فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۳٬۲۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله حضور زنان در حکایت های مثنوی است که از منظر جامعه شناسی ادبیات و در دو بخش بررسی شده است. نخست، بازتاب مسائل اجتماعی فرهنگی در مثنوی و دوم، تأثیر مثنوی و تفکر مولوی در جای گاه زن. در تبیین این مسئله سه عامل تأثیرگذارِ شامل ساختار اجتماعی، سنت ِفرهنگی جامعه، و شخصیت خالق اثر در شکل گیری حکایت های مثنوی بررسی شد تا به دو پرسش پاسخ داده شود: ۱. آیا زن در مثنوی شخصیتی نمادین است یا محصول فرهنگ و اندیشه مردبرتر؟ ۲. آیا زن در مثنوی، به قصد آموزشِ اخلاق، محور حکایت قرار گرفته است؟
در این بررسی، با استفاده از منابع تاریخی و نوشته های مولوی و مریدانش، به وجوه جامعه شناختی و زمینه های سیاسی اجتماعی بستر آفرینش اثر، تعامل شاعر با طبقات مختلف اجتماعی، و پارادوکس ذهنیت و عمل شاعر پرداخته شد. نتایج بررسی نشان داد که تناقض نمای موجود در توصیف زن حاصلِ عوامل ذیل اند: الف) تأثیر فضای فکری و ساختارهای اجتماعی آن دوران و نگاه مرسوم به زن و جای گاه او، ب) باورها و اعتقادات فرهنگی و ایدئولوژیکی مولانا در دو دوره متفاوت زندگی و ج) برایند چالش خودآگاه و ناخودآگاه شاعری عارف و واعظی معلم که به قصد تعلیم مریدان شکلی تمثیلی و رمزی گرفته است.
برآورد کیفیت زندگی استان های کشور با استفاده از مدل تحلیل کلی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با استفاده از دیدگاه سن به برآورد شاخص کیفیت زندگی در استان های گوناگون کشور می پردازد. نتایج تجربی30 استان کشور با استفاده از تحلیل فازی نهایی مورد بررسی قرار گرفته شده است و نشان می دهد که استان های آذربایجان غربی، کردستان و سیستان و بلوچستان دچار بحران کیفیت زندگی می باشند. در این زمینه با توجه به شاخص های سه گانه و متغیرهای نه گانه مورد استفاده، سیاست های پیشنهادی برای بهبود شاخص کیفیت زندگی در استان ها به ویژه استان های رده پایین بیان شده است. نتایج ضریب همبستگی پیرسون حاکی از آن است که ارتباط معناداری بین شاخص توسعه انسانی و کیفیت زندگی وجود دارد که بیان کننده آن است که شاخص توسعه انسانی به خوبی رفاه انسانی را بیان می نماید، اما به دلیل گستردگی متغیرهای استفاده شده در شاخص کیفیت زندگی این شاخص جامع تر می باشد. نتایج نشان می دهد که برخلاف مطالعات بین کشوری، ارتباط معناداری بین شاخص های توسعه انسانی و کیفیت زندگی با درآمد سرانه وجود ندارد.
حافظه جمعی قوم کرد و رابطه آن با نگرش به نظام هویتی (مطالعه موردی شهر بوکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی حافظه جمعی قوم کرد در شهرستان بوکان می پردازد. حافظه جمعی از مفاهیم نوظهور عرصه جامعه شناسی است که پیشینه پژوهشی چندانی در گروه های اجتماعی ایران ندارد. مسئله اصلی این پژوهش، درک چیستی و چگونگی برجسته سازی مقاطع مختلف تاریخ معاصر ایران در حافظه جمعی قوم کرد است. متغیر وابسته، حافظه جمعی شهروندان شهر بوکان، در قالب سه پرسش از مهم ترین وقایع دوره تاریخی سال 1300 هجری شمسی تا حال حاضر، به علاوه دلیل اهمیت آن ها را شامل می شود. چارچوب نظری پژوهش بر مبنای نظریه حافظه اجتماعی موریس هالبواکس جامعه شناس فرانسوی استوار می باشد. در فرضیات پژوهش مهم ترین عوامل تأثیرگذار در برجسته سازی مقاطعی خاص از حافظه جمعی، ابعاد چهار گانه نظام هویتی افراد بوده است. رویکرد پژوهش کمی و در قالب تکنیک های آماری با شیوة پیمایش به بررسی جامعه آماری شهروندان ساکن شهر بوکان می پردازد. از طریق روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، نظرات 342 نفر مورد سنجش قرار گرفت. نتایج این پژوهش بیانگر عناصر برجسته حافظه جمعی این گروه یعنی انقلاب اسلامی ایران، حکومت 1324 مهاباد، ملی شدن صنعت نفت، جنگ تحمیلی عراق و ایران و در آخر واقعه انتخابات ریاست جمهوری 1388 است. نتایج این پژوهش به طور کلی تأییدی است بر نظریه هالبواکس در مورد تأثیر گذاری نظام اجتماعی معاصر بر حافظه جمعی گروه. آزمون معنی داری کراسکال والیس نشان می دهد که در میان گروه های برجسته کننده مقاطع اولین واقعه مهم، سن و میزان اهمیت هویت مذهبی تفاوت معنی داری داشته و در گروه واقعه حکومت 1324 مهاباد بیشترین امتیاز را کسب نموده اند. در ارتباط با دومین واقعه مهم معاصر، متغیر سن در میان گروه وقایع برجسته تفاوت دارد و در گروه انقلاب اسلامی 1357 بیشترین امتیاز را دارد. متغییر میزان تحصیلات نیز تفاوت معنی دار داشته و در گروه جنگ تحمیلی عراق و ایران بیشترین امتیاز را دارا می باشد. در سومین واقعه مهم تاریخ معاصر ایران میزان اهمیت هویت ملی و میزان تحصیلات در میان گروه ها معنی دار شده به ترتیب در گروه جنگ تحمیلی و انتخابات 88 حائز بیشترین امتیاز شده اند. دلایل عمدة پاسخ گویان در باب اهمیت واقعه انقلاب، بعد دینی؛ در واقعة حکومت 1324 مهاباد، بعد تشکیل حکومت؛ در واقعة جنگ تحمیلی، بعد خسارات و ویرانی؛ در واقعه ملی شدن صنعت نفت، بعد تامین منافع مردم و در اخرین واقعه برجسته یعنی انتخابات 1388، بعد اعتراض بوده اند.
تجربه شادی در زندگی روزمره دانش آموزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بیان توصیفی ژرف از زندگی روزمره دانش آموزی و تجربه شادی آنهاست. پرسش اصلی پژوهش را بر همین مبنا «چگونگی تجربه شادی در زندگی روزمره دانش آموزی» انتخاب کردیم. برای پاسخ به این پرسش، پژوهش میدانی در دو دبیرستان دخترانه منطقه 6 تهران انجام دادیم. برای جمع آوری داده ها از روش مشاهده مشارکتی و مصاحبه نیم ساخت یافته استفاده کردیم. سپس نتایج را براساس روش تماتیک (مفهومی) تحلیل و چهار مفهوم را برای پاسخ به پرسش اصلی خود برگزیدیم. کارناولیزه شدن مدرسه، دوستی روزمره، قدرت تحقق خود و خودی از آنِ خود، چهار مفهوم به دست آمده از این پژوهش است که با اتکا به آنها تجارب شادمانه دانش آموزان درک پذیر خواهد شد. منظور از کارناولیزه شدن مدرسه، شکاف در نظم حاکم و ایجاد فرصتی برای بروز و ظهور عناصر جهان غیررسمی است. دوستی روزمره، مفهومی است که بر شبکه روابط و دوستی های بین دانش آموزان اشاره دارد. قدرت تحقق خود، ناظر بر تسلط دانش آموزان بر زمان/مکان های رسمی و دستیابی به فرصت برای بروز خود واقعی آنهاست. خودی از آنِ خود، عمیق ترین مفهوم این پژوهش است که فراتر از زمان/مکان بر تسلط دانش آموز بر خویشتن آنها اشاره دارد.
بررسی جامعه شناختی نگرش مردم نسبت به جهان پس از مرگ (مطالعه موردی : جمعیت بیست سال به بالای شهر بابل)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با عنوان «بررسی جامعه شناختی نگرش مردم نسبت به جهان پس از مرگ» با هدف بررسی عوامل مؤثر بر نگرش مردم به جهان پس از مرگ انجام شده و به روش پیمایشی صورت گرفته است. جامعه آماری تحقیق شامل 170 هزار نفر از جمعیت بیست سال به بالای مردم شهر بابل است و حجم نمونه ای به تعداد سیصد نفر با استفاده از فرمول کوکران محاسبه شد. روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و نیز ابزار پرسش نامه محقق ساخته با طیف لیکرت برای گردآوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفته است و اطلاعات با آزمون اسپیرمن، آزمون من ویتنی، رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر، تجزیه و تحلیل شده است.
یافته های تحقیق نشان داد که نگرش 49 درصد از پاسخگویان به جهان پس از مرگ در حدّ متوسط با نگرش اسلام به جهان پس از مرگ همسو بوده و نگرش 35 درصد آنان به طور کامل با نگرش اسلام همسو بوده است. همچنین میان میزان دین داری، سن و احساس محرومیت و متغیر وابسته رابطه معناداری وجود دارد و میان متغیرهای مستقل جنسیت، ریسک پذیری و پایگاه اقتصادی اجتماعی و متغیر وابسته تحقیق رابطه معناداری وجود ندارد. براساس رگرسیون چند متغیره، متغیر های دین داری بیشترین تأثیر را بر متغیر وابسته تحقیق داشته اند.
نتایج تحقیق نشان دادند که هرچه میزان دین داری، احساس محرومیت و سن مردم افزایش می یابد، نگرششان نسبت به جهان پس از مرگ با نگرش اسلام همسوتر می شود. براساس نتایج رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر، بُعد اعتقادی بیشترین اثر مستقیم را بر متغیر وابسته داشته و بُعد پیامدی بیشترین اثر غیرمستقیم را بر نگرش مردم نسبت به جهان پس از مرگ داشته است.
مطالعه پدیدارشناسانه سبک زندگی جوانان در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر سعی شده است با رویکردی پدیدارشناختی به بررسی و بازسازی معنایی سبک زندگی جوانان شهر تهران پرداخته شود. غالب پژوهش های صورت گرفته دربارة این موضوع با اتخاذ استراتژی قیاسی و مبنا قراردادن تئوری های پیش ساخته به توصیف و تبیین آن پرداخته اند. حال آن که در روش پدیدارشناسی تمرکز بر کاوش دراین باره است که انسان ها چگونه به تجربه های خود معنا می بخشند و آنها را، هم به طور فردی و هم به شکل جمعی، به آگاهی تبدیل می کنند. این کار نیز از نظر روش شناختی مستلزم فهم این است که انسان ها چطور برخی پدیده ها را به تجربه درمی آورند. برای گردآوری چنین داده هایی لازم است که محقق به مصاحبه های عمیق با افرادی بپردازد که مستقیماً پدیده مورد نظر را تجربه کرده اند (تجربه زیسته دارند). این در تقابل با تجربه دست دوم و عملیاتی کردن متغیرهایی است که از درون نظریه های کلان روایت وار استخراج شده اند. از این رو بر مبنای شیوة در پرانتزگذاری هوسرل و رعایت معیارهای ساخت نمونه های آرمانی شوتس، چهار سبک زندگی لذت جویانه زیبایی شناختی، کارکردگرایانه، خرده فرهنگی، و منفعلانه به عنوان سبک های عمده زندگی جوانان شهر تهران نمونه سازی شدند.
نظام های ارزشی و هویت ملی (مطالعه موردی: دانش آموزان پسر متوسطه شهر میاندوآب در سال تحصیلی91-1390)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط نظام های ارزشی با هویت ملی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر میاندوآب در سال تحصیلی91-1390 است. روش تحقیق پیمایشی و جامعه آماری کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه (2423 نفر) شهر میاندوآب و حجم نمونه 300 نفر بوده است. روش نمونه گیری سهمیه ای بوده و از پرسشنامه استاندارد و همچنین محقق ساخته برای جمع آوری داده ها استفاده شد. اعتبار ابزار اندازه گیری از نوع صوری و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ به ترتیب 89/0 و80/0 بر آورد شده است. نظام های ارزشی براساس تقسیم بندی شش گانه آلپورت بررسی شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد به جز ارزش های اقتصادی، بین دیگر ابعاد نظام ارزشی (به ترتیب ارزش های دینی، علمی، هنری، اجتماعی و سیاسی) رابطه معنادار، مستقیم و مثبت با هویت ملی دانش آموزان وجود دارد. همچنین، نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره نشان داد که 20 درصد از تغییرات متغیر وابسته هویت ملی توسط متغیر ارزش های دینی تبیین می شود
تقدس زدایی نرم از عزاداری با نوحه پاپ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تقدس زدایی نرم از عزاداری با پاپ شدن نوحه ها در دو دهة اخیر روندی شتابان گرفته است. استفاده از موسیقی پاپ غربی در اجرای نوحه و استفاده از اصطلاحات ویژة غیردینی با سبک محاوره ای و آزاد ساختن عزاداری از تقیدات مذهبی، دو عامل مهم تقدیس زدایی از عزاداری دینی می باشد. این دو عامل، با هوشمندی ویژه ای از طریق قدرت نرم بر عزاداران اعمال شده، نگرش عزاداران را با تغییراتی همراه ساخته است. این مقاله، تأثیر موسیقی پاپ به منزلة یکی از نمادهای قدرت نرم غربی در پاپ نمودن نوحه، و تأثیر آن را در تغییر ارزشی عزاداران بررسی می کند. 200 کلیپ فارسی و ترکی، که در فاصلة سال های 1382 تا 1392 اجرا شده، استفاده از تکنیک تحلیل محتوای کمی بررسی شدند. نتایج پژوهش نشان می دهند که اولاً تقارن معنا داری میان مفاهیم مرتبط با نوحة عاری از تقدس در بین نمونه های آماری هر دو زبان وجود دارد که نشانگر فاصله گرفتن نوحه از متن مذهبی، و تقدس زدایی از نوحه است. ثانیاً همگرایی میان نوحه های فارسی و ترکی در زمینة تقدس زدایی مشاهده می شود.
ارتباط احساس محرومیت نسبی با همبستگی اجتماعی بین جوانان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همبستگی اجتماعی بر هماهنگی و هم آوایی افراد یک جامعه درباره موضوعی مشخص دلالت دارد. چنان چه افراد جامعه ای درباره اصول و قواعد اجتماعی خود به توافقی جمعی دست یابند، آن جامعه به همبستگی اجتماعی یا توافق دست یافته است. در این پژوهش، محرومیت نسبی یکی از عوامل مهم و مؤثر بر همبستگی اجتماعی به شمار می رود.
برای بررسی ارتباط بین دو مفهوم احساس محرومیت نسبی و همبستگی اجتماعی بین جوانان شهر تهران، پرسشنامه ای با سه بخش برای سنجش همبستگی اجتماعی، احساس محرومیت نسبی و ویژگی های جمعیت شناختی پاسخگویان تدوین و بین نمونه ای با تعداد384 نفر (محاسبه براساس فرمول کوکران) پخش شد. این نمونه ها از مناطق 6، 10 و 17 شهر تهران انتخاب شدند. آزمون فرضیه ها، ارتباط بین متغیرهای جنس و اشتغال با همبستگی اجتماعی را تأیید کرد اما متغیرهای سن، تأهل، تحصیلات و منطقه سکونت بی ارتباط با همبستگی اجتماعی بودند. آزمون فرضیه های اصلی پژوهش نیز ارتباطی معکوس بین دو احساس محرومیت ادراکی و نسبی با همبستگی اجتماعی را نشان می دهد؛ بدین معنا که هرچه درک و احساس پاسخگویان از سطح محرومیت خود در مقایسه با دیگران بیشتر باشد، اندازه همبستگی در جامعه کاهش می یابد.
مطالعه ی هویت ملی در ترانه های حمایتی از تیم ملی فوتبال ایران
حوزههای تخصصی:
موسیقی و فوتبال بخشی هیجانی از زندگی روزمره ایرانی هستند. در این مقاله سعی شده است تا از یک سو جایگاه موسیقی در فوتبال و از سوی دیگر شناخت نقش موسیقی در فوتبال برای مخاطب ایرانی در ایجاد هویت مشترک مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. نقش فوتبال در هویت ایرانی این است که در آن تباین در سلایق و ایده ها کم رنگ و عرق دوستی و اتحاد زیاد می شود. برای شناخت هویت ایرانی، آهنگ های سه تیپ از خوانندگان مجاز، زیر زمینی، و خوانندگان خارج از کشور که وجه مشترک شان حمایت از تیم ملی فوتبال ایران است، مورد مطالعه قرار گرفته اند. دیدگاه نظری جان فیسک و توجه به معنای فرهنگی موسیقی در فوتبال، هویت، نزاع و مقاومت در عرصه قدرت، نقش تعامل و پیوند بین موسیقی های مختلف در ساختار اجتماعی فوتبال اهمیت دارند. نتایج نشان می دهند که هر یک از آن ها برمولفه های وحدت بخشی به نام هویت ایرانی تاکیدکرده اند. جام جهانی (و موسیقی منسوب به آن) فرصت مناسبی را برای پیوند دوستانه و مشترک بین ایرانی ها با وجود تکثر افکار فارغ از سلایق و اعتقادات آن ها فراهم کرده است. همانگونه که پرچم ابژه ای ملی است، موسیقی نیز در عرصه فوتبال بدون قائل شدن تبعیض ها و تمایز ها، گامی برای اتحاد در فضایی ورزشی را فراهم می آورد.
تحلیل تهدیدهای دولت و جامعه ی پاکستان علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیلگران همواره در بررسی تهدیدهای دولت و نیروهای اجتماعی پاکستان علیه امنیّت ملی ایران، دیدگاهی حداقلی داشته و صرفاً به تبیین تهدیدها یکی از دو حوزه ی دولت یا جامعه ی این کشور بسنده نموده اند. در مقاله ی پیش رو، علاوه بر بازشناسی تهدیدهای امنیتی دولت و نیروهای اجتماعی پاکستان، تهدیدهایی که ناشی از کنش و واکنش دو حوزه ی مزبور هستند، نیز تحلیل می گردد. بنابراین، در ابتدا بر اساس نظریه ی سازه انگاری، تهدیدهای ناشی از جامعه ی پاکستان که منبعث از مسائل هویتی بوده و در شکل بنیادگرایی اسلامی و تجزیه طلبی، علیه امنیّت ملی ایران بروز می کنند، بررسی می شوند. سپس بر اساس نظریه ی نئورئالیسم نشان داده می شود که منافع متعارض دولت پاکستان با ایران، منجر به تسهیل حضور نیروهای نظامی آمریکایی و ناتو در منطقه شده و همچنین خطرات امنیّتی ناشی از تسلیحات اتمی این کشور برای ایران، قابل ملاحظه هستند. در پایان با در نظرداشت مفروضه ی اصلی نظریه ی عام سیستم ها مبنی بر تعامل اجزای یک سیستم، تهدیدهای ناشی از قاچاق و ترانزیت مواد مخدر و مسئله ی افغانستان که حاصل همکاری دولت و ج امعه ی
پاکستان علیه امنیّت ملی ایران بوده، تحلیل می گردد. یافته های این پژوهش، نشان می دهد که بررسی تهدیدهای پاکستان علیه امنیّت ملی ایران، مستلزم شناخت پیجیدگی های خاص محیط اجتماعی و سیاسی این کشور است.
پایش همایش ها، نشست ها و منابع سبک زندگی
حوزههای تخصصی:
بخش اول: همایشها
بخش دوم: منابع فارسی
بخش سوم: منابع انگلیسی
پایش تحولات و آسیب های فرهنگی سبک زندگی؛ سینمای عامه پسند و ظهور فیلم فارسی (ریشه ها و چالش ها)
پرونده ویژه: فرهنگ آپارتمان نشینی
حوزههای تخصصی:
مقدمه
تاریخچه
الزامات آپارتمان نشینی
آسیب ها و راهکارها
زمینه های بروز مشکلات آپارتمان نشینی
مزایای آپارتمان نشینی
فرهنگ صحیح آپارتمان نشینی
توصیه های اسلامی برای آپارتمان نشینان، آپارتمان سازان و مسئولین
اساسنامه آپارتمان نشینی
قوانین آپارتمان نشینی
نقش هوش های فرهنگی و عاطفی در بهبود عملکرد کارکنان (مورد مطالعه: مرکز ملی مطالعات جهانی شدن)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ارتباطات و تعاملات میان شخصیت های مختلف و افراد با فرهنگ های متفاوت، با توجه به وجود تنوع فرهنگی در داخل کشور و لزوم فعالیت سازمان ها در عرصه بین الملل برای دستیابی به موفقیت و بهبود عملکرد در عصری که از صفات مشخصه آن ارتباطات و جهانی شدن است، یکی از مهمترین مسائل روز مدیریت منابع انسانی محسوب می شود، در همین راستا، تحقیق حاضر به بررسی نقش هوش های فرهنگی و عاطفی بر بهبود عملکرد کارکنان در مرکز ملی مطالعات جهانی شدن می پردازد. روش تحقیق در این پژوهش از نظر هدف، کاربردی. از نظر نوع داده ها، کمی. از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی و از نظر شیوه اجرا، پیمایشی یا زمینه یابی است. داده ها از 80 نفر کارکنان مرکز ملی مطالعات جهانی شدن به صورت کل شماری توسط پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین هوش عاطفی و فرهنگی کارکنان با عملکردشان رابطه معناداری وجود دارد به علاوه بین هوش عاطفی با هوش فرهنگی نیز رابطه معناداری دیده می شود. از آزمون کولموگروف-اسمیرنف برای بررسی نرمال بودن متغیرهای تحقیق استفاده شد و توسط آزمون T تک نمونه ای مشخص شد که هوش فرهنگی و عاطفی کارکنان از سطح قابل قبولی برخوردار است.
رابطة مصرف و هویت (پژوهشی در شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از کیستی خویش، از قدیمی ترین پرسش های پیش روی انسان است که در عصر حاضر نه تنها رنگ کهنگی به خود نگرفته، بلکه به یکی از اساسی ترین پرسش های وجودی انسان بدل شده است. مشکله این پرسش ازآنجا آغاز می شود که تغییرات شتابان اجتماعی و فرهنگی معاصر، منابع هویت ساز سنتی را مضمحل کرده و وظیفة برساخت هویت را به خود افراد واگذار کرده است. این تغییرات درکنار رشد فردیت و اهمیت فزایندة فردی شدن، مصرف کالاها و خدمات را به یکی از مهم ترین ابزارهای برساخت هویت تبدیل کرده اند. مقالة حاضر در همین زمینه نوشته شده و هدف آن بررسی رابطة میان الگوهای مصرف و هویت فردی است. پس از مرور ادبیات نظری درباب هویت و مصرف، چارچوب نظری تحقیق برمبنای دیدگاه های گیدنز و نظریه پردازان پست مدرن ساخته شده و براساس آن مفاهیم و متغیرها تعریف شده اند. تحقیق به روش پیمایش با ابزار پرسش نامه و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای درمیان جوانان شهر کرمان صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهند تمایل به مصرف زیاد در حوزه های بصری مانند پوشاک و آرایش در قیاس با مصرف فرهنگی نمود برجسته تری درمیان جوانان دارد. نسبت رشد هویت مدرن درمیان مردان بیشتر از زنان بوده و برعکس، توزیع نسبت زنان در هویت های سنتی بیشتر از مردان است. به علاوه، هرچقدر میزان پرداختن به رفتارهای مصرفی بیشتر و نگرش به مصرف مثبت تر بوده است، میزان رشد هویت مدرن نیز افزایش یافته است.
«انسان دانشگاهی» ایرانی و مشکل زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشور ما یکی از بزرگترین نسبت های دانشجویان و دانش آموختگان را در سطح عالی، به نسبت کل جمعیت در جهان دارد. با وجود این، اکثریت قریب به اتفاق کنشگران آموزش عالی معتقد به آن نیستند که «جماعت دانشگاهی» در مفهوم متعارف این واژه در ایران به وجود آمده باشد. در این مقاله ضمن تبیین این موضوع و رابطه و مباحث آن در همین حوزه از علوم، به نسبت آن با مفهوم بوردیویی «انسان دانشگاهی» و به طور خاص به اهمیت زبان و تاثیر آن در این فرایند، اشاره خواهیم کرد. پرسش اصلی مقاله بنابراین، در کنار تشریح وضعیت موجود، آن است که آیا ما با کمبود یا نبود یک «زبان دانشگاهی» نیز سروکار داریم؟ اگر آری چرا؟ و رابطه این زبان با آنچه شاید بتوان زبان متعارف اجتماعی نامید در شرایطی که انحصار علم به شدت در حال بیرون رفتن از دست دانشگاهیان است و در کشوری که از خصوصیات بارز آن چند زبانه بودن و چند فرهنگی بودن هویت هایش است، چه می تواند باشد و چگونه باید این روابط را تحلیل کرد؟ مقاله در تحلیل های اصلی خود، لزوم بازنگری ای اساسی در شیوه های تدریس، پژوهش و کنش دانشگاهی را در ساختارها و در فرایندها نشان می دهد و زبان را به عنوان یکی از اصلی ترین ابزارها در این راه معرفی می کند که باید «ساخته شود.
بررسی تطبیقی گرایش های فرهنگی دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی کشورروستا و توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با توجه به اهمیت جوانان دانشجو و وضعیت احتمالاً متفاوت دانشجویان خوابگاهی، به بررسی تفاوت میان چگونگی گذران اوقات فراغت و برخی گرایش های فرهنگی میان دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی می پردازد. روش پژوهش پیمایش بوده و از ابزار پرسش نامه استفاده شده است. جامعة آماری، دانشجویان زیرمجموعة وزارت علوم تحقیقات و فناوری بوده اند و برای نمونه گیری از روش خوشه ای سه مرحله ای استفاده شده است. بدین منظور در مرحلة اول از بین 31 استان کشور شش استان انتخاب شدند و سپس در مرحلة دوم از بین دانشگاه های دولتی، پیام نور، علمی کاربردی و غیرانتفاعی تعدادی از واحدهای دانشگاهی و در مرحلة سوم تعدادی از دانشجویان ساکن در خوابگاه ها یا داخل دانشکده ها بر حسب تصادف انتخاب شدند. حجم نمونه 2500 نفر بوده و برای تحلیل داده ها از نرم افزارSPSS استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد که در زمینة اوقات فراغت تفاوت های قابل ملاحظه ای در خصوص همراهان، اولویت ها، موانع و امکانات در میان این دو گروه وجود دارد. همچنین تفاوت معناداری نیز میان دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی در زمینة تلقی ایشان از مهم ترین مسائل دانشگاه، عوامل مهم در موفقیت فردی، دغدغه ها در مورد خود و جامعه وجود دارد. اگر دانشجویان خوابگاهی محدودیت های مالی را مهم ترین مانع اوقات فراغت می دانند، دانشجویان غیرخوابگاهی نظارت اجتماعی را سبب محدودیت می دانند. همچنین دسترسی دانشجویان خوابگاهی به امکانات فراغتی فاصلة زیادی با دیگر دانشجویان دارد. همچنین دغدغه ها و نگرانی های این دو دسته از دانشجویان نیز تفاوت های مهمی دارد. برای نمونه دانشجویان خوابگاهی تا دو برابر بیشتر دغدغة ازدواج دارند، یا برعکس دانشجویان غیرخوابگاهی تا دو برابر بیشتر در پی مهاجرت به خارج هستند.