فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱۰٬۷۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
شرکت ها برای انتخاب تأثیرگذار مناسب و گرفتن یک بازخورد خوب به اطلاعاتی بیش از تعداد لایک و کامنت نیاز دارند؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر ارائه الگویی از تأثیرگذاران بازاریابی و مشخصات آنها در شبکه اجتماعی اینستاگرام در صنعت مد برای رسیدن به بهترین تأثیرگذار است. در این مطالعه روش گردآوری داده ها به دو روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده است. برای گردآوری داده های بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شد. ابزار جمع آوری داده ها در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود که از نتایج بخش کیفی تدوین و بین 172 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی غیراحتمالی توزیع شد. برای تجزیه و تحلیل داده های کیفی پژوهش از تحلیل محتوای کیفی استقرایی، برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کمّی از آمار توصیفی و برای بررسی سؤال های پژوهش از آمار استنباطی و روش حداقل مربعات جزئی (PLS) به کمک نرم افزارهای SPSS و SMARTPLS استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که تأثیرگذاران بازاریابی در شبکه های اجتماعی دو ویژگی اصلی دارند: ویژگی های مربوط به شخصیت و ویژگی های مربوط به بازاریابی. بازاریابی تأثیرگذار نمونه ای از بازاریابی در بستر شبکه های اجتماعی است که شامل پیشنهاد و معرفی محصول و خدمات با تأثیرگذاران است. این تأثیرگذاری بر بازار بیشتر برگرفته از تخصص، شهرت و یا محبوبیت افراد است. در این پژوهش نیز ویژگی ها و مشخصه های بیشتری به عنوان ویژگی های افراد تأثیرگذار در شبکه اجتماعی اینستاگرام شناسایی و تعیین شد که در پژوهش های مشابه یافت نشد. یافته های این پژوهش به کسب و کارها در صنعت مد کمک می کند تا با شناسایی دقیق ویژگی های شخصیتی و بازاریابی تأثیرگذاران اینستاگرام انتخاب های هوشمندانه تری را در راستای بهبود اثربخشی کمپین های بازاریابی و افزایش تعامل با مخاطبان هدف داشته باشند. همچنین، این نتایج می تواند استراتژی های بازاریابی دیجیتال را بهینه و اعتماد مشتریان به برندها را تقویت کند.
توسعه مدل بیمه دیجیتال با رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
518 - 539
حوزههای تخصصی:
هدف: صنعت بیمه یکی از مهم ترین صنایع خدماتی ایران است که در چند سال اخیر، برخی از خدمات خود را به صورت آنلاین ارائه کرده است. همچنین به دلیل حضور استارتاپ های حوزه خدمات بیمه ای، شاهد ظهور ویژگی های بیمه دیجیتال در این صنعت هستیم. دیجیتالی سازی برای شرکت های متصدی بیمه، جریان های جدیدی از درآمد را به همراه آورده است؛ برای مثال از محافظت در برابر خطر تا جلوگیری از خطر تکامل یافته است؛ زیرا فناوری فرصتی را برای استفاده از پایش زمان واقعی و تصویرسازی فراهم می کند که پیش بینی کننده خطرهاست و به جلوگیری از آن ها کمک می کند؛ بنابراین اطلاعات موجود از مشتریان را افزایش می دهد. به علاوه، قدرت تحلیل کلان داده به بیمه گذاران امکان ارائه سریع و دقیق بیمه های دیجیتال (برای مثال در بیمه حوادث) را می دهد. هدف اصلی این پژوهش، توسعه مدل مفهومی بیمه دیجیتال است.
روش: این پژوهش از نوع اکتشافی توصیفی است و با رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد اجرا شده است. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۱۱ نفر از خبرگان صنعت بیمه بود که این افراد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. کدگذاری براساس شاکله اشتراوس و کوربین به صورت کدگذاری های باز، محوری و انتخابی انجام شد. کدها و مؤلفه های بیمه دیجیتال (۳۵۵ کد باز، ۱۶ مقوله و ۶ دسته) از مصاحبه ها استخراج شدند و در قالب مدل مفهومی داده بنیاد قرار گرفتند.
یافته ها: مقوله محوری بیمه دیجیتال، شرایط علّی (تغییر نسل ها، بین المللی شدن صنعت بیمه، تنوع خدمات بیمه)، شرایط محیطی (بستر تکنولوژیک، بستر سازمانی، بستر فرهنگی)، شرایط مداخله گر (الزامات قانونی و ویژگی های صنعت بیمه) شناسایی شدند. افزون براین، راهبردهایی با رویکرد استراتژیک، سیستماتیک، تحول آفرین و توسعه فرهنگ و تفکر دیجیتال محور ارائه شد. در نهایت، مدل بیمه دیجیتال پیامدهایی برای ارزش های پیشنهادی مدل کسب وکار، منافع درون سازمانی و بازتاب های محیطی به همراه دارد که این پیامدها هم تشریح شدند.
نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که با توسعه فناوری های دیجیتال، به زودی صنعت بیمه دچار تحولاتی خواهد شد و این پژوهش ابعادی را معرفی کرد که باید در این تحول در نظر گرفته شود. با توجه به نتایج، پیشنهاد می شود به تکنولوژی های نوین سخت افزاری برای کمک به توسعه و تحول دیجیتال در صنعت بیمه توجه شود؛ به ویژه در بخش هایی که در زمینه موضوع اصالت ریسک موانع جدی به وجود می آورند. همچنین نقش توسعه فرهنگ دیجیتال در جامعه، سازمان های مرتبط و همچنین نهادهای قانونی و نظارتی برای کمک به توسعه و تحول دیجیتال در صنعت بیمه، بسیار حائز اهمیت است و در نهایت باید به وضع قوانین و اصلاح قوانین موجود و دستورالعمل هایی اقدام شود که در این مسیر مانع ایجاد می کنند.
بررسی تأثیر فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی بر ارزش ویژه برند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، رسانه های اجتماعی تمامی جوانب زندگی مردم را در برگرفته اند و امکان برقراری ارتباطات گسترده را فراهم کرده اند. لذا کسب وکارها نیز به انجام فعالیت های بازاریابی در رسانه های اجتماعی گرایش پیدا کرده اند تا ارتباط خود با مشتریان را تسهیل کنند. یکی از اهداف مهمی که کسب وکارها با انجام این فعالیت های بازاریابی دنبال می کنند، دستیابی به ارزشی ویژه در ذهن مشتریان است. در همین راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر مستقیم فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی بر ارزش ویژه برند و تأثیر غیرمستقیم این فعالیت ها بر ارزش ویژه برند از طریق اعتماد به برند و درگیری مشتری با برند است. پژوهش حاضر از نظر نوع استفاده کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، پژوهشی توصیفی-همبستگی است. داده ها با تکمیل پرسش نامه توسط 304 کاربر ایرانی اینستاگرام که حداقل صفحه یک برند پوشاک در اینستاگرام را دنبال می کنند، جمع آوری شده است. هم چنین، برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی با کمک نرم افزار SPSS25 و از مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی با کمک نرم افزارSmartPLS3 استفاده شده است. در نهایت، با توجه به نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها، تأثیر مثبت و معنادار فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی بر ارزش ویژه برند، بر اعتماد به برند و بر درگیری مشتری با برند و هم چنین تأثیر مثبت و معنادار اعتماد به برند بر درگیری مشتری با برند و هردو بر ارزش ویژه برند تأیید شده است. اعتماد به برند و درگیری مشتری با برند نیز به عنوان واسطه گرهای جزئی در رابطه بین فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی و ارزش ویژه برند اثبات شده اند.
چارچوبی روش شناختی برای تحلیل فرایندهای تسهیلات بر پایه روش های فرایندکاوی و داده کاوی: مورد مطالعه فرایند تسهیلات سرمایه ثابت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
143 - 185
حوزههای تخصصی:
بانک ها برای تسهیلات سرمایه ثابت از فرایند های پیچیده و طولانی مدت شامل مراحل، نقاط کنترل و تایید زیاد برخوردارند. اینگونه فرایندها در ایجاد و توسعه واحدهای صنعتی، معدنی و گردشگری از اهمیت فزاینده ای برخوردارند. تجزیه و تحلیل مداوم اینگونه فرایندها برای ارتقاء، بهبود مستمر و کسب دانش از انها اهمیت فزاینده ای دارد. هدف اصلی تحقیق حاضر ارائه چارجوب روش شناختی جامع بر پایه فرایندکاوی با ترکیب با داده کاوی در خصوص تجزیه و تحلیل فرایندهای تسهیلات سرمایه ثابت است. روش شناسی بکاررفته در پژوهش حاضر برگرفته از تکنیک ها و مفاهیم فرایندکاوی و داده کاوی بر پایه داده های رخداد سیستم تسهیلات، بانکی فعال در ایران است. این روش شامل نه فاز شروع، آماده سازی، بازرسی، کاوش و تحلیل، ارزیابی، تحلیل چند بعدی فرایندی، پیش بینی، بررسی نتایج و بهبود است. هر کدام از فازها شامل چندین مولفه و به صورت تکرارشونده است. از جمله نتایج پژوهش حاضر استخراج فرایند واقعی، شناسایی گلوگاه ها، مراحل پرتکرار در نمونه و دارای فراوانی و گونه های فرایند است. افزون بر این شناسایی شعب و افراد دارای بیشترین نقش و ویژگی های داده ای موثر بر کاهش زمان پرداخت تسهیلات، تحلیل فرایند از ابعادی ماننداستان از دیگر یافته ها بود و نشان داد تجزیه و تحلیل استانی دانش خوبی در اختیار می گذارد. یکی از ابتکارات تحقیق حاضر استفاده از داده کاوی برای پیش بینی زمان پرداخت تسهیلات بود. در مقایسه روش های متنوع، الگوریتم درخت تصمیم گیری با دقت 72 درصد بهترین عملکرد را داشت.در نهایت علاوه بر کشف انحرافات، بر مبنای ایجاد داده های رخداد و تحلیل آن، فرایند بهبود یافته استخراج شد،که نشان از بهبود 67 درصدی بود.
شناسایی الگوی توسعه فناوری فضایی در ایران با رویکرد تجاری سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه فناوری فضایی، هزینه های بسیار سنگینی دارد. توجه به تجاری سازی این فناوری و کسب درآمد از آن به عنوان راهکاری برای جبران بخشی از هزینه های اکتساب فناوری، می تواند مسیر توسعه آن را در آینده هموار و پایدار نماید و به علاوه، فرصتی برجسته برای دستیابی به درآمدهای بالای این فناوری را برای کشور ایجاد نماید. مقاله حاضر بر تعیین راهبردها و اولویت های توسعه فناوری فضایی ایران بر پایه مطالعه و تحلیل بازار خدمات فناوری فضایی، متمرکز شده است. براین اساس در این تحقیق ابتدا بازار خدمات فناوری فضایی شناسایی و تحلیل شده است تا امکان حضور ایران در هر یک ارزیابی شود. سپس راهبردهای توسعه فناوری فضایی در جهت تجاری سازی این فناوری بر اساس تحلیل سوات پیشنهاد گردیده اند. برای این منظور از نظرات خبرگان با روش دلفی استفاده گردید. همچنین پس از ارزیابی ذی نفعان اصلی فناوری در ایران، اولویت های توسعه از نگاه تجاری تعیین شده و بازار هدف این فناوری برای سرمایه گذاری اثربخش انتخاب گردیده است. بر اساس نتایج این تحقیق، اولویت های توسعه فناوری فضایی ایران در مسیر تجاری سازی آن، در کوتاه مدت حمایت از استارت آپ های پایین دست زنجیره و اپراتوری در حوزه خدمات ثابت ماهواره ای و پخش همگانی، در میان مدت دستیابی پایدار به مدارپایین زمین و شکل دهی به همکاری مشترک بین المللی در حوزه فضا و در بلندمدت، دستیابی به توانمندی ساخت ماهواره های مخابراتی و سنجشی و توانمندی پرتاب به مدار زمین آهنگ خواهد بود.
واکاوی اشتباهات رایج در تحقیقات بازاریابی با رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
140 - 156
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل اشتباهات رایج در تحقیقات بازاریابی و ارائه چارچوبی جامع برای بهبود فرآیندهای تحقیقاتی انجام شده است. اشتباهات رایج می توانند تأثیرات منفی قابل توجهی بر کیفیت نتایج تحقیقات داشته و تصمیم گیری های مدیریتی را تحت تأثیر قرار دهند. روش تحقیق حاضر کاربردی و توصیفی از نوع پیمایشی است و از رویکرد ترکیبی سه مرحله ای استفاده شده است. در مرحله اول، با مرور سیستماتیک منابع علمی، مولفه های اصلی اشتباهات رایج در تحقیقات بازاریابی شناسایی شدند. سپس، با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان حوزه مدیریت بازاریابی، این مولفه ها بررسی و تکمیل گردیدند. در نهایت، روابط میان مولفه ها و سطح تأثیرگذاری هر یک با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری تحلیل شد. یافته ها نشان می دهند که ابهام در تعریف مسئله، مهم ترین عامل بروز اشتباهات در تحقیقات بازاریابی است. سایر عوامل شامل خطا در انتخاب رویکرد پژوهشی، ضعف در طراحی پرسشنامه ها، عدم اجرای پایلوت، و اشتباهات در تحلیل داده ها می باشد. مدل نهایی ارائه شده، تعاملات میان این مولفه ها را نشان داده و سطح بندی دقیقی از میزان تأثیرگذاری و وابستگی آن ها ارائه کرده است. این پژوهش ابزاری مفید برای محققان و مدیران بازاریابی فراهم می کند تا با شناسایی و پیشگیری از اشتباهات رایج، کیفیت تحقیقات خود را بهبود بخشند. استفاده از این مدل در پروژه های آتی می تواند به ارائه راهکارهای بهتر و نتایج معتبری در تحقیقات بازاریابی منجر شود
تحلیل احساس و کاوش عقیده از متن به روش بدون نظارت با استفاده از منطق فازی: کاربرد در تحقیقات بازار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات بازاریابی نوین سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۲)
127 - 146
حوزههای تخصصی:
تجزیه و تحلیل احساسات کاربران در حوزه بازاریابی و بهبود تجربه مشتریان نقشی اساسی دارد و به تدوین استراتژی های بازاریابی کمک می کند. این تحلیل یکی از عوامل اساسی در ارزیابی کارآیی و عملکرد رسانه های اجتماعی به عنوان ابزارهای ارتباطی است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی، از لحاظ زمان، مقطعی، از لحاظ متغیر پژوهشی، کمّی و کیفی و از لحاظ طرح پژوهش، توصیفی است. محققان این پژوهش با بهره گیری از سیستم فازی و رویکرد بدون نظارت، بدون نیاز به دانش پیشین و داده های برچسب گذاری شده توییت های کاربران را دسته بندی کردند. این پیشرفت در تحلیل احساسات به محققان و صنعت گران امکان می دهد تا بدون نیاز به داده برچسب گذاری شده اطلاعات مفیدی را از نظر ها و احساسات کاربران در زمینه و بستر دلخواه خود استخراج و از آن در فرآیند تصمیم گیری های تجاری برای دستیابی به سود بیشتر استفاده کنند. محققان در پژوهش حاضر تجربه های کاربران را درباره تلفن های همراه شرکت های سامسونگ و اپل از سال 2022 تاکنون بررسی و تحلیل و آنها را به شکل مثبت، منفی و خنثی دسته بندی کردند. بدین منظور از سه ابزار تحلیل احساسات واژگان SentiWordNet، AFINN و VADER برای تعیین قطبیت توییت ها استفاده شد. نتایج دسته بندی نشان داد که میزان رضایت کاربران از تلفن های همراه شرکت سامسونگ نسبت به شرکت اپل بیشتر بوده است.
نقش فناوری واقعیت افزوده در تکامل بازاریابی: یک مطالعه مرورسیستماتیک و تحلیل بیبلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۹
119 - 157
حوزههای تخصصی:
فناوری واقعیت افزوده (AR) یک موضوع در حال ظهور برای مدیران در رشته_های مختلف است در حالی که ادبیات فناوری واقعیت افزوده در حال رشد است، هیچ تجزیه و تحلیل جامع از فناوری واقعیت افزوده در تحول بازاریابی وجود ندارد هدف این تحقیق پر کردن شکاف دانش با ارائه یک مرور کلی کتاب شناسی چند وجهی از ادبیات فناوری واقعیت افزوده در بازاریابی و آشکار کردن روند ، زمینه های تمرکز و پایه_های فکری آن است. این مطالعه بر اساس 496 مقاله منتشر شده در Web of Science در سال_های 1996 و 2023 است. بر اساس یافته_ها ، این مفهوم عمدتا حول هفت حوزه اصلی می باشد: تعامل بین انسان و ماشین در آینده دیجیتال مارکتینگ و متاورس ، تبلیغات و پاسخ مشتری در خرید آنلاین ، چالش های بازاریابی در صنعت 4و فناروی های نوین ، تأثیر فناوری مجازی بر وفاداری مشتری در خرده فروشی، پذیرش فناوری برنیات رفتاری افراد درگردشگری ، بازاریابی فناوری واقعیت افزوده در فرآیند تصمیم گیری خریداران و برند و در نهایت غنای رسانه های اجتماعی در تجارت الکترونیک در زمان کرونا. در حالی که اولویت ها و موضوعات تحقیقاتی در طول زمان تکامل یافته_اند ، مفاهیم کلیدی مانند تجربه خرید، رفتار خریدار، تصمیم_گیری خرید، پذیرش فناوری تکرار شده است. سه مکتب تأثیرگذار واقعیت افزوده در بازاریابی با نظریه یکپارچه، نظریه رفتار برنامه ریزی شده و نظریه ارزیابی شناختی مرتبط هستند که پایه های فکری این رشته را شکل داده_اند اما معتقدیم که تنوع بیشتری از زمینه_ها برای بررسی و توصیف فناوری واقعیت افزوده در تحول بازاریابی مورد نیاز است.
یادگیری کارآفرینانه در بحران: مرور ادبیات با رویکرد کتاب سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
87 - 103
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یک جریان پژوهشی درحوزه یادگیری کارآفرینانه مدعی است، یادگیری تحول آفرین اغلب درشرایط بحران ایجاد می شود. شرایط بحران منجر به محرک هایی می شود که کارآفرین می تواند دراین شرایط یک یادگیری با اثرات گسترده در عملکرد و پیش فرض های ذهنی خود داشته باشد که ازاین یادگیری با عنوان یادگیری تحول آفرین یاد می شود. ازطرفی بحران گسترده کووید 19 موجب شد که یک بار دیگر توجه پژوهشگران به پدیده بحران جلب شود. تعداد مقالات منتشر شده درطول دوران پس از بحران کووید ۱۹، بیش از تمام مقالاتی است که تا قبل از آن دراین حوزه منتشر شده است. پس یادگیری کارآفرینانه در بحران یک موضوع موردتوجه در سال های اخیر بوده است. دراین راستا، با کمک تحلیل کتاب سنجی، دامنه پژوهش ها درخصوص یادگیری کارآفرینانه در شرایط بحران بررسی شده است. ریشه ها و شاخه های پژوهش های جاری بررسی گشته و زمینه هایی برای مطالعات آتی برای پژوهشگران و علاقه مندان به این حوزه معرفی شده است. روش شناسی: این پژوهش با روش کتاب سنجی و تکنیک های تحلیل هم تألیفی، هم استنادی و هم رخدادی کلمات کلیدی انجام شده است. دراین پژوهش از نرم افزارهای Publish or Perish که امکان جستجو و بررسی داده های حاصل از پایگاه های استنادی را فراهم می کند و نرم افزار VOSviewer که در تهیه و ایجاد نقشه های تصویری شامل شبکه های هم تألیفی، هم استنادی و هم رخدادی واژگان کلیدی کاربرد دارد، استفاده شده است. یافته ها: براساس خوشه های شناسایی شده در شبکه هم استنادی می توان ریشه های ادبیات یادگیری کارآفرینانه در بحران را در پنج حوزه پژوهشی دسته بندی کرد. یادگیری تحول آفرین، بحران و کسب وکارهای کوچک و متوسط، قابلیت های پویا، روش های ریاضی برای تحلیل رفتار کارآفرینان و درنهایت، توسعه مهارت های فردی به منظور انعطاف پذیری و تاب آوری، حوزه های پژوهشی کلیدی هستند که ادبیات در آن ها ریشه گسترانیده است. براساس تحلیل هم رخدادی واژگان کلیدی نیز مشخص شد که تمرکز ادبیات جاری بر موضوعاتی نظیر مفاهیم کلیدی یادگیری کارآفرینانه در بحران، آموزش و به خصوص آموزش دیجیتال، مدیریت کسب وکار و مفاهیم و مطالعات موردی هستند که درنتیجه شرایط بحران کرونا گسترش بسیار زیادی داشته اند. نتیجه گیری/ دستاوردها: مقاله حاضر با بررسی ۴۵۹ مقاله یکتای استخراج شده از دو پایگاه استنادی WOS و Scopus و انجام تحلیل کتاب سنجی، برای پژوهشگران یک دید کلی از نقشه فعالیت های علمی دراین حوزه مطالعاتی ارائه می دهد. دراین پژوهش، جریان های اصلی و ریشه های این حوزه مطالعاتی بررسی شد و به پژوهشگران و سازمان های تحقیقاتی کمک می کند دید عمیق تری نسبت به این جریان جدید، اما دارای ریشه های مستحکم در ادبیات داشته باشند. جریان های اصلی ادبیات حول موضوعات چیستی و مطالعات موردی درراستای فهم پیامدهای یادگیری کارآفرینانه در شرایط بحران شکل گرفته اند. درخصوص منابع و چگونگی یادگیری کارآفرینانه در شرایط بحران، ادبیات کمتر گسترش یافته و زمینه های مناسبی برای مطالعات آتی وجود دارد.
طراحی چارچوب سیاستگذاری توسعه کارآفرینی سازمانی مبتنی بر ابعاد نهادی (نظریه داده بنیاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۰
83 - 119
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، طراحی چارچوب سیاستگذاری توسعه کارآفرینی سازمانی مبتنی بر ابعاد نهادی است. با این منظور با استفاده از روش کیفی و بهره مندی از نظریه داده بنیاد، با خبرگان و صاحب نظران این حوزه و به روش گلوله برفی مصاحبه عمیق نیم ساختار یافته انجام شد. سپس، فرایند کدگذاری باز منتج به 158 کد، کد گذاری انتخابی منتج به 129 کد در قالب شش مقوله اصلی، شرایط علی (چالش های: سیاست های دسترسی به منابع مالی، سیاست های انگیزشی کارآفرینی، سیاست های ارزیابی محیط کسب و کار، سیاست های فرهنگی، سیاست های قانونی)، پدیده محوری (موانع: سازمانی، ساختاری، اقتصادی، فناورانه، شبکه سازی و اطلاع رسانی)، عوامل زمینه ای (عوامل رسمی، غیر رسمی، قانونی و تنظیمی، شناختی، هنجاری)، عوامل مداخله گر (عوامل محیطی)، راهبردها (تدوین برنامه ریزی کارآفرینانه، ارائه کمک و مشوق های مالی، بهبود ساختاری اداری کسب و کار، بستر سازی آموزشی و فرهنگی، توسعه بهبود نوآورانه، بهبود زیر ساختارها) و پیامدها (توسعه و بهبود راهبردی، توسعه و بهبود عملیاتی) در بر داشت. نتایج نشان داد تحقیق حاضر می تواند به سیاست گذاران را در تدوین سیاست های کارآفرینی سازمانی براساس روندهای آتی کسب و کارها در جهان یاری کند.
ارائه ی الگوی مشارکت مشتری با برندها در شبکه های اجتماعی با تأکید بر تفاوت های فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه ی الگوی مشارکت مشتری با برندها در شبکه های اجتماعی با تأکید بر تفاوتهای فرهنگی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، آمیخته (کیفی-کمی) و از نظر ماهیت اکتشافی و از نظر شیوه گردآوری و تحلیل اطلاعات نیز این تحقیق توصیفی و از نوع پیمایشی می باشد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 10 نفر از خبرگان جامعه علمی و متخصصان دانشگاهی و خبرگان 500 شرکت برتر ایران بر اساس رتبه بندی سازمان مدیریت صنعتی که به صورت هدفمند انتخاب شدند و در بخش کمی شامل مدیران 500 شرکت برتر ایران بر اساس رتبه بندی سازمان مدیریت صنعتی می باشد و نمونه آماری از بین شرکتهایی انتخاب خواهد شد که دارای اکانت فعال در شبکه های اجتماعی هستند به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شد و براساس فرمول کوکران 217 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی بر اساس روش تحلیل محتوا و در بخش کمی از نرم افزار SPSS و PLS استفاده شده است. نتایج بخش کیفی نشان می دهد این تحقیق شامل 14 بعد و 30 مؤلفه می باشد و نتایج بخش کمی نشان می دهد که ابعاد و مؤلفه های مشارکت مشتری با برندها بر شبکه های اجتماعی با تأکید بر تفاوتهای فرهنگی تأثیر دارد. همچنین نتایج نشان از برازش قوی و بسیار مناسب مدل دارد.
اثر بازارگرایی سبز بر عملکرد سازمانی از طریق مزیت رقابتی و زنجیرۀ تأمین سبز در صنعت گردشگری (مورد مطالعه: دفاتر خدمات مسافرتی تهران)
حوزههای تخصصی:
تخریب محیط طبیعی، میراث و منابع گردشگری و ناپایداری سازمان ها به طور قابل ملاحظه ای در دهه ای که در آن زندگی می کنیم، افزایش پیدا کرده است. محیط خارجی فشار نهادی بر سازمان ها اعمال می کند تا به بازار توجه کنند و به کمک تعهد مدیریتی که از شیوه های زنجیره تأمین سبز به عنوان یک منبع استراتژیک استفاده نمایند که در نهایت با کمک بازاریابی سبز، مزیت رقابتی ایجاد گردد. ایجاد مزیت رقابتی می تواند منجر به بهبود عملکرد سازمانی برای سازمان ها شود. این پژوهش از نوع کاربردی و از نظر روش توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری در این پژوهش فعالان صنعت گردشگری فعال در حوزه دفاتر خدمات مسافرتی تهران درنظر گرفته شده است. با نامحدود در نظر گرفتن جامعه آماری و استفاده از فرمول کوکران برای جامعه نامحدود، تعداد ۳۸۴ نمونه با روش غیراحتمالی دردسترس انتخاب شد. برای بررسی فرضیه ها و مدل، آزمون رگرسیون و معادلات ساختاری در نرم افزار Amos استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اتخاذ شیوه های زنجیره تأمین سبز شرایطی را برای یک محیط مزیت رقابتی ایجاد می کند که در آن بهبود عملکرد ممکن است.
شیوه های رایج فریب مشتریان در فروشگاه های زنجیره ای: تبیین مدل درخت فریب مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
1029 - 1054
حوزههای تخصصی:
هدف: رواج پدیده فریب و تقلب در فروشگاه های زنجیره ای، یکی از چالش های مهم در صنعت خرده فروشی است. این پدیده را می توان از چند منظر بررسی کرد: تقلبی که مشتریان در خرید از این فروشگاه ها انجام می دهند، تقلبی که کارکنان فروشگاه ها انجام می دهند یا فریبی که فروشگاه ها در حق صاحبان سرمایه و سهام انجام می دهند و در نهایت، فریبی که فروشگاه ها در قبال مشتریان خود انجام می دهند! در خصوص آخرین نوع فریب خلأ پژوهشی وجود داشت و انگیزه ای شد که در پژوهش حاضر، به بررسی و شناسایی شیوه های رایج تقلب و فریب مشتریان در فروشگاه های زنجیره ای پرداخته شود. ارائه مدلی برای تبین شیوه های فریب مشتریان در فروشگاه های زنجیره ای، هدف نهایی این مقاله است.
روش: از رویکرد ترکیبی و آمیخته، برای به تصویر کشیدن ابعاد کلاه برداری و فریب مشتری توسط فروشگاه های زنجیره ای استفاده شده است. پس از کاوش در ادبیات موضوع و مطالعات اسنادی، مصاحبه عمیقی با مشتریانی که خریدهای زیادی انجام داده اند و نیز با افراد کلیدی مطلع و خبرگان این صنعت صورت گرفت و فهرستی از مؤلفه های رایج فریب مشتریان در فروشگاه های زنجیره ای استخراج شد؛ سپس چارچوب مفهومی از مدل فریب مشتریان با استفاده از روش شناخت نگاشتی و با مشورت خبرگان صنعت خرده فروشی ترسیم شد. در نهایت با استفاده از رویکرد کمّی (پیمایش میدانی) به ارزیابی اعتبار مدل اولیه اقدام شد و با به کارگیری تکنیک مدل یابی معادلات ساختاری، مدل نهایی با عنوان «درخت فریب مشتریان» به دست آمد.
یافته ها: بیش از نیمی از پاسخ گویان، مصادیقی از تقلب و فریب را احساس کرده اند. این حجم از فریب و تقلب، زنگ خطری برای صنعت خرده فروشی است. مؤلفه های تببین شده از فریب مشتریان، در قالب یک مدل درختی نمایش داده شده است. شیوه های رایج فریب مشتریان در پنج شاخه اصلی این درخت عبارت اند از: تبلیغات فریبنده، عدم التزام به خدمات متعهد شده، دست کاری در قیمت کالاها، دست کاری در ویژگی های محصولات و دست کاری در محل چیدمان کالاها در قفسه ها.
نتیجه گیری: فریب مشتریان توسط فروشگاه های زنجیره ای، یکی از پدیده های بی اخلاقی جدید و رایجی است که به تازگی روند رو به رشدی داشته است. در این پژوهش ابعاد مختلف و متفاوت این پدیده بررسی شد و عوامل تشکیل دهنده آن استخراج و در قالب یک مدل ارائه شد. مدل تبیین شده می تواند راهنما و نقشه راهی باشد برای ذی نفعان (بازاریابان، سیاست گذاران و...) صنعت خرده فروشی، به ویژه تصمیم گیران و برنامه ریزان در فروشگاه های زنجیره ای تا به رفع این معضل و پرهیز از به کاربردن این شیوه ها اقدام کنند. همچنین این مدل می تواند برای نهادهای بازرسی، نظارتی و حاکمیتی مفید باشد تا علاوه بر به روزرسانی فهرست های نظارتی خود و تشدید مجازات فریب کاران، بتوانند در تکریم و احقاق حقوق مشتریان فریب خورده کوشاتر باشند. به علاوه، سایر سازمان های مردم نهاد و حامیان حقوق مصرف کنندگان و...، از مخاطبان اصلی این پژوهش هستند که می توانند از این نتایج برای پیشبرد فعالیت های خود بهره مند شوند. از دلایل مهم استفاده از نماد درخت برای نمایش پدیده فریب، می توان به آگاه کردن مشتریان، افکار عمومی و جامعه پژوهشگران و... اشاره کرد؛ زیرا در صورت نادیده گرفتن این موضوع و با گذر زمان، این درخت فریب تنومند می شود و شاخه ها و برگ های آن نیز بیشتر خواهد شد؛ حال آنکه با به صدا در آوردن زنگ خطر رشد درخت فریب مشتریان، انتظار می رود که نهادهای متولی بتوانند شاخه ها و برگ های این درخت در حال رشد را به موقع کوتاه کنند.
شناسایی کاربردها و الزامات به کارگیری هوش مصنوعی در محصولات نوین خودرویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۷
79 - 109
حوزههای تخصصی:
هوش مصنوعی فرصت های کم نظیری، برای ارتقای عملکرد صنایع مختلف از جمله صنعت خودروسازی فراهم میکند. مطالعه حاضر به دنبال شناسایی کاربردها و الزامات بکارگیری هوش مصنوعی در محصولات نوین خودروسازی همچون خودروهای خودران با کسب نظر از مدیران و کارکنان شرکت های خودروسازی داخلی از طریق پیشبرد مصاحبه نیمه ساختاریافته و تحلیل مضمون می باشد. افراد مصاحبه شونده شامل 11مدیر و 17 کارمند بودند که از این تعداد 15 نفر دارای مدرک کارشناسی و 11 نفر داری مدرک ارشد و 2 نفر داری مدرک دکتری بودند.پس از پیاده سازی متن مصاحبه ها و تحلیل و کدگذاری آنها به روش تحلیل مضمون، در بخش کاربردها 21 کد و در بخش الزامات 26 کد شناسایی گردید. پس از انجام 28 مصاحبه اشباع نظری حاصل شد .از کدهای شناسایی شده در بخش کاربردها میتوان به خودروهای خودران و دستیارصوتی، حمل ونقل اشتراکی و در بخش الزامات میتوان به تخصیص منابع،کارکنان متخصص و تشکیل تیم اشاره کرد. با توجه به تنوع کاربرد هوش مصنوعی در محصولات نوین خودرو و طبق الزامات مشخص شده با توجه به نظرات خبرگان، توسعه بستر مناسب برای فناوری های سخت و نرم به صورت یکپارچه؛ و پشتیبانی دولتی با توجه به ایجاد زیرساخت های قانونی می تواند مسیر توسعه فناوری حاضر را بهبود بخشد. مسلماً برای ایجاد زمینه عملکرد موفق هوش مصنوعی در خودروسازی باید با دیدگاه نظام مند، کلیه اثرات بکارگیری آن را از ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی در نظر آورد.
شناسایی و اولویت بندی ابعاد برند شخصی از دیدگاه کاربران اینستاگرام در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
109 - 140
حوزههای تخصصی:
برند شخصی باعث می شود تا افراد ویژگی ها و تخصص های خود را به نمایش بگذارند. اهمیت برند شخصی در جامعه روزبه روز بیشتر می شود. با داشتن برند شخصی مناسب افراد می توانند در جامعه موفق تر باشند و به اهداف خود برسند. به این منظور داشتن اطلاعات در زمینه برند شخصی حائز اهمیت است؛ بنابراین پژوهش حاضر به دنبال شناسایی و اولویت بندی ابعاد برند شخصی از دیدگاه کاربران است. جامعه آماری پژوهش شامل کاربران صفحات شخصی افراد دارای برند شخصی در چهار دسته ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان، مشاوران کسب و کار در آذر 1402 می باشد. از این جامعه نمونه ای به حجم 400 نفر از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شد. روایی پرسشنامه توسط خبرگان و روایی سازه سنجیده شد و پایایی آن نیز به وسیله آلفای کرونباخ مورد تائید قرار گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده های پژوهش و استخراج ابعاد از تحلیل عاملی اکتشافی، جهت بررسی و تائید ابعاد شناسایی شده از روش تحلیل عاملی تأییدی و اولویت بندی آن از آنتروپی شانون به ترتیب در نرم افزارهای آماری SPSS، LISREL و EXCEL استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که ابعاد برند شخصی به ترتیب اهمیت شامل توانایی عملکرد، سبک زندگی، متمایز بودن، شایستگی، دانش و تجربه، توانایی راهبردی و مسئولیت پذیری است.
تبیین محرک های ارزش ادراک شده مشتریان صنعت خرده فروشی: تحلیل مضمون و آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای رقابتی امروز صنعت خرده فروشی با چالش های متعدّدی مواجه است که یکی از مهم ترین آنها درک و تبیین ارزش ادراک شده مشتریان است. ارزش ادراک شده به معنای ارزیابی کلی مشتریان از مزایا و هزینه های مرتبط با یک محصول یا خدمت است. این ارزش نقش کلیدی در تصمیم گیری های خرید و وفاداری مشتریان دارد. در این راستا، شناسایی و تحلیل محرک های مؤثر بر ارزش ادراک شده می تواند به خرده فروشان کمک کند تا استراتژی های بهتری را برای جذب و نگه داشت مشتریان خود طراحی کنند. محققان در پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی این عوامل می کوشند تا به نقش اساسی آنها در شکل گیری ارزش ادراک شده مشتریان در صنعت خرد فروشی بپردازند و به دنبال آن بهبود استراتژی های کسب و کار را در این زمینه ترویج کنند. در بخش اول (کیفی) پژوهش با یک رویکرد ترکیبی محتوای 35 مقاله با استفاده از نرم افزار MAXQDA و روش شناسی تحلیل مضمون تحلیل و سپس عوامل مؤثر بر ارزش ادراک شده مشتریان در صنعت خرده فروشی استخراج شد. این عوامل در بخش دوم (کمّی) از نگاه 502 نفر از مشتریان این صنعت در استان مازندران با استفاده از پرسشنامه (آزمون فریدمن) و نیز از نگاه 30 نفر از خبرگان حوزه بازاریابی (با روش آنتروپی شانون) اولویت بندی شد. محرک های ارزش ادراک شده مشتریان در این مطالعه عبارت است از نسبت هزینه به منفعت، فرآیند خرید درک شده، ارزش احساسی و ارزش اجتماعی. نتایج رتبه بندی از دیدگاه خبرگان و مشتریان مشابه بوده است؛ بنابراین ارزش اجتماعی از نظر هر دو گروه در رتبه اول قرار گرفته است.
ارزیابی رضایت مندی ساکنان از پروژه های مسکن ملی با شاخص های برنامه ریزی محله محور (نمونه موردی: شهر سنندج)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
فضای گردشگری سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
41 - 54
حوزههای تخصصی:
عدم برنامه ریزی مناسب مسکن برای اقشار کم درآمد و آسیب پذیر شهری و همچنین سهل بودن ورود افراد سودجو به بخش مسکن و استفاده برای سودآوری های نامتعارف باعث شده است که روزبه روز نیاز به برنامه ریزی مناسب مسکن برای ساکنین را بیشتر احساس کنیم از طرفی یکی از مواردی که در بحث مدیریت شهری باید مورد توجه قرار گیرد موضوع رضایت مندی ساکنین در مجتمع ها و سایت های مسکن می باشد. از این رو هدف اصلی این مقاله ارزیابی رضایت مندی ساکنان از پروژه های مسکن ملی با شاخص های برنامه ریزی محله محور در ابعاد کالبدی، اقتصادی، زیست محیطی و امکانات رفاهی به مثابه راهبردی جهت کارایی سایت های نهضت ملی مسکن در شهر سنندج می باشد. این پژوهش به صورت توصیفی_تحلیلی می باشد و داده های تحقیق به روش کتابخانه ای و اسنادی و با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شده که تجزیه و تحلیل با روش کمی و کیفی صورت گرفته است.
توسعه محصولات جدید با رویکرد تجربه مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه فناوری هایی همچون اینترنت اشیاء، موجب شده تا به صورت گسترده ای، حجم عظیمی از داده توسط انسان ها و ماشین ها تولید شود. علاوه بر این، توسعه کاربران فضای مجازی و اینترنت نیز، بستری فراهم نموده تا نیازها و نظرات مشتریان و کاربران محصولات و خدمات، به سادگی ثبت و قابل بهره برداری شوند. این داده ها فرصتی است برای طراحی محصول، خدمت و سیستم به صورت داده محور می باشد. فرآیند طراحی محصولات و خدمات به صورت سنتی، نیازمند گردآوری داده ها به صورت پیمایش است که امری زمان بر و پرهزینه استدوره طراحی و توسعه محصول پشت درب های بسته واحد تحقیق و توسعه شرکت ها به پایان رسیده است. لازمه باقی ماندن شرکت ها در عصر پرتلاطم حاضر، بهره گیری از دانش موجود در دینای اطراف و حرکت به سمت نوآوری باز و خلق ارزش مشترک است. مشتری و مصرف کننده نهایی، مهمترین بخش زنجیره ارزش هر کسب و کاری است و یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی در این میان، ترجیحات و نظرات مشتریان است. این منابع عموما در بستر اینترنت، سایت های خرید و فروش آنلاین، شبکه های مجازی و پایگاه های مشابه دیگری بارگذاری و ذخیره می شوند. با توجه به اینکه محتوای این نظرات عموما به صورت متن هستند، نیاز به ابزارهای متن کاوی برای استخراج اطلاعات از آن ها، احساس می شود. بر این اساس، این پژوهش با هدف بررسی و مرور سیستماتیک ادبیات حوزه توسعه و طراحی و محصولات مشترک بر مبنای داده های متنی انجام شده است. بدین منظور از دو رویکرد مرور سیستماتیک، Bibliometric Analysis و Systematic mapping review استفاده شده است.
ارائه مدلی جهت پیاده سازی فین تک های نوین در صنعت بانکداری (وام دهی همتا به همتا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی جهت پیاده سازی فین تک های نوین در صنعت بانکداری (وام دهی همتا به همتا) می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، آمیخته (کیفی-کمی) و از نظر ماهیت و روش، پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش مدیران، سرپرستان و کارکنان حوزه مالی و فناوری بانک ها، خبرگان و صاحبن ظران حوزه فینتک در کشور بوده که طبق اصول و قواعد آماری جامعه نامحدود 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. گرد آوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفت. در تجزیه وتحلیل داده های بخش کیفی از کدگذاری و نرم افزار MAXQDA و در بخش کمی از نرم افزار SPSS و AMOS استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده های کیفی پژوهش به صورت زیر دسته بندی شد: در همین راستا مقولات استخراجی به صورت زیر دسته بندی شد: شرایط علّی: یادگیری سازمانی، نگرش سیستمی وفناوری اطلاعات. شرایط محوری: سرمایه ارتباطی، سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری. بستر حاکم: بانک های همکار، نظریه پردازان خارجی، دولت و شرایط محیطی. شرایط مداخله گر: موانع و چالشها شامل، عوامل سازمانی، شرایط جامعه، عوامل فردی و عدم آموزش و پژوهش. راهبردها: خط مشی گذاری، برنامه استراتژیک و رضایت و وفاداری کارکنان. پیامد: خط مشی گذاری دانش محور، مدیریت دانش، نوآوری، خلاقیت و ایده وسازمان دانش محور. نتایج بخش کمی نشان داد که شاخص های برازش مدل بیانگر تأیید مدل در سطح اطمینان ۹۹ درصد می باشد.
مکانیزم های مولد تکامل اکوسیستم بانکداری دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دیجیتالی شدن برای تمامی نهادها و بازارهای پولی و مالی یک الزام محسوب می شود و صنعت بانکداری نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اما مهاجرت به سمت بانکداری دیجیتال برای بانک ها کار آسانی نیست و انقلاب دیجیتال به یک چالش اساسی برای این صنعت تبدیل شده است. بانک ها برای پایدار نگه داشتن کسب وکار خود نیازمند راه اندازی پلتفرم های دیجیتال و ایجاد اکوسیستم های قوی در اطراف آن ها دارند که توانایی تکامل و سازگاری با چالش های ناشی از فضای آشفته و نامطمئنی که سازمان ها در آن فعالیت می کنند و افزایش ناکارآمدی های داخلی را داشته باشند. لذا پژوهش حاضر باهدف مدل سازی مکانیزم های مولد تکامل اکوسیستم بانکداری دیجیتال ایران انجام شده است. برای این منظور از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته با بهره گیری از نظرات خبرگان حوزه بانکداری دیجیتال استفاده شده است. تجزیه وتحلیل متن مصاحبه های انجام شده منتج به شناسایی 674 مضمون، 181 کد، 59 زیرمقوله و 20 مقوله گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد عواملی بیرونی (شامل: حملات سایبری، موانع سیاسی و حاکمیتی، پیشرفت روزافزون فناوری ارتباطات و اطلاعات، تغییرات در محیط رقابتی و تضاد رابطه سرمایه گذاری در حوزه مالی و بانکی) و عوامل درونی (شامل: نداشتن زیرساخت امنیتی قوی در شبکه و ضعف در امنیت، ضعف در سرمایه انسانی دیجیتال، تغییر نیاز ها و خواسته های بازیگران، ضعف در مدل کسب وکار سنتی، عدم وجود چشم انداز مدیریتی به رشد بانکداری دیجیتال و الزامات نظارتی و قانونی) محرک هم-تکاملی عناصر اکوسیستم پلتفرم بانکداری دیجیتال است که با فعال شدن مکانیزم های مولد تقویت کننده و تحول آفرین رخ می دهد. پیامدهای تکامل اکوسیستم بانکداری دیجیتال را می توان در سه سطح کاربران، مالک و اجتماع طبقه بندی نمود.