فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
بازی های رایانه ای به جهت تازه تاسیس بودن و هم پوشانی بسیار با سینما و ادبیات، دو جنبه متفاوت از خود را نمایش می دهند که درخور مطالعات تطبیقی است. در این مقاله عناصر هنر مدرن و تاریخ ادبیات نوگرا در شکل گیری بازی های ویدیویی بررسی می شوند و سپس موارد مشابه در رمان « یولسیس» از جیمز جویس و بازی های «دارک سولز» از هیدتکا میازاکی مورد تحلیل و تطبیق قرار می گیرند. هدف پژوهش بررسی تاثیرگذاری ویژگی های هنر مدرن بر ادبیات نوگرا و بازی های ویدیویی و همچنین بیان تغییر ماهیت عناصر مشترک آنها است. هدف فرعی پژوهش مقایسه این بازی ها با دیگر عناوین رسانه بازی های رایانه ای و پاسخ به این سوال است که: چگونه بازی ها و بطور کلی رسانه های جدید هم می توانند در بطن خود هویتی کلاسیک و مدرن را شکل دهند؟ و جایگاه بازی های مورد مطالعه در این عرصه کجا قرار دارد؟ روش تحقیق تحلیلی و تطبیقی است. یافته های پژوهش مبین این است که رمان اولیس از « جیمز جویس» و بازی های مجموعه «دارک سولز» از هیدتکا میازاکی در عناصر «رد روش روایی رمان»، «رد قهرمان سنتی»، «رد حادثه پردازی»، «تجربه های جدید زبانی»، «رهایی از زمان و آزادی زمان»، «اهمیت دادن به تداعی معانی»، «اهمیت ندادن به متعارفات»، «تمایل به توهم و خیال»، «شرکت دادن خواننده در رمان»، «طرح مساله حقیقت» و «بحث از عقاید و فلسفه ها» مشابهت و تطابق دارند.
کاربرد رمز در شعر خزعل الماجدی و نسیم شمال بر اساس نظریه زیبایی شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
107 - 130
حوزههای تخصصی:
ادبیات هر دوره ای متأثّر از اوضاع و شرایطی است که با آن تعامل دارد. شعر خزعل ماجدی (متولّد 1951) و نسیم شمال (1313- 1249) نیز متأثّر از شرایطی است که از دیرباز، دشمنان برای عراق و ایران پدید آورده بودند. این دو شاعر در ابعادی گسترده و با نگرشی سلبی نگر، وضعیت جامعه خود را نقد کرده اند. نظریه زیبایی شناسی انتقادی به عنوان محصول مکتب فرانکفورت در قرن بیستم پا به عرصه وجود گذاشت و عمده ترین هدفش را می توان مخالفت با وضعیت موجود و درنهایت رهایی انسان معاصر به عنوان موجودی آزاد دانست. جریان ادبی شعر عربی و فارسی به دلیل اشتراک در شرایط اجتماعی – فکری - سیاسی، تجربه های مشترکی را رقم زد که این تحوّل تقریباً هم در محتوا و هم در فرم آثار ادبی دو ملّت قابل مشاهده است. یکی از مهم ترین عناصر شعری مشترک خزعل ماجدی - به عنوان شاعر عراقی - و نسیم شمال - شاعر ایرانی - روح و فضای انتقادی است که بر اشعارشان سایه افکنده است. شیوه به کار گرفته شده در نوشتار پیش رو، تطبیق اشعار دو شاعر ایرانی و عراقی براساس مکتب آمریکایی و برمبنای تحلیل و تفسیر کتابخانه ای است. این دو ادیب همچون نظریه پردازان مکتب فرانکفورت و نظریه زیبایی شناسی انتقادی، ایدئولوژیکی بودن هر نوع اثر ادبی و غیر ادبی را نفی می کنند و اصالتش را در استقلال آن می دانند. پژوهش حاضر بر آن است تا اصلی ترین دغدغه های فکری هردو شاعر را از چهار جنبه مشترک: رمز سیاسی، رمز اجتماعی، رمز اسطوری و رمز تاریخی که دارای بار نمادین است؛ ازنظر زیبایی شناسی انتقادی مقایسه و تحلیل کند. از تحلیل اشعار ایشان چنین استنباط می شود که ریشه تمام مشکلات ایران و جهان عرب براساس این نظریه، سلطه سیاسی حاکم است و راه ایجاد آزادی در جامعه، حذف سلطه گری در کشور است. خزعل ماجدی و نسیم شمال به طور رمزی اندیشه های ضدّ استعماری خود را بیان نموده و برای تجسّم بخشیدن به واقعیت کشور و تهییج جامعه از رمزهای اجتماعی و سیاسی و اسطوری و تاریخی کمک گرفته اند تا بدین وسیله اهداف و ارزش های مورد نظر خود را رواج دهند.
