فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
1 - 22
حوزههای تخصصی:
تشکل مباحث الألفاظ جزءا مهمامن بحوث اصول الفقه ومن أهمها مسأله وضع الألفاظ، ویتفرع علی ذلک البحث عن الإستعمال فبعدأن یوضع اللفظ لمعنى یصبح تصوراللفظ سبباً لتصورالمعنى،ویأتی عندئذٍ دورالاستفاده من هذه العلاقه اللغویه التی قامت بینهما فإذا کنت ترید أنْ تعبِّر عن ذلک لشخص آخر وتجعله یتصوره فی ذهنه فبإِمکانک أنْ تنطق بذلک اللفظ الذی أَصبح سبباً لتصورالمعنى.لم یتعرض الأصولیون للإستعمال وحقیقته إلا الیسیر منهم بصوره مقتضبه ماعدا الشهیدالصدر الذی تناولها بالنقد والتحلیل مستعرضاالآراء والوجوه التی یمکن أن تطرح فی هذا الصدد.واختلف الأصولیون فی جواز إراده أکثر من معنی من اللفظ الواحد فی استعمال واحد،علی أن یکون کل من المعانی مرادا من اللفظ علی حده ،فالمانع برأی القائلین بعدم الجواز هوتعلق لحاظین بملحوظ واحد فی آن واحد.بما أنّ البحث عن نظریه الإستعمال واستعمال اللفظ فی أکثر من معنی لم تنقح وتهذب ولازال یعانی من الغموض والتعقید،لذلک قامت هذه الدراسه بمناقشه آراء الاصولیین وعرض اشکالاتهم،مقارنه بعضها مع بعض.الکلمات الدلیلیه: الإستعمال،الإراده الإستعمالیه،شروط الإستعمال،الوضع
ظاهره الاستبدال اللغوي في رسائل الإمام علی بن أبی طالب (علیه السلام) "دراسه لغویه دلالیه في کتاب 1- 15 أنموذجا"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتسم ظاهره الاستبدال اللغوی بالنصیه، وتساهم فی خلق نص متماسک بحیث تمتّ رسائل الإمام علی (علیه السلام) الاستبدال اللغوی بصلات لغویه ودلالیه لضخها مظاهر لسانیه جدیده. وعلى أساس مقوله إمکانیه مساهمه کلام الإمام فی المشارکه فی النظریات والظواهر اللغویه ومنها ظاهره الاستبدال اللغوی یهدف المقال إلى دور کلام الإمام فی إثراء ظاهره الاستبدال اللغوی مظاهر ومفاهیم لغویه جدیده وتبیین نوع الاستبدال لدیه بالإضافه إلى معرفه شکله. ویسعى إلى الإجابه عن کیفیه أشکال الاستبدال ومیزاتها الدلالیه فی رسائل الإمام، وتبیین رؤیته اللغویه تجاه الاستبدال، وفی هذا المجال انتهج المنهج الوصفی-التحلیلی، معتمدا على علم الدلاله والآراء اللغویه لتبیین الأهداف والأسئله، بحیث توصل إلى أنّ شکل الاستبدال قد یتفاوت مادهً ویتداخل صیغهً وبالعکس، ویلتحم مع الجانب الأسلوبی کما یوجد للاستبدال المعجمی الترادف بحیث تنضوی أشکال الاستبدال لدى الإمام تحت المستوى المعجمی والنحوی وقد تخرج إلى المستوى البلاغی والأسلوبی بحیث تتضافر مع الجوانب الأسلوبیه، ما یولد المستوى المعجمی والنحوی مستوىً بلاغیا وأسلوبیا کمیزات لغویه ودلالیه بحیث لا تنحصر رؤیه الإمام تجاه أنواع الاستبدال على الاسمی والفعلی والقولی بل تتعدى إلى الحرفی والمعجمی، معتمدهً على أسلوبیه التداخل والتفاوت والتمایز اللغویه منهجاً بین المفردات حین الاستبدال اللغوی، وتنبثق میزات الاستبدال الدلالیه لدى الإمام من أسلوبیه التداخل والتفاوت والتمایز لتبیین الدلالات ومع العنایه بالمقام ووجود علاقه الأصل والفرع اللغوی بین الوحدات اللغویه وکذلک إخضاع الاستبدال لغرض البنیه الداخلیه المرتبطه بالنص والبنیه الخارجیه المرتبطه بالمقتضى والمقام.
دراسه سیمیائیه لقصیده بشری البستاني "موسیقی عراقیه" في ضوء نظریه مایکل ریفاتیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدّ السیمیائیّه من المناهج النقدیه ذات التأثیر والفاعلیه فی فهم النص والتخطّی الواعی لنظام العلامات النصیه. وهی بوصفها من المناهج النقدیه الجدیده التی تتابع حرکه الدوالّ فی النص وتسهم فی تبیین الحقیقه وإماطه القناع المسیطر علی الألفاظ والأنساق، تُعدّ وسیله للنفاذ إلی مکامن النص والظفر بمضامینه. ویعدّ منهج ریفاتیر من أهمّ المناهج السیمیائیّه الجدیده وهو منهج یختصّ بالشعر دون غیره من النصوص. تقوم هذه النظریّه علی مجموعه من المحاور لدراسه النص الشعری ومعالجه رموزه تحت بعض المسمیّات کالماتریس البنیوی والمنظومات الوصفیّه وسلسله الدوال الشعریه. یعتمد هذا البحث علی المنهج السیمیائیّ فی ضوء الآلیات السیمیائیّه فی محاولته دراسه شعر بشری البستانی، قصیده «موسیقی عراقیّه». ومن النتائج التی توصّل إلیها البحث، أنّ الماتریس البنیوی فی القصیده یدور بین دلالات الموت والألم والانتصار والانفتاح، کما أنّ المنظومه الوصفیّه لا تتعدّى أربع منظومات وهی حاله الضعف والخیانه والاحتلال وحتمیه الفعل الفینیقی فی العراق الحضاری. تنطلق الحرکه النصیه من تصویر حاله الموت والضیاع والعقم وحاله الصراع وتنتهی حرکه الدوال فی القصیده بتجسید الانتصار ودحر العدوان وزوال القحل واستعاده الحیاه فی العراق والأرض.
بررسی مؤلّفه های تروما در رمان «نسکافیة مع الشریف الرضی» اثر میادة خلیل بر اساس نظریه تکالیف سوگ جیمز ویلیام وردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرداختن به مسائل شخصیتی و روانی انسان از جمله مسئله سوگ و تروما که یکی از چالش های اساسی در زندگی انسان به حساب می آید، از موضوعات گیرایی است که امروزه نویسندگان سعی می کنند تا بدین طریق مخاطب را با خود همراه سازند. یکی از نظریه های کاربردی و علمی برای مشاوره و راهنمایی در راستای گذر از این مرحله چالش زای زندگی، نظریه تکالیف سوگ جیمز ویلیام وردن است. او چهار تکلیف یعنی «پذیرش واقعیت فقدان»، «گذر از درد سوگ»، «سازگاری با محیط بدون متوفی» و «تغییر جای متوفی از نظر عاطفی» را برای افراد سوگوار در نظر می گیرد و با کاربست این مراحل، وی را برای سازگار شدن با دنیای بدون متوفی راهنمایی می کند. رمان نسکافیه مع الشریف الرضی اثر میاده خلیل یکی از رمان های روان شناختی است که با نظریه تکالیف سوگ کاملاً قابل تطبیق است. در این رمان شخصیت های مختلف عراقی و هلندی با موضوع سوگ درگیر بوده و واکنش های مختلفی را از خود نشان می دهند. پژوهش حاضر می کوشد تا به صورت توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر نظریه تکالیف سوگ، حالات روحی و روانی یکی از شخصیت های اصلی داستان به نام دیوید را در ارتباط با سوگ همسر عراقی اش سلمی تحلیل کند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که از چهار تکلیف ذکر شده در نظریه تکالیف سوگ، فقط سه تکلیف، یعنی «پذیرش واقعیت فقدان»،
تحلیلٌ سيميائيّ لروایة «الثلج يأتي من النافذة» لحنا مینة علی ضوء نظرية فرديناند دي سوسير»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
47 - 69
حوزههای تخصصی:
إنَّ التحلیل السیمیائی یحاول الکشف بین العلاقه الموجوده بین العنوان والنص الروائی ومن ثم السیمولوجیا وهی علم یدرس بواسطتهاالأنظمه الدلالیه کاللغه والرموز والعلائم وغیرها، والعنوان فی النص کما هو معلوم لدی الباحثین یعتبر العتبه والبوابه و له الصداره وهو علامه مکثفه تحمل المضامین الأساسیه للنص، والصله بین السیمیائیه والعلاقه تتَّضح عندما یُعدُّ العنوان نظاماً سیمیائیاً ذا أبعاد دلالیه وأخری رمزیه، یحثُّ الباحث إلی تتبع الدلالاته المراد کشفها فی المبنی والمعنی، فمن هذا المنطلق الأدبی، سعینا فی هذا البحث، لإعمال التحلیل السیمیائی للروایه المعنونه ب الثلج یأتی من النافذه للقاص والروائی السوری حنا مینه؛ لأنَّ العنوان ونظراً لمحتوی نص الروایه، یحمل دلالات إیحائیه ورمزیه علی الرغم من واقعیه الأحداث. حاولنا فی هذه الدراسه الوصفیه التحلیلیه ووفقاً لنظریه العالم البنیوی فردیناند دی سوسیر، الکشف عن دلاله الأشیاء الجامده، المتمحوره حول النافذه والثلج؛ لأنَّ لهاتین المفردتین دوراً هاماً فی تصویر مراحل تطوّر شخصیه البطل ورسم الأحداث من البدایه حتی النهایه.بعض النتائج تشیر إلی أنّ النافذه وهی الرکن الأساسی من العنوان بعلاقتها الامتدادیه، تعتبرُ عنصراً من عناصر المجابهه بین بطل الروایه والعالم الخارجی وکذلک الثلج الآتی من النافذه التی یَقعد بهمه البطل المناضل، فهما دلالاتان رمزیتان وأیضاً وسیلتان حدّد البطلُ بواسطتهما شخصیته النّضالیه طبقاً لسیر الأحداث ومراحلها. فالروائی من خلال الروایه وعنوانها، حاول أن یوظّف الأشیاء الجامده التی لها دور دلالی فی الروایه فی خدمه الحیاه وهی حیاه أبطاله والمجتمع.
تحلیل انتقادی گفتمان مهاجرت در رمان «ساعة بغداد» از شهد الراوی بر پایه نظریه نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
43 - 59
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، نظریه ای نظام مند از نورمن فرکلاف است که برای تحلیل آثاری که در پیوند نزدیک با شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه تولید می شوند کارایی قابل ملاحظه ای دارد و برای بررسی نحوه بازگویی آنچه در جامعه می گذرد مناسب است. این نظریه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به بررسی اثر می پردازد. در سطح اول یعنی توصیف به بررسی صوری و فرمی اثر از جهت واژگان و تعابیر به کار رفته و در سطح تفسیر به کردار گفتمانی در اثر و میزان تأثیر گفتمان یا گفتمان های رایج و هژمونی غالب در آن و در سطح تبیین به بازتاب کردار اجتماعی و چگونگی بازتاب مسائل اجتماعی در اثر می پردازد. «شهد الروای»، نویسنده جوان و تازه کار عراقی، دو اثر مهم خود را در دهه دوم قرن بیست و یکم به نگارش درآورده است و اثر نخست او به نام «ساعه بغداد» (ساعت بغداد) تحسین ناقدان و مخاطبان زیادی را برانگیخته است. این مقاله به شیوه روش توصیفی – تحلیلی به بررسی و تحلیل گفتمان انتقادی این رمان برای کشف عاملیت شرایط اجتماعی و گفتمان های مولَّد جامعه می پردازد. در واقع هدف این مقاله کشف رابطه میان جنگ و اشغال با تولید و تقویت گفتمان مهاجرت است که برای شهروندان عراقی به ویژه افراد تحصیل کرده امری اجتناب ناپذیر است. طبیعی است که کشف گفتمان ها و عوامل تشکیل دهنده آن در یک اثر، از جهت جامعه شناسی و ادبی از ضرورت و اهمیت فراوانی برخوردار است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که نویسنده بسیاری از عناصر زبانی و ساختاری اثر را در ذیل تأثیرپذیری از شرایط اجتماعی ناگوار جنگ، محاصره و اشغال به کار برده است و در صدد توجیه و عادی جلوه دادن گفتمان مهاجرت است که گفتمانی برگزیده و زاییده شرایط اجتماعی کارگزاران سیاسی است.
نظریه روح معنا از نگاه دانشوران یکصد سال اخیر در حوزه علمیه قم (با تأکید بر دیدگاه های امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی)
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه وضع الفاظ بر ارواح معانی یا به اختصار، نظریه «روح معنا»، الفاظ بر روح معنای مشترک بین مصادیق گوناگون وضع شده اند و خصوصیات مصادیق در وضع الفاظ دخالتی ندارد. طبق این دیدگاه، مراد از الفاظ متشابهی چون عرش، کرسی، لوح، قلم و... در کتاب و سنت، نه معنای ظاهری آن هاست و نه معنای مجازی آن ها، بلکه معنای آن ها چنان گسترده است که شامل مصادیق غیرمادی هم می شود. نظریه روح معنا در اصل برای توجیه الفاظ متشابه قرآن مطرح شده است؛ ولی می توان آن را به طور کلی آن را در دسته نظریه های کلان در لغت شناسی طبقه بندی نمود. این دیدگاه را برای نخستین بار غزالی مطرح کرد و پس از او بسیاری از بزرگان اندیشه اسلامی آن را پذیرفته اند. این نظریه در سده اخیر و در حوزه علمیه قم مجال طرح مجددی یافته است و به این منظور، به طور ویژه دیدگاه سه عالم برجسته در حوزه علمیه قم یعنی امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی درباره این نظریه، از منظرها و با رویکردهای گوناگون شایسته بررسی است. در این مقاله تقریر هر یک از این سه بزرگوار از این نظریه و شباهت ها و تفاوت های تقریر آنان و امتیاز و برجستگی دیدگاه آنان در طرح این نظریه مورد بررسی قرار گرفته است.
الاستعاره المفهومیه في دیوان لا ماء في النهر لناصر البدري علی ضوء نظریه جونسون ولایکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
69 - 86
حوزههای تخصصی:
إن اللغه بنفسها مجرد أصوات ورموز تعبر عما یجول فی خاطر الإنسان وتعکس أفکاره وخبایا ذهنه؛ ولکن لیس لدیها فاعلیه لتکون مؤهله للارتباط بالعالم الفیزیائی، إن لم یتم ربطها بالمعانی الذهنیه لإنتاج الخطاب. إن الأشکال التی نوظفها فی ترکیب وإنتاج الخطابات اللغویه، تتمیز باحتوائها على أسالیب وأدوات کثیره، مما تمنح البیان جمالیه خاصه. والاستعاره المفهومیه هی إحدى الأسالیب اللغویه الحدیثه التی أبدعها المنظران الأوروبیان لایکوف وجونسون، فهی تبرز فی أحادیثنا الیومیه، وذلک للتعبیر عما یدور فی خلدنا ویوجد فی خفایا أفکارنا. فهی مبنیه على التصور الاستعاری الذی یبنی فی أذهاننا علی أساس المخططات الذهنیه، وتتیح لنا أسلوباً سلسا لإدراک المفاهیم الذهنیه والانتزاعیه. إن هذه الظاهره الحدیثه قد شغلت مساحه وافره من أشعار الشعراء المحدثین، ومن بینهم الشاعر العمانی، ناصر البدری، الذی استمد من هذا الأسلوب بجانب الأسالیب الجمالیه الأخرى للافتنان فی التعبیر وإحکام الصنعه فیما یقول. وفی هذا البحث الذی أجریناه اعتماداً على المنهج الوصفی التحلیلی، سنبین أن الشاعر قد قام برسم لوحات من الحزن الذی یخیم علیه من خلال الاستعاره المفهومیه، مما أعطى ذلک خصوبه لبیانه؛ وأن الشاعر جنح إلى استخدام الاستعاره المفهومیه وذلک لیجدد اللغه ویبث الحیاه فی الکلمات التی تدل على آلامه ومآسیه. لقد لجأ الشاعر فی هذا الدیوان إلى استخدام الاستعاره الاتجاهیه والأنطولوجیه والبنیویه، وباستخدامه لهذه الاستعارات أعطى الکلمات معانی جدیده وجعل لبیانه قوه، مما میزه عن سائر الکلام. وأخیرا، معظم الاستعارات جاءت لتسلیط الضوء على المفاهیم التی تحمل معانی الحزن والأسى وإثبات المعنى فی ذهن المتلقی وإقناعه.
"السبع المثانی" من منظور "نظریه فنّ البیان البلاغیه"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صحیح أن عباره: "سبعاً من المثانی" لم ترد إلا مره واحده فی القرآن الکریم: ﴿وَلَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَالْقُرْآنَ الْعَظیمَ﴾ الحجر:87، لکنها جاءت مؤکده بالتأکیدین "ل" و"قد"، ومقدّمهً علی "القرآن العظیم"، وبصیغه النکره "سبعا"، مما یبرّر اعتبارها من أهمّ الکلمات المفتاحیه فی القرآن الکریم، ویوحی بأنها هدیه عظیمه جداً قدّمها الله تعالی لنبیّه الکریم (ص). وقد اختلفت آراء المفسرین الشیعه والسنّه فی تفسیرها اختلافا نابعا من صیغه "سبعا" بشکل نکره، ولذلک فتحت المجال للتنوع فی تفاسیر هذا المصطلح القرآنی. وقد استطاع هذا البحث بتوظیف المنهج الوصفیّ التحلیلیّ – بعد إلقاء نظره علی هذه الآراء – أن یکشف الستار عن ثلاثه مصادیق جدیده لحقیقه السبع المثانی، أحدها سبع التفاتات فی سوره الحمد، والثانی السبع المثانی فی القرآن الکریم، والثالث فی نظام الکون أولا، وفی نظام اللغه والأدب تبعا لنظام الخلق ثانیاً. توصّل البحث إلی نتائج، أهمّها أن السبع المثانی هو سرّ سوره الحمد وسوره الحمد ملخّص القرآن الکریم، والقرآن نسخه متناظره مع نظام الکون، مما یقتضی شمول السبع المثانی للنص القرآنی ولعالم الوجود فی نفس الوقت، ودلیل علی صدق نظریه فنّ البیان البلاغیّه فی تناظر نظام اللغه والأدب مع نظام الکون.
الرمز وأبعاده الدلالیّه في روایات محمود شقیر للأطفال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
189 - 210
حوزههای تخصصی:
أصبح استخدام الرمز من أبرز میزات أدب الطفل فی فلسطین. فالکاتب باستخدامه للرموز إنّما یزید فی جمالیات روایاته من خلال إضفاء مسحه الغموض والعمق علی لغته القصصیه. ویعتبر محمود شقیر من أبرز الأدباء الذین استخدموا الرمز فی روایاته الواقعیه، فکانت بعض روایاته مفعمه بالإبداع والتولید مثل روایات "أنا وجمانه" و"کلام مریم" و"أحلام الفتى النحیل"، مّما جعلنا نتتبّع الرمزیه فی أعماله الروائیه للطفل، فقد نهل شقیر من هذه الینابیع الثرّه واستقى محاوره الفکریّه لیعبّر عن واقع الطفل الفلسطینی، سواء واقعه الخارجی الذی یحیط به أو واقعه النفسی وما یختلج فی ذاته من مشاعر وأحاسیس ورؤى. کلّ ذلک لتعمیق تجربته الإبداعیه والإنسانیه والشعوریه، والتأثیر فی جماهیر الأطفال. تعتمد هذه الدراسه علی المنهج الوصفی- التحلیلی للکشف عن أهم مظاهر الرمزیه فی بعض أعمال محمود شقیر، وقد وصلنا إلى أنّ نتاجه القصصی یصوّر الواقع، واجتهد الکاتب فی التنویع والتمرد على التنمیط المألوف فی الواقعیه. کما أنّه تأثّر بالرمزیه، فکان الرمز ضروره فنیه فی أدب محمود شقیر، وقد لجأ الکاتب لاستخدامه کوسیله للتعبیر عن آرائه نتیجه لکبت حریه التعبیر وفرض الحصار الثقافی، إذ تجاوز، من خلاله، قیود الاحتلال ورقابته الأمنیه، ولقد اتخذ الأدیب من الرمز وسیله فنیه ورکیزه من رکائز تصویره للواقع، وقد تنوّعت وتشعّبت مصادر رموزه فی أدبه الطفلی، منها التاریخیه والدینیه والطبیعیّه والأسطوریه.
دراسه وتحلیل مقامات بدیع الزّمان الهمذاني اعتمادا علی القراءه الکرنفالیّه لباختین (مقامات الأصفهانیّه والحرزیّه والموصلیّه نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
من الشّائع أنّ بدیع الزّمان الهمذانی هو أوّل من ابتدع فنّ المقامات واستطاع أن یقوم بتطویره من خلال کتاباته. وقد تطرّق بدیع الزّمان فی مقاماته إلی مختلف مسائل عصره واستطاع أن ینقل إلی الأجیال القادمه أهم میزات تلک الفتره الزّمنیّه. وقد اتّجه نحو السّخریه والضّحک کأسلوب لبیان ما یقصده بشکل غیر مباشر، وکان هدفه من ذلک إصلاح المجتمع من خلال نقده اللّاذع. وبما أنّ السّخریه مسیطره علی جمیع أجزاء مقامات الهمذانی، اعتمدنا علی آلیّات القراءه الکرنفالیّه لباختین الّتی تهتمّ بموضوع السّخریّه والضّحک فی الأدب. فبناء علی ذلک ومن خلال توظیف هذه القراءه رکّزنا علی أهمّ ملامح الکرنفالیّه الموجوده فی مقامات الهمذانی وکیفیّه توجیه الدّعوه إلی المتلقین لإعاده النّظر فی طریقه الحیاه والقیم المزیّفه السّائده. انطلاقا بتوعیه أفراد المجتمع. وقد ساعدتنا هذه القراءه فی مقاربه المقامات ودراستها وفتحت الطریق أمامنا للتّعرّف علی أهم المیزات الثّقافیه المسیطره فی المجتمع آنذاک. قد شاهدنا أهمّ ملامح الکرنفالیّه، ألا وهی اللّاتراتبیّه والتّدنیس والغروتیسک فی مقامات بدیع الزّمان الهمذانی. وجمیع هذه الملامح قد ساعدت صاحب المقامات فی الوصول إلی ما یهدف إلیه من إصلاح المجتمع والثّقافه. فباستخدام اللّاتراتبیّه یجعل الترکیز علی الانسان ذاته و یتّخذ موقفا أمام تقدیس الأفراد، کما نری مثل هذا التقدیس فی المقامات وکیفیّه استغلال النّاس للوصول إلی أهداف السّلبیّه، ومنهجنا فی هذه الدّراسه کان تحلیلیّاً توصیفیّاً. فمن خلال هذه القراءه استطعنا أن نستخدم آلیّات رؤیه معاصره فی دراسه نصّ یعود إلی قدیم الأیّام. وقد توصّلنا إلی بعض المعانی الموجوده خلف الأسطر وقلّما نجد التّطرّق إلیها فیما مضی من البحوث.
تمظهر المنجي في يوتوبيا الشعراء الفرس المعاصرين (دراسة في آراء ثلاثة تيارات سياسية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
127 - 153
حوزههای تخصصی:
الملخص
شهد تاریخ إیران المعاصر أحداث سیاسیه واجتماعیه کثیره خاصه فی القرن العشرین، فانعکست أصداء ذلک فی الأدب المعاصر خاصه الشعر منه، وحاول الشعراء المعاصرون تصویر مدینتهم الفاضله (یوتوبیا) وفقاً لآرائهم السیاسیه ومواقفهم الدینیه. وقد ألقى الشعراء المعاصرون الإیرانیون فی مدینتهم الفاضله إنجاز جزء من آمالهم وأمانیهم على عاتق الموعود المنجی، وعلى الرغم من وجود أوجه التشابه فی ماهیّه المنجی، إلا أنّنا نلمس اختلافات فی سماته وخصائصه. تسعى هذه الدراسه بالاعتماد على الوصفی والتحلیلی إلى تسلیط الضوء على وجهات نظر عدد من الشعراء المعاصرین الإیرانیین حول المنجی فی مدینتهم الفاضله من خلال تقدیم بعض أمثله ودراستها، ومقارنتها بالآراء الثلاث الموجوده عند علماء الدین لکشف القواسم المشترکه والمختلفه بینهم. ومن أهمّ ما توصّلت إلیه الدراسه هو أنّ فی الشعر الفارسی المعاصر ماده غنیه عن الموعود المنجی، وأنّ الشعراء المعاصرین الإیرانیین یکاد یتفقون فی فکره الانتظار وظهور المنجی، إلا أنّهم یختلفون فی مصداقیه المنجی. منهم من آمن بالإمام المهدی (ع) ومنهم من سار اتّجاهاً آخر، وبحثوا عن أشخاص ذی سمات مختلفه.
أسلوبية الرواية الغنائية؛ رواية «رؤیای نیمه شب» (حلم منتصف اللیل) لمصطفى سالاري نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
98 - 126
حوزههای تخصصی:
الأدب الغنائی هو التعبیر الناعم عن مشاعر الشاعر أو الکاتب وأحاسیسه الشخصیه، ویتناول الحب والصداقه والمعاناه والخیبه. وما یمیز هذا النوع من الأدب عن غیره هو غلبه عنصر العاطفه والإحساس على العناصر الشعریه الأخرى؛ فکلما کانت عواطف الشاعر أعمق، وأحاسیسه أرق، کانت کلماته أکثر نفاذاً وإمتاعاً. یتمتع الأدب الغنائی بسمه أبرز قیاساً بالأنواع الأخرى، ویعتبر من حیث الرتبه، أقدم أنواع الأدب وأنقاها وأوفرها خیالا. یقوم البحث على التحلیل ودراسه الجوانب الغنائیه المهمه فی روایه حلم منتصف اللیل والنظر إلى آراء الخبراء وتلقیهم للأعمال الغنائیه مباشره. منهج البحث الحالی هو تحلیل المحتوى القائم على أسس المنهج الوصفی التحلیلی. أظهرت نتائج البحث أن فی الجوانب المضمونیه للأدب الغنائی فی روایه حلم منتصف اللیل مکونات مثل الانفعالیه والوجدانیه، ووصف (الإنسان والحیوان والمکان)، والشکوى والعتاب، وخصائص الإنسان الأخلاقیه، والرومانسیه، والنظره السلبیه للدنیا ولوم الدهر، والفضاء الحزین، والدعاء والمناجاه، والتمنی، وال مفاخره، والحدث الیومی، وحدیث النفس، والأمل، والفرح والفکاهه، والتحسر والقسم. حلم منتصف اللیل روایه تحتوی على معظم العناصر الغنائیه. وقد مزج المؤلف أغلب الجوانب الغنائیه مع مشاعره الداخلیه، وقدّمها فی هیئه مفردات وصوره روایه.
بررسی ساختار داستان کوتاه قرآنی صاحب دو باغ از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرایند معناسازی جلوه اصلی معناشناسی به حساب می آید. بر همین اساس، شناخت مسیر تولید معنا تا دریافت آن توسط مخاطب، اهمیتی دوچندان می یابد. یکی از این حوزه های معناسازی که باعث شکل گیری روایت می شود، نظام های گفتمانی است که هم در بردارنده عناصر کنشی هستند که نظام شناختی را شکل می دهند و هم عناصر شوِشِی را شامل می شوند که نظام احساسی را شکل می دهند. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و براساس الگوی مطالعاتی گریماس به بررسی مؤلفه های نشانه- معناشناسی در داستان کوتاه صاحب دوباغ در سوره کهف پرداخته است. این داستان به علت در بر داشتن ماهیت گفتمان روایی، دربردارنده شوش ها و کنش هایی است که کنشگر اصلی داستان یعنی صاحب دو باغ بر خلاف برنامه معاد که کنشگر اصلی داستان یعنی صاحب در حال کنش آفرینی است و توانش مادی او، محرک اصلی کنش هایش محسوب می شود. کنشگر را شیطان به عنوان کنش یار همراهی می کند. این داستان علی رغم کوتاه بودن، به مراحل آماده سازی و در ادامه آن به مرحله آزمون اصلی و در نهایت به آزمون سرافکندگی در داستان می رسد. گفتمان غالب در داستان، هوشمند می باشد و این امر در روند شکل گیری ارزش به شکلی است که گفتمان را به شکل مذموم= ناپسند شمردن اخلاق تکبر و نقش اصلی آن در ایجاد تفکر و منطق کفر قرار می دهد و در نتیجه تاثیر چنین تفکری در داستان فرایند احساسی عاطفی گفتمان را شکل می دهد که این مهم در شکل دهی ساختار معنایی روایت مخصوصا در ادراکات برونه ای حسی- ادراکی (پدیدار شناختی) و درونه ای روان شناسی آن، تاثیر گذاری ملموسی را بر فرایند معناسازی دارد.
واکاوی نوشتار زنانه رمان «برید اللیل» هدی برکات در پرتو نظریه نقد وضعی زنان از الین شوالتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه «نقد وضعی زنان» الین شوالتر، از الگوهای مطرح و روشمند نقد فمنیستی در حوزه ادبیات داستانی بشمار می رود، موضوع اساسی این رویکرد، نقد ادبیات از منظر نقش زنان و نقد آثار زنان است و از این جهت نقدی زن محور تعریف می شود. شوالتر نوشتار زنانه را به سه مرحله تقید، اعتراض و هویت فردی تقسیم می کند و برای تبیین ویژگی-های زنانه نویسی در هر مرحله، چهار مدل تحلیل پیشنهاد می دهد: زیست شناسی، زبان شناسی، روانکاوی و فرهنگی. این مقاله در صدد است، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر تئوری نقدی الین شوالتر و مدل های چهارگانه وی به نقد و تحلیل رمانی از هدی برکات به نام «برید اللیل»(2019م) بپردازد تا مؤلفه های نوشتار زنان و شناخت کارکردهای اجتماعی آنها مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که هدی برکات نتیجه پژوهش نشان می دهد که هدی برکات نویسنده ای پیشتاز در رابطه با کاربرد صفات زنانه و هنجارشکن در این زمینه است. در میان ابعاد چهارگانه نوشتار زنانه، بُعد روانکاوی در اثر، بدلیل شرایط تبعید، جنگ و مصائب اجتماعی بیشتر از بقیه بازنمود یافته است. اما هنوز تعلق اثر به سنت فمنیسم نشان از وضعیت عقب مانده زن لبنانی دارد.واژه های کلیدی: شوالتر، هدی برکات، برید اللیل، نوشتار زنانه، نقد وضعی زنان
الدیستوبیا وتمظهراتها فی روایه دفاتر الوراق لجلال برجس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أدب المدینه الفاسده أو الدیستوبیا أو الواقع المریر (Dystopia) هو مجتمع خیالی، فاسد تسوده الفوضی، فهو عالم وهمی لیس للخیر فیه مکان، یحکمه الشرّ المطلق، ومن أبرز ملامحه الخراب، والقتل والقمع والفقر والمرض. لقد ظهرت قصص وروایات مثل هذا المجتمع فی العدید من الأعمال الأدبیه، بعد ما أصبحت المدینه الفاضله فی مخیّله الأدباء ولم یحصلوا علی مدینه لائقه للعیش الکریمه فی ظلّ الظروف التی مرّت فی حیاتهم. لم یخلُ الأدب العربی من هذا النوع الأدبی، فقد اهتمّ شعراء العرب وروّادهبهذا المفهوم فی آثارهم الشعریّه ونصوصهم الأدبیه. ومن أولئک الذین جسّدوا المدینه الفاسده فی نتاجهم الأدبیه هو الروائی الأردنی جلال برجس کاتب روایه "دفاتر الوراق"، فقد نراه فیها یصوّر للمتلقّی مدینه خیالیه مُفزعه تدور أحداثها حول القتل والخراب والفساد. هذا الأمر ناتج عمّا یمرّ بلده الأردن من الواقع المریر والانشطار الطبقی جراء السلطه الفاسده وکذلک الصراعات الدائره مع الاحتلال الإسرائیلی التی أفضت البلدان العربیه إلی الدمار والاضطرابات والفوضی. هذا المقال یقوم وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی بدراسه ظواهر الدیستوبیا کالفقر والحرمان وتفشی الفساد الحکومی والحروب والقتل والدمار وتجلیّات هذه المفاهیم فی روایه دفاتر الوراق. نظراً لأهمیّه البحث یحاول کاتبا المقال معتمداً علی عناصر الدیستوبیا، الاستقصاء فی روایه دفاتر الوراق للکشف والإیضاح عن المعلومات عن القضایا التی تؤدی إلی موجه الدیستوبیا فی المجتمع وکیفیه ظهور ملامح عناصرها فی هیکل الروایه لدی کاتبها. لقد أظهر المقال ملاحظه جلال برجس بالظروف النفسیّه الحاکمه فی شخصیّات روایته کالشذوذ الخلقی والتناقض فی الشخصیّه وقد أبان عن أمور اجتماعیّه مکتومه کالحیاه المحبطین والمتشردین والمنبوذین کما أنّه کأدیب ملتزم قد تمنی حیاه سعیده لشعبه وأبناء وطنه ولهذا ناقش فی أمور الحکومه ومدی تخلیها عن دورها الحقیقی فی تطبیق العداله والقانون وقمع الشعب اقتصادیاً وسیاسیاً.
کاربست دانش بدیع در استنباط با تکیه بر آراء و آثار دانشمندان یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
107 - 124
حوزههای تخصصی:
علوم ادبی از پیش نیاز های اجتهاد است؛ اما درباره تعداد و عناوین علوم ادبی ای که پایه و اساس اجتهاد است، اختلاف است. برخی از فقها، هیچ یک از علوم بلاغی را از علوم پایه اجتهاد نمی دانند، همان طور که بیشتر موافقان ضرورت علوم بلاغی برای اجتهاد، دانش بدیع را از این ضرورت استثنا کرده اند. در مقابل این دو گروه، گروهی از دانشمندان علوم اسلامی و خصوصا عده ای از فقهای معاصر حوزه علمیه قم بر آنند که نه تنها علوم معانی و بیان، بلکه علم بدیع نیز از پیش شرط های لازم برای اجتهاد می باشد. آنان ضمن نقد دیدگاه مخالفین، در صدد ارائه استدلال عقلی بر ضرورت بدیع برای اجتهاد نیز بر آمده اند. علاوه بر این استدلال که در مباحث اصول خویش، عرضه کرده اند؛ مراجعه به آثار فقهی این بزرگان ما را به این نتیجه می رساند که در جایگاه های متعددی از فقه خویش به قواعد دانش بدیع استدلال نموده اند یا با استفاده از این دانش به نقد نظر مخالف نشسته اند. این نوشتار با تکیه بر آثار برخی از بزرگان حوزه علمیه قم در دهه های اخیر، ضمن نقد ادله مخالفان، استدلال ضرورت دانش بدیع برای اجتهاد را توضیح می دهد و با آگاهی از اینکه تا کنون کسی، رد پای دانش بدیع و آرایه های آن را در عملیات استنباط فقهی و اصولی گزارش نکرده است، نمونه هایی از استشهاد به آرایه های توریه و استخدام و مشاکله و تصحیف و جناس را، از لابلای متون فقهی و اصولی تدوین شده در حوزه علمیه قم در یکصد سال اخیر، گزارش می کند.
دراسه البنیه السردیه في مقامه ابن شرف القیرواني (مقاربه بنیویه تکوینیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعد ابن شرف القیروانی من أشهر الکتّاب فی موضوع المقامه حیث استفاد فی مقامته بشکل کبیر من کنوز المفردات العربیه مثل التلمیحات والأمثال والألغاز النحویه والفقهیه وغیرها. من الموضوعات التی نشهدها فی هذه المقامات هو السَّرد الحکائی، فهذه الدراسه تسعی الی تقصَّی البنیه السردیه فی مقامات ابن شرف القیروانی بمنهج وصفی - تحلیلیّ من أجل فهم دور عوامل السَّرد فی الوصول إلى ملامح الإبداع السردی لدی ابن شرف فی هذا الفن الأدبی علی وجه الخصوص. وخلال دراستنا هذه توصلنا إلى عده نتائج، أهمها هی: أنّ لإبن شرف القیروانی براعه وافیه خاصّه فی تقدیم الشّخصیّات من بین عناصر السّرد فهو مبدع فی المزج بین التقدیم المباشر وغیر المباشر لشخصیات مقامته کما أن أبنیه الزمن فی المقامه تتناسق وإیقاع المقامه الفنیه. فضلاً عنها لقد برع فی نسج الحبکه السردیه فی المقامه بتقدیمه الأحداث فی حبکه متماسکه نوعاً ما.
المفارقه في ديوان "ولاده أخرى"لفروغ فرخزاد و"الرقص مع البوم" لغاده السّمّان: دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
159 - 186
حوزههای تخصصی:
المفارقه، فن بلاغی یتّسم بالمحایله اللغویّه، وهی عباره عن التواصل الخفی بین منشئ النص والمتلقّی؛ فالمکوّنات المستخدمه فیها تشبه ألغازا لغویّه تحتاج إلى الحل والتفکیک، وهذه الوظیفه ترجع إلى القارئ المتمکّن النشیط الذی یستقصی معنى النص، فلا یتوقّف إلا بعد الوصول إلى معنى النّص المکتوب وتحویله إلى النّص المستنبط الذی یؤدّی إلى التمتع واللذه فی نفسه؛ والمفارقه هی أبرز الفنون البلاغیه فی شعر الشواعر المعاصرات المناضلات فی سبیل حل المشاکل النفسیه والمصائب الاجتماعیه؛ وفروغ فرخزاد وغاده السّمّان، تعدّان من الشواعر اللاتی یکدّسن القسم الکبیر من نصوصهن الشعریه للتعبیر عن قضایا المرأه والمشاکل التی تواجهها فی المجتمع. یهدف هذا البحث إلى دراسه المفارقه فی دیوان «ولاده أخرى» لفروغ فرخزاد و «الرقص مع البوم» لغاده السّمّان، مستخدما المنهج المقارن ومستعینا بالوصف والتحلیل ومن النتائج التی وصل إلیها، هی: إنّ المفارقه تعدّ من المکوّنات الرئیسه فی شعر فروغ فرخزاد وغاده السّمّان، وهما توظّفان هذه الظاهره، للتعبیر عن مکنوناتهما النفسیه والاجتماعیه مثل: فقدان الحریه للنساء فی المجتمع. فقد استخدمت غاده السّمّان، المفارقه للتعبیر عن غطرسه الرجل أمام المرأه، ومخادعته إیّاها وتشاؤمها من الحب المادی الذی ینتهی إلى الفشل والکآبه، وهی تتمنّى عالما مثالیا بعیدا عن عالم سوداوی تعیش فیه وتبحث عن حب صادق طیب؛ أمّا فروغ فرخزاد فقد وظّفت هذه الظاهره للإشاره إلى الاحتجاج ضد القوانین الصارمه التی لا تتغیر، والخیبه، والموت والانضمام إلى الحیاه الأبدیه لأجل لقاء الله والحب الروحی وعدم تعلّقها بالشؤون المادیه والوصول إلى المرتبه الإنسانیه العلیا، وحلول الروح الإلهیه فی وجودها؛ ومن قبیل هذه الموضوعات التی لا یمکن التعبیر عنها إلا بواسطه لغه المفارقه التی تمتاز بالغموض والالتباس المرتبطین بالنزعه الصوفیه لدى الشاعره.
دراسه وتحلیل عناصر الاغتراب والوحده و مقارنتها فی قصائد عبدالوهاب البیاتی و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
37 - 58
حوزههای تخصصی:
النوستالجیا أو الشعور بالوحده أو الحزن الناتج من الغربه من الناحیه النفسیه هو الحسره وشوق الانسان لماضیه. یظهر هذا الشعور کمظهر من مظاهر السلوک البشری اللاواعی. تتجلى النوستالجیا أو الشعور بالوحده والحزن فی إطار الشوق للوطن والحبیب والأسره وفتره الطفوله والمراهقه السعیده والظروف السیاسیه والاجتماعیه والاقتصادیه والدینیه المواتیه فی الماضی. تظهر نتیجه هذا البحث أن عبد الوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی، بصفتهما من أتباع المدرسه الرومانسیه للأدبین المعاصرین (العربی والفارسی)، استخدموا النوستالجیا کأحد الأسس الأساسیه والضروریه فی شعرهما واستناداً إلى المصادر والمؤشرات النفسیه یتم تقدیمها ضمن شعراء النوستالجیا، رغم أن کلمات ومشاعر البیاتی أکثر جاذبیه وعاطفیه مقارنهً بسیمین بهبهانی. یدرس هذا البحث فی قصائد عبدالوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی بمنهج تحلیلی وصفی واستنادا إلى مصادر مکتبیه، والهدف منه اکتشاف مکونات النوستالجیا ومعرفه الخطوط الفکریه والشعریه لهذین الشاعرین.النوستالجیا کأحد الأسس الأساسیه والضروریه فی شعرهما واستناداً إلى المصادر والمؤشرات النفسیه یتم تقدیمها ضمن شعراء النوستالجیا، رغم أن کلمات ومشاعر البیاتی أکثر جاذبیه وعاطفیه مقارنهً بسیمین بهبهانی. یدرس هذا البحث فی قصائد عبدالوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی بمنهج تحلیلی وصفی واستنادا إلى مصادر مکتبیه، والهدف منه اکتشاف مکونات النوستالجیا ومعرفه الخطوط الفکریه والشعریه لهذین الشاعرین.