فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
182 - 198
حوزههای تخصصی:
ما بعد الروایه أو السردیه الکبری أو المیتاقص أحد أبرز أنماط کتابه القصص قی ما بعد الحداثه. هذه الطریقه، استخدم من أجل اجتیاح مرحله الروایه الطبیعیه و المعتاد علیها إلی الروایه الإبداعیه و غیر المعیاریه. فی هذه الطریقه ما بعد الحداثه التی طرحت علی ید الکتاب بالعقود الأخیره من القرن العشرین لنفخ روح جدید فی الروایه، تستخدم عناصر داخلیه مختلفه و متعدده من أهمها و أبرزها الإتصال القصیر الذی یعنی إیجاد علاقه ذات ثلاثه أضلع و مثلثیه بین الکاتب/المتلقی، الکاتب/ القصه و الکاتب/ الشخصیه. نظرا للاستخدامات الواسعه لأسالیب ما بعد الحداثه فی الإنتاجات القصصیه لربیع جابر، یهدف هذا المقال لدراسه هذا الاسلوب فی روایه الفراشه الزرقاء لهذا الکاتب لیبین کیف یستخدم الکتاب العرب المعاصرین هذه الطریقه بشکل فنی و حدیث نظرا للمقتضیات الاسلوبیه و التیارات الأدبیه العصریه فی العالم. هذا المقال بالترکیز علی الطریقه الوصفیه- التحلیلیه یقوم بدراسه مصادیق هکذا طریقه فی روایه الفراشه الزرقاء لیبین ویحلل نسبه وطریقه تطبیقها لإثبات استفاده الکاتب من هذه الطریقه. النتیجه تبین أن ربیع جابر فی الروایه المذکوره استخدم هذا الاسلوب من أجل الإبداع، الحیویه و خلق روایه حدیثه و کذلک إلقاء المضامین الهامه و العصریه و کسر التابوهات القدیمه للروایه الکلاسیکیه والتصرفات الرائجی فی ذلک و دمج الحدود ما بین الخیال و الواقع.
کارکرد مؤلفه های روایی- بلاغی در ساختار تراژیک منظومه «إلى فَزّان» جمیل صدقی الزّهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی خلق تصاویر عینی در آثار ادبی شاخص ترین رسالت یک ادیب محسوب می شود که این مهم از طریق تلفیق عناصر داستانی با آرایه های ادبی فضای اثر ادبی را زنده و دست یافتنی می سازد تا مخاطب از خلال گفتگوی بین شخصیت ها یا نقل قول های نویسنده پیام اثر را دریافت کند، با فضای اثر همراه شود و حتی گاهی حس همذات پنداری اش تحریک شود. بی شک شعر داستانی یکی از حساس ترین و ناب ترین گذرگاه های ادبی در انتقال و اشاعه مضامین بلند ادبی و روایت گر رخداد های مهم سیاسی- اجتماعی است. در این جستار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مؤلفه های روایی- بلاغی در قصیده داستان گونه «إلى فزان» جمیل صدقی الزهاوی پرداخته شده است. برآیند پژوهش نشان می دهد که شاعر با تکیه بر عناصر روایی شخصیت، گفتگو، کشمکش و فضاسازی های سیاسی- عاطفی خود را مقید به صنعت پردازی های تصنعی و متکلفانه نساخته است، اما در ایجاد حس کشش و کنجکاوی برای مخاطب خویش نیز قصور نکرده است. او از همان ابتدای کار با یک انتخاب ماهرانه برای عنوان و حتی در حسن مطلع قصیده یک حس ابهام گونگی را در مخاطب می پروراند. در ابیات ابتدایی استفاده آگاهانه و ابزاری از نماد های طبیعی و پیوند ناگهانی آن با یک محیط خانوادگی مخاطب را غافل گیر می کند و فضای قصه را به تدریج به سمت یک محیط خفقان آمیز سیاسی سوق می دهد تا از این طریق رعب و هراس تظلم خواهی در چنین فضایی را به صورتی نمادین به مخاطبینش القا کند.
ظواهر أسلوبيّه في شعر ابن مرج الکحل الأندلسيّ، دراسه في المستوى الصوتيّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
119 - 146
حوزههای تخصصی:
المستوى الصوتی الذی یتمثّل فی البنیه الصوتیه والبنیه الإیقاعیه الداخلیه والخارجیه یعدّ من أهم المستویات فی الدراسات الأسلوبیّه والدلالیه. وفی هذا المستوى یدرس الإیقاع أو الموسیقى الخارجیه والعناصر التی تعمل على تشکیلها فی الشعر مثل الوزن، والتنغیم، والقافیه والأثر الجمالی الذی یحدثه، کما یدرس الإیقاع أو الموسیقى الداخلیه والعناصر التی تشکّله مثل التکرار، والجناس، والطباق، والتصریع، والدلالات الموحیه التی تنتج عنها. وتهدف هذه الدراسه مستفیده من المنهج الوصفی- التحلیلی وعلى أساس الأسلوبیّه البنیویه إلى تسلیط الضوء علی أسلوبیّه المستوی الصوتی فی دیوان ابن مرج الکحل الأندلسی ومیزاته الشعریّه من خلال رؤیه نظریه وتطبیقیه على قصائده وذلک من خلال دراسه الموسیقى الخارجیه والداخلیه فی شعره. وفی بعض الجوانب المتعلّقه بإحصاء البحور الشعریّه وحروف الروی وأنواع الجناس والطباق فی شعره نستفید من المنهج الإحصائی. ففی دراسه الموسیقى الخارجیه عند الشاعر تشیر نتائج البحث إلى أنه قد نظم قصائده ومقطوعاته الشعریّه على البحور الشعریّه المعروفه فی الشعر العربیّ، واستفاد من البحر الطویل أکثر من بقیه البحور ویأتی بعد ذلک البحر الوافر والبحر الکامل والبسیط. وهناک بعض البحور قد أهملها الشاعر مثل المدید والهزج والرجز والمنسرح والمضارع والمقتضب والمتدارک. ووظف الشاعر أغلب الحروف العربیّه فی القافیه واستعمل القافیه المطلقه أکثر بکثیر من القافیه المقیده. وتفنن الشاعر فی استعمال الموسیقى الداخلیه عبر وسائل متنوعه مثل تکرار الأصوات، والکلمات، والعبارات، والجناس، والطباق، وصنعه التصریع فی مفتتح قصائده ومقطوعاته الشعریّه.
تحلیل زمان انگاره آرزوی جاودانگی در گفتمان روایی «النوم في حقل الکرز» با تکیه بر نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
106 - 90
حوزههای تخصصی:
زمان گفتمان روایی چندبعدی و مبتنی بر هنجارگریزی است که در اثر آن، تصاویری پراکنده باهدف برجسته سازی انگاره داستانی آفریده می شود. انگاره، به باور مسلطی اطلاق می شود که درنتیجه تکرار یک تصویر حاصل می شود. رمان «النوم فی حقل الکرز»، اثر نویسنده عراقی، ازهر جرجیس، نامزد دریافت جایزه بوکر عربی در سال 2020 میلادی، نمونه ای از آثار ادبیات تبعید است که مفهوم مانایی هویت فردی در سایه امنیت وطن، بن مایه آن را می سازد. این مفهوم، ریشه در انگاره «آرزوی جاودانگی» دارد. پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده که از رهگذر مطالعه منابع کتابخانه ای و با تکیه بر شیوه توصیفی – تحلیلی نگاشته شده است. هدف این پژوهش، کشف مبنای شکل گیری انگاره روایت «النوم فی حقل الکرز»، تبیین ارتباط میان زمان و ویژگی های شخصیتی و تعیین عواطف منبعث از انگاره جاودانگی بر اساس نظریه گفتمان روایی ژرار ژنت در سه محور نظم و ترتیب، دیرش و بسامد است. کاربست این نظریه در اثبات انگاره روایت ضروری است؛ زیرا اثبات کننده ظرفیت این چارچوب ساختگرا در برجسته سازی ویژگی شخصیت قهرمان و احساسات مرتبط با انگاره روایت است. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که ساختار روایی توبرتویی و جریان سیال ذهن که نابهنگامی های نظم گفتمان روایی را تشکیل می دهند، به همراه دیرش که مبتنی بر دیالوگ، تلخیص، حذف و مکث توصیفی است و انواع بسامد اعم از نقل های منفرد، مکرر و تکرارشونده در جهت برجسته سازی انگاره «آرزوی جاودانگی» به کاررفته است. از نتایج بحث می توان به تقابل میان زمان حال و گذشته به عنوان مبنای انگاره جاودانگی، انزوای قهرمان داستان در زمان و وجود عواطف ترس، امید، سرگشتگی و سرخوردگی اشاره کرد.
فاعلیة الثنائیات الضدية لبناء الدلالة في شعر عبدالوهاب البیاتي (مقاربة في ضوء النظرية البنيوية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
23 - 45
حوزههای تخصصی:
الثنائیات الضدیه نوع من البناء النصّی یوظّفه الشاعر لکشف الأنساق الضدیه داخل نصّه. هذه البنیه النصّیه تعدّ من أهمّ الظواهر البیانیه فی شعر البیاتی، وقد وظّفها بشکل لافت للنظر لیعبّر عن آرائه وأحاسیسه. ولم یکن توظیف هذه الثنائیات إلا للتعبیر عن التجربه التی عاشها الشاعر، فاستطاع أن یصوّر لنا العالم بکلّ مناقضاته. هذه الورقه البحثیه تناولت بمنهجها الوصفی التحلیلی الثنائیات الضدیه البارزه فیه، منها ثنائیه الموت والحیاه، الأنا والآخر، والرحیل والعوده، والحبّ والثوره، والوطن والمنفى وأخیراً ثنائیه الأزمنه. ومن أهمّ النتائج التی توصلت إلیها هو أنّ الثنائیات الضدیه فی شعر البیاتی تحرّرت من ضیق الرؤیه فی استعمال المفردات المتضاده لفظاً مقابل الآخر، وأخذت دلالات سیاسیه واجتماعیه مختلفه منها نقد السلطات السیاسیه، ونقد الأوضاع المأساویه التی یعیشه الشعب العراقی. کشفت الدراسه أنّ الموت فی تفکیر البیاتی لازم للحیاه والتجدد، وذلک لبناء مستقبل زاهر للشعب العراقی بإضفاء دلاله أسطوره ققنوس على بعض شعره أحیاناً. فاستطاع البیاتی على الرغم من تقابل الموت والحیاه أن یعقد علاقه تلازم بینهما من أجل الغرض المذکور. والآخر عمل فی شعر البیاتی لرفض الواقع السیاسی والاجتماعی کما یظهر ذلک فی ثنائیه الشاعر / الحلاج، وأضفى على نصّه دلالات التلاحم بین الواقع والتاریخ. ولاحظنا أنّ الشاعر جاء بثنائیه الشاعر / الیسوع اختزالاً لکلّ معانی الألم والتضحیه والمکابده حیث یتألّم من أجل الآخرین ولیس فی ذاته. وقد عقد البیاتی بین الحبّ والثوره علاقه تلازمیه فأظهرت النماذج أنّ الثوره لا تتحقق إلا بالحبّ. أثبتت الدراسه أیضاً أنّ المعاناه فی الغربه واحتمال الآلام لم تکن إلا بغیه بناء مستقبل زاهر.
الأنساق الثقافيّه المضمره للعربيّ من منظور الآخر الغربي في خماسيّه مدن الملح لعبد الرحمن منيف «مقاربه في النقد الثقافيّ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خماسیّه مدن الملح لعبد الرحمن منیف التی تدور رحاها حول اللقاء بین العربیّ والغربی والصراع بینهما حول اکتشاف النفط من السردیّات العربیّه التی تناولت الأنساق الثقافیّه لکلّ من العربیّ والآخر الغربی من رؤیه معاکسه. وبسبب دور الأنساق الثقافیّه البارز فی توجیه العلاقات بین الشّعوب وضروره فهمها لإنجاز تبادلات اجتماعیّه وإنسانیّه واعیه وکذلک دور الأدب الخطیر فی التعبیر عن الأنساق الثقافیّه، حاول هذا المقال أن یبحث عن قضیّتین هامّتین وفقاً لمنهج النّقد الثقافیّ وهما موقف الغربی من الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ والخلفیّات التی أدّت إلی قبول أو رفض تلک الأنساق. یحکی قسم من نتائج البحث أنّ الشخصیّات الغربیّه حاولت تفسیر الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لکنّها وقعت فی فخّ عدم إدراک خلفیّات هذه الأنساق وأهمیّه مفهومها عند العرب، فاقتصر الغربی علی فهم وتفسیر الأنساق الثقافیّه للعربیّ حسب ثقافته التی تضع معظم المتغیّرات علی محک العلم التجریبی وأنّ الغربی حاول أن یتطبّع بالأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لنیل قبول المجتمع والحصول علی نوایاه ومصالحه السیاسیّه.
استعاره مفهومی «کفر» و «ایمان» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
40 - 23
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی ابزاری نو از علوم شناختی است که با تکیه بر وضعیت شناختی انسان به مفهوم سازی مفاهیم انتزاعی و غیرعینی می پردازد. در این شیوه درک مفاهیم انتزاعی و ناآشنا (حوزه مقصد) به وسیله ی حوزه های مفهومی عینی و ملموس دیگر (حوزه مبدأ) صورت می گیرد. مهم ترین مسئله در استعاره مفهومی وجود تناظرهایی نظام مند میان دو حوزه ی مبدأ و مقصد است که از آن به عنوان نگاشت یاد می شود. قرآن کریم سرشار از مفاهیم انتزاعی همانند «کفر» و «ایمان» است که به منظور درک بهتر آن ها ضرورت دارد تا از شیوه های نوین تحلیل مفاهیم، به ویژه از استعاره مفهومی در تحلیل این مفاهیم و شیوه مفهوم سازی شان استفاده کرد. پژوهش حاضر بر مبنای روش تحلیلی-توصیفی به هدف شناسایی و تحلیل استعاره های مفهومی متعلق به مفاهیم «کفر» و «ایمان» در آیات مبارکه شش جزء آخر قرآن کریم انجام شده است تا شیوه بیان مفاهیم انتزاعی توسط قرآن کریم آشکار گردد. با تحلیل استعاره های مفهومی در این بخش از قرآن کریم می توان به این نتیجه رسید که قرآن کریم با بیان مفاهیم انتزاعی به شیوه استعاره مفهومی وضعیت شناختی انسان را مبنایی برای بیان مفاهیم کفر و ایمان قرار داده است و از آن در راستای مفهوم سازی استفاده کرده است. مفهوم «کفر» به عنوان حوزه مقصد با مفاهیمی شناخته شده همچون تاریکی، آلودگی، روی گردانی، جنگ، نیروی بازدارنده از ایمان و عدم کارایی حواس مفهوم سازی شده است و مفاهیمی همچون نور، پاکیزگی، تجارت، سفر، مسابقه و جهتِ راست به مفهوم سازی «ایمان» می پردازند. با تحلیل این استعاره ها می توان ایمان را به منزله نور، پاکیزگی، تجارت، سفر، مسابقه و شیء باارزشی که در جهت راست قرار دارد معرفی نمود و کفر را به منزله تاریکی، آلودگی، روی گردانی، جنگ و نیروی بازدارنده از ایمان در نظر گرفت.
دراسة مقارنة لصورة المرأة في خمسة نظامي وأحمد شوقي على أساس نظرية فيليس تشيسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
210 - 235
حوزههای تخصصی:
هذا المقال دراسه مقارنه لصوره المرأه فی قصائد خمسه نظامی وأحمد شوقی علی اساس نظریه فیلیس تشیسلر. ونوع البحث وصفی تحلیلی ومنهجه مکتبی. وأظهرت نتائج البحث وجود تشابهات کبیره من حیث تصنیف المرأه وبعض سمات شخصیتها فی أسلوب الفکر العسکری ووجهه نظر أحمد شوقی؛ وبالطبع، هذا لا یعنی أن وجهات نظر نظامی وشوقی متشابهه تماما، ولهما وجهات نظر مختلفه تماما فی بعض المجالات. أحمد شوقی شاعر تقلیدی لم یتحرر من قیود التقلیدیه ولم یتخذ خطوات تختلف کثیرا عن أسلافه. یهتم بالملامح الخارجیه للمرأه ویصفها اقتداء بالشعراء القدماء، لکن فی مسرحیاته عندما یتحدث عن المرأه والحب یبدو أنه شاعر عاشق. وفی هذا النوع من الشعر یتحرر الشاعر من القیود التی یفرضها الوضع الاجتماعی، فیعبر عن المشاعر الصادقه والحساسه. فی التعریف بالمرأه، یقدم نظامی للمرأه العفه والتواضع وممارسه الحب؛ الحکمه هی السمه الممیزه للمرأه فی الحب فی الخمسه صفه لائقه تبعد عنها نساء شوقی المرغوبه أمیالا. فی تقدیمه للنساء الحکیمات والصوفیات، یعتبر نظامی أن النساء سامیات للغایه لدرجه أنهن یتخذن وجه الله، وعلى عکس النساء الحکیمات فی نظریه تشیسلر، فإنهن لا یتمتعن بأی متعه جسدیه.
نمود سازواره مفهومی بر پایه طرح واره های حرکتی در شعر ودیع سعاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ورود دستاوردهای علمی جدید، علم شناخت طرح واره نیز به عنوان یکی از مهمترین ابزارها و دستاوردهای علمی وارد پهنه نقد ادبی شد و ناقدان ادبی از این امکان به عنوان الگوهای فکری و اندیشگانی برای دستیابی به جهان بینی و نگرش های ادیبان استفاده کردند. از این رو، شاعران معاصر با توجّه به استفاده از دستاوردهای علوم دیگر از جمله علوم شناختی به سازماندهی دانش و افکار خود در قالب طرح واره های بصری و قالبی نمودند . طرح واره های تصوری ساختارهای معنادار و الگوهای نوظهوری هستند که از راه تجربه حسی و تعامل با محیط پیرامون شکل می-گیرند. طرح واره حرکتی یکی از اقسام مهم و پرکاربرد طرح واره های تصویری است که از نوع استعاره ساختاری و دارای سه مبدأ مسیر، نگاشت و مقصد است. پژوهش حاضر با هدف معرّفی مفهوم طرح واره های حرکتی بر آن بر آن است نقش طرح واره های مورد نظر را در انتقال مضامین شعر ودیع سعاده مشخص سازد. داده های پژوهش به روش اسنادی از مجموعه اشعار ودیع سعاده گردآوری شده و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد طرح واره حرکتی در اشکال مختلف با وجود غلبه سکون و ایستایی در شعر ودیع به کار رفته است. ضمن اینکه مهاجرت و جابجایی شاعر از نظر جغرافیایی، در بسامد بالای طرح واره حرکتی تأثیر گذاشته است و شاعر با رصد کردن سوژه و تطور آن برای بیان اندیشه های فلسفی، ادبی و بینش ها و جهان بینی شخصی و شاعرانه استفاده کرده است.
مقارنه أسلوبیه في القرآن الکریم ودورها في جمالیه الآیات سوره الإنسان وعبس نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
51 - 68
حوزههای تخصصی:
طریقه تجمیع الکلمات فی الجمله لها تأثیر کبیر على النقل الصحیح للمفاهیم إلى الجمهور؛ فلذلک أنشأ أخصّاء البلاغه فرعاً یدرس هذا الأمر یسمّى بالأسلوبیه، والتی من خلال دراسه أسلوب کتابه المؤلّف، تساعد على اکتشاف غرضه الرئیس من کتابه عمل معیّن؛ ومضافاً إلى ذلک، فإنّها تکشف عن جوانب الجمال فیه، ودور استخدام الأسالیب المختلفه، والمتنوّعه فی إنشائه. وقد کان هذا الاتجاه محور اهتمام العدید من الباحثین فی العقود الأخیره. هذه الدراسه تهدف إلى المقارنه الأسلوبیه بین الآیات المختاره من السورتین الإنسان، وعبس، والتی تکون حول غزاره العطاء، والکراهه، والاشمئزاز، خلال المنهج الوصفی التحلیلی، مستمدّه من المنهج الإحصائی. تدلّ نتائج البحث على أنّ أهمّ الأسالیب المستخدمه فی الآیات المختاره من السورتین، هو الأسلوب الخبری، والأسلوب الإنشائی، وأسلوب النفی، والترکیب الوصفی، وعملیّه الربط والتکرار، وأسلوب التقدیم والتأخیر، وأسلوب الحذف، والطباق والتقابل. ووصل البحث إلی أن الأسلوب الخبری هو الأکثر حضوراً فی کلتا السورتین، کما تم توظیف الجمل الفعلیه فی هذا الأسلوب أکثر بالنسبه للجمل الاسمیه، والفعل الماضی هو الأکثر استعمالاً (56%) فی سوره الإنسان، والفعل المضارع هو الأکثر حضوراً (64%) فی سوره عبس. وتعود کثره استخدام الفعل الماضی فی سوره الإنسان إلى أنّ محتوى هذه السوره یدور حول المکافأه، والجزاء القطعی لعمل الأبرار، والذی لا شکّ فی إعطائه، فیشجّع الجمهور للقیام بذلک، وکثره استخدام الفعل المضارع فی سوره عبس تدلّ على أنّه إذا بخل الإنسان فی الزمن الحاضر، أو المستقبل سیعامَل معه مثله، ویؤدّی إلی غضب اللّٰه ونقمته؛ فضلاً عن ذلک، تنوّع الأسالیب فی سوره الإنسان یلفت انتباه الجمهور إلى هذه الواقعه المهمّه، ونتائجها المذهله.
"السبع المثانی" من منظور "نظریه فنّ البیان البلاغیه"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صحیح أن عباره: "سبعاً من المثانی" لم ترد إلا مره واحده فی القرآن الکریم: ﴿وَلَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَالْقُرْآنَ الْعَظیمَ﴾ الحجر:87، لکنها جاءت مؤکده بالتأکیدین "ل" و"قد"، ومقدّمهً علی "القرآن العظیم"، وبصیغه النکره "سبعا"، مما یبرّر اعتبارها من أهمّ الکلمات المفتاحیه فی القرآن الکریم، ویوحی بأنها هدیه عظیمه جداً قدّمها الله تعالی لنبیّه الکریم (ص). وقد اختلفت آراء المفسرین الشیعه والسنّه فی تفسیرها اختلافا نابعا من صیغه "سبعا" بشکل نکره، ولذلک فتحت المجال للتنوع فی تفاسیر هذا المصطلح القرآنی. وقد استطاع هذا البحث بتوظیف المنهج الوصفیّ التحلیلیّ – بعد إلقاء نظره علی هذه الآراء – أن یکشف الستار عن ثلاثه مصادیق جدیده لحقیقه السبع المثانی، أحدها سبع التفاتات فی سوره الحمد، والثانی السبع المثانی فی القرآن الکریم، والثالث فی نظام الکون أولا، وفی نظام اللغه والأدب تبعا لنظام الخلق ثانیاً. توصّل البحث إلی نتائج، أهمّها أن السبع المثانی هو سرّ سوره الحمد وسوره الحمد ملخّص القرآن الکریم، والقرآن نسخه متناظره مع نظام الکون، مما یقتضی شمول السبع المثانی للنص القرآنی ولعالم الوجود فی نفس الوقت، ودلیل علی صدق نظریه فنّ البیان البلاغیّه فی تناظر نظام اللغه والأدب مع نظام الکون.
واکاوی نوشتار زنانه رمان «برید اللیل» هدی برکات در پرتو نظریه نقد وضعی زنان از الین شوالتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه «نقد وضعی زنان» الین شوالتر، از الگوهای مطرح و روشمند نقد فمنیستی در حوزه ادبیات داستانی بشمار می رود، موضوع اساسی این رویکرد، نقد ادبیات از منظر نقش زنان و نقد آثار زنان است و از این جهت نقدی زن محور تعریف می شود. شوالتر نوشتار زنانه را به سه مرحله تقید، اعتراض و هویت فردی تقسیم می کند و برای تبیین ویژگی-های زنانه نویسی در هر مرحله، چهار مدل تحلیل پیشنهاد می دهد: زیست شناسی، زبان شناسی، روانکاوی و فرهنگی. این مقاله در صدد است، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر تئوری نقدی الین شوالتر و مدل های چهارگانه وی به نقد و تحلیل رمانی از هدی برکات به نام «برید اللیل»(2019م) بپردازد تا مؤلفه های نوشتار زنان و شناخت کارکردهای اجتماعی آنها مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که هدی برکات نتیجه پژوهش نشان می دهد که هدی برکات نویسنده ای پیشتاز در رابطه با کاربرد صفات زنانه و هنجارشکن در این زمینه است. در میان ابعاد چهارگانه نوشتار زنانه، بُعد روانکاوی در اثر، بدلیل شرایط تبعید، جنگ و مصائب اجتماعی بیشتر از بقیه بازنمود یافته است. اما هنوز تعلق اثر به سنت فمنیسم نشان از وضعیت عقب مانده زن لبنانی دارد.واژه های کلیدی: شوالتر، هدی برکات، برید اللیل، نوشتار زنانه، نقد وضعی زنان
تحلیل انتقادی گفتمان مهاجرت در رمان «ساعة بغداد» از شهد الراوی بر پایه نظریه نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
43 - 59
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، نظریه ای نظام مند از نورمن فرکلاف است که برای تحلیل آثاری که در پیوند نزدیک با شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه تولید می شوند کارایی قابل ملاحظه ای دارد و برای بررسی نحوه بازگویی آنچه در جامعه می گذرد مناسب است. این نظریه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به بررسی اثر می پردازد. در سطح اول یعنی توصیف به بررسی صوری و فرمی اثر از جهت واژگان و تعابیر به کار رفته و در سطح تفسیر به کردار گفتمانی در اثر و میزان تأثیر گفتمان یا گفتمان های رایج و هژمونی غالب در آن و در سطح تبیین به بازتاب کردار اجتماعی و چگونگی بازتاب مسائل اجتماعی در اثر می پردازد. «شهد الروای»، نویسنده جوان و تازه کار عراقی، دو اثر مهم خود را در دهه دوم قرن بیست و یکم به نگارش درآورده است و اثر نخست او به نام «ساعه بغداد» (ساعت بغداد) تحسین ناقدان و مخاطبان زیادی را برانگیخته است. این مقاله به شیوه روش توصیفی – تحلیلی به بررسی و تحلیل گفتمان انتقادی این رمان برای کشف عاملیت شرایط اجتماعی و گفتمان های مولَّد جامعه می پردازد. در واقع هدف این مقاله کشف رابطه میان جنگ و اشغال با تولید و تقویت گفتمان مهاجرت است که برای شهروندان عراقی به ویژه افراد تحصیل کرده امری اجتناب ناپذیر است. طبیعی است که کشف گفتمان ها و عوامل تشکیل دهنده آن در یک اثر، از جهت جامعه شناسی و ادبی از ضرورت و اهمیت فراوانی برخوردار است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که نویسنده بسیاری از عناصر زبانی و ساختاری اثر را در ذیل تأثیرپذیری از شرایط اجتماعی ناگوار جنگ، محاصره و اشغال به کار برده است و در صدد توجیه و عادی جلوه دادن گفتمان مهاجرت است که گفتمانی برگزیده و زاییده شرایط اجتماعی کارگزاران سیاسی است.
مستوى توافر مهارات التفکير النقديّ في تدريبات کتب العربيّه للمرحله الثانويه الأولي في ضوء نظريّه ليبمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتقد الأنظمه التعلیمیّه الفعاله (القائمه على الکفاءه) أن حیاه العلم والمعرفه قصیره جداً فی عالم الیوم المتطوّر والمتغیّر باستمرار، وعلى المرء أن ینظر إلى القضایا بالتفکیر النقدیّ؛لذلک، تحاول هذه الأنظمه تنمیه مهارات هذا النوع من التفکیر وتقویتها فی السیاقات والمستویات التعلیمیّه المختلفه. هدفت الدراسه تعرّف مدی توافر مهارات التفکیر النقدیّ فی التدریبات اللغویّه فی کتب العربیّه للمرحله الثانویّه الأولى على أساس نظریّه لیبمان. وقد استخدمت المنهج الوصفیّ أسلوباً لتحلیل المحتوى، ولتحدید معامل أهمیّه المؤشّرات المدروسه تمّ استخدام طریقه إنتروبیا شانون. وعیّنه الدراسه کانت مجتمع الدراسه نفسه وهی مکوّنه من جمیع التدریبات اللغویّه لهذه المرحله فی المدارس الإیرانیّه للعام الدراسیّ 1402-1401ه .ش/ ۲۰۲۳-۲۰۲۲م، ویصل عدد الکتب إلى ثلاثه مجلدات. ولتحقیق أهداف البحث، تمّ استخدام استماره تحلیل المحتوى المعتمده على نظریّه لیبمان للتفکیر النقدیّ کأداه للدّراسه. وتتکوّن هذه النظریّه من تسع مهارات، هی: الاجتماعیّه، وإلقاء الأسئله، وتقییم الأدله والتصریحات، والاستدلال، والتفسیر، والتحلیل، والعقلانیّه، والصراحه، والحکم المنطقیّ. وحصیلهً لبیانات البحث، فی جمیع مستویات التعلیم الثلاثه، فإن المهارات الثلاث أی التفسیر، والتحلیل، وتقییم الأدله والتصریحات کان لها أعلى تکرار مقارنهً بالمهارات الثلاث الأخرى، أی الصراحه والحکم المنطقیّ والاستدلال. وبشکل عام، أظهرت النتائج أنه لا یوجد توزیع متوازن لجمیع المهارات فی تدریبات الکتب المدروسه، وحتى هذه المشکله لم تتحسّن مع ارتقاء المستوى التعلیمیّ؛ لذلک، یحتاج المحتوى التعلیمیّ قید الدراسه إلى المراجعه والتعدیل.
دراسه سیمیائیه لقصیده بشری البستاني "موسیقی عراقیه" في ضوء نظریه مایکل ریفاتیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدّ السیمیائیّه من المناهج النقدیه ذات التأثیر والفاعلیه فی فهم النص والتخطّی الواعی لنظام العلامات النصیه. وهی بوصفها من المناهج النقدیه الجدیده التی تتابع حرکه الدوالّ فی النص وتسهم فی تبیین الحقیقه وإماطه القناع المسیطر علی الألفاظ والأنساق، تُعدّ وسیله للنفاذ إلی مکامن النص والظفر بمضامینه. ویعدّ منهج ریفاتیر من أهمّ المناهج السیمیائیّه الجدیده وهو منهج یختصّ بالشعر دون غیره من النصوص. تقوم هذه النظریّه علی مجموعه من المحاور لدراسه النص الشعری ومعالجه رموزه تحت بعض المسمیّات کالماتریس البنیوی والمنظومات الوصفیّه وسلسله الدوال الشعریه. یعتمد هذا البحث علی المنهج السیمیائیّ فی ضوء الآلیات السیمیائیّه فی محاولته دراسه شعر بشری البستانی، قصیده «موسیقی عراقیّه». ومن النتائج التی توصّل إلیها البحث، أنّ الماتریس البنیوی فی القصیده یدور بین دلالات الموت والألم والانتصار والانفتاح، کما أنّ المنظومه الوصفیّه لا تتعدّى أربع منظومات وهی حاله الضعف والخیانه والاحتلال وحتمیه الفعل الفینیقی فی العراق الحضاری. تنطلق الحرکه النصیه من تصویر حاله الموت والضیاع والعقم وحاله الصراع وتنتهی حرکه الدوال فی القصیده بتجسید الانتصار ودحر العدوان وزوال القحل واستعاده الحیاه فی العراق والأرض.
دراسة لنظریة الإستعمال وإستعمال اللفظ في اکثر من معنی في آن واحد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
1 - 22
حوزههای تخصصی:
تشکل مباحث الألفاظ جزءا مهمامن بحوث اصول الفقه ومن أهمها مسأله وضع الألفاظ، ویتفرع علی ذلک البحث عن الإستعمال فبعدأن یوضع اللفظ لمعنى یصبح تصوراللفظ سبباً لتصورالمعنى،ویأتی عندئذٍ دورالاستفاده من هذه العلاقه اللغویه التی قامت بینهما فإذا کنت ترید أنْ تعبِّر عن ذلک لشخص آخر وتجعله یتصوره فی ذهنه فبإِمکانک أنْ تنطق بذلک اللفظ الذی أَصبح سبباً لتصورالمعنى.لم یتعرض الأصولیون للإستعمال وحقیقته إلا الیسیر منهم بصوره مقتضبه ماعدا الشهیدالصدر الذی تناولها بالنقد والتحلیل مستعرضاالآراء والوجوه التی یمکن أن تطرح فی هذا الصدد.واختلف الأصولیون فی جواز إراده أکثر من معنی من اللفظ الواحد فی استعمال واحد،علی أن یکون کل من المعانی مرادا من اللفظ علی حده ،فالمانع برأی القائلین بعدم الجواز هوتعلق لحاظین بملحوظ واحد فی آن واحد.بما أنّ البحث عن نظریه الإستعمال واستعمال اللفظ فی أکثر من معنی لم تنقح وتهذب ولازال یعانی من الغموض والتعقید،لذلک قامت هذه الدراسه بمناقشه آراء الاصولیین وعرض اشکالاتهم،مقارنه بعضها مع بعض.الکلمات الدلیلیه: الإستعمال،الإراده الإستعمالیه،شروط الإستعمال،الوضع
الرمز وأبعاده الدلالیّه في روایات محمود شقیر للأطفال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
189 - 210
حوزههای تخصصی:
أصبح استخدام الرمز من أبرز میزات أدب الطفل فی فلسطین. فالکاتب باستخدامه للرموز إنّما یزید فی جمالیات روایاته من خلال إضفاء مسحه الغموض والعمق علی لغته القصصیه. ویعتبر محمود شقیر من أبرز الأدباء الذین استخدموا الرمز فی روایاته الواقعیه، فکانت بعض روایاته مفعمه بالإبداع والتولید مثل روایات "أنا وجمانه" و"کلام مریم" و"أحلام الفتى النحیل"، مّما جعلنا نتتبّع الرمزیه فی أعماله الروائیه للطفل، فقد نهل شقیر من هذه الینابیع الثرّه واستقى محاوره الفکریّه لیعبّر عن واقع الطفل الفلسطینی، سواء واقعه الخارجی الذی یحیط به أو واقعه النفسی وما یختلج فی ذاته من مشاعر وأحاسیس ورؤى. کلّ ذلک لتعمیق تجربته الإبداعیه والإنسانیه والشعوریه، والتأثیر فی جماهیر الأطفال. تعتمد هذه الدراسه علی المنهج الوصفی- التحلیلی للکشف عن أهم مظاهر الرمزیه فی بعض أعمال محمود شقیر، وقد وصلنا إلى أنّ نتاجه القصصی یصوّر الواقع، واجتهد الکاتب فی التنویع والتمرد على التنمیط المألوف فی الواقعیه. کما أنّه تأثّر بالرمزیه، فکان الرمز ضروره فنیه فی أدب محمود شقیر، وقد لجأ الکاتب لاستخدامه کوسیله للتعبیر عن آرائه نتیجه لکبت حریه التعبیر وفرض الحصار الثقافی، إذ تجاوز، من خلاله، قیود الاحتلال ورقابته الأمنیه، ولقد اتخذ الأدیب من الرمز وسیله فنیه ورکیزه من رکائز تصویره للواقع، وقد تنوّعت وتشعّبت مصادر رموزه فی أدبه الطفلی، منها التاریخیه والدینیه والطبیعیّه والأسطوریه.
بررسی شخصیت «ابوزید سروجی» براساس نظریه خودشکوفایی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات داستانی تحلیل روان شناختی شخصیت، براساس نظریات روان شناسان انسانگرا، راهی برای شناخت عمیق تر آثار ادبی و نویسندگان آنهاست. روان شناسی انسان گرایانه با محور قرار دادن خودآگاه انسان، به رفتارهای اخلاقی و خودشکوفایی توجه دارد. ابراهام مزلو از نظریه پردازان این حوزه، با ارائه نظریه سلسله مراتب نیازهای انسانی و تبین ویژگی های افراد خودشکوفا کمک شایانی به علم روان شناسی انسان گرا کرده است. در این پژوهش ویژگی های روان شناسانه ابوزید سروجی، برپایه نظریه مزلو بررسی شده است. حریری در «مقامات» شخصیتی پیچیده و پویا به نام ابوزید آفریده است و با توجه به اهمیت ادبی و تاریخی اجتماعی این اثر بررسی روان شناختی قهرمان داستان اهمیت ویژه ای دارد. پژوهش پیشِ رو به روش توصیفی – تحلیلی برپایه داده های کتابخانه ای و نظرات ناقدان به بررسی نیازهای پنجگانه هرم مزلو و مؤلفه های خودشکوفایی و سیر آن در شخصیت ابوزید پرداخته است. در مقامات حریری، ابوزید در ظاهر شخصیتی گداپیشه، همواره مستمند و آشفته حال معرفی شده است که تنها در مقامه آخر دچار تحولی بنیادین می شود؛ حال آنکه با بررسی هر مقامه به صورت مجزا، نمونه های بارزی از آگاهی و زمینه های رسیدن او به خودشکوفایی به دست آمد و مشخص شد در طول مقامات نیازهای ابوزید، که پررنگ ترین آنها نیازهای فیزیولوژیک است، مرتفع می شود که مقدماتی برای ارائه شخصیت خودشکوفای او در مقامه آخر است. در نظریه مزلو ویژگی های متعددی برای افراد خودشکوفا مطرح شده است که تمام آنها در ابوزید نیز متبلور است؛ لذا می توان او را فردی خودشکوفا دانست.
التنغيم الصوتي وأثره المعنوي في القرآن الکريم (المفاهيم الأخلاقيه لأهل المدينه الخاطئه أُنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
1 - 15
حوزههای تخصصی:
تمثلت الدراسه فی توضیح التنغیم الصوتی فی بعض المفاهیم الأخلاقیه لأهل المدینه الخاطئه التی وردت فی القرآن الکریم بعد التعرف على الفونیم کوحده صوتیه ومعرفه ظهوره وکیفیه التعامل معه أمرٌ مهمٌ، لأنّه مرَّ بمراحل حتى وصل إلى مرحله نضوجه فهو صوت قادر على إیجاد تغییر دلالی، وکما تهدف الدراسه إلى توضیح الفونیم والتنغیم والأهمیه المعنویه کونه یفرق بین الجمل ویمنحها دلالات متنوعه من خلال اللفظ عندما یعطی نغمات معینه تنتج من اختلاف الصوت، وتکمن ضروره البحث فی دراسه التنغیم الصوتی وفق المنهج الوصفی التحلیلی الذی تناول بعض المفاهیم الخاطئه ودراسه تنغیمها الصوتی مثل: الکفر، القتل، النفاق، الزنا، الریاء، السرقه، التکبّر، من المفردات التی تناولتها الدراسه، ومن الأسئله التی تطرق إلیها البحث التی کانت تدور حول مفهوم الفونیم وأثره فی مجال الصوت، هی: ما التنغیم؟ وما أهمیته المعنویه لمعرفه دلالات الجمل وکذلک أثره المعنوی ضمن المفاهیم الخاطئه فی القرآن الکریم؟ ومن النتائج التی توصلت لها الدراسه بأنّ الفونیم من القضایا المهمه فی التفکیر اللغوی وله دور معنوی فی الحروف أو الحرکات، أمّا التنغیم فکان یشکل الأثر الأکبر فی تحدید الکثیر من الدلالات التی یمکن فهمها من خلاله مثل: التوبیخ والتحذیر والتقریر، وکما توصلت الدراسه إلى وظیفه تعبیریه للتنغیم التی تتم من خلال الأحاسیس والانفعالات التی تظهر من خلاله کالحزن والفرح والیأس والأمل وغیر ذلک.
دراسه الخطاب الجاهلی فی القرآن فی قصه إبراهیم () عبادته الأجرام وتحطیمه الأصنام وفی قصه عزیر اعتمادا علی طریقه بدام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
141 - 160
حوزههای تخصصی:
تعتبر اللسانیات من الدراسات المهمه اللغویه من ناحیه بیان معنی النص الخطابی المراد دراسته؛ ومن الطرق المهمه فی هذه الدراسات طریقه بدام، وهی بشکل عام، تشبه طریقه فرکلاف فی شمولها علی ثلاث مراحل مهمه، وهی: الوصف والتفسیر والتبیین. فی ثنایا هذه المراحل، یدرس الباحث النص الخطابی دراسه معنویه تحلیلیه عمیقه من ناحیتین: من حیث المعنی الظاهری أو (السطحی) أولاً، ومن حیث المعنی الباطنی أو (العمیق) ثانیاً. فی هذا المقال، حاولنا دراسه ثلاث قصص قرآنیه قصیره، وهی: 1 عباده الأجرام السماویه زمن إبراهیم (j)؛ 2 موت عزیر مده مئه عام؛ 3 تحطیم إبراهیم للأصنام. بعد دراسه معنی الخطاب فی هذه القصص القرآنیه دراسه معنویه تحلیلیه، قارنّاه بمعنی الخطاب الجاهلی مقارنه نقدیه معتمدین علی الأسلوب الوصفی التحلیلی وعلی أساس طریقه بدام. من النتائج التی حصلنا علیها من هذه الدراسه أن موضوعات القصص القرآنیه تشبه موضوعات الشرک وعباده الأصنام التی کانت موجوده فی الجاهلیه وتشبه الموضوعات الأخری أیضاً، وهی موضوعات البعث والمعاد. موضوعات هذه القصص الثلاث بیان وعرض لعادات مشرکی الجاهلیه فی تقلید آبائهم وأجدادهم باعتقادهم بالآلهه الأرضیه والسماویه وإنکارهم للتوحید والبعث والمعاد. هدف القرآن الکریم من بیان هذه القصص الثلاث إثبات الشبه فی اعتقاد الإنسان بمسأله التوحید والمعاد وإقناع المخاطب أو المتلقی ببیان واضح مصحوبٍ ببیان تصویری منظور فی جواب منکری المعاد والرد علیهم، وذلک فی بعث الحیاه فی المیت وإعادتها إلیه بعد مرور مئه عام علی موته، أما بالنسبه إلی قصه تحطیم إبراهیم (j) للأصنام، ففیها معنی خفیّ یشیر إلی تحطیم الأصنام الجاهلیه بعد فتح مکه.