مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
لوفور
حوزه های تخصصی:
فضا واژه ای سیال است که همواره با مکان آمیخته شده است. در نوشته حاضر، با استفاده از روش هرمنوتیک (پدیدارشناسی) فلسفی، تفسیر متفاوتی از مکان- فضا ارائه می کنیم . روش شناسی های موجود به دلیل سیطره عقلانیت و تفکر مفهومی و متافیزیکی، به جای اینکه باتوجه به خصوصیات فضا، ازقبیل وجودی و تاریخی بودن، به دنبال تفسیر واژه فضا باشند، به دنبال تبیین واژه فضا هستند. طبق روش شناسی حاکم بر پژوهش، کنکاش در دانش فضا با دیالکتیک به دست می آید؛ نه با علم و منطقی که به دنبال روابط علی و رابطه ای است. طبق یافته ها، فضا پدیداری است که به واسطه هستی خاصش از دیگر پدیدارها به وجود مشابهت بیشتری دارد و بنابراین، فضا اگزیستانسیال (وجودی) است. هایدگر از این فضای اگزیستانسیال برای نخستین بار پرده برمی دارد. با اینکه در نظریه تولید فضای لوفور به طور مستقیم بحث اگزیستانسیال بودن فضا مطرح نمی شود، درواقع سه گانه او بدون اگزیستانسیال بودن فضا تحقق نمی یابد. درادامه، فضا را به گونه ای پدیدارشناسانه باتوجه به نظریه این دو فیلسوف تعدیل کرده ایم و در این تعدیل، مکان به عنوان یکی از اجزای سه گانه پیشنهادی با عنوان فضاهای بازنمایی نمود می یابد که حالت بالقوه دارد.
چگونگی ارتقای زندگی روزمره با درنظرگرفتن سویه های دور و نزدیک معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم خرداد ۱۴۰۰ شماره ۹۶
17 - 28
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: از اواخر قرن بیستم و با جریان جهانی شدن، معماری به مثابه ابزاری برای برندسازی شد تا شهرها را به مکان های جاذب سرمایه تبدیل کند. این سیاست معماری را به جدایی هرچه بیشتر از زمینه و ایجاد تباین تشویق کرد و نتیجه آن تبدیل معماری به یک علم تخصصی و یا به مثابه یک اثر هنری و جدایی هرچه بیشتر از زندگی روزمره شد.هدف پژوهش: معماری و زندگی روزمره دارای سویه های دور و نزدیک و محل بروز و ظهور نظم دور و نظم نزدیک هستند. این پژوهش به سویه دور معماریِ مدرن و پس از آن پرداخته است چراکه معماری می تواند با بهره گیری از حوزه های معرفتی علوم انسانی و علوم اجتماعی، به تقویت جنبه هایی از زندگی روزمره بپردازد که در لایه های زیرین وجود دارد و بر جامعه انسانی اثر بگذارد.روش پژوهش: پژوهش حاضر تلاش می کند به کمک راهبرد پسکاوی، ارتباط و اثر معماری و زندگی روزمره را تبیین کند. ابتدا در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی و به کمک مطالعه اسنادی، مفهوم زندگی روزمره را مورد کنکاش قرار دهد و نمودهای فضایی زندگی روزمره را از نگاه اندیشمندان مختلف معرفی کند و با تحلیل محتوای کیفی، این آرا را بررسی کرده و به معرفی مقوله ها و مضامین آن بپردازد.نتیجه گیری: یافته های این پژوهش حاکی از آن است که معماری صرفاً یک پدیده ذهنی یا عینی نیست و نمی توان آن را به فرم و عملکرد تقلیل داد. دانش معماری واجد سه مؤلفه علم، هنر و ارزش است که در دوران پس از مدرن عمدتاً از بعد ارزش غفلت شده است. زندگی روزمره نیز سه مؤلفه کردار فضایی، بازنمایی فضا و فضای بازنمایی دارد و هرکدام از ابعاد دانش معماری بر سویه های زندگی روزمره اثر می گذارد. این تحقیق به مؤلفه های ارزش دانش معماری و جنبه فضای بازنمایی زندگی روزمره، به عنوان بخشی از سویه های دورتر معماری و زندگی روزمره پرداخته است. معماری کمک می کند تا سلطه نظام های گوناگون بر فضا کاهش یابد و زندگی روزمره درون فضاهای عمومی تقویت شود. از این رو معماری، یک علم تخصصی، یک هنر و هم زمان در پیوند با زندگی روزمره است.
انسان، محوری ترین وجه افتراق مفاهیم مکان- فضا با توجه به آرای هایدگر و لوفور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضا واژه ای سیال است که همواره با مکان آمیخته شده است. در نوشته حاضر، با استفاده از روش هرمنوتیک (پدیدارشناسی) فلسفی، تفسیر متفاوتی از مکان- فضا ارائه می کنیم . روش شناسی های موجود به دلیل سیطره عقلانیت و تفکر مفهومی و متافیزیکی، به جای اینکه باتوجه به خصوصیات فضا، ازقبیل وجودی و تاریخی بودن، به دنبال تفسیر واژه فضا باشند، به دنبال تبیین واژه فضا هستند. طبق روش شناسی حاکم بر پژوهش، کنکاش در دانش فضا با دیالکتیک به دست می آید؛ نه با علم و منطقی که به دنبال روابط علی و رابطه ای است. طبق یافته ها، فضا پدیداری است که به واسطه هستی خاصش از دیگر پدیدارها به وجود مشابهت بیشتری دارد و بنابراین، فضا اگزیستانسیال (وجودی) است. هایدگر از این فضای اگزیستانسیال برای نخستین بار پرده برمی دارد. با اینکه در نظریه تولید فضای لوفور به طور مستقیم بحث اگزیستانسیال بودن فضا مطرح نمی شود، درواقع سه گانه او بدون اگزیستانسیال بودن فضا تحقق نمی یابد. درادامه، فضا را به گونه ای پدیدارشناسانه باتوجه به نظریه این دو فیلسوف تعدیل کرده ایم و در این تعدیل، مکان به عنوان یکی از اجزای سه گانه پیشنهادی با عنوان فضاهای بازنمایی نمود می یابد که حالت بالقوه دارد.
تولید فضای گفتمان مطلقه پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضا امری اجتماعی و درنتیجه سیاسی است و محصول نیروهای ایدئولوژیک، اقتصادی و سیاسی قلمرو قدرت است که به دنبال مرزبندی، تنظیم و کنترل فعالیت هایی است که در آن و به واسطه آن رخ می دهند. طبق نظر فوکو و لوفور، هژمونیِ سرمایه داری در فضا و به واسطه فضا عملی می شود تا تفکیک و نظم بخشی به جامعه از طریق مداخله در ساختار و طرحِ فضاهای شهری و کنترل آن تضمین شود. در پژوهش حاضر تلاش بر این است تا با شناسایی گفتمان های مسلط در دوره 1320 1304، یک تحلیل دیالکتیک از فرایند تولید فضا در شهر تهران ارائه شود. پژوهش حاضر در رده پژوهش های «بنیادی» و مسیر اجرایی آن «تحلیلی اکتشافی» است. نتایج پژوهش نشان می دهد طی سال های 1320 1304 با تسلط گفتمان مطلقه پهلوی برای اولین بار دولت در ایران برآن شد که چهره و سازمان جامعه و شهر را بر مبنای دال های گفتمان مسلط حکومت دگرگون سازد. از این رو، دولت فضای نهادی ای را شکل می دهد که محصول قدرت و انتزاعی است و در این دگرگونی، شهری را ایجاد می کند که در تضاد و تقابل آشکار با شهر سنتی قرار می گیرد و به ظن خود، نمادی از توسعه و پیشرفت است.
تهران در آینه رمان: تأملی جامعه شناختی بر بازنمایی تهران در رمان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۹
7 - 32
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پی چگونگی بازنمایی سیمای شهر تهران در پیکره رمان های ایرانی است. در این پژوهش، رمان ها همچون اجزایی معرفت بخش تلقی شدند که به واسطه آن ها درباره کلیتی به نام مدرنیته که شهر خاستگاه تجلی آن است، تأمل کردیم. بدین ترتیب رمان های «نیمه غایب» نوشته حسین سناپور (1378)، «تهران شهر بی آسمان» نوشته امیرحسین چهل تن (1380) و «عادت می کنیم» نوشته زویا پیرزاد (1383) به شکل نظری و هدفمند انتخاب شدند و براساس آرای لوفور و روش تفسیر انتقادی مورد تحلیل قرار گرفتند. از منظر لوفور، فضا فی نفسه وجود ندارد، بلکه به شکل اجتماعی تولید می شود. لوفور برای توضیح چگونگی تولید فضای اجتماعی به سه بُعد کردار فضایی، بازنمایی های فضا و فضاهای بازنمایی که با یکدیگر روابط درونی دیالکتیکی دارند، اشاره دارد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که رمان های اشاره شده در بهترین حالت تنها به بازنمایی مستقل یکی از این سه بُعد پرداخته اند و در به تصویر کشیدن شهری که از روابط دیالکتیکی این فضاها به وجود می آید، ناتوان مانده اند. عدم وقوف به ماهیت دیالکتیکی شهر در نزد نویسندگان ما موجب شده که بجای شهری چندصدایی و پویا، شهری یکسر سرکوب گر بر پیکره رمان های ایرانی نقش ببندد. در واقع اقبال به رمانتیسم که در نزد نویسندگان ما در دوره پهلوی اول شکل گرفت در قالب جامعه ایران، جامه ای واپس گرا و ضدشهری به خود پوشاند و همین مانع بزرگی بود که نگاه نویسندگان ما به مقوله ای چون شهر از بینشی دیالکتیکی بارور شود.
کارکرد مراقبتی- تنبیهی فضای زندان در زندان سروده های احمد شاملو: خوانشی گفتمانی و جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶(پیاپی ۹۱)
۵۶-۳۷
حوزه های تخصصی:
زندان سروده های احمد شاملو ازنظر ساختاری، کارکردی، مضمونی و گفتمانی تفاوت های معناداری با شکل کلاسیک حبسیه دارد. در پژوهش حاضر، با رویکردی تلفیقی و از راه به کارگیری ابزار گفتمانی و نشانه شناختی، زندان سروده های احمد شاملو بررسی شده است. در پژوهش حاضر، به منظور تفسیر کارکرد زندان به مثابه ابزاری تنبیهی، از آرای فوکو درباب مراقبت و تنبیه استفاده شده و در جهت تبیین مناسبات قدرت و پیوندش با فضای انضباطی و مجازات زندان، گریزی به مبحث سلطه و اقتدار زده شده و از آثار جامعه شناسان و فیلسوفانی چون ماکس وبر و توماس هابز بهره گرفته شده است. در تفسیر فضای زندان نیز آرای لوفور در خصوص فضا و منظر به کار گرفته شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که شاملو اتهامش را نمی پذیرد و مجازات را نامشروع می داند و به این وسیله کارکرد تنبیهی و انضباطی زندان را بی اعتبار می کند؛ نیز، فضای زندان در زندان سروده های شاملو فضایی گفتمانی است که شاعر کوشیده است با گریزهای پیاپی به فضای بیرونی، از ظرفیت دیالکتیکی فضا بهره بگیرد و زندان را از هویت کالبدی و متعین خود به مثابه مکانی بسته و محصور تهی کند و آن را همچون تجربه زیستی بایسته ای در جهت نیل به مقصود به تصویر بکشد.
مطالعۀ تاریخ معماری و شهرسازی کاشان با تکیه بر شاکلۀ مفهومی جدل سه سویۀ لوفور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۸)
95 - 112
اکنون، فضا به سان کالایی تولیدی که بارها وارد فرایندهای مبادلاتی می شود، با گسستن از پیوندهای خود با زمان، به امری مجرد، ذهنی و ناقص بدل شده است. لوفور با پیشنهاد مطالعه فضا در پیوند با زمان و مکان، جنبه نوینی به مطالعات از این نوع افزود. این پژوهش با بهره گیری از شاکله مفهومی جدل سه سویه یا تریالکتیک فضایی لوفور در پی آن است که تاریخ معماری و شهرسازی کاشان را مطالعه کند. جدل سه سویه اشاره به روش تولیدِ فضا دارد. در این سه گانه، هر جامعه ای در هر تاریخی، واجد روشی مختص به خود برای تولید فضایی ویژه برای خود است که در همان حال، امکاناتی برای پشتیبانی از گسترش آن روشِ ویژه تولید دارد. در جدل سه سویه، بر بُعدِ تاریخی فضای شهری در کنار جنبه های فضایی آن پرداخته و ارتباط فضاهای سه گانه (دریافته، پنداشته و زیسته) در قالب اموری بینابینی بررسی می شود. این پژوهش مبتنی بر روش اسنادی است و داده های مورد نیاز آن بر اساس جست وجویی توصیفی تفسیری گردآوری شده اند. برای تکمیل یافته ها، از تحلیل محتوا و مقوله بندی یافته ها استفاده شد. 72 سند تاریخی با توجه به معیارهای مختلف تعیین و مطالعه شدند. یافته های پژوهش نشان داد که فضای دریافته کاشان، واجد اندام وارگی، تقارن، تراکم، تکرارشوندگی و مرکزگرایی است که سلسله مراتب دقیقی میان فضاهای درون و بیرون دارد. بافت فشرده شهر کاشان، به همراه رون اصلی شهر، شعاعی بودن گذرها، و حصار مدور خود، بر اساس ملاحظات اقلیمی، فرهنگی و دفاعی شکل گرفته است. در فضای پنداشته، کاشان به مثابه کانون مذهبی نقش مهمی در رویدادهای تاریخی منطقه داشته که با وجود این، پیرو قدرت مرکزی بوده است. در ساحت فضای زیسته کاشان، آیین های مذهبی اصلی ترین عامل حضور جمعی مردم در فضاهای شهری بوده که بنا به مناسبت و رویدادهای خود، فضای زیسته متفاوتی در شهر ایجاد می کرده اند.
ساماندهی مصرف فضای شهری با تکیه بر یافته های ضرباهنگ کاوی زندگی روزانه؛ موردپژوهی: محدوده میدان کمال الملک کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
43 - 55
حوزه های تخصصی:
پاسخ به مسئله تولید و بازتولید آمرانه فضا و قبضه آن به دست قدرت، مستلزم توجه به شیوه های خلاقانه مردم در مصرف فضای شهری است. پژوهش حاضر، بر میدان کمال الملک در کاشان متمرکز است که از فضاهای مهم عمومی در این شهر به شمار می آید. این پژوهش، با تکیه بر کاوش ضرباهنگ های زندگی روزانه، در پی راهکارهایی حاصل پاسخ خلاقانه مردم در برابر نگاه تخصصی است تا مصرف فضای شهری ساماندهی گردد. بنابراین، با رجوع به آرای لوفور، به بررسی تأثیر سه مؤلفه اقلیم-فرهنگ-قدرت بر ضرباهنگ های فضای دریافته-پنداشته-زیسته پرداخته شد. این مطالعه با تکیه بر روش پیش رونده-پس رونده، در دو سطحِ پیچیدگی عمودی و افقی فضا انجام شد. در پیچیدگی عمودی، به تاریخ فضا در کاشان، مراجعه و از روش مطالعات اسنادی استفاده شد. در مطالعه پیچیدگی افقی فضا، ضرباهنگ های جاری در محدوده پژوهش از طریق پژوهش میدانی (مشاهده با روش ساده و غیرمداخله گر) و روش توصیفی مطالعه شد. سرانجام، نتایج حاصل از مطالعه هر سطح، در تفسیری کلی آمیخته گردید. یافته های پژوهش نشان داد که فضای زیسته شهر کاشان، همسو با اقلیم و فرهنگ و واجد چندین ضرباهنگ است که در تداخل با یکدیگر به سر می برند. قدرت ضرباهنگ های غالب موجب شده تا امر پنداشته نسبت به امر زیسته در برتری باشد.
بازنمایی تطبیقی فضای شهری و روستایی در رمان های «کوچه مدق» و «جای خالی سلوچ»
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
77 - 43
حوزه های تخصصی:
تحلیل جامعه شناختی رمان از گونه های متداول و پرکاربرد نقدادبیات داستانی است و درپی آن است تا براساس همبستگی سازه های اجتماعی بایکدیگر و برهم کنش آن با ساختار داستان، خوانشی جامعه-شناسانه از یک اثر ادبی ارائه دهد و درکنار آن به تشریح مبانی زیباشناسی وشیوه های تصویرسازی متن نیزبپردازد.بازتاب دگرگونی های سطحی ودرونی شهروروستا، علاوه بر ارائه اطلاعات اززمان ومکانِ زیستِ نویسنده وبستر خلق اثر، بر پیرنگ ودرونمایه های اجتماعی پرتکراروشخصیّت های داستان نیز اثرگذار است.دو رمان «کوچه مدقِ» نجیب محفوظ نویسنده مصری وبرنده نوبل ادبیّات و«جای خالی سلوچِ»محمود دولت آبادی، از شاخص ترین رمان های معاصراست وبا آنکه فضای یکی درشهرو دیگری در روستا و دردو کشور متفاوت می گذرد به جهت درونمایه مشترک و حضور مؤلفه های رئالیسم اجتماعی و چالش های گذر از سنّت به مدرنیته بسیار به یکدیگر شبیه است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی و با رویکرد جامعه شناختی، به قیاس دو رمان مذکور پرداخته و علاوه بر ترسیم شباهت و تفاوت ها کوشیده است مباحث مرتبط با فضاهای شهری را نیز با رئوس نظریه لوفور جامعه شناس فرانسوی تطبیق دهد تا ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی رمان به گونه ای شایسته تر تشریح گردد. حاصل آنکه با توجّه به ارتباط تنگاتنگ جوامع شهری و روستایی با یکدیگر، عناصرجامعه شناسی همچون فضای جغرافیایی،زبان و گویش، اقتصاد و کسب و کار، ازدواج، آداب ورسوم و سرگرمی، معاشرت و تغذیه در این دو رمان پربسامدترند امّا هنجارهای حاکم بر فضای رمان «کوچه مدق» رسمی تر، قانونی تر و گسترده تر است. در مقابل، فرهنگ حاکم بر جامعه روستایی «جای خالی سلوچ» سنّتی تر و محدودتر است و غالباً برگرفته از عادات مرسوم یا اعمال نظر بزرگان منطقه است.
تحلیل نقش عوامل مؤثر در تولید فضاهای شهری، مطالعه موردی: شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
205 - 235
حوزه های تخصصی:
پرداختن به فضا به عنوان ظرف و عرصه ظهور نابرابری های اجتماعی و اقتصادی از اهمیت زیادی برخوردار است. از طرفی فضاهای شهری همانند تمام محصولات اجتماعی تولید و مصرف می شوند و هم زمان که واسطه روابط اجتماعی اند، خود نیز برآیند این فرایند می باشند. بنابراین برای شناخت فضا لازم است که فرآیندهای اجتماعی به خوبی شناخته و تحلیل شوند. در این پژوهش با توجه به حاکمیت سرمایه داری بر شهرهای ایران، تأثیر اقتصاد سرمایه محور بر فرآیند تولید فضاهای شهری ارومیه موردبررسی قرارگرفته است. هدف این پژوهش بررسی نحوه تأثیرگذاری سرمایه داری بر روند تولید فضاهای شهری ارومیه و استخراج عوامل مؤثر بر آن بوده است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف روش تحقیق، از نوع کاربردی می باشد. هم چنین پژوهش حاضر ازنظر ماهیت و روش، کیفی است. روش تحلیلی این پژوهش روش دیالکتیکی لوفوری است که به شدت با روش تاریخی- تحلیلی گره خورده است و دوره های تاریخی گوناگون از قاجار تا امروز بررسی و تحلیل گردیده اند. هم چنین برای جمع آوری داده از ابزارهای اس نادی همچون من ابع کتابخان ه ای، سایت ها، نقشه، عکس و برنامه ها استفاده گردیده است. در نهایت پژوهش به این نتیجه رسیده که فضا از پیش ساخته نیست و فضاهای شهری ارومیه بر اساس ضروریات انباشت سرمایه شکل گرفته اند. نتایج این پژوهش تصویری روشن به برنامه ریزان، تصمیم گیران و مدیران شهری برای حل مشکلات فضایی شهرها به خصوص شهر ارومیه داده است. هم چنین کنترل و هدایت توسعه فضایی شهر ارومیه بر اساس عدالت اجتماعی از دیگر کاربردهای این پژوهش بوده است