فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱۸
73 - 82
حوزههای تخصصی:
یکی از عواملی که شعر را از دیگر گفته ها متمایز می سازد، موسیقی آن است. در طول تاریخ زندگی انسان، هر چیزی که صدای ریتمیک و موسیقایی داشته، توجه او را به خود جلب کرده است. شعر هم یکی از چیزهایی است که همیشه مورد توجه انسان بوده است، دلیل آن هم موسیقایی بودن شعر است. این ویژگی شعر است که باعث تأثیرگذاری و ماندگاری آن در ذهن و خیال خواننده می شود. به طوری که تمامی کتب آسمانی ادیان مختلف هم به صورت نوشته هایی موزون و آهنگین بوده اند تا در پیروان این ادیان بیشترین تأثیر را داشته باشند. اما آن عناصری که برجنبه موسیقایی شعرهای مختلف می افزاید، متنوع و گوناگون هستند. موسیقی شعر کلاسیک فارسی ناشی ازعوامل مختلفی همچون: وزن، قافیه، ردیف و ... می باشد. شعر کلاسیک را چون بیشتر به صورت آواز می خوانده اند، موسیقایی تر به نظر می رسد، در واقع شاعر مجبور بود که به هر نحو ممکن بر موسیقایی بودن آن بیفزاید تا قابل خوانده شدن به صورت آواز در دربارها یا در جمع مردم باشد. اما عوامل ایجاد کننده موسیقی در شعر نو به دلیل تحولاتی که در ساختار و محتوای شعر به وجود آمد، با عوامل موسیقی ساز در شعر کلاسیک، تفاوت هایی دارد، که در این مجال قصد بررسی این عوامل را داریم. سیدعلی صالحی، یکی از شاعران نو پرداز معاصراست که شعرش را می توان جزو شعر گفتار به حساب آورد. شعر او از لحاظ موسیقایی در نوع خود منحصر به فرد است. در این مقاله سعی بر آن است تا عواملی را که باعث ایجاد موسیقی در شعر صالحی می شود، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
بررسی جلوه های آنیموس در اشعار فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی، و طاهره صفّارزاده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۰
31 - 42
حوزههای تخصصی:
آنیموس و آنیما مطابق با نظر یونگ کهن الگوها یا آرکی تایپ هایی هستند که در ناخودآگاه تمام بشریّت وجود دارند و مشترک هستند و همین که به خودآگاه فرد می رسند، نمودهای مختلفی می یابند. یگانگی با این کهن الگوها سبب تکامل مرد و زن می شود. در این مقاله، تلاش کردیم تا به بررسی جلوه های آنیموس در اشعار سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد و طاهره صفّارزاده بپردازیم و جنبه ها و نمودهای مختلف آن را در آثار این شاعران نشان دهیم. تقدّس آنیموس در گفتار زنان، به وضوح تجلّی می یابد. آنیموس در نظر شاعران زن هم منجی شاعر و هم منجی بشریّت است. تکیه گاه و امنیّت دهنده است. زنان به دستیابی و اتّحاد با آنیموس یا نیمه پنهان وجود خود نیازمندند و در طول زندگی خود، همواره به دنبال دستیابی و یگانگی با این کهن الگو هستند. پروتوتایپ یا پیش نمونه معشوق مذکّر ایرانی، مشابه با شخصیّت های اساطیری هستند. عوامل خانوادگی، اجتماعی و سیاسی در شکل گیری و رشد آنیموس و نوع نگرش به آن در زنان، مؤثّر است. هرچند تظاهر و نمودهای آنیموس به شکل واحدی نمی باشد امّا سرانجام نتایج واحدی به دست می آید.
شکل شناسی شریطه و تشریح برخی از مسائل زیبایی شناسی آن در قصاید انوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۰
43 - 54
حوزههای تخصصی:
این مقاله با الگو قرار دادن شکل شریطه ها در قصاید مدحی به شکل شناسی شریطه و تشریح برخی از مسائل زیبایی شناسی آن در قصاید انوری می پردازد. با توجه به بررسی های شکل شناسانه، انوری از جمله شاعرانی است که به لحاظ شکل شناسی، به شریطه یا دعای دوام و همیشگی برای ممدوح اهمیت زیادی می دهد و تمایل بسیار کمی برای پرداختن به موضوعات دیگر در این قسمت قصیده از خود نشان می دهد. هم چنین بیشتر شریطه های شاعر از دو قسمت صدر و مقدمه ی دعا و سپس ذیل یا اصل دعا ساخته شده اند که در اکثر موارد با هم راهی ادات شرط «تا» و مشابهات آن می باشد. اما آن چه باعث شکل گراتر شدن این شریطه ها می شود استفاده از شکلی است که ما در این مقاله آن را تجدید شرط می نامیم. بهره گیری از تقابل های دوگانه و ساخت شبکه ای، استفاده از ردیف برای مضمون سازی و تکرار مضامین ابیات شریطه برای دست یافتن به بهترین مضمون و شکل در ساخت ابیات شریطه از دیگر شگردهای انوری در شکل گرایی شریطه ها می باشند. از نظر عناصر غالباً محتوایی نیز امور مسلم و بدیهی، اندیشه ها و اعتقاداتی که ریشه در مذهب و علوم دینی دارند و صور خیال از عناصر پرکاربردی هستند که در شریطه های انوری شرط جاودانگی قرار گرفته اند. هم چپنین می توان انوری را بر اساس فهرست موضوعات پرکاربردی چون اشاره به عدل ممدوح، به نوبت بودن پادشاهان و شعر باطل خواندن قصاید مدحی، الگوی چهره ی دیگر سعدی در اعلام مرگ قصیده ی سنتی دانست.
ابلیس و شیطان در اندیشه و آثار سعدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۱
19 - 30
حوزههای تخصصی:
ابلیس در اندیشه و آثار سعدی پرداختن به عرفان و تصوف به طور خاص و توجه به دانش های قرآنی به طور عام از رویکردهای مهم و رایج شاعران در روزگار سعدی است. این رویکرد به گستردگی و البته با نگرش خاص سعدی، در کلیات او نمودی آشکار دارد. در کنار موضوعات گوناگون حوزه ی دین و عرفان، پرداختن به ابلیس و مضامین داستانی مربوط به آن یکی از موارد پربسامد در نزد شاعران عارف یا عرفان گرای سبک عراقی است که در کلیات سعدی نیز به فراوانی کاربرد یافته است. با توجه به ویژگی های خاص عرفان در شعر و اندیشه ی سعدی که تا حدودی شخصی است در این مقاله نشان داده ایم که سعدی از سه منظر ایرانی، عرفانی و دینی به موضوع ابلیس نگریسته اما در این حوزه، نگاه او بیشتر متأثر از دیدگاه ایرانی است.
بررسی بوطیقای شعر تعلیمی در اشعار ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناصرخسرو از برجسته ترین شاعران شعر تعلیمی است که در اشعارش علاوه بر مضامین اخلاقی به اوصاف شعر و شاعر و مخاطب شعر پرداخته است و به نوعی صاحب نقد و فن شعر یا بوطیقاست. از ویژگی های برجسته بوطیقای او آن است که شعر را با حکمت و اندیشه های تعلیمی گره می زند و برای شاعر، شعر و مخاطب اوصافی را برمی شمارد که هر کدام به نوعی از منظومه فکری تعل یمی وی س رچشمه گرف ته است. با بررسی اشعار ناصرخسرو در می یابیم که شعرش با حکمت، خرد و مفاهیم تعلیمی گره خورده، در اشعارش به ترسیم و تعلیم این بوطیقا و فن شعر پرداخته است؛ یعنی هم خود شاعر در اشعارش به چنین دیدگاه و بوطیقایی معتقد است و هم برای خواننده این دیدگاه تعلیمی را توصیه می کند. نکاتی مانند رابطه کلام، خرد و اندیشه، کلام و حقیقت گویی، عجین بودن شعر با شریعت و حکمت، پرداختن به شعر زاهدانه، منسوب بودن شعر به جان و عالم غیب، لزوم مطابقت کلام با عمل، شاعر و سخن متعهدانه، شاعر و شعر دینی، انتقاد از شاعران درباری و شاعر و تازگی و نیکویی سخن از آن جمله است. او همچنین به دسته بندی و تف کیک مخ اطبان و خوانندگان می پردازد و برای خواننده آگاه، هشیار و اهل اندیشه جایگاه خاصی قائل است. این مقاله با در نظر گرفتن همه قصیده های ناصرخسرو انجام شده است.
نام دهی در شخصیّت پردازی: فتنه یا آزاده؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردوسی و نظامی هر دو داستان بهرام گور و کنیزش را در شکارگاه روایت کرده اند. در این پژوهش به چگونگی فرآیند اسم گذاریِ «متفاوتِ» یک «شخصیّتِ واحد» در این دو روایت پرداخته می شود. بررسی شخصیّت پردازی با تمرکز بر مقولة «فرآیند نام دهیِ شخصیّت ها» نکته ایست که در پژوهش ها کم تر بدان توجّه شده است و نگارنده در این مقاله بر آن تمرکز می کند. نام کنیزکِ بهرام در روایتِ فردوسی «آزاده» و در روایت نظامی «فتنه» است. پرسشِ اصلی نگارنده در این پژوهش عبارت است از این که در این داستان شخصیّت پردازی از طریق نام های تمثیلی (نمادین) چگونه تقویّت می شود؟ برای تحلیل این امر، بررسی چگونگیِ شخصیّت پردازی و کانون سازی ضروریست. طبق نتیجة بدست آمده، نام گذاری ها با «ژانرهایِ» این روایت ها کاملاً متناسب و هماهنگ است. به عبارت دیگر، تفاوت میان دیدگاه و انگیزه های فردوسی و نظامی که به خلق ژانرهای متفاوت نیز می انجامد، سبب روایت گری و بالتّبع نام گذاری هایِ متفاوت دو شاعر در داستانی یگانه شده است.
بررسی همسنج جدال بر سر تصاحب زن در دو اثر حماسی: بانوگشسپ نامه و ایلیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جدال بر سر تصاحب زنان یکی از موضوعاتی است که در برخی حماسه های مطرح جهان به عنوان موضوعی محوری بازتاب یافته است؛ در حماسه های ملی پارسی اما، به ندرت و در صورت وجود، با رویکردی متفاوت شاهد چنین جدال هایی هستیم؛ در حقیقت شاعران حماسه سرای پارسی، از خلق حماسه هایی که در آن زنان به عنوان موضوعی محوری مطرح گردند و جدال هایی بر سر تصاحب آنان رخ دهد، گریزان بودند و آن را خلاف اهداف والای حماسه سرایی می دانستند. تنها اثر حماسی ملی پارسی که در آن به چنین موضوعی به گونه ای محوری پرداخته شده است، بانوگشسپ نامه است که در این مقاله خواهیم کوشید طی بررسی همسنج آن با ایلیاد هومر، به عنوان برجسته ترین حماسه ی جهان با موضوع جدال بر سر تصاحب زن، به درک دقیقی از شباهت ها و تفاوت های این دو اثر دست یابیم. بررسی ها مخاطبان مقاله ی پیش روی را مجاب خواهد نمود که جدال بر سر تصاحب زن در بانوگشسپ نامه، علی رغم شباهت هایی که با ایلیاد دارد، در نهایت اهداف متفاوتی را دنبال می نماید؛ جدال بر سر تصاحب زن در ایلیاد، عرصه ای است که به اثبات توانمندی مردان و ضعف زنان می انجامد، اما جدال بر سر تصاحب زن در بانوگشسپ نامه عرصه ای است که به اثبات بی نیازی و آزادگی زنان و توان آنان در هم گامی با مردان می انجامد.
