فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
137 - 160
حوزههای تخصصی:
تجربه عرفانی از دین، یعنی مواجهه با امر مقدّس و درک حضور وجود او، که به صورت فردی و یا جمعی، در درون افراد بروز و ظهور می یابد، در روانشناسی، این تجربه عرفانی ، نوعی گرایش درونی و فطری به شمارمی رود. یونگ بر این نکته تأکیدمی ورزد که تجربه عرفانی از دین، نوعی تجربه مینوی و مقدّسی است که در ضمیر خودآگاه و عمدتاً ناخودآگاه جمعیِ بشر، نهادینه شده است. کارل گوستاو یونگ (1961- 1875 م) روانشناسی سوئیسی و پایه گذار روانشناسی تحلیلی، با طرح نظریه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی، سعی کرد پنجره ای نوین به سوی عرفان بگشاید؛ زیرا، بر تجربیّات طبیعی و خودانگیخته تمرکز دارد، به ویژه در رؤیاها و تخیّلاتی که به نظرمی رسد با عرفان اسلامی، تقویت می شوند. مولانا نیز، ایمان و تجربه عرفانی از دین را، از جنس عشق می داند که به طور فطری و غریزی، در سرشت انسان به ودیعت نهاده شده است و کشش و جذب روحی به سوی مبدأ و اصل که در عرفان اسلامی، مطرح می شود، ناشی از همین تفکّر است؛ او عشق را، محرّک روح انسانی در سبب جذب روح به نوای الهی و عرفانی، در مسیر رسیدن به تجارب عالی ایمانی می بیند. این مقاله، برپایه مطالعه موردی آرای کارل گوستاو یونگ درباره تجربه عرفانی از دین و اندیشه های مولانا در دفتر ششم مثنوی به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روانشناختی و عرفان نسبت به دین، در چه وجوهی از یکدیگر متمایزمی شوند و در چه وجوهی به یکدیگر نزدیک هستند. برای پاسخ به این پرسش، مقاله با اشاره به روانشناسی عرفانیِ دین از دیدگاه یونگ و مولانا، نتیجه گرفته است که فطری بودن دین و عرفان، یکی از نکات مشترک اندیشه مولانا و روان شناسی یونگ، در تجربه امر مقدّس است.
حقیقت عرفانی دعا و اجابت از دیدگاه ابن عربی با تکیه بر فتوحات و فصوص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۲۹۸-۲۷۱
حوزههای تخصصی:
خواستن، زاییده نیاز و در بطن خود آبستنِ توجه به عامل برآورنده نیاز است. و زندگی روزمره آدمی همراهِ بسیاری از نیازمندی هاست. از نظر ابن عربی توجه انسان به خداوند و ابراز نیازمندی به او حقیقت دعا را تشکیل می دهد و اجابت قطعی دعا در آیات و روایات تنها ناظر به این مقدار است که مقوّم ماهیت دعاست. اما اجابتِ خواسته داعی که پس از این توجه بیان می شود، بیرون از حقیقت دعا و مشروط است. دو شرط اساسی اجابت این است که به مقتضای مصلحت داعی و مطابق قضا و قدر الهی باشد. ابن عربی با توجه به حقیقت دعا و محوریت این دو عامل در خواسته بیرون از ماهیت دعا، اجابت را به لبّیکی، اجابت عین، اجابت بدل و اجابت بطیء و سریع تقسیم کرده است. در نظام عرفانی ابن عربی، دعا رشته اتصال نمود و بود، تأمین کننده آرامش دنیوی و سبب دریافت فیوضات از منبع فیض است. و از جمله شرایط اجابت، توجه تام به خداوند، طهارت ظاهر و باطن، اضطرار، توسل و انقیاد در برابر اوست. ابن عربی بر پایه فهم عمیق از دین و دست یافتن به مراتب شهود عرفانی، به خوبی از حقایق مربوط به دعا پرده برداشته است. در این مقاله پس از تحلیل آراء او درباره ماهیت دعا و اقسام آن، حقیقت و اقسام اجابت، آداب و شرایط اجابت به این دست سؤالات پاسخ داده ایم که با وجود وعده اجابت قطعی از سوی خداوند آیا دعایی هست که اجابت نشود؟ چرا برخی دعاها اجابت نمی شوند؟ دلیل اجابت عاجل و آجل دعاها چیست؟ دعاکننده چه و چگونه بخواهد تا خواسته اش قرین اجابت باشد؟
بررسی و تحلیل واژه های طلب و طرب در غزلیات مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
341 - 360
حوزههای تخصصی:
هر قشر وگروهی برای بیان ویژگی های مسلک و روش خود از زبان خاّص خویش استفاده می کند. عرفا و متصّوفه نیز از این قضیه مستثنی نیستند؛ به همین دلیل آنان از آغاز نیمه دوّم قرن دوّم طریق تصوّف اسلامی و به دنبال آن، اصطلاحات زیادی به وجودآورده و به شرح وتوضیح آن ها پرداخته اند. بنا به اعتقاد اکثر عرفا اوّلین منزل در سلوک طریقت، طلب و شوق انسان برای بازگشت به وطن خویش است. مولانا معتقد است که شرط طلب این است که طالب را لرزه عشق باشد، در غیر این صورت باید پیر را خدمت کند تا به برکت وجود او و با ارشاد او حال طلب در او به وجودآید. مولانا مدّتی در طلب بود و پس از آنکه به مطلوب رسید، طرب را آغازکرد و برنامه او برای زندگی همگان همین بود که یا باید در طلب کوشید و یا در طرب. به حق، عمر او بعد از آشنایی با شمس و تحوّل روحی اش در طلب گذشت. نگرش مولانا به طرب و شادی نگرش مثبت است. او که فرا مکان و فرا زمان می اندیشد و هیچ گاه غم را در دل خود جای نمی دهد و همیشه از عشق و سماع و رقص داد می زند و همگان را دعوت به شادی می نماید، آن هم شادی پایدارکه عاشق شدن است و دیدار معشوق. دراین پژوهش می خواهیم یکی به بررسی چگونگی وچرایی روی آوردن مولانا به «طلب» و«طرب و شادمانی» بپردازیم .
تفسیر بافت بینامتنی تصوّف و عرفان جامی در بهارستان بر اساس نظریه فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
221 - 240
حوزههای تخصصی:
عبدالرحمان جامی شاعر و نویسنده نام آور قرن نهم هجری است که درواقع خاتم الشعرای بزرگ پارسی گو و پس از عهد حافظ، بزرگ ترین شاعر شمرده شده است. جامی شاعری صوفی مسلکی است که اصطلاحات صوفیه را در شعر و نثر خود به کاربرده و در بهارستان، نمونه های افکار عرفانی خوب و فراوان از او یافت می شود. جامی این افکار را بیشتر در ضمن داستان های کوتاه بیان کرده است. جامی در سراسر بهارستان، هدف و غرض اصلی خود را به عنوان یک معلم اخلاق و عرفان ازیادنمی برد و به خوانندگان عرفان و اخلاق می آموزد و در خلال حکایات، عقاید عرفانی خود را بیان کرده و در موارد مختلف، غیرمستقیم به تعلیم پرداخته است. جامی همچون بسیاری از عرفا هدف اصلی از طی مراحل تربیتی عرفانی یا سیر منازل سلوک را که از توبه آغاز و به فنا پایان می یابد، وصول به ذات حق دانسته که غایت هر عارفی است. نویسنده در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانه ای درصدد آن است تا به بررسی بافت بینامتنی تصوّف و عرفان جامی در بهارستان بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که جامی در بهارستان چگونه از مضامین عرفانی برای بیان مقاصد تعلیمی و اخلاقی خود بهره برده است؟ با بررسی بهارستان در خصوص اندیشه های عرفانی جامی این نتیجه حاصل می شود که جامی به عرفان ایرانی و نظریات شیوخ خراسان دل بستگی نشان داده و از مضامین گسترده عرفانی در ضمن حکایات برای ارشاد و راهنمایی و همچنین تعلیم دیگران استفاده کرده است.
تجربه مشترک انحلال فردیت در عرفان اسلامی و عرفان هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
301 - 322
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تجربیات مشترکی است که دو مکتب عرفانی اسلامی و هندی در باب انحلال فردیت دارند. انحلال فردیت به معنای گذشتن از خود تن و یکی شدن با خالق است که در عرفان اسلامی با نام فنا فی الذات شناخته می شود. در این پژوهش به روش تحلیلی، با بررسی متون عرفان هندی و عرفان اسلامی به دنبال یافتن مشترکات و مفاهیم کلی که تحت این مشترکات توسعه داده شده اند، بودیم. نتیجه این که در متون اوپانیشاد و عرفان اسلامی؛ انسان علت غایی آفرینش دانسته شده و در هر دو مکتب عرفانی انسان م ظهر و آی نه صفات الهی است. در عرفان هندی، روح انسان تحت تأثیر کرمه بر جیوه؛ در چرخه سمساره؛ از جسمی به جسمی بالاتر یا حضیض تر حلول می کند. و تنها راه نجات از این چرخه و انحلال در برهمن؛ همانا دانش، عمل یا عشق می باشد. در عرفان اسلامی اما تناسخ وجودندارد و موضوعیت انحلال فردیت و فنای در ذات با رها شدن از قیود مادّی و یافتن صدق و صفای باطنی؛ ممکن است. انحلال فردیت به عنوان تجربه مشترک بین دو اندیشه عرفان اسلامی و عرفان هندی را از نظر مفاهیم کلی شبیه به همدیگر است اما از نظر جزئیات و توسعه مفاهیم با یکدیگر تفاوت دارند. هرچند در هر دو مکتب عرفانی؛ عشق نجات بخش روح انسان معرفی شده است.
رقیقه عشق(جستاری درمفهوم عشق از دیدگاه سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
343 - 362
حوزههای تخصصی:
بحث « رقیقه عشق» که در این مقاله مجال سخن یافته است یکی از موضوعات مهم عرفان وادبیات فارسی را تشکیل می دهد این مقاله به روش توصیفی،تحلیلی از منابع کتابخانه ای و اسنادی، قصددارد به این سؤال اساسی پاسخ دهد که معنا و مفهوم عشق از دیدگاه سعدی چیست؟ داده ها حاکی از آن است که مصلح الدین سعدی شیرازی از جمله شاعران حکیم، جهانگرد، فرزانه و فرهیخته و یکی از قله های بلند زبان فارسی است که با زبان فصیح وبلیغ خود و با صراحت و طنز به موضوع عشق پرداخته است.آثار او از نظم و نثر مشحون از طنازی های عاشقانه است. ماهیت عشق سعدی هم روحانی وعرفانی و آسمانی و هم زمینی است. جهان بینی محبانه و نگاه نازنین بینی او باعث شده که کل هستی را زیبا و دوست داشتنی بدانیم. درعین حال سعدی به اقتفای عرفا و شعرای دیگر، عشق رابالاتر از عقل دانسته و یای عقل را در مصاف با عشق سست و لنگان می داند. و به فناشدن عاشق در معشوق می اندیشد. او در پشت پرده زیبائی ها وعشق های مجازی سیمای حقیقی پدیدآورنده آن را مطمح نظر دارد. به طور خلاصه می توان گفت که تفکر سعدی در عشق از افراط و تفریط فاصله دارد و زبان اعتدال و میانه ای را در پیش گرفته است.
ارمغان علمی و معرفتی فناء فی الله و بقاء بالله از منظر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
242 - 227
حوزههای تخصصی:
علی رغم تلاش های علمی صورت گرفته در موضوع فناء فی الله و بقاء بالله، تعیین تحفه ارزشمند منزل فنا و رهاورد آن و پاسخ گویی به تناقض ادراک سالک در حال فناء ذاتی! همچنان در هاله ای از ابهام است. این مقاله مدعی است رهاورد این منزل، همان جان سالک است که معرفتی نوین از ادراک تام وحدت با حق، با آن آمیخته و ممزوج شده است. عارف در منازل متعدد فنا پله پله به فنای خویش و ماسوی الله در افعال، صفات و ذاتِ حق معرفت حضوری می یابد و حقیقت، بی واسطه حد و رسم و مفاهیم، بنا به وسعت ظرف انسان نزد او جلوه گر خواهد شد. بنابر قرائت صحیح از فنا و دستاوردهای آن، تناقض ابتدایی رخت برمی بندد، زیرا اساس این پارادوکس ظاهری یا بر نفی محملِ علم است و یا بر خلوّ آن از معارف در حال فناء ذاتی. وقتی جان بدون هلاکت و تغییر باقی است می تواند ظرف علم نامحدود الاهی واقع گردد و جان هیچ گاه از هرگونه معرفتی خالی نخواهد بود.
بررسی قضا و قدر از منظر آیات و احادیث با دیدگاه مولانا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
132 - 154
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش تحلیلی - توصیفی به تشریح دیدگاه مولانا پیرامون جبر و اختیار و تبیین مواضع وفاق و اختلاف آن ها بدون رجحان یکی بر دیگری می پردازد که با هدف ایجاد بستری مناسب در قاب مقایسه و تحلیل، ذهن مخاطب را در این خصوص مشخصاً به سمت و سوی یک مطالعه منسجم و منطبق با مبانی دینی بین عرفان و آیات سوق می دهد. اعتقاد به «قضا و قدر» ناشی از اعتقاد به اصل علیّت عمومی در جهان است، براساس اعتقاد به این اصل، در عالم، هر پدیده ای علت و اندازه ای دارد و چیزی بدون علت و بدون اندازه گیری معیّن، به وجود نمی آید. هدف این تحقیق بررسی قضا و قدر در آیات و احادیث با دیدگاه مولوی است. در مثنوی معنوی مولانا، ارتباط عقل با قضا و قدر به شکلی زیبا و مناسب برجسته شده است. مولانا همانند گذشتگان خود تصوّر واحد و ملموسی از عقل و قضا و قدر ندارد، به همین خاطر در اثر معروف خود مثنوی معنوی به تشریح این موضوع می پردازد.
مقایسه تطبیقی فطرت و سلوک عرفانی در آراء تحلیلی امام خمینی(ره) و آیت الله شاه آبادی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
220 - 240
حوزههای تخصصی:
فطرت و عرفان از مباحثی است که دارای سازه های گوناگونی هستند و می توان آن را با صورت بندی های متفاوت مورد مداقه قرارداد. در این پژوهش می کوشیم آراء تحلیلی فطرت و سلوک عرفانی را در منظومه های فکری و معرفتی امام خمینی (ره) و آیت الله شاه آبادی (ره) مورد واکاوی قرار دهیم. به منظور شناسایی منظومه فکری و معرفتی آنان بایستی ابتدا، مبانی عرفانی هستی شناسانه و انسان شناسانه فطرت را شناسایی کرده و سپس، شاخصه های فطرت و سیر و سلوک عرفانی، ابعاد فطرت، رابطه معرفت فکری با معرفت شهودی (سلوک عرفانی) و فطرت و عشق از منظر امام خمینی (ره) و آیت الله شاه آبادی (ره) را مورد تحلیل قراردادیم و در نهایت مبانی فکری معرفتی آن ها مقایسه شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آیت الله شاه آبادی (ره)، نقطه عطفی در سیر تطورات تاریخی نظریه فطرت است. نوآوری شگرف ایشان در ارتباط با فطرت نشان از برجستگی کار ایشان است زیرا نظریه فطرت را به مباحث نفس شناسی و حکمت عملی پیوند زد و برای تجرد نفس و ارائه راهکار عملی برای سیر و سلوک، به مقتضیات فطرت تمسک کرده است. امام خمینی (ره) درخصوص فطرت و سلوک عرفانی نظریه نظام مند را صورت بندی کرد. ایشان فطرت را با مقام ولایت مطلقه پیوند زده است. روش پژوهش به صورت توصیفی – تحلیلی است.
مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
39 - 56
حوزههای تخصصی:
بشر از همان اوان حیات خود بر زمین، با پدیده های رازآمیز بسیاری روبه رو بوده است و یکی از رازآمیزترین این پدیده ها برای او، نور بوده است. نور، نوع زندگی و معماری فضای زیست آدمی را تحت تأثیر قرارداده و افزون بر جنبه مادی و فیزیکی حیات بشر، به تدریج بر جنبه ذهنی و معرفتی وی نیز پرتو افکنده است. در ساحت معرفتی و فلسفی، نور، چشم انداز بحث هایی ظریف را فراروی آدمی گشوده است. در کنار همه این ویژگی ها، نور به عنوان تجلّی زیبایی، در خدمت بیان هنری درآمده و گونه های هنر را از امکانات مادی و بیانی وسیعی بهره مند کرده است. در این مقاله با استفاده از نظریه نماد، کارکردهای نمادین نور و خوشه های تصویری مرتبط با آن یعنی خورشید، آفتاب، شمع، چراغ و ... در دیوان حافظ تبیین می شود. و نیز سعی کردهایم به بررسی لایه ها و وجوه گوناگون نور از قبیل نور نماد حق تعالی، انسان کامل، جهانِ غیب به منزله نور، حضور نور در مکان، خوراک و شراب و تبیین مقوله فنا و بقا در دیوان حافظ با استفاده از پدیده نور بپردازیم تا دریچه ای دیگر برای شناخت کامل تر دیوان این شاعر برجسته گشوده شود.
تحلیل دعاها و مناجات های عرفانی مثنوی معنوی براساس نظریه کنش های گفتاری سرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
67 - 82
حوزههای تخصصی:
دعا و مناجات با پروردگار، از روحانی ترین لحظات زندگی هر انسان خداشناس و دین مدار است و مثنوی معنوی نیز به عنوان شاهکار عرفانی زبان فارسی سرشار از دعا و مناجات هایی است که مولانا گاه از زبان خود و گاه از زبان شخصیت های مثنوی بیان نموده است. دعا و مناجات های مثنوی ، دارای کنش های گفتاری خاصی است که نشانگر معنی ثانوی آن هاست. نظریه «کنش گفتاری» به عنوان یکی از مباحث مهم تحلیل گفتمان در حوزه دانش زبان شناسی در آغاز توسط «آستین» مطرح شد و سپس، «سرل» طبقه بندی پنج گانه ای را برای آن ارائه داد. پایه نظریه کنش گفتاری سرل بر این استوار است که نقش های فعل و به دنبال آن جمله را در فرایند گفتمان می توان به پنج دسته کنش های اظهاری، عاطفی، ترغیبی، تعهّدی و اعلامی تقسیم بندی کرد. در پژوهش حاضر تلاش شده است به شیوه تحلیل محتوایی و برمبنای تئوری کنش های گفتاری سرل، به تحلیل دعاها و مناجات های مثنوی پرداخته شود. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد، هریک از دعاها و مناجات های مولانا دارای کنش گفتاری خاصی است و از میان طبقه بندی پنجگانه سرل، «کنش ترغیبی» نسبت به دیگر کنش های گفتاری بسامد بالایی دارد و «کنش اعلامی» در آن ها به کارنرفته است.
تحلیل عرفانی داستان موسی و خضر در شعر فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
143 - 162
حوزههای تخصصی:
شخصیت های دینی مخصوصاً پیامبران الهی همیشه جایگاه ویژه ای در شعر داشته اند. در این میان، داستان موسی و خضر (علیهما السلام) از جمله داستان هایی است که بر ادبیات فارسی و عربی به ویژه- شعر فارسی- تأثیر به سزایی داشته است. رخدادها، حوادث، صحن ها، پیام ها و رموز داستان این دو بزرگوار، در قالب اینکه موسی (ع) سمبل شریعت گرایی و خضر (ع) نماد پیر طریقت می باشد، در شعر فارسی و عربی تجلّی یافته است. این مقاله، بر آن است که بن مایه عرفانی داستان موسی و خضر (علیهما السلام) را در شعر فارسی و عربی بررسی نماید و رمزها، اشارات و دلالت های معنایی استفاده از داستان موردنظر را در اشعار موردنظر، تحلیل کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در شعر فارسی، سیمای این دو بزرگوار، سیمایی عارفانه و تابناک است و داستان آن ها از طریق تأویل، رمز و نمادپردازی محمل اندیشه های والای عرفانی می شود. درحالی که در شعر عربی – که بیشتر شاعران معاصر در مورد آن سخن گفته اند- بن مایه عرفانی این داستان، ماهیتی سیاسی یافته و با موضوع مقاومت پیوندمی خورد. لازم به ذکر است که در شعر معاصر عربی، موسی (ع) سمبل انسان های شریعت گرا معرفی شده که اطلاعی از اوضاع ندارند و همیشه به دنبال پرسش هستند، درحالی که خضر (ع) نماد پیر طریقت و اهل دل است که از عالم غیب خبردارد و موسی (ع) را از سردرگمی ها نجات می دهد.
مستثنای «صعق» در تفسیر عرفانی آیه 68 سوره زمر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
171 - 192
حوزههای تخصصی:
بر اساس آیه 68 سوره زمر، قیامت کبری که واقعه پیش از ورود انسان ها به عالم آخرت و برقراری بهشت و جهنم است، با صعق موجودات اتفاق می افتد. در همین آیه برخی از صعق استثنا شده اند. در معنای صعق حاصل در روز قیامت و استثناشدگان آن، میان مفسران اقوال مختلفی به چشم می خورد. عرفا معنای صعق در این آیه و آیات مشابه را «فنا»ی موجودات دانسته و اشاره کرده اند کسانی که قبلاً به مقام فنا رسیده اند، مستثنای آیه اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی مستثنای آیه و با روش توصیفی و تحلیلی در ابتدا به تبیین وحدت معنایی «حالت صعق» - در معنای عرفانی آن- در آیات مختلف پرداخته و علاوه بر آن روشن می سازد که حالت صعق در روز قیامت کبری، در تمام مخلوقات به معنای فناست. سپس در بررسی مستثنای آیه به این نتیجه رسیده است که مخلوقاتی که در عرفان با نام «ارواح مهیمه» شناخته می شوند، مستثنای آیه بوده و انسان هایی که در دنیا به مقام فنا دست یافته اند، مستثنای آیه نیستند.
بررسی رویارویی الاهیات سیاسی با فرهنگ مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
206 - 187
حوزههای تخصصی:
الاهیات سیاسی جدید با متفکران مهمی مثل یورگن مُلتمان، یوهان باپتیست مِتس و دوروتی زُئِلِه در نیمه دوم سده بیستم پا به عرصه الاهیات مسیحی گذاشت. این الاهیات را بیشتر از وجه سیاسی آن می شناسیم. با این حال، مقاله حاضر با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی رویارویی این سه شخصیت مهم الاهیات سیاسی با فرهنگ مدرن پرداخته است. آنچه این مقاله قصد دارد نشان بدهد آن است که الاهیات سیاسی نگاه انتقادی و معترض به بعضی از وجوه فرهنگ مدرن دارد، گرچه چنین نگاهی بنا به تعریف این الاهیات ذاتی آن نیست. از وجه معرفتی نقد متألهان سیاسی را به «الاهیات مرگ خدا» و به اصطلاح الاهیات سکولار شاهدیم؛ الاهیات مرگ خدا نقدهایی اساسی به مفهوم خدا در الاهیات مسیحی داشت و در طرف مقابل طرح بعضی از اندیشه های الاهیاتی از جانب الاهیات سیاسی، نظیر تأکید بر فرجام شناسی مسیحی، اساساً کمتر به دلیل اهمیت سیاسی و شبه مارکسیستی آن و بیشتر برای بازتعریفی از مفهوم خدا و بردن آن به انتهای تاریخ بود تا آن را از تنگنای عقلانیت انتزاعی معاصرشان رها سازند. این الاهیات همچنین بر زبان روایی و دعایی و توانمندی آن برای ارایه تصویری واقعی تر از مفاهیم الاهیاتی، در مقایسه با زبان انتزاعی و عقلانی مدرن، تأکید دارد. از وجه فرهنگی نیز الاهیات سیاسی به تأثیرات فرهنگ بورژوایی برآمده از سرمایه داری بر الاهیات مسیحی اعتراض دارد و معتقد است این نکته موجب نوعی بی اعتنایی بورژوایی در مسیحیت شده است. تئودیسه نظری مسیحیت هم می کوشد وضعیت را معمول و آرام جلوه دهد، حال آن که به باور این متألهان طرح رنج های فاجعه بار بشر مثل آشویتس در حیطه الاهیات می تواند تصوری حقیقی تر از خدا به دست بدهد و همچنین کتاب مقدس و ناهم عصریت مسیحیت با فرهنگ بورژوایی می تواند مبنایی برای نقد وضعیت معاصر و ادامه پروژه روشنگری باشد.
همبستگی وجودی توحید و فناءفی الله و بقاءبالله در اندیشه ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
1 - 22
حوزههای تخصصی:
توحید در اصطلاح ادیان به ویژه دین اسلام و فناءفی الله و بقاءبالله در عرفان اسلامی از زوایای مختلفی قابل بررسی است. به رغم پژوهش های ارزشمندی که در این باب صورت گرفته است، جای این سؤال هست که صرف نظر از بعد معرفتی و حصولی هریک از توحید و فنا، توحید نزد موحد و فناءفی الله و بقاءبالله نزد فانی فی الله چه نسبت و رابطه ای با هم دارند؟ آیا همانطور که در بعد ذهنی و حصولی رابطه مبتنی بر تخالف درباره آن ها به نظرمی رسد در وجود سالک و موحد نیز جدای از هم و مستقل از هم معنا دارند یا این دو در وجود موحد به هم گره خورده و یکی هستند؟ تعاریف توحید و استدلالات آن، در زمره علم حصولی واقع می شوند؛ اما در معرفت حضوری به توحید، بی واسطه حد و رسم و مفاهیم، حقیقت، بنا به وسعت ظرف انسان نزد او جلوه گر خواهدشد. در این نوشتار از این امر به توحیدی شدن انسان یادشده است. از سوی دیگر، در سلوک عرفانی و رسیدن به مقام فناء فی الله و بقاء بالله نیز وجود سالک عین علم خواهدشد تا جایی که یادکردن و یا نسیان خداوند از انسان، با یادآوری انسان از خداوند یا فراموشی او وحدت خواهدداشت، زیرا در اینجا علم انسان به رب خویش و هم علم پروردگار به نفس، حضوری و عین وجود نفس است. درک این وحدت میان عبد و رب و توحیدی شدن نفس، همان ارمغان فناء فی الله و بقاءبالله است. همسانی اقسام، مسیر، دستورالعمل و امام در این دو این مدعا را تقویت می کند.
تحلیل تضمین های محمدتقی مظفرکرمانی از مثنوی مولوی در تفسیر عرفانی بحرالاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
185 - 204
حوزههای تخصصی:
ادبیات کهن فارسی و آثار شاعران و نویسندگان قرون متقدم، همواره موردتوجه عموم ادب دوستان، شاعران و نویسندگان متاخر قرارگرفته است. در این باره آثار دوران زندیه و قاجار، به علت رویکرد تقلیدی کمتر موردتوجه اند و این بی توجهی، باعث می شود بسیاری از معارف آن دوره در پرده ابهام باقی بماند. با وجود این در دوران یادشده، آثاری یافت می شوند که از جهات بسیاری شایان اهمیت هستند. یکی از آثار عرفانی ارزشمند در دوره قاجار، مثنوی بحرالاسرار است. این مثنوی، تفسیر عرفانی منظومی از سوره مبارکه حمد است که با تأسّی به دیدگاه وحدت وجودی شیخ اکبر، محی الدین ابن عربی، به نظم کشیده شده است. این مثنوی سروده محمدتقی مظفرکرمانی از اطباء، علما، فقها و عرفای بزرگ اوایل دوره قاجار است. مظفرکرمانی در این اثر کوشیده است تفسیر سوره مبارکه حمد را براساس نگرش فلسفی عرفانی "وحدت وجود" به نظم در آورد. این اثر در بحر رمل مسدس محذوف ( وزن مثنوی مولوی) سروده شده است. در سراسر این مثنوی که حدود پنج هزار بیت است، ضمن توجه فراوان به آیات قرآن، احادیث، ادعیه و خطبه ها، تلمیحات زیاد و نیز تضمین هایی از اشعار مولانا به چشم می خورد. نگارنده در این مقاله ضمن معرفی منظومه و سراینده آن، به بررسی تاثیر ابیات مثنوی مولوی و تضمین های محمدتقی مظفرکرمانی از آن می پردازد و می کوشد تاثیر این ابیات را بر هدف ناظم اثر بازنماید.
معرفی و بررسی محتوایی رساله اساس المعرفه اثر کمال الدین صدیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
241 - 260
حوزههای تخصصی:
نسخ خطی باقیمانده از گذشتگان جزء مهمی از فرهنگ و تمدن محسوب می شود که لزوم توجه به آن به عنوان یکی از گنجینه های میراث فرهنگی، بسیار با اهمیت است. رساله اساس المعرفه، از آثار نفیس سده دهم هجری است که تاکنون تصحیح و چاپ نشده است. از این اثر تنها یک دست نوشته باقی مانده است که با شماره 2001-101/11 در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم نگهداری می شود و اساس پژوهش حاضر قرارگرفت. متأسفانه رساله اساس المعرفه تاکنون ناشناخته مانده است لذا با توجه به اهمیت رساله، نگارندگان در این پژوهش می کوشند ضمن معرفی رساله اساس المعرفه کمال الدین صدیقی، به بررسی محتوا، عناصر و مؤلفه های سبکی آن نیز بپردازند. بررسی این اثر نشان می دهد که کمال الدین صدیقی، عارفی برجسته و از شاگردان معنوی جامی و نیز از پیروان محیی الدین بن عربی است و ردّپای عرفان ابن عربی به وضوح در این رساله مشهود است. کمال الدین صدیقی همچنین نویسنده ای تواناست و به ساخت و بافت کلام اهمیّت زیادی داده است. صورخیال، لغات و مضامین عربی، کنایات، استعارات، مرادفات، تکلّفات و تصنعات که در دیگر آثار و متون این دوره دیده می شود، در این اثر نیز به وضوح مشهود است.
رمز و نشانه در کلاه ها و سرپوش های صوفیان ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۳۴-۵
حوزههای تخصصی:
سیروسلوک عملی و نظری متصوفه، یکی از مهم ترین و بهترین گنجینه های نشانه شناختی فرهنگی، طریقتی و عرفانی در فرهنگ ایرانی ا ست. در این گنجینه فرهنگی، کاربرد و تعبیه نشانه های رمزگونه در سبک پوشش، لباس و ملزومات مرتبط با آن همچون کلاه و سربند اتفاق می افتد. این مقاله چگونگی استفاده متصوفه از هر امر خلاقه ای را جهت بسط، توسعه، دوام و درخشندگی سلوک آنان در فضای اجتماعی بیان می کند و به روش ها و منش طراحی نشانه شناسی تربیتی و مدیریت نظام مند دینی در بهره وری از این عناصر در تحقق منویات عارفانه در پرورش انسانی می پردازد. این نشانه ها برخوردار از بیشترین موارد مادی و بصری از قبیل رنگ، فرم، حالت، طرح، نقش و روش استفاده در مراتب، موقعیت ها، منش ورود و انجام مراحل و مناسک در رابطه مریدی و مرادی میان اهل تصوف هستند. این مقاله در عین حال که شاخصه های مادی را می کاود، تلاش دارد درگیر تنوع گستره تشکیلاتی و فرایندهای تصوف نشود و از حیطه نشانه ها فراتر نرود. در این واکاوی عناصر مهمی همچون شکل، مدل، رنگ و حالت سرپوش ها و کلاه ها که منجر به قواعد، قوانین، مراتب و قاعده مندی می شود، به شیوه تحلیلی توصیفی مورد بررسی قرار گرفته است. مهم ترین دستاورد این مقاله، بیان ظرفیت های لباس و ملزومات مرتبط با آن در مسیر نشانه شناسی و طرح سلوک رفتاری انسان است که می تواند حامل نظامات و مراتب فکری بوده و در تغییر نوع بینش و نگاه انسان امروزی به مقوله لباس تأثیرگذار باشد.
گونه شناسی غزل قلندری (با محوریت غزل قلندری عطار و عراقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
211 - 234
حوزههای تخصصی:
غزل قلندری، گونه ای از شعر است که در آن به نفی ارزش ها و ستایش امور ضد ارزش می پردازند. این نوع غزل به جز محتوای کلی آن، در سطوح معنایی و ساختاری نیز از غزل های عاشقانه و عارفانه دیگر متمایز است؛ به همین دلیل بررسی گونه شناسی آن اهمیت دارد، ولی تاکنون از نظر مختصات گونه شناسی بررسی نشده است. در این جستار با روش تحلیلی توصیفی به بررسی گونه شناسی غزل قلندری پرداخته شده است با این هدف که گونه های این نوع از شعر فارسی و تطور گونه شناسی آن شناسایی شود. بر اساس یافته های این پژوهش، غزل قلندری هم از نظر مضامین و مفاهیم اصلی و کلیدی و هم از نظر ساختاری و بلاغی ویژگی هایی دارد که آن را از غزل های دیگر متمایز می کند. از مهم ترین ویژگی های این غزل، استفاده از مفاهیم کلیدی و کلان نمادهای ویژه خود و نیز کاربرد ساختار روایی و خروج از قالب رایج غزل کلاسیک است. همچنین غزل قلندری انواعی دارد که شامل غزل قلندری مستقل، وجه قلندری و زیرگونه غزل قلندری اجتماعی سیاسی است. بر اساس نتایج این جستار غزل قلندری در سیر تطور خود مراحل و گونه های مختلفی را پشت سر گذاشته و به نقطه ای رسیده که حلقه اتصالی برای غزل اجتماعی سیاسی ادوار بعد شده است.
تابوستیزی در شطحیات عرفا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
363 - 378
حوزههای تخصصی:
هنگام مطالعه متون عرفانی، در کنار ارتباط جذبی سالک با خدا که توأم با توکل، شیفتگی، تسلیم و در نهایت فناست، ارتباط دیگری نیز وجوددارد که در ظاهر گفتار و کردار، حریم مقدس و نامقدس را رعایت نمی کند. اجتماع این تلقی «تابوشکنانه» با آن رابطه انفعالی، هر خواننده ای را دچار تناقض می کند. جستار حاضر درصدد بررسی دلایل تابوستیزی در شطحیات عرفاست، این که چه دلایل فردی یا اجتماعی و یا حالات روحی می تواند باعث بروز شطحیات شود. تأمل در دلایل تابوستیزی نشان می دهد که گرچه گستاخی عرفا در مواردی اعتراض به تحریف ارزش هاست، در اغلب موارد محصول صمیمیت و شیفتگی انسان نسبت به خداوند است و هیچ منافاتی با سرسپردگی عارف ندارد.