مرضیه آفرین کیا

مرضیه آفرین کیا

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

بررسی تطبیقی معرفت شناسی و هستی شناسی از دید مولانا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معرفت شناسی هستی شناسی تطبیق کانت مولانا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۵
ساختار مکاتب فلسفی با تحلیل هستی و شناخت و نسبت آن دو با یکدیگر شکل می یابد. با توجه به پیوستگی تنگاتنگ مباحث معرفت شناسی و هستی شناسی می توان گفت: بنیان هستی شناسی هر مکتب بر معرفت شناسی آن استوار است. هستی شناسی به پژوهش در باره پدیدار هایی می پردازد که در عالم واقع موجودند و نگرش انسان ها به هستی بر اساس نگاه مسلکی است که به آن گرویده اند. اندیشمندان پس از اینکه دریافتند؛ قوای شناختی انسان در تفسیر پدیده های جهان هستی نقش بسزایی دارد؛ به مطالعه معرفت، گستره آن و ابزار شناخت پرداختند. این نوشتار سعی دارد با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تطبیق نگاه معرفت شناسانه و هستی شناسانه مولوی و کانت بپردازد؛ سپس میزان تشابه و تفاوت این دو نگرش به هستی و معرفت را بسنجد. با بررسی آرای مولانا و کانت با دو رویکرد متفاوت روبرو می شویم. مولانا فلسفه را در شناخت حقایق نارسا می داند و تمام ماهیت معرفت و معرفت شناسی را بر اساس مابعدالطبیعه تعریف می کند. او در مقوله هستی شناسی، معتقد است: وجود مطلق به آفریدگار هستی تعلق دارد و او هستی بخش همه هستی هاست درحالی که هستی ما ظاهری است. در نگرش وی انسان به هدف پیوند ارتباط با مظاهر هستی از شناخت حسی و عقلی و به جهت ارتباط با ذات حق-تعالی از معرفت شهودی بهره می گیرد. دغدغه اصلی کانت، عالم تفکر و شناخت است. بر همین اساس او معتقد بود بدون شناخت شناسی نمی توان به هستی شناسی پرداخت. زیرا مدعی بود که عقل به تنهایی نمی تواند به مسائل مابعدالطبیعه بیاندیشد. این در حالی است که به متافیزیک معتقد بود و آن را رد نمی کرد.
۲.

بررسی تطبیقی انسان شناسی عرفانی و فلسفی از دیدگاه مولانا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسان انسان شناسی عرفانی انسان شناسی فلسفی مولانا کانت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۰ تعداد دانلود : ۲۱۴
یکی از مسائل مهم اندیشه بشری، انسان و هستی ناشناخته اوست که همواره محور بحث در بین فیلسوفان و عارفان بوده است. آنان بر اساس دیدگاه خود به انسان از دو منظر نگریسته اند: برخی از وضع موجود انسان و در باره اینکه «انسان چگونه هست و چگونه نیست» سخن می گویند و پاره ای در باره شرایط انسان مطلوب گفت وگو می کنند به این معنا که انسان چگونه باید باشد و نباشد. در مقایسه این دو رویکرد باید گفت: انسان شناسی فلسفی با نگاهی عقلانی به مسائل اساسی انسان به-عنوان یک موجود عقلانی و اندیشمند و انسان شناسی عرفانی از راه علم حضوری به مطالعه و بحث در باره انسان و چگونگی دستیابی او به کمال می پردازد. این مطالعه با روش توصیفی تطبیقی و در جهت تبیین، تحلیل و تطبیق انسان شناسی فلسفی و انسان شناسی عرفانی از دیدگاه کانت و مولانا پرداخته است. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد هدف غایی مولانا در انسان-شناسی معرفی انسان کامل یا مطلوب است و حال آن که کانت در انسان شناسی پراگماتیکی خود، انسان موجود را معرفی می کند.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان