فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۶۱ تا ۱٬۷۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
37 - 66
حوزههای تخصصی:
إنّ العنوان هو العتبه الأولى للدخول على عالم النص أو فضائه الرئیس، ومن الناحیه الأخرى، إنّ دلاله العنوان تعد من أهم المباحث اللغویه والدلالیه التی تترکز على نقد العنوان، سواء فی مجال الشعر أو الروایه، نقداً دلالیاً؛ بحیث یؤدی هذا الأمر إلى الشفافیه فی المعنى والمفهوم لدى القارئ أو المتلقی. ویعد نجم والی أیضاً من الرواه العراقیین المعاصرین، والذی له ید قصوى فی کشف الحقیقه الاجتماعیه عبر استخدام عناوین روائیه دقیقه لروایاته، بحیث إن لکل عنوان روایه دلاله على الحقائق الاجتماعیه والثقافیه أو السیاسیه. وفی هذه الدراسه، ومن خلال الاعتماد على المنهج الوصفی- التحلیلی نهدف إلى تسلیط الضوء علی ماهیه دلاله العنوان ومستویاتها المتجلیه فی المستوى المعجمی، والمستوى الدلالی، والمستوى الصوتی، والمستوى الترکیبی، وتطبیق هذه المستویات على عناوین نجم والی الروائیه، واستقصاء دلالاتها ومؤشراتها المعنویه. ومن النتائج التی توصل إلیها المقال هی أن نجم والی لم یختر عناوین روایاته دون وعی، بل قصد من خلال اختیارها مقاصد خاصه، ومن جهه أخرى، إنها ترشدنا إلى قضایا ومفاهیم اجتماعیه فی العراق.
بن مایه های تراسازگاری در ترجمه نمایشنامه جسر إلی الأبد اثر غسان کنفانی بر اساس الگوی بازآفرینی ترجمه ای لانس هیوسِن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خلاقیت در ترجمه با مفهوم تراسازگاری رویکردی تعبیری و مفهومی است که در آن به ترجمه با دید کاربردی نگاه می شود. از برجسته ترین نظریه پردازان این حوزه، لانس هیوسن است. وی بر این باور است که در مورد مسائل ترجمه چالش هایی وجود دارد که در بازتولید معنا رنگ و بوی قوی تری به خود دارد. این چالش ها با نشانگرهای عملگرایانه بازشناخته می شود. هیوسن این نشانگرها را با الگوهای ساختاری در قالب نمایه های همترازی و با عناصر همگزینی، افزونه های مصنوعی و دگرش «تغییر بیان» و الگوهای زبانی را در قالب نمایه های تصریح، تلویح و اطلاق «وصفی سازی» معرفی کرده و بازنمایی مفهومی هر یک از عناصر زبانی در ترجمه را به تحلیل و برابرسنجی دقیق هر یک از مؤلفه ها مرتبط دانسته است. پژوهشگران در جستار حاضر با استفاده از الگوی بازآفرینی ترجمه ای هیوسن و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به تطبیق هر یک از این نمایه ها در ترجمه نمایشنامه جسر إلی الأبد از غسان کنفانی (2013) در مجموعه ای با عنوان «نمایشنامه ها» از فاروق نجم الدین (1402) پرداخته اند. مترجم در ترجمه نمایشنامه جسر إلی الأبد با عنوان «پلی به سوی ابدیت» با مدنظر داشتن سبک نگارشی رمزی کنفانی سعی در بازنمایی امثال، اصطلاحات و استعارات زبانی داشته و از این منظر شخصیت پردازی ها در اثر ترجمه ای حاضر نقش زیادی ایفا کرده است. در این استدلال با این نظر که زبان رمزی موجود در ترجمه به بازنمایی عناصر زبانی مزبور پرداخته است، تمثیل دقیقی از تعارض اجتماعی و سیاسی حاکم در فرهنگ و ایدئولوژی شخصیت ها در قالب بافت کلامی داشته است. از این رو، تطبیق نمایه های تراسازگاری هیوسن قابلیت سنجش در ساخت ارتباطی نمایشنامه مزیور را داشته است.
تصویر معشوق در شعر جاهلی و مقایسه آن با شعر دوره اسلامی با تکیه بر معلّقات سبع و دیوان متنبّی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
. هدف و مقدمهاین پژوهش بر آن است تا با بررسی پیشینه تشبیهات درباره معشوق در دوره پیش و پس از اسلام جایگاه تشبیه را به عنوان یکی از پرکاربردترین فنون بلاغی در شعر عربی بررسی کند و وجوه اشتراک و افتراق این دو دوره را در مطالعاتی موردی نشان دهد.2. روش شناسیروش پژوهش در این مقاله توصیفی_تحلیلی است و بر پایه خوانش منابع تحقیق و مطالعه آراء و نظریات محققان صورت گرفته است و از آنجا که مباحث تحلیل مقاله نیاز به داده های اطلاعاتی داشت و داده ها می بایست بر پایه آمار تهیه و پردازش می شد لذا در حد ضرورت از روش های آماری نیز استفاده شده است. شایان ذکر است که برای دست یافتن به نتیجه ای عینی و ملموس، نویسندگان بر آن شدند تا از میان موضوعات متنوع بلاغی، تشبیه را انتخاب و آن را به تشبیه معشوق، که از گسترده ترین مفاهیم در متون ادبی است محدود کنند و از میان آثار سروده شده در دوره جاهلی، «معلقات سبع» و از میان آثار منظوم دوره اسلامی تا (قرن چهارم)، «دیوان متنبی» را به عنوان آثار شاخص این دو دوره برگزینند و تصویر معشوق را در این دو اثر بکاوند و تصویر به دست آمده را با یکدیگر مقایسه کنند.3. یافته هایافته های این مقاله که متکی به پژوهش گسترده ای برای رساله دکتر نویسنده مسئول است، متنوع و از جهات گوناگون قابل بررسی است، آنچه از این تحقیق موردی حاصل است به اجمال از این قرار است: - شاعران دوره جاهلی به ویژه سرایندگان معلقات با علوم بلاغی از جمله تشبیه و استعاره مانوس بوده اند و غالب اشعار ایشان آمیخته به نوعی تشبیه است به گونه ای که نمونه های متعددی از تشبیه در شعر آنها به کار گرفته شده است. - در معلقات سبع، 17 مورد تشبیه غیرمکرر درباره معشوق آمده است.- تشبیه مجمل در توصیف معشوق بر انواع دیگر تشبیه غلبه دارد.- تشبیهات شاعران جاهلی، جملگی از نوع محسوس به محسوس اند.- شاعران جاهلی در وصف معشوق رویکردی واقع گرایانه دارند.- مقایسه تصویرسازی معشوق در معلقات و دیوان متنبّی نشان می دهد که تا قرن چهارم هجری قمری شعر عربی متمایل به تصاویر نزدیک به واقع بوده و استفاده از تشبیه حسی به حسی از رایج ترین انواع تشبیه بوده است. نوع نگاه به معشوق در هر دو اثر منحصر به توصیف ابعاد تنانه ی وجود اوست و به عواطف و روحیات انسانی معشوق توجهی نشده است.4. بحث و نتایج- نویسندگان مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش ها بوده اند که تشبیهات معشوق در شعر جاهلی (مطالعه موردی: معلّقات) از لحاظ فنی و ساختاری چگونه اند؟ نوع نگاه شاعر جاهلی (مطالعه موردی: معلقات) در وصف معشوق و ویژگی های زنانه چگونه بوده است؟ با گذر زمان چه تفاوت هایی در ساخت و محتوای تشبیهات معشوق راه یافته که احیانا معشوق دوره اسلامی(مطالعه موردی: متنبّی) را از معشوق جاهلی(مطالعه موردی: معلّقات) متمایز می کند؟- فرض نویسندگان بر آن است که در شعر جاهلی _نظر به دیرینگی آن_ تشبیهات، ساختاری ابتدایی، ساده و کامل دارند و ارکان تشبیه غالبا به طور کامل ذکر شده و دو سوی تشبیه غالبا از نوع حسی اند. - توجه به معشوق و زیبایی های زنانه در شعر جاهلی با خلق تصاویری ساده، واقع گرایانه و جزئی نگر بروز یافته و در گذر زمان، به ویژه تحت تاثیر ظهور اسلام و نزول قرآن، بلاغت تصاویر پیرامون معشوق فزونی و قوت یافته و چهره تازه تر و خیال انگیزتری از معشوق ترسیم شده و ابعاد وجودی گسترده تری از او مورد توجه قرار گرفته است.- فرض سوم آن که شعر در دوره اسلامی قاعدتاً از پیچیدگی های خاص و خیال انگیزی های بیشتر در ساخت و محتوای تشبیهات برخوردار بوده و تصویری متفاوت از معشوق ارائه می دهد.نتایج تحقیق نشان می دهد که :- مطابق پیش بینی و فرضیه نویسندگان ساختار تشبیهات معشوق در معلقات نسبت به شعر متنبی ساده تر و ابتدایی تر است در عین حال تشبیه مرکب در شعر جاهلی بیش از شعر متنبی به کار رفته که حاصل آن تصاویری پویا و بدیع در وصف معشوق است؛ احتمالا نگاه جزئی نگر و واقع گرای اعراب جاهلی به جهان در شکل گیری این نوع تشبیهات موثر بوده است. - شاعران معلّقات و متنبی در تصویرپردازی کاملاً حسی و طبیعت گرایند و بر اساس آنچه تحقیقات این پژوهش نشان داد هر دو صد در صد از تشبیهات حسی به حسی برای وصف معشوق بهره برده اند و عناصر محسوس را از تماشای طبیعت پیرامون خویش وام گرفته و به اجزایی از پیکر زنان مانند کرده اند، لذا تصویری واقعی و قابل درک از معشوق ارائه داده اند که در عین حال از توجه به حالات روحی و عواطف انسانی معشوق در آن نشانی نیست. علت این مشابهت در به کارگیری تشبیه میان این دو اثر (معلقات و شعر متنبی) البته نیاز به تحقیق مستقل دارد با این حال مقایسه ویژگی های هر دو معشوق حکایت از معشوق مشابهی در دو نمونه منتخب دارد.- احتمالاً گرایش به ویژگی های معشوق آنگونه که در قرون بعد از قرن پنجم و ششم در شعر عربی و فارسی شکل گرفته در شعر عربی قرن چهارم که متنبّی به عنوان نماینده تام و تمام آن شناخته شده است، چندان رواج نداشته است و معشوق را آنگونه که می دیده اند و می خواسته اند، توصیف کرده اند. با این وصف مقایسه تصاویر دو معشوق نشان می دهد که تفاوت چندانی در اعضای منتخب معشوق و نوع نگاه به زن در تشبیهات به کار گرفته شده وجود ندارد هرچند ساختار تشبیهات معشوق در شعر متنبی به نسبت شعر جاهلی فشرده تر و پیشرفته تر است. مع الوصف شباهت سیمای دو معشوق از دو برهه تاریخی متفاوت می تواند نظر کسانی را که در اصالت شعر جاهلی تردید داشته اند، تقویت کند.
مبادئ الاستلزام الحواري في أشعار وليد سيف وفقاً لنظرية التداولية(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
53 - 66
حوزههای تخصصی:
إن التداولیه فرع من السیمیائیه، وهی تهت م بالتواصل کوظیفه لغویه. وبما أ ن السیاق له دور مهم فی التداولیه، فهی تتطرق إلی أنواع السیاق، ومنه: سیاق المخاطبین، وهذا یشمل المتکلم والمخاطب. فالمتکلم یختار المفردات ویر تبها حسب قصد یتابعه فی الکلام، وإفاده المخاطب من الأهداف المه مه التی لا یمکن إهمالها. ظهر مصطلح الاستلزام فی حقل الدرس الفلسفی المرتبط بدراسه الجوانب الدلالیه والتداولیه المتعلقه باللغات الطبیعیه؛ فمعنی الاستلزام فی اللغه یدور حول مصاحبه الشیء وعدم مفارقته؛ وأما فی اصطلاح الدارسین، فهو علاقه منطقیه تربط قضیه أو جمله أو عده جمل بمسار استدلالی حجاجی. یرجع الفضل فی طرح ظاهره الاستلزام إلی غرایس الذی اصطلح علیها بالاستلزام الحواری أو التخاطبی، وجعل ک ل همه إیضاح الاختلاف بین ما یقال وما یقصد. هذه الدراسه تتمحور حول مبادئ الاستلزام الحواری فی أشعار ولید سیف الشاعر الفلسطینی وفقاً لنظریه التداولیه اعتماداً علی المنهج الوصفی التحلیلی؛ وعزمنا أن یکون البحث فی أربعه محاور، هی: قاعده الکم، وقاعده الکیف، وقاعده المناسبه، وقاعده الطریقه. والدلیل الأساسی لاختیار هذا الشاعر أن قصائده قد اشتملت علی دلالات مستلزمه غیر مباشره، تُستنبط من خلال السیاق التداولی لهما. وتوصل البحث إلی أ ن الشاعر لم یستخدم الاستلزام النموذجی أو المعمم الذی یتطابق فیه معنی الخطاب مع قصد المرسل؛ إذ لم تسعفه المعانی الحرفیه فی التعبیر عن مکنون فؤاده؛ فخرج إلی المعانی الضمنیه المستلزمه، والتی خرق فیها قواعد مبدأ التعاون الأربع )الکم، والکیف، والمناسبه، والطریقه(.
التماسك النصي في قصيدة أرِحْ ركابك للشاعر محمد مهدي الجواهري(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تطوّرت الدراسات اللسانیه والنقدیه الحدیثه مؤخراً، مما جعلت الاهتمام بلسانیات النص ضروره ماسه فی تشکیله وتفسیره. من هذا المنطلق، یبحث هذا المقال مکامن التماسک النصی ودلالاته، أی ترابط أجزاء قصیده أرح رکابک، للشاعر محمد مهدی الجواهری حسیا أو معنویا؛ وذلک لأن شعره یعبر أصدق تعبیر عن عواطفه التی یکتنفها الحب والولاء للوطن. وقد جاء ذلک الحب عن عقیده صادقه وإذابه لذاته، من دون تکلف أو تصنّع، حیث لم یعبر عن العواطف فحسب، بل یعبر عن الفکر، والتعبیر عن الفکر أهم من التعبیر عن العواطف. ولما کان التماسک النصی أساساً فی بناء البیت الشعری وصیاغته فی التعبیر عن الأفکار، جاء الهدف من هذه الدراسه حیث التطبیقات العلمیه والعملیه على أبیات القصیده، لتتضح فاعلیه التماسک النصی وانسجامه فی ترابط وتماسک تلک الأفکار، وذلک عبر توظیف أدواته التی أهمها وأشهرها الإحاله والحذف والتکرار وغیرها، لیتناول عناصر التماسک النصی ودلالاته فی قصیده أرِحْ رکابک، معتمداً على المنهج الوصفی التحلیلی. یحکی قسم من النتائج أن القصیده کانت صوره حقیقیه للوضع السائد فی المجتمع العراقی، وأخذت أدوات التماسک النصی من الأدوات النحویه، کالإحاله، والاستبدال، والربط، والمعجمیه، کالتکرار والتضام، حیّزاً کبیراً فی القصیده، حیث لعبت دوراً محوریاً فی وحده النص الأدبی للقصیده.
تمظهرات الصراع الاجتماعي في رواية «أدركها النسیان» لسناء شعلان بناءً علی نظرية لويس كوزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
21 - 37
حوزههای تخصصی:
قد حاول العدید من الباحثین وعلماء الاجتماع البحث عن الصراع الاجتماعی وظواهره ونتائجه فی المجتمع البشری. وکان أحد هؤلاء العلماء والباحثین هو لویس کوزر الذی قدم نظریه ممنهجه ومتقنه عن هذه الظاهره. لقد تأثر کوزر بالفکر المارکسی وأکد علی أنّ الصراع الاجتماعی ینشأ عندما تتصادم الأهداف غیر المتوافقه، سواء کانت ملموسه أو غیر ملموسه. وقد یکون هذا الصراع نتیجه التنافس على الموارد المحدوده أو السلطه أو الأعراف. وبما أن هناک علاقه متجذّره ومتماسکه بین الأدب والمجتمع فیتأثر بسیاقه المجتمعی، ویمکن القول بأن کل نص أدبی هو تجربه اجتماعیه، وأداه تقویمیه للمجتمع تأخذ علی عاتقها تبیین الصراعات الاجتماعیه والحدّ منها، کما أنه مرآه صادقه تکشف عن مساوئ المجتمع ومهاویه وترسم اتجاهات الأشخاص والمجموعات المختلفه. وبما أنّ روایه «أدرکها النّسیان» هی روایه الطبقه المحرومه المضطهده فتُصوّر صراعهم مع أصحاب السلطه، فیسعی الباحثان دراستها مستخدمَینِ المنهجَ الوصفی التحلیلی، معتمدینِ علی المحاور المقترحه فی نظریه کوزر، من أجل تحلیل ودراسه التمثلات الصراعیه ودورها فی تشکیل العلاقات الاجتماعیه والأیدیولوجیه والخطاب السائد فی الروایه. وأما الذی دفع الباحثین إلی اختیار هذا الموضوع، فهو أنّ دراسه الأدب لاسیما الروایه من منظور علم الاجتماع وتوظیف الآلیات السوسیولوجیه تقدم رؤیه جدیده ودقیقه فی التحلیل والتأسیس. ومن أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هی أنّ جمیع أنواع الصراعات کانت حاضره فی النص وفق نظریه کوزر حیث لعبت السلطه دورًا حاسمًا فی الصراع الواقعی، وعندما أدرک بطلا الروایه أنهما بعیدانِ عن القرارات السیاسیه والمصیریه زادت المشاحنات والتوترات مع السلطه ووضعت الصراع غیر واقعیّ، وکانت الصراعات الخارجیه نتیجه للنظره الدونیه والمحتقره للآخر/المرأه، وأما الصراع الداخلی فیتمثَّل غالبًا فی الأهداف والمعتقدات المتضاربه داخل مجتمع الروایه حیث تری المصالح الشخصیه هی الهدف الأساس.
على ضوء نموذج 2× 2 للمحفزات الذاتية في اللغة الثانية دراسة دافعية تعلم اللغة العربية لدى طلبة البكالوريوس الإيرانيين(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الدافعیه هی سبب اختیار عمل أو نشاط معین ومدى المثابره فی القیام بذلک، وهی تلعب دوراً فاعلاً فی تحقیق الغایات التعلمیه، ولاسیّما بما فیها تعلّم اللغات الأجنبیه، حیث لا یمکن الحدیث عن تعلم اللغه الثانیه فی غیابها. یعتمد نجاح أو فشل متعلمی اللغه فی إتقان اللغه الثانیه على دوافعهم؛ من منطلق ذلک، حاولت هذه الدراسه وصف ومناقشه دوافع تعلم اللغه العربیه، فی ضوء نموذج 2×2، لدى طلبه مرحله البکالوریوس بالجامعات الحکومیه فی إیران. انتهجت الدراسه المنهج الوصفی التحلیلی والمنهج المسحی واستخدمت الاستبانه التی صمّمها بابی والزملاء (2018)، کأداه لجمع البیانات. تکوّنت عینه الدراسه من 1107 طالبین وطالبات مرحله البکالوریوس، والذین دخلوا الجامعه خلال سنوات 2020 2017. وقد تمّت معالجه البیانات فی برنامج الحزم الإحصائیه (spss)، کما اعتمدت على برنامج AMOS))، لتصمیم نمذجه المعادله الهیکلیه بین المتغیرات. قد توصّلت الدراسه إلى أنّه وفقا للمعاملات التی تمّ الحصول علیها فی مصفوفه ارتباط بیرسون واسبیرمن، تتجلى علاقه وطیده إیجابیه بین العاملین الاتجاه الترویجی أولا، وذات اللغه الثانیه المثالیه / ذات ثانیا، مع السلوک التحفیزی. تلقّى السلوک التحفیزی أکبر تأثیر مباشر من متغیرات الاتجاه الترویجی وذات اللغه الثانیه المثالیه. فی ضوء هذه النتائج، یقترح الباحثون الاقتراحات التالیه: إجراء دراسه مماثله لدراسه حالیه على مقاطع الدراسات العلیا؛ إجراء دراسه لمعرفه دور السمات الشخصیه لمتعلمی اللغه العربیه فی إیران، مثل الجنس والطبقه الاجتماعیه وعادات ومهاره التعلم والموهبه فی العلاقه بین الدافعیه وتعلم اللغه العربیه؛ دراسه دور الدافعیه فی تعلم المهارات اللغویه المختلفه (الاستماع والقراءه والکتابه والتحدث)، بشکل منفصل ومقارنه بعضها مع البعض.
تحليل الأفکار الدينية في أعمال الحسن البصري وتأثيرها على معتقدات المجتمع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
199 - 209
حوزههای تخصصی:
تعتبر أفکار الحسن البصری من أکثر الأفکار تأثیراً فی موضوع المهدویه بین المسلمین. إن تقدیم آرائه فی أعمال ومؤلفات البصری من التقالید والأسس الخاصه فی المنهج السردی میزه عن غیره. بحیث تزایدت فی العصر المعاصر الأنشطه الإعلانیه فی هذا المجال بشکل کبیر. إن إشاره الحسن البصری فی کتاباته إلى مقاربات الحدیث الشائعه بین مجموعه من المحدثین ومطابقتها أیضاً وفق تسلسل زمنی محدد هی سمه من سمات أعمال البصری الموجوده. وعلى ضوء الشکوک الموجوده فی هذا المجال فإنه یقرر ضروره إعاده النظر فی هذا التدفق ومراجعته. وکغیره من الأئمه، اعتبر الحسن البصری نفسه مستفیدا من المعرفه الإلهیه. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی.
دراسة مقارنة لمبادئ فن الحکم في حکومة القراخطائية وآل مظفر (بناء على الشؤون السياسية والثقافية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
70 - 97
حوزههای تخصصی:
الهدف من البحث الحالی هو دراسه مقارنه للتعرف على المبادئ فن الحکم فی حکم القراخطائیین وآل مظفر بناءً على الشؤون السیاسیه والثقافیه. تم استخدام منهج تحلیلی - تاریخی لهذا البحث. تظهر نتائج البحث ما یلی: قبل تشکیل الحکومه المحلیه، تعتبران جزئین من هیکلیه الحکومات السابقه مثل السلاله الغزنویه، الخوارزمشاهات والدَّولَه الإلخَانِیَّه ومن خلال تسربهما فی بنیه السیاسیه لهذه الحکومات، وبتقلیدهما للبنیه السیاسیه للحکومات المذکوره، کان لدیهما هیکل سیاسی من النوع الملکی قائم على الاستبداد ومن الناحیه النظریه، یمکن النظر فی جهودهما من أجل الحصول على أسس الشرعیه فی إطار نظریه الملکیه والخلافه الإسلامیه. هناک محاوله لتعرف مبادئ فن الحکم فی هاتین الحکومتین من خلال الاعتماد على وثائق ومصادر المکتبیه. تشیر نتائج البحث إلى أن الحکومتین حاولتا الحفاظ على العلاقات السیاسیه والدینیه مع حکومات المجاوره والخلفاء العباسیین فی البعد السیاسی والشرعیه الدینیه لحکومتهما. ومن وجهه نظر ثقافیه، أصبحت کرمان واحده من مراکز العلوم والأدب والعماره بعد إنشاء القراخاطئیین الأمن النسبی. وفیما یتعلق بالأداء الثقافی لآل مظفر، یمکن أن نذکر إحیاء الدوله الإیرانیه، وإحیاء الوحده الإسلامیه، وإرساء أسس الدین الشیعی وانتشاره فی إیران.
تحول معنایی واژگان قرآنی (مطالعه موردی اللیل و النهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آمده که تغییراتی در معنای واژگان قبل از نزول و بعد از نزول حاصل شده است، به گونه ای که بعضی واژگان قرآن، قبل از نزول و بعد از نزول معنای متفاوتی داشته اند اما در زمان نزول هریک دچار غرابت، قبض مفهومی، بسط مفهومی شده اند. در شهریور سال 1401 نیز مقاله ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تل» در قرآن کریم به نویسندگی حسن دهقان و همکاران منتشر شد که در این پژوهش به این نتیجه رسیده اند که در دوران قبل از نزول قرآن در زبان های سامی به معنای «علق» و «رفع» در عصر جاهلی، اسم های «تل، تلیل، مِتل» به معنای «تپه، گردن و نیزه» متضمن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تل» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای زمین انداختن از بلندی، با آمیزه ای از مضامین قبل معنایی جامع را با خود به ارمغان داشته است. مقاله ای دیگر به معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه سبیل در قرآن پرداخته است که سید ابوالفضل سجادی و سحر محبی در سال 1391 آنرا به رشته تحریر در آورده است. در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه سبیل یکی از پرکاربردترین واژه های قرآنی است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است سیر معنایی این واژه با توجه به بافت معنایی آیات قرآن، معانی متعددی چون راه، ستمگری، دین، طاعت خدا و... را دارد. پایان نامه ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی- توصیفی واژه «ضرب» در قرآن کریم با راهنمایی دکتر علی نظری به نویسندگی معصومه ساعدی نیز نگاشته شده که به این نتایج دست یافته اند که معانی متعددی چون زدن، سفر کردن، پایکوبی، رویگردانی، مثالی برای بیان و توصیف و... دارد. شایان ذکر است که تمایز نوشته پیش رو با موارد بالا در این است که تحول معنایی واژه اللیل و النهار با تکیه بر معنای معجمی و تفسیری به صورت تحلیلی با عناوین فرعی چون توسیع، تخصیص، انتقال که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی واژه می گردد، بررسی شده است و به همین دلیل با پژوهش هایی که در گذشته انجام شده است تفاوت ویژه ای دارد. جستجو و درک مدلول عبارات و واژگان قرآن کریم بر اساس دلالت متعارف زبانی و توجه به معنای باطنی، مجازی و حقیقی واژگان، تبیین خلود و جاودانگی قرآن کریم، ارائه ابعادی از شگفتی و اعجاز قرآن کریم، اهدافی است که این پژوهش به دنبال پرداختن به آن است؛ لذا برای تبیین تحول معنایی به مباحثی چون چند معنایی و اشتراک لفظی که تحول معنایی از دل آن سرچشمه می گیرد و اساس این فرآیند است، می پردازیم.2. ادبیات و مبانی نظری پژوهش دلالت و معنا از جمله مباحثی است در سالهای اخیر مورد توجه معناشناسان قرار گرفته است. دانش معناشناسی، مطالعه علمی معناست. به عبارت دیگر، معناشناسی مطالعه معنی کلمات، عبارات و جمله هاست و همیشه تلاش شده است که به معنای قراردادی واژه ها بیشتر تکیه شود تا آنچه گوینده می خواهد بگوید، واژه را در موقعیت خاصی معنا کند (صفوی، 1387: 22) بعدها مبحث تغییر معنایی مطرح شد و گفته شد تغییر معنایی دارای اشکالی چون مجاز، توسیع و تخصیص معنایی است (فهمی حجازی، بی تا: 134)2.1 چندمعناییاصطلاح چندمعنایی در نتیجه پیشرفت جانبی معناست یک کلمه واحد با معنای متعدد، یا لفظ مشترکی است که دارای تغییر معنایی است. این اصطلاح دلالت بر کلمه ای واحد دارد که بر بیش از یک معنا در نتیجه کسب معنای جدید دلالت دارد (جبل، 1997:291) به نظر زبان شناسان ایرانی مانند محمدرضا باطنی که زبان شناس، فرهنگ نویس، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است این است که واژه با چندین تصویر ذهنی رابطه می دهد و بین این تصاویر ذهنی نیز رابطه متقارب برقرار است. او برخلاف کسانی که وجود چند معنایی را عیب زبان می دانند، بر آن است که پدیده چندمعنایی در اقتصاد زبانی نقش ارزنده ای دارد. (صفوی،1380 :55-53) کلمه ی polysemy از اصل یونانی poly (کثیر، متعدد)، و semy (معنا) ترکیب شده به معنای چند معنایی و در زبان انگلیسی به این صورت آمده که به معنی این است که اگر یک واحد واژگانی از چند معنای متفاوت برخوردار باشد، در مقوله ی چندمعنایی امکان طرح می یابند. (خلیل، 1998: 126) در چنین شرایطی، واژه چند معنا در فرهنگ لغت یک مدخل را به خود اختصاص خواهد داد و معانی متفاوتش زیر همان مدخل اصلی آورده می شود. (کامری و همکاران، 1384:123)با توجه به آنچه از چند معنایی بیان گردید، در این نوشتار با عنوان تحول معنایی مطرح می گردد و با چند معنایی ارتباط نزدیکتری دارد. زیرا واژگان متحول هر چند معنای جدا از معنای قدیمی می پذیرد ولی بی ارتباط با معنای اصلی نیست و این معنا در طول معنای اصلی است نه در عرض آن. 2.2 معنای مرکزی برخی زبان شناسان بر آنند که باید برای چند معنایی، باید به رابطه ی میان معانی یک واژه توجه داشت یا یک معنای مرکزی میان معانی واژه ی مشترک، وجود داشته باشد. در طرح چنین مسئله ای اگر میان معانی یک واژه، رابطه ی معنایی وجود داشته باشد، آن را چند معنا می نامیم و اگر چنین رابطه ای وجود نداشته باشد، هر یک از معانی واژه به کلمه ای مستقل برمی گردند که با گذشت زمان، دارای یک تلفظ و نوشتار گشته اند. مانند واژه ی «حجر» که هسته ی معنایی آن محفوظ بودن است، سپس به معانی مختلف در گذر زمان به کار رفته است: مثل «حجر»:( عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ می کند؛ «حجر»(سنگ)؛ زیرا به دلیل محکم بودن، محفوظ است؛ «حَجر الإنسان» (آغوش انسان)؛ زیرا وقتی کسی را در آغوش می گیرد، او را حفظ می کند؛ «حِجر»(حرام)؛ زیرا انسان را از حرام حفظ
امتداد دانش معانی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم؛ مطالعه موردی تفسیر المیزان
حوزههای تخصصی:
علم معانی یکی از شاخه های سه گانه علوم بلاغی است. حوزه علمیه در طول عمر یکصد ساله خود هماره مشغول آموزش، ترویج و توسعه این علم بوده است. اینکه دانش معانی در بستر پویش یکصدساله حوزه علمیه قم، چه رشد و تغییری کرده مسأله ای است که در این مقاله بررسی شده است. این مقاله برای رسیدگی به این مسأله، تفسیر المیزان را انتخاب کرده و به صورت موردی، تطور علم معانی را در این تفسیر شریف بررسی کرده است. فرضیه تحقیق این است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مباحث مقدماتی و سرفصل های داخلی علم معانی نقد، نوآوری و قاعده افزایی قابل توجهی داشته است.
بررسی شخصیت «ابوزید سروجی» براساس نظریه خودشکوفایی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات داستانی تحلیل روان شناختی شخصیت، براساس نظریات روان شناسان انسانگرا، راهی برای شناخت عمیق تر آثار ادبی و نویسندگان آنهاست. روان شناسی انسان گرایانه با محور قرار دادن خودآگاه انسان، به رفتارهای اخلاقی و خودشکوفایی توجه دارد. ابراهام مزلو از نظریه پردازان این حوزه، با ارائه نظریه سلسله مراتب نیازهای انسانی و تبین ویژگی های افراد خودشکوفا کمک شایانی به علم روان شناسی انسان گرا کرده است. در این پژوهش ویژگی های روان شناسانه ابوزید سروجی، برپایه نظریه مزلو بررسی شده است. حریری در «مقامات» شخصیتی پیچیده و پویا به نام ابوزید آفریده است و با توجه به اهمیت ادبی و تاریخی اجتماعی این اثر بررسی روان شناختی قهرمان داستان اهمیت ویژه ای دارد. پژوهش پیشِ رو به روش توصیفی – تحلیلی برپایه داده های کتابخانه ای و نظرات ناقدان به بررسی نیازهای پنجگانه هرم مزلو و مؤلفه های خودشکوفایی و سیر آن در شخصیت ابوزید پرداخته است. در مقامات حریری، ابوزید در ظاهر شخصیتی گداپیشه، همواره مستمند و آشفته حال معرفی شده است که تنها در مقامه آخر دچار تحولی بنیادین می شود؛ حال آنکه با بررسی هر مقامه به صورت مجزا، نمونه های بارزی از آگاهی و زمینه های رسیدن او به خودشکوفایی به دست آمد و مشخص شد در طول مقامات نیازهای ابوزید، که پررنگ ترین آنها نیازهای فیزیولوژیک است، مرتفع می شود که مقدماتی برای ارائه شخصیت خودشکوفای او در مقامه آخر است. در نظریه مزلو ویژگی های متعددی برای افراد خودشکوفا مطرح شده است که تمام آنها در ابوزید نیز متبلور است؛ لذا می توان او را فردی خودشکوفا دانست.
ارزیابی تطبیقی کیفیت خروجی ماشین های ترجمه برخط رایگان بین عربی و فارسی بر اساس مدل DQF-MQM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز بشر به اجرای فرآیند ترجمه با بازدهی هر چه بیشتر موجب تلاش وی برای دست یافتن به فناوری های پیشرفته ترجمه بوده است. بخش اعظم تلاش ها در این میدان صرف رسیدن به ترجمه ماشینی یا خودکار (بدون دخالت انسان) شده است که کیفیت ترجمه انسانی را ندارد، اما دارای مزیت های دیگری مانند سرعت و دسترسی بالا و هزینه پایین است. اوج این مزایا را می توان در ماشین های ترجمه برخط رایگان دید. بعضی از این ماشین ها (یعنی گوگل، بینگ، یاندکس، رورسو، مادرن ام تی و نیوترنس) از ترجمه عربی به فارسی و برعکس پشتیبانی می کنند. هدف این پژوهش مقایسه کیفیت خروجی این ماشین های ترجمه با همدیگر و یافتن بهترین گزینه برای ترجمه خودکار بین زبان های عربی و فارسی است. برای رسیدن به این هدف، ابتدا دو پیکره کوچک عربی و فارسی هر کدام شامل 60 جمله با انواع و موضوع های تصادفی از جملات موجود در دو کتاب فرهنگ بسامدی عربی و فارسی انتشارات راتلج انتخاب شد، سپس این جملات تک به تک در ماشین های ترجمه اشاره شده وارد شد و خروجی دریافت شده با روش ارزیابی انسانی بر اساس مدل تحلیل و طبقه بندی خطای DQF-MQM مورد بررسی قرار گرفت. ماشین های ترجمه به ترتیب از بیشترین به کمترین کیفیت خروجی از این قرار بودند: گوگل، بینگ، یاندکس، مادرن ام تی، رورسو، و نیوترنس. این نتیجه مطلق و همیشگی نیست، بلکه آماری و احتمالاتی است؛ ماشین های با رتبه پایین تر بعضی جملات را بهتر از ماشین های با رتبه بالاتر ترجمه می کنند.
دراسة الزمن الروائي في روایة "اسکندرونه" لفضل مخدر؛ على ضوء نظریة جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
113 - 134
حوزههای تخصصی:
إنّ الروایه باعتبارها نمطاً سردیاً یعتمد على تقنیات متنوعه فی الکتابه، تتمتع بکامل القدره على التحلیل وذلک على ضوء النظریات التی تحدّثت عن عناصرها وکیفیه توظیفها. من هذا المنطلق، عمل جینیت على إکمال إجراءات النقاد البارزین فی بیان وظائف الزمن الروائی وقدّم نموذجاً بنیویاً متمیزاً یمکن أن یکون -إلى جانب عنصر المکان- أرضیه خصبه للدراسه والبحث. تتطرق هذه الدراسه عن طریق المنهج النقدی اللغوی الجینیتی إلى دراسه بنیه الزمن فی روایه "اسکندرونه" لفضل مخدر. إنّ الروائی اجتهد من خلال اعتماده على أسلوب الحوار بین الراوی-البطل والشخصیات الفرعیه، أن ینظّم النصّ الروائی بناء على معدّل السرعه المعیاریه التی نادى بها جیرار جینیت. ومن خلال توسّله إلى الماضی، یقیم نوعاً من التوازن المطلوب بین ذکره للأحداث والأبطال الثانویین فی الزمن الضائع. مع ذلک، لم یختصر الکاتب على اعتماد بنیه جینیت الزمنیه؛ وقد وظّف أحیاناً أسلوبی الحذف والتلخیص؛ لکی یمنح روایته سرعه أکبر أو یعتمد على أنواع الوقفات للحدّ من سرعه الزمن فی الروایه ویقودها إلى السرعه السلبیه. وقد تبیّن لنا من خلال نتائج البحث بأنّ "فضل مخدر" اتخذ أقصى درجات الزمنیه فی روایته "اسکندرونه" على ضوء نموذج جینیت. وإنّ الروایه تتمتع بنوع من النظم والترتیب الزمنی الذی قام به الراوی-البطل؛ لیس هذا فحسب، بل یعانی الراوی نفسه أیضاً بالتشویش الزمنی الّذی ینتهی به المطاف إلى الزمن الماضی. مع ذلک، فإنّ قمه إبداع الروایه تتمثّل فی النظره المتمیزه بالنسبه إلى المستقبل؛ وهی نظره أودعها الروائی فی النهایه المفتوحه لروایه المقاومه. ویبدو أنّ عقربه الزمن فی "اسکندرونه" تتراوح -على أساس نموذج جینیت- ما بین السرعه المعیاریه والسرعه السلبیه.
شاخصه های رویکرد صورت گرایی روسی در عیار الشعر ابن طباطبا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
20 - 40
حوزههای تخصصی:
ابن طباطبا، ناقد برجسته ادب عربی قرن چهارم هجری، در اثرش عیار الشعر شیوه ای متمایز را در پرداختن به نقد ادب عربی در قیاس با آثار ناقدان هم عصر و گذشتگان خود و حتی ناقدان پس از خود پی گرفته است. ابن طباطبا به طور خاص به شعر به عنوان صنعتی هنری پرداخته و ساختار و نظم شعری را محور اصلی بحث خویش قرار داده است، به گونه ای که از لا به لای گفته های وی می توان تفاوت ظریف میان گونه های متفاوت ادبی همچون نظم و نثر و شعر را استنباط کرد. حال از آنجایی که تمرکز ابن طباطبا بر صناعت شعری است و، از طرفی، برخی پژوهشگران بر این اعتقادند نقد قدیم عربی نقدی است صورت گرا، کوشیده ایم با استناد به آراء نقدی ابن طباطبا در عیار الشعر در چهار چوب اصول صورت گرایی روسی نشان دهیم چه میزان می توان ابن طباطبا را مشمول این حکم کلی دانست و وی را ناقدی با رویکرد صورت گرایی تلقی کرد. همچنین، چه میزان شواهد موجود در عیار الشعر این فرضیه را، که نقد ادبی عربی قدیم نقدی است صورت گرا، تقویت می کند. بنابر این، در این پژوهش آراء نقدی ابن طباطبا با استقراء شواهدی از کتاب عیار الشعر بر اساس شاخصه های اصلی رویکرد صورت گرایی روسی و با روش تحلیل محتوایی به بحث گذاشته شد. نتیجه پژوهش نشان داد ابن طباطبا در رأس ناقدانی قرار دارد که رویکردی صورت گرایی دارند و آراء نقدی وی این فرضیه را، که نقد قدیم عربی نقدی صورت گراست، بیش از پیش تقویت می کند.
عناصر الإيقاع ودلالاتها في ملحمة كربلاء الشعرية(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
51 - 68
حوزههای تخصصی:
لا شک أن الموسیقى جانب هامّ فی الشعر، بحیث إن خلا الشعر من الموسیقى والإیقاع فیخف تأثیره على المتلقی ویقترب من النثر العادی. فلذا عنی نقاد الشعر بموسیقى الکلام بوصفها عنصرا أصیلا فی البنیه الشعریه. «کربلاء» ملحمه شعریه تاریخیه تتناول بأسلوب أدبی خلاب سیره الإمام الحسین (g) منذ ولادته حتى استشهاده، والتی قام بإنشادها الشاعر اللبنانی المعاصر، سعید العسیلی (1929 1994م). ومن المیزات الأسلوبیه البارزه لهذه الملحمه الأدبیه هو أن العناصر الموسیقیه جاءت بصوره فنیه لتؤثر على المتلقی. ومن حیث أن الأدب الفنی یتمیز عن الکلام العادی باستخدام الموسیقى الساحره والجرس اللفظی الرنّان، ففی شعر العسیلی ساعدت موسیقى الحروف والکلمات والعبارات الشاعرَ على أن یلبس شعره رونقا وجمالا، بحیث أثر هذا الإیقاع على التعبیر الأحسن عن الوقائع والأحداث والمشاعر والأحاسیس. فی هذا المقال، تطرقنا بمنهج وصفی تحلیلی إلى أهم العناصر الموسیقیه فی ملحمه کربلاء وأثرها فی أداء المعانی ودورها فی إیصال المدلول إلى ذهن المتلقی. ففی نظره عابره، یمکننا القول إن العناصر الموسیقیه الخارجیه (مثل الوزن العروضی والقافیه) والداخلیه فی نوعیها الصوتی (مثل التکرار والتجنیس و...) والمعنوی (مثل التقابل والتناسب و...) زادت الأشعار إیقاعا وساهمت فی خلق فضاء موسیقی موحیه وساعدت على أداء المعانی بصوره أفضل.
بررسی فرایند اعمال قدرت در رمان سیدات الحواس الخمس بر اساس نظریه گفتمان کاوی انتقادی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان کاوی یک روش تحقیق کیفی است که با دیگر علوم انسانی ارتباط دارد و در زمینه تحلیل آثار ادبی نیز کاربرد دارد. گفتمان کاوی انتقادی، از زیرمجموعه های گفتمان کاوی است که با زبان شناسی پیوند محکمی دارد و نورمن فرکلاف از مشهورترین نظریه پردازان آن است که با ارائه الگوی خود در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به پژوهشگران ادبیات این امکان را می دهد تا به تحلیل آثار ادبی و فرایند اعمال قدرت و تقابل طبقات اجتماعی بپردازند. با توجه به تغییر ساختار مدیریتی در کشورهای عربی، نویسندگان عرب در رمان های خود موضوعات مختلفی همچون برخورد فرهنگ غرب و شرق، ازخودبیگانگی فرهنگی، افراط گرایی و دیکتاتوری را بیان می کنند و تأثیر اعمال قدرت حکومت علیه طبقات جامعه را نشان می دهد. رمان سیدات الحواس الخمس اثر جلال برجس نویسنده اردنی از رمان های اجتماعی است که با نگرشی تاریخی بسیاری از تحولات اخیر جهان عرب را نشان داده است. پژوهش حاضر می کوشد بر اساس نظریه فرکلاف تقابل گفتمان رسمی و انتقادی را در این رمان بررسی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان رسمی و در رأس آن حکومت و سرمایه داران پرنفوذی همچون سلیمان الطالع با اعمال قدرت علیه طبقات پایین دست جامعه و زنان از آن ها در جهت منافع خود بهره کشی می کنند و به موازات آن گفتمان انتقادی برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه اردن می کوشد.
دراسة وتحليل مقالات الأدب المقارن في مجلة "لسان مبین"؛ الباثولوجیا والحلول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
18 - 46
حوزههای تخصصی:
الأدب المقارن من فروع النقد الأدبی الذی یتعامل مع العلاقات الأدبیه بین الأمم والعواطف والمشاعر واللغات المختلفه والتفاعل بین أدب الأمم. الهدف من البحث الحالی هو التحلیل التلوی meta-analysis)) لمقالات الأدب المقارن فی مجله لسان مبین لعرض وتلخیص وتصنیف نتائج أحدث الجهود العلمیه المتعلقه بالموضوع ودراسه المکونات المستخدمه فی هذه الدراسات. تظهر نتائج هذا البحث أن معظم المقالات المختاره تتضمن موضوعات تتعلق بالمبادئ العامه التی تحکم الأدب المقارن مثل المنهجیه والأساسیات ومدارس الأدب المقارن وتحلیل الأدب المقارن لإیران والعالم وما هو الأدب المقارن والرمزیه والأسالیب والاتجاهات الأدبیه واللغویات المقارنه والدراسات المقارنه للغه العربیه والفارسیه. من أهم مکونات دراسات الأدب المقارن فی المقالات المذکوره من حیث المبادئ العامه للأدب المقارن مدارس الأدب المقارن والمقارنه بین الأدب الفارسی والعربی.وما هو الأدب المقارن والرمزیه والأسالیب والاتجاهات الأدبیه واللغویات المقارنه والدراسات المقارنه للغه العربیه والفارسیه. من أهم مکونات دراسات الأدب المقارن فی المقالات المذکوره من حیث المبادئ العامه للأدب المقارن مدارس الأدب المقارن والمقارنه بین الأدب الفارسی والعربی.
أسلوبية الرواية الغنائية؛ رواية «رؤیای نیمه شب» (حلم منتصف اللیل) لمصطفى سالاري نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
98 - 126
حوزههای تخصصی:
الأدب الغنائی هو التعبیر الناعم عن مشاعر الشاعر أو الکاتب وأحاسیسه الشخصیه، ویتناول الحب والصداقه والمعاناه والخیبه. وما یمیز هذا النوع من الأدب عن غیره هو غلبه عنصر العاطفه والإحساس على العناصر الشعریه الأخرى؛ فکلما کانت عواطف الشاعر أعمق، وأحاسیسه أرق، کانت کلماته أکثر نفاذاً وإمتاعاً. یتمتع الأدب الغنائی بسمه أبرز قیاساً بالأنواع الأخرى، ویعتبر من حیث الرتبه، أقدم أنواع الأدب وأنقاها وأوفرها خیالا. یقوم البحث على التحلیل ودراسه الجوانب الغنائیه المهمه فی روایه حلم منتصف اللیل والنظر إلى آراء الخبراء وتلقیهم للأعمال الغنائیه مباشره. منهج البحث الحالی هو تحلیل المحتوى القائم على أسس المنهج الوصفی التحلیلی. أظهرت نتائج البحث أن فی الجوانب المضمونیه للأدب الغنائی فی روایه حلم منتصف اللیل مکونات مثل الانفعالیه والوجدانیه، ووصف (الإنسان والحیوان والمکان)، والشکوى والعتاب، وخصائص الإنسان الأخلاقیه، والرومانسیه، والنظره السلبیه للدنیا ولوم الدهر، والفضاء الحزین، والدعاء والمناجاه، والتمنی، وال مفاخره، والحدث الیومی، وحدیث النفس، والأمل، والفرح والفکاهه، والتحسر والقسم. حلم منتصف اللیل روایه تحتوی على معظم العناصر الغنائیه. وقد مزج المؤلف أغلب الجوانب الغنائیه مع مشاعره الداخلیه، وقدّمها فی هیئه مفردات وصوره روایه.
تأثير الهجرة في شعر المهجر والشعر الفلسطيني (دراسة مقارنة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
1 - 17
حوزههای تخصصی:
إن شعراء المهجر وشعراء فلسطین المشرّدین، یعیش کلاهما خارج بلادهم، وإلى جانب شعورهم بالغربه، لدیهم حنین إلى الوطن. ولکن تختلف الدوافع والأسباب وراء هجره هؤلاء الشعراء؛ فإن شعراء المهجر هاجروا إلى دول الأمریکتین الشمالیه والجنوبیه بإرادتهم ولأجل عیش حیاه أفضل، ولهم أن یعودوا - متى ما شاؤوا - إلى أوطانهم. أما شعراء فلسطین، فلم یخرجوا من بلدهم طوعًا، بل إن المحتلّین الصهاینه هم الذین قاموا بتهجیرهم، ولیس لهم العوده إلى وطنهم. فی هذا المقال، نحاول بمنهج تحلیلی-وصفی دراسه آثار الهجره على شعر فلسطین وشعر المهجر وتبیان الفروق بین هذه الآثار. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، قد ترَک تأثیرًا مباشرًا على الشعر لدى شعراء فلسطین وشعراء المهجر. یحنّ شعراء المهجر إلى الوطن، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه، ویصوّبون سهام النقد إلى الجماهیر، بینما یعشق شعراء فلسطین بلدهم ویدعون الجماهیر إلى النضال. کما أن عواطف الشعراء الفلسطینیین ومشاعرهم المعبّره عن التوق إلى الوطن، أصدق وأقوى من التی لدى شعراء المهجر. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، قد ترَک تأثیرًا مباشرًا على الشعر لدى شعراء فلسطین وشعراء المهجر. یحنّ شعراء المهجر إلى الوطن، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه، ویصوّبون سهام النقد إلى الجماهیر، بینما یعشق شعراء فلسطین بلدهم ویدعون الجماهیر إلى النضال. کما أن عواطف الشعراء الفلسطینیین ومشاعرهم المعبّره عن التوق إلى الوطن، أصدق وأقوى من التی لدى شعراء المهجر. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه