فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۳٬۸۹۵ مورد.
منبع:
آیینه پژوهش ۱۳۷۰ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
تکامل جسم (بدن) در سیر و سلوک از دیدگاه مولانا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان ادبی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
در بینش مولانا سیر الی الله تغییر و تبدیل وجود انسان از نقص به سوی کمال بیانتهاست. این تغییر و تبدیل نه تنها در باطن و درون سالک الی الله به وجود میآید بلکه قالب و جسم مادی او را نیز شامل میشود. از دیدگاه مولانا جسم اولیای خداوند و مقر ّبان الهی اگرچه از لحاظ ظاهر همانند جسم افراد معمولی است، اما از لحاظ باطن دارای صفات، و یا قابلیت ها و خواصی است که آن جسم را از جسم افراد دیگر متمایز میکند.نگارنده در این مقاله سعی دارد دیدگاه های مولانا را درباره تعالی جسم در سیر و سلوک در حد ّ توان خود مورد تحلیل قرار دهد
زیارت عارفانه(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج ۱۳۸۲ شماره ۴۵
حوزههای تخصصی:
معرفى ردیه هاى نگاشته شده بر تصوف
حوزههای تخصصی:
عرفان و سیاست
حوزههای تخصصی:
یکی از پرسش های بنیادین و تاریخی در ساحت عرفان اسلامی، نسبت و رابطه «عرفان و سیاست» است، که هماره مورد توجه و موضوع تفکر و خاستگاه آراء و انظار اصحاب معرفت و معنا و حکمت و حکومت بوده است، که هم با رویکردی «درون عرفانی» و هم با رویکردی «برون عرفانی» میدان برخورد نظریه ها و چالش های معرفتی شد که آیا عرفان که از مقوله معنا، خلوت و خلسه، جذبه و سلوک است و با درون گرایی تولد و توسعه می یابد، با سیاست که پدیده ای بیرونی، اجتماعی و مرتبط با دنیای مردمان و معیشت آدمیان است قابل اجتماع هستند یا نه؟ اساساً چه رابطه ای بین معنویت گرایی عرفانی با سیاست ورزی اجتماعی وجود دارد؟ مقاله حاضر با توجه به مؤلفه و عناصر درون ذاتی هر کدام از عرفان و سیاست و چگونگی ارتباط «ولایت باطنی و ظاهری» و طی مقامات معنوی و منازل سلوکی با نظام بخشی اجتماعی و سیاست ورزیدن سؤال های یاد شده را از منظر «عرفان ناب اسلامی» و سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) و عترت طاهر اش(ع) و برخی شاگردان مکتب قرآن و عترت مورد بررسی و ارزیابی قرار داد و به این نتیجه رسید که در عرفان اصیل اسلامی سلوک و سیاست، معنویت و مدیریت، سیر من الخلق الی الحق و سیر من الحق الی الخلق بالحق، درد خدا و خلق، درون گرایی و برون گرایی و ... کاملاً مرتبط با هم و اساساً ولایت ظاهری بدون ولایت باطنی امکان ناپذیر است و مانعه الجمع دیدن سلوک و سیاست با هم ناشی از سوء فهم هر کدام از عرفان و سیاست و کارکردهای تاریخی متصوفه و عرفا، با توجه به اقتضاء زمان و عدم شناخت همه جانبه عرفانِ قرآنی ـ ولایی است.مقاله حاضر از دو قسمت رهیافت معرفت شناختی و تاریخی ـ اجتماعی؛ دیدگاه موافقان و مخالفانِ رابطه عرفان و سیاست را بررسی و نقل و نقد نموده است و سپس پنج نکته را در تکمیل اثبات مفهومی و مصداقی نظریه توامان و ترابط و تعامل سازنده عرفان و سیاست به رشته نوشته درآورده و فراروی فرزانگان وادی معرفت و معنویت نهاده است تا چه در نظر آید و چه قبول افتد.
ارتباط خودشناسی با خداشناسی در عرفان ابن عربی
حوزههای تخصصی:
از بین راه های خداشناسی، عارفان، راه انفسی را برتر از راه آفاقی می دانند. خودشناسی امکان رسوخ بی واسطه بشر به تجلی الهی و درک آن را برای او میسر می سازد. به علاوه می توان با آینه قراردادن صفات انسانی برای صفات الهی، شناختی نزدیک تر از اسمای الهی به دست آورد. عارفان مسلمان براساس الهامی که از آیات و احادیث به ویژه حدیث «من عرف نفسه (فقد) عرف ربه» گرفته اند، به تبیین انواع راه های ارتباط بین خودشناسی و خداشناسی پرداخته اند. ابن عربی، عارف برجسته قرن هفتم، حدود ده تقریر را که از تقریر امتناع معرفتی آغاز و به تقریر عینیت معرفتی می انجامد برای این حدیث و ارتباط مزبور بیان نموده که مقاله حاضر عهده دار تبیین مبانی معرفتی بینش وی و نیز شرح و بررسی تقریرهای مزبور می باشد.
نگاهی به ساختار اجتماعی اندیشه مولوی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"در این مقاله پس از ارائه تعاریف مفهومی و مقایسهای ابعاد مختلف اندیشه، حوزههای متنوع اندیشه اجتماعی مولوی در سه مورد محور کلی طبقهبندی و تحلیل شواهد و قرائن هر یک از آنها، از دفترهای ششگانه مثنوی ذکر شده است، طرح اجمالی مقاله حاضر به شرح زیر است:
1.اندیشه اجتماعی در عرصه شناخت
1.1.تحلیل و مدارا
2.1.نیرنگشناسی
3.1.بینش روانشناختی
4.1.کاربردشناسی
2.اندیشه اجتماعی در عرصه نقد اجتماعی
1.2.نکوهش زراندوزان و چاپلوسان
2.2.نقد ریاست و حکومت
3.2.نقد مشورت با نااهلان
3.تحلیل رفتارهای اجتماعی
1.3.تحلیل و تعلیل کنشها و گرایشها
2.3.آسیبشناسی قضاوت
3.3.تحلیل تمثیلی گزافهگویی
4.3.خرافهستیزی(تحلیل و تأویل منطقی عملکرد انسان و انتساب صلاح و فساد انسان به خود وی و مردود دانستن انتساب فرافکنانه عملکرد انسان به بخت و اقبال و گردش روزگار).
5.3.تحلیل عواقب و عقبات ظلم
6.3.تحلیل ضرورت تقیه
7.3.تحلیل رفتارهای غریزی انسان
8.3.تحلیل تکفیر
9.3.تحلیل ناسپاسی مردم"
تألیفات ملاصدرا
عرفان و شبه عرفان
منبع:
نامه جامعه ۱۳۸۷ شماره ۵۴
حوزههای تخصصی:
حقیقت قلب در عرفان اسلامی
حوزههای تخصصی:
حقیقت انسان تنها مرتبه روحی و کمال او، صرفاً تجرد از تعلقات مادی و تبدیل شدن به عقول و مجردات نیست، بلکه حقیقت انسان، قلب و هویت جمعی اوست که به واسطة احدیت جمعیت خود دریافت کنندة تجلیات جمعی کمال الهی می گردد.
همة بحث های عرفان عملی در تبیین منازل و مقامات سلوک الی الله، توصیف حالات قلب است و اساس عرفان نظری، در توضیح هستی و تعینات آن، در حقیقت بیان قلب یا حقیقت انسان است که «من عرف نفسه فقد عرف ربه». قلب با حرکت و سلوک باطنی خود در مراتب وجود، می تواند به بالاترین و کامل ترین مرتبة ظهور برسد؛ یعنی تعین اول، که باطنی ترین تعین، منشأ و اصل همه ظهورات است و نهایت درجه معرفت حق تعالی در این مرتبه حاصل می گردد.
نوع انسان به دلیل برخورداری از حقیقت قلبی، استعداد جمع تمام حقایق اسمایی را دارد. این قابلیت تنها در افرادی که از آنها با عنوان خلیفه و حجت خداوند یاد می شود، به فعلیت کامل می رسد. ازاین رو، درجه کمال و مقام هر فرد انسانی، وابسته به میزان فعلیت رساندن این استعداد و ابراز حقیقت انسانی خویش است.
فلسفه و شرایط گفتگو از چشم انداز مولوی با نگاهی تطبیقی به آراء باختین و بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه درباره فلسفه
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات رابطه تصوف و عرفان با علوم دیگر
این گفتار با بر شمردن دو عنصر زبان شناختی و جامعه شناختی در هر گفتگو بر اصالت ضرورت و اهمیت عنصر جامعه شناختی به عنوان یکی از ارکان و پایه های اساسی برقراری گفتگو تاکید می ورزد از نظرمولوی اساس گفتگو بر بنیاد کنش ارتباطی میان طرفین گفتگو و برقراری رابطه دو جانبه میان گوینده (نویسنده) و شنونده (خواننده) بنا شده است وی از این ارتباط دو جانبه و سویه جامعه شناختی سخن با تعبیر اتصال جذب و کشش یاد کرده است از این منظر حضور مخاطب یا شنونده یا خواننده جهت برقراری ارتباط کلامی ضروری نیست همچنین سخن گفتن ملفوظ یا خاموشی نیز تاثیر در برقراری این تعامل کلامی نخواهد داشت در همین راستا قابل ذرک است که مولوی جاذبه کشش و اتصال یاد شده را به معنای هر نوع پیوند و ارتباط و چالش در نظر گرفته است از این رو روابطی که بر مبنای تضاد تناقض و اختلاف پی ریزی شده همچون دوستی دشمنی عشق و تنفر از آن جهت که متضممن نوعی رابطه و تعامل است و بدون وجود دیگری در کنار یا در برابر و یا در تقابل با من تحقق نمی یابد در همین قلمرو طرح شدنی است در ادامه عنصر جامعه شناختی گفتگو را با نگاهی تطبیقی به منطق گفتگویی میخائیل باختین و جهان رابطه های مارتین بوبر پی می گیریم تاکید این دو اندیشور بر سرشت اجتماعی و بیناذهنی زبان همچنین اشاره به تعریف مفهوم مفهوم و سطوح متعدد و اشکال گوناگون گفتگو از نگاه باختین در این گفتارمورد مطالعه قرار می گیرد مباحث یاد شده در این گفتار این نتیجه را به دست می دهد که آنجا که عنصر جامعه شناختی و کنش تعاملی موجود باشد از آن رو که معنا و مفهوم در فاصله دو افق در جریان و در انتقال است چه عنصرزبان شناختی موجود باشد و چه موجود نباشد گفتگو آگاهانه یا ناآگاهانه به عمد یا به سهو برقرار شده است.
تبارنامه روایت «ما رأیت شیئاً الا و رأیت الله فیه» و برداشت های عرفا از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۷
87-112
حوزههای تخصصی:
یکی از روایات مطرح و مورد استناد عارفان مسلمان، حدیث «ما رأیت شیئاً الا و رأیت الله فیه» (چیزی را ندیدم مگر آنکه خدا را در آن دیدم) است. این روایت همانندهایی دارد که با واژه «قبله»، «معه» و «بعده» در برخی متون هم آمده است. حدیث مورد نظر در نوشته های پیشین صوفیان به برخی مشایخ آن ها و در دوره پسینی، به پیشوای مؤمنان علی ابن ابی طالب(ع) منسوب شده است. این در حالی است که در میراث سترگ و استوار (از منابع درجه اول) شیعه و اهل سنت چنین حدیثی گزارش نشده است. عارفانی در طول تاریخ از حلاج گرفته تا معاصران از این حدیث و بر مبنای واژه انتهایی آن برداشت هایی هم سو با نظریه وحدت وجود داشته اند. در عرفان اسلامی به ویژه از افق اندیشه کسانی مانند ابن عربی، وحدت وجود وحدت حقیقی اطلاقی است. به این معنا که وجودِ واحد و یگانه، خداست که تجلیات و مظاهر آن دارای کثرت است. برخی عارفان بر اساس آیات قرآن و مستنداتی از برخی نصوص حدیثی، در جهت تحکیم این انگاره (وحدت وجود) بهره گرفته اند. نقد و بررسی این روایت از حیث سندی و متنی در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته است. صرف نظر از اینکه این متن با گونه های متفاوتش روایتی از پیشوایان دینی نیست، باید گفت گرچه برخی از این برداشت ها به لحاظ قواعد فهم متن غریب نیست، می توان معانی دیگری نیز مطابق با فهم عرفی و قواعد عقلی بر آن حمل کرد.
اصل سنخیت در عرفان و همانندسازی در روان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصل سنخیت در عرفان زیر مجموعه ای از مبحث پیچیده «وحدت وجود» است. اساسا یکی از اهداف کلی عرفان و روان شناسی رسیدن فرد به وحدت درونی و موفقیت در ایجاد وحدت با عالم خارج از وجود است. اصل سنخیت در فلسفه و در باب علم حضوری معنا پیدا می کند که برای تحقق امر ادراک باید بین مدرک و مدرک سنخیت وجود داشته باشد و در عرفان (خصوصا عرفان نظری که همانندی های بسیاری با فلسفه دارد) رمز اصلی تجاذب و کشش بین عاشق و معشوق است.روان شناسانی چون، آبراهام مزلو و یونگ این سنخیت را باور دارند و همسو بودن اصل سنخیت در عرفان با اصل همانندسازی در روان شناسی را تصدیق می کنند. مشابهت نظریات آبراهام مزلو با افکار عرفانی عطار و مولانا محور اصلی این نوشتار است.
تبیین معرفت نفس از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«معرفت شهودی نفس» از دیرباز در کانون توجه و اهتمام عارفان و حکیمان اسلامی قرار داشته است. از جمله کسانی که در آثار گوناگون خود به این موضوع اساسی پرداخته، محیی الدین ابن عربی است. وی معتقد است نفس انسان حقیقتی لایه لایه و ذومراتب است که در نهایت سیر خود به حقیقه الحقایق و خداوند متعال منتهی می شود. از دیدگاه ابن عربی رابطه حق تعالی و نفس انسان، رابطه میان مطلق و مقید است. نفس، تعین یافته یک حقیقت اطلاقی یعنی حق تعالی است. به نظر ابن عربی، تنها یک راه برای معرفت حضوری به مراتب باطنی نفس وجود دارد و آن تجلی و ظهور حق تعالی بر دل و باطن سالک است.
در این مقاله می کوشیم در پرتو مبانی ویژه ابن عربی مانند وحدت وجود، تجلی و تجرد نفس، تبیین سازوار و منسجمی از «معرفت نفس» ارائه کنیم. از این رو، در گام نخست، به تبیین پاره ای از پیش فرض ها و مبادی معرفت نفس می پردازیم، سپس دیدگاه ابن عربی را در خصوص معرفت شهودی نفس تبیین می کنیم. و در انتها، «مراتب معرفت نفس» را، که شامل سه مرتبه مثالی، عقلی، و فناء فی الله است، طرح می کنیم.
شرح سی نکته عرفانی از کتاب آدابالصلاه
منبع:
حضور ۱۳۸۵ شماره ۵۷
حوزههای تخصصی: