فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از افسانه هایی که پیشینه تاریخی و فرهنگی کهنی در میان قوم کرد و نیز دیگر اقوام دارد، افسانه ملک جمشید است. در این مقاله به بررسی کارکردهای نمادین شخصیت ها و قهرمانان این افسانه و نیز باورها، اعتقادات و آداب زندگی مردمان کرد پرداخته شده است. افزون براین، تلاش شده است که با بهره گیری از چارچوب های ادبیات تطبیقی، تفاوت ها و شباهت های روایت افسانه در ادبیات شفاهی و مکتوب- براساس روایت علی اشرف درویشیان و رضا خندان - بررسی شود. یافته های پژوهش نیز بیانگر آن است که فرهنگ عامه و شفاهی در تکامل و غنای فرهنگ ملی و جهانی- که در شمار اهداف بنیادین ادبیات تطبیقی قرار می گیرند- می تواند نقش مؤثری داشته باشد.
اشارات اسلامی و سامی در روایات باستانی/ شاهنامه
حوزههای تخصصی:
بخشی از ادبیات فارسی را روایاتی شکل داده که درون مایه آنها متعلّق به ایران باستان است؛ امّا این داستان ها از اشارات و عناصرِ اعتقادیِ اسلامی و ی ا سامی ب رکنار نمانده و حتّی ب ه شاهنامه ک ه حماسه ملّی ایرانیان انگاشته می شود راه یافته است؛ چنان که در آن، اندیشه های گنوسی وار متعلّق به عرفای صدر مسیحیّت در رفتار کسانی چون ایرج و کیخسرو همچون شریر دانستنِ جهان و تنِ آدمی دیده می شود. شاید این باورها از مسیحیّت وارد مانویّت شده و از آن جا به شاهنامه راه یافته باشد. هم چنین از زبان شخصیّت های ای رانیِ زردشتی، سخنانی با درون م ایه ق رآنی، چون بی نیازیِ یزدان از فرزند یا باور به فرشته ای اسلامی مانند عزرائیلِ «ج ان ست ان» دیده می شود؛ در حالی که بنا بر دیدگاه های دینی کهنِ ایرانی، اورمزد دارای فرزندانی چون آذر و سپندارمذ است و دی وی به ن ام استویهاد جان مردمان را می ستاند. پ ژوهشِ پیشِ رو چنین تأثیر پذیری را از باور و اندیشه های غیر ایرانی، در شاهنامه بررسی کرده است.
نوستالژی در رباعیات خیام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱۸
63 - 72
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یا غم غربت، همان حس دل تنگی و اندوه انسان ها نسبت به گذشته و آن چیزهایی است که در زمان حاضر آنها را در دسترس خود نمی بینند. تغییر و تحوّل اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و عاطفی این حس غریب غربت را در انسان ها بر می انگیزد. نگرش بدبینانه و پوچ انگارانه به جهان هستی و به طور کلّی اندوه مرگ و فناپذیری انسان یکی از انواع نوستالژی است که از آن به نوستالژی فلسفی تعبیر می شود. با این حس نوستالژی فلسفی، انسان از گردش دنیا دل خوشی نداشته و حیات را پوچ و بی اساس می بیند و پیوسته مرگ در نظرش نوعی تباهی به حساب می آید. این نوع نگرش تقریباً در اشعار برخی از شعرای فارسی به خصوص در رباعیّات خیام بیشتر دیده می شود. اندوه بودن یا نبودن؛ مرگ و زوال و پوچ انگاشتن جهان هستی از مؤلّفه های نوستالژیک فلسفی در شعر خیام به شمار می رود. در این مقاله با پژوهش در رباعیات خیام، غم مرگ و فناپذیری و نگرش بدبینانه به هستی در رباعیات او واکاوی شده است.
خاستگاه تصاویر اجتماعی – سیاسی در شعر صائب تبریزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۰
21 - 30
حوزههای تخصصی:
تصاویر شعری در زمینه عناصر اجتماعی – سیاسی از جمله تصاویری است که در دوره های مختلف رنگ و جلوه-ای متفاوت داشته است. مقاله حاضر از جایگاه تصاویر اجتماعی –سیاسی که بسامد بالایی در شعر صائب دارد، سخن می گوید؛ تصاویری که حاصل خیال دورپرداز صائب، حول عنصری واحد است که از این طریق تجربه های ذهنی و حسی خویش را به تصویر می کشد. شاعر در دوره ای از ادب فارسی قرار دارد که برای دست یافتن به معنی و مضمون های بدیع و بیگانه به ناچار نیازمند داشتن گستره وسیعی از واژگان است؛ بنابراین هر عنصر و واقعه ای را دست مایه کار و هنر خویش قرار می دهد. از آنجایی که ارتباط مستقیمی با حکومت و دربار داشته، تأثیری پذیری او از شرایط حاکم دور از انتظار نخواهد بود؛ او از نزدیک به طور ملموس و عینی با امور و وقایع اجتماعی – سیاسی در ارتباط است، او این تجربه های حسی را با تجربه های ذهنی خویش می آمیزد و تداعی های دور و نزدیک را شکل می-دهد. و به این ترتیب مسئله تأثیر و تأثر پذیری از جامعه و شرایط حاکم بر آن، در شعر او امری کاملاً طبیعی خواهد بود.
نوع شناسی تطبیقی حماسه در ادبیات فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه یکی از انواع ادبی است که اعمال پهلوانی و حوادث خارق العاده را به زبان فاخر روایت می کند. افلاطون و ارسطو از اولین کسانی بودند که به بحث و پژوهش درباره انواع ادبی پرداخته اند. این تحقیق برآن است تا حماسه های ایران را با ویژگی هایی که برای حماسه های جهان ذکر کرده اند، تبیین نماید. یافته ها بیانگر آن است که میان حماسه های ایران و جهان به جز چند اختلاف جزئی، تفاوت ی اساسی وجود ندارد. این پژوهش با رویکرد تاریخی- توصیفی تلاش نموده تا حماسه را در زبان فارسی و عربی بررسی کند، سپس آن ها را با هم مقایسه نماید. در حوزه ادبیات تطبیقی باید به این نکته اشاره کنیم که پژوهشگران انواع ادبی، معتقدند اعراب به دلیل خصوصیات فرهنگی، منطقه ای، قومی و زبانی، توانایی سرودن حماسه ای نظیر شاهنامه و ایلیاد را نداشته اند. آنها آثار حماسی دیگر ملل را با نام «ملحمه» می شناسند و واژه «حماسه» در ادبیات عرب، ژانر و نوع ادبی به شمار نمی رود و در فخر و مباهات، رجز خوانی و برشمردن ویژگی های قبیله، خلاصه می شود. اما این بدان معنا نیست که ادب عربی از این گونه ی ادبی کاملاً تهی است و اعراب در ادوار مختلف تاریخی نسبت به آن بیگانه بوده اند. علاوه بر وجود اشعار حماسی و شاعران حماسه سرا در عصور مختلف ادبی، در دوره مملوکی افزون بر حماسه های تاریخی، شاهد شکوفایی حماسه های دینی هستیم که در ادبیات فارسی از نظر طول قصیده و تنوّع مضامین، اثری از آنها یافت نمی شود.
ایام در در شعر نظامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱۸
21 - 36
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات قابل توجه. که در شعر کلاسیک فارسی بازتاب گسترده دارد، ایام خاصی از سال و ماه و هفته است. که از جهت دینی و فرهنگی مورد توجه شاعران بوده است. در میان این شاعران، توجه خاص نظامی گنجوی. شاعر بلند پایه و داستان پرداز توانای قرن ششم هجری. به روزهای مهم سال و احکام خاصی که قدما برای این روزها در نظر داشتند، مشهود و مورد تامل است. این ایام که به مناسبت های مهم. مانند واقعه معراج رسول اکرم. و اعیاد اسلامی و جشن های ملی همچون نوروز، جشن سده، جشن مهرگان و امثال آن مربوط می شود، در منظومه های نظامی در صورت های مختلف. و برای ارائه مفاهیم گوناگون. با هنرمندی خاص و با بسامد بالا به کار گرفته شده است. تبلور اصلی ایام در شعر نظامی. در منظومه هفت پیکر . و در معرفی ویژگی های روزهای هفته است. در این داستان روزها با رنگ های خاصی که به آنها نسبت داده شده است، به صورت نمادین معرف مفاهیم آشکار و پنهانی است .که شاعر در تنظیم داستان با مهارت تمام آنها را به کار گرفته است. در این مقاله سعی بر آن است .تا ویژگی های ایام هفته در شعر نظامی. و در مقایسه با شعر شاعران دیگر مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. تا نشان داده شود چگونگی کار برد ایام در شعر او به چه صورت بوده است.
مرثیه اجتماعی در شعر معاصر(1300-1357 ه.ش)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
علی اصغر باباصفری دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان نرگس نصری کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی یکی از انواع ادبی، ادبیات غنایی است که بیان کننده احساسات شاعر است. مرثیه گونه ای از گونه های ادبیات غنایی است شاعر به وسیله آن از احساسات خود نسبت به از دست دادن امور مطلوبش سخن می گوید که مرثیه اجتماعی یکی از انواع مراثی است .هدف از این پژوهش شناخت جایگاه مرثیه اجتماعی در شعر معاصر، تقسیم بندی و بررسی و تحلیل آن است. برای این منظور ابتدا به آثار مختلف در زمینه انواع ادبی و مرثیه سرایی مراجعه و نکات مربوط به موضوع را فیش برداری کرده سپس دیوان پانزده تن از شاعران برجسته معاصر از جریان های مختلف شعری را بررسی و موارد مرثیه اجتماعی را استخراج و براساس اهداف موردنظر تحلیل کرده ایم. مرثیه در شعر معاصر از شکل فردی فراتر می رود و حوزه جدیدتری را نمایان می کند. مرثیه در مرگ مشاهیر با 55 % بیشترین درصد مرثیه های اجتماعی معاصر را به خود اختصاص می دهد و مرثیه وطن و مرثیه حوادث به ترتیب کمترین بسامد را داراست. پرچم دار مرثیه اجتماعی در شعر معاصر شفیعی کدکنی، محمدتقی بهار و فریدون مشیری هستند و سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی و فرخی یزدی به ترتیب کمترین تعداد مرثیه های اجتماعی معاصر را سروده اند.
الأسلوبیة فی مدیحة آیة الله الغروی الإصبهانی للإمام الرضا (ع) من دیوانه العربی ""الأنوار القدسیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیة الله محمد حسین الغروی الإصبهانی علم من أعلام العلم والعرفان فی عصرنا الراهن وهو صاحب الدیوان العربی المسمّى ب ""الأنوار القدسیة"" ومتخلص ب ""المفتقر"". قام شاعرنا بإنشاد أشعار کثیرة ومدائح سنیة باللغتین العربیة والفارسیة تذکرنا بمناقب آل بیت النبیّ (ع) ومنها مدیحة طویلة باللغة العربیة أنشدها فی مدح الإمام الرضا (ع).
یسعی هذا البحث إلى دراسة مدیحته الأدبیة والعرفانیة بمنهج بنیوی، محاولاً التدقیق فی میزاتها الأسلوبیة خلال ثلاث مستویات: المستوى الصوتی، والمستوى الدلالی، والمستوى الترکیبی. فبعد تبیین الأسلوبیة وأصولها وأنواعها یرکّز على تحلیل مدیحة الغروی بناء علی أسس الأسلوبیة.
ومن أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هوأن الأسلوبیة بوصفها منهجاً من المناهج النقدیة تمکّننا من أن نتعرّف على مقوّمات مدیحة الغروی وجمالیاتها الأدبیة والفنیة، ومما توصل البحث إلیه هو: التلائم بین الوزن والمعنى فی المدیحة، وبراعة الشاعر فی اختیار تراکیب متناسبة مع المعانی والأهداف، وتأثّر الشاعر بنزعاته الفلسفیة فی مدحیته، وقدرة هذا العلامة فی إثارة المتلقین باختیار المفاهیم المتعمقة فی أجمل التشابیه البلیغة.
ومما حثنا على معالجة هذا الموضوع هو إثبات براعة الغروی الإصبهانی – وهو من الشعراء المعاصرین فی الأدبین الفارسی والعربی- فی إنشاد کثیر من القصائد العربیة والفارسیة، وإظهار معرفته على أسالیب البیان، والتعریف بمیزات شعر عالم فیلسوف فی عصرنا الراهن.
بررسی اخلاق مدیریتی در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیله و دمنه کتابی است که در قرن ششم نوشته شده و اصول و قوانین حکومتی و اخلاقی را توأمان در قالب حکایت تبیین کرده است. این اثر علاوه بر جنبه های ادبی، آموزه های اخلاقی و مدیریتی بی شماری دارد. نصرالله منشی به بسیاری از اصول اخلاق مدیریتی اشاره کرده است که با بررسی و به کارگیری آن می توان بسیار استفاده کرد. از میان این اصول اخلاقی- مدیریتی، ده اصل بسیار چشم نواز است. این اصول به این قرارند: برقراری عدالت، توأمان بودن دین و ملک، داشتن خرد و دانش در امور، حزم و دوراندیشی جامع، داشتن خلاقیت و ابتکار، تعجیل در تدارکِ امور و دوراندیشی، پرهیز از ستم و ظلم، لزوم رایزنی با اطرافیان، رعیت پروری، تشویق و تنبیه. در این مجال تلاش شده که این اصول با تکیه بر کلیله و دمنه شرح داده شود.
شیوه های تخلّص به مدح و ملاک های نقد آن در قصیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخلّص در قصیده به معنی گریز زدن از مقدمه به متن اصلی است. تخلّص از خش های مهم قصیده به شمار می رود و از کاربرد ادبی آن در بلاغت با عنوان «حسن تخلّص» یاد شده است. قصیده سرایان نیز از اهمیّت آن آگاه بوده، در گریز به مدح از شیوه های متعدّد و متنوّع ادبی بهره برده اند. در این تحقیق ابتدا با بررسی کامل اشعار قصیده سرایان برجسته قرن 5 و 6 از جمله فرخی سیستانی، عنصری، منوچهری و انوری و با توجه به قصاید دیگر قصیده سرایان برجسته ادب فارسی، شیوه های تخلص به مدح معرفی شده تا روشن گردد که قصیده-سرایان با چه شگردهایی مقدمه را به مدح پیوند زده اند. همچنین ملاک های نقد تخلّص به مدح، در کتب بلاغت بررسی شده تا روشن گردد دیدگاه بلاغیون درباره نقد تخلص به مدح چه بوده است. نتیجه این تحقیق که به شیوه تحلیل و توصیف انجام شده است، نشان داد که علمای بلاغت در نقد تخلّص قصیده، به حفظ شأن و مقام ممدوح، مناعت طبع شاعر و بلاغت کلام، به ویژه انسجام سخن، توجه فراوان داشته اند. مهم ترین شیوه های تخلّص به مدح نیز بهره گیری از صنعت های بیانی از جمله تشبیه و حسن تعلیل و امکانات روایی به ویژه فضاسازی بوده است. همچنین معلوم شد که موضوع مقدمه در کیفیت تخلص به مدح مؤثر است؛ چنان که قصایدی که با شکوه و شکایت شروع شده اند تخلّص به مدح آن جلوه ای ندارد و اغلب با تقاضا و خواهش به مدح انجامیده است.
بررسی چند اشاره ی نادر و یگانه در منظومه ی زرّین قبا نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زرّین قبانامه منظومه ای است حماسی که موضوع آن آمدن فرستاده ای از سوی سلیمان نبی(ع) به دربار کی خسرو برای خواندن ایرانیان به دین خدایی است. سپس جنگ هایی میان پهلوانان ایران با زرّین قبا درمی گیرد و در دنباله ی داستان، حوادث بسیاری برای رستم و فرزندانش روی می دهد. شیوه ی بیان این منظومه ی بلند که از نظر شمار ابیات، سومین منظومه ی حماسی شناخته شده در زبان فارسی است، به صورت داستان در داستان است که همان شیوه ی رایج بیان روایت، در بسیاری از طومارهای نقّالی و داستان های عامیانه است.
این منظومه اخیرا به همّت یکی از پژوهشگران، پیرایش و تصحیح شده است. آن چنان که مصحّح محترم، در مقدّمه ی کتاب یادآور شده اند در زرّین قبانامه گاهی به اختصار به روایت هایی اشاره می شود که گزارش مفصّل آن ها در طومارهای و روایات شفاهی و عامیانه ای که تا به امروز چاپ شده اند نیست و در حال حاضر، جزییات روایت آن ها مبهم است؛ سپس ایشان به شانزده روایت، در این منظومه اشاره نموده اند که در جای دیگری دیده نشده است.
در این مقاله به بررسی یکی از منظومه های هم عصر زرّین قبانامه یعنی برزونامه ی جدید و برخی دستنویس های روایات حماسی دیگر می پردازیم و چند روایت مبهم زرّین قبانامه را روشن می سازیم.
ریخت شناسی تمثیل های عرفانی با تکیه بر اشعار سنایی، عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از تمثیل به عنوان یک صنعت بلاغی و همچنین یک شیوه استدلالی، روشی اساسی در ادبیات عرفانی ایران است. این رویه که از دیرباز در ادبیات ایران متداول بود در متون عرفانی از اشعار سنایی آغاز شد، در اشعار عطّار تکامل یافت و در اشعار مولوی به نقطه اوج خود رسید. بررسی تمثیل های عرفانی از دید «ریخت شناسی» امکان تحلیل جامع ادبی، اجتماعی و عرفانی آنها ر ا فراهم می کند و فرصتی پدید می آورد که کاربرد صنعت تمثیل در ادبیات عرفانی با روشی کاملاً علمی مورد بررسی قرارگیرد. این بررسی افق های جدیدی را در تحلیل، تفسیر و معناشناسی متون عرفانی ادبیات فارسی که شاخه اساسی و محوری ادبیات ماست، فراهم می آورد. در این مقاله ضمن بیان و بررسی دیدگاه های علمای بلاغت در باب تمثیل، تلاش می کنیم عناصر سازای آن را از دیدگاه نظریه پردازان ریخت شناسی تجزیه و تحلیل کنیم تا از این رهگذر روند تکاملی بیان تمثیلی عرفا با تکیه بر متغیرها و عناصر تمثیل تبیین شود.
بررسی و مقایسه رمان های شازده احتجاب هوشنگ گلشی ری و نام ها و سایه های محمدرحیم اخوت براساس نظریه جفری لیچ
حوزههای تخصصی:
روش تحلیلی که جفری لیچ برای بررسی زبان یک متن در پیش می گیرد، در حقیقت یک روش زبان شناختی است. او معتقد است که اثر در درون خود ویژگی های برجسته ای دارد که شاعر یا نویسنده آنها را گزینش کرده و همین نظام سبب تمایز آثار مختلف با یکدیگر می گردد. لیچ در تقسیم بندی خ ود، فراهنج اره ا را ب ه دو ن وع زبانی و معنایی دسته بندی کرده که گونه زبانی آن شامل هنجارگریزی های واژگانی، دستوری، نوشتاری، گویشی، سبکی و زمانی است. در این پژوهش، با استفاده از نظریه لیچ و وارد کردن شاخص های ادبیت مکتب فرمالیسم، دو رمان فارسی با فاصله زمانی چهل ساله بررسی شده است تا ویژگی های ادبی آنها استخراج شود. ویژگی های این آثار در حیطه هایی همچون میزان حرکت در معیارهای ادبیت متن، واژگان خارج از زبان معیار مانند به کارگیری واژگان قدیمی، واژگان بومی و خلق واژگان جدید بررسی شده است. حاصل مطالعات نشان می دهد که در رمان شازده احتجاب، هوشنگ گلشیری بیشتر به دشوارنویسی روی آورده، در حالی که اخوت در رمان نام ها و سایه ها به روان نویسی گرایش داشته است. در حیطه واژگانی در دو نسل، نویسندگان اغلب به واژگان زبان معیار وفادار مانده اند. در زمینه خلق واژگان جدید تفاوتی در دو نسل دیده نمی شود. از نظر مقایسه بین دو نسل می توان گفت که نسل دوم (دهه80) نسبت به نسل اول (دهه40)، نقض قواعد هنجاری را به شیوه متعادل تری دنبال می کند، تا کمتر در جهت دشوارسازی زبانی باشد.
شهریارنامه و ادبیات غرب ایران
حوزههای تخصصی:
برپایه منظومه شهریارنامه، شهریار پس از ستیزی که با سام فرامرز می کند به حالت قهر از سیستان خارج می شود و به هندوستان می رود و در آن جا پس از نشان دادن هنرنمایی های خود، دوباره به ایران بازمی گردد و با خویشان خود رویاروی می شود. در این منظومه حوادث متعدّدی برای قهرمان داستان و دیگر افراد خاندانش روی می دهد. همه دست نویس های شناخته شده شهریارنامه ناقص اند و آنچه تاکنون از این انتشار یافته است کمتر از یک سوم کلّ این منظومه است. از شهریار روایات چندانی در ادبیات عامیانه ایران باقی نمانده است و آنچه از بخشهای گوناگون این منظومه هم در دست داریم بیشتر به دیگر قهرمانان روایات پهلوانی ایران نسبت داده شده است.در این مقاله نخست چکیده روایات شهریارنامه را برپایه دست نویس نویافته می آوریم سپس دو روایت کتبی و شفاهی از این منظومه را که در ادبیات غرب ایران وجود دارد بررسی می کنیم.
امیر؛ پازواری یا مازندرانی، کدام یک؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امیر پازواری، مشهورترین شاعرِ بومی سرای مازندران است. زمان و مکان زندگی او به درستی مشخص نیست. خاورشناسان در سده سیزدهم هجری دیوانش را ثبت کردند و برنهارد دارن آن را تنظیم و با نام کنزالاسرار مازندرانی در سن پترزبورگ منتشر کرد. اشعار برجای مانده از امیر پازواری، بیانگر وجود دیوانی مکتوب، تا دست کم دو سده پیش از کتاب کنزالاسرار است؛ ولی آنچه امروزه به آن استناد می شود همین کتاب مذکور است. امیر در میان پژوهشگران، یادآور نامِ امیر تیمور قاجار ساروی نیز هست که در زمان محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار می زیست و نصاب طبری (مازندرانی) اثر منتشرشده اوست. در حال حاضر امیر، مشهور به «امیر مازندرانی» است و با امیر پازواری که در اسنادِ برجای مانده به «امیر مازندرانی» شهرت دارد، تفاوت یافته است؛ اما با شناخته شدن نسخ خطی متعدد، تعلق پسوندِ «مازندرانی» به امیر تیمور و عنوان امیر پازواری، پرسش ها و تردیدهایی را در پی دارد. پژوهش حاضر، با اشاره به پیشینه زبان تبری و جایگاه امیر پازواری در ادب عامه، به این مسئله می پردازد که مصادره به نفع خود از ویژگی هایِ فرهنگ و ادب عامه است و امیر غیر از پسوند پازواری، به استناد منابع چاپ شده، با پسوندهای دیگری نیز شناخته می شده است. نگارندگان با استناد به نسخه های خطی شناسایی شده، به بررسی دو پسوند پازواری و مازندرانی و دلایل جابه جایی این انتساب ها می پردازند. طرح این موضوع یکی از پرسمان ها و مؤلفه های ناشناخته در تاریخ ادبیات بومی مازندران است که در فحوای کلام امیری پژوهان- به خصوص پژوهشگران بومی- نیز وجود دارد.
بن مایه های ادب پایداری در شعر شاعران مسیحی فلسطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کمال ناصر، شاعر فلسطینی و مسیحی معاصر، از شخصیّت های برجسته ادبیّات مقاومت به شمار می آید که نقش بسزایی در گسترش ادبیّات بیداری و آگاه سازی مردمی و دفاع از مظلومیّت و آزادی ایفا نموده است. کمال، علاوه بر مشارکت در فعّالیّت های سیاسی و اجتماعی، احساسات و عواطف انسان دوستانه خود را در قالب شعر بیان کرده است. وی، بخش زیادی از شعر خود را به موضوع مقاومت و پایداری اختصاص داده است؛ وطن دوستی، وحدت ملّی- قومی، رثای شهیدان و ستایش مبارزان، امیدبخشی به آوارگان فلسطینی و همدردی با آنان، غم و دلواپسی، نکوهش حاکمان عرب و جنایتکاران آمریکایی و انگلیسی و ... او برای چنین مضمون هایی از شخصیّت های اسطوره ای و مذهبی و نمادها بهره فراوان برده است. صور خیال، به ویژه تشبیه و استعاره در شعر پایداری وی، بیشترین کاربرد را دارد. استفاده از قالب های سنّتی و نو از دیگر ویژگی های شعری اوست که سرشار از روح جهاد و مبارزه است.
استعاره در ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
منظومه ی دلاویز «ویس و رامین» از داستان های روزگار اشکانیان است که فخرالدین اسعد گرگانی از شاعران بزرگ سبک خراسانی در میان سال های (432-446ه.ق.) آن را به نظم درآورده است. وی علاوه بر به کارگیری انواع صور خیال، با امتزاج گونه های متنوع استعاره در شعر خود به آفرینش سبکی فاخر و هنری دست یازیده که دربردارنده ی نهایت احساس و جهان بینی شاعر به این شگرد شاعرانه است. در حقیقت اهمیت استعاره در این است که رکن اساسی خلاقیت و نمود فردیت هنری شاعر شمرده می شود و سبک شناسان استعاره را به منزله یک سبک رده بندی می کنند؛ چرا که هر کدام از صورت های مختلف استعاره، زاییده ی نگرش خاص و وضعیت بخصوصی از ذهن شاعر است و از طریق هر کدام از این صورت ها، می توان زاویه ی دید و دریافت شاعر از رابطه ی میان اشیاء را مشخص نمود که در نتیجه سبب تفاوت محتوا و شکل اندیشه ی شاعر با دیگران می شود. هدف این پژوهش، شناساندن ویژگی های استعاره و دیدگاه شناختیان در ارتباط با آن و بررسی نقش ها و ساختار استعاره های فخرالدین است. روش پژوهش توصیفی است و نتایج با استفاده از تحلیل بیت ها و آمارگیری، به شیوه کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد، فهم استعاره از دیدگاه شناختی در شعر فخرالدین، علاوه بر کمک به شناخت هر چه بهتر جنبه های زیباشناسانه در شعر او، به شناخت ابعادی نوین از ذهنیت و ایدئولوژی شاعر در برخورد با جهان هستی کمک خواهد کرد.
پیوند ادبیات ترک و ادبیات فارسی از نگاه شهریار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۱
57 - 68
حوزههای تخصصی:
شهریار شاعریست دو زبانه که آثار موفقی را در هر دو زبان عرضه کرده است، به طوری که ستایشگران شعر ترکی او کم از طرفداران شعر فارسی او نیستند. دیدگاههای شاعری که با ظرایف هر دو زبان آشنایی دارد و تسلط خود را در هر دو زبان نشان داده، حائز اهمیت است؛ شهریار شعر ترکی را از نظر قدرت توصیف بخصوص توصیفات طبیعی می ستاید، همچنین از نظر قابلیتهای زبانی بر فارسی برتری می دهد. از طرفی انعطاف زبان فارسی را در بیان مفاهیم دقیق عرفانی، همچنین قابلیت این زبان را در استفاده از فنون شاعری بی نظیر می داند. وی ادبیات ترک حوزه قفقاز را در ایجاد تجدّد ادبی در ایران و نیز ورود رمانتیسم در شعر نو تأثیرگذار دانسته و مستنداتی را بیان داشته است که می تواند محل بحث موافقان و مخالفان واقع شود. نقد و تحلیل این موضوعات و موارد دیگری که شهریار به آن پرداخته، کمک شایانی است به شناخت بیشتر شخصیت فکری و ادبی شهریار.
گناه مضاعف حافظ (نگاهی نو به شگردهای طنزپردازی حافظ)
حوزههای تخصصی:
«طنز» به عنوان یکی از صنایع بلاغی و از ابزارهای نقّادی، از وجیه ترین وجه های شعری حافظ محسوب می شود. حافظ علاوه بر بهره گیری از طنزهای ساده و همه فهم، گاهی از ترفندهای پیچیده و عمیق دیگری نیز برای طنازی های نقادانه رندانه بهره می گیرد. در این شیوه که قابل انطباق با «آیرونی سقراطی» است، حافظ همانند «آیرون» خود را خوار می دارد و هرچه ننگ و عار و گناه و ... است به خود می چسباند تا از این طریق چهره حقیقی «آلازون »های عصر(ریاکاران، مدعیان دیانت و...) عصر خود را آشکار سازد. نکته اساسی در این میان آن است که همان طوری که یک کاریکاتوریست چیره دست، برای بهتر نمایاندن «قامت ناساز» افراد، از اغراق استفاده می کند، مثلاً اگر کوچکترین انحرانی در چشم و یا دهان و... طرف مقابل باشد، آن را در تصویر دوبرابر کج نشان می دهد، حافظ نیز برای این که چهره حقیقی «آلازون»های عصر را در آینه وجود «آیرون» فاش کند، از اغراق خاص خود استفاده می کند؛ از این جهت است که چهره آیرونی حافظ هم «می خواره» است و هم «غلامباره»، یا هم «بدعت گذار» است و هم «تارک فرایض»، یا هم «ریاکار» است و هم «آلوده به چندین خباثت» و... . طبق بررسی های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که حافظ برای دستیابی به این مقصود، از ترفندهای هنری و رندانه خاصی، از جمله تراشیدن «عذر بدتر از گناه»، آوردن «دلیل عکس» و ارتکاب «گناه مضاعف» بهره جسته است.
بازتاب تمثیلی نفس امّاره در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی در مثنوی بر اهمیت شناخت نفس تأکید کرده است. وی برای به تصویر کشیدن نفس که مفهومی مجرد، انتزاعی و دور از ادراک انسان است، از میان مواد سازنده صور خیال، از تمثیل بهره گرفته تا بین نفس انسان و عناصر طبیعت ارتباط برقرار کند. از مراتب و درجات نفس نیز به نفس امّاره بیشتر توجه داشته و کوشیده است زشتی های آن را از طریق تمثیل های حیوانی و استفاده از عناصر اربعه و جمادات در حکایت ها بازگو کند و بدین وسیله، نکات تعلیمی و اخلاقی در باب تحذیر از نفس امّاره را با شیوه ای غیر مستقیم و تأثیرگذار بر ذهن و روان مخاطب جاری سازد. هدف این پژوهش، بررسی مفهوم تمثیلی نفس امّاره در سه دفتر اول مثنوی معنوی است. بدین منظور تمثیل های نفس امّاره از سه دفتر اول استخراج و به دو گروه تمثیل های حیوانی و موجودات خیالی و تمثیل های عناصر اربعه و جمادات تقسیم شده اند. بسامد و میزان استفاده از این تمثیل ها نیز از طریق نمودارها نشان داده شده است تا نتیجه تحقیق عینی تر و ملموس تر گردد. در تمثیل های دسته اول، موجودات خیالی بیشترین بسامد را نسبت به حیوانات دارند و در تمثیل های عناصر اربعه و جمادات، آتش بیشتر از عناصر دیگر در مفهوم نفس امّاره ظاهرگشته است.