مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فضای جغرافیایی
فضا در جغرافیای کشاورزی به جهت ارتباط آن با کشاورزی‘ از جایگاه خاص و اهمیت ویژه ای برخوردار است و بر همین اساس‘ تحلیل فضایی بخش عمده مطالعات جغرافیای کشاورزی را تشکیل می دهد. در این مقاله‘ ضمن مروری بر اهمیت و نقش تحلیل فضایی در جغرافیای کشاورزی‘ نگرش جغرافیای کشاورزی به فضا‘ مفهوم کشاورزی‘ سؤالات اساسی در یک تحلیل فضایی‘ رویکردهای تحلیل فضایی در جغرافیای کشاورزی‘ نگرش سیستمی‘ شیوه های تحلیل فضایی‘ منطقه بندی و اهمیت آن در جغرافیای کشاورزی مورد بحث قرار گرفته است. در پایان نیز کاربرد تحلیل فضایی در جغرافیای کشاورزی برای برنامه ریزیهای کشاورزی‘ منطقه ای و روستایی مطرح گردیده است.
سنجش کیفیت محیط سکونت در شهرک اکباتان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و مطالعه فرایند رشد و توسعه کلان شهرهای جهانی، نمایانگر شکل گیری شرایط کیفی نا به سامان و در پاره ای موارد بحرانی در محیط های سکونتی به عنوان یکی از مهم ترین آثار و پیامدهای سیاست های توسعه شهری است. این واقعیت در کشورهای در حال توسعه در شکل های حادتری بروز و ظهور پیدا کرده و زمینه ساز پدیدار شدن مسائل عدیده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شده است. با وجود این معضل نبود یا سطح نازل کیفیت در محدوده های مسکونی شهری منحصر به کشورهای جهان سوم نبوده و در کشورهای پیشرفته صنعتی نیز به مثابه یکی از مهم ترین چالشهای پیش روی نظام سیاست گذاری و مدیریت شهری این کشورها محسوب شده و در نتیجه میتوان آن را مسأله ای با وسعت و دامنه جهانی دانست. از سوی دیگر نگاهی به مباحث مطرح در ادبیات شهرسازی سال های اخیر نشانگر توجه متفکران و نظریه پردازان شهری به مفهوم «کیفیت محیط سکونت» و نگارش مقالات و کتاب های متنوع و متعددی در این زمینه است.
در این میان بحث کیفیت در محیط های سکونتی خاص (مانند مجتمع های مسکونی بلند مرتبه) به واسطه برخورداری این سکونتگاه ها از ویژگیهایی مانند سطح بالای تراکم جمعیتی، ساختمانی و تمرکز در محیطی محصور و گاهی اوقات فاقد ارتباطی ارگانیک با ساختار شهر، دارای حساسیت و پیچیدگی مضاعفی نسبت به سایر بافت های مسکونی است.
در این پژوهش، هدف اصلی سنجش کیفیت محیط سکونت در شهرک اکباتان به عنوان یکی از بزرگ ترین شهرکهای خاورمیانه و نیز یکی از مهم ترین مجتمع های بلند مرتبه شهر تهران است. روش انجام این تحقیق بر مبنای تکنیک تحلیل رگرسیونی چند متغیره سلسله مراتبی استوار بوده و مدل استفاده شده در فرایند تحلیل نیز به مدل تجربی سنجش کیفیت محیط سکونت موسوم است. این مدل دارای ساختاری سلسله مراتبی بوده و متشکل از معیارها و ج زء معیارهایی است که در سطوح مختلف آن قرار میگیرند. در این میان جزء معیارهای سطح آخر مدل، مبنای تنظیم پرسشنامه تحقیق قرار گرفت و بر اساس میزان رضایت مندی یا نارضایتی ساکنان محیط مورد نظر امتیازدهی شدند. پس از انجام تحلیل های آماری مناسب، سطح کیفی سکونت در محدوده مطالعه شده (شهرک اکباتان) در حد متوسطی (5>98/2>1) ارزیابی و وجود رابطه معنا دار (05/0> P) بین معیارها و جزء معیارهای واقع در سطوح مختلف مدل با متغیر وابسته کیفیت محیط سکونت تأیید شد.
برنامه ریزی فضایی در توسعه صنعت گردشگری: (مطالعه موردی: استان چهار محال و بختیاری، محور بازفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لایه بندی فضا، تعیین اوزان عملکردی و مکانیابی علمی کانون های گردشگری، برای سرمایه گذاری و اجرای پروژه های عمرانی، از جمله رویکردهای ضروری در فرایند نیل به توسعه پایدار و متوازن است. بر این مبنا، در مقاله پیش رو که بخشی از دست آورد یک طرح مطالعاتی بزرگ در منطقه بازفت، از توابع استان چهار محال وبختیاری است، با استعانت از دیدگاه ساختاری- کارکردی و بهره گیری از روش های اسنادی، پرسشنامه ای و مشاهدات میدانی، در گرد آوری اطلاعات، و نیز به کار گیری مدل استاندارد سازی(Z Score) و نرم افزارهایArc View GIS) و (SPSS/PC در پردازش، تحلیل، طبقه بندی و ترسیم گرافیکی یافته های پژوهش، پس از تعریف و تعیین سطوح یا لایه های فضایی همگن، مبادرت به انتخاب کانون های گردشگری برتر و تنظیم تعاملات کارکردی بین هر یک و سرانجام، ارائه راهبردهایی اجرایی در توسعه و تجهیز ساختار و سازمان فضایی حاکم بر هر کانون و حوزه فرادست آن شده است.
جغرافیا یا ژئوپلیتیک IQ
حوزه های تخصصی:
این مقاله مروری انتقادی بر مقاله «جغرافیای IQ»، نوشته جری گلید است که در شماره 36 مجله معتبر INTELLIGENCE انتشار یافته است. اما مخاطب اصلی این نقد در واقع نظریه ”IQ و ثروت ملل“ از استادان برجسته دانشگاه های اولستر بریتانیا و تمپر فنلاند، دکتر لین و دکتر ون هانن است. این نظریه که از آغاز سده بیست و یک، بیشتر از طریق دو کتاب پر فروش «IQ و ثروت ملل» و «IQ و نابرابری جهانی»، میان محافل، احزاب و سازمان های راستگرا و راست میانه اروپا ، آمریکای شمالی و حتی خاور دور پیشرفته رخنه کرده، بر آن است که نابرابری ملت ها از دیدگاه GDI،GDP و دیگر شاخص های اقتصادی، برخاسته ازتفاوت میانگین های بهره هوشی آنها است. از دیدگاه منتقد، نظریه هوش و ثروت ملل در عین حال که مشوقی تئوریک برای مدیریت های سیاسی جهان رو به توسعه برای نوسازی و بهسازی شاخص های کیفیت انسانی و نیز شاخص های توسعه انسانی به شمار می رود، به اعتبار داده های آماری و نیز شیوه تحقیق و پژوهش، سست و کم مایه است. نویسندگان با غفلت از شیوه تحلیل و رهیافت و رویکرد های کارساز ژئوپلیتیکی و با تکیه ساده بر پراکنش جغرافیایی دو پدیدار IQ و GDP، کوشیده اند تا نابرابری های پیچیده فضاهای محیطی را تفسیر کنند. همین غفلت، زمینه ی کژتابی برخی دیدگاه های لین و ون هانن شده است.
فضای جغرافیایی، رسانه های ارتباطی انبوه و گشتل تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال تبیین هرمنوتیکی (بینامتنی) از تاثیر بازنمایی های رسانه ای در دگرگونی های فضایی است بنابراین هستی های فضایی نوینی را می کاود که به نوعی مدلول این ارتباط است. در دوران پسامدرن، رسانه ها در واقع کنشگران اصلی در هویت بخشی و تفسیر موضوعات محیطی هستند و با توجه به تکثر هویت ها و چندگانگی تجربه فضایی ما با دیکته های فضایی که ریشه در انگاره های مطلق گرایانه و اقلیدسی از فضا دارند زندگی نمی کنیم. عرصه های غیرقابل کنترل رسانه ها، آشفتگی و کثرت معانی و ایماژها در هنر معاصر و خیالپردازی های ظریف و شاعرانه ، حاد واقعی و شکل گیری جامعه مصرفی انبوه و بحران نشانه ها همه منتج از تبلیغات و بازنمودهای رسانه ای است که به نوعی به بحران بازنمایی نشانه شناختی در شهر معاصر منجر شده است. مقاله همچنین از منظر هستی شناسی هایدگر به گشتل تکنولوژی، پگاه فضایی – مکانی ناشی از آن در شهر را می کاود بنابراین معطوف به کارکرد و چگونگی گفتمان تکنولوژی و فضا نیست بلکه ناظر بر چیستی این گفتمان است.
نقش فضاهای جغرافیایی در رقابت قدرت ها؛ مطالعه موردی: کشور عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضاها و مکان ها عرصه رقابت قدرت ها و بازیگران سیاسی برای نفوذ و اثرگذاری است. در این راستا کشور عراق با توجّه به نحوه تأسیس آن پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و چگونگی ترسیم مرزهایش، موزائیکی از اقوام و مذاهب را در هارتلند خاورمیانه به نمایش گذاشته است به طوری که این امر اکنون نه تنها مانعی در راه حفظ یکپارچگی سرزمینی و ایجاد هویّت ملّی شده است، بلکه زمینه نفوذ، مداخله و رقابت قدرت ها و گروه های بنیادگرا را نیز در این کشور فراهم کرده است. بنابراین هدف مقاله حاضر بررسی نقش و تأثیر فضاهای جغرافیایی (قومی مذهبی) در رقابت قدرت ها می باشد. روش تحقیق این پژوهش، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطّلاعات به دو شیوه کتابخانه ای و میدانی است و تعداد 40 پرسشنامه بین جامعه آماری توزیع گردیده و با استفاده از روش آمار استباطی، فرضیات ارزیابی و تأیید گردید و به صورت نظری و تئوریک نیز تجزیه و تحلیل یافته ها انجام گرفته است؛ به طوری که نتیجه تحقیق بیانگر آن است که قدرت های تأثیرگذار در این کشور با بهره برداری ابزاری از مؤلفه های قومیّت و مذهب درصدد دستیابی به منافع و اهداف سیاسی و استراتژیک خویش هستند.
تبیین نظری – فلسفی اثرات رسانه های گروهی برفضای جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ابزارهای اثرگذار در عصر مدرنیته رسانه های جمعی نظیر رادیو، تلویزیون، اینترنت و... هستند که با تکیه به آن ها، سرعت حرکت اطلاعات و تغییرات پیرو آن در فضای جغرافیایی افزایش چشمگیری یافته است. به عبارت بهتر به کمک ابزارهای ارتباطی و رسانه ای، اطلاع یابی از وضعیت فضاها و مکان های جغرافیایی، توسعه زیادی یافته و از این طریق، سرعت مقایسه مکان ها و فضاهای جغرافیایی با یکدیگر نیز افزایش یافته است. این روند، فشردگی مکانی - فضایی را شدت بخشیده و نقش مهمی در ساخت فضا و ایجاد تغییر در فرایندهای حاکم بر آن داشته است؛ بنابراین به نظر می رسد در عصر حاضر، یکی از مهم ترین عوامل ایجاد تحول و بازساخت در فضاهای جغرافیایی و حتی قضاوت درباره چگونگی عملکرد نیروهای تصمیم گیر و برنامه ریز آن ها رسانه های جمعی هستند. در این راستا با توجه به محتوای نظری موضوع در این پژوهش کوشش شده است به روش توصیفی - تحلیلی با تبیین کارکردهای رسانه های گروهی در چگونگی ایجاد تغییر در فضای جغرافیا از منظر فلسفی، رویکرد نوینی در تحلیل رابطه متقابل رسانه و فضای جغرافیایی ارائه شود. نتایج پژوهش بیانگر آن است که رسانه های گروهی از طریق تأثیر بر ادراک محیطی مردم و نیروهای تصمیم گیر نیروی ایجاد تحول و بازساخت فضا را به میزان شایان توجهی افزایش داده اند.
نقد و بررسی پژوهش های جغرافیایی (با تأکید بر پژوهش های جغرافیای روستایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره نهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
412 - 429
حوزه های تخصصی:
تقلیل فضا به عینیت صرف و اکتفا کردن به روش های صرفاً کمی در ارتباط با شناخت فضای جغرافیایی مسائلی را برای علم جغرافیا به خصوص در چند دهه اخیر مطرح ساخته است یکی از این مسائل را می توان عدم فهم جهان، فضا و تجربه زیسته کنشگران محلی دانست. در این مقاله سعی شده است تا با شناخت ویژگی های هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه پژوهش های جغرافیایی (با تأکید بر پژوهش های جغرافیای روستایی) نشان داده شود که این پژوهش ها از منظر پارادایم شناسی در کدام دسته از پارادایم های اثبات گرایی، تفسیری و انتقادی قرار می گیرند و در نهایت به نقد و بررسی پژوهش های جغرافیایی پرداخته شده است. به منظور دست یافتن به اهداف تحقیق و همچنین پاسخ گویی به سؤال های تحقیق از روش تحلیل محتوا از نوع تحلیل محتوای کمی استفاده شده است. تحلیل محتوای 70 مقاله اخیر نشریات جغرافیایی (پژوهش های روستایی) نشان می دهد که نگاه غالب هستی شناسی پژوهش های جغرافیایی در پارادایم اثبات گرایی جای دارد. همچنین، از نظر معرفت شناسی، در 54 مقاله رابطه پژوهشگر و پژوهش شونده به صورت سوژه ابژه و بر اساس یک ارتباط دوگانه بوده است. بر اساس روش شناسی هم غالب پژوهش ها (57 مقاله) به روش صرفاً کمی اکتفا کرده اند. به منظور برون رفت از وضعیت فعلی پژوهش های جغرافیایی (حاکمیت اندیشه اثبات گرایانه) پژوهشگران می توانند در کنار ابزارهایی مانند پرسشنامه، تکنیک ها و مدل های آماری و نرم افزارهای تحلیل فضا مانند جی آی اس (GIS) از «زبان» به عنوان خانه هستی، به شناخت و فهم فضای کنشگران محلی نائل شوند.
تبیین مفهوم فضای جغرافیایی در مکاتب روش شناسی اثبات گرا و هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه علم و بویژه در علوم انسانی تعریف و شناخت مفاهیم و موضوعات مورد مطالعه می تواند مبنای هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه متفاوت و یا حتی متضاد داشته باشد. از این جهت تعیین چارچوب نظری شناخت یک مفهوم بنیادین؛ از مبنایی ترین اصول مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات می باشد. در علوم جغرافیایی یکی از مفاهیم و پارادایم های تعیین کننده، مفهوم فضا می باشد که تفسیر آن در مکاتب مختلف روش شناسی از جمله در پوزیتیویسیم (اثبات گرایی) و هرمنوتیک(تفسیری) متفاوت می باشد. از این رو با توجه به بنیادین بودن موضوع، در این پژوهش کوشش گردیده با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به مستندات معتبر نظری رویکرد نوینی در رابطه با شناخت مفهوم فضا در هر کدام از این مکاتب ارائه گردد. یافته های تحقیق بیانگر آن است مفهوم فضا در روش شناسی اثبات گرا( پوزیتیویستی) به مثابه پدیده ای عینی شناخته می شود که ناشی از تعامل متقابل انسان و محیط ظهور یافته و تنها با تائیدات تجربی و عقلانی و با اتکا به ابزارهای کمیت پذیر می توان پراکنش و تحلیل روابط بین پدیده های فضایی را مورد مطالعه قرار داد .در نقطه مقابل در چارچوب مکتب هرمنوتیک نمادها و فرایندهای فضایی منتج از زمینه های اجتماعی و فرهنگی خود می باشند. بطوری که هر فضای جغرافیایی به یک منبع گفتمان و اقتدار وابسته است که الزاماً این منبع قدرت و اقتدار سیاسی می تواند مشهود هم نباشد. ضمن اینکه برداشت و نتیجه گیری و تفسیر افراد مختلف از فضای واحد بر اساس انگیزه و ذهنیت آن ها می تواند ناهمسان باشد و این مسئله مؤید نسبی بودن فضا می باشد.
تبیین بنیان های کارکردی حکمروایی فضایی در چارچوب انگاره پساساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمروایی فضایی مشتمل بر مطالعه ارتباط بین تجارت، سیاست و حل تنش ها و سازگاری ها مابین نیروهای اجتماعی مختلف در یک قلمرو فضایی در چارچوب الگوهای حکمرانی دمکراتیک می باشد . افزون تر شدن اهمیت این رویکرد در مدیریت فضا ناشی از واگذاری هرچه بیشتر وظایف و اختیارات دولت به بخش غیردولتی بوده است. این فرایند موجب تعاملی شدن هرچه بیشتر اِعمال قدرت و توزیع اختیارات فضاسازی در میان نیروهای مختلف اجتماعی و سبب سازگاری نظری - فلسفی هرچه بیشتر این رویکرد با انگاره پساساختارگرا گردیده است. این پژوهش، ناظر به تبیین الگوهای معرفت شناسانه رویکرد حکمروایی فضایی در چارچوب انگاره پساساختارگرا می باشد . در این راستا کوشش گردیده با روش توصیفی - تحلیلی در درجه نخست مفهوم حکمروایی و ابعاد و زیرمجموعه های آن در ارتباط با فضای جغرافیایی تعریف گردد. سپس با تطبیق رابطه حکمروایی فضایی با انگاره پساساختارگرا؛ نظرگاه نوینی در رابطه با علل تأثیرگذاری بیشتر این مکتب، در شناخت این مفهوم ارائه گردد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که با توجه به اهمیت یابی کنش نیروهای های اجتماعی در حکمروایی فضایی این رویکرد الزاماً نمی تواند ابعاد فرامکانی و فرازمانی داشته باشد و در جهت شناخت اثرات آن در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی نمی توان از روشهای اثبات گرا که یکی از ویژگیهای مهم آن تعمیم پذیری است، استفاده نمود. ضمن اینکه عقلانیت ارتباطی مورد تأکید حکمروایی بر خلاف عقلانیت پدیداری؛ مدیریت، تولید و بهینه سازی فضا را نه در درون اذهان افراد بلکه در طی یک فرایند ارتباطی در میان نیروهای اجتماعی جستجو می نماید.
