فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
41 - 62
حوزههای تخصصی:
معاد و قیامت از موضوعات اساسی ومهم مورد توجه عرفای اسلامی است؛ در ادوار مختلف، عارفان محقق هریک به نحوی درباب حقیقت، انواع، مراتب، وچیستی آن سخن گفته اند. بر این اساس این پژوهش که به روش اسنادی صورت گرفته است به بررسی تطبیقی مراتب قیامت از منظر سی حیدر آملی و میرسیدعلی همدانی دو عارف بزرگ شیعی- قرن هشتم ه. ق- پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که سیدحیدر برمبنای معرفت شناسی تثلیثی و مبانی هستی شناسی و انسان شناختی عرفانی، از دو منظر مراتب قیامت را مورد توجه، تحلیل وبررسی قرارداده و دو گونه تقسیم کرده و برای هر قسم، دوازده مرتبه ترسیم نموده است. میرسیدعلی نیز در ابتدا بر مبنای معرفت شناسی مربعی اسرار نقطه و عدد چهار، چهارمرتبه قیامت را ترسیم وتبیین می کند سپس بر مبنای معرفت شناسی تثلیثی واطوار باطنی انسان سه قسم قیامت راتقسیم، تحلیل و بررسی می نماید. سیدحیدر آملی به عنوان یک نظریه پرداز بزرگ عرفان شیعی در تحلیل مراتب قیامت، رویکرد نظری ایشان بر رویکرد عملی و سلوکی، غلبه مشهود دارد ولی رویکرد میرسیدعلی همدانی با توجه به پیر و مرشد بودن، بیشتر جنبه سلوکی، تربیتی و کاربردی دارد.
واکاوی معناشناختی «حقیقت علویه» درآثار عرفانی امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
85 - 102
حوزههای تخصصی:
حقیقت علویه اصطلاحی است عرفانی که گرچه برگرفته از آثار ابن عربی و شارحینش است اما در عرفان شیعی جایگاه جدی تری یافته است. از بین عارفان شیعه ، امام خمینی (ره) باپردازش این آموزه عرفانی، بحث از آن را از حاشیه به متن مباحث عرفانی وارد نموده است. هدف از این پژوهش به تصویرکشیدن جایگاه حقیقت علویه در عرفان نظری در آثار و مکتوبات عرفانی امام خمینی است. دستاوردهای این بررسی در چند محور زیر بیان شده است: 1. منشأروایی اصطلاح حقیقت علویه، 2. عینیت حقیقت محمدیه و علویه 3. حقیقت محمدیه و علویه تنها مجرای عنایت و محبت حق به خلق، 4. جایگاه حقیقت علویه در عالم امر، 5. جایگاه حقیقت علویه در تکوین و تشریع، 6. سریان حقیقت محمدیه وعلویه در مراتب هستی، 7. انطواء شهادت به علی (ع) در شهادت به نبی و اله، 8. حقیقت علویه، حقیقتی بی نهایت، 9. حقیقت علویه،به عنوان قلب عالم، 10.علی (ع)، باطن قرآن.
خلافت الهی از دیدگاه امام خمینی (ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابعاد علمی امام خمینی(ره) در کنار فقه و فقاهت (فقه الاصغر)، ورود ایشان در مطالعات فلسفی و عرفانی (فقه الاکبر) است. مرتبه والای مطالعات عرفانی ایشان را باید در مبحث «خلافت» و «ولایت» یا به تعبیری دیگر در مسئله «خلیفه اللهی انسان» یا «انسان کامل» جست وجو کرد که به نظر می رسد علاوه بر بن مایه های شیعی، تا حد زیادی تحت تأثیر مکتب یا مشرب ابن عربی قرار دارد. در این مقاله نویسندگان کوشیده اند تا به اجمال، ابعاد گوناگون مسئله «خلافت الهی» را به مثابه مظهر و جلوه گاه اسما و صفات الهی در سلسله مراتب وجود از دیدگاه امام خمینی(ره) بررسی کنند و رابطه ولایت و خلافت را از نظر ظهور و بطون در مراتب عالم تکوین و تدوین به روش «استقرایی» و «کتابخانه ای» (غالباً با تکیه بر آثار ایشان) تبیین و اثبات نمایند که «حقیقت محمدیه به مثابه خلیفه، محل ظهور و تجلی اسما و صفات الهی است و رسول خدا(ص) مجلای اسم اعظم و خلیفه این خلافت است و بعد از ایشان، جانشینان او به عنوان امام و ولی حامل این ولایت و خلافت اند».
انسان شناسی عرفانی در اندیشه و آراء علامه حسن زاده آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انسان کامل نقش محوری در حدوث و بقای عالمِ وجود و استکمال نوعی آن از آغاز تا انجام هستی دارد و صاحب ولایت مطلقه و واسطه فیض در قوس نزول و صعود است. بدین سان اهل معرفت حقیقت محمدیه(ص) را «ام الاسماء» و «ام الاعیان» نامیده اند. شناخت همه جانبه انسان کامل از خاتم الانبیاء (مظهر ختم ولایت کلی بالاصاله) تا خاتم الاوصیاء (جلوه خاتم ولایت کلی به تبعیت) به قدر طاقت بشری امری مهم در نیل به مقام خلافت الهی و ضرورتی اجتناب ناپذیر برای حمل بار امانت خدای سبحان و وصول به مقام ولایت الهیه به شمار می آید. علامه حسن زاده آملی انسان کامل را به صورت جمعِ سالمِ نقل، عقل و کشف و به روشِ ترکیبی قرآن، برهان و عرفان مورد تحقیق و تدقیق قرار داده و بر این باور است که: 1. هرچه از دریای عالم غیب روانه می شود تا به ساحل وجود برسد، صورت آن بر دل انسان کامل پیدا می شود و وی از آن حال خبر دارد و درواقع قلب او مجلای اراده حق تعالی و مجرای فیض ربوبی است. 2. انسان واقعی و حقیقی در عرف عرفان، کسی است که به فعلیت رسیده است و اگرچه این استعداد نوعی در همه آدمیان تعبیه شده و راه رسیدن به ولایت الهیه به روی همگان باز است، در واقعیت همگان بدان دست نمی یابند. بنابراین: 1. انسان در عرف عرفان، انسان به کمال رسیده و فعلیت یافته است. 2. انسان کامل خلیفه الله است و در نظام هستی، هم «خلیفه مطلق» وجود دارد و هم «خلیفه مقید». «خلیفه مطلق» انسان کامل است؛ زیرا متخلق به تمام اسما و صفات الهی است. «خلیفه مقید» هم کسی است که بعضی از اسماء الهیه را در خود دارا بوده و نشان دهنده حق متعال از شئونی خاص و محدود است. 3. عالم ماده امکان استعدادی دارد و موجود مادی توانایی تکاملِ تدریجی خروج از مرتبه نازله به سوی مرتبه کامله (یعنی از نقص به کمال و از قوه محض به سوی کمال مطلق) را داراست. 4. انسان در سیر تکاملی خود، قابلیت آن را دارد که به مرتبه «عقل مستفاد» دست یابد. بدین روی انسان کامل صاحب «مرتبه قلب» است که از منظر حکیمان همان مرتبه «عقل مستفاد» است.
مقایسه تطبیقی استعاره مفهومی شراب عرفانی در غزلیات مولانا، خمریه ابن فارض مصری و ساقی نامه ظهوری ترشیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
377 - 396
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر اساس چهارچوب نظری نظریه لیکاف و جانسون به بررسی و مقایسه تطبیقی استعاره مفهومی شراب عرفانی مشترک در غزلیات مولانا و قصیده خمریه(میمیه) ابنفارض مصری و ساقی نامه ظهوری ترشیزی پرداخته است.و هدف آن معرفی نگاشت نام های شراب عرفانی و حوزه های مبدا آن از جنبه الهی و و عرفانی آن در اشعار مذکور است. چراکه با مقایسه تطبیقی و تحلیل معنایی این واژه می توان نگرش یک ملت و جامعه را در یک حوزه مفهومی درک کرد و میزان تاثیر و تاثر آن ها را سنجید و به نقاط اشتراک و افتراق این شعرا در به کارگیری این واژه پی برد. پس به این منظور پس از جست وجو در پیکره های مورد بحث، عبارات استعاری فراوانی که دربرگیرنده استعاره مفهومی شراب عرفانی هستند به دست آمد و برمبنای آن ها نگاشت نام ها و حوزه های مبدا استخراج گردید و با طبقه بندی آن ها و اراِئه شواهد لازم به تحلیل و مقایسه آن ها پرداخته شد و مفهوم اصلی و کانونی شراب عرفانی در اشعار مذکور مشخص گردید.
بررسی تطبیقی «انسان کامل» در آراء متصوفه و اندیشمند شیعی معاصر منصور براعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
305 - 324
حوزههای تخصصی:
انسان کامل، فارغ از شیوه تبیین، از آموزه های مشترکِ عرفای اسلامی است. وجوه اشتراک و اختلاف این ایده در قالب طرح نمونه قدسی از انسان یا انسان کامل مطرح می شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی تطبیقی ایده مزبور در آراء اندیشمند و مفسر شیعی معاصر، منصور براعتی و متصوفه اختصاص دارد. براعتی، مفسر شیعی و ابن عربی، پدر عرفان نظری متصوفه، عقیده دارند انسانِ کامل، خلیفه حق و واسطه او با مردمان است. اگر این واسطه از میان برخیزد، عالم متلاشی شده و آخرت آغازمی شود. وجود پیامبر اکرم(ص) به عنوان عقل اول و کامل ترین انسان در جهان هستی، از دیگر نتایج فکری مشترک براعتی و متصوفه است. تمامی موجودات عالم هستی از فرشتگان و انبیا و سایر انسان ها، تحت امر و اراده این عقل اول قراردارند. از تفاوت های بارز دو ایده این است که براعتی عقیده دارد مصداق انسان کامل در وجود انبیای الهی و امامان معصوم تجلی می یابد و دیگر انسان ها نیز به تناسب ظرفیت و استعدادهای درونی به واسطه انسان های کامل، در مسیر رشد و کمال قراردارند. ولی در تصوف علاوه بر انبیای مکرم، پیران و اقطاب صوفیه نیز در دسته انسان کامل جای دارند.
تجلی حکمت خسروانی «سهروردی» در ذهن و زبان مهدی اخوان ثالث«م امید»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
261 - 282
حوزههای تخصصی:
حکمت خسروانی با عرفان پیوند تنگاتنگ به عبارتی هم آغوشی دارد. عرفان توان آن را دارد، با مخاطب ارتباط برقرار نماید. در عصر ما در پُرسه زمانی که بشر زیست می کند ، می توان با شناخت عرفان تأثیرپذیری «حکمت خسروانی» را در ذهن و زبان مهدی اخوان ثالث “م امید” پی جُست نمود. علت آن است که اگر باریک شویم «حکمت خسروانی» از بن مایه های پرکاربرد در ادب عرفانی است. اخوان نیز به عنوان یکی از شاعران برجسته معاصر در تمام آنات شعریش ، دین پروری ، وطن دوستی، راست گفتاری، رادمردی، باستان گرایی، به عبارتی اندیشه کهن الگوهای ایرانی «سونَمَون» و اندیشه و فکر ایران شهری موج می زند. این مقاله درنظردارد که «حکمت خسروانی» که آمیزه ای از اسطوره و عرفان اسلامی است را در «ذهن و زبان» مهدی اخوان ثالث “م امید” پی جُست و واکاوی نماید. چراکه در بنیاداندیشی وی، به عنوان یکی از نگین شاعران برجسته معاصر علاقه خاصی به ایران، وطن، «ایران شهری» دارد . در شعرش پیوند نزدیکی وجوددارد . در مقاله تحلیل محتوا به کاربرده شده است تا تبیینی روشن و نو از مفهوم «حکمت خسروانی» که از یکی از عناصر مهم شعر می باشد، در ذهن و زبان اخوان به دست دهیم.
نگاهی به مرگ اندیشی در اهم متون نثر عرفانی(قرن ششم تا دهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
251 - 278
حوزههای تخصصی:
مرگ پرسشی بی پاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغول کرده است. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش داده اند. متون عرفانی نیز باتوجه به اینکه بر آموزه های قرآنی و دینی تکیه دارند، مسئله مرگ را به نوعی واکاوی کرده اند. در مقاله حاضر که به شیوه تحلیلی توصیفی ارائه می شود، مهم ترین متون نثر ادبیات عرفانی از قرن ششم تا دهم موردتوجه بوده تا دیدگاه نثرنویسان را درباره مرگ موردبررسی قراردهد. آنچه از بررسی متون موردنظر استنباط می شود این است که در متون عرفانی مسئله مرگ که اغلب به صورت تشبیه پرنده (آزادی روح از بدن) تصویرمی شود جزء دغدغه های نثرنویسان است و در این میان آموزه های اسلامی با دیدگاه های صوفیانه و عرفانی تلفیق شده است. به لحاظ بسامدی در آثار سهروردی بیشترین توجه را به این موضوع می توان دید. در آثار سهروردی این مسئله درقالب انواع نمادها و استعاره ها بیان شده است که گاه تفسیر جزئیات آن ها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. در دیگر آثار بحث در این زمینه از صراحت و سادگی برخوردار است. در آثار مولانا نیز سنت تفکر عرفانی پیش از او درباره مرگ به بیانی دیگر متجلی شده است. صوفیه مرگ را عمدتاً به دو گونه جسمانی (اضطراری) و ارادی (خودخواسته= مرگ پیش از مرگ) تقسیم بندی می کنند و این دیدگاه به سنتی در حوزه اندیشیدن به مرگ در متون عرفانی تبدیل شده است.
تبیین عقلی نقش قوه خیال در تربیت دینی انسان از منظر حکمت و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
205 - 224
حوزههای تخصصی:
انسان به عنوان موجودی چندبعدی از دیرباز موردتوجه تربیت انبیاء الهی بوده است. شناخت ابعاد وجودی و زوایای نفس او در فرایند تربیت از اهمیت ویژه ای برخورداراست. هرجزئی از اجزای وجودی انسان چه در جسم و چه در نفس دارای کارکَردی برای خود بوده و رسالتی برعهده دارد و انسان در مسیر رشد و تعالی از ظرفیت آن بهره مند می شود. در این میان قوه خیال بیشترین ظهور را در عالم کثرات و در بین مردم دارد. این تحقیق با رویکردی ایجابی به قوه خیال و با روش تحلیلی- توصیفی درصدد تبیین عقلی نقش و جایگاه این قوه در تربیت دینی انسان از منظر حکمت و عرفان اسلامی است. بر این اساس بعد از بررسی حقیقت تربیت دینی و توجه به سطوح مختلف ادارک تصوری وتصدیقی متربی در فرایند تربیت از یک سو و جایگاه خیال به عنوان حدّواسط بین حس و عقل و خصوصیات بارز آن از جمله خلاقیت و محاکات و همچنین ارزش معرفت شناختی ادارکات خیالی به ویژه در تطبیق با عالم خیال منفصل از سوی دیگر، با بهره گیری از آموزه های عرفان و حکمت اسلامی درمقام اثبات عقلی نقش خیال به عنوان نقطه آغازین تربیت دینی انسان است.
بررسی انتقادی نقدهای واردشده به حکایت «خدو انداختن خصم بر روی (علی)» و تفسیر «حدیث غدیر» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
263 - 286
حوزههای تخصصی:
مولوی با اینکه سنی مذهب است، در ابیات و حکایت های متعددی به ستایش اهل بیت عصمت و خصوصاً حضرت علی(ع) پرداخته و جنبه هایی از عشق و محبت به این خاندان والا را در اشعارش منعکس کرده است. اعتقاد و ارادت مولوی به حضرت علی(ع) مانند بسیاری دیگر از عقاید و دیدگاه های وی از سوی منتقدان مثنوی و عرفان با نقد و انکار همراه شده است. منتقدان ، ابیات و حکایت هایی از مثنوی را که نشانگر محبت خالصانه مولوی به حضرت علی(ع) است، با خوانش مغرضانه و به میان آوردن مواضع درون دینی و معیارهای مذهبی خود، تفسیر و نقد کرده اند. در نوشتار حاضر با رویکردی تحلیلی انتقادی و با استفاده از شیوه های علمی تحلیل متن و استناد، نقدهای واردشده به این ابیات مولوی بررسی شده است. هدف از این ارزیابی، معرفی منتقدان مثنوی در عصر حاضر و بررسی انتقادی نقدهای آنان بر حکایت ها و ابیات مرتبط مثنوی با حضرت علی(ع) است تا از این رهگذر، شناختی روشن و حقیقی تر از اعتقاد و اندیشه مولوی حاصل شود. بر اساس بررسی های انجام گرفته، چنین برداشت می شود که مولوی در نقل حکایت «خدو انداختن خصم بر روی علی(ع)» از اتهام تصرف و تاریخ سازی مبراست؛ درواقع مولوی این حکایت را مطابق روایت کتاب های معارف و کیمیای سعادت سروده و برخلاف نقد و نظر منتقدان، انگیزه وی از سرودن این حکایت، تعلیم اندیشه های عرفانی است و نه تاریخ سازی و غرض ورزی با شیعه؛ همچنین در نقدِ نقدهای وارد بر تفسیر مولوی از حدیث غدیر با استناد و استشهاد به قراین مختلف ثابت می شود که مولوی حدیث ولایت را تقریباً موافق با اعتقاد شیعیان تفسیر کرده است.
مفاهیم نمادین نور در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
39 - 56
حوزههای تخصصی:
بشر از همان اوان حیات خود بر زمین، با پدیده های رازآمیز بسیاری روبه رو بوده است و یکی از رازآمیزترین این پدیده ها برای او، نور بوده است. نور، نوع زندگی و معماری فضای زیست آدمی را تحت تأثیر قرارداده و افزون بر جنبه مادی و فیزیکی حیات بشر، به تدریج بر جنبه ذهنی و معرفتی وی نیز پرتو افکنده است. در ساحت معرفتی و فلسفی، نور، چشم انداز بحث هایی ظریف را فراروی آدمی گشوده است. در کنار همه این ویژگی ها، نور به عنوان تجلّی زیبایی، در خدمت بیان هنری درآمده و گونه های هنر را از امکانات مادی و بیانی وسیعی بهره مند کرده است. در این مقاله با استفاده از نظریه نماد، کارکردهای نمادین نور و خوشه های تصویری مرتبط با آن یعنی خورشید، آفتاب، شمع، چراغ و ... در دیوان حافظ تبیین می شود. و نیز سعی کردهایم به بررسی لایه ها و وجوه گوناگون نور از قبیل نور نماد حق تعالی، انسان کامل، جهانِ غیب به منزله نور، حضور نور در مکان، خوراک و شراب و تبیین مقوله فنا و بقا در دیوان حافظ با استفاده از پدیده نور بپردازیم تا دریچه ای دیگر برای شناخت کامل تر دیوان این شاعر برجسته گشوده شود.
مستثنای «صعق» در تفسیر عرفانی آیه 68 سوره زمر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
171 - 192
حوزههای تخصصی:
بر اساس آیه 68 سوره زمر، قیامت کبری که واقعه پیش از ورود انسان ها به عالم آخرت و برقراری بهشت و جهنم است، با صعق موجودات اتفاق می افتد. در همین آیه برخی از صعق استثنا شده اند. در معنای صعق حاصل در روز قیامت و استثناشدگان آن، میان مفسران اقوال مختلفی به چشم می خورد. عرفا معنای صعق در این آیه و آیات مشابه را «فنا»ی موجودات دانسته و اشاره کرده اند کسانی که قبلاً به مقام فنا رسیده اند، مستثنای آیه اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی مستثنای آیه و با روش توصیفی و تحلیلی در ابتدا به تبیین وحدت معنایی «حالت صعق» - در معنای عرفانی آن- در آیات مختلف پرداخته و علاوه بر آن روشن می سازد که حالت صعق در روز قیامت کبری، در تمام مخلوقات به معنای فناست. سپس در بررسی مستثنای آیه به این نتیجه رسیده است که مخلوقاتی که در عرفان با نام «ارواح مهیمه» شناخته می شوند، مستثنای آیه بوده و انسان هایی که در دنیا به مقام فنا دست یافته اند، مستثنای آیه نیستند.
پردازش عرفانی «صراط مستقیم» در نگاه ابوحامد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۱۷۲-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
ابوحامد غزالی به عنوان شخصیتی چندوجهی، در آثار خویش توجه ویژه ای به مفهوم قرآنی صراط مستقیم داشته است. مسئله اصلی این پژوهش، تبیین مفهوم صراط مستقیم و راه های دستیابی به آن و به تعبیری دیگر، پردازش عرفانی صراط مستقیم در اندیشه غزالی است. نوشتار حاضر به روش توصیفی تحلیلی و به صورت کتابخانه ای انجام یافته است. یافته های این پژوهش گویای این است که غزالی، صراط مستقیم را راه سلامت معرفی کرده است و حرکت در صراط مستقیم را سبب نجات و رستگاری انسان می داند. این راه سلامت، که غزالی از آن به «دُرّ ازهر» نام می برد، به مثابه توحید، شکرگزاری، راه حج، پل صراط و قوس صعودی است. تمامی این مفاهیم در یک نقطه مهم با هم تلاقی دارند که حاکی از مسیر و راهی است که انسان باید برای رستگاری و نجات، در آن استقامت و مداومت داشته باشد. غزالی راه های دستیابی به صراط مستقیم را داشتن ایمان و رعایت اخلاقی دینی بیان کرده است. از نظر وی داشتن ایمان و رعایت اخلاق دینی، هم زمان سبب حرکت در صراط مستقیم می شود و هیچ کدام از این دو، به تنهایی نمی تواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند. در اندیشه غزالی، اخلاق، زمانی ارزشمند است که ابتنای بر ایمان و دینی باشد. غزالی بر اساس نظریه فرمان الهی، اطاعت از هر آنچه را که خداوند امر یا نهی کرده است، واجب می داند.
مطالعه تطبیقی برخی آداب و رسوم عرفان هندو و عرفان طریقت قادریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
201 - 219
حوزههای تخصصی:
شناخت اعتقادات و آداب عرفانی در عرفان هندو و طریقت قادریه نشانگر تشابهات و وجوه اشتراکی میان آن دو می باشد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که چگونه این طریقت به شبه قاره هند واردشد و وجوه تشابه عرفان ادیان هندو با طریقت قادریه چه بود؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که بسیاری از نوادگان شیخ عبدالقادرگیلانی به هند سفرکرده و در آنجا سکنی گزیدند؛ شیخ محمدغوث گیلانی(803.ق) نخستین نواده شیخ عبدالقادر بود که به هند سفرکرد. وی سومین مرشد طریقت قادری بود و به انتشار طریقت قادری در هند همت گماشت. پس از وی فرزندانش راه پدر را ادامه داده و موجب گسترش طریقت قادریه در هند شدند. برخی آداب و رسوم عرفان هندو و قادریه همچون فنا و رستگاری، ذکر وآجاپای، مراقبه و یوگا با یکدیگر قابل تطبیق اند. سماع و یوگا هردو از آداب عبادت خداوند هنگام وجد و رسیدن به آرامش و رهایی از رنج دنیاست؛ مرتاضان هندو همانند صوفیان قادریه برای کشف و شهود به تهذیب نفس به وسیله ذکر می پردازند و به آن آجاپای گویند. خرقه گیری نیز تشابه دیگر آیین هندو و قادریه است. در طریقت قادری خرقه ستاندن از جمله حلقه های ارتباط مرید و مراد است و در عرفان هندو نیز ورود به جماعت هندو با دریافت جامه و کسوت صورت می پذیرد. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و به صورت توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است.
تفسیر بافت بینامتنی تصوّف و عرفان جامی در بهارستان بر اساس نظریه فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
221 - 240
حوزههای تخصصی:
عبدالرحمان جامی شاعر و نویسنده نام آور قرن نهم هجری است که درواقع خاتم الشعرای بزرگ پارسی گو و پس از عهد حافظ، بزرگ ترین شاعر شمرده شده است. جامی شاعری صوفی مسلکی است که اصطلاحات صوفیه را در شعر و نثر خود به کاربرده و در بهارستان، نمونه های افکار عرفانی خوب و فراوان از او یافت می شود. جامی این افکار را بیشتر در ضمن داستان های کوتاه بیان کرده است. جامی در سراسر بهارستان، هدف و غرض اصلی خود را به عنوان یک معلم اخلاق و عرفان ازیادنمی برد و به خوانندگان عرفان و اخلاق می آموزد و در خلال حکایات، عقاید عرفانی خود را بیان کرده و در موارد مختلف، غیرمستقیم به تعلیم پرداخته است. جامی همچون بسیاری از عرفا هدف اصلی از طی مراحل تربیتی عرفانی یا سیر منازل سلوک را که از توبه آغاز و به فنا پایان می یابد، وصول به ذات حق دانسته که غایت هر عارفی است. نویسنده در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانه ای درصدد آن است تا به بررسی بافت بینامتنی تصوّف و عرفان جامی در بهارستان بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که جامی در بهارستان چگونه از مضامین عرفانی برای بیان مقاصد تعلیمی و اخلاقی خود بهره برده است؟ با بررسی بهارستان در خصوص اندیشه های عرفانی جامی این نتیجه حاصل می شود که جامی به عرفان ایرانی و نظریات شیوخ خراسان دل بستگی نشان داده و از مضامین گسترده عرفانی در ضمن حکایات برای ارشاد و راهنمایی و همچنین تعلیم دیگران استفاده کرده است.
بررسی عرفان اجتماعی در اندیشه های هنری شفیعی کدکنی و جورج لوکاچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
279 - 296
حوزههای تخصصی:
عرفان اجتماعی، عرفانی است که به جامعه با سه عنصر هدایت، تربیت و ولایت می نگرد و دارای مراتب مختلفی است که عبارتند از: 1- عقلانیت 2- معنویت 3- حرّیت 4- عدالت. عارف براساس عناصر سه گانه هدایت، تربیت و ولایت باید جامعه را به سوی عاقل شدن، معنوی گشتن (آزادگی یا آزادی درونی)، آزادی بیرونی (آزادی اجتماعی) و آنگاه عدالت اجتماعی در ابعاد مختلف حرکت دهد و این امر در مرتبه حدّاقلی رشد عقلی و معنوی جامعه امکان پذیر خواهدبود. براساس اندیشه های لوکاچ انسان با بازگشت به ارزش های اصیل و معنوی میتواند روح سرگشته و نیازمند خود را سیراب کند و لذّت و رضایت را در مفاهیم ماورایی و الهی مانند یاری کردن دیگران، مهرورزی و نوع دوستی فراهم کند. شفیعی کدکنی نیز از شاعران پیشتاز در عرصه های اجتماعی و فرهنگی است که با دغدغه های انسانی و با احساس مسئولیّت درباب وطن، مردم و جامعه عصر خویش، در اشعار خود چهره ای بارز دارد. وی آرمان های خود را با بهره گیری از عناصر طبیعی و استفاده از زبانی نمادین مطرح می کند و از عشق و انسانیت و آزادگی و معرفت سخن می گوید جورج لوکاچ هم خودآگاهی اخلاقی را چیزی جز فداکاری نمی داند و برای رسیدن به هدف های اجتماعی، به تشریح راه ها و نظریه هایی می پردازد که سرانجام آن به ایجاد نظم تعیین شده در جامعه منجرشود ، نظمی که در آن، عصر وابستگی اقتصادی، که سبب تنزّل کرامت انسانی می شود به پایان می رسد. این مقاله با این هدف ، اندیشه و گفته های هنری آنان را بررسی کرده است.
رقیقه عشق(جستاری درمفهوم عشق از دیدگاه سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
343 - 362
حوزههای تخصصی:
بحث « رقیقه عشق» که در این مقاله مجال سخن یافته است یکی از موضوعات مهم عرفان وادبیات فارسی را تشکیل می دهد این مقاله به روش توصیفی،تحلیلی از منابع کتابخانه ای و اسنادی، قصددارد به این سؤال اساسی پاسخ دهد که معنا و مفهوم عشق از دیدگاه سعدی چیست؟ داده ها حاکی از آن است که مصلح الدین سعدی شیرازی از جمله شاعران حکیم، جهانگرد، فرزانه و فرهیخته و یکی از قله های بلند زبان فارسی است که با زبان فصیح وبلیغ خود و با صراحت و طنز به موضوع عشق پرداخته است.آثار او از نظم و نثر مشحون از طنازی های عاشقانه است. ماهیت عشق سعدی هم روحانی وعرفانی و آسمانی و هم زمینی است. جهان بینی محبانه و نگاه نازنین بینی او باعث شده که کل هستی را زیبا و دوست داشتنی بدانیم. درعین حال سعدی به اقتفای عرفا و شعرای دیگر، عشق رابالاتر از عقل دانسته و یای عقل را در مصاف با عشق سست و لنگان می داند. و به فناشدن عاشق در معشوق می اندیشد. او در پشت پرده زیبائی ها وعشق های مجازی سیمای حقیقی پدیدآورنده آن را مطمح نظر دارد. به طور خلاصه می توان گفت که تفکر سعدی در عشق از افراط و تفریط فاصله دارد و زبان اعتدال و میانه ای را در پیش گرفته است.
روانشناسیِ عرفانیِ دین براساس نظریّات یونگ در دفتر ششم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
137 - 160
حوزههای تخصصی:
تجربه عرفانی از دین، یعنی مواجهه با امر مقدّس و درک حضور وجود او، که به صورت فردی و یا جمعی، در درون افراد بروز و ظهور می یابد، در روانشناسی، این تجربه عرفانی ، نوعی گرایش درونی و فطری به شمارمی رود. یونگ بر این نکته تأکیدمی ورزد که تجربه عرفانی از دین، نوعی تجربه مینوی و مقدّسی است که در ضمیر خودآگاه و عمدتاً ناخودآگاه جمعیِ بشر، نهادینه شده است. کارل گوستاو یونگ (1961- 1875 م) روانشناسی سوئیسی و پایه گذار روانشناسی تحلیلی، با طرح نظریه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی، سعی کرد پنجره ای نوین به سوی عرفان بگشاید؛ زیرا، بر تجربیّات طبیعی و خودانگیخته تمرکز دارد، به ویژه در رؤیاها و تخیّلاتی که به نظرمی رسد با عرفان اسلامی، تقویت می شوند. مولانا نیز، ایمان و تجربه عرفانی از دین را، از جنس عشق می داند که به طور فطری و غریزی، در سرشت انسان به ودیعت نهاده شده است و کشش و جذب روحی به سوی مبدأ و اصل که در عرفان اسلامی، مطرح می شود، ناشی از همین تفکّر است؛ او عشق را، محرّک روح انسانی در سبب جذب روح به نوای الهی و عرفانی، در مسیر رسیدن به تجارب عالی ایمانی می بیند. این مقاله، برپایه مطالعه موردی آرای کارل گوستاو یونگ درباره تجربه عرفانی از دین و اندیشه های مولانا در دفتر ششم مثنوی به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روانشناختی و عرفان نسبت به دین، در چه وجوهی از یکدیگر متمایزمی شوند و در چه وجوهی به یکدیگر نزدیک هستند. برای پاسخ به این پرسش، مقاله با اشاره به روانشناسی عرفانیِ دین از دیدگاه یونگ و مولانا، نتیجه گرفته است که فطری بودن دین و عرفان، یکی از نکات مشترک اندیشه مولانا و روان شناسی یونگ، در تجربه امر مقدّس است.
تحلیل دعاها و مناجات های عرفانی مثنوی معنوی براساس نظریه کنش های گفتاری سرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
67 - 82
حوزههای تخصصی:
دعا و مناجات با پروردگار، از روحانی ترین لحظات زندگی هر انسان خداشناس و دین مدار است و مثنوی معنوی نیز به عنوان شاهکار عرفانی زبان فارسی سرشار از دعا و مناجات هایی است که مولانا گاه از زبان خود و گاه از زبان شخصیت های مثنوی بیان نموده است. دعا و مناجات های مثنوی ، دارای کنش های گفتاری خاصی است که نشانگر معنی ثانوی آن هاست. نظریه «کنش گفتاری» به عنوان یکی از مباحث مهم تحلیل گفتمان در حوزه دانش زبان شناسی در آغاز توسط «آستین» مطرح شد و سپس، «سرل» طبقه بندی پنج گانه ای را برای آن ارائه داد. پایه نظریه کنش گفتاری سرل بر این استوار است که نقش های فعل و به دنبال آن جمله را در فرایند گفتمان می توان به پنج دسته کنش های اظهاری، عاطفی، ترغیبی، تعهّدی و اعلامی تقسیم بندی کرد. در پژوهش حاضر تلاش شده است به شیوه تحلیل محتوایی و برمبنای تئوری کنش های گفتاری سرل، به تحلیل دعاها و مناجات های مثنوی پرداخته شود. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد، هریک از دعاها و مناجات های مولانا دارای کنش گفتاری خاصی است و از میان طبقه بندی پنجگانه سرل، «کنش ترغیبی» نسبت به دیگر کنش های گفتاری بسامد بالایی دارد و «کنش اعلامی» در آن ها به کارنرفته است.
گناهان منسوب به هارون در کتاب مقدس عبری (عهد قدیم) و توجیهات آن ها در اَگّادا و تحقیقات جدید کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
28 - 9
حوزههای تخصصی:
در کتاب مقدس عبری (عهد قدیم)، برخی گناهان به انبیاء نسبت داده شده است. این گناهان در اَگّادا توجیه شده اند و در تحقیقات برخی از محققان جدید کتاب مقدس نیز می توان برای برخی از آن ها توجیهاتی را پیدا کرد. با توجه به اهمیت این موضوع از یک طرف، و با توجه به اهمیت هارون از طرف دیگر، این مقاله، ﺑ ﺎ روش ﺗﻮﺻ ﯿﻔﯽ و تحلیلی و انتقادی، بر آن است که گناهان منسوب به هارون در کتاب مقدس عبری (عهد قدیم) و توجیهات آن ها در اَگّادا و تحقیقات جدید کتاب مقدس را مورد بحث قرار دهد. در عهد قدیم سه گناه به هارون نسبت داده شده است. در تحقیقات جدید کتاب مقدس، این گناهان هارون یا مجادله یا افسانه و یا نقش هارون در آن ناروشن دانسته شده است؛ اما در اَگّادا، این سه گناه هارون، به خاطر وحی الاهی و خطاناپذیر دانسته شدن کتاب مقدس، واقعیت تاریخی تلقی شده است. توجیهات گناهان منسوب به انبیاء از جمله هارون در کتاب مقدس عبری توسط رَبِّی های اَگّادا با اصل های خطاناپذیری کتاب مقدس و خطاپذیری انبیاء به عقیده آن ها همخوانی ندارد، زیرا که اگر کتاب مقدس عبری خطاناپذیر و انبیاء خطاپذیر باشند، در این صورت گناهان ثبت شده انبیاء در کتاب مقدس درست هستند و نیازی به توجیه ندارند.