فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۳۴٬۷۸۴ مورد.
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۸
198 - 207
حوزههای تخصصی:
امروزه تلاش های زیادی در جهت بالا بردن کیفیت زندگی و برقراری عدالت اجتماعی و حرکت به سوی توسعه پایدار در سطح شهرها پذیرفته است و در این میان برخورداری مناسب شهروندان از خدمات آموزشی و داشتن دسترسی مناسب به این خدمات می تواند نقشی مهم در رسیدن به اهداف فوق داشته باشد. بی توجهی به توزیع فضایی مناسب و اصولی مراکز آموزشی نیز موجب کاهش کارآیی نظام آموزشی، ایجاد مشکلاتی برای دانش آموزان و تحمیل بار مالی دوچندان بر نظام آموزشی و خانواده ها می شود. از آن جا که هر گونه برنامه ریزی جهت ارائه خدمات به مناطق نیازمند، مستلزم ارزیابی وضع موجود می باشد هدف پژوهش بررسی عدالت فضایی در برخورداری از سطح امکانات آموزشی در شهرستان های استان خوزستان است. پژوهش حاضر با اطلاعاتی که از سالنامه آماری استان خوزستان سال۱۳۹۵ گردآوری شد به رتبه بندی شاخص های آموزشی در سطح شهرستان های استان خوزستان می پردازد. با روش تاپسیس رتبه بندی شهرستان ها صورت گرفت ، در این رتبه بندی شهرستان اندیکا با ۱.۲۳۷ در جایگاه اول توسعه امکانات و خدمات آموزشی قرار دارد و شهرستان دشت آزادگان با ۱.۰۵۳ در جایگاه آخر توسعه قرار دارد. و شهرستان های با جمعیت میلیونی با مثل اهواز با ۱.۰۶۴ در جایگاه ۲۳ قرار دارد این نشان از ناهماهنگی در برخورداری از امکانات آموزشی و توزیع نادرست و در تضاد با عدالت فضایی قرار دارد.
مدل سازی و پیش بینی روند تغییرات دما در شهرستان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت و پیش بینی شرایط و ویژگی های اقلیمی در آینده به دلیل اهمیت آنها در تمام جنبه های زندگی امری ضروری است. این تحقیق سعی دارد روند تغییرات دماهای حدی را در منطقه همدان با استفاده از ریز مقیاس کردن داده های گردش عمومی جو پیش بینی و تغییرات آن را بررسی کند. جهت ریز مقیاس کردن داده های مدل گردش عمومی جو (HadGEM2-ES ) و مدل جفت شده (CMIP5) و تحت سه سناریوی انتشار (RCP2.5, RCP4.5, RCP8.5) از مدل ریز مقیاس نمایی لارس استفاده شده است. برآورد همبستگی داده های شبیه سازی شده و داده های واقعی، مقادیر بیش از 95/0 را برای تمامی ماه ها نشان می دهد. همچنین P _value آزمونهای آماری حاصل از خروجی مدل، مقادیر قابل پذیرش در عملکرد مدل را در تولید و شبیه سازی نشان داد. در نتیجه دادها از 2011 تا 2050 استخراج و مورد بررسی روند قرار گرفت. جهت آشکار سازی تغییرات روند، داده ها در سه بازه زمانی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد در سناریوی خوشبینانه (RCP2,5,) روند محسوسی درمیانگین و حداقل دما دیده نمی شود حال آنکه در سناریوی RCP4.5)) و RCP8.5روندهای معناداری در داده ها دما مشاهده می شود و بر این اساس افزایش 1 درجه ای میانگین دمای حداقل، گویای تغییرات آب و هوایی شدیدی است که خصوصا در فصل سرد باعث تغییر نوع بارش می گردد همچنین بر اساس بررسی روند دادها افزایش معنی دار میانگین حداکثر دما در مقیاس سالانه و ماهانه در هر سه سناریوی مورد بررسی، نشان دهنده بحران زیست محیطی پیش رو خواهد بود.
واکاوی مفهوم ناحیه عبور ممنوع مطالعه موردی: قلمروسازی نئونازی ها در روستای یامل آلمان (2024-2006)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
53 - 80
حوزههای تخصصی:
ایجاد آرمان شهرهای اکولوژیک و نواحی مبتنی بر عقاید سیاسی خاص در چارچوب رابطه میان ایدئولوژی و فضا طی دوره های مختلف مصداق هایی داشته اند که جدیدترین نمونه آن مفهوم نواحی عبور ممنوع است، این اصطلاح به قلمروسازی در نواحی شهری و روستایی اشاره دارد که توسط یک گروه خاص رادیکال، کنترل شده و لذا سکونت یا عبور و مرور برای افراد غیرخودی مانند مهاجران در آن امکان پذیر نبوده یا با خطر همراه است. در این پژوهش وضعیت قلمروسازی نئونازی ها در جمهوری فدرال آلمان در مقیاس فروملی و محلی مابین سال های 2006 تا 2024 میلادی بررسی شده و روستای یامل به عنوان مطالعه موردی تحت مطالعه قرار می گیرد. روش جمع آوری داده ها، کتابخانه ای و با استفاده از منابع دست اول لاتین و آلمانی و روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد عواملی همچون تبعات و نگرانی از ورود مهاجران خارجی از یک سو و کاهش جمعیت به ویژه در شهرهای کوچک و روستاها در آلمان بستر مناسبی را برای برخی لایه های اجتماعی راست گرای افراطی در این نواحی ایجاد کرده است تا نواحی عبور ممنوع ایجاد کنند. بر این اساس آن ها تلاش می کنند با بهره گیری از نمادها و علائم مربوط به دوران آلمان نازی فضای جغرافیایی مورد نظر خود را در برخی روستاهای کوچک به خصوص در شرق آلمان ایجاد کنند. با این حال براساس نتایج به دست آمده نئونازی ها تنها در مقیاس محلی و آن هم در میان بخش بسیار کوچکی از آلمان مقبولیت دارند و از نظر ایدئولوژیک، سازماندهی و عملکرد با جریان های راست گرای جدید همچون حزب آلترناتیو برای آلمان متفاوت هستند.
شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر توسعه منطقه ای با رویکرد آینده پژوهی (نمونه موردی: استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی منطقه ای به عنوان کوششی مشارکتی برای سیاست گذاری، سازماندهی، بهره برداری و استفاده بهینه از منابع و پتانسیل های منطقه ای، متناسب با نیازها و اولویت ها، در جهت بالابردن سطح زندگی مردم منطقه تعریف شده است. هدف پژوهش حاضر علاوه بر شناسایی عوامل و پیشران های کلیدی مؤثر در توسعه استان کرمانشاه، شناسایی و تحلیل روابط بین این عوامل با رویکرد آینده نگاری بوده و سناریوهای محتمل و مطلوب در توسعه استان را شناسایی و تحلیل می نماید. جهت تجزیه وتحلیل و پردازش داده ها، از تکنیک های آینده پژوهی از جمله؛ تکنیک دلفی، تحلیل اثرات متقابل ساختاری و سناریونویسی، استفاده شده است. برای جمع آوری داده های مورد نیاز، 38 عامل و متغیر اثرگذار در توسعه استان در ابعاد پنج گانه توسعه منطقه ای (سیاسی، اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی، مدیریتی و طبیعی) در طراحی پرسش نامه محقق ساخته، استخراج گردید. در مرحله بعد با استفاده از تکنیک تأثیرات متقابل (روش تحلیل ساختاری) متغیرها در محیط نرم افزار «MICMA» امتیازدهی و تحلیل شدند. در نهایت عوامل پیشران و کلیدی توسعه منطقه ای با توجه به امتیاز تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، انتخاب گردیدند. نتایج رتبه بندی متغیرها و پیشران های مؤثر در توسعه استان کرمانشاه نشان داد که متغیرهای: پایین بودن شاخص های توسعه انسانی، عدالت محوری در خدمت و ارتقای منابع انسانی، میزان رشد بیکاری، زیرساخت ها و خدمات توسعه گردشگری (طبیعت گردی، مذهبی، دفاع مقدس و ...)، ارتباط با همسایگان خارجی (تقابل همکاری)، ارتقای امنیت مرزها در همکاری با استان های همجوار هم مرز کشور عراق، وجود پتانسیل های اقتصاد مرزی، مزیت های نسبی استان در زمینه های اقتصادی به ویژه نفت، گاز، بازرگانی به عنوان 8 متغیری هستند که بیشترین امتیاز را کسب کرده اند. همچنین متغیر پایین بودن شاخص های توسعه انسانی و ارتقای امنیت مرزها در همکاری با استان های همجوار هم مرز کشور عراق، به عنوان موثرترین پیشران ها انتخاب شده اند. در مجموع نتایج سناریونویسی «ویزارد» نشان داده است که تعداد 2 سناریوی قوی، 21 سناریوی باورکردنی و 68 سناریوی ضعیف برای توسعه استان کرمانشاه وجود دارد.
تغییرات پهنه سدهای غرب افغانستان و تاثیر آن بر منابع آبی چاه نیمه های زابل در بازه زمانی ۳۰ ساله با استفاده از سنجنده TM ماهواره لندست 5 و سنجنده OLI و TIRS ماهواره لندست 8(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۲
19 - 1
حوزههای تخصصی:
استخراج پهنه آبی در بخش های غربی افغانستان از طریق تصاویر سنجش از دور راهی کارآمد برای پایش منابع آب و تاثیر آن بر منابع آبی شرق ایران به خصوص چاه نیمه های سیستان و بلوچستان به شمار می آید. در این تحقیق از سنجنده OLI ماهواره لندست ۸ و سنجنده TM ماهواره لندست 5، شاخص های طیفی تفاوت نرمال شده آب (NDWI)، شاخص اصلاح شده تفاوت نرمال شده آب (MNDWI)، شاخص تفاوت نرمال شده رطوبت (NDMI)، شاخص استخراج خودکار آب (AWEI)، شاخص جدید آب (NWI)، و شاخص نسبت آب (WRI) برای استخراج پهنه های آبی استفاده شده است. مقادیر حاصل از تمامی شاخص ها به نتایج مشابهی دست یافته اند. پهنه سد ارغنداب در بدترین حالت تنها 44/2 کیلومتر مربع کاهش یافته و شاخص NDMI نشان از افزایش 65/0 کیلومتر مربعی در منابع رطوبتی این سد داشته است. لیکن سطح چاه نیمه های جنوب زابل از 94/55 کیلومتر مربع به 82/17 کیلومتر مربع کاهش یافته که کاهشی معادل 12/38 کیلومتر مربع را نشان می دهد. این امر نشان از کاهش شدید سطح چاه نیمه ها دارد. این امر باعث ساطع شدن دمای بیشتر در مناطق خشک شده گردیده است. لیکن دمای حداقل از 47/17 درجه به 87/11 درجه سانتیگراد کاهش یافته که کاهشی معادل 95/1 درجه سانتیگراد را تجربه کرده است. شاخص LST با تمامی شاخص ها دارای همبستگی منفی بوده و بیشترین همبستگی مربوط به شاخص NWI به میزان 941/0- در سال 1994بوده است. کمترین میزان همبستگی نیز به میزان 65/0- مربوط به شاخص NDMI به دست آمد.
ارزیابی کیفیت اکولوژیکی و تأثیر منظر خیابان های سبز شهری بر کیفیت محیط شهری (مطالعه موردی: خیابان شهدای شهر خرم آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم زمان با توسعه و نفوذ فضاهای انسان ساخت در شهرها و در جهت افزایش ارتقای کیفیت محیط زیست شهری، توجه به مناظر و ساختارهای طبیعی در فضاهای شهری نیز مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. کیفیت های اکولوژیکی فضاهای شهری، نقش مهمی در ارتباط ساکنان شهرها با فضاهای شهری دارد. هدف از این پژوهش، ارزیابی شاخصه های اکولوژی منظر بر کیفیت محورهای شهری است. اهمیت و ضرورت این تحقیق به دلیل اهمیت سه مفهوم ساختار، عملکرد و تغییرات (زمانی) در اکولوژی منظر و تأثیر آن ها بر بهبود کیفیت محیطی در فضاهای شهری است. خیابان شهدای خرم آباد به عنوان یکی از مهم ترین محورهای سبز شهری شناخته می شود. در این پژوهش سعی شده به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که اکولوژی منظر چگونه و تا چه اندازه می تواند در بهبود کیفیت محیطی فضاهای شهری نقش داشته باشد؟ این پژوهش از نوع کاربردی و نحوه گردآوری اطلاعات به صورت پرسش نامه است که با آزمون های رگرسیون و همبستگی به بررسی و تحلیل شاخص های و معیارهای کیفیت اکولوژیکی خیابان مورد نظر از منظر کاربران پرداخته است. نتایج حاصل از تحلیل یافته ها نشان می دهد، وجود عناصر اکولوژیکی، فضاهای سبز، گونه های گیاهی و در عین حال عواملی نظیر تنوع فعالیتی، تغییرات اکولوژیکی محور در طول زمان و رضایت از آن و پاکیزگی از تأثیر گذارترین مؤلفه های کیفیت بخشی، در فضاهای شهری هستند.
امکان سنجی و تحلیل تناسب اراضی چند معیاری جهات توسعه فیزیکی شهر کرمانشاه بر پایه معیارهای ژئومورفولوژیکی با استفاده از مدل های منطق فازی و فرایند ترکیبی تحلیل سلسله مراتبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت و تعیین تناسب و استعداد زمین برای توسعه کالبدی و شهری از اقدامات اولیه در برنامه ریزی های فضایی و محیطی است. در عصر حاضر توسعه شهرها شتاب بیشتری گرفته است و برخورد اراضی شهری با عوارض ژئومورفولوژیکی مرتبأ در حال افزایش است. بنابراین نظر به اینکه جمعیت زیاد و در قبال آن فضا کم می شود، فشار بر فضای باقیمانده فزونی می گیرد. هر چه به آینده می نگریم بیشتر درمیابیم که اگر حساب شده عمل نکنیم و با شتاب راه خود را ادامه دهیم ممکن است آثار و پیامدهای زیانباری در محیط زیست و اقتصاد شهری بوجود آید.روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. هدف ازاین تحقیق ارائه الگوی بهینه توسعه کالبدی شهربا تهیه نقشه به منظورمکانیابی جهات توسعه شهر کرمانشاه میباشد. برای رسیدن به این هدف با استفاده از پارامترهای انسانی و محیطی( ژئومورفولوژی شهری )و سایر اطلاعات مورد نیاز شهری و با استفاده از مدلAHP (فرایند تحلیل سلسله مراتبی) و منطق فازی در سیستم اطلاعات جغرافیایی ( GIS ) نقشه های مربوط به محدودیت پارامترهای ژئومورفولوژی و طبیعی شهر کرمانشاه تهیه شد. براساس نتایج بدست آمده از بررسی نقشه نهایی این است که بخش های شمال، جنوب شهر کرمانشاه با محدودیت توسعه فیزیکی مواجه می باشد. از دیگر نتایج این تحقیق اینکه مناسب ترین مکانها برروی نقشه نهایی برای توسعه فیزیکی آینده شهر کرمانشاه، بخشهای شرقی و غربی محدوده تشخیص داده شده است.
بررسی اثرات نوسان اقلیم بر میزان آب مجازی برخی محصولات زراعی در استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
۲۲۷-۲۱۰
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق تأثیر نوسان اقلیم بر میزان آب مجازی برخی محصولات زراعی استراتژیک در استان کرمان برای دوره های آتی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از داده های اقلیمی مدل گردش کلی HadCM3 تحت سناریوی واداشت تابشی RCP4.5 استفاده شد. جهت بررسی امکان تولید و شبیه سازی داده های هواشناسی در دوره های آتی مدل ریزمقیاس نماییLARS-WG بکار گرفته شد. برای دوره پایه (2011-1991) کالیبراسیون و صحت سنجی مدل انجام گرفت. از طریق داده های LARS-WG میزان بارش و دمای بیشینه و کمینه ایستگاه های منتخب برای دوره های 2070-2011 میلادی پیش بینی و با دوره پایه مقایسه گردید. میزان آب مجازی برای محصولات منتخب شامل یونجه، جو و گندم محاسبه شد. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که پدیده نوسان اقلیم به طور معنی داری بر تبخیر- تعرق، عملکرد محصولات زراعی مورد مطالعه اثر گذار بوده و از این رو بهره وری آب کشاورزی را در آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد. در حالی که میانگین دمای فصل رشد در آینده تحت تاثیر نوسان اقلیم افزایش خواهد یافت، پارامتر بیشینه دما بیش از کمینه دما تحت تاثیر این پدیده قرار خواهد گرفت و به موازات این موضوع نیاز آبی و تبخیر- تعرق گیاه در این دوره افزایش می یابد. همچنین بررسی ها نشان از کاهش بارش در فصول گرم سال و افزایش آن در فصول سرد در تمامی ایستگاه های مطالعاتی را دارد. میزان تغییرات آب مجازی به دست آمده برای همه گیاهان مورد مطالعه افزایشی است و این افزایش برای محصولات جو و گندم به طور متوسط در دوره آینده افزایش بیشتری از خود نشان می دهد. بیشترین افزایش میزان آب مجازی نسبت به دوره پایه در ایستگاه کرمان مربوط به محصولات جو و یونجه به اندازه حداقل 30% می باشد.
بررسی عوامل موثر بر امنیت غذایی در ایران با تاکید بر رد پای محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۵
37 - 52
حوزههای تخصصی:
امنیت غذایی از نیازهای اساسی همه جوامع بشری است که به عنوان یکی از محورهای توسعه در برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران بسیار مورد توجه قرار گرفته است. محیط زیست نیز زیستگاه انسان ها و بستر همه فعالیت های بشر است. با توجه به نقش و اهمیت محیط زیست در تامین غذا و امنیت غذایی، در این مطالعه با استفاده از سیستم معادلات همزمان – رگرسیون های به ظاهر نامرتبط به بررسی تاثیر رد پای محیط زیست، متغیرهای اقتصادی و کشاورزی بر امنیت غذایی ایران در دوره 1400-1369 پرداخته شده است. نتایج نشان داد که متغیرهای رد پای محیط زیست، ارزش افزوده بخش کشاورزی، درآمد سرانه، عملکرد غلات و مصرف انرژی به ترتیب با ضرایب 0.605، 0.122، 0.012، 0.373 و 0.202 دارای تاثیر مثبت و معنی دار بر امنیت غذایی در ایران بودند. همچنین متغیرهای ردپای محیط زیست، ارزش افزوده بخش کشاورزی، مصرف انرژی و تورم به ترتیب با ضرایب 0.457، 0.176، 0.310 و 0.027 تاثیر منفی بر مخارج نهایی مصرفی خانوارها داشتند اما درآمد سرانه با ضریب 0.115 سبب افزایش مخارج نهایی مصرفی خانوارها شده است. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع امنیت غذایی پیشنهاد می شود به منظور حفظ و بهبود امنیت غذایی، سیاست های حمایتی بخش کشاورزی، افزایش سرمایه گذاری در تولید غذا و سیاست های افزایش قدرت خرید افراد بیشتر مورد توجه قرار گیرند. از آن جایی که محیط زیست زمینه ساز و بستر همه فعالیت های انسانی از جمله تولید غذا است، در بلندمدت توجه به پایداری محیط زیست و بهبود کیفیت آن، از طریق به کارگیری فناوری های کمتر آلاینده در تولید محصولات کشاورزی و غذایی می تواند بر افزایش امنیت غذایی موثر باشد.
شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد و گسترش اکوکمپ های عشایری در قلمروهای کوهستانی (مطالعه موردی: شهرستان دالاهو؛ استان کرمانشاه)
حوزههای تخصصی:
گردشگری عشایر، گونه ای جدید از تجربه گردشگری است که با هدف مشاهدهٔ سبک زندگی افراد بومی و عشایر و آیین ها، به عنوان یکی از جذابیت های این نوع گردشگری شناخته می شود. یکی از راهکارهای گسترش گردشگری عشایری، شناسایی وضعیت موجود به منظور ایجاد اکوکمپ های گردشگری عشایری (سیاه چادر عشایر) برای گردشگران، و همچنین برنامه ریزی دقیق برای امکان سنجی و مکان یابی این اکوکمپ هاست که نقش مؤثری در جذب بازدیدکنندگان ایفا می نماید.پژوهش حاضر در پی شناسایی پتانسیل ها و فرصت های اکوکمپ گردشگری عشایری شهرستان دالاهو است. رویکرد حاکم بر پژوهش، آمیخته (کیفی–کمی) و از نوع تحقیقات توصیفی–تحلیلی است. به منظور ارائه برنامه راهبردی برای شناسایی و احداث اکوکمپ های گردشگری عشایری شهرستان دالاهو، از تکنیک متاسوات استفاده شد.یافته های تحقیق نشان داد توسعه اکوکمپ های عشایری می تواند به عنوان یک معیشت مکمل عمل کند؛ و اگر تغییرات غیرمنتظره بر فعالیت های معیشتی عشایر تأثیر بگذارد، می تواند تا حدی خسارت را جبران کرده و فرصتی برای بهبود معیشت آنان فراهم آورد. به عبارت دیگر، این اقدام موجب افزایش سازگاری و تاب آوری آنان می شود.
واکاوی نقش تصویر ذهنی گردشگران و نگرش سبز در توسعه پایدار گردشگری با نقش میانجی سرمایه فکری سبز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
128 - 144
حوزههای تخصصی:
امروزه، توسعه ناپایدار گردشگری مشکلات زیادی برای مقاصد گردشگری و جوامع محلی ایجاد کرده است. بنابراین، گردشگران و سازمان های گردشگری باید توجه بیشتری به مفاهیم زیست محیطی داشته باشند. این پژوهش با هدف واکاوی نقش تصویر ذهنی گردشگران و نگرش سبز در توسعه پایدار گردشگری با نقش میانجی سرمایه فکری سبز صورت گرفته است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش و ماهیت توصیفی پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش دربردارنده تمامی گردشگران شهر اردبیل است که طبق فرمول کوکران برای جوامع نامحدود، 384 نفر برای نمونه انتخاب شدند و انتخاب این افراد از جامعه آماری به روش تصادفی ساده صورت گرفت. داده ها به وسیله چهار پرسش نامه استاندارد «تصویر ذهنی»، «نگرش های زیست محیطی»، «راهکارهای توسعه گردشگری» و «سرمایه فکری سبز» گردآوری شده است که پایایی آن ها توسط آلفای کرونباخ (به ترتیب با مقادیر 888/0، 858/0، 905/0 و 933/0) و روایی نیز به وسیله تحلیل عاملی تأییدی تأیید شده است. تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده از دو نرم افزار اس پی اس اس26 و اسمارت پی ال اس3 صورت گرفته است. براساس یافته های پژوهش، تصویر ذهنی گردشگران و سرمایه فکری سبز در توسعه پایدار گردشگری و همچنین، تصویر ذهنی گردشگران و نگرش سبز در سرمایه فکری سبز تأثیر مثبت و معنادار دارند. اما نگرش سبز در توسعه پایدار گردشگری تأثیر معناداری ندارد. همچنین، سرمایه فکری سبز رابطه تصویر ذهنی گردشگران و توسعه پایدار گردشگری و نیز رابطه نگرش سبز و توسعه پایدار گردشگری را میانجیگری می کند. یافته های این پژوهش می تواند بر عملکرد سبز گردشگران و سازمان های گردشگری مؤثر باشد.
تحلیل خودهمبستگی فضایی مرگ و میر ناشی از بیماری های تنفسی و دسترسی به مراکز بهداشتی درمانی در شهر تهران
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۸
598 - 610
حوزههای تخصصی:
مطابق آمار این بیماری ها در سال 00، 99، 98 و 1397 بیشترین مرگ و میر را در کلانشهر تهران داشته است. بنابراین این پژوهش به مرگ و میر ناشی از بیماری های تنفسی در سطح مناطق 22 گانه شهر تهران در بازه زمانی فوق الذکر و تحلیل خودهمبستگی فضایی آن با متغیر دسترسی به مراکز بهداشتی درمانی پرداخته است. بر این مبنا آدرس بیماران تنفسی در GIS نقطه گذاری گردید. جهت بررسی توزیع فضایی مرگ و میر بیماری های تنفسی از ضریب موران، برای محاسبه فاصله مرکز مناطق تا نزدیکترین مراکز بهداشتی درمانی از دستور NEAR و به منظور تخلیل خودهمبستگی فضایی مرگ ناشی از بیماری های تنفسی و دسترسی به مراکز بهداشتی درمانی از ضریب دومتغیره موران استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که توزیع مرگ و میر ناشی از بیماری های تنفسی در سطح مناطق شهر تهران در سال های 99، 98 و 1397 بصورت خوشه ای و در سال 1400 بصورت پراکنده است که در قسمت شرق شهر، توزیع فضایی در سطح بالا است. همچنین کمترین فاصله مرکز مناطق تا مراکز بهداشتی درمانی 1000 متر و بیشترین 12000 مترمحاسبه شده است که متوسط سطح دسترسی مناطق شهر تهران به مراکز بهداشتی درمانی در مناطق 8، 11، 12 و 16 دارای دسترسی مناسب به مراکز بهداشتی-درمانی است. در نهایت با بکارگیری موران دو متغیره بیماران تنفسی و فاصله از مراکز بهداشتی درمانی، مناطق شمالِ شرقی، شرق و شرقِ جنوب شرقی مرگ و میر بیماران بالا و دسترسی به مراکز بهداشتی-درمانی کم است. در واقع در مناطقی که فاصله بیماران از مراکز بهداشتی درمانی زیاد است میزان مرگ و میر بالا و در مناطقی که میزان فاصله دسترسی بیماران به مرکاز بهداشتی درمانی کم است، به مراتب مرگ و میر پایین تر است.
تحلیلی بر سطح آسیب پذیری مناطق شهری در برابر مخاطرات طبیعی «زلزله» با تأکید بر رویکرد مدیریت بحران (مطالعه موردی: کلان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۱
243 - 218
حوزههای تخصصی:
زلزله یکی از خطرناک ترین، مخرب ترین و غیرقابل پیشبینی ترین مخاطرات طبیعی به شمار می آید. از این رو، شناسایی مناطق آسیب پذیر شهرها به منظور افزایش ظرفیت مقابله با خطرات زلزله و مدیریت بحران این مخاطره ضروری است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی سطوح آسیب پذیر کلان شهر تبریز در برابر زلزله و ارائه ی راهکارهای مدیریت بحران (قبل از بحران) برای کاهش اثرات زلزله نگارش شده است. روش تحقیق در مطالعه ی حاضر آمیخته (ترکیبی از رویکردهای کیفی و کمی) با هدف کاربردی و ماهیت تحلیلی-اکتشافی می باشد که به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات و تهیه ی نقشه های رقومی از روش FAHP و نرم افزار ArcGIS و به منظور بررسی آسیب پذیری مناطق 10گانه ی شهر از روش PROMETHEE استفاده شده است. همچنین جامعه ی آماری تحقیق شامل مدیران و مسئولان شهری و نخبگان دانشگاهی می باشد. حجم نمونه ی مدیران و مسئولان با استفاده از روش کوهن در سطح اطمینان 95 درصد، 90 نفر تعیین گردیده که نحوه ی دسترسی به آنها بر مبنای روش گلوله برفی می باشد. حجم نمونه ی نخبگان دانشگاهی نیز بر مبنای روش نمونه گیری دلفی هدفمند 14 نفر تعیین شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مناطق حاشیه ای و مرکزی شهر بیشترین پتانسیل آسیب پذیری را دارا می باشند. در این بین مناطق 10 و 1 با کسب جریان خالص 454/0- و 527/0-، جزو مناطق با آسیب پذیری خیلی زیاد در برابر زلزله محسوب می شوند. از عوامل مؤثر بر آسیب پذیری این مناطق می توان به نزدیکی به گسل، فرسودگی بافت ها، دوری از مراکز امدادونجات، تراکم زیاد و همچنین عدم کشش پذیری معابر اشاره کرد. بدین منظور نیاز به رویکرد سیستمی و یکپارچه به منظور بازگشت پذیری و توانمندسازی اجتماع لازم بوده و در این راستا توجه به مرحله ی قبل از بحران در ابعاد مقاوم سازی ابنیه، ارتقاء دسترسی ها و تهیه ی طرح های موضعی به تفکیک محلات با تأکید بر محلات آسیب پذیر ضروری می باشد.
بررسی اثرات آلاینده های جوی معیار و پارامترهای هواشناسی بر تغییر غلظت کربن سیاه در تهران و تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۳
35 - 58
حوزههای تخصصی:
کربن سیاه (BC) یکی از اجزای مهم ذرات ریز معلق در هواست که تأثیر قابل توجهی بر آب و هوا و سلامت انسان دارد و فعالیت های انسانی همراه با شرایط آب و هوایی بر تغییرپذیری آن در طولانی مدت تأثیر می گذارد. از این رو، مطالعه حاضر به بررسی روابط آماری بین پارامترهای هواشناسی (دما، بارش، سرعت باد، رطوبت نسبی، فشار هوا، ساعات آفتابی، تابش خورشیدی و ابرناکی)، آلاینده های معیار هوا (CO، NO2، SO2، O3، PM10 و PM2.5) و آلاینده کربن سیاه و همچنین ارزیابی و مقایسه کارایی پنج الگوریتم یادگیری ماشین (رگرسیون خطی چندگانه (MLR)، مدل جمعی تعمیم یافته (GAM)، درخت طبقه بندی و رگرسیون (CART)، جنگل تصادفی (RF) و تقویت گرادیان (GBM)) در مدلسازی آلاینده ها و عوامل آب و هوایی مؤثر در تغییرات سطح غلظت آلاینده کربن سیاه در تبریز و تهران (2021 -2004) با استفاده از نرم افزار R 4.3.2 پرداخته است. نتایج مطالعه ی حاضر بیانگر تفاوت آشکار تأثیر پارامترهای هواشناسی و آلاینده های جوی معیار بر سطح غلظت آلاینده کربن سیاه در تبریز و تهران به دلیل موقعیت جغرافیایی، شرایط آب و هوایی و ساختار منطقه ای متفاوت این شهرها است. ذرات کربن سیاه روند صعودی معناداری را با سرعت نسبتاً برابر در طول دوره آماری مورد مطالعه در شهرهای تبریز و تهران تجربه کرده اند. بر اساس یافته های حاصل از تحلیل همبستگی اسپیرمن، ذرات کربن سیاه دارای همبستگی مثبت با آلاینده های PM2.5، NO2، CO و SO2 و همبستگی منفی با O3 است. آلاینده کربن سیاه دارای بیشترین همبستگی با پارامترهای سرعت باد (منفی) و رطوبت نسبی (مثبت) در تبریز و پارامترهای دما (منفی) و فشار هوا (مثبت) در تهران است. بر اساس ارزیابی عملکرد مدل های پیشگو و با توجه به اصل صرفه جویی، در تبریز مدل GAM و در تهران مدل مبنای MLR از عملکرد بهتری در پیش بینی مقادیر کربن سیاه نسبت به سایر مدل ها برخوردار بودند.
شناسایی مؤلفه های تأثیرگذار بر مدیریت و توسعه ی گردشگری سلامت (مطالعه موردی: کلان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کلان شهر تبریز در حوزه ی گردشگری و به ویژه گردشگری سلامت دارای پتانسیل های بالقوه ای می باشد که متأسفانه عدم برنامه ریزی و مدیریت مناسب در این حوزه عدم توسعه ی آن را موجب گردیده است. از طرفی در سالیان اخیر با شیوع همه گیری کرونا، شوک بزرگی به صنعت گرشگری وارد شده و این صنعت با کاهش درآمد و در خطر قرار گرفتن تعداد زیادی از مشاغل مرتبط با گردشگری مواجه گردیده است. بنابراین، نیاز است تا با شناسایی مؤلفه های تأثیرگذار بر مدیریت و توسعه ی گردشگری، مقدمات توسعه ی آن را فراهم نمود. هدف: هدف از تحقیق حاضر شناسایی مؤلفه های تأثیرگذار بر مدیریت و توسعه ی گردشگری سلامت کلان شهر تبریز می باشد. روش شناسی: روش تحقیق در مطالعه ی حاضر آمیخته (ترکیبی از روش های کمی-کیفی) با ماهیت تحلیلی و اکتشافی است. بدین منظور ابتدا با استفاده از روش اسنادی و مصاحبه با مدیران و نخبگان حوزه ی گردشگری، مؤلفه های تأثیرگذار بر مدیریت و توسعه ی گردشگری سلامت شناسایی و سپس با بهره گیری از روش دلفی (30 نفر از نخبگان و مدیران شهری حوزه ی گردشگری) و کاربست تکنیک تحلیل اثرات متقاطع در نرم افزار میک مک، تجزیه و تحلیل اطلاعات با رویکرد آینده پژوهی صورت گرفته است. قلمرو جغرافیایی: تبریز، مرکز استان آذربایجان شرقی یکی از شهرهای بزرگ ایران است. این شهر بزرگ ترین شهر منطقه ی شمال غرب کشور بوده و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و ... این منطقه شناخته می شود. تبریز، در منطقه ای به وسعت 150 کیلومتر مربع گسترده شده است. یافته ها: یافته های تحقیق نشان می دهد که بیشترین اثرگذاری بر مدیریت و توسعه ی گردشگری سلامت کلان شهر تبریز مربوط به متغیرهای تحقق مدیریت فناوری اطلاعات در سازمان های متولی امور گردشگری و تأکید بر دانش محوری و مدیریت دانش بنیان، وجود هماهنگی میان مراکز اخذ تصمیم های کلیدی و اساسی سازمانی و بین سازمانی و بهره مندی از افراد با صلاحیت دانشی در ارگان های مسئول در راستای تحقق اثربخش و کارای برنامه ها و طرح ها می باشد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که با توجه به وضعیت موجود و کمبود مؤلفه های کلیدی و استراتژیک تأثیرگذار در راستای توسعه ی سیستم، آینده ی مدیریت و توسعه ی گردشگری سلامت کلان شهر تبریز ناپایدار خواهد بود.
بررسی و مدل سازی تغییرات کاربری اراضی شهرستان مهاباد با استفاده از مدل زنجیره مارکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۱
191 - 168
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر به مطالعه و ارزیابی روند تغییرات کاربری اراضی شهرستان مهاباد در یک بازه زمانی بیست ساله از 2000 تا 2020 و پیش بینی روندهای احتمالی آن تا سال 2040 پرداخته شده است. در تحقیق حاضر، از تصاویر سنجنده های ETM و OLI ماهواره لندست در سه تاریخ 2000، 2010 و 2020 و تکنیک طبقه بندی نظارت شده برای تشخیص تغییرات رخ داده بهره گرفته شده است. همچنین، به منظور مدل سازی تغییرات کاربری اراضی از مدل زنجیره مارکوف و سلول های خودکار استفاده شده است. مطابق نتایج، اراضی ساخته شده بیشترین افزایش مساحت و پهنه های آبی بیشترین کاهش مساحت را نشان داده اند به نحوی که مساحت اراضی ساخته شده از 67/2367 هکتار به 08/71006 هکتار و مساحت پهنه های آبی از 63/9266 هکتار به 28/1164 هکتار رسیده است. علاوه بر این، نتایج مدل مارکوف چنین نشان می دهد که روند تغییرات کاربری اراضی منطقه موجب افزایش سطح اراضی بایر و اراضی ساخته شده و کاهش سطح دیگر اراضی شده و چنین انتظار می رود که مساحت اراضی زراعی به میزان 1/1473 هکتار، باغات و جنگل ها به میزان 11/810 هکتار، اراضی مرتعی به میزان 4/16455 هکتار و پهنه های آبی به میزان 69/545 با کاهش و در مقابل، مساحت اراضی بایر به میزان 72/11831 هکتار و اراضی ساخته شده به میزان 42/7448 هکتار افزایش خواهد یافت. به طور کلی، پیش بینی ها روند فزاینده گسترش اراضی ساخته شده و مسکونی و نیز کاهش روزافزون گستره پهنه های آبی منطقه را برجسته نموده است که این روند می تواند پیامدها و تبعات بسیاری بر توسعه پایدار شهرستان مهاباد به دنبال داشته باشد. بنابراین، نتایج تحقیق حاضر ضرورت توجه به مبحث تغییر کاربری اراضی در محدوده شهرستان مهاباد را برجسته نموده و می تواند شناخت مناسبی از ابعاد، روندها و الگوهای کاربری زمین در منطقه به مسئولان، محققان و مردم محلی ارائه دهد.
تبیین مدل ساختاری نقش فضای شهری در مشارکت پذیر نمودن شهروندان در شهرکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۱
217 - 192
حوزههای تخصصی:
یکی از پیش نیازهای اساسی برای جلب مشارکت شهروندان، وجود فضاهای متناسب شهری می باشد که از ابعاد مختلف بتواند نیازهای شهروندان را برطرف کرده و میزان تعاملات آنها را نیز بهبود بخشد، این امر در شهرکرد با توجه به محدودیت توسعه افقی شهر و نیز به هم ریختگی کالبد شهری از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تبیین مدل ساختاری نقش فضای شهری در مشارکت پذیر نمودن شهروندان در شهرکرد بوده و از لحاظ هدف (نوع استفاده) یک تحقیق کاربردی است. روش مورد استفاده در این تحقیق یک روش توصیفی – تحلیلی است. جامعه آماری مورد پژوهش در این تحقیق شامل ساکنان شهر شهرکرد با تعداد (190441) در نظر گرفته شده اند. تعداد نمونه برابر 383 نفر بر اساس فرمول کوکران و به شیوه تصادفی در دسترس تعیین شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه 38 سؤالی می باشد داده های گردآوری شده بر اساس تحلیل مسیر معادلات ساختاری با نرم افزار AMOS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که به طور کلی فضای شهری بر میزان مشارکت پذیری شهروندان در شهرکرد تأثثر مثبت و معناداری داشته است به گونه ای که فضای شهری بر مشارکت پذیری با ضریب تأثیر 17/0، اثرگذار بوده است و رابطه بین ساختار کالبدی فضاهای عمومی بر مشارکت پذیری با ضریب تأثیر 45/0 بیشترین تأثیر و ساختار شبکه ارتباطی بر مشارکت پذیری با ضریب تأثیر 19/0 کمترین میزان می باشد.
تحلیلی بر الگوها و مولفه های تفکیک اراضی در شهر اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۱
317 - 295
حوزههای تخصصی:
الگوهای تفکیک زمین یکی از ابزارهایی می باشد که به استفاده کنندگان زمین و طراحان و برنامه ریزان شهری این امکان را می دهد تا توسعه و ساخت وسازهای موجود و آتی زمین را کنترل نموده و آن را با استانداردها و معیارهای مناسب با فرم و شکل شهری نزدیک نمایند. بنابراین نحوه تفکیک و رعایت اصول و ضوابط شهرسازی و مولفه های موثر در هنگام تفکیک اراضی شهری تاثیر بسزایی بر شهرها خواهد داشت. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی الگوهای تفکیک و مولفه های موثر بر آن در مناطق حومه ای شهر اردبیل می باشد. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی- تحلیلی میباشد. جامعه آماری تحقیق را کارشناسان اجرایی در مسکن و شهرسازی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی شهر اردبیل تشکیل دادند که به روش گلوله برفی و به صورت هدفمند تعداد 50 نفر از آنها انتخاب و پرسشنامه تکمیل شد. داده های حاصله با استفاده از نرم-افزارهای SPSS و Excel مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و در ادامه، پس از وزن دهی به شاخص های مورد مطالعه با بهره گیری از روش آنتروپی شانون، مناطق منتخب با استفاده از مدل COPRAS رتبه بندی شدند. نتایج حاصل از پیاده سازی مدل مزبور نشان می دهد، از نظر مولفه های موثر بر الگوهای تفکیک اراضی در محلات حومه ای شهر اردبیل شهرک سبلان، شهرک دادگستری، شهرک کارشناسان و شهرک سینا به ترتیب در رتبه-های اول تا چهارم قرار دارند. مولفه های موثر بر تفکیک زمین در شناسایی الگوی تفکیک زمین نقش تعیین کننده ای دارند. فلذا در نظر گرفتن یک الگوی ثابت برای تمام فضاهای شهری با توجه مولفه های موثر امری بیهوده است در نتیجه الگوی بهینه تفکیک زمین باید همواره با در نظر گرفتن مولفه های موثر باید مورد بازبینی و پایش قرار گیرند.
ارتقای حس محلّه در فضاهای همگانی مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر؛ مطالعه موردی: مسکن مهر شهر جدید صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۱۲۴-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
هدف: در روند شهرنشینی معاصر، مجتمع های مسکونی نقش غیرقابل انکاری در رفع نیاز سکونتی شهروندان ایفا می کنند. از این میان، بسیاری از مجموعه های مسکونی استطاعت پذیر به دلیل صرفه جویی در هزینه های ساخت، فاقد امکانات تفریحی و اجتماعی مناسب هستند که تأثیر منفی بر سرزندگی اجتماعی ساکنان خواهد داشت. کاهش چشم گیر روابط اجتماعی در دهه های اخیر درون جامعه و به طور ویژه میان همسایگان در مجتمع های مسکونی موجب کاهش تعاملات سازنده میان شهروندان شده است؛ ازاین رو حس محلّه جایگاه ویژه ای در بررسی های مرتبط با کیفیت زندگی شهری پیدا کرده است. با توجه به اینکه حس محلّه مفاهیمی همچون احساس رضایت از زندگی، احساس عضویت در یک گروه، پویایی اجتماعی، و نیز احساس مشترک بودن دغدغه های میان اعضای یک جامعه را در خود دارد، ارتقای حس محلّه در مجموعه های مسکونی جز از طریق طراحی و ارتقای کیفیت فضای همگانی جهت افزایش میزان تعاملات سازنده میان استفاده کنندگان از آن ها میسر نخواهد بود. روش پژوهش: این پژوهش که به روش طراحی شهری شواهد محور صورت پذیرفته است و در آن مبانی نظری به روش مطالعه کتابخانه ای و نیز اطلاعات موردنیاز از طریق فن تحلیل انگاشت رفتاری و نیز پرسش نامه گردآوری شده اند، به دنبال شناسایی شاخص های طراحی مؤثر بر حس محلّه در مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر است تا با توجه به نظرات و رفتار ساکنین در فضای همگانی مجتمع از طریق شاخص های تبیین شده به ارتقای حس محلّه بپردازد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که ارتقای کیفیت فضاهای باز همگانی در مجتمع های مسکونی به تقویت حس محلّه و افزایش تعاملات اجتماعی و حضورپذیری منجر می شود. ساکنان این مجتمع ها رضایتی نسبی از فضاهای همگانی دارند، اما کمبودهای قابل توجهی نیز در محیط فیزیکی مشاهده می شود که در بسیاری از موارد، نظرات مشترک میان ساکنان به وضوح بیان شده است. نتیجه گیری: تقویت حس محلّه، متأثر از شرایط محیطی و طراحی شهری فضای همگانی، موجب افزایش تعامل اجتماعی و درنهایت کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر می شود.
تحلیل مکانی و زمانی اقلیم گردشگری با استفاده از شاخصHCI در استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی و توسعه گردشگری دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
197 - 219
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تغییرات اقلیمی، به عنوان یک مسأله جهانی، بر صنعت گردشگری تأثیرگذار است. این پژوهش به بررسی تأثیر تغییرات اقلیمی بر مقاصد گردشگری استان مازندران، با تمرکز بر شاخص های اقلیم سنجی و آسایش گردشگری (HCI) می پردازد. روش شناسی: از تحلیل داده های اقلیمی و شاخص HCI برای بررسی تأثیر تغییرات اقلیمی بر گردشگری استفاده شده است. در بخش تغییر اقلیم نیز از CanESM2 استفاده شد. پژوهش در استان مازندران انجام شده و از داده های هواشناسی بازه زمانی 2000 تا 2024 و پیش بینی های مدل CanESM2 برای سال 2050 استفاده شده است. یافته ها: تغییرات اقلیمی تأثیرات متنوعی بر گردشگری مازندران دارد. مناطق غربی (رامسر، تنکابن، عباس آباد) با حفظ شرایط مناسب، مقاصد پرطرفداری باقی می مانند. درحالی که مدل سازی نشان داد با تغییر در اقلیم مازندران مناطق شرقی و کوهستانی به دلیل کاهش HCI ممکن است با کاهش جذابیت روبه رو شوند. همچنین، افزایش سطح دریا و تغییر الگوهای بارش تهدیدی برای مناطق ساحلی است. نتیجه گیری و پیشنهادات: برنامه ریزی گردشگری در مازندران با توجه به پیش بینی مقادیر بالای HCI تا سال 2050 در مناطق غربی به جذب گردشگر کمک می کند. همچنین، پیشنهاد می شود از مراکز اطلاع رسانی هواشناسی برای آگاهی بخشی به گردشگران استفاده شود. مناطق با HCI پایین تر نیز با بهبود زیرساخت ها می توانند جذابیت بیشتری پیدا کنند. نوآوری و اصالت: این پژوهش با ترکیب داده های تاریخی و پیش بینی شده اقلیمی (مدل CanESM2)، تأثیرات تغییرات اقلیمی را تا سال 2050 تحلیل کرده و راهکارهای مدیریتی برای صنعت گردشگری ارائه داده است.