محمدصابر باقریان

محمدصابر باقریان

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

بررسی وجوه پدیدارشناختیِ زندگی در خانه های ایرانی با بهره گیری از روش نحو فضا (مطالعه موردی: خانه های همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خانه ایرانی سکونت پدیدارشناسی زندگی نحو فضا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۰ تعداد دانلود : ۹۲
تصور بشر به منزله فاعل شناسا (سوژه) و جهان به منزله موضوع شناسایی (ابُژه)، قراردادن اُبژه در مقابل سوژه و خرد در مقابل اُسطوره، تحقیر گذشته، تنزل یافتن ارزش ها، استانداردگرایی، ساده گرایی، اصالت دادن به خرد، عملکردگرایی افراطی و سرعت چونان کلیدواژه های شهر ماشینی، تبلور رویکردهای راسیونالیسم و پوزیتیویسم در اصول معماری و شهرسازی مدرن است که پیامد آن فضاهای تهی و خالی از روح است. این امر، به ویژه در کشورهایی که خاستگاه مدرنیته نبوده اند و از تاریخ و سنتی دیرینه برخوردارند، مانند ایران، در عین ایجاد تغییرات گسترده در سبک زندگی مردم، موجب تعارضات گسترده با سنت نیز شده است، تحولات و تعارض هایی که در همه سطوح و وجوه زندگی چنین جوامعی به ویژه در امری عینی، مانند «خانه» به وضوح آشکار است. در پی آن پدیدارشناسی «خانه» در بسیاری از مطالعات به درک کیفیت خانه و مفاهیم آن می پردازد و بر ساحت هستی بخش زندگی در خانه تأکید دارد. این پژوهش بر آن است تا مولفه های متناسب با پدیدارشناسی زندگی در خانه های ایرانی را اخذ کند. این پژوهش در سامانه تحقیق پدیدارشناختی با رویکردی تأویلی/تفسیری جای دارد. توصیف و تحلیل داده ها در حوزه راهبرد استدلال منطقی با روش کمی و کیفی و تکیه بر نحو فضا (دستور زبان) انجام شده است. انتخاب نمونه ها هدفمند بوده و از خانه های تاریخی و معاصر شهر همدان گزینش شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که خانه ساختار و ساحت مناسبی برای تبلور وجوه پدیدارشناختی زندگی که شامل مؤلفه هایی همچون خلوت، نمادی از خود و جهان، مرکز، عرصه درون - برون، امنیت و آرامش، عشق و احساسات، تقدس و جاودانگی، مأنوس بودن و هویت فراهم می کند که علاوه بر نیازهای فیزیکی و مادی ساکنین، نیازهای معنوی و روحانی آنان را نیز برآورده می کند.
۲.

ویژگی های معرفتی معماری اسلامی در تطبیق با پدیدارشناسی سکنا گزینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سکناگزینی معرفت شناسی پدیدارشناسی معماری اسلامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶ تعداد دانلود : ۱۳۹
 از منظر پدیدارشناسی، سکونت فرایندی است که آدمی در جریان آن «مکانِ بودن» را تبدیل به خانه می کند و با خدا، خود، آسمان و زمین به برقراری هماهنگی می پردازد. رویکرد پدیدارشناسانه به پدیده سکونت مبتنی بر تجربه حضور یا بودن انجام می شود. نگاه این رویکرد به سکونت و خانه در جهت تبیین رابطه آگاهانه انسان و جهان بوده است. در اسلام اصلِ شناخت، رسیدن به کمال مطلوب الهی است که در نهاد انسان فطرتاً وجود دارد. معرفت اسلامی بازتاب وحدت ذاتی خداوند و سکناگزیدن انسان بر روی زمین در ملک خداوند است که بازتابی از قدر مطلق بودن اوست. مالکیت در سکناگزیدن، در هماهنگی کامل با معرفت شناسی مطلق و به دور از شکاکیت در وجود خدا در اسلام است. بدین لحاظ بودن و جای گرفتن در مکان که از آن به بیت و خانه تعبیر می شود، برخلاف سکناگزیدن در پدیدارشناسی، همراه با تسلیم و پذیرش نیست و مالک شدن بر خانه در معرفت شناسی سکناگزینی اسلامی وجود دارد. این تحقیق با استفاده از روش استدلالی- قیاسی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و اسنادی انجام شد بررسی مقایسه ای نتایج تحقیق نشان می دهد که مولفه های مرتبط با سکناگزینی در فلسفه پدیدارشناسی، حول دازاین، مقام تسلیم و رهاکردن مکان، افزودن چیزی مصنوعی به قامت جهان زندگی، هماهنگ شدن با طبیعت می چرخد و در معرفت شناسی اسلامی، سکناگزینی بر شاخصه هایی چون؛ وحی الهی، مالکیت مطلق بر مکان، پرکردن مُلک خدا بر روی زمین و درامان ماندن از گزند طبیعت تکیه دارد.اهداف پژوهش:بررسی مؤلفه ها و شاخصه های معرفتی پدیدارشناسی و معماری اسلامی در باب سکناگزینی و سکونت.بررسی شباهت ها و تفاوت های معرفت شناسی سکناگزینی و سکونت در دو دیدگاه پدیدارشناسی و معماری اسلامی.سؤالات پژوهش:مقوله های معرفتی پدیدارشناسی و معماری اسلامی در باب سکونت دربردارنده چه مواردی است؟شباهت ها و تفاوت های معرفت شناسی سکناگزینی و سکونت در دو دیدگاه معماری اسلامی و پدیدارشناسی چیست؟
۳.

بررسی مقایسه ای-تطبیقی معنای مرکز در آراء مکتب اصفهان و اندیشه هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدار شناسی مکتب اصفهان وجود و موجود معنای مرکز هستی شناسی مکان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱۳ تعداد دانلود : ۵۰۶
به پیکره درآمدن مکان در جهان، وابسته به اندیشه و خیالی است که برپایه «سفر » در عوالم وجودی )جهان وجودی(، روی م یدهد. این سفر، ساختاری وجودی را در قالبِ مبداء/مسیر/مقصد، به دست می دهد که انسان م یتواند در «حَضر » برای انتظا مبخشی مکان به کار بندد. کاربستِ این ساختار وجودی، جهانی را در مکان، گشوده می دارد. این جهان به نوبه خود، فضاهایی را برای «رویداد زندگی »، مهیا می سازد. نوعی زندگی که آدمیان در آن، نسبتی با وجود یافته و آن را تجربه م یکنند. در چنین حالتی می توان اذعان داشت که مکان به مثابه مرکز یا مرکز به مثابه یک مکان، برفلسفه حیات استوار شده است. مکتب اصفهان و هایدگر، هریک از راهی جداگانه، برپایه «وجود و موجود »، آرایی بنیادین به دست داد هاند که خود به ساختارهای معنابخش در حوزه های «جهان « ،» مکان » و «زندگی » و از آن مسیر به معنای مرکز راه می برند. این مقاله در قلمرو این دو طیف از آراء، در پی بازخوانی بنیادها و ساختارها در جهت دستیابی به معنای مرکز است. چنین امری، پژوهش را در حوزه روش شناسی، متکی بر حوزه تفسیری با رویکرد تطبیقی م یکند. هر چند بنیادها و ساختارها، خود ریشه در حوزه استدلال منطقی دارند. موضوعی که در این مقاله به آن پرداخته می شود، بررسی تطبیقی بنیادها در آراء هستی شناسانه این دو طیف بوده که بدواً معنای لازم را به جهان وانسان یا عالم و آدم، می بخشد. سپس این مقولات، بازخوانی معنای مرکز را در حوزه های سه گانه جهان، مکان و زندگی در ارتباط و پیوندی معنادار با هم به دست م یدهند. یافته های این پژوهش به عنوان پیش فهم، می تواند زمینه فهمِ دگرگونی در ساختارهای تاریخی معنابخش مرکز را در نسبت با دوران معاصر نیز میسر سازد. وجهی که معطوف به دگرگون شدنِ فلسفه مکان از حوزه هستی شناسانه به حوزه زیست شناسانه بوده است.
۴.

بازشناسی قابلیت های نوسازی در بافت های فرسوده بخش میانی بر پایه ویژگی های اجتماع و فضا مطالعه موردی: محله 19 از منطقه 17 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسجام اجتماعی نوسازی بافت فرسوده شهری انسجام کالبدی تجانس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸۰ تعداد دانلود : ۱۰۲۷
وسعت بالای بافت های فرسوده شهری از یک سو و آسیب پذیر بودن این فضاها در قبال سوانح طبیعی (به ویژه زلزله) از دیگر سو، نوسازی آنها را به یکی از مسائل اساسی در حوزه شهرسازی تبدیل کرده است. مقاله حاضر در پی آن است تا محله 19 از منطقه 17 شهرداری تهران را به عنوان یکی از بافت های فرسوده در بخش میانی شهری با رویکردی ترکیبی و بر پایه ویژگی اجتماع از یک سو مورد مطالعه قرار دهد، و ویژگی فضا و نحوه برخورد با این بافت ها را با تکیه بر نظم درونی آنها از سوی دیگر، با رویکردی منطقی به دست دهد. نظام کالبدی محدوده مورد مطالعه برگرفته از شهرسازی معاصر است و نظام اجتماعی آن از جوامعی مهاجر با خرده فرهنگ های متفاوت اما همبسته، به ودیعه گرفته شده است که در ترکیب های طایفه ای ـ زبانی، انسجام اجتماعی شان را به طور نسبی تا به امروز حفظ کرده اند. چنین امری ارزش زیست و سکونت این بافت را به طور نسبی ـ به رغم فرسودگی آن ـ به همراه داشته است. از سوی دیگر، فضا دارای ویژگی تجانس در حوزه های مسکن و سکونت است که این عامل نیز تنوع پذیری را کاهش دارد و انسجام کالبدی آن را به طور نسبی تضعیف کرده است. یافته های تحقیق حاضر که به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از شیوه پیمایش میدانی (مشاهده و پرسشنامه) انجام شده است، نشان می دهد که ضعف همبستگی بین اجتماع و فضا در مراحل تکوین و بهره برداری با گذشت زمان موجبات تضعیف و فرسودگی ساختار اجتماعی ـ کالبدی را فراهم می آورد. بازخوانی این فضای تحقیق به روش علمی می تواند درک قابلیت و ضعف ها را در این دو حوزه (اجتماع و فضا) به دست دهد و زمینه را برای به کارگیری یافته ها در مرحله نوسازی فراهم سازد.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان