فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۵٬۹۹۲ مورد.
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
89 - 104
حوزههای تخصصی:
در فلسفه افلاطون و سنت عرفان اسلامی، عالَم و آدم دارای دو بعد جسمانی و روحانی معرفی شده اند. بعد روحانی انسان میتواند در عوالم هستی سفر معنوی صعودی و نزولی داشته باشد. در عرفان اسلامی، طی مراتب هستی، یعنی حضرات خمس، در سفرهای چهارگانه توضیح داده شده است که شامل سفر از خلق به حق، سیر در حق، سفر از حق به خلق و در نهایت سیر با حق در خلق میباشد. سفر معنوی در فلسفه افلاطون نیز با استفاده از سیر دیالکتیکی، تمثیل خط و تمثیل غار قابل تبیین است. افلاطون بطور کلی به این سفر معنوی پرداخته و قصد تقسیمبندی مراتب آن را نداشته است، اما میتوان آراء او را بطریقی صورتبندی کرد که بر این چهار سفر مطابقت پیدا کند. در این صورت، سفر معنوی در فلسفه افلاطون این چهار مرحله را شامل خواهد شد: سفر از سایه ها به عالم مُثُل، سیر در مُثُل، سفر از عالم مُثُل به عالم محسوس، و در نهایت، سیر با مُثُل در سایه ها. بدین ترتیب، سفر اول، دوم و چهارم با اختلافاتی که این دو تفکر در نگاه به برترین مراتب هستی و انسان کامل دارند، بصورت واضحتری قابل تطبیق است. سفر سوم گرچه قابل تطبیق است، ولی تطبیق در آن بصراحت سه سفر دیگر نیست. نگاه دینی عارفان، تأکید آنان بر ریاضت و تزکیه نفس و فاصله زمانی طولانی که میان طرح این دو نوع اندیشه وجود دارد، از مواردی است که تفاوتهایی عمیق بین آنها ایجاد کرده است.
تحلیل اختیار به مثابه علم فاعل و نسبت آن با «علم عملی»، از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
59 - 74
حوزههای تخصصی:
The relation of science and practice is one of the most important questions in the field of anthropology. Dividing the agent into with knowledge and without and taking into consideration the role of knowledge in issuing an act, Muslim philosophers and theologians have explained it mostly with an ontological approach though and thus failed to explain how its role is.
Along with his definition of the reality of free will basing it on the knowledge of the agent from one side, and his explanation for "practical knowledge" from another side, Allameh Tabatabai did not fail to explain how knowledge plays its role in issuing an act thus he proposed a fairly comprehensive analysis of the relation between knowledge and practice.
He believes that free will, as the agent's knowledge, which is involved in the process of issuing an act, is of the "practical knowledge" type, and is concerned with the agent's benefits and harms. Knowing the benefits and harms of things is different from what they are (theoretical wisdom) and different from their intrinsic goodness and evilness (practical wisdom). This knowledge is rooted in the agent's inner feelings and emotions; these feelings and emotions may refer to the two states of agreeable and disagreeable. Therefore, practical knowledge is quite personal and may thus be different for every particular agent's point of view.
امکان سنجی عقاب جاهل مرکب از دیدگاه عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
61 - 80
حوزههای تخصصی:
امور اعتقادی در کنار تکالیف عبادی و غیر عبادی از مهم ترین مسائلی است که شریعت مطهر اسلام بدان پرداخته است. ممکن است ادعا شود می توان دلایل محکمی برای لزوم اعتقاد داشتن به اصول دین ارائه نمود. این نوشتار به دنبال پاسخ به این است که باتوجه به حجیت قطع، اگر شخصی به واسطه تشخیص عقل خویش به یک عقیده باطلی ایمان آورد، یا برعکس با استدلال عقلی به مطلبی که در دین برای عموم متدینین ثابت است منکر شود، در این صورت از منظر عقل امکان عقاب دنیوی و اخروی وی چگونه قابل توجیه است؟ همچنین چه آثاری بر این اعتقاد بار خواهد شد؟ با بررسی ادله عقلی و کلمات فقها در می یابیم از آنجایی که حجیت قطع ذاتی است، شخصی که قاطع به یک نظریه است و به اقتضاء قطع خود اعمالی انجام می دهد یا تکالیف واقعی و نفس الامری را ترک می کند، امکان خطاب تکلیفی بر خلاف قطع وی به او وجود ندارد. همچنین این نتیجه حاصل می شود که هرچند در عمل امکان اجبار او به التزام و تظاهر بر خلاف قطعش وجود دارد، اما امکان تغییر واقعی عقیده برای او وجود ندارد. البته اگر جهل او تقصیری بوده باشد وی به خاطر تقصیر خود نه عمل بر طبق اعتقاد، مورد مواخذه و عقاب قرار خواهد گرفت.
تعالی تفکر سینوی: گذار ابن سینا از مادّیت به تجرد قوه خیال و ادراکات خیالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
37 - 57
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم درحوزه نفس شناسی ابن سینا مجرد یا مادّی بودن قوه خیال است. نظر غالب در عبارات شیخ الرئیس، مادّی بودن آن هاست، ولی در برخی مواضع، وی عباراتی دارد که حاکی از تردید او در مادّیت خیال یا مستلزم تجرد خیال است؛ ازاین رو، می توان مواضع شیخ در این بحث را بر سه نوع تقسیم کرد: نخست، مواضع دالّ بر باورداشتن او به مادّیت قوه خیال، مانند النفس من کتاب الشفا که در آن، وی بر مادّیت قوه خیال تصریح و اقامه دلیل می کند؛ دوم، مواضعی همچون المباحثات که در آن ها بوعلی با شک وتردید، مسئله مادّیت خیال و ادراکات خیالی را مطرح می کند؛ سوم، مواضعی همچون نمط پایانی الإشارات و التنبیهات که در آن، ابن سینا به تجرد خیال و ادراکات خیالی اذعان می کند. در این مقاله با درنظرداشتن مبنای «تعالی در تفکر سینوی»، ضمن تبیین سه رویکرد یادشده در آثار این فیلسوف، موضع اقبال وی به تجرد خیال تقویت می شود و به این نتیجه می انجامد که با توجه به گذار او از حکمت مشاء به حکمت متعالیه، نظر نهایی وی تجرد قوه خیال خواهد بود؛ هرچند به دلایلی، بوعلی مجال تبیین نظر نهایی اش را نیافته است، این تفکر وی می تواند الهام بخش فیلسوفانی مانند ملاصدرا در تبیین تجرد قوه خیال باشد.
نقد نگاه هستی شناختی علم مدرن از منظر علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
41-62
حوزههای تخصصی:
یکی از عناصر اصلی تمدن جدید غربی که عالم و آدم را فرا گرفته است، علم مدرن غربی است. علم مدرن که از جمله آن علوم انسانی است؛ دارای بنیان های معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی خاص به خود است و در آن ریشه دارد. لازمه پذیرش این علوم، تن دادن به این مبانی و پیش فرض هاست. این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی در صدد است در مرحله نخست به شناسایی این مبانی و در مرحله دوم بر اساس اندیشه های علامه مصباح یزدی به نقد و بررسی مبانی هستی شناختی علم مدرن بپردازد. نتایج حاصله حکایت از آن دارد که علم مدرن دارای مبانی هستی شناختی چون طبیعت گرایی، تسلط بر طبیعت، طبیعت منبع ابزار و وسایل، قدرت آفرینی طبیعت، تلقی مکانیکی از طبیعت، نفی حکمت و غایت از طبیعت است و تمامی این پیش فرض ها از دیدگاه علامه مصباح یزدی دچار اشکالات متعدد و درنتیجه ناپذیرفتنی است.
بازسازی و تحلیل انتقادی برهان عامّ ابن سینا در اثبات وجود نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
199 - 224
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش سنجش قوت برهان ابن سینا در اثبات وجود نفس در جانداران و هدف از آن بازسازی این برهان و نشان دادن ناکارآمدی آن در اثبات نفس گیاهی است. بوعلی در ابتدای نفس شفا برهانی عامّ را برای اثبات نفوس در تمامی جانداران اقامه می کند. این برهان، همان برهان اثبات صورت نوعیّه در همه اجسام است که به اثبات نفس به مثابه صورت نوعی اجسام جاندار تخصیص خورده است. ازنظر ابن سینا، ازآنجاکه مبدأ ویژگی های پنج گانه، یعنی حس، حرکت ارادی، تغذیه، رشد و تولیدِمثل، صورت جسمی اشیاء نیست؛ پس به ناچار در برخی از اجسام مبدئی به نام نفس وجود دارد که صورت نوعیه یا همچون صورت نوعیّه آن هاست و مبدأ ویژگی های پنج گانه به شمار می رود . این برهان که از سنخ استنتاج از طریق بهترین تبیین است، به دلیل بررسی نکردن تمامی شقوق و رد آن ها تامّ نیست. نگارندگان ابتدا این برهان را براساس تقریر خواجه نصیر طوسی و صدرالمتألهین بازسازی می کنند و پس از نشان دادن ناتمامیّت این دو تقریر، برای دفاع از این برهان، بازسازی مختار خود را براساس بررسی تمامی شقوق محتمل بیان می کنند. باوجوداین، این برهان براساس ابتناء به برخی از مبانی فیزیکی باطل شده در ردّ مزاج به عنوان مبدأ حرکت، توانایی اثبات نفس گیاهی را ندارد.
دین به مثابه قانون از منظر فیلسوفان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
38 - 70
حوزههای تخصصی:
آنچه در این نوشتار مطرح می شود، تبیین و تثبیت سه مدعا در باب دین شناسی فیلسوفان مسلمان است: اول. فیلسوفان مسلمان متاثر از افلاطون و ارسطو انسان را موجودی اجتماعی دانسته اند. بدین معنا که انسان در قالب حضور در مدینه به حیات و بقای خود ادامه می دهد و تشکیل و بقای مدینه نیازمند قانون است. اما قانونی که برای اداره مدینه یا جامعه شهری معرفی می کنند، قانون بشری نیست بلکه قانون الهی است و آن قانونی، چیزی جز دین الهی نیست. بنابراین ازنگاه فیلسوفان مسلمان، ماهیت دین همان قانون است. دوم. از آنجا که فیلسوفان مسلمان به دین به عنوان قانون نظر کرده اند، هرگز از نحوة هستی این قانون پرسش نکرده اند؛ یعنی نپرسیده اند که دین به مثابة قانون از چه نحوة وجودی در جهان خارج برخوردار است. سوم. هرچند فیلسوفان مسلمان ذیل مفهوم دین به مثابه کلام و کتاب و مانندآن، نکاتی هستی شناختی بیان کرده اند، اما ایشان اصالت هستی شناختی برای دین قائل نیستند. نه تنها از نحوة وجود دین به مثابة قانون بحث و پرسش نکرده اند، بلکه اساسا هرگز از منظر هستی شناسی بحث منسجم، مدون و مستقلی در باب دین نداشته اند. پرسش اساسی در باب دین که تاکنون در تفکر و فرهنگ اسلامی از ان غفلت شده این است: نحوة هستی و وجود دین به مثابة یک موجود چگونه است؟ تفاوت رویکرد دربارة نحوة هستی دین موجب تفاوت نحوة مواجهه با دین و نسبت برقرار کردن با دین خواهد بود. از اینرو هستی شناسی دین صرفا یک بحث نظری نیست و آثار عملی متعددی بر آن مترتب است.
بازخوانی تحلیلی - نظری مؤلفه ها و راهبردهای نظام سلوکی میرزا جواد ملکی تبریزی (ره) و تطبیق آن با اصول و مبانی حکمی و برهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
223 - 249
حوزههای تخصصی:
فضای عرفان اسلامی به ویژه در ساحت عملی آن همواره آمیخته با دستورات و الگوهایی است که توسط اهل معرفت به سالکان راه حق برای نیل به مقامات عالیه معنوی ارائه شده است. میرزا جواد ملکی تبریزی از جمله عارفان بنامی است که در حوزه عرفان عملی شیعی سعی در ارائه یک نظام سلوکی روش مند داشته است. بدون تردید، اعتبار این نظام سلوکی چه از حیث معرفت شناختی و چه از حیث وجودشناختی به میزان تطابقی است که مؤلفه ها و راهبردهای آن با سنجه «عقلانیت» و «برهان» دارد. بر این اساس، در تحقیق پیش رو نگارندگان در پی دستیابی به دو هدف مهم می باشند: هدف نخست، گردآوری و تبیین مؤلفه ها و راهبردهایی است که میرزا جواد ملکی، نظام سلوکی خود را مطابق با آن شکل داده است و هدف دوم، سنجش نظام سلوکی مذکور با سنجه «عقلانیت»، «برهان» و «حکمت نظری» است. دستاورد تحقق دو هدف مذکور را می توان ایجاد نوعی پیوند میان دو ساحت عرفان عملی و حکمت نظری دانست؛ پیوندی که می تواند گامی مهم در جهت هم افق نمودن این دو ساحت مهم در حوزه تفکر عرفانی و فلسفی و زدودن برخی سوء فهم ها و چالش های مرتبط با این دو ساحت باشد.
تصویرسازی الکوی سازوکار و فرآیند تحول اخلاقی انسان از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویرسازی سازوکار و فرآیند رشد و تحول اخلاقی انسان از منظر ملاصدرا، مسأله این جستار است که برای پاسخ به آن، ناگزیر از تحلیل مسائلی چون 1) منشأ اخلاق و کانون بروز تغییرات اخلاقی، 2) عوامل تحول اخلاقی، 3) کیفیت و ماهیت رشد اخلاقی هستیم. ملاصدرا با پذیرش اصل تغییر پذیری انسان، اخلاق را چیزی بین طبیعت و اراده های فکری می داند. یعنی نیروهای طبیعی و ذاتی اگرچه در جریان رشد اخلاقی دخیلند، اما این نقش جبری نیست بلکه با اراده های فکری صورت می بندد که با تمرین و عادت، سبب اکتسابات رشدی اند. براساس تحلیل اراده های فکری نزد صدرا در فرآیند کنش های درونی که مبتنی بر نوعی تحلیل رشد پیوسته و ذومراتبی است، سازوکار اخلاقی انسان، متضمن نوعی تفکر و استدلال اخلاقی است که برانگیزاننده گرایش ها و نظام بندی عواطف است که تحت تأثیر کشمکشی پیچیده از تأثیر و تأثرات متقابل نیروهای درون و القائات برون و اراده آدمی است. نیروهای درونی جنبه های متنوع شناختی (علوم و باورها)، گرایشی (عواطف، احساسات، فطرت گرایشی، غرایز) و حتی بدنی (مزاج، تغذیه، مغز، ابزارهای حسی، زمنیه-های وراثتی) دارند و یا نظیر مکلات و شاکله شخصیتی ثانوی، تهذیب نفس و ... ، زمینه ساز و مؤثر در این ساحت اند. عوامل محیطی متنوعی نیز، همچون انتقال قوانین و هنجارهای اجتماعی یا شرعی (از طریق دین/ انبیاء) و یا الگودهی (با تأثیر مربی، والدین و ..)، و پیامدهای محیطی و همانندسازی (هم نشینی با دیگران، اجتماع با نیکوکاران) جریان رشد اخلاقی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد که در تعامل با ارگانیسم درونی-زیستی-اکتسابی است.
تحلیل سندی و دلالی روایت رضوی برهان احتیاط عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
55 - 76
حوزههای تخصصی:
خداشناسی مهم ترین مسئله از معارف دینی است که در روایات متعددی به زوایای مختلف آن پرداخته شده است. این نوشتار به تحلیل سندی و دلالی یکی از احادیث امام رضا(ع) که در آن، برهان احتیاط عقلی یا معقولیت، به زیبایی تبیین شده پرداخته است. با توجه به خلأ موجود در تحقیقات پیشین که بیشتر به بیان کلیات پرداخته و کمتر به بررسی جامع سندی و دلالی این روایت توجه کرده اند، این پژوهش تلاش دارد تا با روش توصیفی - تحلیلی، اعتبار سندی و دلالی روایت را بررسی کند. نتایج تحقیق نشان می دهد که روایت مذکور به لحاظ سندی، گرچه به اصطلاح متأخران، ضعیف به حساب می آید، اما با توجه به قراین وثوق به صدور، معتبر و قابل پذیرش است. همچنین به لحاظ دلالی، با استفاده از استدلال منطقی و برهان احتیاط عقلی، به خوبی نشان داده شده که انتخاب ایمان به خداوند و عمل به دستورات دینی، حتی در شرایط عدم قطعیت، از نظر عقلانی بهترین گزینه است و بر سرنوشت نهایی انسان ها تأثیر بسزا دارد. این انگاره می تواند به عنوان نقطه قوت در مباحث اعتقادی استفاده شود و به تقویت ایمان مؤمنان و پایبندی آنان به اعتقاداتشان و استفاده از آن در مباحث خداشناسی کمک کند.
اضطراب در حکمت سینوی و روان شناسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
59 - 82
حوزههای تخصصی:
اختلالات اضطرابی عمده ترین اختلالات روانی دوران معاصر نامیده شده و شایع ترین اختلال روان پزشکی در میان کودکان نیز به شمار میرود. هدف از این پژوهش، بررسی اضطراب در روان شناسی معاصر و حکمت سینوی و کشف مواضع وفاق میان آن ها است. پرسش اصلی نوشتار حاضر آن است که اضطراب از دیدگاه ابن سینا با روان شناسی معاصر چه وجوه مشترکی دارد. به منظور پاسخگویی به این پرسش از روش تطبیقی با رویآورد علمی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که اضطراب ازجهت مفهومی، در هردو مکتب، در سه مؤلفه احتمالی بودن موضوع اضطراب، وقوعش اغلب در آینده و نیز آسیب زایی و رنج آوری آن مشترک است. در انواعِ اضطراب، همچنانکه روان شناسی آن را از حیث منبع به بهنجار و نابهنجار تقسیم می کند، در حکمت نیز می توان بر این تقسیم صحه گذاشت. از جهت آثار و نشانه های اضطراب نیز، دو دسته پیامدهای جسمانی و غیرجسمانی را می توان از اشتراکات دو مکتب در نظر گرفت. ضعف نفس، در کنار تقویت قوه تخیل، برخی از نشانه های غیرجسمانی این اختلال در حکمت بوعلی است. در روان شناسی نیز احساس گناه و ضعف تمرکز و احساس تنهایی و درماندگی، برخی از نشانه های غیرجسمانی اضطراب مرضی است.
مسئله جاودانگی نفس در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
121 - 136
حوزههای تخصصی:
دیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالش برانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئله سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیه صدرالمتألهین و بهره گیری از اصولی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری اشتدادی، وحدت حقیقت نفس و تشکیک در مراتب وجود، تقریری نو از معاد و جاودانگی نفس ارائه نموده است. این نوشتار میکوشد با طرح موضوع جاودانگی، نسبت آن را با اهداف و غایات انسانی که همان تحقق تمامیت حقیقی انسان با معاد و جاودانگی نفس است، تبیین نماید. در این راستا، نظر علامه طباطبایی درباره وجود جوهری نفس و اثبات جاودانگی آن، و همچنین وجوه نوآورانه اندیشه وی در بحث جاودانگی و نتایج و پیامدهای معرفتی آن را مورد بحث و بررسی قرار داده ایم و به اشکالات مطرح شده علیه جاودانگی نفس، با توجه به مبانی علامه، پاسخ داده ایم.
بررسی مهمترین براهین ابطال تناسخ (برهان ابن سینا و برهان ملاصدرا) و ضرورت استخدام مفهوم زمان در برهان صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
99 - 112
حوزههای تخصصی:
متفکران و اندیشمندان اسلامی اعم از فلاسفه و متکلمان در رد باور به تناسخ، براهین مختلفی اقامه نموده اند که البته بعضی از این براهین توسط دیگر اندیشمندان مورد اشکال واقع شده است و در این میان دو برهان یکی منسوب به شیخ الرئیس ابن سینا و دیگری برهان صدرالمتألهین از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است، در این مقاله سعی می شود پس از نقد و بررسی دو برهان فوق الذکر و بیان اشکالات آنها، تقریری جدید از برهان صدرالمتألهین با تکیه بر مفهوم زمان ارائه شود. با توجه به اینکه مفهوم زمان مشترک بین فلسفه و علم است، به جنبه دیگری از برهان صدرالمتألهین توجه شده و اتقان این برهان از این جهت بررسی می شود. همچنین این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی نشان می دهد که برهان صدرالمتالهین که ریشه در حرکت جوهری دارد متقن ترین برهان در ابطال تناسخ است. لازم به ذکر است که با استفاده از مفهوم زمان در این برهان و ارائه تقریر مبتنی بر مفهوم زمان از آن، می توان به این هدف دست یافت.
مقایسه مبانی انسان شناختی ملاصدرا و مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
83-100
حوزههای تخصصی:
مزلو، در مقام یک روانشناس انسان گرا و ملاصدرا، در مقام یکی از بزرگترین اندیشمندان سنت اسلامی، دیدگاههای متفاوتی درباره چیستی انسان بیان کرده اند. با توجه به اینکه هر دو اندیشمند، اهتمامی ویژه به تبیین ویژگیها، مقدمات لازم برای کمال انسان، روند کمال انسان و خصوصیات انسان کامل داشته اند، مقایسه مبانی انسان شناختی آنها میتواند ثمراتی ارزشمند بدنبال داشته باشد. کرامت ذاتی، اختیار، توانایی حرکت بسمت کمال، برخورداری از فطرت، پذیرش تجربه های معنوی و محدود نبودن روند کمال انسان، برخی از مبانی مشترک این دو بشمار می آیند، اما آنها تفسیرهایی متفاوت از این مبانی ارائه داده اند. همچنین دیدگاه هردو فیلسوف در مورد محوریت خداوند در زندگی انسان، ابعاد وجودی، نیازهای بنیادین، مراحل رشد انسان، غایت کمال انسان و ویژگیهای انسان کامل، متفاوت است. صدرالمتألهین با بهره گیری از مبانی دینی، عرفانی و فلسفی، تلفیق این مبانی و ارائه تصویری جامع و سازوار از حقیقت انسان، توانسته نظامی متقن از مبانی شناختی ارائه کند که احصاء دقیق و جامع آنها میتواند برای بحثهای امروزی نیز راهگشا باشد. جمع بین عرفان، شریعت و برهان، یکی از مهمترین ویژگیهای اندیشه فلسفی ملاصدراست که در تمام مؤلفه های مورد قبول درباره چیستی انسان، تأثیرگذار است.
تقدّم نقد روشمند بر تولید نظریه علمی در قلمرو علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
39 - 62
حوزههای تخصصی:
اقتضای مطالعات فلسفی، نقدورزی مفهومی است که به معنای پژوهش منتقدانه یا مواجهه انتقادی با مفاهیم مبنایی و اصیل در قلمرو علوم انسانی خواهد بود. نگارنده مقاله پس از تبیین ابعادی از نقش آفرینی علوم انسانی در جامعه؛ مانند مفهوم سازی، حل و تحلیل چالش های اجتماعی، بومی سازی، ارتقاء قدرت و تولید دانش نو، به این مسئله می پردازد که نسبت نقد با علوم انسانی چیست و آیا می توان از تقدم نقد نظریه های علمی در قلمرو علوم انسانی بر تولید نظریه سخن گفت؟ نویسنده در ادامه، پس از طرح دو دیدگاه «نقدمحوری» و «نظریه محوری»، به نسبت سنجی مفاهیم چهارگانه علوم انسانی، تولید علم، نظریه، و نقد، می پردازد و بر دیدگاه اول تأکید می کند. مهم ترین یافته پژوهش آن است که نقد در حوزه مطالعات علوم انسانی را می توان از سه منظر متفاوت سنجید و در هر سه منظر، از تقدم نقد بر تولید نظریه های علمی در قلمرو علوم انسانی یاد کرد. این سه منظر عبارتند از نقد به مثابه قِسم پژوهش، نقد به مثابه قَسیم پژوهش و نقد به مثابه مَقسم پژوهش که البته در فرض سوم، تحلیل مسئله، وابسته به تحلیل فلسفه نقد بوده و در زاویه مطالعات فلسفه علم خواهد بود. نویسنده در این مقاله با استفاده از «روش تحلیل مفهومی»، چارچوب بحث خود را تنظیم نموده است.
الگوی عمل انسانی «بر اساس حکمت صدرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
83 - 110
حوزههای تخصصی:
عمل رفتاری بیرونی است که در اثر تعامل شناخت، گرایشات و کشش های درونی شکل گرفته و توسط اراده تحقق یافته است.بنابراین عمل در یک فرایند معرفتی از یک تصور و تصدیق آغاز می شود و به تصمیم گیری و اراده کردن منتهی می گردد. در این میان، عوامل متعددی در شکل گیری عمل اختیاری موثرند که عبارتند از.: قوه خیال ، قوه عقل نظری و عملی، قوه شوقیه و اراده. بنابر این به تناسب ترتیب عملکرد و شدت و قوت این قوا، انواع مختلف فعل انسانی شکل می گیرد که می توان برای هریک طرحواره یا الگویی را مشخص کرد؛ در تمامی این الگوها سیر از مبدء شناختی تا عزم و اراده و صدور عمل ظاهری وجود دارد. تا کنون هیچ پژوهشی در خصوص معرفی الگوهای مختلفی که انسان ها در اعمال خود دنبال می کنند صورت نگرفته است. از این رو در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی بر روی منابع ملاصدرا ، درصدد کشف الگوی بنیادین و اصلی عمل انسانی و الگوهای فرعی منشعب از آن و همچنین مشخص کردن تفاوت این الگو با الگوی عمل در حیوانات هستیم. در همین راستا به بررسی جایگاه خُلق در الگوی عمل انسانی و نقشی که در سهولت صدور عمل دارد، پرداخته می شود.
بررسی و نقد عقلانیت نقاد مبتنی بر مقاله «غلبه بر اعتیاد به موجه سازی» از دیوید میلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
79 - 92
حوزههای تخصصی:
میلر در مقاله «غلبه بر اعتیاد به موجه سازی» سعی می کند به خوانندگان نشان دهد که اساساً پیوند بین عقلانیت و موجه سازی، امری اشتباه و غیرقابل دفاع است. او در این مقاله رئوس عقلانیت نقاد پوپر را بیان می کند. وی پس از بحث کوتاهی در باب چگونگی ظهور عقلانیت نقاد، درباره سه مسئله مرتبط به هم که حل نشده باقی مانده اند، یعنی: بی فایده بودن موجه سازی، عینیت روش شناسانه و جایگاه قوانین منطق در عقلانیت نقاد، نکاتی را مطرح می کند. ما در این مقاله پس از طرح مباحث میلر، ضمن نشان دادن عدم تمامیت استدلال پوپر و میلر علیه عقلانیت غیرنقاد، عدم برتری برهان خلف با توجه به عقلانیت نقاد را نشان می دهیم؛ سپس به عدم امکان پذیرش ابتدایی عقلانیت نقاد می پردازیم و امکان پذیرش خرافات را مبتنی بر این دیدگاه بیان می کنیم؛ ضمن اینکه نشان خواهیم داد نسبی گرایی موفقیت بیشتری در ارضای بین الاذهانیت در مقایسه با عقلانیت نقاد دارد. در مجموع نشان خواهیم داد که آموزه عقلانیت نقاد برای اینکه بتواند یک نظریه مقبول باشد، هنوز راهی طولانی در پیش دارد.
نقد معرفت شناختی تقریر استقرایی برهان اختفای الهی شلنبرگ از منظر تجربه عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
136 - 159
حوزههای تخصصی:
شلنبرگ در خوانش استقرایی خود از برهان اختفای الهی معتقد است فقدان شواهد کافی برای اثبات حضور خدا در عالَم دلیلی بر پدیدآمدن نوعی ناباوری به وج ود خ دا می باش د ک ه آن را «ناباوری مع قول» می نامد. وی در عین حال معتقد است برخورداری انسان ها از تجارب دینی به خوبی می تواند این نوع ناباوری را از بین ببرد؛ لکن انسان ها یا واجد چنین تجاربی نیستند یا تجاربی که برای بعضی رخ داده است، فاقد وجاهت معرفت شناختی لازم برای اثبات حضور خدا می باشد. این نوشتار در صدد است با روش تحلیلی – اسنادی و رویکردی معرفت شناختی به بررس ی تج ربه ع رفانی به عنوان یکی از مه م ترین اقسام تجربه دینی پرداخته، برهان اختفای الهی را از این منظر نقد کند. از این رو مسئله اصلی این نوشتار آن است که چگونه می توان قرائت استقراییِ برهان اختفای الهی شلنبرگ را از منظر تجربه عرفانی نقد کرد؟ با قبول امکان معرفت توسط تجارب عرفانی و ارزشمندبودن آنان، همچون بحث تواتری بودنِ این دست تجارب و حضوری بودن علم حاصل از آنها، فقدان شواهد کافی برای اثبات وجود خدا در عالَم، مرتفع گشته و درنتیجه مدعای قرائت استقرایی برهان اختفای الهی شلنبرگ مردود می گردد.
حسن و قبح از دیدگاه علامه سید محمدحسین طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
48 - 69
حوزههای تخصصی:
مسأله حسن و قبح از قدیم الایام از زمان یونان باستان قبل از میلاد مطرح بوده است؛ مانند سقراط که اولین بار واژه خوب و بد را به کار برد و بعد از او ارسطو آن را در عقل عملی مورد بحث قرار داد. در حوزه اسلام نیز مسأله ح سن و ق بح یکی از مهم ترین مسائل کلامی به شمار می رود و برخی متکلمان آن را اصل محکم در زمینه شناخت افعال خداوند و صفات فعلی او تلقی می کنند.در این مسأله، دیدگاه های متفاوتی پدید آمده است. یکی از آن دیدگاه ها دیدگاه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی1 است. ایشان نظریه اعتباریات را مطرح می کتند و ح سن و ق بح را جزء اع تباریات باالمعنی الاخص می دانند. دیدگاه اعتباریات پیش از علامه نیز مورد بحث واقع شده است. اما علامه از آن به صورت منظم بحث کرد. در این میان، برخی به علامه نسبت نسبی گرایی دادند. اما واقعیت این است که علامه مطلق گراست نه نسبی گرا. ایشان از اعتباری بودن حسن و قبح تفسیر دقیقی ارئه می کند که فهم آن دقت و تدبر عمیق می طلبد.آنچه در این مقاله ارائه شده است، تحلیل و توضیح دیدگاه علامه درباره مسأله حسن و قبح است. در این مقاله سه بخش از هم تفکیک شده است؛ معنا شناسی، معرفت شن اسی و هس تی شناسی. اگر این سه بخ ش صحیح تبیین شود، به لبّ نظر علامه نزدیک خواهیم شد. ایشان در معناشناسی دو معنا برای حسن و قبح ذکر می کنند؛ یکی موافقت و عدم آن با هدف و غرض اجتماعی و دیگری حسن و قبح به معنای ینبغی أن یفعل و لاینبغی أن یفعل.در هستی شناسی حسن و قبح، ایشان قائل به ذاتی و واقعی بودن حسن و قبح است. ایشان حسن و قبح در نفس الامر و حسن و قبح در مقام عمل را تفکیک می کند. حسن و قبح در نفس الامر ثابت است، ولی حسن و قبح در مقام عمل متغیر و تابع احساسات درونی افراد است.در معرفت شناسی حسن و قبح، ایشان نسبی گرا نیست بلکه واقعی بودن حسن و قبح را می پذیرد و عقل توان درک حسن و قبح را دارد.
نسبت فاعلیت با علم ذاتی فعلی و تاثیر آن بر هستی شناختی سینوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
108 - 135
حوزههای تخصصی:
فاعلیت در فلسفه مشاء از حیث هستی شناسی بر پایه اصل سنخیت استوار گردیده است و به نظر می رسد تفسیر سینوی از سنخیت مبتنی بر علم ذاتی در رابطه وجودی میان کلیه مبادی عالی و موجودات سافل به ویژه میان باری تعالی و نظام آفرینش و میان نفس مجرد انسانی و قوای نباتی و حیوانی آن تأثیرگذار بوده است. مطابق با قواعد کلان هستی شناختی سینوی، علم فعلی ذاتی مبتنی بر اصل سنخیت است و نسبت میان فاعلیت ایجادی و علم ذاتی فعلی مقتضی وجود رابطی علت و معلول است و فاعلیت باری تعالی و نفس انسانی را فاعل بالعنایه کرده، به آفرینش و قوای انسانی وجود مستقل غیربیگانه از علتشان می بخشد. بدین ترتیب این قاعده کلان در حکمت سینوی به معنای شمولیت ذاتی علت نسبت به صفات کمالی و وجود اندماجی معلول نیست تا بتواند وحدت شخصی وجود علت و کثرت شأنی معلول را به اثبات رساند؛ بلکه این قاعده، نوعی وحدت تشکیکی به معنای وحدت وجود و کثرت موجود در مورد وجود واجب تعالی و موجودات امکانی و واقعیت عینی نفس انسانی و قوای بدنی آن را نتیجه می دهد. این تفسیر مشترک در قاعده سنخیت موجب شده است معرفت نفس انسانى از اهمّ معارف در معرفت خدا و وسائط فیض او باشد.