فقر و رفاه: تحلیل رمزگان های اجتماعی در رمان «بازی آخر بانو»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
76 - 105
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی اجتماعی، موقعیت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سوژه را عامل اصلی در تعیین کنش های او معرفی می کند. در رمان بازی آخر بانو، جایگاه اجتماعی سوژه های اصلی رمان در طی زمان و از فقر به رفاه تغییر می یابد. هدف این مقاله، نشان دادن تحول رمزگان های اجتماعی در نتیجه تغییر شرایط از فقر به رفاه و جابه جایی طبقه اجتماعی سوژه است. مقاله با روش توصیفی تحلیلی سه رمزگان رفتار، خوراک و لحن را در دو وضعیت فقر و رفاه بررسی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد تغییر در شرایط اقتصادی به تنهایی رمزگان اجتماعی را که سوژه در موقعیت های مختلف به کار می گیرد و نیز تمایزهای اجتماعی را، تبیین نمی کند، بلکه هنجار حاکم بر شخصیت سوژه نقشی بسیار تعیین کننده در رفتارها، گزینش ها و لحن او دارد. غلبه هنجار عینی بر شخصیت سوژه باعث می شود، سوژه هم زمان با تغییر در شرایط عینی تغییر کند، اما غلبه هنجار ارزشی سبب تأخیر در تغییر سوژه می شود؛ بدین صورت که شرایط تغییر می یابد، اما سوژه تنها پس از اطمینان به همسانی شرایط با هنجار ارزشی اش، با آن همراهی رمزگانی می کند.
جمالیات السلالات البنیویه الدلالیه في شعر إبراهیم نصرالله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
117 - 138
حوزههای تخصصی:
الملخصنتفحص قصائد إبراهیم نصرالله، الشاعر الفلسطینی العبقری الفحل، بمنهج وصفی-تحلیلی ، بالاعتماد على الأسالیب البنیویه الدلالیه، لنتعرف على هذا المهم کیف استفاد من قدره المحاور الثلاثه البنیه الفوقیه و البنیه العمیقه والبناء الفوقی باعتبارها سلاسات الجمال الرئیسیه بغیه بیان المواقف ومشاعره تجاه فلسطین وانعکاس مفاهیم المقاومه والنضال؟ و ایضا کیف میزت هذه السلالات لغه وفحوی شعره؟ تشیر نتائج الدراسه إلى أن نصرالله، فی مستوی البنیه الفوقیه من أجل الهروب من الحیاه الیومیه ورکود اللغه التقلیدیه ، استعمل نسبیًا مکونات وأسالیب فنیه وبلاغیه وترکیبات معجمیه جدیده لإبراز الکلام وخلق الخلفیات الجمالیه. تشیر قراءه الهیکلیه العمیقه إلى أن الموضوعات الرئیسیه لقصائده هی فلسطین و معاناه الشعب الفلسطینی وحزنه ، والمقاومه ، والنضال ، والأمل فی الحریه. ، و اخیرا البنیه الفوقیه الدلالیه هی إحدى الأدوات التی لقد استخدمها عن هدفیه و عن وعی لیجعل الاعمال شاعریًا و یزداد من اثرائه ، ولیستفرز المخاطب ان یفکر ویبین المعنى بشکل أفضل.الکلمات المفتاحیه: الجمالیات، سلالات البناء الدلالی ، الشعر الفلسطینی، إبراهیم نصرالله.
بررسی روان شناختی زنانگی در اشعار فروغ فرخزاد
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
42 - 21
حوزههای تخصصی:
یونگ معتقد است که فرد برای رسیدن به رشد روانی و فردیت شخصیت خود از سه مرحله ی کهن الگویی کلان (سایه، آنیما/ آنیموس و خویشتن) عبور می کند و در هر مرحله با گذر از سطوح کهن الگوی به امکانات بیشتری از یکپارچگی روانی دست می یابد. در این پژوهش، نمادهای رشد مرحله دوم فردیت با تأکید بر کهن الگوی آنیما، در اشعار فروغ فرخزاد، بررسی و تحلیل شده است. نمادهای چهار مرحله ی رشد آنیما که با چهار شخصیت اسطوره ای حوا، هلن، مریم و سوفیا نمادین شده اند، در تمام دفتر های شعری فروغ فرخزاد حضور دارند، اما بسامد آن ها همزمان با رشد روانی شاعر تغییر می کند. در سه دفتر اول، بسامد ظرفیت های روانی حوا و هلن و در دو دفتر پایانی بسامد ظرفیت های مریم و سوفیا بیشتر است. فروغ در شعر خود توانست رشد آنیما را تا متعالی ترین سطح آن نشان دهد و در عین حال هرگز سطوح پست تر آن را سرکوب نکرد. به همین دلیل در دو دفتر پایانی نه تنها شاهد حضور مریم و سوفیا هستیم، بلکه ردّپایی از حوا و هلن نیز در پس زمینه ی شعر او دیده می شود. اشعار فروغ فرخزاد بازتاب دهنده ی رشد و یکپارچگی روانی شاعر در حوزه ی آنیماست. وی توانست پرده از چهره های مختلف و متناقض کهن الگوی آنیما برگیرد و زنانگی را لااقل در شعرش از غریزی ترین تا متعالی ترین خصیصه هایش بیان کند و به عنوان یکی از هنرمندان اصیل امروز، تمامیت آنیما را به نمایش گذارد.
نظریه ادبیِ عرفانی: گرانیگاه اندیشه ها و ایده های ادبیِ عرفا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
225 - 258
حوزههای تخصصی:
با به وجود آمدن تلقّی علمی و نوینی از نقد ادبی که با نظریه پیوند تنگاتنگی دارد، واکاوی سنّت ادبی و ایده ها و آرای گذشتگان مان درباره ادبیات و شعر با هدف تألیف الگوهای بومی نقد و نظریه ادبی، امری ضروری می نماید. در جستار پیش رو که به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر بنیاد منابع کتابخانه ای فراهم آمده است، نخست دلایلی در اثبات فرضیه وجود نقد و نظریه ادبی در گذشته ادبی ایران ارایه شده است. سپس با توجّه به مختصّات نقد نظریه مدار به مثابه دستاوردی مدرن، با شاخص قرار گرفته شدن الگوی ارتباط زبانی یاکوبسن گونه های نظریه ادبی از یکدیگر بازشناسانده شده و درباره گونه «نظریه ادبی موضوع مدار» بحث شده است. این مطالب که مبانی نظری جستار پیش رو را تشکیل داده است، از جمله به این نتایج انجامیده که می توان در کنار نظریه های موضوع مدار وارداتی ای از قبیل ، ماتریالیسم فرهنگی، تاریخ گرایی نوین، نظریه و نقد مارکسیستی، نقد فمینیستی، نقد پسااستعماری، بوم-نقد و...، از متن گفتمان تصوّف نظریه موضوع مدار بومی ای را با نام «نظریه ادبی عرفانی» تألیف کرد. در نظریه ادبی عرفانی بنا بر جهان نگری ای معنوی، آنچه اصالت دارد محتوا است و نه صورت و این اندیشه بنیادی با نمودهای گوناگونی در آثار متصوّفه(در آرای انسان شناسی، سیاسی، ادبی و ... آن ها) بازتاب یافته. نیز شاعران، نه بر مبنای «چگونه گفتن»، بلکه بر مبنای «چه گفتن» رتبه بندی می گردند و بر همین نهج «شعر حکمت» بر «شعر هزل» برتری داده می شود. این قبیل نظرات در کاربست عملی شان برای نقد آثار ادبی و اشعار، بدنه «نقد ادبی عرفانی» را می سازند.
بررسی و تحلیل مؤلفه های معنایی وطن و عشق در اشعار گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
403 - 420
حوزههای تخصصی:
تغییر و تحوّل اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و عاطفی و هم چنین، مدرنیسم و پیشرفت صنعت در برانگیختن حس غریب غربت، مؤثر است. نوستالژی مواردی نظیر دوری از سرزمین، دوری از معشوق، خاطرات کودکی و جوانی، از دست دادن ارزش ها، مهاجرت و گذشته ی اساطیری را شامل می شود. شاعران و نویسندگان بسیاری، صورت های مختلفی از این احساس غریب را به نمایش گذاشته اند؛ از جمله این شاعران فارسی و عرب زبان می توان گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را نام برد. فرضیه این پژوهش بر این است که این دو شاعر هر چند اشتراک دیدگاه و عقیده دارند ولی از یکدیگر تاثیر نپذیرفته اند و این پژوهش بر اساس مکتب آمریکایی صورت گرفته است. در این تحقیق با تکیه بر روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانه ای برآنیم تا نحوه ی بیان احساسات و عگذاشته اند؛ از گذاشته اند؛ از جمله این شاعران فارسی و عرب زبان می توان گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را نام برد. فرضیه این پژوهش بر این است که این دو شاعر هر چند اشتراک دیدگاه و عقیده دارند ولی از یکدیگر تاثیر نپذیرفته اند و این پژوهش بر اساس مکتب آمریکایی صورت گرفته است. در این تحقیق با تکیه بر روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانه ای برآنیم تا نحوه ی بیان احساسات و عواطف نوستالژی گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را مورد بررسی قرار می دهیم
بررسی تطبیقی مؤلفه های گروتسک در دو اثر مغازه خودکشی ژان تولی و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
377 - 405
حوزههای تخصصی:
طنز را می توان در دو حوزه ی طنز شیرین و طنز سیاه (گروتسک) دسته بندی کرد. گروتسک به جنبه های تلخ، مشوش و هولناک زندگی به ویژه در وجه فردی آن می پردازد. هدف از این پژوش که به روش توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است، شناسایی و مقایسه ی مؤلفه های گروتسک در دو اثر مغازه خودکشی ژان تولی و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری است. نتایج پژوهش نشان می دهد که هتاکی و دشنام گویی، خنده آور و خوفناک بودن، اغراق، نابهنجاری و عدم اعتقاد به نظام احسن خلقت از مؤلفه های گروتسک در این دو اثر هستند. که در اثر «مغازه خودکشی»، مؤلفه ی هتاکی به شکل بسیار کمتری نسبت به اثر گلشیری به چشم می خورد. همچنین فحاشی ها در این اثر، بر خلاف اثر شازده احتجاب تماماً از نوع غیررکیک هستند. در اثر مغازه خودکشی، مؤلفه خوفناکی خند ه آور به همان میزانی که در اثر شازده احتجاب وجود دارد، اما با کیفیتی دیگر منعکس شده است. در اثر «شازده احتجاب»، مؤلفه ی اغراق دیده نمی شود. با این وجود اثر «مغازه خودکشی» مشحون از اغراق ها و بزرگنمایی هاست. این بزرگنمایی ها تا حد زیادی به فانتزی این اثر نیز مرتبط است. همچنین در اثر «شازده احتجاب»، فضاسازی ها اگرچه سیاه و نابهنجار است، ولیکن هیچ یک از شخصیت ها نگاهی بدبینانه به جهان هستی ندارند. از این رو مؤلفه «عدم اعتقاد به نظام احسن خلقت» از گروتسک تا حد کمی در این اثر منعکس شده است. این در حالی است که اثر «مغازه خودکشی» بر اساس ایده ی اعتراض به جهان هستی و نگاه منفی به روزگار انسان، شکل گرفته است.
بررسی تطبیقی تئوری «امر آلوده» ژولیا کریستوا در ملکه زیبایی لی نین اثر مارتین مک دونا و شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس فرآیند آلوده انگاری، سوژه با ورود به حوزه امر نمادین، آنچه را که برای مرزهای سوبژکتیویته اش ابژه ای بیگانه و خطرناک تشخیص دهد «امر آلوده» می پندارد و در صدد طرد آن بر می آید. ژولیا کریستوا متن ادبی را همچون یک دال برتر آلوده انگاری، جایگاهی در نظر می گیرد که نویسنده آلودگی های روح افراد و هر آنچه سبب این آلودگی ها می شود را با بکار گیری کلمات و عبارات و فضاسازی متناسب به نمایش می گذارد تا افراد بتوانند به طهارت برسند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تطابق آلوده انگاری در دو اثر ملکه زیبایی لی نین و شازده احتجاب از دو کشور متفاوت می پردازد تا ریشه آسیب ها و پلیدی های روح «شازده» و «مورین» را از خلال امر نشانه ای بررسی نماید. این دو شخصیت در پی برائت خویش و حذف امر آلوده از زندگیشان بر می آیند و به گمان خویش در صدد پیوستن با امر پاک هستند. آنان در این راستا از شیوه های گوناگونی همچون نفی رابطه مادر فرزندی، انکار مادر به عنوان امر آلوده، تلاش برای دفاع از حریم سوبژکتیویته، جدال برای حذف امر آلوده و به کارگیری واژگان ناخوشایند استفاده می کنند. اما درنهایت تلاشهایشان بی فایده است و خود به نوعی تبدیل به امر آلوده گشته، دستشان به خون آلوده می شود و در کام نیستی فرو می روند.
بررسی هم پیوندی ادبیات ملی با مفهوم «ادبیات جهان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، هم پیوندی ادبیات (بوم) ملی را با مفهوم ادبیات جهان بررسی می کند. از دید گوته، ادبیات ملی در مقابل و متضاد ادبیاتی است که وی آن را «ادبیات جهان» می نامد. اما آیا براستی ادبیات ملی به طور عام و سایر ادبیات ها«در برابر»، «مقابل»، یا «متضاد» نگره «ادبیات جهان» هستند یا «در کنار»، «متمم» یا «مکمل» ادبیات جهان؟ پیداست ادبیات جهان حیات و نضج و توسعه خود را مدیون ادبیات ملی است، چه اگر اثری ابتدا به جرگه ادبیات ملی یک کشور درنیاید، کمتر احتمال می رود که بتواند به جرگه آثار ادبی جهانی بدل شود. البته، هیچ ارتباط مستقیمی میان ادبیات ملی و ادبیات جهان برقرار نیست، یعنی الزامی ندارد که اثر برای آنکه به چرخه ادبیات جهان درآید، حتماً ملی باشد. لیکن، ملی بودن یعنی احراز شاخص ها و کیفیت های لازم در سطح ملی، ممکن است زمینه را برای ورود اثر ملی به سطح تراملی و بین المللی فراهم کند. در واقع، غنای ادبیات جهان ممکن است به غنای ادبیات ملی وابسته باشد و برعکس. با این حال، اگر پای ادبیات ملی در میان نباشد، از ادبیات جهان نیز کمتر خبری در میان خواهد بود. این مقاله می کوشد نسبت میان ادبیات ملی و جهان را از منظری نظری بررسی کند.
بررسی تأثیر تفکرات نیهیلیستی بر شکل گیری پلیدشهر در شعر سیمین بهبهانی و غاده السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
1 - 25
حوزههای تخصصی:
در تاریخ فرهنگ جهانی، همیشه ارتباط ژرفی میان فلسفه و ادبیات وجود داشته است. بعدها نیز با ظهور مکتب های فلسفی چون نیهیلیسم، ایده های فلسفی در ادبیات نقش اساسی و محوری ایفا کردند. نیهیلیسم به ایدئولوژی گفته می شود که معمولاً با نفی مطلق همراه است؛ لذا در آن معنای زندگی، هستی و بودن از بین می رود. این مکتب فلسفی اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم گسترش چشمگیری پیدا کرد و به علوم گوناگون راه یافت. ادبیات پلیدشهری که با ادبیات آرمان شهری در تضاد است، در حقیقت بازتاب زندگی فردی و جامعه ناخوشایند و شرایط نامطلوب سیاسی، اجتماعی، فرهنگی خالقان این آثار ادبی است؛ لذا تفکرات، جهان بینی و حتی دلزدگی های آنان را نیز دربرمی گیرد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و براساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا با هدف نشان دادن ارتباط مکتب فلسفی نیهیلیسم با ادبیات پلیدشهری، اشعار سیمین بهبهانی و غاده السمان را مورد بررسی قرار داده است. نتیجه نشان می دهد؛ که بهبهانی و السمان خلق پلیدشهر را دست مایه مطلوبی برای بیان تفکرات نیهیلیستی خویش قرار داده اند و ازآنجایی که هر دو شاعر زن هستند، لذا معضلات و مشکلات زنان، آنان را بیشتر به سمت تفکرات نیهیلیستی سوق داده و به دنبال آن به خلق پلیدشهر روی آورده اند؛ اما در اشعارالسمان بنابر تاریخچه زن عرب، اندیشه های نیهیلیستی و ترسیم پلیدشهر نمود بیشتری پیدا می کند. به طورکلی، هدف سیمین و غاده از ترسیم پلیدشهر، رسیدن به شهری آرمانی و ایده آل است.
ادبیّات نامه نگارانه و بررسی موردی و تطبیقی نامه های عاشقانه جبران خلیل جبران و آنتوان چخوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
596 - 616
حوزههای تخصصی:
ادبیّات تطبیقی، شاخه ای از ادبیّات است که به مقایسه آثار ادبی ملّت های مختلف می پردازد. این مقاله، درپی هم آزمایی تطبیقی نامه های دو تن از مشاهیر ادبیّات جهان است. جبران خلیل جبرانِ رمانتیک و آنتوان چخوفِ رئالیست با زنان مطلوب خود، نامه هایی که در حوزه ادبیّات اعترافی هستند را ردّ و بدل کرده اند. این جستار، برای عبور از مرز های تنگ ملّی، به مقایسه تطبیقی علاقمند می باشد و این مکاتبات را به بستر فرهنگی که نویسندگان در آن متولّد شده اند تعمیم داده است. در سایه این تعمیم، تنها به مفهوم عشق و زن در اندیشه آن ها بسنده نگردیده است؛ بلکه در نگاهی جامع تر با تکیه بر ادبیات نامه نگارانه، جوامعی که این دو در آن زیسته اند، هم سنجی شده است. جبران خلیل جبران و آنتوان چخوف معشوق را مقدّس می شمارند؛ امّا دایره وسعت اثرگذاری عشق در دیدگاه آن ها متفاوت است. این تفاوت علّتی دارد که لازم است ریشه حقیقی آن، در متن زندگی و احوالات ایشان بررسی شود.
بررسی تطبیقی بازتاب آموزه های تعلیمی ایران پیش از اسلام در دو کتاب ادب الکبیر و ادب الصغیر و قابوس نامه
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
69 - 90
حوزههای تخصصی:
آموزه های تعلیمی و اندرزهایی اخلاقی از جمله مضامینی هستند که حکیمان و پادشاهان ایران پیش از اسلام به آنها توجهی ویژه داشته اند. این مضامین و اندرزها به سبب ترجمه متون پهلوی به زبان عربی، ابتدا به ادبیات عرب و در ادامه، با پیدایش زبان فارسی دری و نگارش متون فارسی به ادبیات فارسی دوره ی اسلامی راه یافت. از نمونه ی این آثار، کتاب ادب الکبیر و ادب الصغیر از ابن مقفع و کتاب قابوس نامه، اثر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر است. این مقاله در پی آن است تا با واکاوی آموزه های تعلیمی ایران باستان و استخراج این آموزه ها در دو اثر مذکور، ضمن بیان شباهت های آنها، اثبات نماید که ابن مقفع و عنصرالمعالی کیکاووس در تألیف آثارشان از منبعی واحد بهره جسته اند. بر اساس یافته های این پژوهش، مفاهیم تعلیمی همانند خردورزی، راست گویی و دوری از دروغ، اعتدال، رعایت پیمان، ونظایر آن که از مفاهیم بسیار مهم در تعالیم ایران باستان هستند، به روشن ترین شکل در ادب الصغیر و ادب الکبیر و قابوس نامه جلوه گر شده اند و این امر بیانگر این مطلب است که هر دو نویسنده تحت تأثیر تعالیم ایران باستان بوده، بر اساس آن به خلق آثار خود دست یازیده اند.
فردوسی و شکسپیر: مطالعه تطبیقی نوتاریخ گرایانه منتخبی از شخصیت های زنان در شاهنامه و نمایشنامه های شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فاعلیتِ ادبیات در جامعه یکی از کلیدواژه هایِ تاریخ گرایی نوین است. نوتاریخ گرایان بر این باورند که ادبیات صرفاً محصول تاریخ نیست؛ بلکه خود به طور فعالانه تاریخ می سازد. تاریخ، گفتمان های قدرت، بخش های به حاشیه رانده شده یِ جامعه، و رابطه متقابل بین ادبیات و فرهنگ از دغدغه های اصلی تاریخ گراییِ نوین است. فردوسی و شکسپیر، اگر چه از دو فرهنگ مختلف و با فاصله شش قرن از یکدیگرند، آثارشان حائز ویژگی هایِ مشترکِ تاریخی و ادبی است. فردوسی هم عصر سامانیان است؛ یعنی دوران احیایِ فرهنگ و زبان فارسی. شکسپیر نیز در دوران رنسانس می زید که عصر تغییر در باورها، دیدگاه ها، و جهان بینی انسان هاست. علاوه بر این، آنها با به چالش کشیدن گفتمان های مسلطِ قدرت و کلیشه های فرهنگی درباره زنان، دیدگاه های جدیدی را نسبت به آنان در فرهنگ هایِ خود بوجود می آورند. زنانی که مدتهاست بی صدا یا به حاشیه رانده شده اند، در آثار ایشان حضوری فعال دارند. زنِ منفعل، کم صدا و قرن ها در حاشیه مانده یِ ایرانی، در شاهنامه نمودی کنشگرانه نه تنها در سرنوشتِ خود، بلکه در سرنوشتِ دیگران نیز دارد. زنِ کم صدایِ جامعه یِ معاصر شکسپیر نیز که گناهکار انگاشته می شود، در نمایشنامه های شکسپیرصاحب صداست و در دنیایِ خود کنشگر است. این مقاله به نقشِ زنان در جامعه یِ معاصر با هر دوادیب می پردازد و دیدگاه های آنان را نسبت به زنان درآثاری منتخب از ایشان به تصویر می کشد. با بررسی گفتمان های حاکم درباره یِ زنان و واکاوی متونِ هم عصر با ایشان، و تحلیل نقش زنان در آثارشان، اینگونه یافت می شود که ایشان در آثار منتخب نگاهی متفاوت به زنان در مقایسه با گفتمان هایِ زمانه خود داشته اند.
تحلیل ریخت شناسانه ی” داستان اسکندر و دارا " در شرفنامه بر اساس نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
131 - 145
حوزههای تخصصی:
تحلیل داستان ، نوین ترین شیوه های تحقیقات ادبی است .کانون توجه دانش پژوهان قرار گرفته. مقالات زیادی مانندمقاله ادبیات تطبیقی نوشته جعفر حمیدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی مقاله بررسی تطبیقی عنصر" طرح " درداستانهای کهن و امروزی نوشته منصوره شریف زاده هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و زارت علوم در مجله مطالعات ادبیات تطبیقی انجام شده . روش فرمالیستها که منجر به مکتب ساختارگرایی شد، برروش تحقیقات پزوهشگران موثر واقع شد. چهره ی تاثیر پذیر از روش فرمالیستها، ولادیمیر پراپ است. اوبا بررسی قصه پریان می کوشید قصه را به کوچکترین واحد ساختاری ( سی و یک خویشکار ) تجزیه کند و با کل داستان ارتباط دهد. روش پراپ بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت داستان های حماسی آنهاست . این مقاله نمودار خویشکارهای پراپ و روش او در داستان " اسکندر و دارا" شرفنامه ی نظامی را بررسی می کند تا مشخص شود نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستان منطبق است . نتیجه بررسی نشان می دهد داستان قابل بررسی با کار کردهای ریخت شناسی پراپ می باشد. داستان ، حرکت از تعادل به عدم تعادل تا رسیدن به فاجعه نهایی است «بخواسته رسیدن» و «ناکام ماندن» دو کنش اساسی داستان هستند که اسکندر جویای برقراری عدل و داد تا حدی به آن دست می یابد به مقام پیغمبری می رسد. به آب حیات دست نمی یابدخویشکاریهای داستان ( کشمکش و پیروزی ) ؛ ( کشمکش و ناکامی )است.
بررسی ترجمه عربی عناصر فرهنگی داستان مدیر مدرسه با تکیه بر نظریه نیومارک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
1 - 24
حوزههای تخصصی:
متون ادبی و به ویژه متون داستانی نقشی مؤثر در انتقال فرهنگ ایفا می کنند؛ ازاین رو، ترجمه این متون از زبانی به زبان دیگر نیازمند انتقال صحیح عناصرفرهنگی هر زبان می باشد. جستار پیش رو بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به بررسی ترجمه عربی داستان مدیر مدرسه جلال آل احمد براساس نظریه فرهنگی نیومارک بپردازد تا از یک سو مهم ترین عناصر فرهنگی داستان و چالش های ترجمه ای این عناصر استخراج گردد و از سوی دیگر راه کارهایی عملی به منظور انتقال و برگردان صحیح عناصر فرهنگی مطابق با نظریه نیومارک ارائه دهد. داستان مدیر مدرسه نمایی روشن از نظام اجتماعی، فرهنگی و اداری دوره زندگی نویسنده کتاب را تجلّی ساخته می سازد. ارزیابی کیفیت انتقال عناصر بومی و فرهنگی این اثر از صافی ترجمه، نشان از درهم تنیدگی عناصر فرهنگی و زبانی ست که مترجم را ناگزیر به استفاده از راهبردهای متنوّع در تعریب این عناصر ساخته است. برخی از عناصر ترجمه ناپذیر فرهنگی، به شکل مفهومی برگردان شده است. معادل های کارکردی و شرح مفهوم عناصر فرهنگی در ترجمه اثر، رویکرد غالب و پربسامد مترجم است. وی از این طریق تلاش داشته متن داستان را هرچه بیشتر به زبان مقصد نزدیک تر سازد.
واکاوی نقش های شش گانه زبان در دیوان «الزمن الضیق» از سنیه صالح و «دیدار صبح» از طاهره صفارزاده بر پایه نظریه ارتباطی یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
131 - 151
حوزههای تخصصی:
واکاوی متون برمبنای نظریه های جدید نقد ادبی، یکی از روش های دستیابی به جنبه های ساختاری آن ها در عصر حاضر است. ازجمله این نظریه ها، مدل ارتباطی یاکوبسن، زبان شناس روسی است. یاکوبسن به مسائل ساختار زبانی در شعر توجّه داشته و شعر را جزء جدایی ناپذیر زبان شناسی دانسته است. وی ارتباط را از راه شش کارکرد عاطفی، ترغیبی، همدلی، ارجاعی، فرازبانی و ادبی زبان تعریف کرده است. پژوهش حاضر می کوشد به صورت تطبیقی و با رویکرد توصیفی - تحلیلی، به جستجوی ساختار زبان و کارکردهای اساسی آن از منظر مدل ارتباطی یاکوبسن در اشعار سنیه صالح (1935-1985) شاعر معاصر اهل سوریه و طاهره صفارزاده (1315-1387) شاعر معاصر ایرانی بپردازد. یافته ها نشان می دهد، با توجّه به ویژگی های شعری و همچنین مضامین موجود در دیوان «دیدار صبح» از صفارزاده، وجه غالب نقش های زبانی در آن به ترتیب نقش های؛ ارجاعی، ترغیبی و ادبی است، چنان که نقش های عاطفی، ادبی و ارجاعی از نقش های غالب کلامی در دیوان «الزمن الضیق» از سنیه صالح است. بررسی فرایند ارتباط در دیوان های هر دو شاعر در آشنایی بهتر و بیشتر با نگرش و عقاید و اندیشه شاعران مؤثّر افتاده است.
بررسی نقش محیط در درک ادبیّات و سینما (نیازسنجی مخاطبین: مطالعه تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
53 - 76
حوزههای تخصصی:
ادبیّات و سینما، به عنوان روساختی ترین لایه انعکاس دهنده و تولید کننده ارزش های اجتماعی، پیوندی ناگسستنی دارند. آن چه ادبیّات تطبیقی را به عنوان شاخه ای از خوانش ادبی مطرح می کند مقایسه درک مخاطبین در محیط ها و جوامع مختلف از آثار ادبی می باشد. مخاطب در مواجهه با هر اثر زنجیره ای از پرسش ها را از خود دارد، این که چرا از میان آثار متعدّد موجود این اثر خاص را انتخاب کرده است و چه عواملی در این انتخاب تأثیرگذار بوده اند؟ چه عواملی در ایجاد موقعیت فعلی و شکل گیری هویّت او تأثیرگذارند؟ این اثر چگونه به دست او رسیده است؟ و برآیند تمام این عوامل چه تأثیری در خوانش او از متن پیشِ رویش دارد؟ آن چه در این پژوهش حائز اهمّیّت است صرفاً تاریخ و موقعیت نگارش متن نیست، بلکه به بررسی همین عوامل در ارتباط با مخاطبین در بافت های فرهنگی و اجتماعی مختلف می پردازد. متأسّفانه در چند دهه اخیر، عمده توجّه ادبیّات تطبیقی بر آثار تولید شده و یا مؤلّفین بوده و مهم ترین ضلع خلق آثار که مخاطب است مورد اغماض قرار گرفته است. نیازسنجی مخاطبینِ متعلّق به محیط های مختلف و خلق آثاری که جهان شمول تراند، در عصرجدید که ابزارهای گوناگون سرگرمی برای او فراهم است، تنها راه نجات ادبیّات و سینما در جذب مخاطب و ادامه حیات است.
بررسی ویژگی های محتوایی مکتب رمانتیسم فردی در سروده های واصف باختری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
1 - 27
حوزههای تخصصی:
رمانتیسم، مکتب ادبی، هنری و فلسفی است که در اواخر قرن هجدهم میلادی و اوایل قرن نوزدهم در حوزه ادبیّات، در غرب به وجود آمد؛ سپس سایر جوامع را تحت تأثیر خود قرار داد و آثار تأثیرگذار و ارزنده ای در حوزه نثر و نظم به وجود آورد. مهم ترین ویژگی های این مکتب، بهره گیری از مکان های دور افتاده و ناشناخته، تصویر موقعیّت های اسرارآمیز، بازتاب اندوه و افسردگی درونی نویسنده، بیان احساسات و عواطف فردی، عدم توجّه به عقلانیّت و استفاده از نیروی تخیّل است. بسیاری از شاعران در دوره معاصر از مکتب رمانتیسم به گونه های مختلف، تأثیر پذیرفتند. واصف باختری یکی از شعرای معاصر افغانی است که می توان او را به عنوان سمبل شعر معاصر افغانستان به حساب آورد. واصف با احاطه بی نظیر بر ادبیّات کهن فارسی و تسلّط بر ادبیّات فارسی معاصر و شعر نو، دارای جایگاهی دست نیافتنی در شعر معاصر افغانستان است. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای، درصدد آن است تا میزان بهره گیری واصف از مکتب رمانتیسم فردی را شرح و تبیین کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که می توان در سروده های واصف، مؤلفه های مکتب رمانتیسم فردی را مشاهده نمود. از بین ویژگی های متعدد رمانتیسم فردی، واصف بیشتر به طبیعت گرایی گرایش داشته است. پس از آن، بن مایه های تغزلی همچون عشق، تخیّل و تصویر، نوستالژی، غم و اندوه، تنهایی و یأس و ناامیدی، نمود آشکارتری دارد.
جاندارانگاری و رویکرد اساطیری در شعر ده شاعر کودک و نوجوان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
69 - 113
حوزههای تخصصی:
تخیلِ بی مرز و دنیای عاطفی کودکان، زمینه آفرینشِ فضاها و موجوداتی را برای آنان فراهم می سازد که به مولودِ ذهنِ انسان اسطوره ساز در اعصار کهن یا آن چه در جهان اساطیر آفریده شده، بی شباهت نیست. این قابلیتِ کودکانه همواره مورد توجه و استفاده شاعران کودک و نوجوان قرار گرفته و آنان با بهره گیری از شگرد جاندارانگاری به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه به ترسیم برآیندهای مشترکِ ذهنیت کودکان و دنیای اساطیر پرداخته اند. ماحصل این رویکرد، تکوین گونه ای از جاندارانگاری مبتنی بر ذهنیت اسطوره ای در شعر کودک است که در این پژوهش تلاش شده ابعاد و اشکال آن با تکیه بر آثار ده شاعر به شیوه توصیفی- تحلیلی، بررسی و تشریح گردد. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاعران در این زمینه تعلق عاطفی کودکان به طبیعت را مد نظر دارند و با تأثیرپذیری ناخودآگاه از الگوی اسطوره آفرینی و انسان انگارانه کهن، از شگرد جاندارانگاری به گونه ای خاص و در سطح تخیل کودکانه بهره می گیرند؛ بدین واسطه، امکان می یابند پدیده ها و مظاهرِ طبیعت را در موقعیت موجودات ذی روح و جاندار، ظاهر نمایند و زمینه بازشناخت عاطفیِ عناصر طبیعت و اشیا را برای مخاطبان کودک فراهم سازند.