فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۰۱ تا ۲٬۱۲۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
انتظام اجتماعی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
143 - 166
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه به علت تغییرات روزافزونی که در همه جوانب زندگی بشر روی می دهد، ضرورت وجود نهادِ انتظام بخشِ هوشمندی که تغییرات همه شئون زندگی اجتماعی را رصد کند و فراخور آن اقدامات لازم را به عمل آورد، بیش ازپیش احساس می شود؛ لذا هدف از پژوهش حاضر، طراحی مدل هوشمندسازی جامع پلیس است. روش: این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته است که از نظر هدف، کاربردی و از حیث نحوه گردآوری داده جزو مطالعات توصیفی است. جامعه آماری پژوهش، فرماندهان و مدیران سطوح مختلف در نیروی انتظامی استان لرستان هستند که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر در بخش کیفی، مصاحبه و در بخش کمّی، پرسش نامه است. همچنین در این پژوهش، برای تحلیل داده ها از روش نظریه داده بنیاد و نظرسنجی استفاده شد. پس از جمع آوری اطلاعات با استفاده از نرم افزار Atlas.ti و با بهره گیری از روش کدگذاری و بر اساس رویکرد داده بنیاد با روش استراوس و کوربین، داده ها تحلیل شد. یافته ها : یافته های پژوهش در بخش کیفی نشان می دهد عوامل و شرایط علّی، علل سازمانی، علل جامعه شناختی و علل ارتکاب جرم هستند. همچنین متغیرهای مداخله گر مشتمل بر امنیّت اجتماعی، امنیّت روانی و اثربخشی سازمانی است. به علاوه شرایط زمینه ای شامل ضرورت های اجتماعی، تحولات فناوری های نوین و ضرورت های حرفه ای می شود. همچنین پدیده محوری هوشمندسازی منابع انسانی، هوشمندسازی ساختاری و فناورانه و هوشمندسازی راهبردی است. همچنین راهبردهای هوشمندسازی مشتمل بر راهبردهای هوشمندسازی منابع انسانی، راهبردهای هوشمندسازی ساختاری و فناورانه، راهبردهای هوشمندسازی راهبردی می باشد. درنهایت، پیامدهای هوشمندسازی پلیس دربرگیرنده پیامدهای حقوقی ارتکاب جرم، پیامدهای درون سازمانی و پیامدهای اجتماعی است. نتیجه گیری: در این پژوهش، مدل هوشمندسازی پلیس بر اساس سه محور هوشمندسازی منابع انسانی، هوشمندسازی ساختاری و فناورانه و هوشمندسازی راهبردی ارائه شده است. بر این اساس، سازمان نیروی انتظامی به منظور هوشمندسازی پلیس باید با استفاده از برنامه های هوشمندسازی منابع انسانی، هوشمندسازی ساختاری، فناورانه و هوشمندسازی راهبردی و فراهم سازی ساختار و فناوری های لازم، کارکنان ستادی و عملیاتی نیروی انتظامی را در جهت موفقیت طرح هوشمندسازی آماده کند.
مطالعه کیفی مکانیزم های یادآوری و غفلت از مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افراد و مکاتب مختلف همواره درباره مرگ به منزله راز دیرپای بشر تأمل و جامعه شناسان از منظرهای مختلفی درباره مرگ و حواشی آن کنکاش کرده اند. حوزه جامعه شناسی مرگ، سرشار از قلمروهای نامفتوح نظری است که بصیرت های جالب توجهی از جامعه را نصیب پژوهشگران می کند. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که افراد در تجربه زیسته شان چه مکانیزم هایی را برای یادآوری و غفلت از مرگ به کار می گیرند. به این منظور با رویکردی کیفی، مصاحبه های پدیدارشناسانه ای با 23 نفر از افرادی که در رویارویی با مرگ، تجربه زیسته مهم و جالب توجهی داشتند (نمونه های حدی) صورت پذیرفت و با تحلیل تماتیک متن مصاحبه ها، مکانیزم های یادآوری مرگ در هشت مضمون اصلی رویارویی با مرگ دیگران، پرسش های ذهنی یادآور مرگ، تجربیات نزدیک به مرگ، ساختارهای اجتماعی یادآور مرگ، یاد مرگ در روابط بین فردی، مصرف فرهنگی یادآور مرگ، مناسک دینی یادآور مرگ و یادآوری مرگ با هدف فرار از وضع موجود و مکانیزم های غفلت از مرگ در پنج مضمون اصلی غفلت از مرگ، غفلت های حاصل از زندگی روزمره، نگرش های کژکارکردی به مرگ، پرهیز از مراسم مرگ و پرهیز از مکالمات یادآور مرگ استخراج شد. در انتها با کاربست یافته ها بر وضعیت پاندمی کرونا ملاحظاتی برای رشد مرگ آگاهی در جامعه ایرانی مطرح شده است.
بررسی عوامل اجتماعی موثر بر توسعه شهر تبریز با رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۸
130 - 166
حوزههای تخصصی:
با توجه به نقش به سزای توسعه شهری در عصر حاضر دست یابی به آن جزو اهداف تمام کشورها است. با این حال بررسی ها نشان می دهد که شهر تبریز راه طولانی برای دست یابی به توسعه در پیش دارد. هدف مقاله حاضر شناسایی مفاهیم اجتماعی مرتبط با توسعه در شهر تبریز می باشد. روش مورد استفاده این پژوهش، کیفی و استراتژی داده بنیاد می باشد. داده ها با استفاده از تکنیک مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری شد. جامعه آماری پژوهش متخصصین شهر تبریز می باشند که دارای سمت اجرایی، تجربه یا سواد در حیطه توسعه شهر تبریز می باشند. نمونه این پژوهش شامل45 نفر از متخصصین توسعه و مسئولین شهری دارای سمت اجرایی (مدیران عالی رتبه شهرداری و استانداری، فرمانداری، اعضای شورای شهر، اساتید دانشگاه، موسسان و فعالان سازمان های مردم نهاد (سمن ها) و مسئولین ذیربط) می باشد. روش نمونه گیری بر اساس روش مورد استفاده و هدف پژوهش، هدف مند بود. یافته های پژوهش نشان داد؛ 5 مفهوم اجتماعی که تاثیر زیادی بر توسعه شهر تبریز دارند عبارتند از؛«اختلال در مجاری جامعه پذیری»، «فرسایش اعتماد اجتماعی»، «ضعف همگرایی اجتماعی و سیاسی»، «ضعف ارتباط متقابل احزاب و گروه های واسط با مردم» و «گسترش بی تفاوتی اجتماعی». از دیدگاه متخصصین رابطه این 5 مفهوم با توسعه شهری رابطه ای معکوس می باشد؛ به این معنی که با گسترش هر یک از این مفاهیم، روند دست یابی به توسعه شهری در تبریز کند تر می شود. نهایتا «ضعف حکمرانی اجتماعی(اختلال در کارکرد خرده نظام اجتماعی)» به عنوان هسته مرکزی پژوهش انتخاب شد. یافته های این پژوهش همسو با نظریات گیدنز، مک للند، لیپست، هیگن و نورث و یافته های پژوهش های تجربی می باشد.
شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر مشارکت اقتصادی زنان استان خوزستان با تأکید بر مدل سازی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشارکت اقتصادی زنان از مهم ترین اجزای توسعه پایدار می باشد. نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران در مقایسه با کشورهای توسعه یافته بسیار پایین می باشد. طبق گزارش مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، استان خوزستان با نرخ مشارکت 7/9 درصد در سال 1397 شمسی، بیست و هفتمین استان میان 31 استان کشور است. مشارکت اقتصادی زنان مثل سایر پدیده ها متاثر از عوامل عدیده ای می باشد. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر مشارکت اقتصادی زنان استان خوزستان می باشد. در این مطالعه از روش مدل سازی ساختاری تفسیری از طریق نرم افزار Mic Mac استفاده گردید. این مطالعه مبتنی بر نظر خبرگان در سال 1398 در استان خوزستان انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که به ترتیب، سرمایه ی اجتماعی (رتبه ی اول)، نگرش جامعه نسبت به کار کردن زنان و مردسالاری(رتبه ی دوم) و تحصیلات و آگاهی زنان (رتبه ی سوم) در مقایسه با سایر متغیرهای وارد شده در مدل (قوانین و مقررات، نرخ بیکاری زنان و مردان و کل اقتصاد، مهارت های فنی و حرفه ای زنان، نرخ باروری و بعد خانوار، تورم و بی ثباتی اقتصادی، امنیت اجتماعی و روانی در جامعه و عملکرد رسانه ها) نقش مهمی در مشارکت اقتصادی زنان استان خوزستان دارد.
نقش دین در انقلاب فرهنگی (مطالعه جایگاه دین در انقلاب فرهنگی ایران، چین و روسیه از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود مطالعات زیادی که در زمینه انقلاب های فرهنگی انجام شده است، مطالعه مقایسه ای نقش دین در انقلاب فرهنگی ایران، چین و روسیه با توجه به نقش دین کم تر به چشم می خورد. پرسشی که این مطالعه در پی پاسخ به آن بوده این است که هرکدام از انقلاب های فرهنگی روسیه، چین و ایران با آموزه های دینی متن جامعه ای که رخ داده اند چه نوع ارتباطی داشته اند؟ نگارندگان با توجه به شرایط مطالعه به رویکردهای سکولار و دین انقلابی در انقلاب های فرهنگی اشاره و تلاش کرده اند با استفاده از روش تطبیقی تاریخی بر اساس رخدادهای انقلاب فرهنگی در سه کشور، این رویکردها را آزمون کنند. مطالعه تاریخی تطبیقی به شکل درون سیستمی و بین سیستمی صورت گرفته است؛ در سطح درون سیستمی به شکل روایتی، روند ارتباط دو پدیده تشریح شده و در سطح بین سیستمی شاخص های دینی انقلاب فرهنگی در سه کشور ایران، چین و روسیه با استفاده از روش های میل مقایسه شده است. یافته ها نشان می دهند در هر سه مورد نقش دین اهمیت دارد، لیکن شاخصه های ایرانی مؤید منظر آرمانی و شاخصه های روسیه و چین مؤید منظر ابزاری به نقش دین در انقلاب فرهنگی است. نتایج مقاله ضمن تأیید مدعای نگارندگان، تفاوت ها و شباهت های سه رخداد مورد مطالعه را تشریح می کند.
مقایسه تأثیر آموزش والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش های فرزندپروری و برنامه فرزندپروری مثبت بر ابعاد والدگری مؤثر و سازگاری زوجی در مادران دارای فرزند نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۶
243 - 266
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه تأثیر برنامه فرزندپروری مثبت و آموزش والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش های فرزندپروری بر ابعاد والدگری مؤثر و سازگاری زوجی مادران انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری، مادران دارای فرزند نوجوان شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-1397بودند. از افرادی که در فراخوان شرکت کردند 24 آزمودنی با روش تصادفی انتخاب و در گروه ها گمارش شدند. مداخلات به صورت هشت جلسه دو ساعته انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه های والدگری آلاباما و سازگاری زوجی اسپانیر (1976) گردآوری شدند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد میان برنامه فرزندپروری مثبت و گروه گواه در والدگری مثبت و نظارت ضعیف تفاوت معنی داری وجود دارد، همچنین بین گروه والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش ها و گروه گواه از نظر والدگری مثبت، تنبیه بدنی و اطلاع، تفاوت معنی داری دیده شد. هر چند تفاوتی میان تأثیر دو روش آموزشی بر ابعاد والدگری مؤثر و سازگاری زوجی یافت نشد (05/0P<). بر پایه یافته ها می توان گفت برنامه فرزندپروری مثبت و آموزش والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش های فرزندپروری، هر کدام می توانند برخی کارکردهای والدگری را ارتقا دهند. در واقع می توان نتیجه گرفت هیچ کدام از روش های آموزش فرزندپروری به تنهایی جامعیت نداشته اند و لذا با توجه به اثربخشی متفاوت دو روش آموزشی، توصیه می شود برای ارتقای کیفیت فرزندپروری و به منظور تأثیر بیشتر، ترکیبی از برنامه های آموزشی استفاده شود.
بررسی مدل علّی شیوه های فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد با نقش واسطه ای پرخاشگری و ناگویی خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۷
439 - 453
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای پرخاشگری و ناگویی خلقی در رابطه بین شیوه های فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد انجام پذیرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی از نوع رگرسیون ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان و پیام نور رفسنجان بودند که از بین آن ها 250 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسش نامه های شیوه های فرزندپروری بامریند، گرایش به اعتیاد، ناگویی خلقی تورنتو و پرخاشگری را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و رگرسیون ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که رابطه افزایشی (مستقیم) و و ناگویی خلقی (p=0/ معن ادار بین پرخاشگری ( 013 با آمادگی به اعتیاد مواد وجود دارد و (p=0/015) سبک های فرزندپروری علاوه بر تأثیر مستقیم، به طور غیرمستقیم و از طریق پرخاشگری و ناگویی خلقی نیز بر آمادگی به اعتیاد مواد تأثیر می گذارند. بر اساس محاسبات انجام شده فاصله اطمینان معنی داری از روش بوت استرپ برای بررسی نقش میانجی متغیرهای پرخاشگری و ناگویی خلقی در رابطه سبک فرزندپروری (مقیاس آزادگذاری، مقیاس آمرانه و مقیاس اقتدار منطقی) به دست آمد. بر این اساس، اثر میانجی گری پرخاشگری و ناگویی خلقی بر رابطه بین سبک فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد تأیید می گردد.
Investigating the Relationship Between the learning Organization and the Components of the Organization's Agility Model(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of this study was to investigate the relationship between the learning organization and the components of the organization agility model in the metal production industries of Kaveh Industrial Town. Methodology: The research method was applied in terms of purpose and mixed in terms of data type. The statistical population of the study consisted of two parts: qualitative and quantitative. The qualitative part includes experts who use the purposeful sampling method and the principle of saturation of 25 people and the quantitative part includes all employees of the metal products industry of Kaveh industrial town, who use the purposeful sampling method with special conditions in mind as 300 people. Sample size was selected. In the qualitative section, the fuzzy Delphi process was used for the relationship between the learning organization and the components of the agility model of the organization, and the interpretive structural model (ISM) was used for the classification and leveling of the agility components. In the quantitative part, the structural equation model was used using Smart PLS software. Findings: The findings showed that the greatest impact on agility by transformational leadership, followed by learning organization, accountability, flexibility, organizational change, information technology and customer satisfaction. Conclusion: The results showed that the factors of information technology, transformational leadership, learning organization, flexibility, responsiveness, organizational change and customer satisfaction are the main structures of the organizational agility model of metal products industries in Kaveh industrial town.
جوانان و تجربه گریز در فضا های شهری
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
59 - 96
حوزههای تخصصی:
طی سال های اخیر، جامعه شناسان و انسان شناسان شهری به موضوع جوانان و استفاده آنان از فضا های عمومی شهری اقبال بیشتری نشان داده اند. در این خصوص از طرفی شاهد تحقیقاتی هستیم که با رویکرد های جرم شناسانه با فضای شهری مواجه شده اند و در کنار آن، رویکرد هایی که با تکیه بر مفاهیمی همچون به حاشیه راندن، طرد و محروم سازی گروه های اجتماعی از فضا های عمومی شهری، تحقیقات خود را سامان داده اند. در این تحقیقات به موضوعاتی همچون طرد و در مقابل مقاومت جوانان پرداخته می شود و این پرسش مطرح است که جوانان با اتخاذ استراتژی هایی همچون شخصی سازی مکان و قلمروسازی در قلب فضا های عمومی، چگونه تلاش می کنند تا امضای خود را بر فضا ثبت کنند. مطالعه حاضر با تکیه بر مردم نگاری شهری در پیاده راه برادران مظفر شمالی شهر تهران انجام شده است. هدف اصلی پژوهش آن است تا لایه های مختلف استراتژی محروم سازی و به حاشیه راندن توسط نهاد های رسمی و اجتماع محلی که برخی از محققان شهری از آن با عنوان «پالایش مکان» یاد می کنند، شناسایی شده، همچنین استراتژی های مختلف جوانان حاضر در این میدان (پیاده راه) برای کنار آمدن، خنثی کردن و مقاومت در برابر طرد نشان داده شود. یافته ها نشان می دهد که این پیاده راه برای جوانان، محل گریز از نگاه خیره نهاد های رسمی به شمار می رود. همچنین به کارگیری استراتژی طرد و دوری جستن از استراتژی دربرگیری که نهاد های رسمی و اجتماع محلی اعمال می کنند، موفق نبوده و موجب شکل گیری سویه های مقاومت در بین جوانان گشته است.
کارآفرینی زنانه محور به مثابه مقاومت در برابر ساختارهای جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
از شاخص های مهم سنجش توسعه در هر کشور وضعیت زنان و نوع مشارکت آنان در فضاهای اجتماعی می باشد. لیکن نقش محوری و بنیادی زنان نه تنها بواسطه نظام اقتصادی بلکه بوسیله عؤامل فرهنگی و اجتماعی تحت تأثیر قرار گرفته است. پژوهش حاضر با بررسی این مسئله که چه شرایط، زمینه ها و عواملی بر کارآفرینی زنان و مشارکت اقتصادی آنان تأثیرگذار است؛ زنان چه راهبردهایی برای مواجهه با این زمینه ها و شرایط اتخاذ می کنند و این راهبردها، چه پیامدهایی به دنبال دارد، به دنبال کشف و شناسایی الگوهای مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز است. روش پژوهش از نوع نظریه زمینه ای (رویکرد سیستماتیک) و روش جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته است که با 25 مصاحبه انجام شده، تعداد 82 مقوله فرعی و 19 مقوله اصلی شناسایی گردیده است. داده های پژوهش بر اساس رویکردِ کدگذاری سه مرحله ای استراوس و کُربین (باز، محوری و گزینشی) تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر این است که نابسامانی خانوادگی، محرومیت ها، تجربه اندوزی مستمر و دسترسی به منابع سرمایه ای مقولاتی هستند که به صورتِ علی بر مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین تأثیرگذار و الگوپذیری مادرانه، فرزندپروری مقتدرانه، هوش کارآفرینانه شرایط زمینه ای مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین را شکل داده است. عدم تسهیلگری نهادی، نابسامانی اقتصادی، فضای رسانه ای نوین، محدودیت های جنسیتی کار عوامل مداخله گری هستند که بر راهبردها و عمل/ تعاملاتی که زنان کارآفرین برای موفقیت اقتصادی و مشارکت اقتصادی مؤثر و موفق به کار می گیرند، تأثیرگذار هستند. این راهبردها عبارت اند از: مدیریت هوشمندانه، توانمندسازی تخصصی، توسعه سرمایه اجتماعی. کارآفرینی زنان و مشارکت اقتصادی آنان دارای پیامدهای گوناگونی است که شامل تغییر نگرش نسبت به زنان، تحولات هویتی، تغییر سبک زندگی، چرخش از تبعیت به عاملیت است. در نهایت می توان گفت که زنان، کارآفرینی زنانه محور و مقاومتی (مقاومت در برابر ساختارهای جنسیت زده بازار کار) را به عنوان یک الگوی مشارکت اقتصادی ارائه داده اند.
توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران: مروری نظام مند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۰
۸۰-۴۵
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعداد زنان سرپرست خانوار به واسطه تغییرات اجتماعی و جمعیتی گسترده جامعه ایران در سالهای اخیر افزایش یافته است. درعین حال، اکثر این زنان بخشی از اقشار آسیب پذیر جامعه محسوب می شوند و از این رو است که مبحث توانمندسازیِ آنها اهمیت یافته و مطرح می شود. روش: روش مورداستفاده در این پژوهش مرور نظام مند است. جامعه آماری تحقیق شامل مقالات علمی منتشرشده ای بود که به موضوع «توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» پرداخته اند. مقاله های مرتبط در پایگاههای علمی ایرانی و به زبان فارسی جستجو شدند. بر اساس معیارهای ورود و خروج، مرتبط ترین مقالات با اهداف مطالعه (32 مقاله) انتخاب شدند. پس از بررسی کیفیت و اعتبار علمی مقالات منتخب، برای دستیابی به داده های مقالات، کاربرگهای استخراج داده ها در قالب 8 شاخص طراحی و تنظیم شد و بر مبنای کدگذاری و حاشیه نویسیهای انجام شده هر یک از کاربرگها توسط دو محقق/کدگذار تکمیل شد. شاخصهای موردبررسی در کاربرگها عبارت بودند از: بازه زمانی، توزیع جغرافیایی، زمینه پژوهشی مقالات، رویکرد نظری، نوع پوشش حمایتی، روش پژوهش، عوامل و راهکارهای توانمندسازی. نهایتاً، پس از بررسی و مقایسه دقیق کاربرگهای مختص به هر یک از مقالات، دادههای به دست آمده تجمیع و توصیف و تحلیل شده و بر مبنای آنها به هدف مطالعه پرداخته شد. یافته ها: در مقالات مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار متغیرها و عوامل متفاوتی موردتوجه و بررسی قرار گرفته اند. در مقاله حاضر، علاوه بر عوامل زمینه ای (سن، تحصیلات، بُعد خانوار، مدت سرپرستی، وضعیت تأهل)، عوامل برجسته و مهم بررسی شده در سه گروه (اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی، فردی-روانشناختی) دسته بندی و خلاصه شده اند. راهکارها و پیشنهاد های مهم مقالات موردمطالعه نیز در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و مشاوره ای تقسیم بندی و ارائه شده اند. بحث: مرور نظام مند مقالات پیشین نشان می دهد که لازمه پژوهش در باب توانمندی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار توجه به ابعاد مختلف فرآیند توانمندسازی است. می توان مدلی مفهومی را پیشنهاد کرد که در آن فرآیند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار به گونه ای چرخه ای و چندبُعدی و میان رشته ای بررسی و مطالعه شود. پیشنهاد این مدل مفهومی تلاشی است در به کارگیری یک دیدگاه کل نگر و یکپارچه در بررسی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران.
عوامل مؤثر بر رعایت پروتکل های بهداشتی مقابله با کووید 19 در میان روستائیان استان مازندران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۱
۸۵-۵۱
حوزههای تخصصی:
مقد مه: موضوع اصلی این تحقیق مطالعه میزان رفتار حفاظت با تأکید بر نقش مؤلفه های نظریه انگیزه حفاظت است؛ بنابراین هدف اصلی تحقیق، شناخت رابطه رفتار حفاظت فردی و مؤلفه های انگیزه حفاظت است. چارچوب نظری بر پایه نظریه انگیزه حفاظت راجرز (1983) قرار دارد. روش: به لحاظ روش شناسی، این تحقیق در زمره تحقیقات پیمایشی جای می گیرد که با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته اقدام به جمع آوری داده ها شده است. جامعه آماری تحقیق کلیه ساکنان روستایی استان مازندران بوده که 338 نفر از آنان به عنوان نمونه آماری تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و موردمطالعه قرار گرفتند. برای تأیید اعتبار از روش اعتبار صوری استفاده شده است. همچنین پایایی ابزار نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. یافته ها: میانگین رفتار حفاظت فردی بالاتر از حد متوسط به دست آمده است. نتایج حاصل از آزمون فرضیات نیز نشان داد که بین مؤلفه های نظریه انگیزه حفاظت (شدت خطر درک شده، شدت آسیب پذیری درک شده، هزینه های پاسخ، خودکارآمدی پاسخ و اثربخشی پاسخ) با رفتار حفاظت فردی رابطه ای مثبت وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از رگرسیون نیز بیانگر این نکته است که درمجموع 0/529 درصد از تغییرات متغیر وابسته از طریق متغیرهای فوق تبیین می شود. علاوه بر این نتایج تجزیه وتحلیل مدل معادله های ساختاری نشان داد که مؤلفه های شدت آسیب پذیری درک شده، هزینه های پاسخ، خودکارآمدی پاسخ و اثربخشی پاسخ تأثیر مستقیم بر رفتار حفاظت فردی افراد در مواجهه و مقابله با بیماری کووید-19 دارند. بحث: نتایج تحقیق نشان داد که نظریه انگیزه حفاظت و مؤلفه های آن توانست تا حد قابل قبولی یک مسئله اجتماعی همچون کرونا را تبیین کند و بدین ترتیب، می تواند به عنوان الگویی برای انجام تحقیقات مشابه در سایر مناطق روستایی کشور مفید واقع شود.
پرسشنامه آگاهی از سلامت روان مثبت: ترجمه و تطابق فرهنگی و تعیین ویژگیهای روان سنجی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۲
۲۷۳-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
مقدمه: «سواد سلامت روانِ مثبت»، یعنی آگاهی از چگونگی حفظ و ارتقای سلامت روان، بخش عمده ای از تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامتی است. پرسشنامه آگاهی از سلامت روانِ مثبت نخستین ابزار سنجش سواد سلامت روانِ مثبت می باشد. هدف این مطالعه، ترجمه و تطابق فرهنگی این ابزار به زبان فارسی و سنجش ویژگیهای سایکومتریک آن بود. روش: ترجمه و تطابق فرهنگی طبق روش بیتون و همکاران انجام شد. جامعه آماری عبارت بود از ایرانیان فارسی زبان باسواد با سن حداقل 15 سال و دارای توانایی استفاده ابتدایی از اینترنت. نسخه فارسی با نمونه گیری آسان در قالب آنلاین بین این افراد توزیع شد. روایی صوری و محتوا به شیوه کیفی و روایی ساختار به کمک تحلیلهای عاملی اکتشافی و تأییدی بررسی شد. پایایی با بررسی همسانی درونی با محاسبه آلفای کرونباخ و دونیمه سازی سنجیده شد. یافته ها: در فرآیند ترجمه توافق بالایی مشاهده شد و روایی صوری و محتوا با نظر متخصصان و مصاحبه با 30 نفر از گروه هدف تأیید شد. سپس پرسشنامه توسط 1606 نفر تکمیل شد. روایی سازه طبق تحلیلهای عاملی اکتشافی و تأییدی رضایت بخش بود. پایایی پرسشنامه طبق ضریب آلفای کرونباخ 0.81 و ضریب دونیمه سازی گاتمن 0.79 مناسب بود. نسخه نهایی دارای 1 عامل و 10 گویه و میانگین نمره سواد سلامت روانِ مثبت 4.21 از 5 (SD = 0.72) بود. بحث: پرسشنامه سواد سلامت روان مثبت در افراد 15 سال به بالای باسواد و دارای تواناییهای ابتدایی استفاده از اینترنت روایی و پایایی مناسبی دارد؛ لذا می تواند در سنجش آگاهی افراد از عوامل مؤثر بر حفظ و ارتقای سلامت روان و بررسی اثربخشی مداخله های مربوطه استفاده شود.
بازاندیشی در نسبت نولیبرالیسم و مسائل برآمده از روابط کار شرکتی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
269 - 303
نولیبرالیسم به یکی از پرکاربردترین مفاهیم حوزه ی علوم اجتماعی انتقادی تبدیل شده است. گرایش فعالان و نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی به یافتن متحدانی ملی و فراملی نیز سبب تقویت این تصور شده که نولیبرالیسم روندی است واحد که یک به یک کشورهای گوناگون جهان را درمی نوردد و تفاوت های زمینه ای اجتماعی و نهادی آن ها را در دستور کار خردکننده ی خویش حذف و ادغام می کند. این مقاله با مرور پاره ای از نظرگاه های مهم مطرح شده از سوی اصحاب اقتصاد سیاسی در ایران و با واکاوی آن چه در چارچوب روابط شرکتی در ایران پس از انقلاب رخ داده و می دهد، به بازاندیشی انتقادی درباره ی ایده ی سیطره ی نولیبرالیسم می پردازد. نتایج این مطالعه از آن حکایت دارند که روایت های عام و معطوف به عالم گیری نولیبرالیسم برای آغاز احتجاج در باب روندهای رخ داده در اقتصاد سیاسی ایران مفید هستند، اما بدون رجوع به جزئیات متنوع موضوعی و زمینه ای، خروجی تحلیل های ارائه شده متضمن هیچ ادای سهمی از جهات علمی و تحلیلی نخواهد بود. این مقاله با تمرکز بر روابط شرکتی در ایران، نشان می دهد که برای تشریح دقیق تر الگوی شکل گیری و بسط این روابط مبتنی بر استثمار، نه تنها باید از قرائت عام ارائه شده از نولیبرالیسم مبنی بر برون رفت حداکثری دولت از صحنه های سیاست گذاری و اجرا و جایگزینی آن با بازار آزاد خودتنظیم گر فاصله گرفت، بلکه باید بر شناخت هرچه دقیق تر دینامیسم هایی پای فشرد که دولت را در هیأت مهم ترین منتفع آن روابط استثماری، در میانه ی میدان سیاست گذاری برای تولد و تداوم این گونه از روابط کار نگاه می دارد.
شناسایی عوامل موثر بر تعالی منابع انسانی در آموزش وپرورش (معلمان مقطع ابتدایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
332 - 341
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر تعالی منابع انسانی در آموزش وپرورش انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش شامل اسناد و مدارک تعالی منابع انسانی و خبرگان آموزش وپرورش استان البرز در سال تحصیلی 99-1398 بودند. نمونه طبق اصل اشباع نظری 15 نفر در نظر گرفته شد که با روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری که روایی آن را روش مثلث سازی تایید و پایایی آن از طریق ضریب توافق بین دو کدگذار 84/0 محاسبه شد. در نهایت، داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که تعالی منابع انسانی در معلمان مقطع ابتدایی دارای 79 کد باز، 41 کد محوری و 19 کد انتخابی بود. کدهای انتخابی شامل مدیریت و رهبری پشتیبان، تأمین امکانات و نیازهای دوره ابتدایی، ارتباط موثر و روابط انسانی معلم، فرهنگی بالنده مدرسه، انگیزه شغلی، باور و نگاه به نقش معلم، رضایت شغلی، حقوق و رفاه، دانش و مهارت فناورانه، ویژگی های فردی، فضای مجازی، دانش تخصصی و مهارت های فردی دوره ابتدایی، استراتژی های آموزشی و بالندگی، نقش ذینفعان (دانش آموزان و اولیا)، جذب و تربیت افراد شایسته، ارتقای کیفیت ارزشیابی، سیاست های سازمانی تسهیل کننده، شایستگی های شغلی معلم و مهارت پژوهشی معلم بودند.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش عوامل موثر شناسایی شده تعالی منابع انسانی در معلمان مقطع ابتدایی برای متخصصان آموزش و پرورش تلویحات کاربردی دارد و آنان می توانند جهت بهبود عملکرد و اثربخشی سازمان عوامل شناسایی شده را ارتقاء ببخشند.
اثربخشی آموزش صلح بر سرمایه های روان شناختی دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
342 - 352
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش صلح بر سرمایه های روان شناختی دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با پیگیری دو ماهه و در نظر گرفتن دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه منطقه 3 شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398، تشکیل دادند. 30 نفر نمونه با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه سرمایه های روان شناختی لوتانز(PCQ) بود. گروه آزمایش طی 8 جلسه 120 دقیقه ای در 4 هفته مداوم، تحت آموزش صلح قرار گرفته و گروه کنترل، نیز هیچ گونه آموزشی در این زمینه دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-22 استفاده شدیافته ها: نتایج نشان داد که اجرای آموزش صلح در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل مؤلفه های چهارگانه سرمایه روان شناختی را در دانش آموزان پسر به صورت معنادار تحت تاثیر قرار داده است . همچنین نتایج فوق در مرحله پیگیری در مقایسه با مرحله پس آزمون تفاوت چندانی نشان نداشت و براین اساس چنین نتیجه گیری شد که آموزش صلح به دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول، سرمایه های روان شناختی را در آنان به صورت پایدار افزایش می دهد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به تأثیر مثبت آموزش صلح بر افزایش سرمایه های روانشناختی دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول، پیشنهاد می شود، این آموزش ها در برنامه درسی یا فوق برنامه دانش آموزان در پایه ها و دوره های مختلف تحصیلی گنجانده شود و نیز معلمان و اولیای مدرسه با شرکت در کارگاه های آموزشی، با این مفاهیم و اهمیت و ضرورت پرداختن به آنها در محیط مدرسه و کلاس های درس آشنا شوند.
مقایسه اثر بخشی آموزش سرزندگی تحصیلی و سرمایه روانشناختی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
399 - 412
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش سرزندگی تحصیلی و سرمایه روانشناختی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دختر انجام شد.روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم ناحیه 7 شهر مشهد در سال تحصیلی 1399بود. تعداد 45 نفر که در متغیر وابسته دارای نمره پایین تر بودند و مایل به شرکت در جلسات آموزشی بودند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه(هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. به فاصله یک هفته از اجرای پیش آزمون در مورد هر سه گروه، یکی از گروه های آزمایش در معرض متغیر مستقل آموزش سرزندگی تحصیلی و گروه دوم آزمایش در معرض آموزش سرمایه روانشناختی قرار گرفت و گروه گواه هیچ گونه آموزشی را دریافت نکرد و سپس از همه گروه ها پس آزمون گرفته شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استاندارد درگیری تحصیلی ریو (2013) استفاده شد. در این پژوهش جهت بررسی تفاوت های بین گروهی از تحلیل واریانس اندازه های مکرر چندمتغیره و تک متغیره عاملی با در نظر گرفتن عامل درون گروهی(آزمون) و بین گروهی (عضویت گروهی) استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش سرزندگی تحصیلی و سرمایه روانشناختی باعث افزایش درگیری تحصیلی در دانش آموزان دختر می شود. نتایج نشان داد که بین اثربخشی آموزش سرزندگی تحصیلی و سرمایه روانشناختی بر درگیری تحصیلی تفاوت معناداری وجود ندارد.نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش سرزندگی تحصیلی و سرمایه روانشناختی بر افزایش درگیری تحصیلی موثر هستند و تفاوتی بین میزان اثربخشی آنها وجود ندارد.
طراحی مدل رهبری عدالت محور در مدیریت مدارس ابتدایی شهر تهران با رویکردی مدلسازی معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش طراحی مدل رهبری عدالت محور در مدیریت مدارس ابتدایی شهر تهران با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری بود.روش شناسی : این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا مقطعی از نوع کمی بود. جامعه پژوهش مدیران مدارس ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 به تعداد 1419 نفر بودند که بر اساس فرمول کوکران حجم نمونه 302 نفر محاسبه شد که این افراد با روش نمونه گیری طبقه ای مرحله ای با رعایت نسبت حجم مناطق انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته رهبری عدالت محور با 63 آیتم استفاده که روایی محتوایی آن با نظر متخصصان و روایی سازه آن با روش تحلیل عاملی اکتشافی و پایایی آن با روش های آلفای کرونباخ و ترکیبی تایید شد. داده ها با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و PLS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که رهبری عدالت محور دارای شش بعد شرایط علی (با دو مولفه عوامل سازمانی و عوامل نگرشی)، پدیده محوری رهبری عدالت محور (با چهار مولفه الگوهای رفتاری و ویژگی های اخلاقی، حمایت از طریق ارتباطات دوجانبه، تقویت رفتار اخلاقی و تصمیم گیری)، راهبردها و اقدامات (با دو مولفه تحقق پاداش از طریق عملکرد و تحقق اهداف از طریق پاداش)، شرایط مداخله گر (با سه مولفه تفاوت های مدیران، تفاوت های کارکنان و تغییرات مدیران)، شرایط زمینه ای (با دو مولفه عوامل تشویق کننده رفتارهای عادلانه و عوامل تهدیدکننده رفتارهای عادلانه) و پیامدها (با سه مولفه پیامدهای مربوط به مدارس، پیامدهای مربوط به کارکنان و پیامدهای مربوط به مدیران) بود. همچنین، نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل رهبری عدالت محور دارای برازش مناسبی بود و مولفه های هر یک از ابعاد بر بعد مربوط به خود و همه ابعاد بر رهبری عدالت محور اثر معنادار داشتند (05/0>P).بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، برنامه ریزی برای استفاده از مدل رهبری عدالت محور جهت بهبود مدیریت مدارس ضروری است. در نتیجه، مسئولان و برنامه ریزان می توانند از مدل رهبری عدالت محور جهت بهبود عملکرد مدیران استفاده نمایند و برای آنها دوره های ضمن خدمت در قالب کارگاه های آموزشی برگزار نمایند.
رابطه هوش هیجانی و اجتناب تجربی با آمادگی به اعتیاد در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی آمادگی به اعتیاد در دانشجویان براساس هوش هیجانی و اجتناب تجربی بود.روش شناسی : روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران تشکیل داددند که در سال تحصیلی 96-1395 مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه 150 نفر دانشجو بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس ایرانی آمادگی اعتیاد (زرگر، 1385)، پرسشنامه هوش هیجانی سیبر یا شرینگ (1990) و پرسشنامه اجتناب تجربی (هیز و همکاران، 2004) بودند. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار spss20 در دو بخش توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه) انجام پذیرفت.یافته ها: نتایج تحلیل آماری نشان داد تأثیر متغیر هوش هیجانی و مؤلفه های آن در معادله رگرسیونی معنادار بود(01/0> p). همچنین بین اجتناب تجربی با آمادگی به اعتیاد همبستگی مثبت معنادار وجود داشت (01/0> p).بحث و نتیجه گیری: داده های پژوهش حاضر نشان داد دانشجویانی که هوش هیجانی پایینی دارند، آمادگی به اعتیاد بالاتری را نسبت به دانشجویانی که هوش هیجانی بالاتری داشتند از خود نشان دادند.
اثر رهبری اخلاقی مدیران بر سلامت سازمانی با میانجی گری عدالت سازمانی در مدارس شهرستان قروه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
133 - 143
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش بررسی اثر رهبری اخلاقی مدیران بر سلامت سازمانی با میانجی گری عدالت سازمانی در مدارس بود.روششناسی: روش مطالعه توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش کلیه معلمان مدارس متوسطه دوم شهرستان قروه در سال 1399 به تعداد 339 نفر بودند که از این جامعه بر مبنای جدول مورگان نمونه ای به حجم 181 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رهبری اخلاقی براون و همکاران تروینو و هریسون(2005)، پرسشنامه عدالت سازمانی مورمن و نیهوف(1993) و پرسشنامه سلامت سازمانی هوی و فیلدمن(1996) استفاده شد. در پژوهش حاضر مقادیر آلفای کرونباخ پرسشنامه رهبری اخلاقی(89/0)، عدالت سازمانی(92/0) و سلامت سازمانی(90/0) بود. مقادیر GFI تحلیل عاملی تاییدی پرسشنامه رهبری اخلاقی(92/0)، عدالت سازمانی(93/0) و سلامت سازمانی(92/0) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون مدل یابی معادلات ساختاری بوسیله نرم افزار LISREL10.30 استفاده شد.یافته ها: رهبری اخلاقی مدیران دارای اثر(61/0) با مقدار معناداری(61/7) بر سلامت سازمانی مدارس و اثر(62/0) با مقدار معناداری(79/6) بر عدالت سازمانی بود. عدالت سازمانی دارای اثر(27/0) با مقدار معناداری(63/3) بر سلامت سازمانی مدارس بود. رهبری اخلاقی مدیران بواسطه عدالت سازمانی دارای اثر غیرمستقیم(167/0) با مقدار معناداری(22/3) بر سلامت سازمانی مدارس بود.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش رهبری اخلاقی مدیران و عدالت سازمانی دارای رابطه مثبت و معنادار با سلامت سازمانی مدارس است.