فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۶۱ تا ۲٬۹۸۰ مورد از کل ۲۹٬۵۲۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
استان گیلان به دلیل بارندگی ها و شرایط اقلیمی دارای پل های متعددی از دوره های تاریخی گذشته است. هدف پژوهش، گونه شناسی و شناخت عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری پل های تاریخی صفویه و قاجاریه استان گیلان است. پژوهش درصدد پاسخگویی به سؤالات ذیل است؛ کدام عوامل در شکل گیری گونه های مختلف پل های صفویه و قاجاریه استان گیلان مؤثر بوده اند؟ پل های صفویه و قاجاریه گیلان دارای چه تفاوت هایی از منظر؛ سازه ، هندسه، نوع قوس ، مصالح و تزئینات معماری با یکدیگر هستند؟ بر این اساس در این پژوهش، ابتدا برمبنای مطالعات کتابخانه ای مشخصات 15 پل تاریخی عصر صفویه و قاجاریه استان گیلان جمع آوری و در گام بعدی بر مبنای مطالعات میدانی عوامل مؤثر بر شکل گیری پل ها موردبررسی و جهت انجام تحلیل های هندسی پل ها از روش های ترسیم دستی و نرم افزارهای: فی ماتریکس حرفه ای و تقسیمات طلایی آتریس استفاده گردیده است. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است؛ اشتراکات مذهبی، اقتصادی، توسعه روابط سیاسی ایران با غرب و سپری نمودن اوقات فراغت شاهان صفوی عمده ترین عوامل شکل گیری پل های صفویه بوده است. پل های صفویه دارای 3 گونه مختلف؛ پل یک دهانه ای، دو دهانه ای و چهار دهانه ای هستند، استفاده از قوس پنج او هفت تند و کند، کانه پوش های متعدد، آجرکاری برجسته، وجود فضای اتراق، پشت بند دایره ای شکل، شیب بندی دومرحله ای و فرم پایه ها به صورت مستطیل و فرم موج شکن ها به صورت اشکال دایره ای لوزی امری رایج در پل های صفویه گیلان هستند. مهم ترین عوامل شکل گیری پل های قاجاری عبارت اند از؛ کنترل رابطه و کاهش تنش میان غرب و ایران، اقتصاد و ایجاد ارتباطات درون شهری و روستایی است. پل های قاجاری دارای 3 گونه مختلف؛ پل های یک دهانه ای، یک دهانه مرکزی و دو طاق جانبی و پل یک دهانه مرکزی و چهارطاق جانبی هستند. استفاده از قوس با ابعاد کوچک، آجرکاری عقب نشسته، شیب بندی یک طرفه و به کارگیری فرم دایره ای در موج شکن، پشت بندها و فرم مستطیل در پایه ها و عدم وجود فضای اتراق، میل راهنما و کانه پوش ها امری رایج در پل های قاجاری استان گیلان است.
تحلیل تاریخی نقاشی افغانستان از دوران ماقبل تاریخ تا آغاز اصلاحات امانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
29 - 40
حوزههای تخصصی:
افغانستان، کشوری در حوزه تمدنی جهان اسلام و ایران است که از نظر سیاسی و فرهنگی اهمیت خاصی دارد. متون تاریخی و نیز کاوش های باستانی از سال های زمامداری شاه امان الله خان و پس از آن در مناطق مختلف افغانستان، شواهد زیادی مبنی بر وجود نقاشی از دوران ماقبل تاریخ و نیز دوران تاریخی در اقصی نقاط افغانستان به صورت پراکنده ارائه کرده است. سؤال این است که شکل گیری تاریخی نقاشی افغانستان، از زمان پیشاتاریخ تا استقلال افغانستان به چه صورت تبیین و تحلیل می شود؟ هدف پژوهش حاضر، تبیین تاریخی سیر نقاشی افغانستان از دوران پیشاتاریخی تا زمان استقلال افغانستان است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استخرج از متون تاریخی و بررسی مستندات باستان شناسی با استفاده منابع کتابخانه ای و آرشیوی به انجام رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که آثار دوران کهن سنگی قدیم و میانه، فاقد نقوش و آثار دوران کهن سنگی جدید دارای نقاشی های خطی زیگزاگ هستند. در عهد برنز روی سفال های منقوش با شیوه طراحی هندسی و ترسیمات شامل اشکال هندسی نظیر لوزی، مربع و نیز خطوط موازی بوده و طراحی گل عشق و حیوانات نظیر بز، با رعایت تناسبات واقعی و به شیوه خطی انجام شده است. در آثار عهد نوسنگی نیز شامل طراحی های واقع گرایانه و یا سمبولیک از حیوانات، گیاهان و همچنین نقوش انتزاعی هندسی، در شیوه یونانو باختری لوح سیبل را می توان به عنوان یک نقش برجستل رنگ آمیزی شده ملاحظه کرد. در عصر کوشانیان، نقاشی ها بر روی عاج و شیشه با فیگورهای خلاصه شده و در دو مکتب گانداهارا و ماتورا نیز می توان نقاشی بودا و موضوع حیات او را مشاهده کرد. نقاشی های دیواری عهد غزنوی در کاخ ها و برج و باروها نیز از زیبایی شناسی خاص منطقه بهره می برد. در عهد تیموری با ظهور اساتیدی چون بهزاد، شاهد نقطه اوجی از نظر زیبایی شناسی فرمی و محتوا هستیم که رفته رفته افول کرد و نشانی از نگارگران دوران بعدی وجود ندارد. اما از زمان شاهان درانی تا اصلاحات امانی، نقاشانی چون محمد عظیم ابکم، میرحسام الدین، محمدرضا نقاش، محمد حیدر و علی احمد ظهور کردند که رهروان سنت های نقاشی افغانستان تا پیش از ورود زیبایی شناسی نقاشی آکادمیک غرب بودند.
پدیدارشناسی باغ ایرانی براساس نظریه روانشناختی ادراک گشتالت (نمونه موردی: باغ شازده ماهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۵
45 - 56
حوزههای تخصصی:
باغ ایرانی با سابقه درخشان خود، به عنوان بهترین الگوی منظرسازی در ایران، محصول تعامل انسان ایرانی در مواجهه با طبیعت است. این تعامل به صورت یک رابطه دوطرفه مابین انسان و طبیعت برقرار است و باعث تأثیر متقابل انسان و طبیعت بر یکدیگر می شود. هدف اصلی این پژوهش بازشناسی و تحلیل باغ ایرانی با تکیه بر دیدگاه روان شناختی گشتالت و تأثیر آن بر ادراک انسان از محیط پیرامون است. این تحقیق به چگونگی تأثیرگذاری اصول ادراک دیداری گشتالت بر انسان در درک نظام های کالبدی موجود در باغ ایرانی می پردازد. پژوهش حاضر با استفاده از روش پدیدارشناسی و پژوهش موردی در رویکردی قیاسی با ارائه ویژگی های روان شناختی و کارکردی موجود در باغ ایرانی به تطبیق قوانین گشتالت و نظام های کالبدی موجود در باغ شاهزاده ماهان کرمان می پردازد تا با بررسی آن ها سهم هرکدام را در استفاده از قوانین گشتالت بازیابد. در این روند با بهره گیری از قوانین ادراک گشتالت به ساده سازی هندسه موجود در باغ های ایرانی پرداخته و علاوه بر آن به تأثیر این قوانین در ادراک محیط پیرامون در نمونه موردی پرداخته شده است. باغ ایرانی به عنوان یک کل، حاصل پیوستگی عناصری است که به تنهایی ازلحاظ کالبدی دارای معنی و مفهوم خاصی نیستند. درصورتی که با قرارگیری این عناصر در کنار یکدیگر (با تفکر، هندسه و جهان بینی خاص) مفهوم والایی به نام باغ ایرانی شکل می گیرد. باغ ایرانی بر نگرش و باورهای شخصی انسان ایرانی در مواجهه با محیط پیرامون متکی است و از همین رو تنها یک اثر هنری نیست بلکه یک پدیده فرهنگی و چندبعدی است.
بررسی عملکرد اقلیمی دودکش های خورشیدی برای خانه های اهواز در اتاق های آفتابگیر جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
245 - 257
حوزههای تخصصی:
باوجود بحران های زیست محیطی و کاهش ذخایر سوخت های فسیلی نیاز به راهکارهای توسعه پایدار و معماری پایدار به منظور مدیریت مصرف انرژی و کاهش زیان های خطرناک انسانی بیش ازپیش احساس می شود. در این راستا به منظور افزایش آگاهی دانشجویان و طراحان بایستی آموزش های تخصصی معماری پایدار در حوزه دروس دانشگاهی قرار گیرد. ازآنجایی که ساختمان های مسکونی بخش مهمی از مصرف انرژی را در کشور شامل می شوند، بایستی میزان اثربخشی این راهکار بر نحوه طراحی ساختمان های مسکونی در شهر تهران موردبررسی قرار گیرد. این پژوهش از منظر روش شناسی پیمایشی است و دارای دو بخش کیفی و کمی است که در بخش کیفی به بررسی مبانی نظری مربوطه و در بخش دوم پرسشنامه هایی در اختیار 20 نفر از اساتید و دانشجویان معماری به منظور بررسی میزان اثربخشی آموزش های معماری پایدار بر نحوه طراحی خانه های مسکونی شهر تهران گذاشته شده است و برای تعیین اعتباریابی پرسشنامه از نرم افزار Smart PLS2 استفاده شده و به جهت اولویت بندی داده ها از آزمون فریدمن در نرم افزار SPSS استفاده شده است و درنهایت نتایج حاصله بیانگر آن است آموزش های معماری پایدار در سطح اجتماعی (دانشجویان، بالا بردن آگاهی مردم و درنهایت کارفرمایان) بیشترین تأثیر را داشته و در بالا بردن کیفیت محیط داخلی ساختمان به نسبت اثربخشی کمتری داشته است.
بررسی فُرم و نقش در نقاب های فلزی اسب های صفوی و عثمانی و انتساب های صورت گرفته به آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از روزگاران کهن، اسب ها در میدان نبرد پابه پای سربازان و فرماندهان حضورداشته و ساخت پوشش های محافظ، ازجمله نقاب صورت، در دوره های مختلف مرسوم بوده است. علاوه بر نبوغ و علاقه هنرمندان به نقش اندازی، رجزخوانی در میدان جنگ، دلیلی بر افزایش تمایل، جهت هنرنمایی در این نمونه آثار بود. در نقاب های فلزی اسب های دوره صفوی نیز می توان نمونه های جالبی از نقوش را ملاحظه کرد که گاه با نقاب های فلزی اسب های عثمانی اشتراکاتی دارد. هدف از این پژوهش، شناسایی وجوه اشتراک و افتراقِ نقاب های اسب این دو سلسله، دستیابی به دلیلِ این شباهت ها و تفاوت ها و انتساب های صورت گرفته به آن هاست. پرسش مطرح شده این است که: وجوه اشتراک و افتراق میان نقاب های فلزی اسب صفوی و عثمانی چیست؟ و تا چه حد انتساب های صورت گرفته به هر یک را می توان صحیح دانست؟ روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و مطالب به شیوه کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. نتایج حاکی از آن است که باوجود عدم وحدت ظاهری در آثار عثمانی، شباهت ها و تفاوت هایی میان این دو وجود دارد؛ اما نمونه هایی از نقاب های فلزی اسب عثمانی وجود دارد که بسیار به نمونه های صفوی – که وحدت صوریِ خود را حفظ کرده اند - شباهت دارد. در بیشتر نمونه های صفوی، فرم ها دارای خطوط نرم و یکدست بوده و زمینه اثر با نقوش پرکار پوشانده شده؛ اما در آثار عثمانی برخی نمونه ها دارای خطوط نرم و برخی شکسته و خشن است. نقوش، در مواردی پرکار بوده و در برخی، اندک و گاه بدون هیچ نقشی است. همچنین با توجه به شباهت بسیار برخی نمونه های عثمانی به آثار صفوی، نمی توان این مسئله را تنها برگرفته از تبادلات فرهنگی و تأثیرپذیری از هنر یکدیگر دانست و این فرضیه مطرح می شود که نمونه نقاب های فلزی اسب عثمانی، احتمالاً متعلق به فرهنگ ایران بوده و یا به دست هنرمندانِ ایرانی مقیم آن سرزمین، ساخته شده است.
سیر بالندگی و رشد فضای تهی در کالبدشناسی معماری خانه های تهران (اواخر دوران قاجار تا ابتدای دورۀ جمهوری اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
41 - 54
حوزههای تخصصی:
کیفیت فضایی یکی از شاخصه های معماری فضاگرای ایرانی است که به مانند میراثی از معماران گذشته نسل به نسل ادامه یافته و در معماری هر عصر متناسب با نیازمندی های آن، توسعه و گسترش یافته است. این سیر تحول از اواخر دوره قاجار تا اوایل دوره جمهوری اسلامی، دارای رویه متفاوتی شده که متناسب با دیگر وجوه تغییریافته این دوران ، قابل بحث و ریشه یابی است. این مسئله زمانی حائز اهمیت است که معماران این عصر به سبب سیاست، طبع فرهنگی و رویه آموزش در جهت رشد خلاقیت از معماری وارداتی الگو گرفته باشند و چنین موضوعی را نیز کتمان نمی کردند، اما تجربیات زندگی در فضای پیشین موجب پیوستگی پنهانی در این دوره نسبت به دوران قبلی شده است.این پژوهش درصدد فهم آن است که فضای تهی تا چه میزان در کیفیت فضاهای ساختمان های مسکونی و اقامتی معاصر تهران مؤثر بوده و در طراحی این مهم موردتوجه قرار می گرفته است و این موضوع چه تغییراتی در پیکره نظام طراحی از اواخر دوران قاجار تا ابتدای دوره جمهوری اسلامی سپری کرده است؟ از این حیث این پژوهش با ماهیتی کیفی از راهبرد تفسیری- تاریخی بهره گرفته و با تأکید بر قراین معرف و استنباطی، بر پایه پردازش اسناد تصویری و برداشت شده از ابنیه مستعد و شناخته شده در محدوده تهران پهلوی برآمده و جهت افزایش روایی پژوهش پس از تخمین اولیه روند تغییرات، از همپوشانی اسناد ثانویه و مشاهدات میدانی از ساختمان های موجود به آزمون یافته های آغازین می پردازد.در ادبیات پردازش حجم کالبدی، فضای تهی در مراحل طراحی حجم و توده به مانند حیاط های خانه های سنتی، به مثابه یک توده عمل نمی کند بلکه درروند فضای کالبدی ساختمان های مسکونی دوران تحول، رفته رفته از یک فضای پیوسته به لکه هایی در پلان، تغییرات و تخلخلی در نما و درنهایت حجم کلی بنا به واسطه سیستم های سازه ای و جسارت عمل معماران ورود می یابد.
بررسی جایگاه نماد خورشید در اشعار عارفانه و تأثیر آن در صنایع دستی شهرستان میبد (39-50)
حوزههای تخصصی:
خورشید یکی از عناصری است که در گذشته مورد پرستش بوده و با آمدن دین یکتاپرستی، مورد تکریم و احترام مردم قرارگرفته است.در قران کریم بارها و بارها خداوند با الفاظی مانند نور آسمان ها و زمین، معرفی شده است. بنا بر این توصیفات،خورشید در عرفان به عنوان هدایت گر و روشن کننده معرفی می شود که سالک را با نور خود به سمت حق هدایت می کند و به کمال می رساند. از سویی هرچیزی که در برابر خورشید قرار می گیرد از سایه و متعلقات دنیوی تهی می گردد و سراسر وجودش پر از نور می شود؛درنتیجه به اصل وحدت می رسد و ذره ذره وجودش پر از نور الهی می گردد.از طرف دیگر، نقوش خورشید توسط انسان های اولیه روی دیوارهای غار به تصویر کشیده شده است. با گذشت زمان و پیشرفته تر شدن شرایط زندگی، این نقوش روی ظروف سفالی یا فلزی و سایر صنایع دستی نقش می گرفتند. نقش مذکور در گذر زمان و بنابر حسب تغییرات سیاسی و فرهنگی هر منطقه، تغییراتی پیدا کرده است. نماد خورشید در صنایع دستی از اعتقادات و آیین های آدمی به دور نبوده است. این پژوهش در پی پاسخ به پرسش «آیا شباهتی بین نقش خورشید در ادبیات عرفانی و صنایع دستی میبد وجود دارد؟» باروش توصیفی_تحلیلی برآمد و به این نتیجه رسیدیم که همه معانی عرفانی نماد خورشید را در صنایع دستی شهرستان میبد می توان دید. نماد خورشید در صنایع دستی میبد، معانی عرفانی زیادی چون وحدت، هدایت گری و کمال جویی را به بیننده منتقل می کند.
نقدی بر طرح شماتیک منظر مسجدالنبی در کتاب «باغ و منظر اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۷
65 - 68
حوزههای تخصصی:
با توجه به جایگاه مهم مسجد در عالم اسلام، رجوع مجدد به اولین مسجد که به دست پیامبر (ص) ساخته شد می تواند به تفسیرهای جدیدی از مسجد و طراحی آن بینجامد. توجه به منابع فقهی و روایی قرون گذشته در کنار توجه مرسوم به منابع تاریخی معماری و منظر در این زمینه راهگشاست. اکراه پیامبر در مسقف کردن مسجد الا به ضرورت، و میل ایشان به سادگی معماری مسجد و بی مرزی بین شبستان و حیاط و همچنین ممانعت از کاشت درخت در حیاط مسجد نکاتی هستند که در منابع فقهی و تاریخی به آن پرداخته شده است. راگلز در طرح شماتیکی که در کتاب «باغ و منظر اسلامی» از مسجدالنبی ارائه می کند به این موارد توجه نکرده است.
مُهرهای متبرک علی بن موسی الرضا (ع) در آستان قدس رضوی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
111 - 119
حوزههای تخصصی:
آستان علی بن موسی الرضا(ع) در میان اماکن مذهبی ایران گسترده ترین شبکه دیوانی را داشته است. در این مجموعه از مهرهایی متنوع برای اعتباربخشی اسناد و مکاتبات استفاده شده است. یشتر این مهرها، مهر اسم متولیان امور جاری در آستان مقدس رضوی بوده است. در عین حال، چندین مهر به نام علی بن موسی الرضا(ع) نیز در دسترس است که می تواند به عنوان مهر متبرک مجموعه به حساب آید. در مقاله پیشِ رو ویژگی های ظاهری و شیوه ترکیب سه نمونه از این مهرها بررسی شده است. این مهرها در دوره قاجار و در فاصله نزدیک به چهل سال (1272-1311 ه.ق) ساخته شده است. این پژوهش به شیوه تاریخی تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای نوشته شده است. بررسی و مقایسه مهرهای مذکور نشان می دهد که سجع یا عبارت روی آن ها از لحاظ محتوایی و ساختاری نسبتاً مشابه یکدیگر انتخاب شده است. ابعاد نسبتاً بزرگ و شکل محرابی یا تا جدار مهرها نیز بر اهمیت آنها صحه می گذارد، و شأن معنوی آستان مقدس رضوی را نشان می دهد. همچنین در ترکیب این مهرها از خط نستعلیق و ثلث استفاده شده و خوشنویسی قاب اصلی آنها مبتنی بر قواعد پایه ترکیب در مهرهای متأخر اسلامی بوده است. مُهرهای متبرک علی بن موسی الرضا(ع) در خط و ترکیب و ویژگی های ظاهری با مهرهای حکومتی سلاطین قاجار قابل تطبیق و مقایسه است.
مدخلی به اصول اجرای آثار بتهوون از طریق واکاوی ارتباط تجربه ی زیسته و آثار هنرمند (مطالعه موردی آپاسیوناتا در فامینور، شماره ۲۳ اپوس ۵۷)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اجرای آثار پیانو بتهوون، آنچه پیانیست ها را همواره با چالش ها و پیچیدگی هایی روبرو می کند، راه گشودن به بخش های دشوار اثر هم از نظر تکنیک و هم از نظر بیانگری احساسی است. در موسیقی بتهوون نوازنده بیش از هر آهنگساز رومانتیک دیگری برای اجرای بهتر اثر درگیر جهان فکری و زیست رنجورانه ی هنرمند و تاثیر مستقیم آن بر آفریده هایش است. ازین رو ایجاد زمینه ای برای این نوع مواجهه با اثر ضروری می نماید چرا که تاکید بر بستری که اثر در آن خلق شده است (نظر به آرای صاحب نظران علم هرمنوتیک) یکی از روش های مهم درک و تفسیر نهایی اثر است. در این مقاله سعی بر آن است که با رویکردی توصیفی تحلیلی و با تکیه بر تجربیات نگارنده در اجرا و تدریس آثار بتهوون، ابتدا به مختصاتی از تجربه ی زیسته ی هنرمند در دوره های مختلف دست پیدا کنیم و به این مساله بپردازیم که بتهوون در چه بستری به ساختارشکنی و نوآوری دست یافته است. سپس به بررسی آنها (بالاخص در بخش دولوپمان) می پردازیم. در آخر به بررسی یکی از شاخص ترین آثار وی برای پیانو، «آپاسیوناتا» (سونات در فامینور، شماره 23 اپوس 57) و بررسی ساختاری وسبک شناسانانه و نیز نکات فنی و تکنیکی پرداخته شده و در انتها نیز پیشنهاداتی برای اجرای هرچه صحیح تر اثر آمده است.
بررسی جایگاه هندسه در معماری مساجد صفویه با رویکرد هنر قدسی؛ نمونه موردی: اصفهان
حوزههای تخصصی:
معماری ارزشمند ایران همواره در دوره های مختلف به فراخور شرایط، اصول خاصی داشته و منعکس کننده آن شرایط بوده است. از سویی مساجد ایران نیز همواره نشانه شکوه معماری ایرانی بوده که این مهم در دوره صفوی بیش از پیش آشکار می گردد. هندسه و استفاده از نقوش هندسی به عنوان یکی از بنیان های معماری سنتی، در مفهوم نمادین و فلسفی آن، تاثیرگذار روانی بر نیایشگر و تقویت حس وحدانیت در مساجد می باشد. هماهنگی موجود در بناهای مذهبی عصر صفوی، بیانگر هندسه ناب و خالص این عصر است. هدف این پژوهش بررسی جایگاه هندسه در معماری مساجد عصر صفویه با رویکرد هنر قدسی است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی بوده و جمع آورى داده ها، به روش کتابخانه ای و میدانی است. در این پژوهش پس از بررسی ویژگی های هنر و هندسه قدسی براساس اشکال و اعداد، به بررسی این هنر در مساجد امام و شیخ لطف الله در اصفهان پرداخته می شود. نتایج حاکی از آن است که نظم هندسی در پلان های هر دو مسجد براساس اشکال مربع، مستطیل و دایره بوده و نظم هندسی اعداد، صفر، سه، چهار و پنج می باشد. هنر قدسی در این مساجد براساس هنر هندسه و اصول نظم، تعادل، هماهنگی، تقارن و تناسب رعایت شده است.
تحلیل شمایل شناشانه سکه های تشریفاتی آل بویه براساس نظریه اروین پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱
163 - 177
حوزههای تخصصی:
نقوش سکه ها با فرهنگ و هنر زمانه خود ارتباط تنگاتنگی دارند؛ می توان به مدد آن ها وضعیت اقتصادی، مذهبی و فرهنگی ایالت و محل ضرب سکه را دریافت و محققان را در فهم علل تداوم سنت ها و آداب حاکم بر یک جامعه یاری رساند. اروین پانوفسکی در هر تصویر سه لایه مختلف معنایی قائل است که می توانند با عرصه های فرهنگی، اعتقادی و ملی مسلط بر اندیشه تولیدکنندگان آن در ارتباط باشند. هدف اصلی این پژوهش استخراج زمینه های فرهنگی موجود در مسکوکات آل بویه متکی بر نظریه شمایل شناسانه پانوفسکی است. این پژوهش به دو پرسش اساسی پاسخ می دهد: سکه های تصویری آل بویه چگونه با سه لایه معنایی؛ پیشاشمایل نگارانه، شمایل نگارانه و شمایل شناسانه پانوفسکی انطباق می یابند؟ و در بررسی لایه های معنایی یادشده، الگوهای فرهنگی ایرانی و علل کاربست آن ها شامل چه مواردی است؟ روش تحقیق تحلیلی – توصیفی و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای است. نتایج حاکی از آن است که سکه های تصویری آل بویه در سه مرحله مجزا قابل بررسی هستند؛ در لایه نخست(پیشاشمایل نگارانه) مولفه های بصری در سکه ها (نقوش و ترکیب بندی آن ها)، در لایه دوم(توصیف شمایل نگارانه) محتوای مفهومی نقشمایه ها و ترکیب آن ها با هم و در لایه سوم معنایی(تفسیر شمایل شناسانه)، تحولات فرهنگی و تاریخی موثر در تولید و شکل گیری نقوش موجود بر آن ها تحلیل شد. داده های به دست آمده از بررسی لایه های دوم و سوم این احتمال را قوت بخشید که عمدتا نقوش و شیوه ترکیب بندی آن ها بر سکه ها از ایران قبل از اسلام وام گیری شده اند. براساس مستندات این اقتباسات از عوامل مختلفی همچون تمایل ایرانیان به اصول مملکت داری پیشین، علاقمندی بویهیان به احیای سنت های پیش از اسلام، اصالت ایرانی اُمرای آل بویه و کسب مشروعیت حاکمان از سوی مردم و خلفای عباسی تبعیت می کنند.
تأملی بر شهرسازی معاصر در ایران با رویکرد حقوقی _ تاریخی
منبع:
شهرسازی ایران دوره پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸
97-112
حوزههای تخصصی:
شهر و شهرسازی پدیده ای حیرت انگیز و برآیند مؤلفه های گونه گون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی است که در بستری طبیعی و جغرافیایی جلوه گر می شود. مطالعه این محصول شگفت انگیزِ انسان متمدن، نیازمند استمداد از دانش ها و علوم مختلف است. از همین رو، هدف اصلی از این مقاله، تبیین وضعیت شهرسازی یک قرن اخیر در ایران با رویکرد حقوقی _ تاریخی است. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهشِ میان رشته ای، کتابخانه ای و تدقیق در اسناد رسمی و قوانین و مقررات و شیوه تجزیه و تحلیل داده ها، از نوع توصیفی _ تحلیلی است. یافته های این پژوهش نشان می دهد ناامنی و هرج و مرج و ناآگاهی شهروندان از حقوق شهری و شهروندی خویش در دوره قاجار، فقدان مشارکت مردم، اتخاذ تدابیر نادرست اقتصادی، غفلت از نقاط محروم و شهرسازی آمرانه در دوره پهلوی و بالأخره جنگ تحمیلی، تحریم اقتصادی، نظام اداری دیوان سالار متکی به نفت و کم اعتناء به مردم، طراحی نظام حقوقی ناکارآمد، غفلت از تخصص گرایی در واگذاری مسئولیت ها و البته مدیریت ناهمگون شهری در دوره جمهوری اسلامی، از مهمترین عوامل اختلال در کارکردهای نظام شهری و شهرسازی در ایران معاصر، متکی بر رویکردی حقوقی _ تاریخی است که تلاش برای حل و فصل آن ها در راستای تقویت حقوق شهری و شهرسازی را ضروری ساخته است.
قدرت و منفعت عمومی: تحلیلی انتقادی از صورت بندی منفعت عمومی در طرح ساماندهی خیابان قیام یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۴
71 - 92
حوزههای تخصصی:
شیوه اثرگذاری مناسبات قدرت بر ابعاد گوناگون فرایند برنامه ریزی و طرح های توسعه ی شهری در دهه های گذشته همواره موضوعی پرابهام و مناقشه برانگیز بوده است. همچنین پیوند ناگسستنی مفهوم منفعت عمومی با برنامه ریزی، ناگزیر منفعت عمومی را تحت تأثیر روابط قدرت قرار داده است. با این که تلاش های بسیاری برای تبیین مفهوم منفعت عمومی در برنامه ریزی صورت گرفته، اما همچنان چگونگی اثرگذاری روابط قدرت بر صورت بندی منفعت عمومی در طرح های توسعه شهری چندان روشن نیست. در این راستا پژوهش حاضر کوشیده است با ارائه رویکردی گفتمانی به برداشت رادیکال از قدرت، شیوه اثرگذاری روابط قدرت بر صورت بندی منفعت عمومی را تبیین کند. در این رویکرد، گفتمان به مثابه قدرت نامرئی به صورت ایدئولوژیک خواسته ها و تمایلات افراد و گروه ها را شکل می بخشد. برای فهم این موضوع از روش تحلیل انتقادی گفتمان مبتنی بر چارچوب فرکلاف بهره گرفته شده است؛ روشی که ماهیت روابط دیالکتیک قدرت و گفتمان را در چارچوبی انتقادی بیان می کند و آن را در بستر اجتماعی کنش گفتمانی تفسیر می نماید. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در طرح ساماندهی خیابان قیام یزد، مناسبات قدرت رادیکال به برساختن برداشتی فایده باور و محدود از منفعت عمومی انجامیده که در جریان گفتمانیِ غالب توسط گفتمان رقیب به چالش کشیده شده است. این چالش اگرچه جایگاه هژمونیک برداشت فایده باوری را چندان تغییر نداده است اما توانسته به گسترده تر شدن مفهوم عموم و دموکراتیزه شدن نسبی فرایند اجرای طرح بیانجامد.
تحلیلی بر حکمت، زیبایی و عشق عرفانی سهروردی با هنر جدید
منبع:
جستارنامه فرهنگ و هنر اسلامی دوره اول ۱۴۰۱ شماره ۴
94-105
حوزههای تخصصی:
تاریخ زیبایی و عشق در ایران بسیار قدیمی است. اگرچه نویسندگان و شاعران ایرانی از زیبایی و عشق بسیار صحبت کردند، اما تعریف روشنی از این مفهوم ارائه نکردند، اما همیشه شیفته و زیبایی، حکمت و عشق بودند. ساختارهای زیبایی که در این موضوعات تحقیقاتی مورد بحث قرار می گیرند با مواردی که امروزه در زیبایی شناسی مورد بحث قرار می گیرند متفاوت است. سهروردی هنگام صحبت از زیبایی از کلمه حسن استفاده می کند و حسن را مترادف زیبایی و کمال می داند. پیوند زیبایی و عشق سهروردی دو مقوله اصلی هستند که زیبایی شناسی را می توان با احتیاط به آنها اختصاص داد. ابتدا با رویکردی عرفانی و در پرتو آرای حکیمان و فیلسوفان، سعی بر آن است تا رابطه زیبایی عرفانی سهروردی و عشق به زیبایی شناسی بررسی شود.
اهمیت باغ ایرانی در خلق حس سرزندگی و بهبود سلامت جسم و روان
حوزههای تخصصی:
بروز بحران در مورد ارتباط انسان با طبیعت همراه با تراکم جمعیت در عصر کنونی، منجر به خلق محیط های پرتنش در زندگی شده است. از طرفی توجه به ارتباط میان منظر و سلامت جسمی و روحی در فرهنگ ها و جوامع مختلف بیان گردیده است. بنابراین درنظرگیری رویکرد منظر قادر است، راهکاری مؤثر و سودمند در زمینه ارتقای سرزندگی و بهبود سلامت جسم و روان باشد. چرا که امروزه تأمین نشاط و سرزندگی یکی از دغدغه های اصلی طراحی فضا می-باشد، به همین خاطر اهمیت سرزندگی به مثابه یک هدف و وسیله است. لذا استفاده از نتایج این تحقیق می تواند به نوعی رویکرد طبیعی درمانگر ناشی از باغ های ایرانی و قابل استفاده در طراحی فضاهای باز شهری بوده، و سطوحی را به وجود آورد که در سطح شهر بتوان از آن برای کاهش تنش، افزایش سلامت و ممانعت از بیماری و همچنین حفاظت از میراث ارزشمند و تاریخی کشور، یعنی باغ های ایرانی و باززنده سازی آن ها در جامعه استفاده نمود، چرا که ارتقاء آسایش کمک به سلامتی و جلوگیری از بروز و ایجاد بیماری شده و بهره گیری از روش های درمانی انسان گرا و طبیعی به جای روش ماشینی مورد علاقه انسان امروزی می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی بوده زیرا در نهایت منجر به ارائه الگوها و اصولی برای بازآفرینی فضاهای سبز شهری معاصر می-گردد، همچنین روش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی می باشد. اینگونه که با توجه به مبانی نظری پیرامون موضوع و تأکید بر نتایج، به گردآوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای و بررسی مقالات داخلی و خارجی در زمینه خصوصیات کالبدی و معنایی باغ ایرانی، کتاب ها و پایان نامه های نگارش شده، جمع-آوری گردیده و تحلیل این اطلاعات نیز با توجه به ماهیت داده های آن به صورت کیفی انجام شده است. در نهایت با شناسایی عوامل ایجادکننده سرزندگی و بهبود سلامت افراد در باغ ایرانی به ارائه راهکارها و پیشنهادهایی جهت تطبیق این ویژگی ها بر بوستان های امروزین پرداخته می شود.
مطالعه قوم نگاری حصیربافی مردم عرب خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای مردمی که در طول تاریخ با درخت نخل زیسته اند، به جز ارزش نمادین این درخت و معناهای مشترک آن، محصولات به دست آمده از این گونه گیاهی نیز، همواره ارزشمند و کاربردی بوده است. این همزیستی دیرینه و نیز تقدس برآمده از ارزش ویژه درخت نخل یکی از دلایلی بوده که نخل داران حصیرباف عرب خوزستان، کمتر از بخش مرغوب نخل که به زبان آن مردم «قلب» نام دارد، در دست بافته های حصیری خود بهره ببرند. در نتیجه عمده محصولات حصیری این مردم، اقلامی است که از بخش نامرغوب یا دورریز نخل به نام «سعف» به دست آمده و بر همین اساس در برخی از مناطق زیست مردم عرب خوزستان از حصیربافی به نام «صنعت سعف» یاد می شود. همچنین در میان دست بافته های حصیری این مردم شیوه ای از بافت متفاوت از برخی دیگر مناطق مختلف کشور رایج است که متأثر از ویژگی فیزیکی برگ درخت نخل این منطقه است، بر این اساس در این پژوهش به سؤالاتی از جنس، چیستی شیوه های بافت حصیر و چگونگی تأثیر مواد طبیعی و باورهای مردم عرب بر روش بافت و نوع محصولات تولیدی آن پاسخ داده می شود. هدف این پژوهش، شناخت دست بافته های برآمده از مواد طبیعی نواحی مختلف ایران و به اشتراک گذاری تجربیات مربوط به این حوزه است. رویکرد این تحقیق کیفی است که با تکیه بر مطالعات میدانی و منابع کتابخانه ای به شیوه توصیفی و تحلیلی بیان می شود. بر اساس یافته های این مقاله، محصولات حصیری مردم عرب به دو روش اسفافه و اخرازه بافته می شوند که هریک از این دو روش، خود به دو شیوه مختلف اجرا می شوند. بافت خشکوری و نعمانی زیرمجموعه بافت اسفافه و بافت اخرازه و اخرازه لویی زیرمجموعه بافت اخرازه است. تفاوت مهم شیوه بافت حصیر مردم عرب با سایر نقاط کشور، بافت نواری و سپس دوختن نوارها به یکدیگر در برخی از اقلام است. این در حالی است که بافت محصولات مناطق دیگر به صورت یکپارچه و بدون دوخت است. نتیجه اینکه دلیل رواج این نوع بافت، کوتاهی نسبی برگ های نخل مناطق خوزستان است که شاید خود نشئت گرفته از گرمای بسیار شدید در خوزستان و تاب آوری بهتر گونه های برگ کوتاه در مقابل گرما باشد. درحالی که در مناطق دیگر طول برگ نخل بلندتر است. عنصر واسط دوخت در بافت نواری موجب ظرافت کمتر و در نتیجه به هم خوردن نظم مدولار نقوش می شود، درحالی که ظرافت نقش، در بافت یکپارچه بیشتر و دارای کیفیت بصری بیشتری است.
انتقاد از قشری گری در نگاره مستی در مسجد، برگی از بوستان سعدی، نسخه 883 ه.ق
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵
67 - 78
حوزههای تخصصی:
در دوران سلطان حسین بایقرا و وزارت خواجه نظام الملک خوافی، علیرغم شکوفایی شهر هرات، بروز نوعی قشری گری در جامعه مطرح و موجب نارضایتی بود. با توجه به نسبت داشتن هنر و ضرورت های سیاسی و اجتماعی در این دوران، نگارگری حکایتی از بوستان سعدی، با موضوع درگیری فردی مست و خواجه مؤذن، در نسخه سال ۸۸۳ هجری قمری، موضوعی قابل توجه است؛ در این نگاره بروز قشری گری مورد تذکر بوده و به نظر می رسد با وضعیت اجتماعی این دوران نسبت داشته است. بنابراین با هدف شناخت نسبت بروز قشری گری در دربار سلطان حسین بایقرا و نگاره مستی در مسجد، این پرسش طرح گردید که انتخاب حکایت مستی در مسجد از بوستان سعدی، برای نگارگری در نسخه سال ۸۸۳ هجری قمری بوستان سعدی، چه نسبتی با بروز قشری گری در دربار سلطان حسین بایقرا دارد؟ ضرورت و اهمیت این مقاله نیز در بررسی وجوه سیاسی اجتماعی هنر ایران است. در این مطالعه، روش تحقیق توصیفی تحلیلی و تاریخی و روش گردآوری داده ها به صورت اسنادی و کتابخانه ای است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که با شکل گیری نگاره مستی در مسجد، ضمن تجسم بخشیدن به وضعیت اجتماعی بروز یافته در هرات، ناپسندی قشری گری و ضرورت توجه راستین به توحید مورد اندرز قرار می گیرد.
ویژگی های معرفتی معماری اسلامی در تطبیق با پدیدارشناسی سکنا گزینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
740 - 757
حوزههای تخصصی:
از منظر پدیدارشناسی، سکونت فرایندی است که آدمی در جریان آن «مکانِ بودن» را تبدیل به خانه می کند و با خدا، خود، آسمان و زمین به برقراری هماهنگی می پردازد. رویکرد پدیدارشناسانه به پدیده سکونت مبتنی بر تجربه حضور یا بودن انجام می شود. نگاه این رویکرد به سکونت و خانه در جهت تبیین رابطه آگاهانه انسان و جهان بوده است. در اسلام اصلِ شناخت، رسیدن به کمال مطلوب الهی است که در نهاد انسان فطرتاً وجود دارد. معرفت اسلامی بازتاب وحدت ذاتی خداوند و سکناگزیدن انسان بر روی زمین در ملک خداوند است که بازتابی از قدر مطلق بودن اوست. مالکیت در سکناگزیدن، در هماهنگی کامل با معرفت شناسی مطلق و به دور از شکاکیت در وجود خدا در اسلام است. بدین لحاظ بودن و جای گرفتن در مکان که از آن به بیت و خانه تعبیر می شود، برخلاف سکناگزیدن در پدیدارشناسی، همراه با تسلیم و پذیرش نیست و مالک شدن بر خانه در معرفت شناسی سکناگزینی اسلامی وجود دارد. این تحقیق با استفاده از روش استدلالی- قیاسی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و اسنادی انجام شد بررسی مقایسه ای نتایج تحقیق نشان می دهد که مولفه های مرتبط با سکناگزینی در فلسفه پدیدارشناسی، حول دازاین، مقام تسلیم و رهاکردن مکان، افزودن چیزی مصنوعی به قامت جهان زندگی، هماهنگ شدن با طبیعت می چرخد و در معرفت شناسی اسلامی، سکناگزینی بر شاخصه هایی چون؛ وحی الهی، مالکیت مطلق بر مکان، پرکردن مُلک خدا بر روی زمین و درامان ماندن از گزند طبیعت تکیه دارد.اهداف پژوهش:بررسی مؤلفه ها و شاخصه های معرفتی پدیدارشناسی و معماری اسلامی در باب سکناگزینی و سکونت.بررسی شباهت ها و تفاوت های معرفت شناسی سکناگزینی و سکونت در دو دیدگاه پدیدارشناسی و معماری اسلامی.سؤالات پژوهش:مقوله های معرفتی پدیدارشناسی و معماری اسلامی در باب سکونت دربردارنده چه مواردی است؟شباهت ها و تفاوت های معرفت شناسی سکناگزینی و سکونت در دو دیدگاه معماری اسلامی و پدیدارشناسی چیست؟
بررسی گردشگری سبز و توسعه فرهنگی جوامع محلی با احیای میراث معماری صنعتی مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۱۰۴-۸۴
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف از این پژوهش شناسایی راهبردهای بهره گیری مجدد از میراث صنعتی استان مازندران، ثبت شده در فهرست میراث ملی، در توسعه جوامع محلی با رویکرد پایداری است. از این رو پژوهش با شناسایی مؤلفه های مؤثر در توسعه گردشگری سبز آثار میراث صنعتی مازندران، با تاکید بر میراث مشترک ایران و آلمان؛ به تأثیر هر یک بر توسعه پایدار پرداخته، راهکارهایی را برای تغییر کاربری تطبیقی آن ها پیشنهاد می دهد. روش ها: به کمک روش ای.اچ.پی به ارزیابی مؤلفه های اصلی پرداخته؛ و تهیه پرسش نامه و روش دلفی از تجربه متخصصان کمک گرفته شد. سپس با بررسی میراث صنعتی مازندران و با مقایسه موقعیت آن با موارد مشابه، مؤلفه های تأثیرگذار در انتخاب نوع بهره وری، اولویت بندی شد. یافته ها: هریک از آثار میراث صنعتی مازندران مانند کارخانه پنبه بابل با 26.6 در صد، کارخانه نساجی قائم شهر با 21 درصد، راه ناصری با 20.6 درصد، پل فلزی چالوس با 16.8 درصد و پل لار با 15.5 درصد؛ رابطه میان توسعه گردشگری و توسعه جوامعی محلی را نشان می دهند. نتیجه گیری: معاصرسازی میراث صنعتی با اولویت توسعه پایدار اجتماعی و سپس با توسعه اقتصادی و زیست محیطی، سببِ توسعه جوامع محلی می شود. رونق گردشگری سبز با مفاهیم چون ایجاد امنیت دسترسی، امکان فروش، عرصه بندی عمومی و خصوصی، استفاده بهینه از محوطه مخروبه، ایجاد کاربری چندمنظوره و ساماندهی واحدهای تجاری و همچنین توسعه فرهنگی با حفاظت از آثار، توسعه یکپارچه، و برگزاری فعالیت های فرهنگی در توسعه جوامع محلی مازندران نقش مؤثری خواهند داشت.