واکاوی چارچوب ها و ویژگی های شناختی رابطه سیاست و فضای جغرافیایی در روش شناسی پسااثبات گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه علم، به ویژه در علوم انسانی، شناخت مفاهیم و موضوعات ممکن است مبنای هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه متفاوت یا حتی متضاد داشته باشد. از این جهت، تعیین چارچوب نظری شناخت یک مفهوم بنیادین، از اصول اولیه مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است. در علوم جغرافیایی، شناخت رابطه سیاست با فضای جغرافیایی، یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف از جمله در روش شناسی پسااثبات گرا متفاوت است. این پژوهش، ناظر به تحلیل علل سیاسی ظهور تغییرات فضایی و چگونگی شناخت این تغییرات در چارچوب روش شناسی پسااثبات گراست. با توجه به ماهیت بنیادین موضوع، در این پژوهش با مراجعه به مستندات معتبر نظری، کارکردهای شناختی روش شناسی پسااثبات گرا درباره شناخت رابطه سیاست و فضا ارائه می شود. یافته های تحقیق بیانگر آن است که با توجه به کیفی بودن عامل قدرت، شناخت رابطه سیاست با ابعاد مختلف فضای جغرافیایی و برجسته شدن هرچه بیشتر این رابطه، تنها در چارچوب رویکرد پوزیتیویستی و کمی امکان پذیر نیست. از آنجا که تحولات پدیده ها و فرایندها در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از روابط و الگوهای قدرت سیاسی حاکم بر فضای جغرافیایی تأثیر می پذیرد، دارای ویژگی های اختصاصی است و قابلیت تعمیم پذیری ندارد. بر این مبنا، روابط سیاست و فضا الزاماً ابعاد فرامکانی و فرازمانی ندارد و در جهت شناخت آثار قدرت سیاسی در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی، الزاماً نمی توان از روش های اثبات گرا که یکی از ویژگی های مهم آن تعمیم پذیری است، استفاده کرد.
فرایند خروج فضاهای جغرافیایی از تک متن گرایی، در جامعه شبکه ای (چرخه ها و چرخش ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۹
10.22067/pg.v4i9.76681
حوزه های تخصصی:
فضای جغرافیایی یک تولید اجتماعی و تا حدود زیادی یک درهم تنیده ی سامان مند و معناداری است که نه تنها رو به آینده باز است بلکه جوامع انسانی سعی می کنند آن را بر مبنای اهداف و خواسته های خود سامان بخشند. بنابراین فضای جغرافیایی را می توان یک متنِ تولید شده و معنادار اجتماعی دانست. در فضاهای جغرافیایی فرایندها و قدرت های بی شمار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... وجود دارد که هر گفتمانی ، سعی دارد تا آنها را در راستای اهداف خویش همسو نماید و متن ویژه ی خود را بیافریند. این نوشتار با روشی تحلیلی منطقی، به دنبال تبیین «چرایی و چگونگی روانه شدنِ فضاهای جغرافیایی از تک متن گرایی به چند متن گرایی و سرانجام بینامتن گرایی در بستر جامعه ی شبکه ای» است؛ با این پرسش که: «چه چیزی فضاهای جغرافیایی را از تک متن گرایی به چند متن گرایی و سپس بینامتن گرایی روانه می سازد؟ و چگونه؟». نتایج گویای این است که خرد-گفتمان ها به کمک شبکه های اطلاعاتی ارتباطی جهانی، نامحدود، متکثر، و غیرقابل کنترل توسط گفتمان مسلط، فرصتِ زاده شدن و دیده شدن پیدا می کنند و با اثرگذاری و واردشدن به چرخه ی گفتمان مسلط، متن فضاهای جغرافیایی را به سوی چندمتنی و بینامتنی روانه می کنند. بنابراین، چرخه های تک گویی- تک گفتمانی، چندگویی چند گفتمانی و گفت وگویی - بینا گفتمانی به ترتیب فضاهای جغرافیاییِ تک متن، چندمتن و بینامتن را ساخته و پرداخته می کند.
تبیین جایگاه نسبیت گرایی معرفتی در شناخت اثرات سیاست در تولید فضای جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت اثرات سیاست در تولید فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب متمایز شناختی از جمله در نسبیت گرایی معرفتی متفاوت می باشد. نسبیت گرایی معرفتی در چارچوب هستی شناسی ذهنی و بر خلاف نگاه تبیینی الزامی جهت دستیابی به آرمان ها و ارزش های مطلق وجود ندارد. در این دستگاه شناختی این مفروضه وجود دارد که شناخت عملکرد گفتمان های سیاسی - تاریخی در تولید ابعاد مختلف فضای جغرافیایی با اتکا رویکرد پوزیتویستی و کمی امکان پذیر نمی باشد. در این راستا در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری در مرحله نخست در تعریف فضای جغرافیایی عاملیت ویژه ای برای گفتمان های سیاسی - ایدئولوژیک متصور گردیده است. سپس با توجه به ویژگی و ماهیت گفتمان های سیاسی - تاریخی امکانیت افزون تری برای نسبیت گرایی معرفتی در شناخت چگونگی تولید فضا قائل گردیده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تحولات پدیده ها و فرایندهای موجود در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از گفتمان های سیاسی - تاریخی حاکم متأثر بوده و دارای ویژگی های اختصاصی بوده و قابلیت تعمیم پذیری ندارد. بر این مبنا شناخت فضا الزاماً نمی تواند ابعاد فرامکانی و فرازمانی داشته باشد و در جهت شناخت اثرات قدرت سیاسی در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی الزاماً نمی توان از معرفت شناسی استقرایی و تجربی که یکی از ویژگیهای مهم آن تعمیم پذیری است، استفاده نمود.
تبیین نقش شبکه شهری در تعادل فضایی؛ مطالعه موردی استان خراسان رضوی
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره اول زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱
11-21
حوزه های تخصصی:
اهداف: نظم فضایی تحت تاثیر پدیده های طبیعی و انسانی، شبکه شهری را تشکیل می دهد. در نظام شهری متعادل به علت وجود عملکردها و فعالیت های سلسله مراتبی در شهرهای مختلف و ارایه خدمات متناسب با جمعیت موجود، پیوندهای سلسله مراتبی بین آنها برقرار است. هدف پژوهش حاضر، بررسی چگونگی شبکه شهری براساس تحلیل عملکردی و عوامل موثر بر تغییر شکل شبکه شهری استان خراسان رضوی بود. ابزار و روش ها: پژوهش توصیفی- تحلیلی حاضر در سال 1394 به روش پیمایشی، بین 118 نفر از کارشناسان استانداری، اداره کل راه و شهرسازی استان خراسان رضوی، فرمانداری ها، شهرداری ها، جهاد دانشگاهی دانشگاه فردوسی، اساتید جغرافیای دانشگاه فردوسی مشهد و شهرداران شهرهای خراسان رضوی انجام شد که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه محقق ساخته بود. عوامل موثر بر عدم تعادل فضایی از طریق مدل سازی معادله ساختاری از نوع تحلیل عاملی تاییدی و اکتشافی و با استفاده از نرم افزار SPSS 22 و Lisrel 8.52 ارزیابی شد. یافته ها: عوامل اقتصادی، زیربنایی و سیاسی با بار عاملی 77/0، 75/0 و 70/0 بیشترین تاثیر را در عدم تعادل فضایی داشتند. نتیجه گیری: شهر مشهد در بالاترین و شهر باجگیران در پایین ترین سطح از نظر عوامل توسعه قرار دارند. از بین عوامل موثر در عدم تعادل فضایی، تغییرات تقسیمات کشوری در سطح استان (تبدیل روستا به شهر)، حاکمیت نظام بسیط متمرکز، عدم توجه به نقش شهرهای میانی در تقسیم کار (عوامل سیاسی)، تمرکز فعالیت ها در کلان شهرها، تخصیص اعتبارات به طور نامتناسب در سطح استان و تمرکز نقش ها در مشهد (عوامل اقتصادی) و تمرکز خدمات برتر آموزشی و بهداشتی- درمانی (عوامل زیربنایی) نقش موثرتری دارند .
تبیین و سطح بندی عوامل استراتژیک موثر بر مدیریت سیاسی فضای جغرافیایی شهرستان اراک با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴
215-225
حوزه های تخصصی:
ا چیدمان فضایی عناصر سازمان فضایی در صورتی به توسعه پایدار منجر خواهد شد که سه جزء اصلی محیط زیست، رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی با تاکید بر انسان محوری در آن مد نظر قرار گرفته باشد . به منظور شناسایی عدم تعادل ها در پراکنش فضایی، بهره گیری از روش های مناسب که توانایی ترکیب شاخص های گوناگون را در سازمان فضایی داشته باشد حائز اهمیت است. هدف از انجام این پژوهش در مرحله اول تبیین عوامل استراتژیک تاثیرگذار بر مدیریت سیاسی فضای جغرافیایی شهرستان اراک از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی و در مرحله دوم سطح بندی این عوامل براساس اهمیت و میزان تاثیر گذاری شان توسط روش تحلیل سلسله مراتبی ( AHP ) جهت مدیریت اصولی فضای جغرافیایی شهرستان اراک است. نوع تحقیق براساس هدف کاربردی توسعه ای و براساس ماهیت و روش، توصیفی است. روش تحقیق این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و برای گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای، اینترنتی و مصاحبه استفاده شده است . برای تجزیه و تحلیل یافته های پرسش نامه ای روش AHP ، و برای وزن دهی عوامل نرم افزار 11 EXPERT CHOICE که نرم افزاری تخصصی برای تجزیه و تحلیل فرآیند سلسله مراتبی است، به کار رفتند. بعد از تعیین اهمیت هر یک از عوامل، وجود زمینه های مناسب توسعه بازرگانی با وجود پایانه های بار و مسافر و گمرک و سایت نمایشگاهی بین المللی در اراک، بهره برداری ناپایدار و بیش از ظرفیت منابع، وجود بازارهای هدف به ویژه در کشورهای همسایه، نابه سامانی بازار و نابه هنگام بودن برخی سیاست های حمایت از تولیدات بخش کشاورزی به عنوان مهم ترین عوامل داخلی و خارجی شهرستان شناخته شدند.
الگویابی ادراک ژئوپلیتیکی کشورهای همجوار نسبت به فضاهای جغرافیایی پیرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای جغرافیایی با دارا بودن ارزشها و منابع متنوع زیستی ، بنیان های طبیعی و کارکردی ادراک و شناخت متفاوتی به کشورها و بازیگران سیاسی می نمایاند. ادراک و تصویر ذهنی بازیگران و کشورها از محیط و نحوه برداشت آن ها از آن، نقش مهمی در تصمیم گیری و رفتار آن ها دارد . مکان ها و فضاهای جغرافیایی بصورت ارزش های درک شده از سوی کشورها، ملت ها، بازیگران سیاسی و حکومت ها در می آیند و معنای سیاسی و مطلوبیت خاصی برای آنها پیدا می کنند. حکومت ها و دولت ها به عنوان بزرگترین بازیگران سیاسی ،خط مشی ، سیاست ها و الگوهای رفتاری خود نسبت به مکان ها و فضاهای جغرافیایی دیگر را بر اساس تصور و ادراک ژئوپلیتیکی نوع فرصت ها یا تهدیدها (علایق و نگرانی های ژئوپلیتیکی) ادراک شده خود از آن شکل می دهند و نوع الگوهای رفتاری مختلفی نظیر تعامل، همگرائی، رقابت ، ستیز و نظایر آنرا در بین می آفرینند. با بررسی دیدگاه های صاحب نظران علم ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی می توان گفت : اهم منابع و عوامل تاثیر گذار بر ادراک ژئوپلیتیکی در روابط کشورها، شامل منابع و ارزشهایی است که با ماهیت جغرافیایی و سرزمینی شناخته می شوند. در این مقاله، با بهره گیری از رویکرد توصیفی – تحلیلی سعی می شود اهم این ارزشها با ماهیت جغرافیایی و سرزمینی ابعاد چهارگانه از قبیل: بنیادهای زیستی و طبیعی ، اقتصادی (ژئواکونومی) ، فرهنگی- اجتماعی و سیاسی- نظامی (ژئواستراتژیک) در قالب مدل رفتاری تعیین و ترسیم شود.
تحلیل مقایسه ای سازوکار فضای جغرافیایی شهرهای جهانی و کلانشهرهای ملی در فرآیند جهانی شدن (مطالعه موردی: شهرجهانی شانگهای و کلانشهر ملی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت سازوکار فضای جغرافیایی شهرها، در مواجهه با ابر فرآیند جهانی شدن، از مهمترین رویکردهای مربوط به تحلیل های فضای جغرافیایی می باشد. پژوهش حاضر با درک این نکته و در نظر گرفتن اهمیت کلانشهرهای کشورهای درحال توسعه، تهران را در کنار شانگهای که یکی از الگوهای موفق جهانی شدن می باشد، با هدف یافتن سازوکار فضای جغرافیایی این دو شهر و ارائه مدل بومی جهانی شدن، انتخاب نموده است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی، تحلیلی و استنباطی می باشد، که با بهره گیری از مبانی نظری، اخذ نظرات کارشناسان از طریق روش دلفی و سنجش استنباطی متغیرهای جهانی شدن، با استفاده از آزمون (Man-witny)، در محیط نرم افزار SPSS به بررسی آن پرداخته شده است. نتایج حاصل که به صورت دو معادله بیان شده است، بازگو کننده تفاوت مولفه یکپارچگی فرآیندهای اقتصادی، ارتباطی، اطلاعاتی و پیوستگی مکانی آنها در سامانه جهانی با سامانه غیرجهانی می-باشد. نتیجه بررسی متغیرهای جهانی شدن در دو شهر تهران و شانگهای نشان می دهد که بیشترین میزان اختلاف به ترتیب مربوط به متغیر حجم تجارت بین الملل، گردشگری خارجی، ضریب نفوذ اینترنت، تعداد شعبات بانکهای خارجی، تعداد شعبات شرکت های چند ملیتی وسرمایه گذاری مستقیم خارجی می باشد. لذا از نظر توصیفی، تحلیلی و استنباط آماری، نتایج گویای ساز و کار متضاد فضای جغرافیایی شانگهای و تهران می باشد.
تبیین مفهوم و قلمرو معرفتی جغرافیای سیاسی فضای شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۵
47 - 77
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با نگرشی فلسفی در پی پاسخ به دو پرسش مطرح در حوزه جغرافیای سیاسی فضای شهر است؛ 1- مفهوم جغرافیای سیاسی فضای شهر چیست؟ 2- قلمرو معرفتی جغرافیای سیاسی فضای شهر چگونه تبیین می شود؟. در این پژوهش برای تحلیل اطّلاعات بیان شده، از روش توصیفی‑تحلیلی بهره گرفته شده است. در پاسخ پرسش اوّل می توان گفت، جغرافیای سیاسی فضای شهر شاخه ای سامانمند (سیستماتیک) از جغرافیای سیاسی است که به مطالعه و شناخت کنش بُعد سیاسی انسان با فضای شهر می پردازد، لذا این مطالعه با هدف به سامان شدن فضای شهر [زیست شهری] صورت می گیرد. همچنین در پاسخ به پرسش دوم باید گفت، قلمرو معرفتی جغرافیای سیاسی فضای شهر را موضوعاتی همچون شهروندان، محدوده و قلمرو، حکومت محلّی‑شهری، مرزها، انتخابات، امنیت، سازماندهی و تقسیمات سیاسی، مهاجرت، هویّت، بازیگران، مخاطرات سیاسی، عدالت فضایی، گفتمان، دیپلماسی شهری و جهانی شدن، نیروهای مؤثر و حقوق شهروندی در فضای شهر شکل می دهد. در نهایت این موضوعات منجر شد که حوزه تخصصی و مطالعاتی این رشته با سایر رشته های هم پیوند که شهر را مورد مطالعه قرار می دهند، مشخص شود. بر این بنیاد، نتایج پژوهش نشان از آن دارد که شاخه تخصصی نوظهور جغرافیای سیاسی فضای شهر مبتنی بر دیدگاه فلسفه علم، وجودش به عنوان یک حوزه تخصصی آکادمیک با شیوه و نگرشی نو به منظور ارائه برنامه برای به سامان شدن فضای شهر [زیست شهری] در کنار سایر حوزه های هم پیوند ضرورت دارد.
تحلیل زمینه های جغرافیایی و اجتماعی شکل گیری و گسترش بنیادگرایی اسلامی مطالعه موردی: جریان تکفیری داعش
حوزه های تخصصی:
Abstract One of the most important issues of adolescence and youth is the issue of identity and one of the most important types of identity is national identity. Varsity of research that carried out in this area reveals the need for a systematic review of past research. The evaluation of the methodology and the results of these studies as well as how to explain the national identity dimensions can be considered as a more effective step in drawing a more comprehensive picture of the studies The purpose of this research is to classify and integrate studies in the national identity of adolescents and youth. In this research, Meta analysis method was used. The statistical population includes all Persian articles in the field of national identity in adolescents and young people. National identity researchers do not have the same understanding of the components of national identity. In fact, there is no agreement between the components of national identity and each researcher considers components from his perspective. Past research has also focused on topics such as the relation of national identity with other variables, factors affecting national identity and the status of national identity in educational texts. In these studies, the status of national identity from the point of view of Islam has not been investigated.
چشم انداز حکمرانی دولت- شهر شبکه ای در ایران (افق 2050)
حوزه های تخصصی:
الگوی حکمرانی دولت-شهر شبکه ای به عنوان چشم انداز شهرهای ایران در دهه 2050 محسوب شده است که به صورت نیمه خود فرمان اداره می شود. فرضیه مقاله حاضر به این ترتیب است که اگر به واسطه توسعه فناوری های نوین، مشارکت شهروندان به صورت شبکه ای گسترش داده شود، آن گاه می توان الگوی حکمرانی دولت-شهر فرمانپذیر منفعل را به الگوی حکمرانی دولت-شهر شبکه ای تبدیل کرد. برای تحقق چنین چشم اندازی، باید روندهای گذشته، مناسبات کنونی و برنامه های آینده را در نظر گرفت. در بررسی روندهای گذشته، سه کلان روند تاریخی؛ کلان روند دولت-شهر های خودفرمان، دولت -شهرهای نیمه خودفرمان و دولت -شهرهای فرمان پذیر از عهد باستان تا زمان معاصر وجود داشته است، که فهم حکمرانی در این دولت-شهرها باعث شناخت و انباشت های تاریخی از خود برای ترسیم چشم انداز مورد نظر می شود. از سوی دیگر، دولت-شهرهای آینده، مستلزم داشتن درکی از فضای جغرافیایی در چارچوب چرخش پارادایمی می باشند. برای راهبردی کردن چشم انداز مذکور، روش مقاله حاضر کیفی و بر اساس تکنیک پس نگری صورتبندی گردیده است و گام های راهبردی شش گانه ، در رسیدن به چشم انداز، در آن، ترسیم شده است که این گام ها در بازه های زمانی 5 ساله (از 2045 تا2020) در قالب رهیافت های مختلف توسعه صورتبندی گردید. پس از آن، مأموریت، که هویت و اهداف نهادهای سیاستگذار در این راستا می باشند، مشخص می شود. نتایج نشان داد که برای رسیدن به چشم انداز دولت-شهر شبکه ای، عناصر مندرج در چرخش پارادایمی را باید درک نمود که به اعتبار آن، اقدام به ایجاد تحول در حکمرانی، سیاست، اقتصاد، آموزش و فناوری نمود. در نهایت با طرح پایداری شهری به عنوان هدف مندرج در مأموریت پژوهش، چند ارزش بنیادین، به عنوان اصول اخلاقی مستمر، معرفی می گردد که به منظور اتصال مأموریت سازمانی به چشم انداز، مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرند.