فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۰۱ تا ۳٬۰۲۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
143-166
حوزههای تخصصی:
«دولت» در منطق الطیر واژه ای کلیدی است که عطار در مواضع متعددی ، نقش کانونی آن را برجسته نموده و از ظرفیت های معنایی این واژه برای بیان مفاهیم آرمانی و مقاصد مهم صوفیانه بهره جسته است. از آنجا که مفهوم دولت دارای ابهام و تیرگی معنایی بوده و مؤلفه های معنایی آن روشن نیست، بررسی معناشناختی این واژه، و تعیین مصادیق و کاربردهای آن در این اثر ضرورت پیدا می کند. این مقاله بر آن است با واکاوی واژگانی که در تلاقی با واژه دولت در منطق الطیر به کار رفته است، حوزه های معنایی و مؤلفه های معنایی آن را استخراج کرده و ضمن تحلیل معناشناختی، کاربردهای مختلف آن را در این اثر نشان دهد. آنچه از بررسی ها به دست آمد، این بود که عمده ترین کاربرد واژه دولت در منطق الطیر به حوزه معنایی «فیض و عنایت الهی» تعلق دارد که در سه محور «جذبه»، «رویارویی با انسان کامل» و «نجات» صورت بندی شده است. کاربرد دیگر واژه دولت متعلق به حوزه معنایی «تجارب عرفانی» شامل «فنا»، «انقطاع از ماسوی الله» و «درد طلب» است که عطار در به کارگیری این مفاهیم، مؤلفه هایی مانند «سُکر»، «استغراق در شهود حق» و «تطهیر قلب از ماسوی الله» را به مفهوم دولت افزده و دایره معنایی آن را گسترش داده است. با در نظر گرفتن این دو حوزه معنایی، دو عنصر «اصطناع و برگزیدگی» و «تغییر از درون» را می توان زیرساخت اصلی مفهوم خوشبختی در منطق الطیر دانست. هدف این مقاله تحلیل معناشناختی واژه دولت و بررسی ابعاد گوناگون آن در منطق الطیر است که با روش توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است.
چیستی اخلاق الله با رویکرد عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که آموزه تخلق به اخلاق الله در میان علمای علم اخلاق و نیز عارفان مسلمان از جایگاه ویژه ای برخوردار است، ضروری است تا در گامی پیشینی به تبیین و ارائه تصویری درست از اخلاق الله پرداخت. برای این منظور، با تکیه بر مفهوم اخلاق و نگاه گزاره محور و با استناد به آیات و احادیث و برخی آموزه های عرفانی به شیوه استنادی، اصطیادی و استنباطی و با رویکرد نقلی، عقلی و عرفانی، به معرفی اخلاق الله پرداخته و با بررسی موضوع و محمول گزاره های اخلاقی ناظر به خدا، نظریه ارزش اخلاقی و اصل اخلاقی روشن گردد. با مدنظر قرار دادن آموزه «کمال جلا و استجلا» و همچنین قانون «میل اصل به فرع» که خود برآمده از آموزه مبنایی وحدت شخصیه وجود عرفانی است، به تبیینی از نظریه ارزش اخلاقی در اخلاق الله تحت عنوان کمال محوری که به وزان فضیلت محوری در اخلاق ناظر به انسان است نائل شد. همچنین، با مبنا ساختن جامعیت و شمول اسم «الله» نسبت به دیگر اسم های خداوند و رفتار ارتباطی اعتدال بخش از سوی اسم اعظم نسبت به اسم های جزئی زیرمجموعه خود از رهگذر ویژگی دو اسم «الحَکَم العدل»، به ارائه نظریه ارزش اخلاقی دیگری تحت عنوان حق محوری و نیز معرفی اصل اخلاقی برآمده از این دو اسم پرداخته شد. نتیجه ای را که می توان در سایه این معرفی به مثابه گوشه ای از حقیقت اخلاق الله گرفت، می توان در انعکاس این خُلق در متخلقان، چه در بُعد اجتماعی و چه در ساحت فردی، جست وجو کرد؛ به طوری که مهم ترین رسالت انسان کامل، رفع اختصام از مظاهر اسمای وجودی و تأدیه حقوق آنان در نهایی ترین مرحله از قوس نزول خواهد بود.
نقد نوع شناسی دینی در جامعه شناسی دین ماکس وبر (بر اساس حیات دنیوی بزرگان طریقت نعمت اللهی در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۲۵۰-۲۱۷
حوزههای تخصصی:
ماکس وبر در حوزه جامعه شناسی دین، به مطالعه جامع و مفصّل ادیان سراسر جهان اقدام و پیوندهای میان ادیان گوناگون و گروه های خاص اجتماعی و تأثیر انواع دیدگاه های دینی بر سایر جنبه های اجتماعی نظیر رفتار اقتصادی را بررسی کرده است. یکی از جنبه های مثبت و بی نظیر جامعه شناسی دین وبر، نوع شناسی دینی وی و برساخت انواع مثالی نگرش های دینی سه گانه زهد در دنیا، زهد فارغ از دنیا و عرفان دنیاگریز است. مسئله پژوهش حاضر از این امر نشئت گرفته که وبر، صوفیه را در نوع مثالی عرفان دنیاگریز جای داده است و حال آنکه به نظر می رسد که این دیدگاه با واقعیات تاریخی تصوف و بزرگان صوفیه ایران همخوانی نداشته باشد. بنابراین با استفاده از روش اسنادی و بررسی متون و منابع تاریخی مرتبط، به بررسی حیات دنیوی برخی بزرگان طریقت نعمت اللهی در ایران اقدام شد. یافته ها نشان می دهند که برخلاف دیدگاه وبر، این مرشدان صوفی، هم به کار اشتغال داشته و هم در امور اجتماعی و انجام اعمال خیر و عام المنفعه کوشا بوده اند و نیز به تحصیل و تدریس علوم زمانه خود اهتمام داشته اند. بر همین اساس، انواع مثالی سه گانه وبر در نوع شناسی دینی وی، با نوع مثالی چهارمی موسوم به عرفان جامع ، که مصداقش صوفیه هستند، تکمیل شدند.
تحلیل پدیدارشناختی کارکردهای فردی و اجتماعی فراست در ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
81-114
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین و بنیادی ترین مباحث در منظومه فکری اهل عرفان، بحث درباره مفهوم «کرامت» است. کرامت را می توان یکی از ارکان مهم تصوف و نظریه ولایت نیز در نظر گرفت. یکی از انواع کرامات که در متون عرفانی و حکایات منقول در باب مشایخ، بر پایه آیات و روایات، بسیار مورد توجه بوده، «فراستِ» عارفانه است. فراست، به سبب خصیصه های ماهوی متفاوت و ابعاد معرفت شناختی خاص خود، در میان کرامات منتسب به صوفیه، جایگاه ممتاز و ویژه ای را به خود اختصاص داده است. یکی از دلایل اهمیت بسیار زیاد این قوه موهوبی و باطنی، که آن را از سایر کرامات صوفیه متمایز نموده است؛ نقش ها و کارکردهای فردی و اجتماعی فراوانی است که در حوزه تصوف و عرفان بدان منسوب است. در این پژوهش، کوشیده ایم تا با مطالعه و بررسی دقیق متون کلاسیک متصوفه و حکایات مندرج در تذکره ها و اولیانامه ها، حول محور فراست، به شناسایی، دسته بندی و تحلیل پدیدارشناختی هریک از این کارکردها و زیرشاخه های آن ها بپردازیم. یافته های حاصل از این تحقیق نشان می دهد که فراستِ عارفانه، به مثابه یک ابزار مناسب در جهت پیشبرد اهداف مادی و معنوی صوفیه، دارای کارکردهایی با ماهیت های گوناگون معرفتی، تربیتی، اِقناعی، سیاسی حکومتی و رقابتی بوده است. بدیهی است که نگاه دقیق و علمی به این امر می تواند روشن کننده حقایق فراوان باشد و برخی از گره های ادبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تاریخ تصوف را نیز بگشاید.
جایگاه استاد در ابعاد شناختی و رفتاری سِیروسلوک عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
245 - 264
حوزههای تخصصی:
یکی از اصول مطرح تربیت عرفانی در عرفان عملی، مسئله نیاز سالک به استاد در سِیروسلوک است؛ اما بزرگان عرفان به علت هایی از ارائه بحث علمی و برهانی در این زمینه خودداری کرده اند. در این راستا، دسته بندی ابعاد نیاز به استاد و تبیین جایگاه شناختی و رفتاری استاد در سیر تربیت سالک ضروری است. با بررسی های انجام گرفته در این پژوهش به این نکته دست می یابیم که با پیوند دادن مسئله نیاز به استاد با دَه کارکرد اساسی استاد در حوزه های شناختی و رفتاری جایگاه استاد تطبیق پذیر است و ضرورت آن اثبات پذیر می شود. شناخت راه نامحسوس و پیچیده، شناخت وظایف و برنامه ها، شناخت آفات، خطرات و موانع، شناخت حوادث شهودی و شناخت تفاوت شاکله سالکان از کارکرد های استاد در بُعد شناختی دانسته شده اند و ترقی به مراحل و مقامات بالاتر، سرعت و سهولت بخشیدن به سیر، تأثیر نفَس و ولایت باطنی استاد، رفع آفات و موانع سیر سالک و دفع ضرر احتمالی ناشی از نبود استاد از کارکرد های استاد در حوزه رفتاری شناخته شده اند که تحقق هیچ یک از آن ها بدون راهنمایی و دستگیری استاد امکان پذیر نیست.
بررسی و تحلیل نظر مولوی در باب تجسم اعمال با محوریت غزلیات شمس تبریزی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث مربوط به عوالم پس از مرگ چگونگی دریافت جزای اعمال در آخرت است. دیدگاه متفکران اسلامی در این باب بر دو گونه است: برخی معتقدند که جزای اعمال در آخرت، نظیر کیفر و پاداش های دنیوی از سنخ اعتبار و قرارداد بوده، مخالفان نظریه تجسم اعمال به شمار می آیند. ایشان در تأیید دیدگاه خود به دلایلی ازجمله آیات قرآن و عَرَضی بودن اعمال استناد کرده اند. در مقابل مدافعان نظریه تجسم اعمال معتقدند که رابطه عمل و جزای آن در آخرت، تکوینی، از سنخ این همانی و تجسم باطن و ملکوت اعمال می باشد. مولوی نیز در آثار خود در مقام اثبات تکوینی بودن عمل و جزای آن در قالب تجسم ملکوتی برآمده و در این راستا به اقامه دلیل پرداخته است. وی با استناد به ادله نقلی دال بر تخلف ناپذیر بودن وعده الهی در باب اعطای جزای اعمال و بر پایه اصل عقلی جوهری بودن ملکوت عمل در صقع نفس انسان و عدم امکان اضمحلال آن، به تبیین مبانی و نتایج نظریه تجسم اعمال پرداخته است.
تحلیل استعاره های مفهومی در حوزه شرم با تکیه بر آثار منظوم مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۳۶۰-۳۳۳
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درصدد تحلیل استعاره هایی است که در پیوند با احساس شرم در مثنوی و دیوان مولوی به کار رفته اند. بنیاد نظری پژوهش، استعاره های مفهومی است که استعاره را از کارکرد بلاغی به رویکردی برای شناخت برتری داده است. این پژوهش که با شیوه ای توصیفی تحلیلی انجام شده، سعی دارد پیوند میان استعاره با زیست جهان عرفانی مولوی را کشف و تبیین کند. برایند این پژوهش گویای آن است که مفهوم انتزاعی شرم در اشعار مولوی در حوزه های عینی و ملموسِ «اشیا و پدیده های طبیعی»، «انسان»، «خوراک»، «گیاه» و «حیوان» نمود یافته است، ازاین رو فرایند انتقال مفاهیم استعاری از حوزه مبدأ به مقصد، در قالب گزاره هایی نظیر «شرم شیء است»، «شرم انسان است»، «شرم خوراک است»، «شرم گیاه است»، «شرم حیوان است» قابل درک می باشد. بیشترین بسامد کلان استعاره شرم، مربوط به حوزه اشیاست که گویای اهمیت اشیا و پدیده های طبیعی در نظام ذهنی مولوی نسبت به دیگر حوزه هاست. همچنین الگوهای استعاری شرم در اشعار مولوی به واسطه حواس پنج گانه ظاهری، ملموس و قابل درک شده اند ازاین رو این احساس در نظام ذهنی مولوی امری «لمس کردنی»، «دیدنی»، «چشیدنی» و «شنیدنی» است. فراوان ترین بسامد تجربه حسی مربوط به حس لامسه است که گویای نقش ویژه تجربه بساوایی در عینی سازی مفهوم شرم در نظام فکری مولوی نسبت به دیگر تجارب حسی است. با این اوصاف، می توان اذعان کرد که بررسی استعاره به روش شناختی، مفهوم انتزاعی شرم را در نگرش عرفانی مولوی، به صورت امری عینی، محسوس و به شکل تجربه ای زیستی قابل درک کرده است. همچنین این رویکرد، به عنوان الگویی مناسب، نظریه وصف پذیر بودن دریافت های عرفانی را تقویت کرده است.
رابطه علم و دین از منظر علامه حسن زاده آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
183 - 202
حوزههای تخصصی:
نزاع میان علم و دین، در مغرب زمین، و مخصوصاً بعد از رنسانس، ریشه دارد که تدریجاً در مشرق زمین نیز گسترش یافت و مورد توجه عالمان مسلمان قرار گرفت. در همین راستا، علامه حسن زاده آملی با تکیه بر سنت جامع تفکر اسلامی، به تبیین رابطه این دو پرداخته است، که تحقیق پیش رو در مقام تبیین و بررسی آن، در نهایت به این نتایج دست یافته است: علامه حسن زاده در تعریف علم، با اصالت دادن به حیث کاشفیت علم، تقلیل آن را به علوم تجربی ناصواب می دانند. وی در تعریف دین نیز با دینِ حق دانستنِ اسلام، دین را به معنای جعل تشریعی الهی مبتنی بر اسرار تکوینی آفرینش، در جهت سعادت ابدی انسان دانسته اند و نهایتاً در تبیین رابطه میان علم و دین، نظریه معاضدت را، چه در حیطه علوم تجربی، چه ریاضی و چه فلسفی و عرفانی، ارائه نموده اند.
ارتباط تجربه عرفانی و خلاقیت های هنری نِفَرّی در المواقف و المخاطبات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
244-219
حوزههای تخصصی:
ابوعبدالله نِفَرّی از عارفان بزرگ و در عین حال گمنام قرن چهارم هجری است که تأثیری شگرف بر منظومه عرفانی پس از خود گذاشته و ابن عربی از او با لقب «رجال الله» یاد کرده است. مهم ترین اثر نفرّی، دو کتاب در شرح مکاشفات وی به نام های المواقف و المخاطبات است. این نوشته ها مبتنی بر نوعی گفت و گو میان خدا و انسان است که خداوند پیوسته نفرّی را خطاب می کند و از این طریق، حقایقی را بر قلب او آشکار می سازد. زبان نفرّی در مواقف و مخاطبات ، پارادوکسیکال و سرشار از رمز و سمبل و ابهام است که راوی با خروج از هرگونه «لسان معتاد» و «منطق مألوف»، روابط دال ها و مدلول ها را به هم می ریزد و دلالت هایی بدیع می آفریند. از سوی دیگر، این زبان و گزاره ها، ارتباطی مستقیم با تجارب و حالاتِ عرفانی دارد؛ به گونه ای که نفرّی متناسب با افق انتظار، باورها و موقعیت ذهنی خود، زبان خاص خویش را برگزیده که می توان از آن به «بیانِ موسیقیِ هیجان در زبان» تعبیر کرد. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن تبیین مقدماتی درباره احوال و آثار نفرّی، عمده ترین عناصر اختصاصی منظومه عرفانی وی یعنی مواقفِ «وقفه، سوا، معرفت، رؤیت و حجاب» را بیان کند و با اشاره به نکاتی درباره تجربه عرفانی و شروط و ملازمات آن و ارتباط مستقیم این نوع تجربه با نظام زبان، در نهایت به این نتیجه برسد که اوج و حضیضِ تجربه عرفانی، رابطه مستقیمی با اوج و حضیضِ زبان و خلاقیت های هنری نفرّی یا هر عارف دیگر دارد و ازاین رو، «حال عالی» در آینه «قال هنری و جمال شناسیک» نمودار می شود.
مصادیق آیات قرآنی در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
155 - 178
حوزههای تخصصی:
عرفا و صوفیّه برای بیان مفاهیم و اصطلاحات عرفان نظری و عرفان عملی همواره از آیات قرآن کریم بهره جسته اند؛ آنان برای بیان کشف و شهود و تجربیات عارفانه خود نیز هیچ زبانی را کارآمدتر و رساتر از زبان قرآن نمی دانستند. از این رو، می توان به آسانی و به وفور معنا، تفسیر، تأویل و مصداق بسیاری از آیات قرآن را در متون عرفان و تصوّف یافت. تمرکز اصلی این جستار بر مصادیق آیات قرآن در این متون است. متون عرفانی منتخب این جستار به زبان فارسی است. در ابتدای مقاله به ارائه تعریف مصداق در علم معنی شناسی پرداخته شده تا تفاوت آن با معنیِ "مفهوم" و "معنا" به دست آید و سپس تعاریف مصداق و تفاوت آن با تأویل در علوم قرآنی کاویده و در پایان نمونه هایی از مصادیق آیات قرآن در این متون ذکرگردیده است. "ملوک" و "قریه" در آیه 34 سوره نمل، "کرامت" در آیه 70 سوره اسراء ، "امانت" در آیه 72 سوره احزاب و واژگان "صراط مستقیم" ، "تقوی" و "هوی" از جمله مواردی است که در این جستار در بیست متن عرفانی فارسی، مصداق یابی شده است.
تجلی عالم مثال در فرش های دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
134 - 157
حوزههای تخصصی:
بازنمایی هنر از مباحث پیچیده محسوب می شود و حوزه های مختلف هنری به تناسب شیوه بیانی خود از آن بهره برده اند. از جمله شیوه های بیان گرایش به انتزاع است که در طراحی قالی و هنرهای سنتی نمود پیدا می-کند. از آنجا که در دوران صفوی این هنر-صنعت از حرفه روستایی به شهری تغییر یافت، در نقوش آن در فرش نیز تغییراتی ایجاد می کردد. همچنین در این دوران اندیشه قالب در جامعه نیز تغییر می کند و با احیای اندیشه اشراقی و پس از آن ظهور حکمت متعالی مواجه بوده، بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است عالم مثال گفته شده در اندیشه این حکما چگونه در فرش های این دوران بازنمایی و تجلی یافته است؟ و این تأثیر را چگونه می توان مشاهده کرد؟ این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و جمع آوری اطلاعات پژوهش کتابخانه ای است. هدف از پژوهش تجلی عالم مثال بر فرش های دوره صفوی است. یافته های پژوهش بیانگر گستردگی اندیشه های حکمت خسروانی، فلسفه اشراق و تأثیر آن در تجلی عالم مثال، هورقلیا، گنگ دژ و شهرآرمانی در متن فرش های دوره صفویه است؛ ظهور این عالم را با توجه به هندسه دقیق، نور، وزن، تنوع صورت ها و در عین حال وحدت آن، استفاده از حاشیه و خطوط گردان در فرش های باغی، محرابی و لچک ترنج می توان مشاهده کرد.
مقایسه تطبیقی آموزه های روایی با مبانی عرفان عملی درباره منزل سلوکی «یقظه» با تأکید بر کتاب منازل السائرین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انبوهی از روایات معصومان وجود دارد که هر کدام به گونه ای به منزل عرفانی یقظه و احکام و ویژگی های پیرامونی آن اشاره دارد. این نوشتار بر آن است تا در قالب بررسی میزان هماهنگی آرای سلوکی خواجه عبد الله انصاری در منازل السائرین درباره منزل یقظه با آموزه-های روایی، بابی از فقه السلوک را در منزل عرفانی یقظه به روی محققان بگشاید.جنبه نوآوری این مقاله، جمعآوری و همچنین دستهبندی روایاتی است که میتوانند زمینه ساز و پشتوانه مباحث عرفانی مطروحه در باب مقام یقظه باشند. فایده این کار، اثبات اصالت سخنان عارفان درباره نخستین منزل سیر و سلوک، یعنی یقظه است؛ زیرا ثابت خواهد شد که این سخنان از پشتیبانی آموزه های دینی برخوردارند و «شریعت» و «طریقت» در این بخش، هماهنگی کامل دارند.صاحب کتاب منازل السائرین، یقظه را نخستین منزل از منازل سلوک قرار داده و ارکان و عوامل تأثیرگذار در این منزل را در دوازده مؤلفه دسته بندی کرده است. این تحقیق، برای نخستین بار شواهد روایی ای را که میتواند مؤید نقشآفرینی دوازده مؤلفه مزبور در بیداری و یقظه سالک باشد، جمعآوری کرده است.
کارکردها و رمزهای عدد نمادین «سه» و جایگاه آن در کشف الاسرار میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۵
273 - 295
حوزههای تخصصی:
معنای حقیقی عدد و نقش هنری و نمادین آن در زندگی انسان نمود چشمگیری دارد. در مقوله بندی ایده ها و طبقه بندی موضوعات دینی، عرفانی، اخلاقی، علمی، هنری، ادبی، اساطیری، سیاسی، اجتماعی و در شمارش اشیا و سنجش پدیده ها، از اعداد نمادین و مقدس استفاده فراوانی می شود. نقش شماره«3» در این میان – پس از عدد هفت- بیش از سایر اعداد است. به نظر می رسد این نکته پشتوانه فکری ویژه ای داشته باشد. از این رو شناخت آبشخور و دلایل این مسأله می تواند رمز بسامد بالای تقسیمات مبتنی بر عدد سه را تا حدی روشن کند و درک برخی ظرایف مربوط به آن را در متون عرفانی تسهیل نماید. بدین منظور در این مقاله نخست به سابقه و زمینه های کاربرد عدد «سه» پرداخته شده است. سپس موارد و روش های کاربرد «سه» در اثر عرفانی-ادبی کشف الاسرار و عده الابرار میبدی تحقیق و بررسی شده است. در نتیجه این مطالعه تحلیلی، مقام نمادین، مقدس، اساطیری و کهن الگویی عدد سه و توجه و تمایل به آن، بیش تر نمود می یابد. ساختار کلی و اجزای درونی تفسیر عرفانی کشف الاسرار بر اصل سه گانگی قرار دارد. توجه نویسنده آن به نماد «سه» در مقوله ها و مفاهیم سه گانه و تقسیم و تفریع موضوعات اصل اساسی این متن است. در کشف الاسرار شیوه خاصی از کاربرد عدد سه دیده می شود که ویژگی انحصاری دارد.
تحلیل مکاشفات روزبهان با استفاده از الگوی تحلیل ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
121 - 148
حوزههای تخصصی:
در عرفان اسلامی- مکاشفه مسئله مهم و مورد توجه خاص و ویژه ای بوده و هست. زمانی که عارف بر اثر تهذیب نفس و ریاضتی که از سوی مرشد و پیر به او القامی شود و به حالات و مقاماتی دست یافت درواقع واجد مکاشفاتی شده است. روزبهان بقلی از عارفان بزرگ قرن6 هجری می باشد که از دو گرایش بارز در تصوف اسلامی که به سکر و صحو (یا به قول حافظ مستی و مستوری) شهرت دارد، روزبهان بی شک در خط گرایش اول است. نگاه جدید به دین و باورهای دینی و طرح عناوین و پرسش های نو در این ارتباط مدت زمانی است که اذهان متفکران دینی را به خود معطوف کرده است، از جمله این عناوین جدید بحث تجربه دینی است. ویلیام جیمز دین را تاثیرات، احساسات و رویدادهایی می داند که برای هر انسانی در عالم تنهایی رخ می دهد و احساسات را مفهوم ذاتی دین می داند. از دیدگاه او تجربه دینی گوهر دین است، به این معنا که حقیقت دین احساسات و عواطفی است که در انسان هنگام رویارویی با حقیقت غائی پدید می آید و امور دیگر مانند عقاید اعمال و مناسک مؤخر از این تجربه اند. این تحقیق پس از پرداختن به مکاشفات روزبهان این موضوع را مورد بررسی قرارخواهدداد که آیا مکاشفات روزبهان براساس الگوی ویلیام جیمز قابل تحلیل است یا خیر؟
روش تحقیق: روش این مطالعه توصیفی تحلیلی است و روش گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای است و از کتاب، مقاله، نرم افزار استفاده شده و ابزار گردآوری اطلاعات فیش برداری است.
مبانی وحی شناختی و قرآن شناختی شاه نعمت الله ولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
474 - 453
حوزههای تخصصی:
اُنس دیرینه و فراوان شاه نعمت الله ولی با قرآن و به کارگیری گسترده آیات قرآن در آثار وی، نگارنده را برآن داشت تا با طرح سؤال از مبانی قرآن شناختی و وحی شناختی شاه به خوانش این مبانی که مواجهه او با قرآن را تحت تأثیر خود قرار داده است، بپردازد. این مقاله با روش توصیفی و با تحلیل محتوای آثار منظوم و منثور شاه، مبانی قرآن شناختی او را در دو گروهِ مبانی ناظر به متن و مبانی ناظر به فهم، تحقیق و تحلیل نموده است. مهم ترین مبانی متن شناختی شاه عبارت اند از: نگاه معرفت شناسانه به وحی که ظهور علم حق و نزول معانی عقلی مجرد در لباس محسوس است؛ وحی گشایش و مکاشفه روحی است؛ قطبیت ظاهر و هم باطن قرآن و تفاوت علوم مستنبَط از هر کدام؛ اتحاد قرآن و انسان کامل و عینیت سخن رسول و وحی و همچنین تلقی رمزی و اشاری از الفاظ قرآن، از دیگر مبانی متن شناختی شاه است. اما مبانی ناظر به فهم قرآن، از دیدگاه شاه ولی عبارت است از: لزوم ایمان قلبی برای وصول به باطن و اسلام برای درک ظاهر قرآن؛ اختصاص تأویل ظاهر متشابهات به قطب زمان؛ تدبّر در قرآن، نزول آن بر دل و اتصاف به احکام آیات است و همچنین ضرورت استفاده از احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) و کاربست یافته های عرفان نظری در فهم و تفسیر آیات از دیگر مبانی فهم قرآن است.
مبانی تأویل در اندیشه عرفانی ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی مبانی تأویل در اندیشه عرفانی ملاصدرا می پردازیم. به عقیده نویسنده، در فضای «تفکر عرفانی»، مقوله «تأویل» نه تنها عنصر مؤثری برای فهم قرآن و متون روایی است، بلکه کلید فهم همه مناسبات حقیقی در عالم هستی به شمار می رود. از جمله چالش هایی که در فضای مخالفت ها با تأویل عرفانی وجود دارد، مخالف خواندن تأویل با ظواهر دین است؛ درحالی که آنچه در تأویل عرفانی به دست می آید، معانی باطنی ای است که بدون حفظ ظواهر حجیت ندارد. بهره گیری از روش تأویل در تفاسیر آفاقی و انفسی ملاصدرا، مؤید بسیار خوبی بر پذیرش روش تأویل عرفانی و غلبه این روش بر هرمنوتیک وی به شمار می رود. نویسنده در این تحقیق می کوشد تا به جست و جوی مبانی تأویل در تفکر عرفانی ملاصدرا بپردازد. به عقیده نویسنده، مبانی تأویل، در سه محور قابل طرح است: 1. مبانی وجود شناختی؛ 2. مبانی انسان شناختی؛ 3. مبانی معرفت شناختی. از مهم ترین و اساسی ترین این مبانی، ذو بطون دانستن انسان، قرآن و عالم هستی است. از مبانی دیگر، می توان به استکمال پذیری نفس انسانی، سفرهای تأویلی و ایجاد حس تأویل در سالک، لزوم فهم مراد متکلم برای فهم کلام، و برخی مبانی دیگر که تفصیل آن خواهد آمد، اشاره کرد. روش نویسنده در این مقاله، آمیزه ای از نقل و تحلیل عقلی - عرفانی است. هدف ما در این نوشته، نگاهی تفصیلی به مبانی اندیشه ملاصدرا در خصوص تأویل با رویکرد عرفانی است.
نفس در رسائل اخوان الصفاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
21 - 40
حوزههای تخصصی:
مسأله نفس یکی ازمسائل مهم فلسفی است که در طول تاریخ بشرموردتوجه فیلسوفان وحکیمان چه درغرب و چه درسرزمین های اسلامی قرارگرفته است. درطول تاریخ بشر درمورد ماهیت و وجود نفس نظریه های گوناگونی از جانب اندیشمندانی مختلف همچون ارسطو،افلاطون،ابن سینا،و دیگر حکمای بزرگ مطرح شده است. پژوهش حاضر بر آن است تا مسائل مربوط به نفس شناسی مانندتعریف نفس، تجرد نفس، قوای نفس، حدوث وبقا ء نفس ونحوه ارتباط نفس و بدن و سرانجام آن ازدیدگاه اخوان الصفاء مورد بررسی قرارگرفته است. اخوان الصفاء تحت تأثیر افلاطون و دیگر فلاسفه پیرو آن از قبیل نوافلاطونیان و در پی آن در جهان اسلامی تحت تأثیر فلاسفه اسلام، نفس راجوهری روحانی، آسمانی، نورانی، زنده به ذات خود، فعال بالطبع، قابل تعلیم، دانای بالقوه، فعال دراجسام وبه کارگیرنده آنها می دانند. کیفیت ارتباط نفس مجرد با بدن مادی مهم ترین مسأله ازمسائل نفس شناسی است. اخوان الصفاء نفس وبدن را دوجوهرمتمایز دانسته، نفس را مجرد و بدن رامادی می دانند.
تحلیل تلمیحات عرفانی در دیوان سلمان ساوجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۶
55 - 76
حوزههای تخصصی:
سلمان ساوجی در سنت عرفان عاشقانه، تحت تأثیر اندیشه های عرفانیِ شخصیت های برجسته ای چون ابن عربی، مولوی و حافظ است. جلوه های مختلف عرفان در اشکال مختلف در اشعار وی م وج می زند. غزلیات سلمان آکنده از حقایق عرفانی و تلمیحات عارفانه است و قصایدش، اگرچه در مدحِ ممدوحانش نگاشته شده، همچون غزلیاتش مملوّ از آموزه های عرفانی است. توجه به زیبایی ها و عواطف پرشور در اشعار سلمان آن چنان برجسته است که نظیرآن را در شاهکارهای سعدی و حافظ مشاهده می کنیم. سلمان ساوجی وحدت وجودی و اش راقی است. او مخالف زهد ریایی است و رندی و عیاری از ویژگی های اشعار اوست. عشق و وحدت وجود از درون مایه های اصلی اشعار سلمان و گوهر تلمیحات اوست. او طربناک و سرمست،حقیقت زندگی را در عشق می جوید. در غزلیات و قصاید مدحی سلمان احساسات عمیق عاشقانه و جهان بینی عارفانه چنان به هم درمی پیچند که بیان کننده نوعی شیوه زندگی و نگاه به عالم و آدم است. از این حیث سلمان وارث واقعی سنت عرفانی اسلاف وحدت وجودی خویش است.
مضمون سازی واژه آب و مظاهر آن در مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
190-165
حوزههای تخصصی:
مضمون سازی مولانا از آب و مظاهر گوناگون آن، خواننده را به سفری از عالم طبیعت به سوی ماورا می کشاند که در آن، دیگر خبری از رنگ و بوی طبیعی نیست و کمال بیرنگی است. مضمون های منفی و مثبت آب، ترکیبات کنایی، شخصیت بخشیدن به آب و صفات متضاد آب، نمونه هایی از تصویرگری و مضمون سازی مولانا از جلوه گری های آب در مثنوی معنوی است. هدف از این جستار، بررسی مضمون سازی مولانا از تجلی آب و مظاهر مختلف آن در مثنوی معنوی است که با ترکیب جدید «آبِ آب» برای ذات مقدس حق تعالی انسان را از عالم جسمانی به عالم معنا می کشاند. روش پژوهش در این جستار تحلیلی توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاعران پیش از مولانا همواره به صفات مثبت آب همچون روشنی، روانی و زندگی بخشی اشاره کرده اند، اما مولانا به دیگر جنبه ها و مضمون های مثبت آب مانند تجلی از حق تعالی، دانایی و معرفت، تجلی انسان کامل، معرفت الهی، تجلی از جوی های بهشت و تجسم اعمال نیک پرداخته است. وی همچنین به کاربرد منفی آب مانند بحر عذاب، مکاری، فتنه گری، ویرانگری و آّب ظلم اشاره کرده است. مولانا در مضمون سازی با واژه آب و مظاهر مختلف آن، از ترکیبات کنایی (گوش آب کشیدن، گره بر آب بستن، نقش بر آب کردن)، شخصیت بخشی (صفات انسانی مانند اضطراب، اتحاد و احساس)، تشبیه (تشبیه شعر خود به آب روان)، نماد (آب حیات نماد معشوق حقیقی، ترکیب آبِ آب اشاره به ذات مقدس حق)، آب در عناصر مختلف (آب در انگور، غوره، سرکه، گِل و بول) و ترکیبات متضاد (حیات بخشی و هلاک کنندگی) استفاده کرده است.
انسان شناسی عرفانی در اندیشه و آراء علامه حسن زاده آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انسان کامل نقش محوری در حدوث و بقای عالمِ وجود و استکمال نوعی آن از آغاز تا انجام هستی دارد و صاحب ولایت مطلقه و واسطه فیض در قوس نزول و صعود است. بدین سان اهل معرفت حقیقت محمدیه(ص) را «ام الاسماء» و «ام الاعیان» نامیده اند. شناخت همه جانبه انسان کامل از خاتم الانبیاء (مظهر ختم ولایت کلی بالاصاله) تا خاتم الاوصیاء (جلوه خاتم ولایت کلی به تبعیت) به قدر طاقت بشری امری مهم در نیل به مقام خلافت الهی و ضرورتی اجتناب ناپذیر برای حمل بار امانت خدای سبحان و وصول به مقام ولایت الهیه به شمار می آید. علامه حسن زاده آملی انسان کامل را به صورت جمعِ سالمِ نقل، عقل و کشف و به روشِ ترکیبی قرآن، برهان و عرفان مورد تحقیق و تدقیق قرار داده و بر این باور است که: 1. هرچه از دریای عالم غیب روانه می شود تا به ساحل وجود برسد، صورت آن بر دل انسان کامل پیدا می شود و وی از آن حال خبر دارد و درواقع قلب او مجلای اراده حق تعالی و مجرای فیض ربوبی است. 2. انسان واقعی و حقیقی در عرف عرفان، کسی است که به فعلیت رسیده است و اگرچه این استعداد نوعی در همه آدمیان تعبیه شده و راه رسیدن به ولایت الهیه به روی همگان باز است، در واقعیت همگان بدان دست نمی یابند. بنابراین: 1. انسان در عرف عرفان، انسان به کمال رسیده و فعلیت یافته است. 2. انسان کامل خلیفه الله است و در نظام هستی، هم «خلیفه مطلق» وجود دارد و هم «خلیفه مقید». «خلیفه مطلق» انسان کامل است؛ زیرا متخلق به تمام اسما و صفات الهی است. «خلیفه مقید» هم کسی است که بعضی از اسماء الهیه را در خود دارا بوده و نشان دهنده حق متعال از شئونی خاص و محدود است. 3. عالم ماده امکان استعدادی دارد و موجود مادی توانایی تکاملِ تدریجی خروج از مرتبه نازله به سوی مرتبه کامله (یعنی از نقص به کمال و از قوه محض به سوی کمال مطلق) را داراست. 4. انسان در سیر تکاملی خود، قابلیت آن را دارد که به مرتبه «عقل مستفاد» دست یابد. بدین روی انسان کامل صاحب «مرتبه قلب» است که از منظر حکیمان همان مرتبه «عقل مستفاد» است.