فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۲۱ تا ۳٬۲۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
از منظر عارفان مسلمان و برخی علمای علم اخلاق، قرب اختیاری به خداوند ماهیتی جز تخلق به اخلاق الله ندارد. در این تصویر، ابتدایی ترین پرسش ها این خواهد بود که آیا اساساً می توان خداوند را دارای اخلاق و متصف به صفات اخلاقی دانست؟ و آیا اساساً می توان همان اخلاق حاکم بر مناسبات انسانی را به خداوند نیز نسبت داد؟ این پژوهش با رجوع به قواعد کلی متخّذ از نصوص دینی و با عنایت به تحلیل های عرفانی صورت گرفته از آن و نیز بررسی تعاریف لغوی و اصطلاحی اخلاق در مناسبات انسانی، به امکان سنجی ثبوت اخلاق برای خداوند پرداخته است که با مواجهه ای اجتهادی و رویکرد استنادی، اصطیادی و استنباطی با قواعد، آیات و احادیث ناظر به موضوع و نیز تعریف واژه اخلاق، به این سؤال پاسخ داده است. با استناد به اصول هستی شناختی ای چون «ثبوت و تحقق اصل و منبع هر خیر و کمالی در نزد خداوند»، خُلق نیکو در میان آدمیان، منبع و مستند وجودی ای جز اسماء الله نخواهد داشت. احادیث ناظر به این موضوع که مستند ادعای عارفان گشته، بر فرض ضعف سند، بر اساس همین قواعد کلی تأیید می گردد. این در حالی است که واژه «اخلاق»، به لحاظ لغوی و نیز به لحاظ اصطلاحی، متمکن از تحمل انتساب اخلاق به خداوند است؛ به شرط آنکه با نقب زدن به روح معنا در هر یک از قیود توضیحی تعاریف، ساحت خداوند را از محدودیت های متبادر به ذهن به دلیل انصرافات حاصل از غلبه استعمال تعاریف در اخلاق حاکم بر مناسبات انسانی، پیراسته کنیم.
سلوک عملی در مکتب یوگه و طریقه شطاریه با تأکید بر رساله جواهر خمسه محمد غوث گوالیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
337 - 354
حوزههای تخصصی:
در سرزمین هند، تصوف اسلامی و آیین یوگه، به عنوان دو مکتب عرفانی، مناسبات تنگاتنگی را با یکدیگر تجربه کرده اند. بررسی های تطبیقی نشان می دهند که شماری از آداب و اعمال سلوکی تصوف اسلامی و مکتب یوگه با هم تلفیق یافته اند و دستورالعمل های طریقتی شطاریه در هند، به خصوص از زمان شیخ محمد غوث گوالیاری، بیشترین تلفیق را با آداب مراقبه در مکتب یوگه داشته اند. پژوهش حاضر به سیاق تحلیلی و تطبیقی و با مطالعه مندرجات یکی از مهمترین آثار طریقتی و عرفان عملی شطاریان، یعنی جواهر خمسه شیخ محمد غوث گوالیاری، و مفاد یوگه سوتره های حکیم مشهور هندی، پتنجلی، به بررسی مشابهت ها و تأثیرپذیری های میان طریقه شطاریه و مکتب یوگه پرداخته است. بر بنیاد این پژوهش روشن می شود که عارفی مسلمان، مانند شیخ محمد غوث، در به کارگیری روش های عملی مکتب یوگه در نظام عرفان عملی خود، مانعی مشاهده نکرده است. کاربست اذکار اسلامی به همراه اعمال بدنیِ یوگه در سلوک عملی طریقه شطاریه، یکی از بهترین نمونه های تلفیق روش عرفانیِ عرفان هندویی و تصوف اسلامی است.
جایگاه غزل و عرفان خواجه حافظ شیرازی در اشعار روسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۴ بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۵
13 - 29
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در پی تبیین علل گرایش شاعران روسی به اشعار خواجه حافظ شیرازی است، و اشاره به عواملی دارد که به شاعران روسی در شناخت مفاهیم اشعار وی کمک کرده اند و یا در آفرینش آثار شرقی آنها تأثیرگذار بوده اند، شاعران روسی از میان شاعران مشرق زمین به حضرت حافظ توجه ویژه ای داشته اند و کلام خواجه شیراز در جامعه ادبی روسیه از جایگاهی باارزشی برخوردار است، برخی از شاعران روسی مستقیماً در اشعار خود از حافظ نام برده اند و تعدادی نیز در وصف او و اندیشه های عرفانی- فلسفی و اخلاقیش شعر سرودند، در مقاله همچنین به «انجمن مریدان حافظ» اشاره می شود که در سن پیتربورگ توسط شاعران غزل سرای روسی ویچیسلاف ایوانف و میخائیل کوزمین تأسیس شد و به خیمه حافظ معروف بود، اعضای انجمن مرید حافظ بودند، انجمن به شناخت حافظ و ترویج اندیشه های عرفانی او کمک شایسته ای کرده است، نتیجه پژوهش حاکی از آن است که شاعران روس در ادوار گوناگون از حافظ نام برده اند و اندیشه های عرفانی – فلسفی - اخلاقی و غزلیات آهنگین حافظ در اشعارشان بازتاب یافته است، تأسی شاعران روسی از حافظ و اشعار وی سبب شد تا آنها نیز در اشعار خود واژه هایی مانند عارف، عندلیب، ساقی، زاهد، خرقه، وجد، دوست، گل های سرخ شیراز،،،، را به کاربگیرند که به اشعار آنها فضایی کاملاً شرقی و عرفانی داده است ،
مقایسه تطبیقی استعاره مفهومی شراب عرفانی در غزلیات مولانا، خمریه ابن فارض مصری و ساقی نامه ظهوری ترشیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
377 - 396
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر اساس چهارچوب نظری نظریه لیکاف و جانسون به بررسی و مقایسه تطبیقی استعاره مفهومی شراب عرفانی مشترک در غزلیات مولانا و قصیده خمریه(میمیه) ابنفارض مصری و ساقی نامه ظهوری ترشیزی پرداخته است.و هدف آن معرفی نگاشت نام های شراب عرفانی و حوزه های مبدا آن از جنبه الهی و و عرفانی آن در اشعار مذکور است. چراکه با مقایسه تطبیقی و تحلیل معنایی این واژه می توان نگرش یک ملت و جامعه را در یک حوزه مفهومی درک کرد و میزان تاثیر و تاثر آن ها را سنجید و به نقاط اشتراک و افتراق این شعرا در به کارگیری این واژه پی برد. پس به این منظور پس از جست وجو در پیکره های مورد بحث، عبارات استعاری فراوانی که دربرگیرنده استعاره مفهومی شراب عرفانی هستند به دست آمد و برمبنای آن ها نگاشت نام ها و حوزه های مبدا استخراج گردید و با طبقه بندی آن ها و اراِئه شواهد لازم به تحلیل و مقایسه آن ها پرداخته شد و مفهوم اصلی و کانونی شراب عرفانی در اشعار مذکور مشخص گردید.
نگاهی به مرگ اندیشی در اهم متون نثر عرفانی(قرن ششم تا دهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
251 - 278
حوزههای تخصصی:
مرگ پرسشی بی پاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغول کرده است. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش داده اند. متون عرفانی نیز باتوجه به اینکه بر آموزه های قرآنی و دینی تکیه دارند، مسئله مرگ را به نوعی واکاوی کرده اند. در مقاله حاضر که به شیوه تحلیلی توصیفی ارائه می شود، مهم ترین متون نثر ادبیات عرفانی از قرن ششم تا دهم موردتوجه بوده تا دیدگاه نثرنویسان را درباره مرگ موردبررسی قراردهد. آنچه از بررسی متون موردنظر استنباط می شود این است که در متون عرفانی مسئله مرگ که اغلب به صورت تشبیه پرنده (آزادی روح از بدن) تصویرمی شود جزء دغدغه های نثرنویسان است و در این میان آموزه های اسلامی با دیدگاه های صوفیانه و عرفانی تلفیق شده است. به لحاظ بسامدی در آثار سهروردی بیشترین توجه را به این موضوع می توان دید. در آثار سهروردی این مسئله درقالب انواع نمادها و استعاره ها بیان شده است که گاه تفسیر جزئیات آن ها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. در دیگر آثار بحث در این زمینه از صراحت و سادگی برخوردار است. در آثار مولانا نیز سنت تفکر عرفانی پیش از او درباره مرگ به بیانی دیگر متجلی شده است. صوفیه مرگ را عمدتاً به دو گونه جسمانی (اضطراری) و ارادی (خودخواسته= مرگ پیش از مرگ) تقسیم بندی می کنند و این دیدگاه به سنتی در حوزه اندیشیدن به مرگ در متون عرفانی تبدیل شده است.
تحلیل دعاها و مناجات های عرفانی مثنوی معنوی براساس نظریه کنش های گفتاری سرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
67 - 82
حوزههای تخصصی:
دعا و مناجات با پروردگار، از روحانی ترین لحظات زندگی هر انسان خداشناس و دین مدار است و مثنوی معنوی نیز به عنوان شاهکار عرفانی زبان فارسی سرشار از دعا و مناجات هایی است که مولانا گاه از زبان خود و گاه از زبان شخصیت های مثنوی بیان نموده است. دعا و مناجات های مثنوی ، دارای کنش های گفتاری خاصی است که نشانگر معنی ثانوی آن هاست. نظریه «کنش گفتاری» به عنوان یکی از مباحث مهم تحلیل گفتمان در حوزه دانش زبان شناسی در آغاز توسط «آستین» مطرح شد و سپس، «سرل» طبقه بندی پنج گانه ای را برای آن ارائه داد. پایه نظریه کنش گفتاری سرل بر این استوار است که نقش های فعل و به دنبال آن جمله را در فرایند گفتمان می توان به پنج دسته کنش های اظهاری، عاطفی، ترغیبی، تعهّدی و اعلامی تقسیم بندی کرد. در پژوهش حاضر تلاش شده است به شیوه تحلیل محتوایی و برمبنای تئوری کنش های گفتاری سرل، به تحلیل دعاها و مناجات های مثنوی پرداخته شود. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد، هریک از دعاها و مناجات های مولانا دارای کنش گفتاری خاصی است و از میان طبقه بندی پنجگانه سرل، «کنش ترغیبی» نسبت به دیگر کنش های گفتاری بسامد بالایی دارد و «کنش اعلامی» در آن ها به کارنرفته است.
واکاوی تطبیقی منطق الطیر عطار و قصیده هدهد محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۵
97 - 115
حوزههای تخصصی:
منطق الطّیر عطّار، داستان سفر گروهی از مرغان به سوی کوه قاف به رهبری هدهد برای رسیدن به آستان سیمرغ است. در این منظومه عرفانی هر یک از مرغان، بیانگرگروهی از انسان هاست که در جستجوی حقیقت دست به سفر می زنند و سختی ها و مصائب راه سبب می شود که یکی پس از دیگری از ادامه راه منصرف شود. در پایان مسیر، سی مرغ به کوه قاف می رسند و در نهایت در می یابند که سیمرغ در حقیقت، خودشان هستند. محمود درویش، شاعر معاصر فلسطینی نیز دستیابی به جامعه آرمانی و تلاش برای رسیدن به آن را در قصیده ای عارفانه به تصویر کشیده است و آن را هدهدنامگذاری کرده است.نکته قابل ذکر آنکه محمود درویش در هیچ یک از قصاید خود به طور مستقیم تحت تأثیر عرفان و تصوف قرار نگرفته است و تنها در قصیده مورد بحث نگارنده؛ یعنی قصیده هدهد متأثر از اندیشه های عرفانی بوده است.نگارنده در این پژوهش با بهره گیری از مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا به بررسی و تطبیق مراحل هفتگانه سلوک در منطق الطّیر با قصیده هدهد محمود درویش پرداخته و در نهایت بیان نموده است که محمود درویش در قصیده خود در موارد بسیاری مضامینی مشترک با شاعر پارسی گوی دارد.
بررسی دیدگاه «اکتناه ناپذیری ذات حق» در عرفان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
با نگرش فلسفی و کلامی، امکانِ معرفت صفات و فعل حق، بالتفصیل و معرفت ذات حق، بالاجمال مورد اتفاق است؛ ولی در معرفت شناسی عرفانی، معرفت حق از طریق تجلیات امکان پذیر و ذات حق، صرفاً متعلق شناخت خود حق قرار می گیرد و ذات او معلوم احدی حتی برای کمّلین از اولیا نیز نخواهد بود؛ چراکه ذات بما هو ذات در عرفان، برخلاف «ذات در فلسفه و کلام» به معنای حقیقتی است که ظهور و تجلی ندارد و ورای تجلیات حقی و خلقی است که «اهل الله»، از آن با تعابیری چون «غیب الغیوب»، «کنز مخفى» و «مقام لااسم و لارسم» یاد می کنند. این پژوهش به روش تحلیلی توصیفی ضمن تبیین مفهومی ذات، اکتناه ذات و بیان ویژگی های این دو تعبیر کلیدی در عرفان، به لوازم دیدگاه اکتناه ناپذیری ذات حق پرداخته است و در پایان دو چالش «امکان ناپذیری معرفت حق» و نیز «امکان معرفت اجمالی ذات» را بررسی می کند.
دیوان شمس تبریزی، آینه بازتاب شعورمندی کائنات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
78 - 97
حوزههای تخصصی:
دیوان شمس تبریزی، اثر معروف مولانا جلال الدّین محمّد بلخی، عارف بزرگ مسلمان قرن هفتم هجری، مانند اثر ارزشمند دیگر وی، مثنوی معنوی و همچنین همه آثار عرفانیِ اسلامیِ فارسی، آینه بازتاب باورهای خاصّ عارفان بزرگ مسلمان است. یکی از این باورها، «شعورمند دانستن کائنات» است که الهام بخش اصلی ایشان در این خصوص، آیات قرآن کریم و روایات اسلامی است. عارفان بزرگی چون مولوی، با تأثیرپذیری از این گنجینه های ارزشمند دینی، به ویژه آیاتی که به تسبیح موجودات یا مورد خطاب قرارگرفتن آن ها از سوی خالق خویش اشاره دارند، همه عالم وجود را حیّ و ناطق و دارای شعور می دانند. علاوه بر این، رسیدن به این باور، آن گونه که خود اذعان نموده اند، از طریق کشف و شهود نیز بر ایشان محقّق شده است. در این مقاله که از روش سندکاوی در جمع آوری اطّلاعات، استفاده گردیده، سعی شده است تا نمونه های برجسته بازتاب شعورمندی کائنات، از دیوان شمس تبریزی، استخراج و تحلیل و توصیف گردد. از مهم ترین نتایج مقاله حاضر، آن است که مولوی در انعکاس این باور عرفانی اسلامی در دیوان شمس تبریزی، هم از نظر میزان، هم صراحت بیان، گوی برتری را از دیگران ربوده است
حالات و مقامات عرفانی از دیدگاه ابن سینا و قشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مباحث مهم در عرفان عملی، «حالات و مقامات عرفانی» است. سالک در جهت نیل و وصول به حق باید همراه پیر و مرشد خود، منازل و مقاماتی را کسب نماید و در این راه نیز حالاتی بر وی حادث می شود. هدف در پژوهش حاضر بیان بعضی از این حالات و مقامات از دیدگاه ابن سینا و قشیری است؛ که با روش کیفی و به نحو تحلیل محتوی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت پذیرفته است. بعضی از یافته های تحقیق بیانگر است که: ابن سینا اجمالاً در آثار عرفانی خود، مخصوصا در نمط نهم اشارات، بعضی از آنها را تحت عنوان: «مقامات العارفین» مطرح کرده است. قشیری نیز در رساله قشیریه، تفصیلاً به بیان تعدادی از حالات و مقامات عرفانی پرداخته است. محقق نیز به روش تحلیلی به بیان، سنجش و مقایسه نظرات این دو دانشمند پرداخته است. از دیگر یافته ها می توان تعداد حالات و مقامات؛ تقدم تأخر این ها و وجوه اشتراک و افتراق نظر این دو دانشمند را در خصوص حالات و مقامات دانست.
دوسوگرایی انسان در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان، اشرف مخلوقات، موجودی دوسوگرا است که هم در خلقت و هم در سلوک ، به دو سوی نور و ظلمت گرایش دارد . بخشی از وجود او به عالم نور و بخشی به عالم ظلمت تعلق دارد . تمثیل نور و ظلمت و قرار گرفتن انسان در میانه آن دو با استفاده از بیانی نمادین مطرح شده است . روح و جسم. عقل و نفس. جام و نور یا جام و باده و همچنین آینه و نمد از عمده ترین عناوین تمثیل به شمار می روند . زن و مرد بیانی دیگر برای نمایش تقابل نمادین نور و ظلمت در حیطه ی آفرینش انسان می باشد . تمثیلی که در میان دیگر فرهنگ ها و مذاهب نیز می توان جنبه ای از آن را مشاهده کرد . علاوه بر این زن خود دارای چهره ای دو سویه است . از طرفی نماد ظلمت در برابر مرد است و از طرفی دیگر سمبل نور حقیقی یعنی حقیقت مطلق .
ویژگی دوسوگرایی انسان، تحت تأثیر تعلق وی به مفهوم و بحث گسترده ای موسوم به "حقیقت محمدیه " شکل گرفته است؛ چرا که حقیقت محمدیه نیز که انسان ، مهمترین مصداق آن به شمار می رود، مفهومی دوسوگرا است که نقش واسطه گری را بر عهده دارد.
قلب در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قلب در لغت به معنای دگرگونی و وسط و از نظر اصطلاحی لطیفه ربانی و در قران و عرفان مقصود از آن مرکز الهی و آگاهی انسان است. آن مرکز وجود انسان اعم از مراتب جسمانی، عاطفی، عقلانی و معنوی، همچنین مرکز خدای متعال نیز است.برخی عرفا اطوار وجودی آدمی را جسم، نفس، دل، روح، سر، سرالسر و قلب را به هفت مرتبه (صدر، قلب، شغاف، فؤاد، سویدا و مهجه القلب) تقسیم می کنند. عارفی که با تطهیر قلب و با ذکر حقیقی به این قلمرو روحانی می رسد با آن خدا را می بیند. پس سلوک نوعی درنوردیدن قلب و ترقی از مراتب مختلف وجود و قلب به مراتب بالاتر است. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی تدوین یافته است
محبت و معرفت در آثار غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
264 - 281
حوزههای تخصصی:
محبت و معرفت یکی از مهم ترین درون مایه های فرهنگ اسلامی و ادبیات عرفانی بوده و در آثار بزرگان ادب و عرفان بازتاب های گوناگونی داشته است. امام محمّد غزالی طوسی، یکی از مشهورترین دانشمندان اسلام و ایران در قرن پنجم است که در آثارخود به ویژه در کیمیای سعادت و احیاء علوم الدین به خوبی ازآن استفاده کرده و دیدگاه های نوی را ارایه داده است. این مقاله با هدف بررسی و تحلیل جایگاه عشق و معرفت در آثار غزالی با روش پژوهشی توصیفی- تحلیلی نگارش شده است. یافته های مقاله نشان می دهد که غزالی در باب محبت به ندرت از واژه عشق استفاده می کند و محبت را به عکس اغلب عارفان و طرفداران مکتب عرفانی بر عشق ترجیح می دهد. معرفت در آثار وی اعم ازحسی، عقلی و شهودیست هر چند که تنها راه وصول به کمال و حقیقت را معرفت شهودی می شناسد سو برای رسیدن به معرفت شهودی، تلاش و مجاهدت و تزکیه نفس سالک را ضروری می داند.
بررسی جلوه های عرفانی در منظومه لیلی و مجنون نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
349 - 368
حوزههای تخصصی:
برخی از منظومه های عاشقانه ادب فارسی، تنها قصه دلدادگی های عاشقانی نیست که در راه وصال، مراحل سخت و پر فراز و نشیب عشق را پشت سر می گذارند و در این راه دچار حوادث و اتفاقات عجیب می شوند؛ بلکه به قرینه اشعار می توان به طور ضمنی به داشتن گرایش عرفانی شاعران پی برد. منظومه «لیلی و مجنون» نظامی، غمنامه ای عاشقانه و عارفانه است که روح درد و رنج سالکان حق را آشکارا می توان در آن دید. لیلی و مجنون دارای قابلیت های زیادی برای تحلیل مفاهیم و صفات عرفانی است که گاه به طور مستقیم، و گاه به طور غیر مستقیم، در پس سخنان شاعر جلوه گر می شود. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی در پی این هدف است که شناخت عرفان نظامی از میان عاشقانه های وی امکان پذیر است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که افعال و اقوال و سخنان عاشقانه در لیلی و مجنون، قرابت بسیاری با حالات و مقامات عرفانی دارد و دقیقاً خصوصیات یک عشق عرفانی را بیان می کند. شاخصه های عرفانی لیلی و مجنون در قالب صفاتی چون؛ وحدت، فنا، نفی و اثبات، صبر، مناجات با خداوند، و سعه وجودی (ظرفیت) بررسی شده تا اوج کمال عشق در این منظومه به تصویر کشیده شود.
سلوک طوایف در عرفان (با رویکرد به مرصادالعباد نجم الدین رازی )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان یعنی شناخت خدای متعال ، صفات و افعال او ، شناختی که نه از راه فکر و استدلال، بلکه از طریق ادراک قلبی و دریافت باطنی حاصل می شود ؛ و حال مثبتی است که در درجه اوّل در جان و ذات و نفس تجلّی دارد ، و در مرتبه بعد در اعمال و رفتار آدمی آثارش ظاهر می گردد . این اعمال و رفتار خاصّ که منجر به طیّ مراحل روحی می شوند همان سلوک الی الله می باشد . سیر و سلوک عرفانی ، از دیر باز مورد توجّه عارفان حقّ بوده ، که می خواسته اند با به کارگیری عملی نظریّات عرفانی ، خود را از قید و بند محدودیّت های مادّی و خواهش های نفسانی نجات داده و به سر منزل مقصود یعنی فنای فی الله برای بقای بالله ، نائل گردند و هر کدام از عرفا به تناسب دیدگاه خود ، مراتب و مراحلی را برای سفر الی الله بیان فرموده اند . از جمله شیخ نجم الدّین رازی راجع به آداب سلوک دیدگاه های با ارزشی دارد که در این مقاله به بررسی بخشی از آن ها که مربوط به سلوک طوایف مختلف است پرداخته شده است .
بررسی مفهوم عشق در آثار روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق از مهم ترین مسائل بنیادین تصوف و عرفان اسلامی است، به گونه ای که نمی توان بدون آن به حوزه عرفان و تصوف و مفاهیم اساسی آن وارد شد. در تعریف عشق سخنان زیادی بیان کرده اند و هر کس به اقتضای درک و فهم خود از عشق و عاشقی سخن گفته است. از طرفی تعدادی از شاعران و نویسندگان، حکیمان و فیلسوفان نیز دریافت و برداشتی از عشق ارائه کرده اند، که هر کدام در کلیت خود و در مقایسه با هم جنبه هایی از عشق را به تصویر کشیده اند. در این میان روزبهان بقلی معروف به «شیخ شطّاح» و «شطّاح فارس» و سرسلسله روزبهانیان، در عرصه عرفان و ادب فارسی نیز به تعریف و توصیف عشق پرداخته است کهدیدگاه او متناسب با مقصود مورد نظر خود و بیان تجربیات عرفانی، مفاهیم اخلاقی، موضوعات مختلف حکمی و تعلیمی و در نهایت برای بیان رموز عشق و شور و شوق عاشقانه قابل تأمل و بررسی است. در پژوهش حاضر خلاصه ای از دیدگاه های شیخ شطّاحدر خصوص عشق و انواع آن، توصیف، تعریف و در کل جایگاه عشق در چارچوب فکری آنان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
بررسی عرفان اجتماعی در اندیشه های هنری شفیعی کدکنی و جورج لوکاچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
279 - 296
حوزههای تخصصی:
عرفان اجتماعی، عرفانی است که به جامعه با سه عنصر هدایت، تربیت و ولایت می نگرد و دارای مراتب مختلفی است که عبارتند از: 1- عقلانیت 2- معنویت 3- حرّیت 4- عدالت. عارف براساس عناصر سه گانه هدایت، تربیت و ولایت باید جامعه را به سوی عاقل شدن، معنوی گشتن (آزادگی یا آزادی درونی)، آزادی بیرونی (آزادی اجتماعی) و آنگاه عدالت اجتماعی در ابعاد مختلف حرکت دهد و این امر در مرتبه حدّاقلی رشد عقلی و معنوی جامعه امکان پذیر خواهدبود. براساس اندیشه های لوکاچ انسان با بازگشت به ارزش های اصیل و معنوی میتواند روح سرگشته و نیازمند خود را سیراب کند و لذّت و رضایت را در مفاهیم ماورایی و الهی مانند یاری کردن دیگران، مهرورزی و نوع دوستی فراهم کند. شفیعی کدکنی نیز از شاعران پیشتاز در عرصه های اجتماعی و فرهنگی است که با دغدغه های انسانی و با احساس مسئولیّت درباب وطن، مردم و جامعه عصر خویش، در اشعار خود چهره ای بارز دارد. وی آرمان های خود را با بهره گیری از عناصر طبیعی و استفاده از زبانی نمادین مطرح می کند و از عشق و انسانیت و آزادگی و معرفت سخن می گوید جورج لوکاچ هم خودآگاهی اخلاقی را چیزی جز فداکاری نمی داند و برای رسیدن به هدف های اجتماعی، به تشریح راه ها و نظریه هایی می پردازد که سرانجام آن به ایجاد نظم تعیین شده در جامعه منجرشود ، نظمی که در آن، عصر وابستگی اقتصادی، که سبب تنزّل کرامت انسانی می شود به پایان می رسد. این مقاله با این هدف ، اندیشه و گفته های هنری آنان را بررسی کرده است.
عالم مثال (خیال) در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به عالم مثال، یا وجود عالمِ واسط، بین عالم محسوس و عالم معقول، در ایران قبل از اسلام آغاز شده و به دوره اسلامی رسیده و توسط حکمای نامی ایران، از جمله: شیخ شهاب الدین سهروردی، صدرالمتألهین شیرازی، ملا هادی سبزواری و... پرورانده شده است. و عرفایی چون ابن عربی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، سید حیدر آملی، شیخ محمود شبستری، لاهیجی، عبدالرحمن جامی، میرفندرسکی و... نیز بر لزوم وجود این عالم در سیر و سلوک عرفانی صحه گذاشته اند.
عرفا، به سلسله مراتب عوالم وجودی با اندک اختلافی اعتقاد داشته و همه ی آنها به وجود عالم واسط که همان عالم مثال (برزخ) باشد، معترفند. ایشان «عالم خیال» را به «خیال متصل مقید» و «خیال منفصل مستقل» تقسیم کرده اند. «محیی الدّین ابن عربی به عنوان پدر عرفان نظری پس از سهروردی به طراحی عالم خیال همت گماشت و اصول عرفان او بر حکمت متعالیه تأثیر فراوانی گذاشت.
یقین شناسی در عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
13 - 35
حوزههای تخصصی:
مفهوم یقین از جمله مفاهیمی است که در حوزه های متعددی مانند فلسفه و عرفان موضوع بحث قرار می گیرد. در عرفان اسلامی نیز عارفان مسلمان به مفهوم یقین با توجه به استعمال آن در آیات قرآن کریم و روایات توجه کرده اند. هدف نویسنده در مقاله حاضر بررسی مفهوم یقین در آثار ابن عربی است. نویسنده با مراجعه به آثار ابن عربی تلاش می کند تا ضمن بیان چیستی مفهوم یقین از دیدگاه ابن عربی به آثار و مراتب آن نیز اشاره نماید. نتیجه ای که محقق با تکیه بر تحلیل دیدگاه ابن عربی در مورد مفهوم یقین بدان رسیده است توجه به تمایزی است که وی در مورد یقین روانشناختی و یقین منطقی ایجاد می نماید. همچنین در مورد مراتب یقین در کنار اقسام سه گانه آن وی قسم جدیدی بنام «حقیقه الیقین» را نیز معرفی می نماید. البته مقصود ابن عربی از یقین نه مطلق یقین، بلکه یقین خاصی است که ارزش دینی و عرفانی داشته و تنها از طریق عبادت به دست می آید. نوآوری دیگری که می توان در دیدگاه این عربی شناسایی نمود مساله اعتقاد وی به «یقین بلا محل» است که مصداقی از آن را با استناد به یکی از آیات قرآن و بر طبق برداشت خاص خود نشان داده است. اما به نظر می رسد مسأله یقین بلا محل با دیدگاه کلی ابن عربی در مورد عرض، مبنی بر نیازمند دانستن آن به موضوع و محل، در تعارض آشکار است. ضمن آن که به تصریح خود ابن عربی، یقین به عنوان امری مستقل و قائم به خود در خارج موجود نمی شود، بلکه متکی به انسان موقن است، همانند قیام علم به عالِم. اما اگر یک عملی را محل یقین بدانیم، باید گفت چنین فرضی خارج از طور عقل متعارف است.
مفهوم شناسی واژه کفر در تصوف تا سده پنجم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
179 - 200
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث اساسی در تصوف و عرفان اسلامی، بویژه در حوزه عرفان نظری، مفهوم کفر، جایگاه آن در هستی و همچنین نقش آن درباره دین و ایمان است. با جستجو در آثار و مکتوبات به جامانده از عرفای مسلمان می توان به دیدگاه های متنوعی در این خصوص دست یافت که اگرچه گاه در تضاد آشکاری باهم قراردارند؛ اما پس از بررسی و در کنار هم نهادن این نظرات می توان به وجود سیر تحولی تدریجی برای این مفهوم در تاریخ تصوف پی برد. مفهوم کفر از قرن دوم هجری هم زمان با ترویج سنت کتابت رسائل عرفانی نزد عرفا و درضمن نظرات گوناگون فقهی و حدیثی ایشان، با مضامینی نزدیک به تلقی متکلمان و فقهای مسلمان از آن مطرح شد و پس از گذشت حدود یک قرن معنای متفاوت و مجزایی یافت که در آثار نامدارانی چون جنید بغدادی و حلاج به وضوح قابل رؤیت است. کمی بعد این مفهوم در اندیشه عین القضات همدانی به نقطه متعالی خود در تصوف و عرفان اسلامی دست می یابد، مفهومی که نه تنها با مفهوم ایمان مانعه الجمع نیست، بلکه حتی در دست یافتن به حق و حقیقت نقشی اصلی ایفامی کند. در این جستار برآنیم از طریق بازخوانی و ارزیابی آراء صوفیانی که درباب کفر سخن گفته یا قلم زده اند، سرگذشت مفهوم کفر و تحولات معنایی آن در تصوف تا سده پنجم هجری را پیگیری و بررسی نماییم.