فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۴۱ تا ۱٬۱۶۰ مورد از کل ۱۳٬۷۷۵ مورد.
منبع:
الاهیات قرآنی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۹
29 - 47
حوزههای تخصصی:
مدبّر حقیقی جهان، فقط خداوند بزرگ است و هیچ موجودی بدونِ امر و فرمان خدا عمل نمی کند. این در حالیست که در آیات متعدد قرآن کریم، از وظایف و نقش ملائکه در تدبیر امور انسان سخن گفته است. هدف این مقاله بررسی نقش ملائکه در تدبیر عالم از منظر آیت الله جوادی آملی است. پرسش اصلی این پژوهش این است که حقیقت وجودی ملائکه چیست و چه نقشی در تدبیر امور انسان دارد؟
روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. این پژوهش با تکیه بر آرای علامه جوادی آملی، در صدد این است که از حقیقت وجودی ملائکه و چگونگی نقش آفرینی آن ها در تدبیر امور انسان از منظر قرآن کریم، تصویر روشنی ارائه دهد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ملائکه موجودات مجرد و معصوم و مکلّف به تکالیف الهی اند. هم چنین آن ها حاملان عرش و تسبیح کنندگان پیرامون عرش الاهی هستند که خداوند وظایف و مسؤلیت هایی را برای آن ها در دنیا و آخرت قرار داده است. از جمله این مسئولیت ها عبارتند از ابلاغ وحی، ثبت و ضبط اعمال انسان، امداد غیبی، تدبیر امور بندگان، بشارت دادن فرشتگان بر انسان محتضر، قبض روح، شفاعت کردن ملائکه در عالم آخرت و تحیّت و سلام فرشتگان بر مؤمنان.
پیامدسنجی فرهنگی و تمدنی استکبار در جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش است که آسیب اجتماعی استکبار با توجه به مفهوم و ابعاد قرآنی آن، چه پیامدهایی در عرصه ی فرهنگ و تمدن جوامع بشری در طول تاریخ داشته و دارد؟ بر اساس یافته های پژوهش حاضر، به روش تفسیر درون متنی و برون متنی در آیات قرآن، پیامدهای فرهنگی استکبار: تعارض و تقابل با فرهنگ دینی، گفتمان سازی ضدفرهنگی، جریان سازی ضدفرهنگی و اشرافی گری در سبک زندگی است. پیامدهای تمدنی استکبار: امنیت زدایی از انسان، ایجاد اختلاف طبقاتی و تضعیف یا تخریب همبستگی اجتماعی در جامعه ی دینی است. هرچند این دو گونه پیامد گاهی به صورت توامان بروز می یابند. در نتیجه مشخص می گردد استکبار، آسیب رایج در هر دوره از حیات تاریخ بشری است و پیامدهای آن اول: اختصاصی به عرصه های دینی و ایدئولوژیک ندارد و دوم: نه تنها در جامعه ی غیرایمانی، بلکه در جامعه ایمانی هم قابل شکل گیری و بروز پیامدهای خویش است.
حسن عدل؛ آموزه یی عقلی یا عُقلایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبیح است» قواعد و گزاره هایی پرکاربرد در دانشهای مختلفند. متکلمان ایندو گزاره را عقلی، ضروریِ اولی، بدیهی، قطعی و بینیاز از استدلال میدانند اما برخی فیلسوفان با انکار بداهت و قطعیت، آنها را مشهوراتی صرف انگاشته اند که ورای تطابق آراء عُقلا، واقعیت دیگری ندارند. در مورد این دو گزاره یقینی انگاری بمعنای اعتقاد به صلاحیت استفاده از آنها در برهان و تولید نتایج علمی است و مشهورانگاری به کارکرد جدلی آنها اشاره دارد. برخی معتقدند مشهورانگاری در تفسیر اینگونه قضایا، به فروریختن پشتوانه گزاره های اخلاقی می انجامد. مسئله اینجاست که چرا در مورد ایندو گزاره بظاهر بدیهی، چنین اختلاف نظر زیادی ایجاد شده است؟ یافته های این پژوهش که بشیوه توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته، نشان میدهد که راه حل را باید در تفکیک میان «حُسن عقلی» و «حُسن عقلایی» جُست. دو قضیه مذکور، هرگاه بعنوان قضایای عقلیِ شخصی لحاظ شوند، تصدیقاتی ظنی و تکوینی هستند اما در مقام گزاره های عُقلاییِ اجتماعی، بدیهی و البته اعتباریند که برخلاف نظر مشهور منطقدانان، باید در زمره یقینیات (نه مشهورات) قرار گیرند. علاوه بر این، تعابیری نظیر «لا عمده لها الا الشهره» که توسط برخی صاحبنظران حکمت و منطق در مورد ایندو گزاره بکار رفته، بمعنای انکار واقعیت آنها نیست بلکه بمفهوم انکار بداهت و ضرورتشان در تحلیلهای عقلی میباشد و بهمین دلیل خللی در پشتوانه بودن آنها برای قضایای اخلاقی ایجاد نمیکند.
حرکت جوهری نفس و پیامدهای آن در نفس شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نفس در بستر وجود سیال خود بترتیب دارای مراحل عنصری، طبیعی، معدنی، نباتی، حیوانی (تجرد مثالی) و نطقی (تجرد عقلانی) میگردد؛ از اینرو تعلق نفس به بدن بخشی از هویت اوست و در نتیجه، نفس جوهری مادی مجرد است. صدرالمتألهین با توجه به سیلان وجودی نفس، ویژگیهای گوناگون آن را بازخوانی کرده است. بر این مبنا، قوای نفس مراتبی از حقیقت ممتد نفسند که در پی یکدیگر شکوفا میشوند. همچنین مرگ طبیعی نتیجه اشتداد وجودی نفس و برداشتن علاقه او از بدن عنصری است. نفس در مراحلی از این سیلان وجودی به تجرد دست می یابد و بنابرین بقایش پس از مرگ ضروری میشود. از آنجا که اشتداد و در نتیجه دستیابی به تجرد، ذاتی نفس است، تناسخ و بازگشت دوباره او به بدنِ عنصری نارواست. از اینرو نفس پس از مرگ، با بدن مثالی یی که بر پایه ملکات اخلاقیش انشاء میکند، زندگی برزخی خود را آغاز کرده و صورت طبیعی یی که در ماده بدن عنصری انشاء میکند، راه تکامل برزخی را برای او باز میگذارد. یکی از مهمترین پیامدهای حرکت جوهری نفس، راهیابی آن به عوالم ربوبی و فنای در توحید افعالی، صفاتی و ذاتی است. جالب آنکه بر پایه حرکت جوهری، این دستاورد مهم حتی هنگام تعلق نفس به بدن عنصری نیز رواست و الزاماً محدود به رخداد مرگ طبیعی نیست.
واکاوی قدرت نرم قرآن به مثابه گونه ای از اعجاز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
75 - 98
حوزههای تخصصی:
قدرت نرم قرآن در تأثیرگذاری بر جان آدمیان، که از وجوه اعجازیِ مستقل قرآن یا زیرمجموعه اعجاز بیانی آن است، بیانگر تأثیری خارق العاده بر روح و جسم انسان است تا حدی که بنا بر حکایات منقول سبب گریاندن بسیار شدید، مدهوش ساختن و کشتنِ مستمعان شده است. این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی و با تأکید بر قتلی القرآنِ ثعلبی که حکایات آن، ارتباط مستقیم با قدرت نرمِ تأثیرگذارانه قرآن دارد این قدرت نرم قرآن را بررسی کرده است. نتیجه آنکه مؤلفه های «تأثیر ذاتی آیات قرآن»، «تلاوت آهنگین و خلوص نفس تالی» و «ظرفیت و قابلیت مستمع»، در این قدرت نرم نقش ایفا می کنند، اما مٶلفه های تلاوت آهنگین، خلوص نفس و ظرفیت مستمع، در حکم تقویت کننده عنصر اصلی یعنی قرآن هستند که بدون آن ها نیز تأثیر قرآن می تواند به قوت خود باقی باشد؛ چرا که قرآن ساختار آهنگینی دارد که با صدای حزین یا زیبا، از بُعد جلالی و جمالی بر مستمعان و تالیان خود تأثیر می گذارد؛ آن هم تأثیری که با قدرتِ مؤثرات مشابه آن قابل مقایسه نیست و این تأثیر نیز بیشتر در بُعد جلالی و افکندن خوف و خشیت نمود دارد و تأثیر جمالی علاوه بر آنکه خود مستقلاً عمل می کند، زمینه را برای تدبر در قرآن و تأثیرگذاری از بُعد جلالی نیز آماده می سازد.
بررسی سبک شناسی بلاغی و نحوی سوره ی مبارکه ی نوح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظرافت های بلاغی و نحوی در آیات قرآن کریم، از جمله جنبه های اعجاز این کتاب، از دیر باز مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است. یکی از مباحث بلاغی قرآن کریم، سبک شناسی است که در ضمن آن با بهره گیری از دستاوردهای علم بلاغت و نحو، به بررسی جلوه های سبکی موجود در قرآن کریم می پردازد. پژوهشِ پیش رو با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس معیارهای سبک شناسی، به بررسی زیبایی های سبکی سوره ی نوح در دو سطح بلاغی (سنتی و جدید) و نحوی پرداخته است و می کوشد تا نشان دهد که چه ظرافت هایی در سوره نوح از قبیل تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه و نیز هنجارگریزی های نحوی که از ویژگی های برجسته سبکی موجود در این سوره است به کار رفته است؛ لذا با کاربست این ویژگی ها به تناسب مفاهیم و مضامین موجود در سوره به ظرافت های بلاغی و وجهیت نحوی عبارات آیات پی برده که این نشان از سبک منحصر به فرد این سوره مبارکه است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در این سوره به بلیغ ترین شیوه و به اقتضای حال مخاطب انواع هنجارگریزی های نحوی و بلاغی (بلاغت سنتی و جدید) به کار گرفته شده است، و از لحاظ ساختارهای نحوی بنا بر حال و مقام جملات کوتاه و بلند متناسبی به کار گرفته شده است و نیز به دلیل نظم خاصی که در این سوره حاکم است جملات از لحاظ نحوی دارای پیوستار می باشند.
تحلیلی زبان شناختی- بین الادیانی از گزاره قرآنی «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از آیات قرآن کریم که در طول سده های متمادی، موضوع گفتگوهای درازدامن قرار گرفته، آیه شریفه بقره/104 است که به گفته مفسران، مسلمانان را از به کارگیری تعبیر «راعِنا» بازداشته و ملزم به جایگزینی آن با تعبیر «انْظُرْنا» کرده است. به رغم آنکه عالمان تفسیر در خصوص معنای «راعنا» و دلایل نهی از گفتن آن، بالغ بر هفت نظرگاه تفسیری پیش افکنده اند، هنوز ابعاد و زوایایی از بحث باقی مانده است که می طلبد با اتخاذ رویکردهای جدیدِ مطالعاتی، از نو به بحث گذاشته شود. پژوهش حاضر با هدف جبران این خلأ مطالعاتی در صدد است با عنایت به داده های زبان شناختی و بین الادیانی که پیشتر از نظرها دور مانده است، تحلیلی جدید از مخاطبانِ این آیه شریفه و معنای «راعنا» عرضه نماید. در این پژوهش اثبات می شود که اهل کتاب با اثرپذیری از آموزه های عهدینی، رابطه «پیامبر اکرم پیروان» را در قالب رابطه «شبان گوسفندان» صورت بندی می کردند. این در حالی است که خداوند متعال در آیه شریفه بقره/104، مؤمنانِ اهل کتاب را به وانهادنِ استعاره عهدینیِ شبانی امر کرده و بدین سان، آنان را نه صرفاً به جایگزینی تعبیر «راعنا» با «انظرنا»، که به تغییر در صورت بندی رابطه پیامبر اکرم(ص) با توده های مردم فراخوانده است.
مقایسه تحلیلی نحوه انعکاس صلح حدیبیه در قرآن کریم و منابع تاریخی (مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صلح حدیبیه یکی از نقاط عطف تاریخ صدر اسلام می باشد. این واقعه که از نشانه های صلح طلبی اسلام به شمار می رود، بیانگر است که اسلام دستیابی به هدف از راه مصالحه را به طریق جنگ ترجیح می دهد و از طرفی بیانگر تدبیر و اشراف سیاسی رسول الله (ص) در مواجهه با دشمنان اسلام به ویژه مشرکان بوده است. انعقاد این صلح به منزله ی اعلان رسمی برتری مسلمین و به رسمیّت شناخته شدن آنها از سوی کفّار قریش بود. انتشارخبر این صلحنامه منجر به گسترش روز افزون اسلام در شبه جزیره عربستان گردید. صلح حدیبیه و رخدادهای پیرامون آن هم در قرآن کریم و هم درمنابع تاریخی منعکس شده اند. هدف این پژوهش که با رویکرد مقایسه ای – تحلیلی و با استناد به آیات قران کریم، تفاسیر و منابع منتخب تاریخی تدوین شده است، تبیین وجوه تشابه و تفاوت گزارش های قرآن کریم و منابع منتخب تاریخی در رابطه با این صلحنامه است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که در بیان حادثه صلح حدیبیه قرآن کریم و منابع منتخب از نظر پردازشی و نگرشی چه تفاوت ها و تشابهاتی دارند. فرضیه مظرح در این پژوهش بر این مبنا است که با توجه به فلسفه نزول قرآن کریم که همان هدایت بشر است، به نظر می رسد با وجود برخی اخبار مشابه، گزارش قرآن درباره ی این واقعه از نظر نگرشی و پردازشی معطوف به اهداف هدایتی است و با منابع تاریخی منتخب که گزارش های آنها ماهیت تاریخی دارد، متفاوت است.
تحلیل و بررسی شیوه های تعزیر در قرآن و سیر تاریخی تاثیر پذیری فقه امامیه از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن، فرهنگ و تمدن سال دوم تابستان ۱۴۰۱شماره ۴ (پیاپی ۸)
104-125
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم ضمن بیان برخی قصص و طرح برخی مباحث، شیوه هایی را برای تعزیر مجرمان بیان کرده است که در فقه شیعه به ندرت از آن استفاده شده است. کیفیت انعکاس این موضوع در قرآن و اینکه آیا در کتاب آسمانی به این موضوع پرداخته شده یا نه و اینکه آیات الاحکام تعزیری تا چه میزان بر فتاوای فقهی تاثیر گذاشته، از جمله موضوعات مهم و قابل پژوهش است. مشتقات «تعزیر» در سه آیه قرآن به معنای «تعظیم و نصرت» بکار رفته است، اما تعزیر در معنای مشهور خود یعنی «تادیب و ضرب» استعمال نشده و به همین خاطر بسیاری از فقها در بحث تعزیرات به آیات قرآن استناده نکرده اند؛ حال آنکه مفهوم و محتوای شماری از آیات قرآن گویای آن است که انجام برخی اعمال و رفتارها چه در شرایع قبلی و چه در اسلام دارای مجازات و تعزیر بوده قرآن به بیان آن پرداخته و احکامی چون «نفی بلد»، «افشای نام»، «تحت فشار روحی قرار دادن» و « منزوی کردن» در مورد مجرمان صادر شده است. در این تحقیق ضمن بیان این آیات و تفسیر و تحلیل آن، به بیان سیر تاریخی انعکاس این احکام در منابع فقهی شیعه پرداخته می شود.
بررسی نقش آموزه های قرآن کریم در ساحت خداشناسی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
13 - 26
حوزههای تخصصی:
برخی مخالفان فلسفه و بسیاری از خاورشناسان چنین میپندارند که فلسفه اسلامی تکرار سخنان و نظریات فلاسفه یونان است و نه تنها از تعالیم اسلامی بکلی دور است، بلکه گاهی در تضاد و تعارض با تعالیم قرآنی است. هدف این نوشتار آنست تا با تبیین حد و حدود نقش و تأثیرگذاری قرآن کریم بر یک بحث عقلی و فلسفی، و نیز بررسی آثار فلاسفه مسلمان، نشان دهد که آنها بمنظور بسط و تکامل مباحث فلسفی و بطورخاص، خداشناسی فلسفی از تعالیم قرآنی بهره برده اند و گسترش کمّی و کیفی مسائل، استدلالها، نظریه ها و قواعد فلسفی در این حوزه وامدار تعالیم قرآنی است. این تأثیر و بهره گیری بمیزانی است که به تحول محتوایی و ساختاری فلسفه یونان منتهی شده و رویکرد و نگرش کلی فلسفه اسلامی را از فلسفه یونانی متمایز ساخته است.
بررسی تطبیقی انجیل سرگذشت یوسف نجار با قرآن کریم
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
146 - 174
حوزههای تخصصی:
مطالعه تطبیقی، روشی برای مقایسه شبهاهت ها و تفاوت های دو طرف مورد تطبیق است که از جمله مزیت های آن، گره گشایی از نقاط مبهم و طرح مطالب جدید است. «انجیل سرگذشت یوسف نجّار» یکی از انجیل های غیررسمی مسیحیت از مجموعه انجیل های کودکی است. وجود برخی شباهت ها میان کتاب عهدین و همچنین انجیل های غیررسمی مسیحیت با قرآن کریم، برخی خاورشناسان در دو سده اخیر را بر این موضوع متمرکز کرده است که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله و سلم) برخی آیات قرآن را از منابع ادیان پیشین مخصوصاً انجیل ها و همچنین انجیل های کودکی اقتباس کرده است؛ بنابراین پژوهش حاضر در پاسخ به این مسئله سامان یافته است که میزان تشابهات و اختلافات میان انجیل سرگذشت یوسف نجّار با قرآن کریم چه مقدار است و آیا قرآن از انجیل سرگذشت یوسف نجّار اقتباس شده است. بررسی مقایسه ای انجیل سرگذشت یوسف نجار با قرآن کریم نشان می دهد مواردی همچون نسبت رابطه حضرت مریم به عنوان مادر پیامبر خدا با فردی به نام یوسف، فرزند خدا خواندن عیسی(علیه اسلام) و حتی عیسی(علیه السلام) را به تنهایی مسئول گناهان بشریت و ناجی تمام گناهان دانستن مواردی است که تنها در انجیل کودکی آمده است. باور به معاد، رجعت و آخرالزّمان، ماجرای کفالت حضرت مریم، فنای تمام موجودات عالم، اهمیت برخی اوقات و اذن الهی نیز از مهم ترین اشتراکات انجیل سرگذشت یوسف نجار با قرآن کریم است.
نقد دیدگاه سها در کتاب نقد قرآن درباره مفهوم شناسی آزادی عقیده در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسنده کتاب نقد قرآن با پیش فرض همسان انگاری قرآن کریم با متون بشری ، خطا و ضعف در آیات الهی را خوانش نمود و در ادامه دلیل این ضعف را در بشری بودن آن دانست. وی با این نگره، آزادی باور را در متن وحیانی انکار کرد. به نظر می رسد نویسند این متن، بدون در نظرگرفتن ناهمسانی گفتمان های لیبرال و اسلام در برداشت مفهوم آزادی باور و مؤلفه های زبانی و فرازبانی درگستره سیاق و قرینه های همبسته به متن و زمینه، روح کلی آیات، فضای گفتمانی و شرایط زیسته در عصر نزول، نبود این مفهوم را درمتن وحیانی را برداشت کرد. این پژوهه با شیوه توصیفی و تحلیلی با تکیه بر اسناد کتابخانه ای و رهیافت انتقادی در پی پاسخ به چیستی مفهوم آزادی باور در قرآن کریم و نبود آن در برداشت نویسنده کتاب نقدقرآن است. براین اساس دراین جستار تلاش شد، ناهمسانی سنخ آزادی باور در جهان امروزین و چگونگی کاربست و حد مطلوب این مفهوم در گفتمان قرآن بیان شود و با بهره بردن از مؤلفه های زبانی و فرا زبانی درگستره فهم متن وحیانی برداشت نویسنده کتاب نقدقرآن را ناقص و ناموجه نماید.
الگوی مدیریت محیط سازمانی با تکیه بر آموزه های قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
33 - 58
حوزههای تخصصی:
محیط زندگی بشر که روابط انسانی در آن شکل می گیرد، از عوامل تأثیرگذاری است که به لحاظ برخورداری از ویژگی های خاص در نحوه زندگی بشر از اهمیت به سزایی برخوردار است و می توان گفت که مدیریت محیط، مؤثرترین روش برای رسیدن به موفقیت سازمانی است. لذا در ادامه به بیان الگویی سه مرحله ای برای مدیریت محیط به نحو مطلوب و راهکارهای اجرایی می پردازیم که برخاسته از آموزه های قرآنی می باشد؛ چرا که به اعتقاد ما، قرآن برنامه ای کامل برای زندگی بشر است و اهمیت والایی در تبیین این عامل موفقیت دارد. این الگو شامل سه مرحله انتخاب محیط، اصلاح و مراقبت از محیط و گسترش محیط می باشد. در مرحله اول، مدیر سعی می کند اجزای محیط را به بهترین نحو چینش نماید تا محیطی سالم ایجاد گردد. حال اگر این کار به درستی انجام نشد، مدیر تلاش خود را بر اصلاح آن متمرکز می کند و پس از آن به دنبال حفظ محیط سالم خود می باشد و در پایان پس از ثبات محیط، مدیر یک گام فراتر برمی دارد و سعی می کند تا محیط مناسب خود را گسترش دهد تا دیگر سازمان ها نیز در این فضای مناسب ادامه مسیر دهند.
بررسی تحلیلی مفهوم «بشارت» به «عذاب الیم» در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۲)
59 - 80
حوزههای تخصصی:
همنشینی مفاهیم متضاد در آیات قرآن، همواره مفسران را برآن داشته تا دست به تأویل زده و با دلایلی همچون مجاز و استعاره، معنای آیه را توجیه کنند. همنشینی دو واژه «بشارت» و «عذاب الیم» در 7 آیه، یکی از مواردی است که مفسران را به زحمت تأویل انداخته و برای رهایی از این تناقض، دست به تبیین های مختلفی زده اند. آنچه این پژوهش در پی آن است، تبیینی دقیق از معنای بشارت به عذاب است که با بررسی روابط همنشینی و جانشینی و روش تحلیلی-توصیفی، چنین حاصل شد که بشارت به عذاب الیم در معنای حقیقی خود به کار رفته و مراد آن است که نفوس گنهکاران پس از عبور از عذابی دردناک، خالص شده و به فطرت نخستین خود بازگشته و آماده ملاقات با پروردگارشان می شوند و این، همان مفهوم بشارت به عذاب است و مبین این مسأله اینکه اولاً مراد خداوند ناظر به نتیجه کار است. ثانیاً خداوند مربی است و تنبیه مربی از باب تربیت است، نه انتقام و یا شکنجه و آزار از بین برنده و چنین تنبیهی هرچند در ظاهر دردناک است، اما در باطن خیر است و به دنبال آن شادی پایدار خواهد بود.
گفتمان توحیدی قرآن از همانندی «زمین» با «هفت آسمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیه 12 سوره طلاق، زمین را همانند هفت آسمان شمرده است. مسئله اصلی این جستار، آن است که نسبت همانند دانستن زمین با هفت آسمان در انتقال پیام آیه به مخاطبان چیست؟ برای تحلیل گفتمان قرآن از همانندی زمین و هفت آسمان، نیاز است وجه شباهت را در این آیه دریافت. قرآن پژوهان در تبیین وجه شباهت زمین با هفت آسمان، دیدگاه های گوناگونی را بیان کرده اند؛ امّا این دیدگاه ها از نظرگاه های مختلف، به ویژه از منظر ساختار متن، با چالش هایی روبرو است. از این رو در این نوشتار، با نگاهی نو به نشانه های درون متنی آیه، وجه شباهت زمین با هفت آسمان تبیین شد. با واکاوی ساختار آیه نشان داده شد این آیه تاکید می کند که زمین، نه در وجوهی مانند هفت عدد بودن، بلکه در ویژگیِ تحت ربوبیت پیوسته خداوند بودن، شباهت کامل به هفت آسمان دارد. در مجموع به دست آمد این تاکید بر حضور پیوسته خداوند در تدبیر زمین، در برابر باورهای مخاطبان عصر نزول در باره رابطه خداوند با زمین بوده است. از سویی این تاکید بر ربوبیت خداوند بر زمین، پشتیبان نظریِ دستورهای شرعی سوره طلاق برای امتثال این تکالیف است.
ضوابط روشی انتساب نظریه های علمی به قرآن در مطالعات میان رشته ای از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱شماره ۴۸
127 - 160
حوزههای تخصصی:
پژوهش های میان رشته ای قرآنی گر چه از یک سو، پیوند مستحکم علم و دین و از سوی دیگر در تبیین اعجاز علمی و از سوی سوم در تفسیر علمی، کاربرد دارد؛ اما در صورت بی توجهی به ضوابط فهم صحیح و عدم برداشت صحیح از قرآن، انتساب و انطباق نظریات علمی با آن، نوعی تفسیر به رأی، ایجاد التقاط و تحمیل و تحریف، محسوب می شود. بدبن رو استخراج و کاربست ملاک های ارزیابی پژوهش های میان رشته ای قرآنی ضروری است. این پژوهه در صدد است با روش توصیفی، ضوابط فهم صحیح قرآن را از دیدگاه آیت الله جوادی آملی، استخراج و معرفی نماید. یافته های این جستار نشانگر آن است که هر چند از دیدگاه ایشان، فهم قرآن برای عموم ممکن و لازم است؛ اما استناد و احتجاج به برداشت ها، از نظر روشی منوط به رعایت شش نکته؛ شامل 1.توجه به ادبیات عرب و علوم پایه بدون اصالت دادن به قواعد اعتباریِ آن علوم، 2. توجه به گوناگونی گزاره های قرآنی از نظر اِخباری، اِنشایی، تمثیلی و نمادین بودن، 3. مد نظر قرار دادن پیوند حقایق جهان شناختی با خداشناختی در قرآن و اختلاف زبان قرآن با بیان علم، 4. بهره مندی روشمند از عقل و یافته های علمی در فهم قرآن و پرهیز از هرگونه التقاط، تحمیل و تطبیق های نامدلل، 5. پرهیز از جمود بر شأن نزول و مصادیق در عین توجه به آنها و 6. کنار نهادن هر گونه قیاس و استحسان است.
Scientific Explanation of Hail Based on the Verse 43 of Surah al-Nūr from the Noble Qurʼan(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Hail is an atmospheric rainfall with a complex mechanism. The Greeks were among the pioneers of knowledge in ancient times and they termed “hail” as “frozen rain” (Anaximander) and “instant freezing of water and moisture” (Aristotle, n.d.). These two meanings are inconsistent with current scientific facts. The Noble Qurʼan is the most authentic text to encourage Muslim believers to think about creation and strengthen their faith in the eternal power of the Creator. For instance, the mechanism of hail falling has been expressed in the verse (Q.24:43) with specific and gradual indications. In this research, first, by library method, different explanations of this verse were obtained from valid interpretive sources and then, the scientific findings of meteorologists and climatologists on hail were extracted from reference scientific texts on atmospheric sciences. In the third stage and based on comparative method, the scientific rules were placed next to interpretations to test the novelty and degree of the allusions of this verse. We found that the stages of hail falling included:“invisible water vapor rises from the sea,” “water vapor ascends into the atmosphere,” “reaching the condensation stage,” “cloud formation,” “convergence of ascending currents,” “formation of cumulonimbus cloud,” “growth of hailstones during successive ascents and descents by adsorption and freezing of ice needles,” and finally “their fall down over ground” respectively. Meanwhile, the steps in the Noble Qurʼan are mentioned in verse (Q.24:43) in the following order:“clouds movement slowly,” “clouds convergence,” “clouds accumulation,” “the formation of mountain-like clouds,” and “hail falling from the clouds.” The results also showed that likening cumulonimbus cloud in the verse (Q.24:43) to “mountain” have four respects that were beyond the comprehension of the people at the time of the revelation of the Qurʼan. Nowadays, these features are known to stationary and satellite meteorological instruments. These four characteristics are “cloud layer temperature,” “their constituent phase,” “troughs and ridges inside the cloud” and “cloud height up to the tropopause.” Based on these four characteristics, the Noble Qurʼan considered the cloud of cumulonimbus as similar as “mountains.” Meteorologists divide any cumulonimbus cloud into three floors, including cold at the bottom, super-cold at the top and intermediate in the middle. We find these three floors in the same way in the high mountains. These floors are the current rivers (liquid phase), snow and ice reserves (solid phase) and in the middle region a combination of two liquid and solid phases, namely water and ice. Images from the cumulonimbus from above the atmosphere show dark and deep valleys and light and raised ridges. The fourth feature is to be said, none of the surface phenomena are as high as the mountains. Finally, meteorological findings show that it is the only cumulonimbus that rises from the ground to a height of 12,000 meters and more.
تحلیل تفاوت معنایی دو واژه «إنزال و تنزیل» در قرآن کریم بر اساس «محور هم نشینی» واژگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور «هم نشینی» یا فرایند «باهم آیی» واژگان، از نشانه های زبان شناختی است که نقش سازنده ای در شکل دهی نظام واژگان ایفا می کند. مادّه ی «نزل» که یکی از پربسامدترین واژگان قرآنی است، نزدیک به چهارصد بار در قرآن به کار رفته. در بیان تفاوت معنایی دو واژه «إنزال» و «تنزیل» دیدگاه های متفاوتی در میان مفسران ارائه شده، برخی تفاوت معنایی آنها را در «نزول دفعی و تدریجی» و برخی در «تعدد نزول» قرآن دانسته اند؛ولی با توجه به هم نشین های این واژه ها، مشخص می َشود که چنین نظراتی هماهنگ با بافت آیات نیست،و از دیرباز زبان شناسان بر چنین دیدگاه هایی به دلیل عدم تناسب و هماهنگی آن با سیاق آیات، ایراد گرفتند؛ زیرا در بررسی معانی الفاظ قرآن، غافل از زمینه و بافت درونی و بیرونی آیات، ممکن است ره پویان معارف قرآنی را به بیراهه بکشاند. بنابراین در نوشتار حاضر، که به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام یافته، به تفاوت معنایی این دو واژه از زاویه ی معناشناسی «محور هم نشینی» پرداخته شده و دستآورد حاصل نشان می دهد، واژه «إنزال» با واژگان و مفاهیمی هم نشین شده، که بر «نزول عام» و حالاتی عمومی، بدون اختصاص به فرد یا مجموعه ای خاص دلالت دارد؛ ولی واژه «تنزیل» در بافت آیاتی قرار گرفته که بر «نزولی خاص» برای فرد یا مجموعه ی ویژه و یا بر حالات معینی دلالت دارد و تاکید، مبالغه و گستره معنایی بیشتری نسبت به واژه إنزال افاده می کند و هم چنین کلمه تنزیل با مفاهیم خاصی از جمله، فرود آمدن باران رحمت «غیث»، «تقدیر و اندازه گیری امور»، «اختصاص قرآن به پیامبر» و «اختصاص نشانه های آفاق و انفس به خداوند»، هم نشین شده است.
سیر تطوّر فهم مفسران از عبارت «و عَلَی الَّذینَ یُطیقونَه فِدیَهُ طعامُ مسکین» در آیه 184 سوره بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
161 - 184
حوزههای تخصصی:
یکی از آیاتی که تفسیر آن محل اختلاف مفسّران بوده عبارت «و عَلَی الَّذینَ یُطیقونَه» در آیه 184 سوره بقره است. نظر به آنکه فعل «یُطیقونه» در این آیه مثبت بکار رفته، مفسّران را در فهم عبارت مذکور دچار چالش نموده است. نوشتار حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، در صدد است تا با گذاری به سیر تطوّر فهم این آیه در اندیشه مفسّران، زمینه ی فهم دقیق تر آیه را فراهم آورده و داده های لازم جهت داوری صحیح پیرامون شروط و استثنائات روزه در قرآن را بازیابی کند. با بررسی های انجام شده در این تحقیق روشن شد که بر حسب سیر زمانی از قرن اول تا عصر حاضر، به ترتیب سیر فهم مفسّران، مباحثی همچون؛ اختلاف قرائت، فرضیه نسخ، در تقدیر گرفتن حرف نفی یا فعل «کانوا»، بیان مصادیق «یُطیقونَه» و تبیین معنای دقیق این ماده در آیه مورد بحث بوده است. از میان این دیدگاه ها، تلاش مفسّران اخیر در قرن چهاردهم و پانزدهم در فهم آیه به برداشت صحیح از آیه کمک شایانی کرده است. این تلاش ها از طریق کشف حقیقت معنایی «یُطیقونَه» بوده که به مقارنت قید مشقّت در ماده «یُطیقونَه» انجامیده و در نظّرات مفسرانی از صحابه همچون ابن عباس هم بدان اشاره شده است.
نخستین پیامبر خدا: آدم ابوالبشر یا حضرت نوح علیهما السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از محقّقان با استناد به آیه «کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ» (بقره/213)، نبوّت آدم را منتفی و حضرت نوح(ع) را نخستین پیامبر خدا می دانند؛ زیرا مردمان نخستین بر روش و آیین واحدی زندگی می کردند که نیازی به پیامبر (حجّت بیرونی) نداشتند، با آغاز اختلاف هایی که دیگر با حکم عقل (حجّت درونی) به تنهایی قابل حل نبود، خداوند بعثت انبیاء را با فرستادن حضرت نوح(ع) آغاز کرد که از جمله آیات «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ ...» (شوری،13) و «إِنَّا أَوْحَینَا إِلَیکَ کَمَا أَوْحَینَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِیینَ مِنْ بَعْدِهِ» (نساء، 163) و نیز احادیث معتبر مبیّن آن است. این جستار ضمن بررسی دلایل این دسته از پژوهشگران، با تدبّر در آیات قرآن و مطالعه احادیث، پیامبری آدم ابوالبشر را با مؤلّفه های مطرح شده برای بعثت و نبوّت انبیا به بوته نقد و سنجش گذارده است.