فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
چکیده
یکى از مهمترین جریانهاى فکرى در ایران اسلامى، جریان «حکمت اشراق» است. بنیانگذار این مشرب فکرى، «شهاب الدین سهروردى» است که پیوندى بین اندیشه ایران باستان و اندیشه اسلامى ایجاد کرده است. سهروردى هماهنگى و سازگارى انسان و جامعه را با نظام کیهانى لازم مىداند، چرا که معتقد است در پرتو آموزه هماهنگى با نظام کیهانى، وجود آدمى مشرقى و نورانى مىشود. سهروردى همانند ایرانیان باستان، وجود را به عنوان «نور» تعبیر مىکند. مفهوم نور از یک سو، با مفهوم «خرّه» و از سوى دیگر، با آیات سوره نور در قرآن کریم پیوند پیدا مىکند. وى «خرّه» را نورى مىداند که نفس و بدن به آن روشن مىشوند. او در کتاب هیاکل النور، از آرمان رهایى نور اسیر شده در جسم سخن مىگوید. همچنین «عشق» را به مثابه اساس نظام کیهانى مىداند که در تمام پدیدههاى جهان هستى جارى و سارى است. «هانرى کربن»، حکمت اشراق را گذار از «حماسه پهلوانى» ایران باستان به «حماسه عرفانى» ایران در دوره اسلامى مىداند.
بررسی تطبیقی کشف المحجوب و رساله قشیریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده بینامتنیت که در قرون اخیر از سوی نظریه پردازان مطرح شده عملاً تازگی ندارد و در همه متون گذشته می توان ردّ پای تأثیر و تأثر را مشاهده کرد. بینامتنیت دارای ابعاد بسیاری است و می توان بر اساس آن دو اثر را از جنبه های گوناگون مورد بررسی تطبیقی قرار داد. تأثیرپذیری متون از یک دیگر، گاهی کاملاً آشکار و گاه کاملاً پوشیده است. این نظریه دارای ابعادی است که بر روی متون مختلف قابل پیاده کردن است. با توجه به این که متون عرفان و تصوف بر اساس آیین اسلام پدیدار شده اند؛ مبتنی بر آیات و احادیث و اقوال بزرگان اند و بیش از هر متن دیگری می توان در آن ها روابط بینامتنی را جست وجو کرد. در این پژوهش که بر اساس نظریه بینامتنیت انجام می شود، اشتراکات و اختلافات دو کتاب رساله قشیریه و کشف المحجوب با توجه به اصول مکتب فرانسوی و آمریکایی ادبیات تطبیقی مورد بررسی قرار می گیرد. کشف المحجوب که به فاصله کمی پس از رساله قشیریه نوشته شده از برخی جهات دارای تشابهاتی با رساله قشیریه است، اما تفاوت های فراوانی نیز در میان دو کتاب دیده می شود. بر اساس نتایج به دست آمده، روابط بینامتنی این دو کتاب بیشتر از نوع اشتراک در سبک ادبی است و تفاوت مهم آن ها در نحوه بیان مطالب است به این معنی که قشیری بیشتر به نقل اقوال مشایخ پرداخته و هجویری به نقد آراء و بسط موضوع اهتمام داشته است. در این نقاط اشتراک نکاتی مورد اهمیت است: نزدیکی زمانی دو نویسنده، تأثیرپذیری از سبک زبانی دوره، و تأثیرپذیری از تعالیم قرآن و حدیث.
تحلیل صد منزل عرفانی بر مبنای لایه های بطونی انسان، در اندیشة ملاّعبدالرزاق کاشانی
حوزههای تخصصی:
عارفان الهی با استمداد از متون دینی و بر اساس کشف و شهودِ خود، انسان را حقیقتی گسترده و فیضی منبسط یافته اند که در کمالات، موجودِ بی نهایتی است که هیچ حدّی ندارد. انسان طُرفِه معجونی است که سِرّ او از عالم اله، روحش از عالم مجرّدات، و بدنش از عالم ماده است و با گذر از عوالم درونی و رسیدن به مغزای حقیقتِ خود، نهایت قربِ به حق تعالی را احساس می کند. بر اساس بطون هفت گانة متون دینی و نیز بطون عالم وجود، که در لسان شریعت آمده و تطابق آنها با نسخة انسانی، بطون هفت گانه ای را در انسان در نظر گرفته و به عنوان «بطون سبعة انسانی» قلمداد کرده اند. این لایه های باطنی را به ترتیب «نفس»، «قلب»، «عقل»، «روح»، «سرّ»، «خفیّ» و «اخفی»، خوانده اند.
ملاعبدالرزاق کاشانی مراحل سه گانة اصلی در وجود انسان را به نام های «نفس»، «قلب» و «روح» می نامد و با گسترش این نشئات، هفت بطن و سپس ده بطن ذکر می کند و با دست مایة قاعدة «بطون سبعة انسانی»، به تحلیل و بیان چینش منطقی منازل یکصدگانة عنوان شده توسط خواجه عبدالله انصاری می پردازد.
عرفان متعهد
منبع:
حضور ۱۳۷۶ شماره ۲۲
حوزههای تخصصی:
شرایط و نتایج مراقبه و عزلت نزد محی الدین ابن عربی و علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دید محی الدین ابن عربی و علاءالدوله سمنانی، مراقبه به معنای حاضر دیدن خود در محضر محبوب ازلی و مراقبت دل جهت مشاهده ی ظهور و معیت حضرت حق در آن است که به طور عام، از ضروریات و از لوازم سلوک و از ارکان عرفان عملی اسلامی محسوب می گردد و به طور خاص، از طریق عزلت و خلوت در قالب گذراندن اربعین های متعدد با شرایطی خاص حاصل می گردد.
نزد ابن عربی و سمنانی، اربعین دارای مقدمات و شرایط خاص است که مهم ترینشان عبارت اند از: 1- خلوت، 2- وضوی دایمی، 3- روزه ی دایمی، 4- سکوت (مگر صحبت با شیخ برای حل واقعه ای)، 5- دوام ذکر لا اله الا الله، 6- دوام نفی خواطر، 7- ربط دل به ولایت شیخ خود و طلب همت از او (به عنوان واسطهی ربط با ولایت نبوی) و 8- رضا و ترک اعتراض به قبض و بسط و مرض و صحت و هرچه رسد.
سالک با گذراندن آن، می تواند به تسخیر لطایف سبعه ی باطنی و به انواع بسیار متنوعی از ادراکات قلبی و مکاشفات صوری و معنوی و هم چنین تصرفات انفسی و آفاقی نایل آید و مهم تر از همه، در بالاترین درجات و مراحل، رسیدن به عین الجمع و فنای فی الله و مقام جمع الجمع و بقای بعد از فنا است.
در روش سمنانی، نقش شیخ در اربعین برجسته تر است و ذکر لفظی گفته می شود، به خلاف ابن عربی، که نقش شیخ را تنها در صورت عدم ضبط خیال از جانب سالک می داند و به ذکر معنوی در خلوت معتقد است.
بررسی رابطه سیر و سلوک عرفانی امام خمینی(ره) و حاکمیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تلقی عمومی، طریق عارفان و منش سیاست مداران جمع ناشدنی مینماید؛ آن یکی تحنّث و عزلت و دیگری رندی و زیرکی میطلبد. نه عارفان با خلوص خود، سیاست مداری موفق توانند بود و نه سیاست مداران به پاکی و زلالی، حکومت داری توانند کرد. این مقاله بر آن است تا با توصیف ویژگیهای مشی حکومتی عارفی واصل نشان دهد میتوان عادلانه حکومت کرد و بر معادلات جهان اثر گذاشت و درعین حال جز خدا را ندید و همه چیز را از او دانست. ضرورت کاوش در این موضوع به لحاظ معرفی مدل آسمانی حکومت روشن است. مسئله مقاله حاضر به لحاظ گونه شناسی (Typology)، توصیفی (Descriptive) است و در آن نسبت طریق عارفان و جایگاه حاکمیت دینی از منظر امام خمینی(ره) واکاوی میشود.
تاثیر آموزه های عرفانی اسلامی بر نهاد خانواده
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی تاثیر تعالیم نظری و عملی عرفان بر نهاد خانواده است.در مقدمه بحث به مبانی عرفان، عرفان و هدف زندگی و ازدواج از منظر عرفان پرداخته شده است، سپس نقش تربیتی آموزه های نظری عرفان در زندگی انسان: عنصر معنویت، وسعت دید، تغییر نگاه به زندگی و انسان ها، مخالفت با نفس، تزکیه نفس، مراقبه و محاسبه احوال و تاثیر صحبت مطرح شده اند. عوامل تقویت و تداوم زندگی خانوادگی از نظر عرفان: آرامش باطنی، تلطیف روح، خوش خلقی، نشاط و شادی، اعتدال در معیشت و غیرت ورزی بیان شده اند. در بحث سیر وسلوک عارفانه و تاثیر آن در زندگی خانوادگی به مبادی سیر و سلوک احوال و مقامات عرفانی نظیر زهد، ورع، تواضع، صبر، توکل، عشق، و تاثیر آنها بر بنیاد خانواده پرداخته شده است.
رویکرد ملک الشعرای بهار به دین و عرفان
حوزههای تخصصی:
این مقاله که گوشه ا ی از یک پژوهش دانشگاهی با عنوان «جامعه شناسی ادبیات در دیوان ملک الشعرای بهار» است، از چگونگی بازتاب مسایل دینی و عرفانی در شعر بهار سخن می گوید.
بهار در آغاز شاعری، به اقتضای وظیفه ملک الشعرایی آستان قدس رضوی، قصاید دینی بسیاری سروده است. اما بعدها هم که به تهران تبعید و در آن جا ساکن می شود، به رغم غلبه گرایش های سیاسی و کم رنگ شدن عنصر دین در ساختار فکری اش، بر باورهای دینی تاکید می ورزد و هم چنان «دین را اساس تمدن جهانی بشر می داند».
او به خدایی که «بیرون ز حد» است و «ارغنون جهان را می نوازد» باور دارد و از ما می خواهد که «یک لحظه در هر کار» از وی غافل نشویم. به قرآن که می تواند ابزار اتحاد و اتفاق مسلمانان باشد ولی اینک فروغی ندارد هم اعتقاد دارد.
بهار به مثابه مسلمانی شیعه، غالب حساسیت های شیعه را دارد. او در بلندترین قصیده دیوانش به حاکمیت شیعه در عصر صفوی اشاره کرده، آن را« رسمی همایون» دانسته است.
در باور بهار «مسند شرع و سریر حکم» توامان اند و با جدایی «دین که هم کاسه سیاست بود و به قهر از آن جدا شد»، موافقت ندارد. او عامل اصلی این جدایی را سرمایه داری دانسته، معتقد است اینان سبب شدند که دین به دست عوام که «عدوی دین و کتاب پیمبر» و «بدعت آوردند»، بیفتد.
او در یک قصیده طنز آمیز، استفاده ابزاری از دین را محکوم می کند و از کسانی که به مخالفان خود به جرم پرداختن به «کار ادارات دولتی» «وکیل شدن و از مشروطه حرف زدن» یا «روزنامه نویس و چیز فهم شدن» حمله می کنند، انتقاد می کند. او در جای جای دیوانش به اختلاف مسلمانان اشاره می کند و از «اخلاق تباه مرد و زن» سخن می گوید.
بهار، به رغم مشغله های سیاسی بسیارش که او را به آدمی برون گرا و اجتماعی تبدیل می کند. به مثابه انسانی متامل از لحظه های شهودی و عارفانه غافل نمی ماند و هرگاه فرصتی می یابد، چونان «سلطانی نامور بر تختگاه تجرد» تکیه می زند و خود را «سلطان ملک فنا و منصوردار بقا» می یابد و « از دیده، طریق دل می بندد و از اشک روان به گِل» می نشیند.
نظریه انسان کامل در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان اسلامی در بعد معرفتی، نوعی هستی شناسی شهودی است که از راه سلوک عرفانی حاصل می شود. در این دیدگاه، هستی حقیقی همان وجود مطلق یا خدای متعال است که واحد، نامتناهی و کامل مطلق است. در میان موجودات عالم، انسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. او از جسم طبیعی و روح الهی ترکیب یافته است. آنچه در عالم هست، در انسان یافت می شود؛ از این جهت انسان را عالم صغیر و کون جامع می دانند. همه عالم برای اوست و او غایت خلقت است. انسان برخوردار از عقل و اختیار و تمایلات و شهوات حیوانی است. انسان با تبعیت از عقل و بندگی خدا می تواند عالی ترین مدارج کمال را طی کند؛ چنان که با پیروی از تمایلات حیوانی می تواند به نازل ترین مراتب سقوط کند. انسان کامل مظهر اتم همه اسماء و صفات حق تعالی است. ولایت گاه با نبوت همراه است و گاه با وصایت و امامت. قرب به خدا و طی طریق کمال، در گرو شناخت ولی و پیروی از نور هدایت اوست.
جمال شناسی شعر مولانا در مثنوی شریف
حوزههای تخصصی:
این مقاله که از یک پژوهش دراز دامن درباب زیبایی شناسی سخن مولانا در مثنوی شریف، برگرفته شده، بر آن است تا نحوه سخن گفتن و شیوه انتقال معانی بلند عارفانه مولانا را از رهگذر تصویرهای شاعرانه نشان دهد.
بنابراین پس از یک در آمد کوتاه، طرز تلقی مولانا را از زیبایی یا به سخن دیگر نگرش زیبایی شناسانه او را به اختصار بررسی کرده ام و سپس «تصویر» را به مثابه یگانه ابزار نمایش صورت های ذهنی شاعر، معرفی کرده، آن گاه برای نمودن توانایی مولانا در این امر، ابزارهای تصویر آفرینی او را در مثنوی نشان داده ام. در این بخش نگاهی گذرا به زیباشناسی حکایت های مثنوی، افکنده و سپس تشبیه، استعاره، کنایه، پارادوکس و حسامیزی های این اثر تعلیمی را با نمونه هایی معدود، معرفی کرده ام.