگر، یک صلیب مجازی به لحاظ فرمی تشکیل می شود؟ 2) ارتباط بین این کتیبه ها به لحاظ فرم و محتوایی به چه شیوه است و آیا آگاهانه این انتخاب در دو محور افقی و عمودی صلیب صورت گرفته و به لحاظ محتوایی بر تشکیل صلیب مجازی تاکید دارند؟ با توجه به تحلیل انجام شده می توان نتیجه گرفت که، کتیبه ها به صورت آگاهانه از عناصر و محتوای هم دیگر اقتباس شده اند و ساختار ترکیب و چینش این کتیبه ها در چهار جهت اصلی باعث شکل گیری یک صلیب مجازی شده است. هم چنین، با توجه به معنای نمادین هرکدام از این کتیبه ها به صورت جداگانه، در محورهای افقی و عمودی صلیب به صورت مجزا و باهم، این پنهان کاری صلیب کاملا آگاهانه به نظر می رسد.
گونه شناسی معماری سیاه چادر ایل قشقائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز، عشایر ایران به لحاظ نوع زندگی و معیشت خود، یعنی دامپروری متحرک یا کوچ روی، مسکن خود را به صورت قابل حمل، مقاوم، سبک و با قابلیت نصب و جمع سریع ساخته اند. گونه شناسی سیاه چادرهای عشایری ایران به عنوان بخشی از مطالعات میراث معماری ایران، از جنبه های مختلف دارای اهمیت است؛ سیاه چادر عشایری، از مصالح بوم آورد با ساختار سبک و مقاوم در برابر شرایط مختلف جوی و حمل و نقل مداوم، به صورت خودکفا توسط عشایر تهیه می شود و اجزای آن قابل بارگیری بر روی چهارپایان هستند. از دیگر جنبه های مهم و قابلیت های آزموده شده سیاه چادر عشایری، تغییر فرم و ساختار آن در اوقات و فصول مختلف سال با عناصر مشخص و ثابت است که در چهار حالت؛ تابستانه، زمستانه، کوچ روی و تغییر سریع در بارندگی های پیش بینی نشده است. سادگی، انعطاف، سرعت برپایی و اقتصادی بودن، از دیگر وجوه اهمیت سیاه چادر های عشایر هستند. با توجه به ماهیت پژوهش و اقتضای فهم خصوصیات معماری کوچ، انجام این تحقیق تحت "روش تحقیق توصیفی" جهت تصویرسازی ماهیت و وضعیت سیاه چادر ایل قشقائی انجام شد. از زیرشاخه های روش تحقیق توصیفی، از نوع "پیمایشی" و "روش مقطعی" استفاده شد که به منظور گردآوری داده ها درباره خصوصیات سیاه چادر ایل قشقائی، در یک مقطع زمانی یک ساله از "نمونه گیری نظری هدفمند" بهره گرفته شد. برای انجام این پژوهش، علاوه بر مطالعات کتابخانه ای، مطالعات میدانی بر روی فرم، شیوه ساخت و عناصر سیاه چادرهای ایل قشقائی که محدوده کوچ روی و قشلاق و ییلاق آنان از جنوب استان اصفهان تا فارس و بوشهر و خوزستان بوده، صورت گرفته اند. اهمیت گونه شناسی سیاه چادر ایل قشقائی در این است که این سیاه چادرها، تنها گونه سیاه چادر با فرم مکعب شکل در حالت تابستانه در دنیا هستند. یافته های این پژوهش در حوزه مطالعات معماری ایران، علاوه بر ثبت بخشی از میراث فرهنگی و معماری ایران، که رو به فراموشی است، می توانند الهام بخش ایده های جدید برای طراحی نوین معماری چادری با زمینه فرهنگی باشند.
A Review of Temporary Landscape Research in China and Other Regions(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۱, Issue ۱ - Serial Number ۳۹, Winter ۲۰۲۱
33 - 46
حوزههای تخصصی:
This s tudy aims to research the origin and development of temporary landscapes, combining the research progress of temporary landscapes in China and other regions in the world, and propose the development trend of temporary landscapes in the future. As a unique form of open space, the temporary landscape has the characteris tics of "time limit," guidance, flexibility, and functionality. It is a spatial s trategy for the temporary occupation of land in urban cons truction. This article firs t introduces the temporary landscape background, combs the temporary landscape's development and connotation, and puts forward the temporary landscape concept based on summing up previous s tudies. Then, s tarting from three aspects: the type mechanism, design practice, and comprehensive functional benefits of temporary landscapes, this paper focuses on the research progress of the phenomenon of temporary landscapes in China and abroad in recent years. Finally, it makes a comparative analysis of the research, summarizes the differences in the s tudy of temporary landscapes between China and other regions, and proposes prospects for future research trends combined with the international development situation.
تبیین جایگاه تکنیک های استعاره و قیاس در فرایند طراحی معماری: از فهم تا حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
103 - 118
حوزههای تخصصی:
در حوزه طراحی پژوهی، از مسئله طراحی سخن بسیار گفته شده است. همچنین بخش عمده مطالعات این حوزه، معطوف به یافتن تأثیر دو تکنیک مؤثر بر فهم و یا حل مسئله طراحی بوده است. پرسش اصلی پژوهش این است که «تکنیک های استعاره و قیاس در کدام قسمت از فرایند طراحی معماری نقش مفیدتری را ایفا می کنند و آیا کارایی این تکنیک ها در تمام فعالیت های فرایند طراحی به یک اندازه است؟» هدف از ارائه این مقاله، بررسی پژوهش های مرتبط با قیاس و استعاره از یک سو و پژوهش های مرتبط با فرایند طراحی از سوی دیگر در جهت تبیین جایگاه هرکدام از این دو تکنیک در فرایند طراحی معماری می باشد. مهم ترین نتیجه این پژوهش این است که استعاره در مراحل تحلیل تا ترکیب (فهم مسئله طراحی و تولید کانسپت) و قیاس در مراحل ترکیب تا ارزیابی (پیشبرد مسئله یا توسعه کانسپت، حل مسئله و بازتعریف مجدد مسئله) از مدل فرایند طراحی معماری کارآمدتر و مؤثرتر است.
Procedural S tudy on the Methods that Analyze the Design Process(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۱, Issue ۱ - Serial Number ۳۹, Winter ۲۰۲۱
61 - 70
حوزههای تخصصی:
Empirical s tudies in the field of the design process s tarted in the 60s. Protocol analysis is among the empirical research methods that have been developed simultaneously with the growth of empirical s tudies. Concurrent with the use of protocol analysis for researching in the field of the design process, analysis methods have been presented by some researchers, which can be used with the protocol analysis method in order to analyze the s tructure of the design process. Among these analysis methods, problem behavior graph, decision tree, linkography, and extended linkography could be mentioned. The problem behavior graph is based on problem-solving theories. In the decision tree method, the extracted data from protocol analysis is used for the perception of decision-making processes. Linkography is another method for analyzing the s tructure of the design process. In this method, the design process of a designer is unfolding by drawing a graph, which is called linkograph. This paper considers making a s tudy and comparison of these different analysis methods by the use of sys tematic review. By comparison of diverse analysis methods, two approaches could be recognized, formal and informal ones. In the formal approach, the design is mentioned as a logical research process of solving the design problem. The second approach is informal. In this one, the design process is mentioned as a reflective conversation with the situation. In this approach, which is based on Donald Schon’s theories, the design process is referred as an argumentative process.
تحلیل تطبیقی عوامل فرهنگی اقوام کرمانج و ترکمن در شکل گیری معماری سکونت گاه های شهرستان بجنورد از استان خراسان شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
18 - 37
حوزههای تخصصی:
اقوام کرمانج و ترکمن دو قومیت بزرگ در جغرافیایِ ایران هستند. با توجه به گستره پراکندگی این اقوام در مناطق جغرافیایی دارای فرهنگ و عناصر فرهنگی خاص خود هستند. مسکن این اقوام نیز دارای مختصاتی و ویژگی هایی است. از آنجا که ساختن یک مسکن و کالبد و نظم فضایی آن شدیداً متأثر از محیط و فرهنگی است که به آن تعلق دارد، خوانش و تحلیل ساختار و کالبد معماری منازل بر اساس نیازها و فرهنگ مردمان بومی تشکیل دهنده آن جامعه می تواند طراحان و برنامه ریزان را در رسیدن به الگوی ساختار مسکن در آن مرز و اقلیم یاری رساند این تحقیق از نظر نوع هدف کاربردی نظری و از جهت روش ﺗﺤﻘﯿﻖ، ترکیبی(ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ، ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ) می باشد. یافته های پژوهش حاکی از این است که در خانه های قدیمی اقوام کرمانج، نقش محرمیت و ویژگی های جنسیتی در تفکیک پذیری فضاها و مرزبندی ها نمود بیشتری نسبت به خانه های اقوام ترکمن دارد. ویژگی هایی همچون محرمیت، نقش های جنسیتی، ساختار روابط در خانواده و روابط اجتماعی و شیوه معیشت از جمله ویژگی های فرهنگی هستند که در شکل گیری کالبد سکونت گاه ها در اقوام کرمانج و ترکمن نقش بسزایی داشته اند. اهداف پژوهش: 1.بررسی تطبیقی عوامل فرهنگی اقوام کرمانج و ترکمن در شکل گیری معماری سکونت گاه های شهرستان بجنورد از استان خراسان شمالی. 2.شناخت اولویت در عناصر کالبدی و فضایی در معماری اقوام کرمانج و ترکمن. سوالات پژوهش: 1.کدام عوامل فرهنگی در اقوام کرمانج و ترکمن در شکل گیری معماری سکونت گاه های شهرستان بجنورد از استان خراسان شمالی تأثیرگذار می باشند؟ 2.کدام عوامل فرهنگی در اقوام کرمانج و ترکمن بیشترین تأثیر را به ترتیب اولویت در عناصر کالبدی و فضایی منازل در این دو قوم و در این خطه دارد؟
تعلیق روایت در نگارگری و خوانش آن بر اساس تصویر بر پایه دیدگاه ایمدال (مطالعه موردی: کشتن اسفندیار ارجاسب را، یوسف و زلیخا، سماع دراویش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
282 - 304
حوزههای تخصصی:
نگارگری به عنوان یکی از نمونه های اعلای فرهنگ بصری، دارای زبان بصری قدرتمندی است، که هم روایت مبتنی بر ادبیات اثر را تحت تأثیر خود قرار می دهد و هم دارای ظرفیت های خاص در بیان بصری و هنری است. نگارگری ایرانی از دامان ادبیات برخاسته اما خوانش منحصر خود را از روایت ایجاد کرده است. هنرمند نگارگر با استفاده از تمهیدات خود، روایت ادبی را ترجمه بصری نموده، و در مقابل مخاطب قرار داده، خوانش تصویری متکی بر دیدن است. با استفاده از روش آیکونیک ماکس ایمدال روایت اثر تعلیق می شود تا توسط مشاهده، جوهره اصلی اثر و مفهوم آن درک شود. از این روی فهم از طریق تصویر در مقابل فهم درباره تصویر قرار گیرد، در نتیجه پیش دانسته ها در مورد تصویر تعلیق می گردد و کنش دیدن به عنوان عنصر اصلی دریافت کننده و ایجادکننده معنا، قرار می گیرد. پژوهش در این تحقیق، براساس روش، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای اسنادی و پیمایش اینترنتی است. یافته های این پژوهش مبتنی بر سه اصل تحلیل ساختار صوری، چینش صحنه و پیشافکنی چشم انداز منتج به برداشت های ذهنی از واقعیت عینی می شود، فقدان پرسپکتیو جهانِ تصویرشده و اصول طراحی توسط هنرمند ایرانی، نمونه این جهان بینی ذهنی در آرایش صحنه است. برای مطالعه موردی سه نگاره «کشتن اسفندیار ارجاسب را»، «یوسف و زلیخا» و «سماع دراویش» انتخاب شده است. اهداف پژوهش: 1.بررسی روش ماکس ایمدال در خوانش تصاویر. 2.بررسی چگونگی خوانش ارزش های بصری نگاره ها با رویکرد ماکس ایمدال. سؤالات پژوهش: 1.روش ماکس ایمدال در بیان قدرت تصویر و توانایی آن در خوانش اثر چیست؟ 2.بر اساس رویکرد ایمدال چگونه می توان به ارزش های بصری نگاره ها در برابر خوانش مسلط روایت از تصویر پی برد؟
شخصیت شناسى در واکنش به عوامل استرس زا در شش داستان مجید قیصری (بر اساس تحلیل نمادهای فرهنگی هنری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
381 - 398
حوزههای تخصصی:
نویسندگان معاصر با تکیه بر احساس درونی و بیرونی خود به بررسی مسائل و موضوعات مهم پرداخته، یافته های خود را در قالب آثار هنری ارائه می دهند. آثار داستانی در نوع خود می توانند بیانگر بسیاری از تحولات شخصی و آداب و رسوم و باورهای فرهنگی باشند. بنابراین مطالعه دقیق آثار ادبی و به خصوص داستانی که در مقاطع مختلف تاریخی خلق شده است می توان نقش مهمی در رفتارشناسی و مردم شناسی افراد جامعه داشته باشد. مجید قیصری یکی از نویسندگان معاصر در حوزه داستان کوتاه است که بررسی آثار او می تواند نکات مهمی را در واکاوی شخصیت افراد و رفتارشناسی آن ها از یک سو و از سوی دیگر در شناخت عمیق فرهنگ مسلط یبر جامه زیسته فرد داشته باشد. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. بررسی شخصیت های داستان های کوتاه مجید قیصری براساس شخصیت شناسی و بررسی واکنش های هیجانی آنان در شش داستان کوتاه (گوساله سرگردان، عود عاد سبز، مأمور، کسر باطل، بلور، سفرنامه عیلامی) انجام گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شخصیت های داستان کوتاه مجید قیصری در مواجهه با وقایع طبیعی و غیر طبیعی پیرامون خود، سعی می کنند که با کمک شیوه ی هیجان مدار در شرایط استرس زا تاب بیاورند. این راه کارها از طریق تلاش برای حذف یا کاهش منبع استرس یا منحرف نمودن توجه فرد از موقعیت استرس زا عمل می کنند. عناصری که شخصیت های این داستان ها با آن مواجه هستند جنبه اسطوره ای داشته پشتوانه فرهنگی دارد و نشان از این است که افراد برای فرار از ترس و استرس به دنبال مأمن و پناهگاهی مطمئن هستند تا در سایه آن به آرامش برسند از این رو به اسطوره هایی روی می آورند که انسان های اولیه به آن تمثل می جستند و آن ها را نمادهای قدرتمند می داستند که با عوالم معنوی ارتباط دارند. اهداف پژوهش: 1.بررسی شخصیت ها در داستان های کوتاه مجید قیصری براساس نظریه شخصیت شناسی و واکنش های هیجانی. 2.بررسی نمادهای فرهنگی و هنری در داستانهای کوتاه مجید قیصری. سؤالات پژوهش: 1.ابعاد شخصیتی و عوامل استرس زا در داستان های کوتاه مجید قیصری تحت تأثیر چه مؤلفه هایی است؟ 2.نمادهای فرهنگی و هنری چه انعکاسی در داستان های کوتاه مجید قیصری دارند؟
تبیین زمینه مناسب تحقق طرح های راهبردی در سیاست گذاری شهری با تأکید بر نظریه حکم روایی خوب شهری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
1 - 14
حوزههای تخصصی:
امروزه فضای شهرهای جهان سوم منجمله ایران تبدیل به فضایی مشکل زا شده و کیفیت زندگی در متن این فضا را تنزل داده است. همچنین برنامه ریزی و مدیریت شهری نیز نتوانسته است جهت توسعه این فضاها موثر باشد بطوریکه زایش و مشکل زایی این فضاها ادامه دار گشته است. یکی از مسائل برنامه ریزی شهری در این شهرها، فراهم نبودن بستر لازمه جهت اجرا و تحقق، طرحها و برنامه های نوین توسعه شهری می باشد. بطوری که این طرحها و برنامه ها همواره با عبارت عدم تحقق روبرو می گردند. این موارد فرایند مدیریت و برنامه ریزی شهری در این شهرها را از توسعه محور بودن به سمت ساماندهی محور بودن سوق داده است. چرا که به علت فضای مشکل زا و فراهم نبودن زمینه، برنامه ریزی شهری نمی تواند به تحقق طرحهای توسعه شهری منجر گردد و تنها می تواند به ساماندهی مشکلات شکل گرفته در متن فضایی موجود بپردازد. یکی از این طرحهای نوین توسعه شهری، طرحهای راهبردی می باشند که در زمان مدرنیته مطرح شده است. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که طرحهای راهبردی نیز نمی توانند در متن فضایی شهرهای ایران، محقق گشته و به اهداف خویش برسند. روش کار در این پژوهش روش گرند تئوری یا نظریه ای می باشد، نوشتار حاضر سعی در تبیین این مسئله دارد. یافته های نوشتار با رویکرد پدیدارشناسی هرمنوتیک نیز نشان می دهد که عدم سازگاری زمانی – فضایی و محتوایی، مهمترین عامل عدم تحقق طرحهای راهبردی در شهرهای ایران می باشد. بطوریکه تحت تأثیر این عدم سازگاری، متن فضایی شهرهای ایران زمینه لازمه را جهت خوانش و انتقال معنا (تحقق) طرحهای راهبردی، دارا نمی باشند. با توجه به تئوری زمینه ای، متن فضایی سازگار جهت تحقق طرحهای راهبردی، از طریق وارد شدن به دوران موسوم به مدرنیته، فراهم می گردد. در حالیکه متن فضایی شهرهای ایران، تحت تاثیر زمانه گذار بین سنت و مدرنیته شکل گرفته و این زمانه در مرحله بعد پدیدار عدم سازگاری فضایی و محتوایی را شکل می دهد که سبب فراهم نبودن زمینه جهت تحقق طرحهای راهبردی برای توسعه شهرهای ایران می گردد.
مقایسه تطبیقی جانورنگاری در دیوارنگاره های کاخ چهل ستون اصفهان و قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
7 - 17
حوزههای تخصصی:
نگارگری مکاتب دوره صفوی رابطه تنگاتنگی با هم دارند. جانورنگاری خشی از نگارگری که در دیوارنگاره های اولیه کاخ های چهل ستون اصفهان و قزوین نقش بسته، نشانگر این پیوستگی است. فرضیه نگارندگان مبتنی بر آن است که دیوارنگاره های اولیه ی کاخ های چهل ستون اصفهان و قزوین که مربوط به دوره شاه تهماسب و شاه عباس اول هست ازنظر سبک با هم مطابقت دارند و توسط نسلی از نگارگران انجام شده اند که سابقه کار و هنرآموزی را در مکاتب تبریز و قزوین داشتند. هدف از این پژوهش تطبیق موضوع ها، ویژگی های سبکی و عناصر به کاررفته در دیوارنگاره های اولیه بنای چهل ستون اصفهان و قزوین بود. از این مطالعه چنین برمی آمد که آزادی که در مکتب اصفهان از آن بحث می شود در این نگاره های مذکور قابل رویت نیست زیرا هنوز در این دیوارنگاره ها سبک مکاتب قبلی نمایان است. جانور سازی در نگاره ها گرچه هر سه شیوه جانورنگاری را در برمی گیرد اما در آثار باقی مانده در دو بنای حایز اهمیت دوره صفوی، اثری از جانوران اسطوره ای اژدها و سیمرغ نیست و گرفت و گیر در این دیوارنگاره ها حذف و یا محدود شده است. تغییر و تحولات مذکور در جانورنگاری از سال های پایانی مکتب تبریز دو، آغاز و در دیوارنگاره های چهل ستون قزوین و اصفهان خودنمایی کرده است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تطبیقی بوده و در مطالعات از منابع کتابخانه ای و تحقیق میدانی استفاده شده است.
بررسی مفهوم چندصدایی و گفتگومندی میخائیل باختین در نگاره های رضا عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
75 - 89
حوزههای تخصصی:
رضا عباسی، نگارگر مطرح مکتب نقاشی اصفهان، از معدود نگارگران ایرانی است که در حالیکه به عنوان «نقاش مردمی» به جامعه و مردم عادی توجه دارد به عنوان «نقاش درباری» در دربار صفوی تصویرگر سفارشات درباری و پیکره شاهان و اشراف است. از سوی دیگر میخائیل باختین، نظریه پرداز روس قرن بیستم، ایده «متون چندصدا و گفتگومند» را در مقابل «متون تک صدا» ارائه کرد. در نظر باختین متون چندصدا و گفتگومند غالباً در شرایط استبداد و خفقان گفتگو در جامعه به جهت نقد واقعیت استبدادگونه، تمامیت خواه و تک صدا که مسبّب نابودی گفتگو در جامعه شده است خلق می شوند تا به طور موقت چنین تضادهای اجتماعی و طبقاتی را به حالت تعلیق درآورد. احتمال می رود در برخی از آثار رضا عباسی شاهد فضای تعاملی، چندصدا و گفتگومند باشیم که برای نخستین بار در سنت نقاشی ایرانی ظهور می یابد. ازاین رو موضوع این پژوهش بررسی مفهوم چندصدایی و گفتگومندی میخائیل باختین در آثار رضا عباسی است و هدف از آن شناخت قابلیت های نگارگری ایرانی در تطابق پذیری و تفسیر براساس نظریه ها و مفاهیم فلسفی معاصر است. سؤالات تحقیق عبارتند از: 1. چندصدایی و گفتگومندی در آثار رضا عباسی چگونه است؟؛ 2. اوضاع اجتماعی عصر صفوی چگونه بر ماهیت چندصدایی و گفتگویی آثار رضا عباسی تأثیر گذاشت؟؛ 3. هدف رضا عباسی از ارائه تصاویر چندصدایی و گفتگومند چیست؟ با توجه به اینکه تاکنون آثار رضا عباسی با این دیدگاه نظری مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است، لذا پژوهش در این زمینه ضروری می نماید. این پژوهش به لحاظ هدف در زمره پژوهش های توسعه ای قرار دارد و براساس ماهیت و روش، توصیفی–تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی (کتابخانه ای) و با استفاده از ابزار فیش است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی و با رویکرد ایده چندصدایی و گفتگومندی میخائیل باختین است. این پژوهش نشان می دهد که مهم ترین ویژگی چندصدایی و گفتگومندی در آثار رضا عباسی تضاد و دوگانگی است که در قالب حضور همزمان پیکره های عامه با پیکره های درباری و اشراف ظهور می کند. از آن جا که از میان پیکره های عامه، دراویش، شیوخ و کُتّاب به عنوان شخصیت های ثابت و پایدار نگاره ها حضور دارند و سبب ایجاد فضای تعاملی و گفتگویی در نگاره ها می شوند، این پیکره ها در ارتباط با پیکره های درباری ممکن است چهار نقش «نظاره گر»، «پیر و مرید»، «راوی» و «مغازله گر» داشته باشند. مهم ترین تأثیری که شرایط اجتماعی عصر صفوی بر رضا عباسی گذاشت، ترک یکباره دربار شاه عباس و پیوستن او به مردم عامی و کوچه و بازار بود. افرادی که یا در جامعه عصر صفوی جایگاه اجتماعی خاص و مهمی نداشتند یا اینکه که به سبب شرایط و اوضاع اجتماعی و سیاسی کاملاً مطرود و منفور شمرده شده بودند. این گروه های اجتماعی در لایه های مخفی تر جامعه زیست می کردند و صدای آن ها جزء صداهای مسلط و غالب در گفتمان رایج و رسمی جامعه عصر صفوی نبود. ازاین رو می توان گفت که دوره های زمانی فعالیت هنری رضا عباسی، که متأثر از شرایط اجتماعی دوران اوست، می تواند بر ماهیت گفتگومندی و چندصدایی آثار او نیز تأثیرگذار باشد. تعداد آثار گفتگومند و چندصدایی رضا عباسی در دوره سوم نسبت به دوره اول و دوم او بیشتر است، بعد از آن بیشترین تعداد تصاویر گفتگومند مربوط به دوره زمانی اول فعالیت هنری اوست و تعداد تصاویر در دوره دوم یعنی دوره کناره گیری او از دربار در کم ترین حد ممکن(0 %) است. هدف رضا عباسی از خلق این دست از تصاویر، بیان ضدیت با حکومت و قدرت مسلط بوده است که عرصه نبردی میان نیروهای مرکزگرا یا تک گویانه در قالب پیکره های درباری با نیروهای مرکزگریز یا چندگویه در قالب پیکره های درویشی است.
استعاره مفهومی شادی در داستان های علی محمد افغانی و تطبیق آن در شادمانی نگارهای درباری مکتب تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
74 - 93
حوزههای تخصصی:
نظریه ی استعاره ی مفهومی، برگرفته از زبان شناسی شناختی نوعی ابزار مفهومی در جهت کشف معنای متن در حوزه عواطف و احساسات است که در درک مفاهیم انتزاعی، نقش مهمی را ایفا می کند. در این مقاله یکی از کاربردهای استعاره مفهومی در حوزه ی شادی، در دو داستان «شوهر آهو خانم» و «بافته های رنج» علی محمد افغانی به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. شادی از عواطف بنیادین بشر است که در همه ی فرهنگ ها وجود دارد و با بررسی استعاره ی مفهومی آن تفاوت و شباهت فرهنگ ها در اظهار آن به دست می آید. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که در دو اثر افغانی مجموعه 47 مورد استعاره مفهومی مربوط به شادی یافت شد، که اغلب با استعاره های جهانی شادی که توسط کووچش ارائه شده مطابق است، براساس حوزه مبدأ 16 اسم نگاشت، با فرآیند های جانورانگاری، طبیعت انگاری، سیال انگاری، جسم انگاری و جهتی در استعاره سازی دو داستان آمده است. از اقسام سه گانه استعاره مفهومی: 4 مورد استعاره ی جهتی، 19 مورد استعاره ی هستی شناختی و 24 مورد آن استعاره ی ساختاری است. به لحاظ مبدأ پربسامدترین حوزه آن «ماده ی درون ظرف» است. بررسی تطبیقی این مقوله در نگاره های مکتب تبریز دوره صفوی حاکی از انعکاس این موضوع در آثار برجای مانده از این مکتب است. اهداف پژوهش: 1.آشنایی با مفهوم شادی در داستان های علی محمد افغانی. 2.بررسی تطبیقی عنصر شادی در داستان های علی محمد افغانی با نگاره های مکتب تبریز. سؤالات پژوهش: 1.مفهوم استعاری شادی چه جایگاهی در داستان های علی محمد افغانی دارد؟ در نگاره های مکتب تبریز عنصر شادی چه بازتابی دارد؟
هستی شناسی موسیقی، تبیینی از امکان و چگونگی واقعی بودن اثر موسیقایی
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی اثر موسیقایی یکی از پر اقبال ترین گرایش های معاصر در فلسفه موسیقی شناخته می شود. در سه دهه گذشته، در سنت تحلیلیِ فلسفه موسیقی مباحث هستی شناختی بسیار متنوع و متفاوتی همچون رابطه آثار با اجراها و ویژگی های مرتبط آن ها با نت نوشت اثر، انتزاعی بودن اثر، کشف یا خلق شدن اثر و بسیاری پرسش های چالش برانگیز دیگر مورد توجّه واقع شده است. با این حال شاید محوری ترین پرسش هستی شناختی این باشد که آیا آثار موسیقایی وجود دارند یا نه؟ این مقاله نشان می دهد سه نظریه ایدئالیسم ، نام انگاری و افلاطون گرایی به عنوان پر دامنه ترین نظریه ها در فلسفه تحلیلی موسیقی، علی رغم تمایزهای بسیار، در واقع گرا بودن و صحّه گذاشتن بر وجود اثر موسیقایی اشتراک نظر دارند. در این مقاله به تبیین چگونگی واقع گرا بودن این نظریّه ها و طرح موضع آنها در خصوص این پرسش که آیا اثر موسیقایی وجود دارد یا نه، می پردازیم.
مطالعه نادیده انگاری فلسفی هنر خورد و خوراک با رویکرد جنسیت گرایی و تأکید بر آراء کورسمیر
حوزههای تخصصی:
موضوع تحقیق پیش رو مطالعه نادیده انگاریِ فلسفی «هنر» خورد و خوراک با رویکرد جنسیت گرایی است. آنچه در این مقاله به آن توجّه شده آشپزی، آشپزخانه و خوراک به دلیل پیوند نزدیک آن با «زنان» و تأثیر جنسیت گرایی بر زیبایی شناسی خورد و خوراک به مثابه فرمی هنری است. تاریخ تفکّرات فلسفی به همراه دیدگاه هایِ سلسله مراتبی حواس در دفاع از حس چشایی برنیامده و اغلب آن را از دایره زیبایی شناختی بیرون رانده است. هدف اصلی مقاله، یافتن ارتباطات بین نادیده انگاشتن حس چشایی و خورد و خوراک به مثابه هنر و مقوله جنسیت گرایی است. به دلیل گسترده بودن تعداد اندیشمندان و محدودیّت زمانی از این میان دوگانه انگاری افلاطون و دیدگاهِ مبتنی بر سلسله مراتب حواس، سه گانه اشتراووس و تحقیقات کورسمیر در کنار رویکرد فمینیسم شالوده اصلی تحقیق را شکل داده است. در آخر به نظر می رسد کورسمیر جنسیت زدگی زیبایی شناسی خورد و خوراک را نپذیرفته و شایسته نمی داند بلکه به دلایل دیگر عدم حضور آن در دایره هنرهای والا را تأیید می کند. پرسش اصلی پژوهش این است که جنسیت گرایی چگونه بر زیبایی شناسی خورد و خوراک تأثیر گذاشته و آن را از دایره امر زیبا طرد کرده است؟ روش تحقیق پیش رو به لحاظ هدف، از نوع بنیادی است و به لحاظ ماهیت از نوع توصیفی است. شیوه گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر کتابخانه ای است و ابزار گردآوری اطلاعات، مطالعات کتابخانه ای و بررسی متون است. در این تحقیق، رویکرد کیفی استفاده شده است.
تحلیل ظرفیت نهادی توسعه شهری دانش بنیان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه توسعه شهری دانش بنیان با ایجاد فرصت برای تولید، انتشار و استفاده از دانش شهروندان، به عنوان نگرشی برای توسعه پایدار شهرها مطرح شده است و سیاست گذاری آن باید مبتنى بر ظرفیت نهادی محلی برای تغییرات نهادیِ کارا باشد. لذا این پژوهش در پی شناسایی عوامل مؤثر بر ظرفیت نهادی توسعه شهری دانش بنیان اصفهان است و با هدف اکتشافی- تبیینی، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و تحلیل عاملی اکتشافی انجام شده است. رویکرد روش شناختی پژوهش نیز از نظر ماهیت داده ها، کمّی و ابزار اصلی برای گردآوری داده ها، پرسشنامه است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که هشت عامل مؤثر بر ظرفیت نهادی توسعه شهری دانش بنیان اصفهان با مجموع واریانس 66.309 درصد، تبیین مناسبی از موضوع به دست می دهند که مهم ترین عامل، محیط مشوق و حمایتگر تولید و استفاده از دانش است. از سویی، وضعیت ظرفیت نهادی توسعه شهری دانش بنیان اصفهان با امتیاز 34.16 درمجموع، نامناسب است و در شرایط عدم اراده سیاسی کافی و بینش راهبردی عمیق برای تحقق توسعه شهری دانش بنیان اصفهان، کنشگران و به ویژه مدیران، به دلیل اعتماد کم به یکدیگر، تمایل اندکی برای همکاری دارند و ازاین رو نمی توانند محیطی مشوق و حامی تولید و استفاده از دانش، شامل زیرساخت های سخت (فضاهای شهری مناسب برای حضور و گفتگوی افراد) و زیرساخت های نرم (ارائه مشوق ها و ایجاد آسایش و امنیت شغلی) را فراهم سازند.