بررسی چند اشاره ی نادر و یگانه در منظومه ی زرّین قبا نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زرّین قبانامه منظومه ای است حماسی که موضوع آن آمدن فرستاده ای از سوی سلیمان نبی(ع) به دربار کی خسرو برای خواندن ایرانیان به دین خدایی است. سپس جنگ هایی میان پهلوانان ایران با زرّین قبا درمی گیرد و در دنباله ی داستان، حوادث بسیاری برای رستم و فرزندانش روی می دهد. شیوه ی بیان این منظومه ی بلند که از نظر شمار ابیات، سومین منظومه ی حماسی شناخته شده در زبان فارسی است، به صورت داستان در داستان است که همان شیوه ی رایج بیان روایت، در بسیاری از طومارهای نقّالی و داستان های عامیانه است.
این منظومه اخیرا به همّت یکی از پژوهشگران، پیرایش و تصحیح شده است. آن چنان که مصحّح محترم، در مقدّمه ی کتاب یادآور شده اند در زرّین قبانامه گاهی به اختصار به روایت هایی اشاره می شود که گزارش مفصّل آن ها در طومارهای و روایات شفاهی و عامیانه ای که تا به امروز چاپ شده اند نیست و در حال حاضر، جزییات روایت آن ها مبهم است؛ سپس ایشان به شانزده روایت، در این منظومه اشاره نموده اند که در جای دیگری دیده نشده است.
در این مقاله به بررسی یکی از منظومه های هم عصر زرّین قبانامه یعنی برزونامه ی جدید و برخی دستنویس های روایات حماسی دیگر می پردازیم و چند روایت مبهم زرّین قبانامه را روشن می سازیم.
آنچه امروز نیز می توان از شمس تبریزی آموخت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شمس تبریزی هم چنان یکی از چهره های ناشناخته تاریخ عرفان و ادب ایرانی- اسلامی است. بخش مهم شناختی که از او داریم، مدیون مولانا جلال الدین محمد بلخی است که شعر و عرفان خود را ارمغان او می داند و معانی آثارش را عطایا و افاضات وی. امّا شمس خود سخنانی دارد که در «مقالات» او گرد آمده است و دسترسی بدان را مدیون محمّد علی موحّد هستیم. این یادداشت ها با مطالعه تحلیلی از همان مقالات فراهم آمده و گفته های بی واسطه خود اوست. سعی شده است مهم ترین دیدگاه های او در موضوعات اساسی از جمله خدا، وحدت ادیان و رسالت انبیا، شریعت و متابعت، خود شناسی، جمع ظاهر و باطن، استقلال رأی و نفی تقلید، استعداد و اهلیت لازمه هدایت و تربیت، خوش خویی و فراخ روحی، حقیقت را از پنجره های متعدّد نگریستن و آینه مرگ، به صورتی نسبتاً مدوّن ارائه شود. شمس به دلیل تأکیدی که به استقلال رأی و دوری از تقلید دارد، به همه این موضوعات با دیدی متفاوت و کاملاً شخصی می نگرد؛ بدین سبب امروزه می توان هم نوع تفکّر را از شمس آموخت و هم تعالیم او را که حاصلِ نگرشی مثبت به زندگی است.
ریخت شناسی تمثیل های عرفانی با تکیه بر اشعار سنایی، عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از تمثیل به عنوان یک صنعت بلاغی و همچنین یک شیوه استدلالی، روشی اساسی در ادبیات عرفانی ایران است. این رویه که از دیرباز در ادبیات ایران متداول بود در متون عرفانی از اشعار سنایی آغاز شد، در اشعار عطّار تکامل یافت و در اشعار مولوی به نقطه اوج خود رسید. بررسی تمثیل های عرفانی از دید «ریخت شناسی» امکان تحلیل جامع ادبی، اجتماعی و عرفانی آنها ر ا فراهم می کند و فرصتی پدید می آورد که کاربرد صنعت تمثیل در ادبیات عرفانی با روشی کاملاً علمی مورد بررسی قرارگیرد. این بررسی افق های جدیدی را در تحلیل، تفسیر و معناشناسی متون عرفانی ادبیات فارسی که شاخه اساسی و محوری ادبیات ماست، فراهم می آورد. در این مقاله ضمن بیان و بررسی دیدگاه های علمای بلاغت در باب تمثیل، تلاش می کنیم عناصر سازای آن را از دیدگاه نظریه پردازان ریخت شناسی تجزیه و تحلیل کنیم تا از این رهگذر روند تکاملی بیان تمثیلی عرفا با تکیه بر متغیرها و عناصر تمثیل تبیین شود.
«تنیدگی» و راهکارهای مقابله با آن و تحلیل آن در رمان سووشون سیمین دانشور
حوزههای تخصصی:
طرح مباحث میان رشته ای و نوشتن مقالات علمی درباره آنها از علائق پژوهشگران در سال های اخیر بوده است. یکی از این مباحث، انعکاس علم روان شناسی در آثار ادبی و انطباق آن با تئوری های نوین روان شناسی است. در ادبیات فارسی، با توجه به مقام استثنایی و غنای آن، نکته های اخلاقی و روان شناسی بسیاری نهفته است که مقایسه و تطبیق آن با یافته های روان شناسی نوین امری ضروری است. «تنیدگی» از جمله مفاهیمی است که به رغم کاربرد وسیع آن، هنوز مفهوم واحد و روشنی ندارد. واژه تنیدگی از روی آورد مهندسی وارد علوم پزشکی و روان پزشکی شده است. در دیدگاه مهندسی، تنیدگی هر عامل بیرونی است که بر شیء یا جاندار وارد و باعث تغییراتی در آن می شود. مفاهیم، عوامل و پیامدهای تنیدگی، به عنوان یک موضوع پیچیده علمی همواره نظر پژوهشگران علوم رفتاری را به خود جلب کرده است. گستردگی دامنه عوامل تنیدگی، پیامدهای مخرب آن بر کنشوری و سلامت فرد و نیز جذابیت علمی- پژوهشی آن، می تواند دلایلی برای بیان اهمیت و ضرورت توجه روان شناسان نسبت به تنیدگی باشد. سووشون نوشته سیمین دانشور آغازگر فصلی تازه در تاریخ داستان نویسی ایران به شمار می آید. نویسنده در این رمان اجتماعی- سیاسی، حوادث و پیامدهای زمان اشغال ایران از سوی انگلیسی ها را به زیبایی به نگارش درآورده است. دانشور در این داستان پرحرکت و ماجرا با نثری شاعرانه، دقیق و محکم، تصویری درونی و هنرمندانه از تحولات منطقه فارس در سال های جنگ دوم جهانی به دست می دهد. در این رمان هر کدام از شخصیت ها با مسائل و مشکلاتی روبه رو می شوند و در برابر هر کدام از این وقایع و حوادث متناسب با شخصیت های درونی واکنش هایی نشان می دهند. این پژوهش در زمینه شناسایی عوامل تنش زا (استرسورها) در رمان سووشون دانشور و راه های مقابله شخصیت ها با این عوامل مورد بررسی قرار می گیرد.
کاوش نشانه های حماسه در معلقه عنتره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه، نوع ادبی بسیار کهنی است که از روزگاران قدیم مورد توجه بسیاری از ملل و جوامع بوده و پیدایش آن در ادبیات ملت ها در گرو وجود شرایط خاص تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. در میان سروده های دوره جاهلی عرب با آنکه به خاطر فقدان این شرایط، اثری از حماسه به معنای فنی و علمی آن نیست، اما قطعاتی وجود دارد که شاعر در آن به ذکر قهرمانی های خود در میدان کارزار پرداخته و از مفاخر، اصالت و نسب خود و قومش همراه با خوارداشت افراد و قبایل دیگر سخن می گوید. معلّقه «عنتره» از بهترین نمونه های این سروده هاست که مقاله حاضر درصدد است با بررسی عناصر حماسه در آن، روشن نماید که این سروده تا چه اندازه به معنای علمی و رایج حماسه نزدیک است و تا چه میزان بر سازه های حماسی قابلیت انطباق دارد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که معلقه عنتره به عنوان جزئی کوچک از ادبیات رزمی عرب ها با ارائه تصاویری از صحنه کارزار در سبک و قالبی حماسی در عین توصیف پهلوانی و مردانگی قهرمان خود در نبرد با دشمنان قبیله اش، به خوبی نمایانگر فرهنگ بدوی عرب ها در دوره جاهلی بوده، آداب و سنت های حاکم بر زندگی آنان را منعکس می کند. با وجوداین به خاطر محوریت «من» شاعر در معلقه، تصریح به زمان و مکان وقایع و نیز فقدان برخی از مهم ترین مواد و سازه های حماسی چون زیر ساخت اسطوره ای، امور شگفت و خارق العاده، گستردگی قلمرو حوادث معلقه در پهنه زمان و مکان، انگیزه ملی در پیدایش سروده حماسی و نبرد میان ملت ها، این معلقه، حماسه به معنای خاص آن نبوده و می توان عنوان شبه حماسه را بر آن اطلاق کرد.
مقایسة ساختار حکایت های حدیقةالحقیقه و شریعةالطّریقه با سرچشمه های آن حکایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی حدیقة الحقیقة سنایی، حکایات متعدّدی دارد که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمه های آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداخته ایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده، چه نوآوری هایی داشته است و نیز بررسی مشترکات و اختلافات آنها، از بحث های این نوشتار است. نتایج پژوهش نشان داد که سنایی در پرداخت شخصیّت ها، آنها را به شخصیّت های تیپیک بدون نام تغییر داده است و از آنها با الفاظ مردی، شخصی و ... نام می برد. سنایی در ساختار داستان ها با حفظ درونمایة اصلی، تغییراتی در عناصر داستان به وجود آورده است. گفتگو از عناصر ثابت داستان های حدیقه است و گاه شاعر با همین عنصر داستانی، شخصیّت داستان را به مخاطب می شناساند. از ابتکارهای سنایی در این باب آن است که برخی از حکایاتی که وی آنها را مأخذ حکایت خود قرار داده، تنها یک خبر و در اغلب موارد، گفتگویی ساده در حدّ پرسش و پاسخی بدون پرداختن به حادثه و حادثه پردازی است. امّا او با واردکردن عناصر داستانی و ایجاد حادثه پردازی، آن حکایات را در ساختاری داستان گونه وارد می کند. در بیشتر حکایات، زاویة دید، دانای کلّ و راوی، خود سنایی است. سنایی جز در مواردی اندک، در زاویة دید حکایاتی که از آثار پیشین گرفته، تغییری ایجاد نکرده است و اغلب برای ایجاز در حکایات، به زمان و مکان توجّه چندانی نداشته است و به ندرت در بعضی موارد مستقیماً به آنها اشاراتی کرده است.
مرثیه اجتماعی در شعر معاصر(1300-1357 ه.ش)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
علی اصغر باباصفری دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان نرگس نصری کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی یکی از انواع ادبی، ادبیات غنایی است که بیان کننده احساسات شاعر است. مرثیه گونه ای از گونه های ادبیات غنایی است شاعر به وسیله آن از احساسات خود نسبت به از دست دادن امور مطلوبش سخن می گوید که مرثیه اجتماعی یکی از انواع مراثی است .هدف از این پژوهش شناخت جایگاه مرثیه اجتماعی در شعر معاصر، تقسیم بندی و بررسی و تحلیل آن است. برای این منظور ابتدا به آثار مختلف در زمینه انواع ادبی و مرثیه سرایی مراجعه و نکات مربوط به موضوع را فیش برداری کرده سپس دیوان پانزده تن از شاعران برجسته معاصر از جریان های مختلف شعری را بررسی و موارد مرثیه اجتماعی را استخراج و براساس اهداف موردنظر تحلیل کرده ایم. مرثیه در شعر معاصر از شکل فردی فراتر می رود و حوزه جدیدتری را نمایان می کند. مرثیه در مرگ مشاهیر با 55 % بیشترین درصد مرثیه های اجتماعی معاصر را به خود اختصاص می دهد و مرثیه وطن و مرثیه حوادث به ترتیب کمترین بسامد را داراست. پرچم دار مرثیه اجتماعی در شعر معاصر شفیعی کدکنی، محمدتقی بهار و فریدون مشیری هستند و سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی و فرخی یزدی به ترتیب کمترین تعداد مرثیه های اجتماعی معاصر را سروده اند.
خاستگاه تصاویر اجتماعی – سیاسی در شعر صائب تبریزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۰
21 - 30
حوزههای تخصصی:
تصاویر شعری در زمینه عناصر اجتماعی – سیاسی از جمله تصاویری است که در دوره های مختلف رنگ و جلوه-ای متفاوت داشته است. مقاله حاضر از جایگاه تصاویر اجتماعی –سیاسی که بسامد بالایی در شعر صائب دارد، سخن می گوید؛ تصاویری که حاصل خیال دورپرداز صائب، حول عنصری واحد است که از این طریق تجربه های ذهنی و حسی خویش را به تصویر می کشد. شاعر در دوره ای از ادب فارسی قرار دارد که برای دست یافتن به معنی و مضمون های بدیع و بیگانه به ناچار نیازمند داشتن گستره وسیعی از واژگان است؛ بنابراین هر عنصر و واقعه ای را دست مایه کار و هنر خویش قرار می دهد. از آنجایی که ارتباط مستقیمی با حکومت و دربار داشته، تأثیری پذیری او از شرایط حاکم دور از انتظار نخواهد بود؛ او از نزدیک به طور ملموس و عینی با امور و وقایع اجتماعی – سیاسی در ارتباط است، او این تجربه های حسی را با تجربه های ذهنی خویش می آمیزد و تداعی های دور و نزدیک را شکل می-دهد. و به این ترتیب مسئله تأثیر و تأثر پذیری از جامعه و شرایط حاکم بر آن، در شعر او امری کاملاً طبیعی خواهد بود.
الأسلوبیة فی مدیحة آیة الله الغروی الإصبهانی للإمام الرضا (ع) من دیوانه العربی ""الأنوار القدسیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیة الله محمد حسین الغروی الإصبهانی علم من أعلام العلم والعرفان فی عصرنا الراهن وهو صاحب الدیوان العربی المسمّى ب ""الأنوار القدسیة"" ومتخلص ب ""المفتقر"". قام شاعرنا بإنشاد أشعار کثیرة ومدائح سنیة باللغتین العربیة والفارسیة تذکرنا بمناقب آل بیت النبیّ (ع) ومنها مدیحة طویلة باللغة العربیة أنشدها فی مدح الإمام الرضا (ع).
یسعی هذا البحث إلى دراسة مدیحته الأدبیة والعرفانیة بمنهج بنیوی، محاولاً التدقیق فی میزاتها الأسلوبیة خلال ثلاث مستویات: المستوى الصوتی، والمستوى الدلالی، والمستوى الترکیبی. فبعد تبیین الأسلوبیة وأصولها وأنواعها یرکّز على تحلیل مدیحة الغروی بناء علی أسس الأسلوبیة.
ومن أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هوأن الأسلوبیة بوصفها منهجاً من المناهج النقدیة تمکّننا من أن نتعرّف على مقوّمات مدیحة الغروی وجمالیاتها الأدبیة والفنیة، ومما توصل البحث إلیه هو: التلائم بین الوزن والمعنى فی المدیحة، وبراعة الشاعر فی اختیار تراکیب متناسبة مع المعانی والأهداف، وتأثّر الشاعر بنزعاته الفلسفیة فی مدحیته، وقدرة هذا العلامة فی إثارة المتلقین باختیار المفاهیم المتعمقة فی أجمل التشابیه البلیغة.
ومما حثنا على معالجة هذا الموضوع هو إثبات براعة الغروی الإصبهانی – وهو من الشعراء المعاصرین فی الأدبین الفارسی والعربی- فی إنشاد کثیر من القصائد العربیة والفارسیة، وإظهار معرفته على أسالیب البیان، والتعریف بمیزات شعر عالم فیلسوف فی عصرنا الراهن.
بحثی درباره علّت جاودانگی پشوتن در سنّت مزدیسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پشوتن، نام بُردارترین پسر گشتاسب در سنّت و ادبیات مزدیسناست. در باب فرجامِ کارِ وی با چند روایت متناقض روبه رو هستیم: نخست مشهورترین روایت بر پایه اَسناد و شواهد موجود از گزارش ها و روایت های متون کهن پهلوی، پشوتن یکی از بی مرگانیست که در آخرالزّمان پیش از هزاره هوشیدر، علیه بدکاران و دیوان رستاخیز می کند و هم چنان در هزاره هوشیدرماه، سروری خواهد کرد. دیگری روایتی از چگونگی نامیرایی پشوتن با خوردن شیرِ یشته شده از دست زردشت به نقل از منظومه زراتشت نامه است و سوم روایت، روایت نادر و یگانه بهمن نامه از مرگ پشوتن به دست بانوگشسب است که اتّفاقاً با معنای لغوی اسمش نیز متناسب است. در دیگر منابع، بویژه در شاهنامه فردوسی و شاهنامه ثعالبی و دیگر روایت های اسطوره ای، حماسی، تاریخی و روایت های نقّالی و شفاهی عامیانه موجود، هیچ اشاره ای به مرگ یا بی مرگی پشوتن نشده است. نگارنده در این مقاله با در نظر گرفتن هر سه گزارش، در روایت زراتشت نامه اندیشیده، با بهره گیری از گواهی هایِ همانند در ادبیات ایران و ملّت های دیگر، آن را بررسی کرده است.
اخلاق و مولّفه های سنّتی و معاصر آن در شعر نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کمتر اتّفاقی مانند مشروطه توانسته است بنیان های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این سرزمین را دست خوش دگرگونی و تحوّل کند. این تحوّل بیش از هر چیز دیگری حاصل تأثیر ارتباط با غرب است؛ غربی که پس از قرون وسطی و مرکز قرار دادن «انسان» و دغدغه های او به عنوان مهم ترین مسأله پیش رو، پس از تجربه رنسانس و انقلاب صنعتی، به مدرنیته رسید. در فرایند تأثیر مدرنیته غرب بر ایران، شعر و ادب فارسی نیز برکنار نبود و نگرش های جدیدی را درباره ویژگی های اثر ادبی به وجود آورد؛ ویژگی هایی که با ظهور نیما به پختگی مطلوب خود دست یافت. در این تغییر نگرش، یکی از مقوله هایی که از حیث رویکرد مولفّه های جدیدی را به خود دید، «اخلاق» است. اخلاق در این دوره، در کنار مضامین سنّتی خود، مولّفه های جدیدی را که حاصل تجربه مدرنیته و به موازات آن تغییر ساختارهای اجتماعی و روابط بین فردی است، تجربه کرد؛ مولّفه هایی مانند وطن پرستی، انسان دوستی، آزادی و ... . این مقاله سعی دارد در کنار پرداختن به مضامین سنّتی اخلاق در شعر نیما، به بررسی مولّفه های تازه ای که نتیجه این دگرگونی فکری و ادبی است، در شعر او به عنوان مطرح ترین نظریه پرداز این تغییر و تحوّل بپردازد.