فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱۷٬۸۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
Purpose: Despite the importance of university students' academic engagement and the role of academic support in facilitating their success, there appears to be a dearth of research investigating the mediating effect of psychological capital in this relationship, highlighting a significant gap in the existing literature.
Methodology: This research was quantitative on the basis of the natural and general features and employed a descriptive-correlational approach based on the structural equation model (SEM). The statistical population of the research included all undergraduate students of Farhangian University of Kerman, approximately 2100 students. Out of this statistical population, 677 participants responded to the online survey. The sampling method was convenience sampling and the data was collected in the first semester of the academic year 1401-1402 (From Aban to Azar). Sands and Plunkett’s (2005) academic support scale, Reeve and Tseng’s (2011) academic engagement scale, and Luthans and Avolio’s (2007) psychological capital scale were used to gather data. The statistical analyses were conducted with SPSS 23.0 and AMOS 23.0. Confirmatory factor analysis (CFA) supported the validity of the scales used in the Iranian tertiary context. Correlational results indicated that the relationships among main research variables were significant.
Findings: Structural equation modelling (SEM) indicated that psychological capital mediated the linkage between academic support and academic engagement (β = 0.58, p < 0.01). The results also revealed that academic support (β = 0.69, p < 0.01) and psychological capital (β = 0.39, p < 0.01) were predictive of university students’ academic engagement.
Conclusion: The findings of this study indicated that providing academic support has the potential to influence students' psychological capital, resulting in their active engagement and participation in educational and learning endeavors. The limitations of this study and the future directions will be discussed.
تبیین پدیده فرسودگی تحصیلی دانش آموزان بر اساس نقش اهمال کاری تحصیلی و کمال گرایی والدین (مطالعه مورد دانش آموزان دوره متوسطه شهر قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
98 - 108
حوزههای تخصصی:
هدف: فرسودگی تحصیلی در دانش آموزان باعث افت سایر عملکردهای تحصیلی می شود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تبیین پدیده فرسودگی تحصیلی دانش آموزان بر اساس نقش اهمال کاری تحصیلی و کمال گرایی والدین انجام شد.روش شناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش همه دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه اول و دوم شهر قم در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که بر اساس جدول کرجسی و مورگان تعداد 384 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های فرسودگی تحصیلی (ماسلاچ و جکسون، 1981)، اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984) و کمال گرایی (فراست و همکاران، 1990) بودند و داده های حاصل از آن با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل گام به گام در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان و کمال گرایی والدین با فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه همبستگی مثبت و معنادار داشت (01/0P<). همچنین، اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان و کمال گرایی والدین توانستند 12 درصد از تغییرهای فرسودگی تحصیلی دانش آموزان را تبیین نمایند که سهم اهمال کاری تحصیلی بیشتر از کمال گرایی بود (05/0P<).نتیجه گیری: با توجه به نقش موثر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان و کمال گرایی والدین در تبیین فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه، برنامه ریزی جهت کاهش فرسودگی تحصیلی آنان از طریق کاهش اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان و کمال گرایی والدین ضروری است.
تدوین الگوی آموزش چند بعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
172 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. روش شناسی: روش پژوهش حاضر، از نوع تحقیقات اکتشافی بود که ماهیت کیفی دارند. در این پژوهش با استفاده از نظریه داده بنیاد و انجام مصاحبه، مولفه های الگوی مناسب آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه استخراج گردید. جامعه پژوهش شامل مسئولان اجرایی آموزش و پرورش (با داشتن حداقل 7 سال سابقه کار در سطوح مختلف حوزه های اداری و اجرایی آموزش و پرورش در سطوح مختلف وزارتخانه تا مدرسه با اولویت فعالیت در حوزه آموزش متوسطه) و متخصصان و برنامه ریزان آموزشی تعلیم و تربیت (با مدرک دکتری در رشته های فلسفه تعلیم و تربیت، مدیریت آموزشی، برنامه ریزی درسی و روانشناسی) استان مازندران بود که در بازه زمانی 1403-1402 مشغول به فعالیت بودند. بنابراین روش نمونه گیری پژوهش حاضر، نمونه گیری هدفمند بود که در نهایت بر اساس اشباع نظری 12 نفر به عنوان نمونه شرکت کردند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد شرایط علی آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل علل علمی-آموزشی، علل اجتماعی-سیاسی، علل روانشناختی و علل معنوی-اخلاقی؛ شرایط زمینه ای آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل زیرساخت های اقتصادی، زیرساخت های آموزشی و زیرساخت های فرهنگی؛ شرایط مداخله گر آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل موانع آموزشی، موانع انسانی، و موانع اجتماعی-فرهنگی و موانع اقتصادی؛ پیامدهای آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل پیامدهای علمی-آموزشی، اجتماعی-سیاسی، اعتقادی-اخلاقی و روانشناختی؛ راهبردهای آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان شامل راهبردهای آموزشی، راهبردهای اجتماعی-سیاسی و راهبردهای اعتقادی-اخلاقی و راهبردهای روانشناختی می باشند. نتایج دلفی فازی نشان داد تمامی مفاهیم مربوط به مدل پارادایمی آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه دارای آستانه پذیرش بالای 7/0 بود و مولفه های شناسایی شده برای مدل پارادایمی تأیید گردید. نتیجه گیری: این الگو می تواند به عنوان راهنمایی برای برنامه ریزی آموزشی، بهبود زیرساخت های آموزشی و فرهنگی و نیز توسعه استراتژی های آموزشی و تربیتی مورد استفاده قرار گیرد.
کنش گرایی مادی: واکاوی کیفی جهت گیری ارزشی جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزش ها، مجموعه ای از اولویت هایند که اهداف، کنش ها و مسیر زندگی کنشگران اجتماعی را تعیین می کنند. پژوهش حاضر با هدف فهم جهت گیری ارزشی جوانان شهر یزد، با رویکرد کیفی و راهبرد نظریه داده بنیاد نظام مند اجرا شده است. برای جمع آوری داده ها از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده کردیم. مشارکت کنندگان شامل 49 نفر از جوانان محله های مختلف شهر یزد در بازه سنی 18 تا 34 سال است. نمونه گیری از نوع نظری و هدفمند است و مشارکت کنندگان با در نظر گرفتن حداکثر تنوع از مناطق اقتصادی و اجتماعی مختلف انتخاب شدند. تحلیل داده ها با شیوه کدگذاری داده بنیاد در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل و در قالب ده مقوله اصلی و یک مقوله مرکزی دسته بندی شد. در فرایند تحلیل و کدگذاری به مقوله های اصلی نوین اندیشی، خودمداری، مادی گرایی، زیستواره مجازی، فشارهای چندجانبه، بازاندیشی، تعاملات بی مرز ابزاری، فقر چشم انداز، احساس بی هنجاری و ذهن مهاجر رسیدیم. کنش گرایی مادی نیز به عنوان مقوله مرکزی ساخته شد. براساس یافته ها، خودمحوری، مادی گرایی، عاملیت جویی و جهان گرایی (عام گرایی) مهم ترین مؤلفه های جهت گیری ارزشی جوانان مشارکت کننده در این مطالعه است. آنها به کنشگری و پیگیری عقاید و ارزش های جهانی/ مادی خود گرایش دارند و در پرتو اطلاعات دریافتی تازه از طریق فناوری اطلاعات و ارتباطات، اقدام به بازاندیشی می کنند. راهبردهای کنش جوانان، پیامدهایی چون فقر چشم انداز، احساس بی هنجاری و ذهن مهاجر را به دنبال دارد.
نشانه شناسی شخصیت نمایشی در فرهنگ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱
115 - 131
حوزههای تخصصی:
شخصیت نمایشی در سطح بالینی با رفتارهای توجه طلبانه، برون گرایانه، تحریک پذیر، همراه با عواطف سطحی و هیجانی بودن تعریف شده است. در سطح اجتماعی، این اختلال ممکن است تظاهرات متفاوتی داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نشانه شناسی شخصیت نمایشی در فرهنگ ایرانی با استفاده از روش تحلیل عاملی در نمونه بزرگی از دانشجویان بود. این پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر، دانشجویان دانشگاه های شهر تبریز بودند. نمونه ای به حجم 716 نفر از دانشجویان انتخاب شده، مورد آزمون قرار گرفتند. شرکت کننده ها به پرسشنامه شخصیت نمایشی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی تجزیه و تحلیل شد. بر اساس نتایج حاصله، در تحلیل مؤلفه های اصلی، راه حل دو عاملی استخراج شد و به ترتیب عامل توجه طلبی و اغراق گویی/ عدم وابستگی نام گرفتند. یافته ها در راستای تفاوت های فرهنگی جامعه ایرانی و آمریکایی در تظاهرات نشانه های شخصیت نمایشی قابل تبیین است.
مفهوم شناسی و مطالعه تطبیقی دیپلماسی سایبر، دیجیتال و همگرا (با تأکید بر بند هفتم سیاست های کلی اطلاع رسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
511 - 550
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین حوزه های میان رشته ای فضای مجازی، ارتباط میان دو حوزه حکمرانی فضای مجازی و دیپلماسی است. نو بودن این حوزه میان رشته ای و ماهیت پویای هر دو ساحت، سبب بروز نوعی سیالیت، پویایی، عدم استقرار و حتی تشتت در چهارچوب مفهومی آن شده است. در این میان دو مفهوم «دیپلماسی دیجیتال» و «دیپلماسی سایبر» دارای بیشترین بسامد در کاربرد هستند که از عارضه تشتت و خلط مفهومی رنج می برند. مسئله این پژوهش ناظر به دو سؤال است: 1- با توجه به سپهر حکمرانی فضای مجازی مربوطه، مرز مفهومی میان دیپلماسی دیجیتال و دیپلماسی چیست؟ 2- در جهت پیوند و همگرایی دیپلماسی دیجیتال و سایبر، مفهوم «دیپلماسی همگرا» در سپهر معرفتی «حکمرانی عصر فضای مجازی» از چه چهارچوبی برخوردار است؟ این پژوهش با روش جمع آوری کتابخانه ای و روش تحلیل توصیفی تحلیلی انجام شده است. یافته ها و نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که دیپلماسی دیجیتال و دیپلماسی سایبر ذیل دو سپهر اندیشه ای حکمرانی متفاوت تعریف می شوند (حکمرانی «با» فضای مجازی و حکمرانی «بر» فضای مجازی) و بر این اساس در شاخص هایی همچون چیستی، کنشگر، مورد کنش، هدف و نوع حکمرانی تفاوت معنادار دارند. از همین رهگذر، جنبه نوآورانه این پژوهش، پیشنهاد مفهوم «دیپلماسی همگرا» در سپهر حکمرانی «عصر» فضای مجازی است. در دیپلماسی همگرای عصر فضای مجازی، شاهد پیوند و تقارب دیپلماسی سایبر و دیپلماسی دیجیتال هستیم؛ به طوری که تأثیر و تأثرهای متراکم آن ها را شاهد هستیم. بر اساس این چهارچوب مفهومی می توان دلالت های نظری و سیاستی جدی برای حکمرانی عصر فضای مجازی جمهوری اسلامی پیشنهاد داد.
جنسیت زدگی نشانه ها در خود - نگاره های زنان (مطالعه موردی: آثار هنرمندان پسامدرن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
14 - 25
حوزههای تخصصی:
کارکرد نظام های زبانی که یک پیام را توسط نشانه ها منتقل می کنند، تثبیت واقعیت و طبیعی سازی آن بوده که این امر خالی از ایدئولوژی و لایه های معنایی نمی باشد و افراد یک جامعه به جهت دریافت پیام، نشانه ها را در قالب قراردهای فرهنگی می آموزند. بازنمایی تصویری از طریق نظام زبانی بصری در طول تاریخ ایده ها و باورهایی از تمام امور، نظیر جنسیت و هویت را پدید آورده است و جامعه آن ها را فرا گرفته است. هنرمندان پست مدرن که همواره در پی ساختارشکنی و آشنایی زُدایی هستند، در آثار خود به نقد باور های طبیعی سازی شده در جامعه، از طریق بازنماییِ هنجارشکن و نامتعارف، می پردازند. در این پژوهش خودنگاره های عکاسان پست مدرن که توسط دال های بصری ، قراردادهای از پیش تعیین شده ی هویت و جنسیت را به چالش کشیدند، مورد توجه قرار گرفته و با اتکا به دیدگاه اُمبرتو اِکو تحلیل شده است. هدف از این کار کشف لایه های معنایی و وجوه اشتراکِ آثار و واسازی ایماژهای مسلط هویت و جنسیت در عصر حاضر است. نمونه مورد مطالعه، خودنگاره های سه عکاس پست مدرنِ زن، سیندی شرمن، کلود کائون و جیلیان ورینگ می باشد. نتایج نشان می دهد که خوانش عکس غالباً امری بین الاذهانی است و کیفیت خوانش به حلقه خوانندگان وابسته است. به علاوه، فهم متن همواره نوعی غیرطبیعی سازی آن است. نتایج همچنین بیانگر آن است که آثار مورد بحث صرفاُ ارجاع به خود نبوده و در آن ها از رمزگانی بهره برده شده که بر جنسیت زده بودن نحوه بکارگیری نشانه ها در بازنمایی زن تأکید دارد.
جنگ استعارگان: تحلیلی جامعه شناختی از مواجهه با استعاره های توسعه در ادبیات داستانی ایران
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸
9 - 22
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تلاش می کند مواجهه با استعاره های توسعه در برخی متون داستانی برگزیده در ایران را با رویکردی جامعه شناختی تحلیل کند. در این راستا، به دو منظومه استعاری پزشکی و مهندسی توجه می شود که از عصر مشروطه تاکنون در ایران غالب بوده اند. در این دوره، آثار ادبی چندی پدید آمده اند که با شکل هایی از مقاومت، نظام های استعاری مذکور را به چالش کشیده اند. این نوشتار، به این مواجهه می پردازد و با تکیه بر نظریه استعاره لیکاف و متاثر از جامعه شناسانی چون گیدنز و دستاوردهای تاریخ نگارانی چون توکلی طرقی، به تحلیل داستان های برگزیده از نویسندگان مشروطه تا دوره متأخر می پردازد. نتیجه پژوهش، نشان می دهد که در عصر پهلوی و پس از ایجاد فاصله میان روشنفکران و دولت، الگوهایی از مقاومت استعاری در مقابل گفتمان توسعه در ادبیات داستانی ظاهر شد. با تغییر نظام استعاری توسعه، این مقاومت به شکلی دیگر تداوم یافت. حتی در برخی موارد، ادبیات داستانی، علاوه بر نقد نظام های استعاری، امکان اشاره به الگوهای استعاری آینده و نیز رخدادهای آتی را یافت. این امر علاوه بر نشان دادن توانایی های امر ادبی، بار دیگر ناکارآمدی نظریه هایی را که با نادیده گرفتن منطق امر ادبی، آن را به مثابه بازتاب صرف امر اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی قلمداد می کنند، نشان می دهد.
تحلیل جامعه شناختی رمان کریستین و کید بر مبنای نظریل ساخت یابی گیدنز
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸
37 - 54
حوزههای تخصصی:
ادبیات از ابزارهای مهم شناخت فرهنگ و تفکر هر جامعه و بازتاب دهنده نگرش ها، ارزش ها، شیوه های تفکر و گفتمان هر دوره از جوامع است. جامعه شناسی رمان به عنوان مهم ترین شکل ادبی دوران مدرن، به رابطه میان رمان و ساختار محیط اجتماعی می پردازد و بازنمایی از زندگی روزمره است. چرا که رمان بیش از هر اثر ادبی دیگری تحت تأثیر شرایط و اوضاع جامعه است و می تواند ساختار اجتماعی را در خود بازنمایی کند. گیدنز از جمله جامعه شناسانی است که در نظریه ساخت یابی به مسئله کنش و ساختار و رابطه دیالکتیک ساختار و عاملیت توجه کرده است که بر مبنای آن ساختارهای اجتماعی هم واسطه کنش اند و هم خود به وسیله کنش اجتماعی بازتولید می شوند. در این پژوهش که با رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، تلاش شد تا بر مبنای نظریه ساخت یابی گیدنز، خوانشی جامعه شناختی از رمان کریستین و کید به عنوان یکی از آثار صناعت مند و پرتعلیق گلشیری صورت گیرد و پنج مفهوم مواجهه شرق و غرب، شیء انگاری سوژه، بی تفاوتی و انفعال، زن و هویت زنانه و عصیان و بازاندیشی احصا شد.
طراحی مدل هویت جمعی بر اساس شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان استان قم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
109 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت هویت جمعی در انجام فعالیت های گروهی و اجتماعی، این مطالعه با هدف طراحی مدل هویت جمعی بر اساس شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان انجام شد. روش: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش، همه دانشجویان رشته روانشناسی مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی استان قم در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. حجم نمونه این مطالعه 500 نفر بودند که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه های هویت جمعی (Hezarjaribi and Lohrasbi, 2011)، شایستگی اجتماعی (Felner et al, 1990) و خودکارآمدی (Sherer et al, 1982) گردآوری و برای تحلیل آنها از روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که هویت جمعی، شایستگی اجتماعی و خودکارآمدی در دانشجویان همبستگی مثبت و معنادار داشتند (01/0P<). همچنین، مدل هویت جمعی بر اساس شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان دارای برازش مناسبی بود و در این مدل متغیر شایستگی اجتماعی بر خودکارآمدی و هویت جمعی دانشجویان و متغیر خودکارآمدی بر هویت جمعی آنان اثر مستقیم و معنادار و شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی بر هویت جمعی دانشجویان اثر غیرمستقیم و معنادار داشت (05/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج پژوهش حاضر، مشاوران و روانشناسان برای بهبود هویت جمعی در دانشجویان می توانند میزان شایستگی اجتماعی و خودکارآمدی آنان را از طریق کارگاه های آموزشی ارتقاء دهند.
ارائه مدل مطلوب آموزش سواد رسانه ای دیجیتالی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
261 - 274
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش ارائه یک مدل مطلوب برای آموزش سواد رسانه ای دیجیتالی در دوره ابتدایی بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با رویکرد آمیخته (کیفی-کمی) است. در مرحله اول، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختمند با 21 متخصص جمع آوری و با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شد. در مرحله دوم، مدل تهیه شده به 97 متخصص ارائه و اعتبار آن با استفاده از پرسش نامه و روش دلفی تأیید شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مؤلفه های انتقال، کاربری و توانمندی دیجیتال، مبانی کامپیوتر، مهارت مبانی آنلاین، مهارت پردازش کلمه، مهارت صفحات گسترده، مهارت پایگاه داده، مهارت ارائه، مهارت امنیت، نرم افزارهای مخرب، امنیت شبکه، استفاده ایمن وب، ارتباطات و مدیریت ایمن داده ها از اهمیت بالایی برخوردارند. این مؤلفه ها با تأیید متخصصان، اعتبار بالایی دارند و نشان دهنده ضرورت ادغام سواد دیجیتال در برنامه درسی مدارس ابتدایی است. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان می دهد که آموزش سواد دیجیتال در دوره ابتدایی نقش مهمی در توانمندسازی دانش آموزان و آماده سازی آن ها برای چالش های دنیای دیجیتال دارد. ادغام سواد دیجیتال در برنامه درسی و برگزاری دوره های آموزشی برای معلمان از جمله اقداماتی است که می تواند به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری دانش آموزان کمک کند. این نتایج می تواند به تدوین سیاست های آموزشی مناسب در راستای تقویت سواد دیجیتال در مدارس کمک کند.
تحلیل گفتمان مقایسه ای نسخه های فارسی و ترکی آذربایجانی سرود «سلام فرمانده» با رویکرد ارتباطات میان فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
183 - 157
حوزههای تخصصی:
سرود «سلام فرمانده»، پدیده ای بود که به فاصله کمتر از یک سال از انتشار آن در ایران، توانست به حداقل 35 نسخه به زبان ها و گویش های مختلف بازتولید شود و زنجیره ای از ارتباطات میان فرهنگی را شکل دهد که در مجموع بتوان به آن به عنوان یک پدیده فرهنگی ارتباطی نگریست. این سرود در جمهوری آذربایجان نیز به زبان ترکی بازتولید شد. مسئله این پژوهش، بررسی تحلیل گفتمان مقایسه ای نسخه فارسی و ترکی با رویکرد ارتباطات میان فرهنگی است. روش مورد استفاده تحلیل گفتمان به روش عملیاتی پدام است. چارچوب نظری نیز مبتنی بر نظریه مذاکره بر سر هویت است. بر اساس یافته های این مطالعه، به طورکلی این سرود در خارج از مرزهای ایران، به خصوص برای اقلیت های شیعیان در قفقاز، نمودی از مقاومت فرهنگی شیعیان در برابر فرهنگ جهانی شده غربی، درک و بازتولید می شود. گروه های مختلف برای حفظ و انتقال هویت گروهی مذهبی خود به نوجوانان و کودکان، به بازخوانی و بازتولید این اثر روی آوردند. گفتمان حاکم بر نسخه ترکی آذربایجانی حول سه دال اساسی «معرفی امام زمان(عج) به نوجوانان»، «انتظار فعالانه ظهور امام زمان(عج)» و «ساخت آینده آذربایجان، متناسب با هویت مذهبی» تشکیل یافته است. در مقایسه نسخه ترکی با نسخه فارسی، دو دال اساسی «معرفی امام زمان (عج) به نوجوانان» و «انتظار فعالانه ظهور امام زمان (عج)»، که گفتمان نسخه فارسی نیز حول آن شکل یافته بود، تکرار شدند. همچنین در نسخه ترکی آذربایجانی به دو مفهوم «وجود زمینه های تشکیل حکومت اسلامی در آذربایجان» و «احساس تعلق به جبهه مقاومت» اشاره شده که در نسخه فارسی وجود نداشتند و برای اولین بار در این نسخه مطرح شده است.
ارزیابی عوامل اجتماعی مؤثر بر پذیرش محصولات کشاورزی ارگانیک در شهرستان تبریز از دیدگاه تولیدکنندگان و مصرف کنندگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی اقتصادی و توسعه سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
231 - 258
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر پذیرش محصولات کشاورزی ارگانیک در بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان شهرستان تبریز انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و بر اساس ماهیت توصیفی – تحلیلی است. جامعه آماری را دو گروه تولید کنندگان و مصرف کنندگان تشکیل می دهد. جامعه تولیدکنندگان در سطح شهرستان 28 نفر می باشد. با توجه به محدود بودن تعداد آنها از تمام شماری استفاده گردید. در جامعه مصرف کنندگان، حجم نمونه 384 نفر برآورد گردید، ولی برای دستیابی به نتایج بهتر 391 پرسشنامه تکمیل شد. جهت تحلیل موضوع از مدل سازی معادلات ساختار و نرم افزار spss بهره گرفته شد. بررسی یافته ها نشان می دهد، بیشترین بار عاملی برای معرف های حمل و نقل و توزیع مناسب محصولات با بار عاملی 800/0و برگزاری همایش ها و نمایشگاه ها با بار عاملی 733/0 برآورد گردیده است. بیشترین مقدار t با 159/9 در مدل ساختاری بین متغیرها مربوط رسانه های جمعی و ساختار سیاسی و تصمیم گیری می باشد. مقادیر بدست آمده t، میانگین و کرانه بالا و پایین عوامل مؤثر بر پذیرش کشاورزی ارگانیک از دیدگاه تولیدکنندگان، مقادیری بالاتر از استاندارد تعیین شده داشتند. نتایج آزمون فریدمن نشان داد، رسانه های جمعی در رتبه اول و هنجارهای اخلاقی در رتبه پنجم قرار دارند. مقایسه و بررسی دیدگاه دو گروه تولیدکننده و مصرف کننده، بیانگر این است که در هر دو گروه، شاخص های بعد اجتماعی، در پذیرش کشاورزی ارگانیک تأثیر داشته است. عواملی مانند رسانه های جمعی، دسترسی به منابع و اطلاع رسانی و آموزش، از عمده عواملی بودند که پذیرش کشاورزی ارگانیک را در بین هر دو گروه مورد مطالعه تحت تأثیر قرار داده اند.
طراحی چارچوبی از خط مشی های رفتاری برای ساماندهی کودکان کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
259 - 284
هدف: علیرغم تلاش های متعدد نهادهای رسمی و غیررسمی درباره مدیریت رفتار در مسئله کودکان کار تلاش های صورت گرفته منجر به تحقق اهداف این حوزه و به طور مشخص کاهش آمار این کودکان و نیز کاهش مشکلات مربوط به آن ها نشده است. هدف این پژوهش با تأکید بر اهمیت راهبردهای رفتاری در ساماندهی کودکان کار، به تلاقی مهم بین خط مشی گذاری و حمایت از حقوق کودکان اشاره می کند تا معضل کودکان کار در جامعه کمتر شود.روش: پژوهش ازنظر هدف، توسعه ای و ازنظر روش گردآوری داده از نوع تحقیق کیفی با مبانی فلسفی تفسیرگرایی و از تحلیل مضمون با رویکرد اتراید استرلینگ (2005) در قالب مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر بوده است. برای تعیین مصاحبه شوندگان از دو گروه خبرگان دانشگاهی و خبرگان اجرایی بهره بردیم. از روش نمونهگیری نظری و در دسترس استفاده شد که اشباع نظری پس از مصاحبه با نفر دوازدهم حاصل شده است.یافته ها: ب ا مطالعه داده ها و اطلاعات استخراج شده از مصاحبه ها درنهایت، 257 شاهد گفتاری، 633 کد باز (مفهوم اولیه)، 115 مضمون پایه، 33 مضمونسازمان دهنده و 10 مضمون فراگیر شن اس ایی شدن د. به منظور تعیین پایایی و روایی کدهای استخراجی، روش ارزیابی لینکولن و گوبا جهت اعتبارسنجی بر اساس چهار محور اعتبار پذیری،تأیید پذیری،تکرارپذیری و اثبات پذیری استفاده شده است.مقوله های اصلی شناسایی شده عبارت اند از:توانمندی ها و ظرفیت های نهادهای مسئول کودکان کار،بررسی و بازبینی خط مشی های کلان،همسوسازی اهداف و عملکرد نهادها، سازمان ها و برنامه ها، عدم اطمینان محیطی، قانون گذاری و تدوین خط مشی ها، توسعه مهارت های مدیریتی متولیان،طراحی و تغییر سازوکارهای رفتاری و توسعه حمایت های اجتماعی از کودکان کار،ابزارهای اجباری و داوطلبانه اجرا.
Lived Experiences of Parents with Adolescent Victims in Cyberspace(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
150 - 165
حوزههای تخصصی:
Purpose: In the current era, cyberspace has become one of the most concerning issues that can influence the social and psychological world of humans, leading to adverse outcomes for them. A phenomenon that has recently attracted the attention of parents, researchers, and experts is the victimization of adolescent girls in cyberspace. Accordingly, the purpose of the present study was to identify the factors affecting victimization in cyberspace among adolescent girls, based on the lived experiences of their parents.
Methodology: The research method was qualitative and conducted through thematic analysis. The statistical population included parents of female students victimized in cyberspace in secondary school during the 2023-2024 academic year in the city of Isfahan, and the sampling method was purposive. To collect the factors affecting victimization in cyberspace among adolescent girls, semi-structured interviews were conducted with parents, and theoretical saturation was achieved after interviewing 16 parents. In this study, the Guba and Lincoln (1985) method was employed for validating the findings. Data analysis (coding and theme identification) conducted with MAXQDA software for thematic analysis.
Findings: In this study, 17 basic themes based on mothers' lived experiences and 19 basic themes based on fathers' lived experiences were extracted. From these basic themes, 8 organizing themes were identified: innate characteristics, lack of skills, dependence on the internet, absence of friendly and intimate family relationships, economic pressure, lack of interest in education, and cyber literacy, which were categorized under 3 overarching themes: individual, familial, and environmental.
Conclusion: The study's findings highlight the complex interplay between individual, family, and environmental factors influencing teenage girls' vulnerability in cyberspace. Addressing these factors holistically, through supportive family relationships, educational initiatives, and enhanced digital literacy, is crucial for safeguarding adolescents against online risks.
بررسی راهبردهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست گذاری جمعیتی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
771 - 810
حوزههای تخصصی:
نقش فرهنگ در تغییرات جمعیتی مهم و تاثیرگذار است. هدف پژوهش، بررسی راهبردهای فرهنگی سیاست های جمعیتی است. از این رو، می کوشد به این سوال پاسخ دهد که راهبردهای فرهنگی در حوزه سیاست گذاری جمعیتی دارای چه نقاط ضعف و قوتی است؟ این پژوهش کاربردی بوده و با روش کیفی و الگوی سوات تلاش می شود نقاط قوت و ضعف راهبردهای فرهنگی درحوزه سیاست های جمعیتی وهمچنین فرصت ها و تهدیدهای محیط بیرونی شناسایی و توصیف شود. در توصیف نقاط قوت و ضعف از متن سیاست های کلی جمعیت و اسنادبالادستی و نظرخبرگان استفاده می شود. تهدیدهای فرهنگی روز جامعه نیز براساس نظریه نوسازی شناسایی و تحلیل می گردد. سپس راهبردهای پیشنهادی با تمرکز بر نقاط ضعف و تهدیدهای فرهنگی ارائه می شود. شیوه جمع آوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است. نقش فرهنگ در تغییرات جمعیتی مهم و تأثیرگذار است. هدف پژوهش، بررسی راهبردهای فرهنگی سیاست های جمعیتی است. ازاین رو، می کوشد به این سؤال پاسخ دهد که راهبردهای فرهنگی در حوزه سیاست گذاری جمعیتی دارای چه نقاط ضعف و قوتی است؟ این پژوهش کاربردی بوده و با روش کیفی و الگوی سوات تلاش می شود نقاط قوت و ضعف راهبردهای فرهنگی درحوزه سیاست های جمعیتی و همچنین فرصت ها و تهدیدهای محیط بیرونی شناسایی و توصیف شود. در توصیف نقاط قوت و ضعف از متن سیاست های کلی جمعیت و اسناد بالادستی و نظر خبرگان استفاده می شود. تهدیدهای فرهنگی روز جامعه نیز براساس نظریه نوسازی شناسایی و تحلیل می گردد. سپس راهبردهای پیشنهادی با تمرکز بر نقاط ضعف و تهدیدهای فرهنگی ارائه می شود. شیوه جمع آوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است. یافته های پژوهش، نشان می دهد راهبردهای فرهنگی در حوزه سیاست گذاری جمعیتی با توجه به وضعیت فرهنگی جامعه (محیط بیرونی) در حالت تدافعی است؛ این وضعیت ناشی از غلبه نقاط ضعف سیاست های جمعیتی بر نقاط قوت (عوامل درونی) و چیرگی تهدیدهای فرهنگی بر فرصت ها (عوامل بیرونی) است. فاصله بین واقعیت های روز جامعه و سیاست های فرهنگی، نگاه کمّی و کم توجهی به موانع فرهنگی از مهم ترین ضعف های درونی سیاست ها و راهبردهای فرهنگی افزایش جمعیت است. مؤلفه های فرهنگی نوین مانند فردگرایی، مصرف گرایی، لذت گرایی، تن پرستی و جایگزینی حیوانات به جای فرزندآوری نیز مهم ترین تهدیدهای رشد جمعیت است که با وضعیت مطلوب فاصله دارد. دراین راستا، راهبردهایی همچون توجه به میزان پذیرش فرهنگی خانواده ها، اعتمادسازی فرهنگی، سرمایه گذاری بر مهارت انتخاب گری در مواجه با تحولات فرهنگی نوین، ضرورت انجام آمایش فرهنگی و برنامه ریزی براساس تراکم و تفاوت های فرهنگی پیشنهاد می شود.
تبیین زن آزاری با تأکید بر نقش میانجی گری نگرش به حقوق و تکالیف زوجین در مدل حداقل مربعات جزئی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
121 - 153
حوزههای تخصصی:
اهداف: بررسی عوامل مؤثر بر زن آزاری با تأکید بر نقش میانجی گری نگرش زوجین به حقوق و تکالیف زوجین در بین زنان و شوهران در آذرشهر تبریز بود. روش مطالعه: پیمایشی، توصیفی و تبیینی و جامعه آماری شامل کلیه زنان و شوهران در خانوارها و نیز مرکز اورژانس اجتماعی آذرشهر بود. حجم نمونه شامل 50 نفر زن یا شوهر بود که با روش نمونه گیری طبقه ای، چندمرحله ای، خوشه ای و تصادفی سیستماتیک از میان اعضای جامعه آماری انتخاب شد. روش جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته و نیز پرسش نامه استاندارد همسرآزاری بود. با توجه به کم بودن حجم نمونه برای تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت جنسیت، میزان تحصیلات، درآمد، میزان زن آزاری، نگرش ها، تجربه کودکی خشونت خانگی، دلایل زن آزاری بین پاسخ گویان خانوارها و اورژانس اجتماعی معنادار نبود؛ لیکن سن و تعداد فرزند در پاسخ گویان اورژانس به طور معنادار بالاتر بود. مدل تبیینی نشان داد نگرش های نادرست 29 درصد و تجربه کودکی خشونت خانگی 23 درصد بر زن آزاری تأثیر مستقیم دارد. تجربه کودکی خشونت خانگی با میانجی گری نگرش های نادرست، 22 درصد بر زن آزاری تأثیر مستقیم دارد. تحصیلات همسر 29 درصد بر زن آزاری تأثیر معکوس دارد. درآمد زوجین 23 درصد بر زن آزاری تأثیر معکوس دارد. درآمد زوجین به عنوان متغیر تعدیل گر، تأثیر مستقیم نگرش های نادرست بر زن آزاری را 31 درصد کاهش می دهد. نتیجه گیری: افزایش آگاهی زوجین درباره حقوق و تکالیف خود باعث کاهش رفتار زن آزاری خواهد شد و از طرفی، توسعه اجتماعی- اقتصادی خانواده می تواند بر کاهش زن آزاری تأثیر بازدارنده داشته باشد.
میشل دوسرتو و تاریخ نگاری زندگی روزمره: مواجهه ای خودتأملی از خلال تجربه مطالعات فرهنگی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
143 - 171
حوزههای تخصصی:
آشنایی با میشل دوسرتو در ایران، از خلال صورت بندی خاصی که جان فیسک از کتاب دوسرتو، کردارهای زندگی روزمره و به ویژه دو مفهوم استراتژی و تاکتیک به دست داده، میسر شد. کاری که فیسک با آرای دوسرتو، بی اعتنا به بینش متاروش شناختی او می کند، جهان شمول کردن دوگانه های یادشده و متناظر ساختن «شیوه های عمل» با «شیوه های مصرف رسانه ای» است. با این حال، دوسرتو متفکری چندوجهی و غنی است که به ویژه به سبب تلاش های قابل اعتنایش در نقطهٔ تعاطی تاریخ نگاری، روان کاوی، الهیات، زبان شناسی و انسان شناسی، شناخته می شود. ایده ها و بینش روش شناختی و شناخت شناسانه او در حیطه تاریخ نگاری، به ویژه بحث مهم او دربارهٔ «عمل تاریخ نگارانه»، که تلاشی برای پیوند مطالعات تاریخی با متاتاریخ نگاری بوده است، می تواند مدخل مناسبی برای خروج از سردرگمی ای باشد که مطالعات زندگی روزمره در ایران را برای بدل شدن به پروژه ای تاریخ نگارانه آزار داده است. در این مقاله، نخست، مختصات «متاتاریخ نگاری» دوسرتو و تمایز آن با متاتاریخ نگاری هایی از سنخ کارهای هایدن وایت شرح داده می شود، سپس، این ملاحظات روش شناختی و متاروش شناختی در پرتو یکی از شناخته شده ترین تک نگاری های تاریخی او، تسخیر روح در لودون روشن تر می شود. در انتها و جمع بندی بحث، در مواجهه ای خودتأملی، سعی کردم تبعات دوسرتو گریزی در مطالعات فرهنگی ایران، محدودیت های تحلیل هم آیندی برای تاریخ نگاری زندگی روزمره و امکان های متاتاریخ نگاری دوسرتو برای رهایی از تنگناهای موجود را به بحث بگذارم.
طراحی و اعتباریابی الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
289 - 301
حوزههای تخصصی:
هدف: طرحی برنامه درسی و اعتباریابی آن نقش مهمی در بهبود برنامه درسی دارد و استفاده از رویکرد آینده پژوهی می تواند در این زمینه کمک زیادی کند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی انجام شد.
روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، اکتشافی بود. جامعه پژوهش خبرگان و صاحب نظران علوم تربیتی، برنامه درسی و جامعه شناسی و سرگروه های آموزشی و معلمان درس جامعه شناسی بودند که در بخش طراحی 20 نفر از آنها طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری هدفمند و در بخش اعتباریابی 30 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش طراحی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش اعتباریابی پرسشنامه ساخته شده بر اساس مصاحبه بود. همچنین، برای تحلیل داده ها در بخش طراحی از روش تحلیل مضمون و در بخش اعتباریابی از روش نسبت روایی محتوایی استفاده شد.
یافته ها: یافته های تحلیل مضمون پژوهش حاضر نشان داد که الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی از نظر منطق دارای نه مولفه و یک بعد شامل جامعه شناسی یک فعالیت طبیعی و بخشی از زندگی نیازمند تفکر منطقی، از نظر فعالیت های یادگیری دارای سه مولفه و یک بعد شامل جامعه شناسی یک فعالیت روزمره زندگی نیازمند مشارکت، از نظر نقش معلم دارای سه مولفه و یک بعد شامل کاوشگری معلم و ترغیب دانش آموزان به کاوشگری، از نظر منابع و مواد آموزشی دارای سه مولفه و سه بعد شامل تأمین منابع و امکانات لازم برای آینده پژوهی، تأمین منابع و امکانات لازم برای تفکر پژوهشی و توجه به منابع و مواد یادگیری متنوع، از نظر گروه بندی دارای چهار مولفه و دو بعد شامل گروه بندی برای آینده پژوهشی و همیاری و مشارکت فعال، از نظر مکان و محیط یادگیری دارای دو مولفه و یک بعد شامل مکان آموزشی آرامش بخش برای ترغیب دانش آموزان به یادگیری، از نظر زمان دارای دو مولفه و یک بعد شامل قراردادن زمان کافی برای برنامه درسی جامعه شناسی و از نظر سنجش و ارزیابی دارای دو مولفه و یک بعد شامل توجه عمیق به شرکت مستمر در آینده پژوهی و حل مسئله بود. همچنین، یافته های نسبت روایی محتوایی پژوهش حاضر نشان داد که الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی از نظر منطق، فعالیت های یادگیری، نقش معلم، منابع و مواد آموزشی، گروه بندی، مکان و محیط یادگیری، زمان و سنجش و ارزیابی دارای اعتبار مناسب و برابر یا بالاتر از 80/0 بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، جهت بهبود برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی می توان از طریق ابعاد و مولفه های شناسایی شده در زمینه های منطق، فعالیت های یادگیری، نقش معلم، منابع و مواد آموزشی، گروه بندی، مکان و محیط یادگیری، زمان و سنجش و ارزیابی بهره برد.
شورش علیه طبقه خویشتن (بررسی تطبیقی تیپ شخصیت «ناتاشا» در رمان مادر و شیرین در داستان کوتاه نامه ها)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸
23 - 36
حوزههای تخصصی:
تیپ شخصیت های قهرمانان در مکتب رئالیسم سوسیالیستی معمولاً از دل توده مردم برگزیده می شوند، اما در برخی از آثار بزرگ علوی، مثل داستان نامه ها و رمان چشم هایش، افرادی از طبقه برتر پا به میدان مبارزه علیه طبقه مرفه خویش می گذارند. به زعم برخی پژوهشگران، حضور این افراد در صحنه انقلاب تصنعی است و علوی بیهوده می کوشد تا بین جریان انقلاب و افرادی از طبقه برتر ارتباطی ایجاد کند. مسئله جستار حاضر، این است که پل زدن میان انقلاب و لایه متوسط یا مرفه جامعه، تنها ایده و عقیده علوی و حاصل نگاه صرف او نبوده و می توان رد و سابقه چنین پیوندی را در آثار اصیل رئالیسم سوسیالیستی مشاهده کرد؛ خاصه در رمان مادر که به عنوان الگو و به عنوان نمادی از ادبیات سیاسی و مقاومت به شمار می آید. درنگی در این رمان نشان می دهد که توجه ویژه گورکی به قشرهای فرودست سبب نمی شود که از توان و پتانسیل افراد طبقه فرادست (بورژوا) غافل شده و آن ها را به یکباره طرد و انکار کند. بلکه برعکس، او به ترسیم تصویری از افراد طبقه بالادست می پردازد که شخصیتی انقلابی دارند و هم دست و همراه با پرولتاریا علیه طبقه خویش می شورند و به ستیز علیه ظلم و ستم اربابان، سرمایه داران و طبقه برتر برمی خیزند. مقاله حاضر که به روش توصیفی تحلیلی، با بهره گیری از امکانات کتابخانه ای و رویکرد تطبیقی نوشته شده است، می کوشد تا به بررسی تطبیقی تیپ شخصیت های «ناتاشا» و «شیرین» (در رمان مادر ماکسیم گورکی و داستان نامه ها اثر بزرگ علوی) بپردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که ناتاشا و شیرین هر دو دخترانی از طبقه مرفه اند که با داشتن ویژگی ها و دلایلی مشترک ضد طبقه خویش می شورند.