فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
170 - 194
حوزههای تخصصی:
سعدی پرورده مکتب اشاعره است و به راحتی می توان تأثیر کلام اشعری را در آثار سعدی مشاهده کرد. تأثیر قضا و قدر بر سرنوشت، تأثیر ذات و جوهره بر اعمالی که از انسان سر می زند، و بی تأثیر بودن تربیت بر تغییر روحیات و اخلاقیات فرد، در جای جای کلیّات سعدی به چشم می خورد. علاوه بر مضامین بسیاری از این دست، مضمون شایع دیگری نیز در غزلیات و اشعار عاشقانه سعدی دیده می شود با این مفهوم که عشق امری بی اختیار و عقل گریز است و در برابر عشق نمی توان تاب آورد یا دست به انتخاب و تدبیر زد؛ یعنی اندیشه جبر بر اشعار عاشقانه سعدی نیز غلبه دارد و این سؤال مطرح می شود که آیا این جبر برخاسته از همان کلام و تربیت اشعری است، یا صرفاً محملی برای خلق یک مضمون ادبی؟ یافته های مقاله با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی نشان داد که تأثیرگذاری کلام اشعری بر سعدی چنان نیست که او را گرفتار جبرگرایی کرده باشد؛ سعدی انسانی آزاده و روشنفکر است و علی رغم هم عصران خود، به جبر مطلق اعتقادی ندارد؛ در نتیجه مضمون بی اختیاری انسان در عالم عشق صرفاً یک مضمون هنری است و سعدی از آن برای بیان قدرت عشق استفاده کرده است.
مطالعه تطبیقی دو اثر از منشآت فارسی «التّوسُّل الی التّرسُّل» و «مصباحُ الرسایل و مفتاحُ الفضایل»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
177 - 201
حوزههای تخصصی:
«التَّوسُّل اِلی التَّرسُّل» و «مصباحُ الرَسایل و مفتاحُ الفَضایل» دو اثر از نوع مکاتیب با سبک فنّی و مزیّن است، که اولی مجموعه ای از منشآت و دومی در آداب و رموز انشاست. بی گمان آثار موجود با نوع ادبی و دوره تاریخی واحد سبک و سیاق همسانی دارد، اما گاه اثری ممتاز پدید می آید و مورد پیروی قرار می گیرد و یا همانندی دو اثر چنان است که درخور توجه و بررسی می شود. التَّوسُّل اّلی التَّرسُّل نیز از متون ممتازی است، که مصباحُ الرَسایل از کتب ارزشمند منشیانه و از نخستین آثار تحریر شده در ترسّل، شباهتی کم نظیر بدان دارد. این جستار در پی آن است تا پیروی موفّق بن محمّد مجدی (مؤلّف مصباحُ الرَسایل...) از سبک بهاءالدین محمّد بغدادی (مؤلّف التَّوسُّل...) و شباهت کم نظیر اثر آنان را نشان دهد. بنابراین دو اثر نام برده با روش تطبیقی و تحلیلی مقایسه شده، ماحصل آن بر اساس مبانی سبک شناسی و ذکر شواهد محرز در این گفتار بیان می شود. نتایج به دست آمده مبین آن است که «موفّق بن محمّد مجدی» مراسلات «بهاءالدین محمّد بغدادی» را سرمشق کار خود نهاده و آداب و اصول انشا را مطابق آیین موجود در مکتوبات او نگاشته است. از رهگذر این پژوهش عوامل تمایز دو اثر مورد نظر نیز آشکار شده، شواهد موجود نشان می دهد که تفاوت آن دو برخاسته از موضوع متفاوت این کتب و گاه علایق فردی نویسندگان آن هاست.
عناصر فرهنگی آینه های دردار اثر هوشنگ گلشیری و ترجمه آن بر پایه دیدگاه ایویر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان آینه های دردار اثر هوشنگ گلشیری یکی از آثار ادبیات معاصر فارسی است که عناصر فرهنگی بسیاری در خود جای دارد. این رمان در سال 2004 م به قلم سلیم عبدالأمیر حمدان با نام «مرایا الذات» به عربی ترجمه شد. هدف از این پژوهش، بررسی انتقال عناصر فرهنگی این رمان از فارسی به عربی بر پایه الگوی ولادیمیر ایویر (1987) و راهبردهای ترجمه این گونه واژه ها و عبارتها و نیز بررسی میزان بسامد هر یک از راهبردها و میزان موفقیت مترجم است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است، برای این کار از طبقه بندی پنج گانه نیومارک (1988) و نیز نمونه کار هاشمی و غضنفری مقدم (1393) در تکمیل طبقه بندی آن بهره بردیم. یافته های پژوهش بیانگر آن است که در این رمان، مؤلفه اصطلاحات با 95 مورد، پربسامدترین و مؤلفه های لعن و نفرین، دشنام و ناسزا با هیچ مورد کم بسامدترین است. نیز نتایج آماری راهکارهای ترجمه عناصر فرهنگی این رمان نشان می دهد که جایگزینی با بسامد 50 و 57% و وام گیری با 20 و % 23 بیشترین راهکار به کاررفته مترجم است و این نشان از آن دارد که حمدان از روش تلفیقی وام گیری به همراه تعریف بهره نبرده و عبارتها را برای خواننده در درون متن یا پاورقی تعریف نکرده است، ولی نکته مثبت ترجمه او کاربرد اندک ترجمه تحت اللفظی و حذف و به کارنبردن مؤلفه افزوده سازی است.
مطالعه نوع طبیعت و نگرش به آن در آثار گوته و نقاشی های فردریش و رونگه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش این است که وجه مشخص نگرش گوته به طبیعت و تصویر طبیعت در آثار نقاشان رمانتیک آلمان چیست؟ براین اساس به شیوه توصیفی-تطبیقی وجه مشخص نگرش آنها به طبیعت واکاویده می شود. گوته مخصوصا در دوران جوانی علاوه بر تأثیری که از روسو، هردر و جنبش پیشارمانتیک طوفان و تلاطم گرفته، بیشتر نگرش رمانتیک به طبیعت داشته و در مجموع طبیعت برای او، در اشعار و برخی آثار معنی زندگی جوامع اولیه، سادگی و دست نخوردگی در مقابل تمدن (روسو)، فی البداهگی و خودجوشی طبیعت درهم آمیخته با زندگی و هنر مردمان، طبیعت زیبا و خدا است که همگی به نوعی تلقی رمانتیک از طبیعت محسوب می شود. با اینکه او از کلاسیسم هم دفاع می کند در فاوست متأثر از دیدگاه بصری هنرمندان رمانتیک به نظر می رسد این پژوهش از مطالعه نگرش فردریش و رونگه به طبیعت به این نتیجه می رسد آن دو بیشتر به طبیعت به عنوان وجه یا درجه ای از تحقق ذهن یا سوژه می نگرند تلقی رمانتیک تری است. فردریش از سمبولیسم عرفگرای آثار اولیه اش به سمت ناتورالیسم شاعرانه و پالایش یافته تری بر اساس حال و هوای گوته حرکت کرد و زاویه دید سوژه را در نقاشی ها به طبیعت مد نظر داشت. رونگه برغم توصیه گوته، در زندگی کوتاه مدت خود مفهوم رمانتیک «هیروگلیف طبیعت» را به عنوان عنصر اساسی زبان و فرهنگ نشان داد.
بررسی تطبیقی مؤلفه های ادبیات پایداری در اشعار طاهره صفّارزاده و مصطفی وهبی التل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
56 - 84
حوزههای تخصصی:
ادبیات پایداری از شاخه های مهم ادبیات با تأکید بر مفاهیمی همچون ایستادگی، مقاومت، وطن پرستی، نفی استبداد و استکبار است که عمدتاً به سبب شرایطی همچون جنگ، اشغال نظامی، اختناق، استبداد و سرکوب و مواردی مانند دردهای مشترک، ایستادگی برای آزادی، ستایش جان باختگان و ترسیم آینده ای روشن محورهای مشترک آن می باشد. مسأله مهم، کاربست مؤلفه های ادبیات پایداری در ادبیات جوامع مختلف است. به بیانی دیگر، عمده شاعران و نویسندگانی که حوادثی همچون جنگ و اشغال نظامی و سرکوب و ... را از سوی نیروهای بیگانه و حتی عناصر مستبد داخلی تجربه کرده اند، مؤلفه های مختلفی را در آثار نظم و نثر خود بکار برده اند. این مقاله با استفاده از روش تطبیقی درصدد بررسی مؤلفه های ادبیات پایداری در شعر طاهره صفّارزاده شاعر ایرانی و مصطفی وهبی التل شاعر و نویسنده اردنی است. فرضیه مقاله حکایت از این موضوع دارد که سه مؤلفه تلاش برای آزادی وطن، دعوت به مبارزه و پایداری و استکبارستیزی مؤلفه های مشترک ادبیات پایداری این دو شاعر است. یافته های مقاله با استفاده از روش تطبیقی نشان داد هر دو نویسنده برای تبیین مؤلفه وطن دوستی از اسطوره های دینی بهره برده اند. در خصوص مؤلفه دعوت به مبارزه، هر دو شاعر از سه رویکرد استفاده کرده اند. نخست؛ ایجاد امید و وحدت در میان مبارزان، دوم؛ ترسیم آینده ای روشن و سوم؛ گرامی داشت شهدای مقاومت و ایستادگی. نهایتاً در خصوص مؤلفه استکبارستیزی هر دو شاعر ابتدا اشغالگران را به جانورانی ددمنش و درنده تشبیه و سپس مبارزان را به نوعی دعوت به انقلاب می کنند.
مقایسه ادبی عنصر عاطفه در اشعار متنبی و ابوفراس حمدانی درباره دربار سیف الدوله نادر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
151 - 178
حوزههای تخصصی:
متنبی و ابوفراس از جمله شاعران دربار سیف الدوله اند که در اغراض مختلف شعری به ویژه مرثیه، به خاطر عواملی چند، شعرشان متفاوت شده است؛ متنبی در اغراض مختلف شعری در مدایح خود به دفعات متعدد، ضمن مدح، سخا و بخشندگی، دلاوری و کاردانی ممدوح، به ستایش خود نیز پرداخته است؛ اما در رثائیات، به خصوص رثای خوله، خواهر بزرگ سیف الدوله، شاعر، سیف الدوله را در غم از دست دادن خواهرش، شریک شده و از این مصیبت، غمگین گردیده و اشک ریخته است. همچنین تمام صفات و اخلاق نیک او را که دلالت بر منزلت والا و ارزش و علم و ادب او دارد، ذکر نموده است. سپس پادشاه را به بلندهمتی توصیف کرده و از کلیه اعمال بیهوده ای که دیگران به آن مشغول می شوند، مبّرا نموده است. متنبی در این قصیده، بیشتر به احساس و عاطفه پناه برده تا هنر و عقلش. ابوفراس هم در رومیات خود به اشعاری وجدانی پناه برده و عاطفه ای سوزناک را در شعرش نمایان ساخته، به طوری که شنونده در حین شنیدن آن احساس رخوت و بی میلی نمی کند. نویسنده در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی، مبتنی بر مطالعه کتابخانه ای انجام گرفته، درصدد است تا ضمن بررسی عنصر عاطفه در اشعار متنبی و ابوفراس به این پرسش پاسخ دهد که کدام یک از اغراض شعری این دو شاعر، حاوی عاطفه است؟ و وجه تمایز و تشابه این دو شاعر در بیان عنصر عاطفه در چیست؟
معرّفی و تحلیل توصیفی دیدگاه های سعید علّوش در ادبیّات تطبیقی جهان عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
99 - 126
حوزههای تخصصی:
سعید علّوش منتقد و مترجم مغربی از پژوهشگران برجسته ادبیّات تطبیقی در جهان عرب به شمار می آید. آثار وی در این حوزه در معرّفی مکتب های مطرح ادبیّات تطبیقی و کتاب شناسی این دانش در جهان عرب نقش اساسی داشته است. علّوش در ادبیّات تطبیقی معاصر، بیشتر در مسیر تحقّق پنج هدف اساسی حرکت نموده است؛ الف: معرّفی تاریخچه و نقد مکتب های مشهور ادبیّات تطبیقی. ب: نقد فرهنگی ادبیّات تطبیقی. ج: بررسی وضعیّت کنونی ادبیّات تطبیقی در جهان عرب و چالش های فراروی آن. د: تأکید بر نظریه اسلامی ادبیّات تطبیقی. ه : نقش ترجمه در ادبیّات تطبیقی. لذا این پژوهش توصیفی تحلیلی برآن است ضمن معرفی سعید علّوش، به تحلیل دیدگاه های وی در باب ادبیات تطبیقی عربی نیز بپردازد که درنهایت به این مهم ره یافت ه است، که علّوش ضمن در پیش گرفتن اهداف نامبرده و برجسته نمودن نقش عرب در ادبیّات تطبیقی غرب، نقص ها و اشتباهاتی چند در آثار و گفته های خویش داشته است؛ ازجمله آنکه علّوش بعد از نوشتن رساله دکتری و چاپ آن کار جدیدی نکرد و تمام کارهای چاپ شده وی تکرار مطالب رساله دکتری است. متهم کردن مجله الدراسات الادبیه و تلاش های محمد محمدی به تلاش برای تقویت جنبش امل از اشتباهات فاحش کتاب مکونات الادب المقارن و مدارس الادب المقارن است که با روح علمی سازگاری ندارد و نیز پریشانی نویسنده در کاربرد واژگان غلوآمیزی چون مکتب اسلاوی و عربی هم از دیگر اشکالات کار اوست.
مطالعه تطبیقی ادبیات و شعر از دیدگاه منطق فازی در مقایسه با منطق دو ارزشی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
59 - 78
حوزههای تخصصی:
منطق فازی به نوعی از روزگاران کهن وجود داشته است اما بررسی روشمند آن به سال 1965 بر می گردد، زمانی که پرفسور لطفی زاده مقاله «مجموعه های فازی» را ارائه نمود. منطق فازی در تقابل با منطق ارسطویی، پدیده های جهان را به دوگانه های متضاد تقسیم نمی کند بلکه هر چیزی را به صورت حوزه ای بر روی یک طیف می بیند که از کمترین درجه آغاز و به بیشترین درجه ختم می شود. هر عضو می تواند همزمان به چند مجموعه تعلق داشته باشد و حاصل جمع عضویت ها لزوماً برابر صد نیست. در رابطه با منطق فازی و ادبیات و بویژه شعر در ایران کار چندانی صورت نگرفته است و اگرچه این مقاله نخستین گام نیست، اما می کوشد تا بخش کوچکی از خلأ موجود را پر نماید. پرسشهای اصلی این نوشتار عبارتند از اینکه: آیا ادبیات پدیده ای فازی است؟ آیا شعر را می توان با منطق فازی بررسی نمود؟ اجزاء تشکیل دهنده یک اثر ادبی مفروض، چگونه به آن هویتی فازی می دهند؟ آیا ایهام، ابهام و استعاره، خود پدیده هایی فازی هستند؟ چگونه؟ آیا می توان مرزی میان شعر، نظم، نثر و محاورات روزمره قائل شد؟ مقاله حاضر به صورت گذرا منطق فازی را بررسی می نماید و سپس پیامدهای تفکر و منطق فازی را در حوزه شعر و ادبیات با تکیه بر ایهام و استعاره به بررسی می نشیند.
تحلیل جایگاه موزه فرش ایران از منظر عاملیت اجتماعی- فرهنگی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
19 - 7
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به این مسئله می پردازد که رویکرد حاکم بر تنظیم فعالیت ها در موزه فرش ایران، سنتی است و ذیل رویکردهای انتقالی ارتباطات قرار می گیرد. تمرکز بر حفظ میراث پیشینیان و انتقال آنها به نسل جدید موجب انزوای موزه از جامعه و نادیده گرفتن کارکرد اجتماعی آن شده و آن را از نقشی که می تواند در شرایط اجتماعی معاصر ایفا کند، منفک می سازد. این مقاله با تمرکز بر این مفهوم که فرش علاوه بر میراث و هنر، وجهه دانش علمی نیز دارد به نقشی که موزه فرش می تواند در اتمسفر فرهنگ علمی کشور داشته باشد، می پردازد. از این رو، پس از مروری مختصر بر سابقه فرش در ایران، جایگاه فرش در فرهنگ علمی و فناورانه توضیح داده می شود. از نظر مفهومی، مقاله حاضر با ترکیب مفاهیم ارتباطات عمومی علم، مفهوم عاملیت مدنی موزه ها را پیشنهاد کرده و با روش مشاهده مشارکتی پیشنهادی ماک و همکارانش نشان می دهد که موزه فرش از عاملیت، اجتماعی و فرهنگی مشخصی برخوردار نیست.
تطبیق ساختار روایی ترانه های مادرانه فارسی و فرانسوی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
88 - 73
حوزههای تخصصی:
ترانه های مادرانه، به عنوان ساختار ادبی و روایی، از کهن ترین بخش های ادبیات شفاهی در فرهنگ بشری به شمار می آیند که در زیر ساخت آنها، معانی ژرف و حقایق ارزنده ای پنهان است که می تواند نشان دهنده پیوند بین ملت ها و زبان ها باشد. یکی از این زمینه های فرهنگ مشترک، در بین ترانه های مادرانه فارسی و فرانسوی، به ویژه از نظر ساختار روایی آن ها قابل تأمل است. در این مقاله با روش تطبیقی به لالایی های این دو زبان، به عنوان نمونه های یک روایت و داستان نظر می شود که دارای ساختار روایی مشترک هستند. در این روایت ها، عناصر روایی و روایت، زمان، مکان، اوج و حضیض، نگاه به گذشته، پیچش و گره افکنی و گره گشایی و نتیجه گیری اخلاقی، تا راهگشایی و بازگشت به نگرانی های کودک و آرامش بخشی دیده می شود که از روحیه فرا زبانی و دلسوزانه مادری در فرهنگ بشر حکایت دارد. با روش تحلیل مقایسه ای به این نتیجه نظر دارد که عناصر مشترک فرهنگ ملت ها در لالایی ها نیز نمود پیدا می کند. در لالایی های فارسی و فرانسوی علاوه بر مضامین و درون مایه مشترکی که قابل مطالعه است در ساختار و چهارچوب های ثابت آن ها نیز پیوندهایی مشترک دیده می شود که حکایت از عمق پیوند فرهنگی دارد. در حقیقت لالایی های هر دو زبان گونه ای روایت و داستان محسوب می شوند.
تطبیق ضدهای مرگ و زندگی و دنیا و آخرت در اندیشه مولانا جلال الدین رومی و ابوالعلای معری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
539 - 566
حوزههای تخصصی:
یکی از مبانی و معیارهای نوشته های ادبی که منجر به ماندگاری آن می شود، اندیشه مربوط به آن آثار است. در ادبیات فارسی شاعران و نویسندگان تنها به سرودن اشعار و آفریدن آثار ادبی نپرداخته اند بلکه توانسته اند اندیشه های کلامی، اخلاقی، فلسفی، عرفانی و ... را در آثار ادبی وارد کنند. مولانا جلال الدین رومی از شاعران سده هفتم ه.ق با اندیشه های عرفانی و ابوالعلای معری از شاعران سده پنجم ه.ق با پندارهای دینی و فلسفی است. در این پژوهش نگارندگان به صورت تطبیقی مطابق مکتب امریکایی، در پی بیان شباهت و تفاوت نگاه دوشاعر شرقی و هم آیین اما با مسلک متفاوت، نسبت به مسائل متضاد هستی در زمینه مرگ و زندگی و دنیا و آخرت بوده اند. فرضیه نگارندگان این است که به دلیل وابستگی دوشاعر به مکتب شرقی باید نگرش های همسانی در اندیشه ها داشته باشند ولی وابستگی دو شاعر به دو مکتب فکری متفاوت، باعث تضارب آرای این دو شاعر شده باشد. مهمترین نتیجه به دست آمده این است که نگاه مولانا در زمینه یادشده نسبت به امور متضاد ، نظر عارف اندیشمند است و پدیده ها را با دریچه اشراقی خود نگریسته ولی فلسفه ابوالعلا در مواجهه با تضادها، فلسفه شاعرانه، شک و بدبینی بوده است. روش این پژوهش، کتابخانه ای است که بر مبنای توصیفی-تحلیلی به دسته بندی و بررسی داده ها پرداخته شده است.
شک و بدبینی بوده است.
واژههای کلیدی: مولانا ،ابوالعلا، ادبیات تطبیقی، اضداد.
معراج نبی(ص) در هشت مثنویِ قاسمی و رساله المعراج قشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاسمی گنابادی (د.982ق.) که عمده شهرتش به واسطه حماسه های ملی-تاریخی اوست، در آغاز مثنوی هایش، معراج نامه ای سروده است. معراج نامه های او همراه با تصاویر شعری زیبا در معراج حضرت محمد(ص) است؛ به گونه ای که هنری ترین اشعار وی معراج نامه هاست. در این جستار مراحل و قسمت های معراج رسول الله (ص) بر اساس سروده های قاسمی تنظیم گردید و با آنچه در کتاب المعراج قشیری (د.465- 376ت.) آمده بود، از نظر مضمون مقایسه شد. این دو نمایندگان زبان و فارسی و عربی هستند که برای تطبیق انتخاب شدند. همچنین به این پرسش ها پاسخ گفته شد که: قاسمی به چه مراحلی از معراج پیامبر(ص) توجّه داشته است؟ چه اشتراکات و افتراقاتی بین معراج نامه های قاسمی و قشیری وجود دارد؟ جمع آوری داده های تحقیق به روش اسنادی- کتابخانه ای و شیوه تدوین محتوا توصیفی- تحلیلی است و هدف معرفی معراج نامه های قاسمی. درنهایت این نتیجه حاصل شد که گرچه قاسمی و قشیری در اغلب وقایع معراج اتفاق نظر دارند، امّا قاسمی واقعه معراج را با تصویرپردازی های بیشتری بیان نموده است. هر دو به معراج جسمانی معتقدند. قاسمی بر آن است پیامبر(ص) در عرش با چشم سِر یا دل خداوند را مشاهده کرد و قشیری این دیدار را با چشم سَر می داند. در شعر قاسمی از تاریخ وقوع معراج و شکافتنِ سینه و شستشوی قلب مبارک حضرت سخنی به میان نیامده، درحالی که قشیری به ذکر این دو نکته پرداخته است. در این پژوهش دیگر تفاوت های روایت قاسمی و قشیری در معراج پیامبر(ص) نیز بررسی شده است.
نقد تطبیقی کهن الگوی سایه در اشعار فروغ فرخزاد و سیلویا پلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
75 - 109
حوزههای تخصصی:
شاعر در زمان سرایش با ضمیر ناخودآگاه ارتباط می یابد و محتویّات آن را به مخاطب عرضه می کند. بنابراین شناخت و بررسی آرکی تایپ ها از جمله آرکی تایپ سایه ابعاد پنهان شخصیت شاعر را به ما می شناساند. این آرکی تایپ یکی از مهمترین آرکی تایپ هاست که بخش پنهان و تاریک تر ضمیر ناخودآگاه را نشان می دهد. سایه در شکل منفی شامل تمامی امیال و فعّالیّت های غیراخلاقی و منع شده است و در شکل مثبت لازمه ادامه زندگی. این نوشتار بر پایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که با نگاهی جهانی وجود شباهت بین آثار ادبی را برآمده از روح مشترک بشری می داند، با نگاهی روان شناسانه به اشعار فروخ فرخزاد و سیلویا پلات می پردازد. نگارنده در این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی آرکی تایپ سایه را در شعر این دو شاعر بررسی و مقایسه می کند. این بررسی تطبیقی علاوه بر کشف لایه های پنهان ضمیر ناخودآگاه شاعران مورد بحث، نقاط اشتراک و افتراق فرهنگی اجتماعی جامعه آنان را نیز نشان می دهد. به عنوان مثال فراوانی برخی نمودهای کهن الگوی سایه چون احساس حقارت، ترس و خشم و خشونت در شعر سیلویا نسبت به شعر فروغ، علاوه بر این که نشان دهنده شخصیت برون گرای شاعر نسبت به فروغ است، جامعه خشن و مردسالار او را نیز تداعی می کند. از سوی دیگر سیلویا پلات با به نمایش گذاشتن جلوه های بیشتری از سایه، به شناخت کامل تری از آن می رسد و بهتر با آن آشتی می کند.
بازنمایی سیمای اسطوره ایرانی «پری» در منظومه «دیو و پری» اثر آندری پادولینسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تصویر پری؛ به عنوان یک اسطوره ایرانی در منظومه دیو و پری اثر آندری پادولینسکی (1886-1806) و حرکت هنری آن می پردازد. توجه به این کهن الگو با ماهیت جهانی این اسطوره توضیح داده می شود که طیف گسترده ای از معانی فرهنگی را آشکار می کند و حامل معنایی جهانی است. این امر به وجود تصویر پری در آثار ادبی روسی در زمان های مختلف بازمی گردد. پری در منظومه دیو و پریِ پادولینسکی؛ موجود بالدار زیبایی است که در بهشت زندگی می کند. آنگاه که به زمین فرود می آید در فراق وطن متروک سوگوار است و حامل ایده توبه واقعی به عنوان نجات و بازگشت به بهشت است. تصویر دیو در تقابل با تصویر پری شکل می گیرد. خاستگاه شکل گیری تصویر پری در ادبیات روسیه به ترجمه شاعرانه داستان شرقی لاله رخ توماس مور شاعر ایرلندی بازمی گردد که توسط واسیلی ژوکوفسکی انجام شد. با وجود این واقعیت که ترجمه ژوکوفسکی ترجمه ای آزاد بود، اما بن مایه «پری رانده شده از بهشت» را به ادبیات روسی معرفی کرد. شعر عاشقانه ژوکوفسکی، گرایشی ماندگار را نسبت به این اسطوره ایرانی ایجاد کرد و به تحولات موضوعی آن انگیزه بخشید و تفسیرهای مختلفی از سیمای پری در آثار شاعران روسی قرن 19 و20 همچون پادولینسکی، پوشکین، لرمانتف، گومیلیف، یسنین ارائه ش د. در نهایت نتیجه گیری می شود که سیمای «پری» در شعر پادولینسکی، عاری از دریافتی اگزوتیک (شگفت باور) از «دیگری» است و این اسطوره در حرکت هنری خود، از مسیری که بدرستی روشن نیست، از ایران به صورت غیرمستقیم به همسایه شمالی خود روسیه رسیده است
مطالعه تطبیقی جایگاهِ اجتماعیِ زنان در داستان های کوتاه دهه 20 از منظر فرانقش تجربیِ زبان در رویکرد نقش گرایی هلیدی «با تمرکز بر داستان های کوتاه بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
239 - 270
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا بر این نکته تأکید دارد که زبان ابزاری اجتماعی است و به آن دسته از کنش های انسانی می پردازد که بر انتقال معنا با کمک زبان اشاره دارد. هلیدی، زبان را نظامی از گزینش های واژگانی می داند که گویشور در سطوح سه گانه با توجه به بافت موقعیت از آن استفاده می کند. زبان با توجه به ضرورت های اجتماعی و محیط پیرامون تشکیل می شود و به سامان دهی معنی می پردازد. این کارکرد زبان در زبان شناسی نقش گرا فرانقش نامیده می شود. فرانقش های زبان عبارت اند از: فرانقش اندیشگانی که از این فرانقش برای واکاوی و تحلیل متن استفاده می شود؛ فرانقش بینافردی که هدف آن شروع یا ارتقای روابط برای تأثیرگذاری بر رفتار دیگران، بیان نظرات، اصلاح یا تغییر آن هاست؛ فرانقش متنی که وظیفه متناسب سازی پیام با توجه به دیگر عوامل متنی و برون متنی را داراست. پژوهش حاضر تلاش می کند به شیوه توصیفی - تحلیلی به این پرسش ها پاسخ دهد که با توجه به جامعه آماری پژوهش، در ساختار متنی داستان های کوتاه دهه 20، هر کدام از فرآیندهای زبانی چه کارکردی دارند؟ و با توجه به مبانی مطرح در فرانقش اندیشگانی و دیدگاه رئالیستی حاکم بر داستان های کوتاه در دهه بیست، نویسندگان مرد چه تصویری از زن و جایگاه اجتماعی وی در این مقطع تاریخی ترسیم کرده اند؟ ادبیات داستان کوتاه با تأکید بر منش رئالیستی و واقع گرایانه خود همواره به دنبال تعریف جایگاهی برای حضور زنان و همچنین رهایی خود از محدودیت های جنسیتی و خوانش های مردسالارانه بوده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد هر کدام در ساختار متنی داستان های کوتاه خود از انواع مختلف فرآیندهای زبانی برای ترسیم جایگاه اجتماعی مثبت زنان بهره گرفته اند.
بررسی تطبیقی کارکرد نمادهای رنگ سرخ در شعر پایداری (با تکیه بر اشعار شهریار و جواهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
17 - 29
حوزههای تخصصی:
گاهی شاعر سخن گفتن را از طریق کلماتی که نماد، رمز و سمبول هستند، برای خود یک اصل قرار می دهد و از این طریق، بی نیاز از شرح موضوعات گوناگون و بسط سخن است. «رنگ»بعنوان برجسته ترین عنصر در حوزه محسوسات، از دیرباز تاکنون مورد توجه انسان بوده و همواره روح وروان آدمی را مسحور قدرت خود کرده است. رنگ ها علاوه بر دلالت های وصفی، در بیان تجربه های افراد نیز نقش عمده ای ایفا می کنند. امروزه نیز رنگ مهمترین عنصر در بروز خلاقیت های هنری و بهره وری محسوب می شود و شاعران به عنوان زیباشناسان جهان آفرینش از واژگان رنگین در عینی تر شدن ایماژهای شاعرانه و گاه در راستای تبیین مفاهیم بیان ناشدنی فضای نمادین اشعار خویش بهره ها می برند. با شناخت ویژگی ها و تاثیرات رنگ ها در فضایی واقعی، کنایی، رمزی و اسطوره ای می توان به رازهای پنهان بسیاری دست یافت و یا پیام هایی را به مخاطب منتقل کرد. از همین روی در شعر پایداری نیز به کارگیری عنصر رنگ، بیانگر آرمان ها و خواسته های شاعران است. شهریار و جواهری نیز با به کارگیری رنگ ها به ویژه رنگ سرخ به عنوان یکی از اجزای مهم صور خیال در اشعار خود، تداعی های پر رمز و رازی را با زمینه های فرهنگی، آیینی و تاریخی خلق کرده اند. این جستار با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و با تکیه بر مکتب امریکایی در ادبیات تطبیقی سعی در تبیین کارکرد رنگ سرخ در اشعار پایداری این دو شاعر دارد. یافته های این پژوهش نشانگر آن است که در شعر هر دو شاعر، رنگ سرخ بیانگر شهادت، قیام، اعتراض،ایستادگی و پایداری است.
خوانش تطبیقی گزاره های رئالیسم جادویی در رمان های المرحوم حسن کمال و عزاداران بَیَل غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
25 - 51
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی از شاخصه های واقع گرایی در نیمه دوم قرن بیستم است که با درآمیختگی با خیال، ساختارهای واقعی را تغییر داده است. حسن کمال و غلامحسین ساعدی ازجمله پیشگامان این سبک داستان نویسی در ادبیات داستانی معاصر عربی و فارسی هستند. رمان های المرحوم و عزاداران بَیَل از نمونه های برجسته این سبک داستان نویسی هستند که در این مقاله تلاش شده شگردهاى نویسندگان از منظر گزاره های رئالیسم جادویی، باروش توصیفی– تحلیلی براساس مکتب آمریکایی مورد بررسی قرار گیرد. لزوم شناخت درون مایه و عناصر رئالیسم جادویی باتوجه به مشکلات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى دو کشور مصر و ایران و باتوجه به اسطوره ها و باورها ضرورت پژوهش است. نتایج نشانگر آن است که نویسندگان از رئالیسم جادویی برای بیان مشکلات سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه مصری و ایرانی استفاده نمودند. عنصر «سحروجادو»، «وهم و خیال»، پس از عنصر «واقعیت»، شالوده این دو داستان را تشکیل می دهد. زمینه گرایش هر دو نویسنده به سبک رئالیسم جادویی را باید در جنبه های روان شناختی شخصیت های داستان آنان و ویژگی های فردی مشترک آنان دانست. در المرحوم مؤلفه های رئالیسم جادویی؛ مانند «نمادسازی»، «رازگونگی»، «صدا و بو» حضوری پررنگ تر دارد و در عزاداران بَیَل، نمونه های بیشتری از عناصر «دوگانگی»، «اسطوره» و «صدا و بو» دیده می شود.
بررسی تطبیقی سطوح فکری غزلیات حافظ و سنایی با استفاده از تئوری ساخت گرایی تکوینی لوسین گلدمن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
179 - 205
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلی این مقاله برّرسی تطبیقی سطح فکری غزلیات حافظ و سنایی با تأکید بر نظریه ساخت گرایی تکوینی لوسین گلدمن است. گلدمن در شیوه خود می کوشد تا ارتباط ساخت درونی اثر را با ساخت فکری (جهان بینی) طبقه اجتماعی نویسنده آشکار کند و به عقیده او هرچه این رابطه محکم تر باشد، اعتبار هنری آن نیز بیشتر است. فرضیه نویسندگان بر این مسأله تأکید دارد که ساختار ذهنی جامعه سنایی موجب شد تا غزلیات وی از حیث سطح فکری در سه دسته عاشقانه، عارفانه و قلندرانه و عقلاءالمجانین و ساختار اجتماعی زمانه حافظ موجب شد تا سطح فکری غزلیاتش در حد یک متفکّر منتقد اصلاح طلب نمایان شود. نتایج پژوهش با استفاده از روش تطبیقی حکایت از آن دارد که سطح فکری غالب بر اشعار حافظ تغییر ساختار وضع موجود و تحقق عدالت بوده و سطح فکری اشعار سنائی به دلیل اشتمال بر دلالت های معرفتی، وضعیتی و به ویژه دلالت هنجاری، از ابعاد و قابلیّت های مهمّ مدنی و سیاسی برخوردار است.
انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری ، (با رویکردی به علم، عشق و مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
178 - 192
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین موضوعاتی که فلاسفه و عارفان شرقی بدان پرداخته اند مسئله انسان شناسی است و از مولفه های مهم مربوط به آن شناخت مرگ، عشق و علم انسان است که علم به این موضوعات در سرنوشت آدمی تأثیر به سزایی دارد، انسان معاصر با توجه به مکاتب و نظریه های مختلف در این مورد دچار سردرگمی شده است مطالعه در باب این موضوعات باعث برطرف شدن برخی ابهامات ذهنی و انتخاب مسیر درست زندگی خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف بررسی انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری با رویکرد به علم، مرگ و عشق به روش کتابخانه ای به انجام رسیده است. یافته های پژوهش: از تشابهات اندیشه دو شاعر: یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در ارتقای مقام انسان را کسب علم می دانند، مولانا سه علم، علم تجربی، علم شغل و علم صوفیانه را باور دارد،عنایت او به علم صوفیانه است. اما اقبال به علم حصولی و حضوری معتقد است. در مورد مرگ هر دو شاعر مرگ و جاودانگی را برای تمامی انسان ها محتوم می دانند. مولانا نوع زندگی و مرگ شخص را بازت اب ض میر و دل آدم ی می داند اما اقبال می گوید: جاودانگی حقیقی زمانی مطلوب است آدمی گوهر وجودی مفهومِ خودی را بشناسد. عشق از نظر هر دو از سوی خدا آمده است مولانا غایت و نهایت عشق را وصول به حضرت حق می داند . اما از نظر اقبال عشق به خدا در نهاد آدمی موجود است و اگر لحظه ای عشق به خدا از آنها گرفته شود نابود می شوند.
بررسی تطبیقی مضمون و ساختار نمایشنامه «خسیس» مولیر و نمایشنامه «حکایت مرد خسیس» آخوندزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
141 - 174
حوزههای تخصصی:
تئاتر به عنوان یکی از انواع ادبی ، همچون پلی میان ادبیات و هنر نمایشی پیوند ایجاد کرده است. تئاتر بیشتر به دو گونه کمدی و تراژدی وجود داشته است. نوع تراژدی در گذشته بر نوع کمدی برتری داشت. در قرن هفده در فرانسه، با ظهور مولیر کمدی به شکوفایی رسید و تحولی در تئاتر کلاسیک ایجاد شد. در ایران نمایشنامه نویسی سابقه چندانی ندارد. اما اشکال سنتی و مذهبی آن همواره وجود داشته است. در این مقاله، ما به بررسی تطبیقی دو نمایشنامه کمدی یعنی خسیس مولیر و حکایت مرد خسیس آخوندزاده پرداخته ایم. در دو اثر مورد مطالعه، خصیصه خساست به عنوان یکی از بزرگترین آفات اخلاقی نشان داده شده که نه تنها روابط خانوادگی بلکه روابط اجتماعی را نیز تحت شعاع قرار می دهد. در این مقاله، ما از نظریات میشل ویینی در زمینه تئاتر و تقسیم بندی او از انواع طنز و نظریات مناندر، نمایشنامه نویس یونان باستان، در زمینه تقسیم بندی شخصیت های نمایشنامه کلاسیک بهره جسته ایم و به بررسی و مقایسه محتوا، شخصیت ها و ساختار دو اثر پرداخته ایم. هدف ما در این مقاله، ضمن بررسی جنبه های مختلف خصیصه خساست در دو نمایشنامه یاد شده، این است که این دو اثر را در موازات با هم قرار دهیم تا نشان دهیم آخوندزاده تا چه حد و چگونه در مضمون و در ساختار نمایشنامه خود از مولیر الهام گرفته است و همانند مولیر هدف او از نوشتن این نمایشنامه آشکار و برطرف ساختن معایب رفتار انسان و افشای مفاسد اجتماعی-سیاسی بوده است.